$('#s1').cycle('fade');
  جستجو

 صفحه نخست  |  راهنمای فروشگاه  |  تماس با ما  |نحوه خرید  |  سبد خرید   |        ثبت شده در سايت ساماندهي كشور

 صفحه نخست  |  راهنمای فروشگاه  |  تماس با ما  |نحوه خرید  |  سبد خرید   |        ثبت شده در سايت ساماندهي كشور

مقالات رایگان دانشجویی > الهیات و معارف اسلامی

لیست پروژه و پایان نامه های جدید

دانلود نرم افزار حسابداری حسابدار سیستم یکپارچه مدیریت مالی و حسابداری دوبل تولیدی صنعتی

Bank Sepah:5892-1010-5735-6012

Email: dociran.pdfiran@gmail.com

09153255543  عالم زاده

PDFiran.com

بزرگترین سایت دانلود پروژه ها و مقالات دانشجویی

لیست پروژه و پایان نامه های جدید

دانلود نرم افزار حسابداری حسابدار سیستم یکپارچه مدیریت مالی و حسابداری دوبل تولیدی صنعتی

Bank Sepah:5892-1010-5735-6012

Email: dociran.pdfiran@gmail.com

09153255543  عالم زاده

PDFiran.com

بزرگترین سایت دانلود پروژه ها و مقالات دانشجویی

 پربازدیدترین مقالات

 مجموعه مقالات علمي الهیات و معارف اسلامی
مرگ در نظر على عليه السلام

تاریخ ایجاد 1389/08/10  تعدادمشاهده  1805

 

مرگ در نظر علي عليه السلام
پس از اين چند مقدمه چگونگي مساوي بودن زندگي و مرگ را در نظر عاقبت‏بين علي عليه السلام ميتوان دريافت.
بلكه اگر اندك تاملي در مفهوم زندگي علي عليه السلام بنمائيم،شايد لذت خوش آمد گفتن علي عليه السلام را بمرگ كه در هنگام زدن حلقه بدرجانش فرمود دريابيم.
اكنون جملات حيرت آور يگانه قهرمان زندگي و مرگ را مطالعه كنيد:
1-سوگند به يزدان پاك هيچگونه پروائي ندارم،من بطرف مرگ حركت كنم يا مرگ بمن وارد شود.
2-سوگند به معبود يگانه مرگ چيز تازه‏اي كه ناگوار باشد بمن نشان نداده است.
3-قسم بخداوند بزرگ فرزند ابيطالب بمرگ مانوس‏تر است از كودك شير خوار به پستان مادر.
4-هنگام اصابت زخم جان كاه كه رشته زندگي‏اش را از هم ميگسيخت فرمود:بخداي كعبه خلاص شدم،ميگويد:پروائي ندارم من بطرف مرگ حركت كنم يا مرگ بمن وارد شود.آري براي آن تابلوئي كه بي اختيار زير دست نقاش زبر دست قرار گرفته است فرقي ندارد كه قلم را بسوي آن ببرد يا آن را بسوي قلم،آن نمونه تمام عيار پيشوايان توحيد كه خود را مانند تابلوي بي اختيار زير دست نقاش زندگي و مرگ تسليم نموده بود.هيچ گونه فرقي نداشت كه قلم مرگ بسوي او حركت كند يا او بسوي قلم مرگ.آري علي عليه السلام از غوغاي مرگ و غائله پس از مرگ نگراني ندارد.
ميگويد:مرگ بمن چيز تازه‏اي نشان نداده است.
البته چنانكه در گذشته اشاره نموديم،براي كسيكه حقيقت زندگي بالوازم و خواصش روشن گشته و هيچگونه نقطه مجهولي ندارد.مرگ كدامين تازه را بچنين شخصي نشان خواهد داد.
از قوانين عمومي كه در تمامي شناسائي‏هاي بشي مورد تصديق همگان قرار گرفته اين است كه با شناسائي حقيقي يكي از دو حقيقت متقابل،دومي ار نيز ميتوان شناخت،بلكه اگر بخواهيم عرفت‏يكي از آندو را به نهايت درجه خود برسانيم،بدون شك بايد دومي را بطور كامل بشناسيم.
تامل در تمامي دوران زندگي علي عليه السلام بطور همه جانبه و بدون غرض بزرگترين دليل بر ادعاي اوست.
هزاران نظر انتقاد و عيب جوئي از علي عليه السلام جه در زندگي پيش از خلافت او چه پس از خلافت او،بلكه در قرنهاي طولاني كه رياست پرستان و جانوران انسان نما براي پوشاندن عيوب و رسوائي‏هاي خود انجام ميدادند،نتوانستند از روي مدرك صحيح اثبات كنند كه علي عليه السلام در فلان مورد فردي يا اجتماعي قدمي برداشته است كه مطابق هواي نفس بوده يا لا اقل اشتباه نموده است.
كيست كه بتواند منصبي باين عظمت را در جهاني كه سر تاپا كنجكاو بوده است‏باستحقاق حائز شود؟آيا ميتوان گفت علي عليه السلام زندگي را نفهميده بود.
بلي او زندگي را فهميده بود كه كوچكترين هراسي از مرگ نداشت.ميتوان اين حقيقت را بطور ديگري كه ادراكات و مشاعر ما اقتضا ميكند بيان نمود:
آن شخص كه در محيط مستان هشيار است.آن كس كه در ميان خودپرستان و فرد پرستان در فكر اجتماع است،مردي كه ميداند بهره مالي و تشخص هر فرد از افراد اجتماع مربوط بكار و ايجاد نتيجه است.آن بيدار در محيطي كه تنازع در بقاء و پامال نمودن ضعيف،مبادي و اصول انسانيت را از آنها سلب نموده است.آيا چنين مرد بيدار در چنان اجتماع نفرت انگيز هر روز و ب مرگ را احساس نمي‏كند؟اينست كه:علي عليه السلام از غوغاي مرگ وغائله پس از مرگ نگراني ندارد.
باز ميگويد:فرزند ابيطالب بمرگ مانوس‏تر است از كودك شيرخوار به پستان مادر.
كمتر ادعائي ديده ميشود كه مانند اين ادعا مقرون با دليل بلكه با يك بيان ذوقي دليلش جلوتر از ادعا در ذهن شنونده جاگير گردد.تاريخ بشر با هزاران مجسمه‏ها و بت‏هاي دروغين كه ميسازد و بخود آدميان تحويل ميدهد.تاريخ ننك آور با هزاران حق كشي‏ها و جنجال بي‏اساس نتوانسته است دوستي حقيقي نور ديده ابراهيم خليل عليه السلام را با يزدان پاك انكار كند.
نزديك بهزار و چهار صد سال است كه بلندگوي تاريخ بدون پرده ميگويد:
علي عليه السلام در ادعاي دوستي با خدا گزاف گوئي نكرده است اين ادعا را در يك دست و تاريخ زندگي روشن علي عليه السلام را در دست ديگر بگيريد و با يكديگر تطبيق كنيد.
اكنون كه علي عليه السلام دوست‏خدا است چرا شب و روز آرزوي ملاقات و شتافتن بمحضر اعلاي او را نداشته باشد.
بپرس از كتاب آسماني آن هم ميگويد دوست‏حقيقي بايد آرزوي ملاقات دوست را داشته باشد. قل يا ايها الذين هادوا ان زعمتم انكم اولياء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقين‏بگو بطايفه يهود:اگر گمان ميكنيد دوستان خدا شمائيد و بس آرزوي مرگ كنيد اگر راست ميگوئيد. چرا مرگ به علي بن ابيطالب عليه السلام شيرين‏تر از پستان مادر به كودك شيرخوار نبوده باشد؟ او كه مانند جنين عاشق بشكم مادر،عاشق بزندگي پر از ناگواري نيست.
او با عقل سالم و فطرت پاكش دريافته بود كه مرگ يعني باز شدن درهاي ابديت.
مرگ يعني رهائي از قيود تاريك ماده،آري كشاورزي كه در فصل خود بذر افشاني و تربيت زراعت نموده و در انجام تكاليف كشت كاري كوچكترين مسامحه ننموده است،چرا بانتظار روز در و ننشيند و چرا هنگام ياد آوري از انباشته شدن محصول در مقابل چشمانش خوشحال نگردد؟ مگر ايام زندگاني انسان فصل بذر افشاني نيست؟
مگر با شروع مرگ هنگام درو نمودن نميرسد؟
آري علي عليه السلام حق دارد،اگر از غوغاي مرگ و غائله پس از مرگ نگراني ندارد.
چرا علي بن ابيطالب عليه السلام در موقع اصابت زخم سنگين مرگ مانند مهمان عزيزي كه سالها انتظار آن را بكشد بمرگ خير مقدم نگويد؟
در حاليكه ناله‏هاي دردمندان دورترين نقطه زمامداري‏اش در گوش و قلب او طنين انداز بوده و جهان پهناور زندگي را مبدل به يك سيه چالي ميكرد كه با دست و پاي بسته در زنجير نتواند در آن سيه-چال نفس به آرامش بر آورد.زندگي بي اندازه تلخ است‏براي انسان دادگر مطلق كه شاهد كندن خلخالي است از روي ستم از پاي دختري كه در قلمرو زمامداري آن دادگر است،گو كه آندختر مسلمان نبوده باشد.
اگر تسليم محض بودن در مقابل عدالت و ناچيز شمردن مال و جان و اقرباء و سلطنت همان ارزش را دارا است كه علي عليه السلام با كردارش انجام ميداد،اگر وحشت و هراس از كوچكترين ستمكاري بحقوق زندگان بآنطور است كه علي عليه السلام داشت و ميفرمود:اگر تمامي دنيا را با آنچه كه در آن است در مقابل ستم بموري با كشيدن پوست جوي از دهانش بمن ببخشند من نخواهم كرد.
حقيقت جاوداني عدالت است كه ميگويد:
علي (ع) از غوغاي مرگ و غائله پس از مرگ نگراني ندارد.
تاريخ شرم آور و پرننگ فرزندان نا خلف آدم با تمامي صراحت ميگويد:
ننگ باد بر اولاد آدم كه هنگامي ياد آوري ستيزه‏جوئي و جنگاوري آنها،حتي فضاي پهناور با تمامي ستارگانش كه ناظر و گواه بوده است،سر افكنده و شرمنده ميگردد.درندگي اولاد آدم و زير پا گذاشتن آنها اصول انسانيت را در معركه رزم جوئي بحدي بي‏باكانه و ستمگرانه است كه حتي وحوش بيابان و جنگل‏ها نيز بآن اندازه عنان گسيخته نيستند.
آيا انسان دشمن،هنگامي كه بداند سوزاندن دشمن با آتش سريع‏تر و نابود كننده‏تر است مهلت ميدهد تا دشمن را با آب خفه كند؟البته نه!
آري يقينا اگر در آب خفه كردن دشمن و يا كشتن با تشنگي زودتر و بهتر انجام ميگيرد،نوبت‏به صف آرائي و نابود كردن با شمشير نميرسد.
تاريخ بشري تنها پيشوايان توحيد و نمونه تمام عيار آنها فرزند نازنين و سلحشور ابيطالب را از اين رسم و قانون عمومي استثناء كرده است.
برويد تاريخ مسلم زندگي علي عليه السلام را مطالعه كنيد،خواهيد ديد:معاويه آن شخص وارونه و آن جانور انسان نما در يكي از جنگهاي صفين به نهر فرات مسلط شد و لشكريان علي عليه السلام را از نزديك شدن بآب جلوگيري كرد تا بلكه با تشنگي و بدون احتياج باسلحه و صرف مدت زياد، ياوران علي عليه السلام را از پاي در آورد.فرمان هجوم بطرف آب و اشغال آن از ناحيه علي عليه السلام صادر گشته و با كوچكترين حمله به نهر فرات پيروز گشتند.بديهي است كه ياوران علي عليه السلام در صدد مقابله بمثل در آمدند.
ولي علي عليه السلام هرگز اصول انسانيت و قوانين اسلام را در هنگام سلحشوري از دست نداده است.او با تمامي تنفر از كردار ياورانش راه آبرا بروي آنها باز و همگانرا بسوي آشاميدن دعوت فرمود:زيرا در منطق زندگي و زندگي منطقي علي عليه السلام جنگ براي اصلاح انسان است نه براي نابود كردن آن.
همچنين تاريخ بشري دستي را نشان نداده است كه قريب به پنجاه سال قبضه شمشير بفشارد و قطره خوني بناحق نريزد،جز فرزند قهرمان پارسا و متواضع ابيطالب را.
آن تاريخ كه شاهد زندگي انساني علي بن ابيطالب است‏با صداي بلند ميگويد:
علي (ع) از غوغاي مرگ و غائله پس از مرگ نگراني ندارد.
در منطق علي بن ابيطالب عليه السلام آن مرگي كه تمامي افراد و اجتماعات بايد از آن بهراسند، عبارت از مرگ وجدان و فطرت است.زيرا فرد يا اجتماعي كه خود پرستي و عشق بشخصيت را بجائي برساند كه تمامي ارزش‏هاي زندگي را به تراكم ثروت و امر و نهي منحصر كند چنين فرد يا اجتماعي دو اسبه بسوي انقراض و نابودي ميتازد.در آن فرد و اجتماعي كه وجدان و فطرت اوليه ميميرد احساس تكليف نابود گشته،مبادي و اصول انسانيت كه انسان را از وحشي جدا ميكند و باو علم و فلسفه و اخلاق و دين ياد ميدهد،جاي خود را براي تنازع در بقاء و پا مال نمودن ناتوانان خالي ميكند.
از آنطرف اين دنياي كهن در مقابل هر نيرومند،نيرومندتري و در مقابل هر دست،دست‏بالاتري تهيه ميكند كه هر يك با دست ديگري راه نيستي در پيش ميگيردند.اين است مرگي كه همگان از قيافه آن مي‏ترسند و بايد هم بترسند.ولي آن يگانه شخصيت زنده كه هميشه اهميت تكليف را به اولاد آدم گوش زد فرموده و خود را كشته شده تسليم در پيشگاه قانون (قصاص پيش از جنايت ممنوع است) قرار داد.اگر خود نيز هرگز راجع بمرگ اظهاري نميكرد،حقيقت مقدس و جاوداني تكليف با رساترين صداي خود بگوش جهانيان ميرسانيد:
علي (ع) از غوغاي مرگ و غائله پس از مرگ نگراني نداردآيا ممكن است كسي از مرگ بهراسد و با توجه به سوء قصد حتمي قاتل جنايتكار هيچ گونه مؤاخذه‏اي درباره قاتل انجام ندهد؟
مگر علي بن ابيطالب عليه السلام نميتوانست‏با آن قدرت شاهانه خود قوانين را مطابق تمايلات متعارف انسان نماها منحرف نموده و روي زمين را از مجسمه پليد و جنايت‏بار ابن ملجم مرادي پاك كند؟
اگر آن نمونه تمام عيار پيشوايان توحيد،كوچكترين نگراني از مرگ داشت،ميان انبوه دشمن از رعيت و لشكر كه هواي سفره‏هاي رنگارنگ و ثروت‏هاي گزاف و كرسي‏هاي امر و نهي بر سر داشته و علي-عليه السلام را تنها مزاحم خود ميديدند،بدون سلاح و بدون مامورين محافظ در دل شب تاريك،مانند روز روشن حركت ميكرد.آن يگانه نسخه انسانيت كه براي انجام تكليف در هر شبانه روزي چند بار بآستانه باعظمت مرگ با رضايت‏خاطر قدم ميگذاشت،مرگ را مبهوت ساخته بود، خود مرگ هم مانند زندگي بهت آورش فرياد ميزد: علي (ع) از غوغاي مرگ و غائله پس از مرگ نگراني نداردبالاخره زمامداري پارسا و نيرومندي كه از زيادي وصله لباس در هنگام رياست مطلقه از وصله كننده شرمنده گردد.و در تمامي مدت زندگاني به نيرومندان و ناتوانان در حقوق انساني به يكسان نظر نكند و از دم شمشير برانش با اينكه دائما خون تبهكاران از آن ميچكيده و در جنگهاي خانمانسوز در صف اول برق ميزد و در صدها حوادث مختلف كه انتقام جوئي در آنها، انسانيت را از انسان سلب ميكند،قطره خوني بناحق نريزد.
و در زير زخم سنگين بار مرگ غذاي قاتل جنايتكار را فراموش نكند و از هيجان پدر كشتگي فرزندان جلوگيري كند و در موقع عبور از دالان مرگ بصفحات پس از مرگ لباس وصله خورده را عوض و با يك قطعه كفن معمولي مانند لباس احرام،جسد خود را بزير خاك و خود بملاقات پيشگاه معبودش بشتابد.كدامين نگراني او را شكنجه و آزار دهد.بعظمت‏خداوند اعلي سوگند كه آن لباس و آن شمشير و آن انسان كه ارزش خود را از علي عليه السلام دريافته است و آن قلب با رافت و محبت‏حتي خود آن قاتل جنايتكار و آن كفن معمولي گواه صدقند كه:
علي (ع) از غوغاي مرگ و غائله پس از مرگ نگراني ندارد
منابع و ماخذ
       1.         نگاهي به علي(ع)  ص 115   ، علامه محمد تقي جعفري
       2.         سيدرضي‌،نهج‌البلاغه‌.
      3.        http://www.imamalinet.net/
 
 


Label
نظرات در مورد:مرگ در نظر على عليه السلام

نام شما:
نظر شما:
افزودن نظر



ورود به سايت | ثبت نام كاربر


صفحه نخست | تماس با ما
تمامی حقوق این سایت سایت متعلق به سایت DocIran.COM می باشد
طراحی شده توسط فراتک