معماري تئاتر
مكان اجراي تئايردر يونان معمولاً وابسته به حريم خدايان بود. پيش از برپاييهاي مسابقات دراماتيك مكانهايي از اين نوع فراوان بودند. محققان معتقدند فضاهاي تئاتري اوليه در سرزمين يونان چهارگوش يا مستطيل شكل بوده اند. منشأ شكل ساختمان تئاتر هرچه باشد، تئاتر يونان در سدهي پنجم اصولاً دايرهاي شكل بوده است. از طرفي با آنكه تئاترهاي ديگري نيز در يونان وجود داشتند، مورخان تنها به تئاتر ديونوسوس توجه نشان داده اند چرا كه كليهي نمايشنامههاي موجود يوناني در آنجا اجرا شده اند.
قديميترين مشخصهي تئاتر ديونوسوس وجود اركسترا (يا محل رقص) بود در اصل ساختمان تئاتر را احتمالاً در دامنهي تپه ميساختند، زيرا تماشاگران مي توانستند روي تپهها بنشينند يا بايستند و نمايشهاي همسرايي را كه قديميتر از تراژدي بودند تماشا كنند. در سدهي ششم گاه يك تراس در پاي تپه مي ساختند و در آن يك اركستراي گرد به قطر 22 متر، در جانب محل تماشاگران قرار ميدادند و يك قربانگاه به نام تيمل در مركز اين دايره قرار ميگرفت. با استثناهاي ناچيزي اركسترا تا دوران مسيحيت بدون تغيير ماند.
منشأ ساختن صحنه، يا اسكين احتمالاً به بعد از رواج اركسترا ميرسد از آنجا كه اسكين به معناي «كلبه» يا «چادر» است ساختمان صحنه احتمالاً ازساختمان رختكنهاي موقتي ناشي شده است و بعدها توسط نويسندهي خلاقي جزء صحنه گرديده است.
تغيير اساسي در تئاتر ديونوسوس هنگامي رخ داد كه پريكلس بناي اُدئون (يا تالار موسيقي) را در سال 440 در جوار آن ساخت. در اين زمان به جاي ديوار منحني تراس در اركسترا ديوار راستي قرار داده شد در طرف داخل ديوار، رو به تماشاگران، ده شيار بر روي ديوار تعبيه شد. اكثر مورخان معتقدند تعبيهي اين شيارها براي آن بود تا بتوان تيرهايي را كه اتاق صحنه بر آن سوار مي شد در آنها جاسازي كرد. علاوه بر آن، يك برآمدگي سنگي يا تراس از ديوار به طرف اركسترا كار گذاشتند كه كاربرد آن براي ما روشن نيست، اما مي توان حدس زد كه اين برآمدگي پايه اي بوده تا دستگاههاي متعلق به صحنهي تئاتر را بر آن استوار كنند. اين بناهاي ناقص تنها مداركي هستند كه از ساختمان تئاتر در سدهي پنجم به دست آمده است.
وسايل مورد نياز در نمايشنامههاي موجود بسيار ساده است: يك يا چند در كه به طرف محل بازي گشوده ميشد، و يك سطح ايوان مانند بر روي سقف، يا سكويي در طبقهي دوم كه براي ظهور خدايان يا نمايش نقاط مرتفع مثل كوه به كار مي رفت.
آيا پس زمينهي همهي صحنه هاي نمايش همان نماي خارجي سنتي ساختمان صحنه بوده يا دكورهاي ديگري نيز براي صحنه هاي مشخص تر ساخته ميشد؟ در پاسخ آنچه اهميت دارد آن است كه بين دكورسازي قبل و بعد از زماني كه ساختمان صحنه بوجود آمد تمايز قايل شويم، زيرا احتمالاً هنگامي كه اسكين پس زمينهي صحنهي نمايش شد وضع دكورسازي عوض شد.
معمولاً چنين فرض مي شود كه پس از 458 پيش از ميلاد، همهي نمايشها، اسكين را به عنوان پس زمينهي صحنه مورد استفاده قرار دادند. اسكين به سادگي مي تواند نيازهاي همهي نمايشنامههاي موجود را برآورد زيرا اكثر نمايشنامهها در مقابل يك معبد، يك قصر، يا انواع ديگر بناها اتفاق ميافتند. اما اينجا سؤال ديگري پيش ميآيد كه نمايشنامههايي كه در مقابل غارها، يا در بيشهزارها يا در اردوگاههاي نظامي اتفاق ميافتند چگونه صحنهاي داشته اند؟ براي پاسخ به اين سؤال مورخان و محققين پاسخهاي متفاوتي داده اند كه عبارتند از:
1- برخي مورخان اصرار دارند كه چند دكور پيش ساخته وثابت وجود داشته كه امكانات اجراي همهي نمايشنامهها را در آنها فراهم كرده بودند.
2- عدهاي ديگر معتقدند كه چندين وسيلهاي نمادين (از جمله سپر براي اردوگاه نظامي، صدف و صخره براي صحنههاي كنار دريا، و يك درخت به جاي بيشهزار) به صحنههاي ساده و قراردادي افزوده ميشدند.
3- پارهاي از محققين نيز بر اين باورند كه اصولاً گفتارهاي متن نكات لازم و فضاي مناسب صحنه را تشريح مي كرد ومحوطهي جلوي اسكين به عنوان پس زمينهاي قراردادي در همه نمايشنامهها به كار ميرفت.
اين جدلها، با نظر ديگري پيوند ميخورند كه به وجودصحنههاي نقاشي شده اعتقاد دارد. ارسطو امتياز بدعت رنگآميزي صحنه را از آن سوفوكل مي داند. اما ويتروويوس مي گويد صحنه آرايي در زمان اشيل ابداع شد. براي آشتي دادن اين دونظر مخالف، محققان آغاز رنگآميزي صحنه را بين سالهاي 468 و 456پيش ازميلاد جاي ميدهند.
موضوع صحنه آرائي به صورت تقليد از واقعيت در مقابل صحنههاي قراردادي، مبحث مهمي است زيرا اگر تقليد از واقعيت يا توهم سازي مورد نظر آنان بوده باشد، وجود تنها يك پس زمينه كافي نبوده است تا نيازهاي مختلف همهي نمايشها را بدون تغييرات اساسي برآورد، در نتيجه كساني كه طرفدار اين عقيدهاند ناچار خواهند شد بپذيرند كه اسكينها از انعطاف كافي برخوردار بودهاند. در اين مورد دوشيوه پيشنهاد شده است:
الف) پيناكِس يا ديواره هاي رنگ شده.
ب) پرياكتوا يا منشورهاي مثلثي كه روي هر يك از وجوه آن منظرهي متفاوتي نقاشي شده است.
پيناكِس را ميتوان در صحنه كار گذاشت و برحسب نياز نقش آن را تغيير داد در دورههاي بعد پرياكتوا را بر محوري گردان نصب كرده و بنا به مقتضيات وجوه مختلف آن را در مقابل تماشاگر قرار ميدادند.
داستان اكثر تراژديهاي يوناني در مكاني واحد اتفاق مي افتد، اما نمايشنامهاي كه بلافاصله پس از نمايشنامهي قبلي اجرا ميشد اغلب مكان يا صحنهي ديگري را طلب ميكرد. لذا هر گاه كه تغيير صحنه لازم ميآمد در فاصلهي اجراي دو نمايش اين تغييرات اعمال ميگرديد.
اما سؤال ديگري در اينجا پيش مي آيد كه در بعضي از تراژديها و بسياري از كمديها درخود نمايش تغيير صحنه لازم ميآيد. تغيير صحنه در اين نمايشها چگونه بوده است ؟
در جواب اين سؤال علاوه بر احتمالاتي كه تاكنون بر شمرديم (پيناكِس و پرياكتوا) مورخان و محققين در پاسخ امكانات زير را مطرح كرده اند:
الف) گاه بازيگران و همسرايان صحنه را ترك ميكردند و دوباره به صحنه باز ميگشتند و اين عمل به تغيير مكان بازي تعبير ميشد.
ب) دربعضي از نمايشهاي كمدي يك گردش بازيگران به دور اركسترا، به طور قراردادي، به معناي تغيير مكان محسوب ميگرديد.
ج) همچنين به نظر ميرسد در كمدي، درهاي مخصوص يا قسمتهايي از اسكين به عنوان مكانهايي كاملاً متفاوت گرفته ميشدند و اين قرارداد احتمالاً در تراژدي هم پذيرفته شده بود.
صحنههاي قراردادي رواج بيشتري از صحنهي واقعگرايانه داشته است.
كساني كه منكر وجود صحنهاند بر اين باورند كه:
1) نمايشنامههاي موجود در گردش و آميزش آزاد بازيگران و همسرايان رااقتضا مي كنند، كه اين آزادي در صحنهي مرتفع ممكن نيست؛
2) هيچيك از نمايشنامه هاي موجود نياز به صحنه ندارند.
3) در اجرايهاي همسرايي (كُرال) كه قبل از ابداع درام وجود داشتهاند از صحنه استفاده نميكردند، لذا نميتوانستند منشأ صحنه باشند.
4) در سدهي پنجم واژهاي براي صحنه وجود نداشته است اصطلاح لوجيون متعلق به زماني پس از معمول شدن صحنه است.
5- هيچ كشف باستانشناسي از صحنه در آن دوران به دست نيامده است.
از طرف ديگر كساني كه معتقد به وجود صحنهاند اظهار مي دارند كه:
1) همهي راويان باستاني، هر چند كه بسي ديرتر از آن دوران ميزيسته اند متفقاً وجود صحنه را در سدهي پنجم ذكر كرده اند.
2) از آنجا كه ابداعات ديگر نظير معرفي بازيگر دوم وسوم و رنگ آميزي صحنه ذكر شده است تغيير مهمي مثل معمول شدن صحنه به سختي ممكن است ازقلم افتاده است.
3) در بعضي از نمايشنامه هاي موجود ذكر شده است كه بازيگران در سطح بالاتري از اركسترا بازي مي كنند.
4) نمايشنامه هاي موجود به ندرت نياز به حركت بازيگران داردو وجود همان صحنهاي كه چند پله بالاتر از اركستر قرار داشته، ميتوانسته نياز صحنههاي داراي حركت را برآورد.
در سدهي پنجم تعداد وسايلي كه براي افكتهاي مخصوص به كار ميرفت محدود بود. مهمترين اين وسايل اِكي كلما و مكين (يا مكينا) بود كه هر كدام را شرح مي دهيم.
اِكي كلما: وسيله اي كه اكثراً به منظور نمايش اشخاصي كه خارج از صحنه كشته ميشوند به كار ميرفت. احتمالاً سكوي كوچك گاري مانندي بود كه حالت تابلويي افقي داشت و از در ورودي مركزي اسكين عبور مي كرد.
مكين: يا بالاكش (جرثقيل) براي نمايش پرواز شخصيتها يا معلق نگه داشتن آنها به كار مي رفت. مكين اكثراً براي ظهور خدايان به كار ميرفت. اما بعضي از شخصيتهاي انساني نيز در تراژدي ممكن بود از آن استفاده كنند (مثلاً پرسئوس بر اسب پرنده).
در كمدي اين وسيله براي مسخره كردن تراژدي به كار مي رفت. يا تظاهرات و رفتار مردم را به باد استهزا مي گرفت. استفاده بيش از حد از بالاكش در اواخر سدهي پنجم موجب ساخته شدن اصطلاح
دوس اكس مكينا شد كه هر نوع پايان مقدري (يا از پيش طرح شدهاي) را توصيف مي كند.
در تئاتر يونان با آنكه وسايل صحنه محدود بود اما آنچه به كار ميرفت جزئي اساسي از نمايش محسوب ميشد. در بسياري از نمايشنامهها، قهرمانان قرباني خداوند ميشوند يا به قربانگاهي پناه مي برند. عده اي از محققان ترديد دارند كه قربانگاه درمركز اركسترا به اين منظور به كار ميرفته است؛ و عده اي ديگر معتقدند چون اين قربانگاه اختصاص به ديونوسوس داشت، استفاده از آن تأكيدي برجنبهي روحاني نمايشها بوده است. آرنوت اظهار مي دارد كه سكوي كوتاهي در جلوي در ورودي وجود داشت كه مي توانست هم به عنوان قربانگاه و هم به عنوان گورستان به كار برود.
وسايل ضروري ديگر عبارت بودند از ارابهاي كه توسط اسبان كشيده ميشد، تخت روان براي تشييع جنازهي مردگان، مجسمههاي خدايان گوناگون و مشعل و چراغهايي براي القاي صحنه هاي شب وسايل خانه از جمله صندلي به ندرت در تراژدي مورد استفاده قرار ميگرفت. تنها تختها يا نيمكتهايي وجود داشت كه براي استراحت بيماران يا اشخاص ضعيفي كه قادر به ايستادن نبودند به كار مي رفت. از طرف ديگر، هم ميز و هم صندلي و هم اشياء خانگي در كمدي مورد استفاده ي فراواني داشتند. در كمدي و در تراژدي وسايل صحنه نه براي خلق توهم واقعيت، كه تنها براي ساختن فضاي دراماتيك به كار مي رفتند.
پايان
سؤالات:
1) منشأ ساختن صحنه يا اسكين چيست؟
2) آيا پس زمينهي همهي صحنههاي نمايش همان نماي خارجي سنتي ساختمان صحنه بود، يا دكورهاي ديگري نيز براي صحنههاي مشخصتر ساخته ميشد؟
3) پيناكس و پرياكتوا را توضيح دهيد.
4) نظريات موافقان و مخالفان وجود صحنه را بنويسيد.
5) كاربرد اِكي كلما و مكين را شرح دهيد.
منبع:
تاريخ تئاتر جهان / اسكار گروس براكت / جلد يكم / صص 99-92 / انتشارات مرواريد / تهران 1382