درآمدى برمدیریت جهانگردى
اهمیت مطالعات سیاستگذاری جهانگردی
روشهای مطالعهٔ سیاست عمومی
جهانگردى بزرگترين و پررونقترين صنعت جهان است. انتظار مىرود که درقرن بيست و يکم نيز اين صنعت پيشتاز بوده، سير صعودى آن ادامه يابد. جهانگردى يکقدرت اقتصادي، اجتماعى و زيست محيطى بزرگ و البته پديدهاى بسيار سياسى است (ريشتر - 1989:۲Richter) بنابر عقيدهٔ پک - Peck، و لپي- 1989:۲۱۶Lepie، طبيعت جهانگردى درهر جامعهاي، متأثر از عوامل پيچيده و درهم بافتهٔ سياسى و اقتصادى و همچنينويژگىهاى جغرافيائى است که ديگران را مجذوب خود مىکند. مزايا و منابع اقتصادىحاصل از جهانگردي، جلوههاى جغرافيائى و ويژگىهاى مفرح آن (ريان - Ryanرا ملاحظهکنيد)، بسيار جالب توجه است و بيشتر مطالعات و تحقيقات انجام شده به اين مواردپرداختهاند. اما در زمينهٔ سياست جهانگردى و بهويژه فرآيند سياستگذاري، کارچندانى نشده است. در واقع مفهوم ”سياست عمومي“ و اهميت آن بهطور کامل شناخته و درکنشده است (ريشتر ۱۹۸۹:۲). بنابراين، در اين زمينه بايد مطالعات بيشترى صورت بگيرد.
يکى از اساسىترين فعاليت دولتها، طراحى و تدوين سياستهاى عمومى (کلان) است. در کشورهاى صنعتى و همچنين در بسيارى از کشورهاى در حال توسعه، به هنگام طراحى وتدوين برنامهها و سياستهاى کلان کشور به جهانگردى بهعنوان ابزارى مؤثر در ادامهٔروند توسعه، توجه خاصى مبذول مىشود.
در عين حال، روز به روز بر تعدادکارشناسان و صاحبنظرانى که اثر بخشى مشارکت و دخالت دولت در صنعت جهانگردى وکارآئى سياستهاى دولت در اين صنعت را مورد ترديد قرار مىدهند، افزوده مىشود؛نکتهٔ مهمى که ديد نويسندگان پوشيده نمانده است.
مطالعات و تحقيقاتى که در موردسياستهاى عمومى انجام مىشوند، نبايد تنها به توصيف فعاليتهاى دولتها و حکومتهابسنده کنند. از آنجا که سياستهاى عمومى بهويژه سياستهاى جهانگردي، عرصهاى جديددر تحقيقات علمى هستند، هنوز روش واحد و استانداردى براى مطالعه آنها طراحى نشدهاست.
به راستى چرا بايد در زمينهٔ سياست عمومي، مطالعات و تحقيقات بيشترى انجامشود؟ داى معتقد است که سياست عمومى را بايد به سه دليل مورد توجه و بررسى قرارداد:
- دليل صرفاً علمى که توسط آن مىتوانيم علل اتخاذ پارهاى از تصميمهاىمربوط به سياستهاى خاص را کشف نموده، جامعه و محيط خود را بهتر بشناسيم. دراينصورت، سياست عمومى را يا بايد بهعنوان متغيرى مستقل يا بهعنوان متغيرى وابستهدر نظر بگيريم. اگر سياست عمومى را متغيرى وابسته فرض کنيم، کانون تحقيق عبارت استاز بررسى اينکه: کدام ويژگىهاى بارز سياسي، اقتصادى و اجتماعى (ويژگىهاى محيطي)،محتواى سياستها را شکل مىدهند.
(داى ۱۹۹۲:۴). اگر به سياست عمومى بهعنوانمتغيرى مستقل بنگريم، پس مسئلهٔ اصلى تحقيق عبارت است از بررسى اينکه: سياستهاىعمومى (کلان)، چه اثرى (آثاري) بر جامعه (محيط) و بر نظام سياسى دارد.
- دليلحرفهاى که بهوسيلهٔ آن مىتوان انگيزهها و پيامدهاى سياستهاى اتخاد شده راشناسائى کرده، درک نمود. در اين راستا مىتوانيم از علوم اجتماعى براى حل مشکلاتخود بهره گيريم.
- دليل سياسى که بهوسيلهٔ آن مىتوان بررسى نمود که آيا مردمحاضر هستند براى حصول به آرمانهاى -Goals ”صحيح“ را تعريف نموده، مشخص کرد که چهکسانى ”صحيح“ را تعيين مىکنند.
در اين مبحث بر آن هستيم که دانشجويان را بهانجام تحقيقات و مطالعات در مورد ”سياست عمومي“ تصميمها و اعمال اتخاذ شده از سوىدولت را شناخته، بهتر درک کنند. سياست عمومى نمىتواند از فرآيندهاى سياسى مستقلباشد. بهعلاوه، سياستگذارى فعاليتى خنثى از نظر ارزشى نيست، زيرا ديدگاه هر يک ازما نسبت به دنياى اطراف خود متفاوت است.
اين ديدگاه خاص ما، بر اعمال ورفتارهاى ما و بنابراين بر روشى که تحقيقى را انجام مىدهيم، اثر مىگذارد، امانبايد فراموش کرد که ديدگاه و باورهاى ما و نتايج و يافتههاى تحقيقات و مطالعات مادر زمينهٔ سياستهاى عمومى در عمل اهميتى ندارند، زيرا سياستمداران، ديوانسالاران - Bureacrats، و گروههاى ذينفع، نتايج تحقيقهاى ما را بر اساس تفسيرها و تعابيرخود از روش و يافتههاى تحقيق، تغيير مىدهند.
با مطالعهٔ سياستهاى عمومى(کلان)، مىتوانيم بسيارى از موضوعات مهم را مورد بررسى و تجزيه و تحليل قرار دهيم؛موضوعاتى که مورد علاقه و مورد توجه بسيارى از گروهها و افراد مىباشد؛ از بخشجهانگردى و سازمانها و دانشجويان جهانگردى گرفته تا آن دسته از پژوهشگرانى که درزمينههاى مربوط و حتى به ظاهر غير مربوط با جهانگردى تحقيق و مطالعه مىکنند(اقتصاد، جغرافيا، تاريخ، جامعهشناسي). از جمله اين موضوعات مهم، عبارتند از:
- طبيعت سياسى فرآيند سياستگذارى جهانگردى
- مشارکت مردم در برنامهريزى وسياستگذارى جهانگردى
- منابع قدرت درسياستگذارى جهانگردى
- شيوه و نوعانتخاب مديران دولتى در محيطهاى سياسى
- اثربخشى سياستهاى جهانگردى
ماقصد داريم سطح دانش سياستگذارى جهانگردى را با بهرهگيرى از روشهاى زير ارتقاءدهيم: - بحث در مورد انواع مطالعات سياستهاى عمومى و مزاياى آنها براى صنعتجهانگردى.
- شرح و معرفى موضوعهاى مهم در سياستهاى جهانگردى.
- معرفىالگوئى براى مطالعه سياستهاى جهانگردى
سياست عمومى چيست؟
سياستگذارى عمومي، بدونترديد فعاليتى سياسى است. سياست عمومى تحتتأثير عوامل اقتصادي، اجتماعى و فرهنگىجامعه و همچنين تحتتأثير ساختارهاى رسمى حکومتى و ديگر ويژگىها و عوامل نظامسياسى قرار دارد (سلف - Self، در سال ۱۹۸۵ را ملاحظه مىکنيد). فرآيند سياستگذارىبر محيط اطراف خود (عوامل سياسي، اقتصادي، اجتماعي) تأثير مىگذارد و از آن متأثرمىشود (برت–Barrett)و (فوج–Fudge)هر دو در سال ۱۹۸۱. در واقع سياستها؛ محصولمحيط سياسي، ارزشها و ايدئولوژي، قدرت، اصول نهادينه شده و فرآيندهاى تصميمگيرىهستند (سايمون - Simeon در سال ۱۹۷۶).
هنوز تعريف جامع و همهپسندى از ”سياست عمومي“ ارائه نشده است. همچنين مشخص نيست که چگونه بايد آن را تبيين نمود. علت آن است که نيروها و عواملتأثيرگذار و تأثيرپذير بسيارى در فرآيند سياستگذارى دخيل هستند؛ مثلاً: افراد مؤثرو مهم، نهادها، قوانين، ادراکات و برداشتها، نظرات، انتخابها و قدرت (هم وهيل۱۹۸۴؛ پل - Pal، در سال ۱۹۹۲). تعاريف بسيارى از سياست عمومى ارائه شده است جدول(تعاريف ارائه شده براى سياست عمومى).
نويسندگانى چون جنگينز (۱۹۷۸)، (اندرسون - Anderson، در سال ۱۹۸۴) و داى ۱۹۹۲، تعدادى از اين تعريفها را مورد تجزيه وتحليل قرار دادهاند. در تمام اين تعاريف، يک عنصر مشترک ديده مىشود و آن عنصرمشترک اين است که ”سياست عمومى توسط حکومت يا دولتمردان تهيه و تدوين مىگردد. اينسياست با توجه به منبع آن، نه اثر آن بر مردم، عمومى ناميده مىشود“ (پل-۱۹۹۲:۳)
جدول تعاريف ارائه شده براى سياست عمومى
”مجموعهاىاز تصميمهاى مرتبط که توسط عوامل سياسى(Political actor or group of actors)اتخاذ مىشود. اين تصميمها در مورد مسائلى نظير انتخاب آرمانها و ابزار (هاي)مناسب براى حصول آنها است.“ اين آرمانها نبايد خارج از توان عوامل سياسى باشد(رابرتس - Roberts در ۱۵۳-۱۹۷۱:۱۵۲، جنکينز ۱۹۷۸:۱۵).
”رابطهٔ دولت يا يکمجموعهٔ دولتى با محيط خود“ (آيستون - Eyestone در ۱۹۷۱:۱۸، اندرسون ۱۹۸۴:۲).
”سياستهائى که توسط مجموعهها و مقامات دولتى تدوين مىشوند“ (اندرسون۱۹۸۴:۳).
”هر آنچه حکومتها انتخاب مىکنند که انجام دهند يا ندهند“ (داى۱۹۹۲؛۱۹۷۸).
”تمام اقدامات و فعاليتهاى انتخاب شده از سوى حکومتها بهمنظور حل مشکل يا مشکلاتى خاص“ (پل ۱۹۹۲:۲).
.....
سياست عمومى اينگونهتعريف مىشود: هر آنچه حکومتها انتخاب مىکنند که انجام دهند يا ندهند. (داى۱۹۹۲:۲)
شرط عمومى تلقى شدن هر سياستى آن است که توسط دولت و دستگاههاى دولتىتدوين شده باشد يا حداقل توسط دولت و دستگاههاى دولتى کنترل يا تأئيد شده باشد.
اين مطلب در واقع به ما هشدار مىدهد که ”سياست يا سياستهائى وجود دارد کهممکن است توسط دولت و دستگاههاى دولتى طراحى و تدوين يا کنترل و تأئيد نشده باشد“ (هاگوود و گان ۱۹۸۴:۲۳). گروههاى فشار -Pressure groups، رهبران جوامع محلى - Community leaders، ديوانسالاران و ديگر افراد و گروههائى که در راستاى قواعدتعيين شده توسط دولت يا خارج از چارچوب اين قواعد فعاليت مىکنند، به شيوههاىمختلف بر سياستهاى عمومى تأثير گذاشته و موجب تغيير آنها مىشوند. کانينگهام - Cunningham، معتقد بود که ”سياست شبيه يک فيل است- وقتى آن را مىبينيد، مىشناسيداما به آسانى نمىتوانيد آن را تعريف کنيد.“ عقيدهٔ کانينگهام در نوع خود جالب توجهاست، زيرا تلويحاً دال بر آن است که مطالعات مربوط به سياستها را مىتوان به طرقمختلف انجام داد.
نقش اصول نهادينه شده - Institutional arrangements در سياستگذارىجهانگردى
اصول نهادینه شدهٔ دولت
نقش اصول نهادینه شدهدر جهانگردی
اجزاء اصول نهادینه شده
دولت و اصول نهادینه شده
درک سياستهاى عمومى جهانگردى مستلزم شناخت و درک اصول نهادينه شدهاىاست که بر اساس آنها سياستهاى جهانگردى طراحى و تدوين مىشوند. چنين توافقهائى درکشورهاى مختلف و حتى در بخشهاى سياسى يک کشور متفاوت مىباشند. اين تفاوتها براين موارد تأثير مىگذارند:
- شيوهٔ ابراز اختلاف نظرهاى سياسى؛
- راهبردهاى مورد استفادهٔ افراد و گروهها در تأثيرگذارى بر فرآيند سياستگذارى؛
- ميزان اهتمام سياستگذاران به مسائل اقتصادى و اجتماعى (بروکس ۱۹۹۳:۷۹).
اصول نهادينه شده، از جمله عوامل مؤثر بر فرآيند سياستگذارى جهانگردى محسوبمىشوند. اين اصول مانند يک صافى عمل کرده و نقش نيروهاى متعارض اقتصادى و اجتماعىرا در جامعه آشکار مىسازند. الگوهاى نهادينه شده، اين تعارض را با ارائهٔمجموعهاى از رويهها و قوانين حل مىکنند. اين رويهها و قوانين سه موضوع را مشخصمىسازند:
- سياستهاى عمومي، چگونه و توسط چه مرجعى تدوين مىشوند؛
- چهفرد يا افرادى قدرت و اختيار دارند که تصيميمهاى خاصى را اتخاذ کرده و اقداماتويژهاى را انجام دهند؛
- تصميمها و سياستهاى اتخاذ شده چگونه اجراء مىشوند. اين الگوها همچنين مشخص مىسازند که چگونه اصول نهادينه شده و روابطى که نظام دولتىبر آنها استوار مىباشد، مطابق با الگوهاى وسيعتر اقتصادى و اجتماعى تعديل مىشوند(بروکس ۱۹۹۳). از آنجا که مدت زمان زيادى نيست که اهميت جهانگردى از بعد اقتصادى واجتماعى افزايش يافته است، نبايد تعجب نمود که چرا جهانگردى به تازگى بهعنوانمقولهاى مهم در اولويتهاى سياستگذارى بسيارى از کشورها مورد توجه قرار گرفته است.
اصول نهادينه شده بر امور زير نيز تأثير مىگذارد:
- فرآيند طراحى دستورکار تعيين سياستهاى جهانگردى
- روش تعريف مشکلات جهانگردى؛
- شيوهٔ مطالعهو بررسى راهحلهاى مختلف؛
- روش انتخاب راهحلها
- تصميمهاى اتخاذ شده واقدامات مورد نظر
اصول نهادينه شدهٔ دولت
مشارکت دولتهاى مدرن؛ در قالب شکلها، نقشها و مسئوليتهاى متعددى متبلورمىشوند. گسترهٔ مشارکت دولت در امور جهانگردي، بر اساس شرايط و موقعيت خاص هر کشور(نظام سياسي، اقتصادي، حقوقي، توسعهٔ اقتصادى اجتماعي، ميزان توسعهٔ صنعت جهانگردي)متفاوت است (اتحاديهٔ بينالمللى سازمانهاى دولتى جهانگردى - Internationa Union of Official Tourism، در سال ۱۹۷۴:۶۷)، در واقع اتحاديهٔ بينالمللى سازمانهاىدولتى جهانگردى معتقد است که به دليل اهميت صنعت جهانگردى و به منظور تقويت وتوسعهٔ اين بخش: دولت بايد منحصراً سياستهاى جهانگردى را طراحى و تدوين نموده و بهاين وسيله چارچوبى مناسب براى پيشبرد (ترويج) و توسعهٔ جهانگردى (با کمک سايربخشهاى مرتبط) پيشنهاد و ارائه کند. (اتحاديهٔ بينالمللى سازمانهاى دولتىجهانگردى ۱۹۷۴:۷۱)
جهانگردى در تمام نظامهاى سياسى مورد توجه قرار گرفته است. از کشورهاى توسعه يافته نظير کانادا و آمريکا گرفته تا کشورهاى در حال توسعه نظيرکوبا و سرىلانکا (هريسون ۱۹۹۲). توسعهٔ جهانگردى در سطح منطقهاى (اگر نگوئيم درسطح ملي) بهعنوان يک استراتژى مناسب براى توسعهٔ اقتصادي، مورد توجه بسيار قرارگرفته است.
دولت، عرصهٔ تقابل ارزشها و منافع - Interests، است. بنابراين،شناسائى و درک اين نکته که کدام ارزشها و منافع بر تصميمها و اقدامات سياسىتأثيرگذار بوده و نتيجهٔ اينگونه تصميمها، سياستها و اقدامات چه خواهد بود،نيازمند انجام مطالعات و تحقيقات گسترده است. عدهاى معتقد هستند که دولت، نهادى باثبات -Consistent، منسجم - Coherent، و همسان - Cohesive، است که در جهت تأمينمنافع فردى مشترک يا در راستاى منافع همگان تصميمگيرى نموده و اقدام مىکند، امامارش - Marsh، در سال ۱۹۸۳ اين نظر را رد مىکند. وى مىگويد ”شواهد تجربى نشانمىدهد که دولت نهادى همسان نيست بلکه تفاوتهاى کم و بيش مهمى درون قوهٔ مجريه وميان دستگاههاى اجرائى وجود دارد“ (مارش ۱۹۸۳:۱۲).
درک اصول نهادينه شده وشناخت نقش و اهميت دولت در توسعهٔ جهانگردي، حائز اهميت است. اما متأسفانه نقش دولتدر جهانگردى غالباً مورد غفلت قرار گرفته شده است. اگر چه مطالعات و تحقيقات جديدى(برمهم - Bramham درسال ۱۹۸۹؛ اورى - Urry در سال ۱۹۹۰؛ بريتون - Britton در سال۱۹۹۱؛ روشه - Roche در سال ۱۹۹۲؛ هال در سال ۱۹۹۴) با تأکيد بر نقش دولت آغازگرديده است، اما تعداد اين مطالعات محدود بوده (ويليامز و شاو ۱۹۸۸؛ ريشتر ۱۹۸۹؛هال ۱۹۹۱؛ پيرس ۱۹۹۲) و اين تحقيقات و مطالعات عموماً بر نقش سازمانهاى دولتى وروابط ميان اين سازمانها متمرکز شدهاند. در واقع بيشتر تحقيقات و مطالعات انجامشده بيشتر از مقولهٔ تجزيه و تحليل براى سياستها بودهاند تا تجزيه و تحليل خودسياستها (اجل -Edgell در سال ۱۹۹۰). در اين تحقيقات تنها به آنچه که دولتها درمورد جهانگردى انجام مىدهند توجه مىشود، در حالى که بايد بررسى و مطالعه شود کهدر زمينهٔ جهانگردى تاکنون چه شده است و چرا.
نقش اصول نهادينه شده در جهانگردى
از جمله ابعاد سياستگذارى جهانگردي، اصول نهادينه شده هستند که بايد توجه بيشترى بهآنها مبذول نمود.
اُريوردن - O'Riordan، در سال ۱۹۷۱معتقد بود که:
از جملهاساسىترين نيازهاى تحقيق در زمينهٔ مديريت، مديريت جهانگردي، نياز به تجزيه وتحليل فرآيند تکوين اصول نهادينه شده و نحوهٔ تکامل و توسعهٔ آنها در پاسخ بهنيازهاى در حال تغيير و تنشهاى داخلى و خارجى موجود مىباشد. بر اساس شواهد واسناد موجود که البته هر روز بر تعداد آنها نيز افزوده مىشود؛ شکل، ساختار وراهبردهاى عملياتى که اصول مديريت جهانگردى بر اساس آنها تدوين شده و تکاملمىيابند، تأثيرى بهسزا بر فرآيند اجراء سياستهاى اصلى (هم از وسعت حيطهٔ انتخابو هم از جهت نوع تصميمهاى مربوط به نيروى انساني) مىگذارند.
”سياستگذاري،فرآيند پيچيدهاى است که بر اساس يک الگوى نهادينه شده هدايت و کنترل مىشود“ (بروکس ۱۹۹۳:۷۹). اصول نهادينه شده، از جمله مسائلى هستند که نيازمند مطالعه ومداقهٔ بيشترى مىباشند“ (ميچل ۱۹۸۹:۲۴۳).
”اما چندى نمىگذرد که اين اصولنهادينه شده (يا اصول نهادينه شده مورد توافق)، محدوديتهائى را فراروى سياستگذارانقرار داده و به جاى عرضه و پيشنهاد راهحلهاى مؤثر و مفيد، با پيچيدهتر کردنراهحلهاى موجود، عواقب نامطلوبى را به بار مىآورند (سايمون ۱۹۷۶:۵۷۴). با افزايشمحدوديتها؛ ميزان مخالفتها، مذاکرات و تبادلنظرها نيز افزايش مىيابد. دربلندمدت، اين اصول نهادينه شده ممکن است خود به مثابهٔ سياست تلقى شده و مورداستفاده قرار گيرند. از آنجا که اين نوع سياستها در فرآيند تصميمگيرى مورد توجهقرار مىگيرند و با توجه به ضرورت مشورت با گروههاى خاص و پيروى از رويههاى خاص؛احتمال انتخاب پارهاى از تصميمها افزايش و احتمال انتخاب ساير تصميمها کاهشمىيابد (سايمون ۱۹۷۶:۵۷۵). ممکن است به بهانهٔ افزايش مشارکت و فعاليت دولت وهمچنين افزايش نفوذ آن، ايجاد وزارتخانهها و دواير جديد دولتى از اولويت بالائى دردستور کار سياسى برخوردار گردد.
حکومتها، با ايجاد وزارتخانهها و دواير جديددولتى و بخشها و مجموعههاى مشاورهاى جديد در پيکرهٔ نظام اجرائي، تلاش مىکنندبه همه ثابت کنند که در مورد مشکلى خاص کار مثبتى انجام مىدهند. بهعلاوه از آنجاکه نظام ديوانسالار حاکم بر دستگاههاى دولتى از حيث برخورد با مشکل و انجاماقدامات عملى در اين رابطه بسيار محتاط و محافظهکار است ... طراحى مجدد ساختارنظام ادارى و تهيه و تنظيم و وضع قوانين جديد، همواره بيانگر فشار مردم بر دولتبراى انجام اقدام يا اقداماتى و اعمال تغييراتى متناسب براى حل يک مشکل خاصمىباشد. (مرسر - Mercer، در سال ۱۹۷۹:۱۰۷).
عليرغم اهميت و نقش مؤثر اصول وفرآيندهاى نهادينه شدهٔ سياستگذارى در روششناسى تحقيقات و مطالعات مربوط بهسياستهاى عمومي، به آنها توجه کافى مبذول نمىشود و بنابر اين فرآيند سياستگذارى ونقش دولت در اين زمينه به خوبى شناخته نشده و درک نمىگردد ( مارچ -March، اُلسن - Olsen ۱۹۸۹، پل ۱۰۰-۱۹۹۲:۹۹).
در واقع مىتوان گفت که تحقيقات و مطالعات مربوطبه سياستهاى عمومى و فرآيند سياستگذارى تحتتأثير نگرشهاو ديدگاههاى غير نهادي- Noninstitutional approaches، قرار مىگيرند. پنج مشخصهٔ بارز اين ديدگاهها ونگرشهاى غيرنهادى عبارت است:
- زمينه يا بافتگرائي-Contextualism. بر اساساين نگرش، ساختار و فرآيند سياستگذاري، تابع بافت (يا شرايط محيطي) است. هر يک ازتحليلگران و صاحبنظران، ديدگاهى خاص خود در مورد بافت اجتماع دارند. بهعنوانمثال، نئومارکسيستها معتقد هستند که ساختار طبقاتى - Class structure، بافت اصلىاجتماع را تشکيل مىدهد. بافتگرايان معتقدند که نيروهاى اجتماعى - Societal forces، بر سياستها تأثير مىگذارند، اما تأثير سياستها براجتماع و نيروهاىاجتماعى ناچيز است.
- کاهشگرائى - Reductionism، کاهشگرايان معتقدند کهنيروهاى خرد - Microforces، اجتماعى بر نظام اجتماعى تأثير مىگذارند.
- مطلوبيتگرائى - Utilitarianism، مطلوبيتگرايان معتقدند که انسانها، عقلانى وسنجيده عمل مىکنند. آنها با توجه به ترجيحات و منافع خود تصميمگيرى نموده و اقداممىکنند.
- ابزارگرائى - Instrumentalism، ابزارگرايان معتقدند که آئينها - Rituals و نمادها تأثير چندانى در سياستها و فرآيند سياستگذارى نداشته و اقداماتسياسى - Political actions، را بهعنوان اقداماتى راهبردى - Strategic actions،بهشمار مىآورند.
- کارکردگرائى - Functionalism، کارکردگرايان معتقد هستند کهدر هر نظام سياسى الگوهاى تعاملي
- Patterns of interaction، خاصى وجود دارد کهنيازهاى آن نظام را مرتفع مىسازد.
در مقابل اين نگرشهاى غيرنهادي، آن دسته ازصاحبنظران و تحليلگرانى که بر نقش اصول نهادينه شده در فرآيند تدوين سياستهاىعمومى (کلان) تأکيد مىکنند، معتقدند که مشخصهها و ويژگىهاى بارز فرآيندسياستگذارى و عوامل سياسى آنقدر زياد است که نمىتوان نقش آنها را کمتر از عواملاقتصادى يا ديگر نيروها و عوامل دانست (پل ۱۹۹۲). مطالعه و تحقيق در مورد اصولنهادينه شده، بسيار دشوار است، زيرا تعريفها و تجزيه و تحليلهاى مختلف و متعددىاز اينگونه اصول ارائه شده است. بهعنوان مثال، ۱۹۹۰:۲ کلمن - Coleman، واسکاگستاد - Skogstad، معتقدند که ”ترجيحات و ارزشهاى عوامل سياسي، متأثر ازجايگاه و موقعيت آنها در سياستهاى نهادينه شده نيز تحتتأثير موقعيت عوامل وکارگزاران سياسى در ساختار نظام سياسي، خلق شده يا منسوخ مىشوند“. اين ديدگاه، برقوانين، رويهها و روشهاى استاندارد حاکم بر روابط ميان افراد در يک نظام سياسى واقتصادى متمرکز مىباشد نمودار (فرآيند سياستگذارى ) ملاحظه کنيد. همچنين بايد توجهداشت که فرآيندها و الگوهاى نهادينه شده ميان عرصههاى مختلف سياستهاى عمومى وداخل آنها متفاوت مىباشند. (هاوکر - Hawker در سال ۱۹۷۹) را ملاحظه کنيد.
پل (۱۹۹۲ ) مفهوم جامعهٔ دولت- شهر - State-Civil society، را بر اساس سه عنصرپيونددهنده - Tiers، پيشنهاد مىکند. اين سه عنصر عبارتند از:
- سنتهاى دولتى - State traditions، (سطح کلان)
- بخشهاى سياستگذار - Policy sectors،(سطحمياني)
- شبکههاى سياستگذار - policy networks، (سطح خرد).
سنتهاى دولتىعبارت است از مجموعه قوانين و مقررات حاکم در کليهٔ نهادهاى دولتى که بهنحوى برفرآيند سياستگذارى کلان اثر مىگذارند. تجزيه و تحليل بخشهاى سياستگذار تا حدودىدشوار است، زيرا تعيين مرز ميان بخشهاى مختلف، دردسر آفرين و دشوار است. بههنگامبررسى و مطالعهٔ شبکههاى سياستگذار نيز بايد روابط ميان دولتمردان دستگاههاىدولتى با متوليان امور اجتماعى را مشخص ساخت.