خلاصه كلام آن كه نظام شهرسازي در نيم قرن اخير، بويژه درعصر پهلوي، همراه با نوعي تحول همراه بوده است. در سه بعد مختلف : تحول در ماده ساختماني، خاك و مصالح ساختماني و آزمايش آن. ديگر تحول در نقشه كشي و ارتباط اجزاي مختلف ساختمان با يكديگر، و سرانجام تحول در مقاومسازي وساختن طبقات و استفاده از راهروها و ساختن سرويسهاي بهداشتي در ساختمان.
و اما نكته اي كه بايد بدان اشاره كرد اين است كه : امر شهرسازي و معماري در شهرها و ساختمانهاي مربوط بدان، بايد همراه يك نظرية شهري باشد و اين نظريه حاكي از ديدگاهي تازه باشد كه نوعي ارزش علمي و فرهنگي در آن مطرح باشد. شايد بهتر باشد كه در پناه هر طرح و نقشه اي، نوعي جهان بيني اعمال گردد. با توجه به چنين ديدگاهي است كه شهرهاي مختلف با مجتمعهاي هندسي، دايره اي، چهارگوشهاي، كوبيسمي، فضاها ي سبز، بزرگ راهها، جاده هاي كمربندي و باغ شهرها و شهركهاي اقماري به وجود مي آيد .
باتوجه به چنين اهميتي ضرورت برگزاري مجالس علمي و سمينارها در باب شهر و شهرسازي به شيوه جديد ضرورت دارد. شايد اول بار، نخستين كنگره رسمي در باب شهرسازي، تحت عنوان كنگره سيام ( C. i.A.M ) به سال 1933 صورت گرفت و جلسات آن در يك كشتي مسافرتي تشكيل شد. در اين كنگره چنين تصميم گرفته شد كه : شهرسازي، يعني متشكل نمودن تمام فعاليتهاي زندگي در محدودة يك شهر در بيانيه هاي مختلف اين كنگره و منشورهاي وابسته بدان به اين نكته ها اشاره شده است كه وجود هر شهري بايد مبتني باشد بر يك خواسته جديدي كه در عين حال تغيير و تحول خاصي در پي داشته باشد. در هر شهري، بايد وضع مسكن، كار، ارتباطات، تفريح و سرگرمي و زمينه هاي علم و فن به روشني تعبير و تفسير شود.
بديهي است بنيان هر شهري بايد با ضوابط ادب، علم، فن و تكنولوژي ارتباطي مستقيم داشته باشدتا سرمايه ملي و منابع توليد در راستاي درستي قرار گيرد تا بتوان در نهايت آرامش زيست واگرنه « اي برادر در اگر نتوان نشست».