$('#s1').cycle('fade');
  جستجو

 صفحه نخست  |  راهنمای فروشگاه  |  تماس با ما  |نحوه خرید  |  سبد خرید   |        ثبت شده در سايت ساماندهي كشور

مقالات رایگان دانشجویی > اقتصاد

Bank Sepah:5892-1010-5735-6012

Email: dociran.pdfiran@gmail.com

09153255543  عالم زاده

 تحقیق های رایگان اقتصاد
تحول كار در آينده

تاریخ ایجاد 1389/08/10  تعدادمشاهده  1431

تحول كار در آينده
برخي دانشمندان پيش بيني مي كنند كه اگر اين پردازشگرها بتوانند پيشرفت كلي داشته باشند تا پايان قرن جاري اكثر نسل حاضر بيكار خواهند شد.
در اين صورت آينده كار چيست؟ تحت چه شرايطي كار انجام مي شود؟ «آيا ما به سوي نوعي «بهترين دنيا ها» سير مي كنيم كه درآن دو درصد جمعيت از ربوتها استفاده خواهد كرد» و مشاغل پر در آمد خواهند داشت و بقيه 98 درصد كار نخواهد كرد ؟ در پايان دهه 1950 و آغاز دهه 60 انتظار مي رفت كه خودكار شدن كارخانه ها با اخراجهاي وسيع كارگران همراه شود. البته نگرانيهاي آن دوره با توسعه بخش خدمات كمرنگ شد. اما امروز نيز افزايش بيكاري تكنولوژيك ، خاطر را مشوش مي سازد. خودكار شدن مشاغل اداري سرعت فوق العاده اي يافته است ولي اين بار براي جمعيت عظيم كارمندان، «يقه سفيدها»، چگونه مشاغل جديدي ايجاد خواهد كرد؟ كار چگونه تغيير خواهد كرد؟ از شغل مي شود حرف زد ولي آيا واژه هاي «كاربرد» و «بيكاري» همان معنايي را كه در گذشته داشته اند، خواهند داشت ؟ بحران فعلي با بحرانهاي پيشين تفاوت اساسي دارد و آن اين است كه اين بار نوعي جديد ساخت اساسي ،اقتصاد را دچار بحران كرده است. در عصر صنعت، موج دوم، «وارد شدن ملشين به دنياي كار»، مرحله اي در راه تحول روابط كار بوده است، زيرا ورود ماشين به دنياي كار:
1)     به افزايش مهاجرت روستاييان دامن زد
2)     در محيطهاي كاري تجمع و تراكم پديد آورد
3)     باعث افزايش درآمد و رونق اقتصادي شد
4)     نهاد هاي خاص خويش را پديد آورد
5)     خانواده گسترده را تدريجاً به خانواده هسته اي تبديل كرد
6)     موجب بيكاري بعضي از كارگران شد
7)     توليد انبوه را جايگزين «توليد براي مصرف خانواده» كرد و «استانداردشدن» توليد را به همراه داشت.
مسلم است كه امروزه دانش و دانايي سهم عظيمي در توليد ودر قدرت آينده خواهد داشت و كامپيوتر ها و ماشينهاي خودكار به سرعت جاي خود را بين آدميان باز خواهند كرد و حتي جاي آنها را خواهند گرفت. در اينجا به برخي نظريات آلوين تافلز صاحبنظر معروف در كتاب موج سوم و ورقه هاي آينده اشاره مي كينم. به نظر تافلز مفهوم سنتي كار از بين مي رود و در آينده با مفهوم تازه اي از كار كه ماشين در آن جاي انسان را گرفته است سروكار خواهيم داشت. به نظر وي
«... مفهوم سنتي كار كه همه ما در سر داريم مفهومي بي اعتبار است. اين مفهوم متعلق به زمان آدم اسميت و ماركس است. نظريه پردازان تقسيم كار و از خودبيگانگي، نزديكتر به زمان ما سي. رايت ميلز و تحقيقاتش دربارة سرشت كار اداري است. حقيقت اين است :تصور ما از كار هنوز اساساً همان است كه در «عصرجديد» چارلي چاپلين يا در «آزادي از آن ماست» اثر رنه كلر مطرح بوده است. زماني بود كه اين تصوير سازيها، پايه و اساسي داشت و با صنعت گرايي سنتي سازگار بود ولي نه با نظام نويني كه امروز در حال به تحليل رفتن است».
به نظر او:
« نظام جديد توليد علاوه بر كوچكتر كردن واحدهاي توليد ،علاوه بر نامتمركز كردن و از شهر بريدن توليد و علاوه بر دگرگون ساختن خصلت واقعي كار مي تواند ميليونها انسان را از كارخانه ها و ادارات زندان مانند « موج دوم » آزاد كند و به مأواي اصلي شان كه از ابتدا بدان تعلق داشته اند يعني خانه ، بازگرداند. اگر قرار است چنين چيزي اتفاق افتد ، تمام مؤسسات و نهادها از خانواده گرفته تا مدرسه و شركت بايد دگرگون شوند . »
تافلر معتقد است كه در نظام آينده ، كار كارخانه هاي دودكشي از بين خواهد رفت و به واسطه خود كار شدن دستگاهها و كامپيوتري شدن ابزار توليد از ميزان كارگران و كاركنان صنعتي كاسته خواهد شد .
« توليد در كارخانة موج دوم مبتني بود بر « دور طولاني » يعني توليد سري ميليونها محصول مشابه و استاندارد در هر دور . در مقابل ، توليد صنعت سوم مبتني است بر « دور كوتاه » يعني توليد كالاهاي نيمه سفارشي يا كاملاً سفارشي . عامه مردم هنوز توليد صنعتي را در قالب « دور طولاني » تصور مي كنند و همچنان به توليد ميلياردها سيگار ، ميليونها متر پارچه ، لامپ ، كبريت و توليد سري ساير كالاها ادامه داده مي شود . اينگونه توليد تا مدتها وجود خواهد داشت ، اما « اينگونه كالاها ، محصولات صنايع عقب افتاده محسوب مي شوند نه صنايع پيشرفته كه امروزه فقط پنج درصد كل كالاهاي توليد شده را تشكيل مي دهند » .
« تحليل گري در مجله « كريتيك» كه نشرية مطالعات شوروي( سابق ) بود اشاره مي كند كه كشورهاي كمتر توسعه يافته ، يعني كشورهايي با در آمد ناخالص سرانة ملي هزار تا دو هزار دولار امريكايي در سال ، بر توليد كالاهاي انبوه تأكيد دارند . حال آنكه توسعه يافته ترين كشورها صدور كالاهاي تك توليد شده و كالاهاي ساخته شده در دور كوتاه و تعداد كم را كه مبتني بر مهارت زياد و هزينه هاي پژوهش سنگين است ، نظير كامپيوتر ، ماشيتن آلات بسيار تخصصي ، هواپيما ، سيستمهاي توليدي خودكار ، تكنولوژي پيشرفتة رنگ سازي ، محصولات دارويي ، تكنولوژي پيشرفتة پوليمرها و پلاستيك مورد توجه قرار داده اند . »
تافلر از دموكراسي كاري كارخانه هايي كه ديده است نام مي برد؛ نوعي دموكراسي كه آن را متعلق به نظام كاري آينده مي داند . او در كتاب موج سوم از كارخانه تصويري ارائه مي دهد كه در آنجا روابط كاري بر اساس ساعات كاري مطلق ، اختلافات ظاهري ، يكجا گزيني در محيط كار و طبعاً خشكي محيط و عدم صميميت و نيست ، بلكه در آنجا ساعت كار محدوديتي ندارد ، هر كس هر مقدار از كار را انجام مي دهد و در هر كجاي كارخانه مي تواند به كار بپردازد . بعلاوه از مدير تا كارگران همگي لباس متحدالشكل به تن دارند و در محيطي صميمانه به كار مشغولند :
«كارخانه هيولت پاكارد ، در سال معادل يكصد ميليون دلار ابزار و وسايل الكتريك توليد مي كند از 1700 نفري كه در اينجا استخدام شده اند ، چهل درصد را مهندسان ، برنامه ريزان ، تكنسينها ، پرسنل دفتري و اداري تشكيل مي دهند كارگران اين كارخانه از كارمندان دفتري تا متخصصان كامپيوتر ، از مدير كارخانه تا كارگران خط توليد و بازرسان هيچكدام دفتر جداگانه اي ندارند ، همه با هم در محوطه اي وسيع كار مي كنند وبجاي اينكه مثل ديگر كارخانه ها به خاطر سر و صداي ماشينها هنگام صحبت داد بزنند ، با يكديگر آهسته گفتگو مي كنند وقتي در كارخانه اي قدم مي زدم به من اين فكر دست داد كه چقدر هيجان آور بود اگر مي توانستم با يك جادو بعضي از رفقاي قديمي ام را از شر آن خط توليد كارخانه هاي اتومبيل سازي و ذوب فلز و از هياهو و جنجال آن محيط كثيف و كارهاي بدني طاقت فرسا و از آن انظباط سخت و استبدادي كه بر آن فضا حاكم بود نجات دهم و انها را به يك چنين محيط كاري جديدي بياورم » .
بنابراين ، تافلر آينده را نوعي ترسيم مي كند كه تمام كارخانه ها در چنين محيطي فعاليت كنند و حتي با كار با استفاده از كامپيوتر در خانه افراد صورت گيرد . آينده اي كه او براي اين سيستم كاري پيش بيني مي كند حضور افراد نه دركارخانه بلكه در خانه و انجام دادن كار در آنجاست كه نتيجة آن همبستگي و پيوستگي خانوادگي و آسايش و آرامش رواني خانواده است .
در بحث دگرگوني شيوة توليد كالاها بايد ذكر كرد كه كشورهاي غني و توسعه يافته نمي توانند به دلايل استراتژيك و اقتصادي صنايع توليدي را بر چينند و صرافاً به      « جوامع خدماتي » و « جوامع اطلاعاتي » تبديل شوند . قرار نيست كه كشورهاي پيشرفتة صنعتي تنها به توليد كارهاي غيرمادي ( نرم افزار ) بپردازند و ساختن كالاهاي مادي ( سخت افزار ) به عهدة ساير كشورها باشد . « كشورهاي ثروتمند در آينده به ساختن كالاهاي مهم و كليدي ادامه مي دهند ، منتهي از كارگر كمتري استفاده خواهند كرد ؛ زيرا شيوة توليد كالاها به كلي دگرگون خواهد شد » .
البته مسأله بيكاري بخشي از كارمندان همواره مطرح بوده است و به نظر مي رسد كه تافلر جواب قطعي و قانع كننده اي براي آن ندارد . آيا آنگونه كه تافلر در نظر دارد و پيش بيني مي كند كه هر جا كامپيوتر ، جاي انسان را گرفت ، انسان وارد بخش خدمات مي شود ، منطقي است ؟ مگر نه اين است كه بخش خدمات نيز مجهز به ايندستگاههاس كوچك چند كاره است . مگر چقدر كار وجود خواهدداشت و بخش خدمات قرار است چه كند كه اين انبوه انسانها در آن جاي گيرند . به ياد داشته باشيم كه اينجا بحث بايدها و نبايدها نيست و تافلر نيست و تافلر هم دربارة آينده ، پيش بينيهايي مي كند و معتقد نيست كه بايد اينگونه شود . آنچه مورد سؤال است ميزان رضايت و خوش بيني تافلر است . به نظر او در نظام جديد كاري ، نه تنها كارگران بايد بدانند كه ماشينهاي خاص چگونه كار مي كند . بلكه بايد بدانند كه كل كارخانه چگونه كار مي كند .
« كارگران بايد بر تكنيكهاي جديد مسلط شوند و با شكلهاي تازة سازماني خود را انطباق دهند و ايده هايي نو ارائه دهند » .
آنچه مهم است ، اين است كه « جدايي فكر و عمل » از بين مي رود . دعوت از كارمندان و كاركنان براي مشاركت در فرايند تدوين مقررات به معناي سهيم شدن در قدرتي است كه روزگاري فقط در انحصار رؤسا بود . با جابه جايي قدرت در محل كار و با بالارفتن دانايي كار ، مشاغل فرديتر و « تعويض ناپذير » تر مي شوند . كارگران فكري جاي كارگران يدي را مي گيرند . آنچه زماني در محل كار ، قدرت بود ؛ يعني توان جسماني و يدي جاي خود را به دانايي و فكر مي دهد .
« كارگر جديد » خلاق است ، ايده مي دهد و در فرايند تدوين مقررات توليد سهيم است . در جهان فردا ، ديگر توده هاي كارگري نيستند كه توليد كمپاني را متوقف مي كنند يا خساراتي را به آن واردمي كنند ، بلكه « ويروس كامپيوتري » يا « دستيابي رقيب به اطلاعات » يا دستكاري زيركانه در اطلاعات مخزن داده ها ، نمونه هايي از           شيوه هاي خرابكاري است .
به نظر تافلر مساله بسيار مهم آينده، محو طبقه كارگر به مفهوم امروزي است اينكه در موج سوم و جامعه آينده طبقات مختلف اجتماعي با پايگاههاي اقتصادي- اجتماعي امروزين وجود نخواهد داشت ، زيرا قدرت ديگر نه در ثروت و نه در خشونت كه در ميزان داناي است و اينكه سردمداران قدرت، كساني كه ابزار جديد قدرت يعني دانايي را در اختيار دارند، در آينده ارتباطاتشان با سايرين (تحت نفوذان) چگونه خواهد بود، امري نيست كه در اينجا بحث داشته باشد. آنچه تا اينجا به آن پرداخته ايم، مجو شرايط لازم و كافي براي وجود «طبقه كاگر صنعتي» است. با از بين رفتن توليد انبوه، تراكم، متمركز، تمركز،و... و انبوه زدايي در همه عرصه ها چگونه مي توان از طبقة منسجم كارگران و دشمن مالكيت برابزار توليد ، ياد كرد. مگر نه اين است كه كارگر جديد كه كارمند خود مختار است ابزار جديد توليد، يعني مغز را در كاسة سرخود دارد.
« انقلابيون ماركسيستي استدلال مي كردند كه قدرت به دست كساني مي افتد كه      « ابزار توليد» را در مالكيت خود داشته باشند. ماركس كارگر كارخانه را در برابر صنعتگر ماهر ماقيبل صنعت كه مالك ابزار خود بود، قرار مي‌داد و ادعا مي كرد كه كارگران تا وقتي « ابزار توليد» را از چنگ طبقه سرمايه دار كه اين ابزار را در مالكيت خود دارد، خارج نسازند، همچنان بي قدرت خواهند ماند.
امروزه ما به جابه‌جايي بعدي در قدرت را در محل كار تجربه مي كنيم . يان يكي از طنزهاي بزرگ تاريخ است كه نوع تازه يا از كارمند خودمختار درحال نوپيدايي است در واقع ابزار توليد را در مالكيت خود دارد. ابزار جديد توليد به هر حال در جعبة ابزار صنعتگر يا در ماشين الات عظيم عصر دودكشها يافت نمي شود، بلكه اين ابزار د ردرون كاسة سركارمند و كارگر متراكم شده است و در همين جاست كه جامعه تنها منبع مهم ثروت و قدرت اينده را خواهد يافت . »
تافلر در ايي خاطرنشان مي سازد كه كارگر جديد، مستقلتر ومبتكرتر است و ديگر زائده اي برماشين نيست ؛ او صاحب قريحه و شناختهاي تخصصيي است و كارگر فكري جديد «وسايل توليد» را در اختيار دارد و آنها را در تصميم گيريها مشاركت دارندودر صنايع انبوه زدايي شدة موج سوم ، اطلاعات و تخيلات هستند كه اهميت حياتي دارند نه قدرت عضلاني .
هم اكنون نيز درصد كارگران شاغل در صنايع كشورهاي پيشرفته ، خاصه در بيست سال گذشته‌. رو به كاهش گذاشته است . « در ايالات متحده آمريكا ، امروزه          9 درصد كل جمعيت يعني 20 ميليون كارگر براي يك جامعة 220 ميليوني كالا              مي سازند. 65 ميليون كارگر باقيمانده يا به كارهاي خدماتي مشغولند و يا با علائم و نمادها ،‌يعني اطلاعات ، سروكار دارند.
با تسريع كوچك شدن صنايع توليدي در جهان صنعتي ، بخش وسيعي از صنايع معمولي به كشورهاي در حال توسعه منتقل مي‌شوند . به عقيدة او كارگران فكري جاي كارگران يدي[1] را گرفته و در مديريت وفرايند تدوين مقررات مشاركت دارند.
ديدگاه تافلر در واقع به گونه اي، نويد سوسياليسم فراصنعتي را ميدهد. اما شايد او به مهمترين مسأله توجه نكرده است ؛ يعني به افزايش بي روية جمعيت جهان بخصوص جهان توسعه نيافته ، جوامعي كه هنوز بسياري از انها درگير    شيوه هاي توليد موج اول و دوم هستند و اطلاعات نقش تعين كننده اي درمديريت توليد آنها ندارد. تافلر به اين امر اشاره نمي كندكه آيا قدرت جديد ، « دانايي» در عصر اطلاعات و ارتباطات گسترش يافته ، تا چه حد مي تواند منجر به توسعة اين جوامع شود.
پيش بيني شده است كه تا سال 2000 بيش از 900 ميليون نفر دردنيا بيسواد خواهيم داشت . با توجه به ردش منفي جمعيت در بسياري از كشورهاي توسعه يافته كه در حال گذر به موج سوم هستند، آيا دانايي موج سوم ، اين قدرت تازه از راه رسيده ، چگونه مي‌تواند با اين «نادانيها» مبارزه كند و آنها را به سوي پيشرفت سوق دهد؟ خوش بيني وتوجه بيش از حد تافلر به بخش خدمات دست كم در مورد اينده اشتغال در جهان سوم به نظر افراطي مي‌آيد.
هر چند تافلر مور اصلي بحث خود را به جوامع پيشرفته صنعتي و عصر فراصنعتي اختصاص داده و جهان توسعه نيافته را در بحث خود وارد نمي كند؛ اما مسأله اشتغال و بيكاري در كشورهاي جهان سوم چيزي نيست كه بتوان‌ آن را ناديده گرفت يا تنها در چهارچوب بحث كلي عصر الكترونيك و كامپيوتر حل و فصل كرد. هرچند برخي از انديشمندان مسأله اشتغال و بيكاري را مشكل صرفاً داخلي كشورهاي جهان سوم مي دانند، صاحبنظران ديگر مشكلات اشتغال دراين كشورها را به عامل بيروني و خارجي ربط مي‌دهند.
تأكيد اصلي اين گروه به استعمار زدگي و وضعيت پيراموني ( در برابر مركزيت جهان صنعتي ) اين كشورهاست . مسلم است كه عوامل دروني و بيروني در اشتغال و بيكاري و نوع فعاليت اين جوامع تأثير داشته است . هرچند آمارهاي دقيق و ساختار اقتصادي منسجمي در اغلب اين كشورها وجود ندارد، با تكيه براطلاعات موجود و كتب ومقالات محدودي كه در مورد بيكاري وعدم اشتغال دراين كشورها وجود داد، مي‌توان وضعيت خاص كشورهاي جهان سوم را بكلي از آنچه در عصر فراصنعتي كشورهاي پيشرفته مي گذرد جدا كرد و تبعات غير قابل كنترل بيكاري و فقر را دراين كشورها خاطرنشان كرد.
شوماخر در كتاب معروف كوچك زيبا است به انبوه بيكاران و مهاجرت توده وار اشاره مي كندو حاصل اين تحرك جمعيت را فراگرد مسموم سازي متقابل ميدارند.[2]
چنانكه بابارا واد متذكر شده است در كشورهاي جهان سوم « بخش بزرگي از نيروي كار ، چه شهري و چه روستايي فاقد درآمدي هستند كه قابل اتكا باشد و تكافوي برآوردن نيازهاي اساسي خود و وابستگانشان را بنمايد» [3]
بعلاوه « برطبق آمار سازمان بين‌المللي كار وابسته به سازمان ملل متحد ، در سال 1977 حدود 331 ميليون پي كار يا بيكار پنهان در كشورهاي غير كمونيست جهان سوم وجود داشته كه 40 ميليون نفرشان كاملاً بيكار بوده اند و اغلبشان در شهرها زندگي          مي كردندو مابقي در مناطق روستايي بسر مي بردند»[4]
بنابرآنچه گذشت ، جهان سوم نه تنها گرفتار كمبود اشتغال و سرمايه گذاري و عموميت بيكاري است بلكه با كمبود تكنولوژي ، پائين بودن سطوح آموزش و مهارت‌، افزايش بي رويه جمعيت و مهاجرت روستائيان به شهرها نيز دست به گريبان است و هيچيك از اين مسائل نويد دورنماي مثبت و خوش بينانه اي براي ورود به عصر فراصنعتي نمي دهند؛ قبل از هر چيز بايد اين نارسائيها حل و فصل شود.
دربارة ساير مسائل از جمله نزديك شدن محيط كار به خانه بايد گفت كه اين طرح سابقة‌ديرينة اي دارد ولي اين طرح ، زندگي اردوگاهي را در اذهان تداعي          نمي كند؟
البته در ابتدا مطرح كرديم كه بحث برسربايد و نبايدها نيست ، ولي اينكه تافلر براي هر تحول بار ارزشي مثبت قائل است ، اين انتقال را بر او وارد مي‌كند كه در كنار پيش بينيها و آينده نگريها لزومي ندارد كه هر تغييري را مثبت ديد ، وي كار در خانه را همراه با آرامش و كاهش طلاق مي بيند، ولي كدام متفكر و محققي علت اصلي طلاقها را تماس كم همسران و زمان كم با هم بودنشان دانسته است كه ما كلبة الكترونيك را عاملي بدانيم براي جبران اين كاستي و كمبود چرا نبايد بينديشيم كه اين عامل مي‌تواند تشديد كنندة اصطكاك بين همسران در خانه باشد.
ايراد بزرگي كه بر تافلر وارد است ، اين است كه او در همه جوامع ، انسان را ازديدگاه رواني و فرهنگي موجودي يكسان مي يبيند، تافلر از آنجا كه توجهي به                « اختلافات فردي» انسانها و « اختلافات فرهنگي » جوامع مختلف ندارد، انسانها را نيز همچون « نرم افزارهاي » كامپيوتري ، يكسان مي انگارد. با اين همه نمي توان منكر تازگي انديشة تافلر شد و توجه او را به جنبه هاي جديد زندگي عصر جديد ناديده گرفت . او با همه خوش باوريها و زيركيها در توجيه بحرانهاي موجود ـ بخصوص در ايالات متحده ـ طي چند دهه ، تلاشي همه جانبه براي توضيح تحولات موجود كرده است .
 
منبع :
www.google.com


1- Proletariat
[2] - شوماخر، كوچك زيبا، ترجمه علي رامين‌، ص 134.
[3] - واد، باربارا؛ اشتغال در جهان سوم ؛ ترجمه احمد خزاعي ، ص 49.
 
[4] - مديسون ، پل ؛ فرداي جهان سوم ؛ترجمه م ، طلوع ، ص 175 .



Label
نظرات در مورد:تحول كار در آينده

نام شما:
نظر شما:
افزودن نظر



ورود به سايت | ثبت نام كاربر


صفحه نخست | تماس با ما
تمامی حقوق این سایت سایت متعلق به سایت DocIran.COM می باشد
طراحی شده توسط فراتک