$('#s1').cycle('fade');
  جستجو

 صفحه نخست  |  راهنمای فروشگاه  |  تماس با ما  |نحوه خرید  |  سبد خرید   |        ثبت شده در سايت ساماندهي كشور

مقالات رایگان دانشجویی > الهیات و معارف اسلامی

Bank Sepah:5892-1010-5735-6012

Email: dociran.pdfiran@gmail.com

09153255543  عالم زاده

 مجموعه مقالات علمي الهیات و معارف اسلامی
امام حسين از ديدگاه دكتر شريعتي

تاریخ ایجاد 1389/08/10  تعدادمشاهده  1199

 

امام حسين عليه السلام از ديدگاه دکتر شريعتي
امام حسين‏عليه السلام:
تأثير اباعبدالله الحسين‏عليه السلام بر روي انديشه‏هاي دكترشريعتي و خلق روح حماسي و نگاه حسيني وي، در همه آثارش به وضوح ديده مي‏شود. بازتابحماسه حسيني در جولان فكر و روحيه وي بسيار گسترده، شورانگيز و عميق مي‏باشد؛ بهطوري كه بسياري از جريانات سياسي و اجتماعي و رويدادهاي تاريخي را با رويكرد به «حادثه كربلا» تحليل و ارزيابي مي‏كند. پرداختن به عاشوراي حسيني از منظر دكترشريعتي بيشتر انعكاس يك قريحه قوي، احساس شورانگيز و ترجمان روح حماسي و بي‏تاباوست. اين بخش در زواياي مختلفي قابل مدح است، كه اختصاراً به چند مورد از آنمي‏پردازيم:
الف) شرايط نهضت امام حسين‏عليه السلام‏
"شكل مبارزه‏اي كه حسين انتخاب كرده، قابل فهميدن نيست مگر اينكه اوضاع و شرايطي كه حسين در آن شرايط، قيام خاصّ خودش را آغاز كرد، فهميدهبشود... اكنون حسين مسئول نگاهباني انقلابي است كه آخرين پايگاه‏هاي مقاومتش از دسترفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، يعني حكومت اسلام و جبهه حقيقت و عدالت، يكشمشير برايش نمانده و حتي يك سرباز! سال‏هايي است كه بني‏اميه همه پايگاه‏هاياجتماعي را فتح كرده است."
اسلام در اين زمان، چون پوستين وارونه شده است؛ارزش‏هاي اسلامي رنگ باخته و دين با حاكميت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط وانحراف مي‏رود. امام حسين‏عليه السلام در چنين شرايطي براي اصلاح دين جدش قياممي‏كند؛ از يك سو، نيرويي براي تغيير وضع موجود ندارد و از ديگر سو، در سكوت خودمشعل اميدي نمي‏بيند. بنابراين، با تنهاترين و برنده‏ترين سلاح، سلاح شهادت، بهرويارويي با يزيد، مظهر باطل مي‏شتابد و با شهادت خويش بر آنها پيروزمي‏شود
ب) بايستن و نتوانستن‏
"فتواي حسين اين است: آري! در نتوانستن نيز بايستن هست؛ براياو زندگي، عقيده و جهاد است. بنابراين، اگر او زنده است و به دليل اين كه زنده است،مسئوليت جهاد در راه عقيده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. واز حسين، زنده‏تر كيست؟ در تاريخ ما، كيست كه به اندازه او حق داشته باشد كه زندگيكند؟ و شايسته باشد كه زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ايمان داشتن، زندگيكردن، آدمي را مسئول جهاد مي‏كند و حسين مَثَلِ اعلاي انسانيت زنده، عاشق و آگاهاست. توانستن يا نتوانستن، ضعف يا قدرت، تنهايي يا جمعيت، فقط شكل انجام رسالت وچگونگي تحقق مسئوليت را تعيين مي‏كند نه وجود آن را."
«بايستن» يعني براي انجامدادن وظيفه مسئوليت ديني و شرعي، تلاش نمودن و تا حد توان براي پيشبرد آن، به تناسبزمان و شرايط، اقدام كردن. گوياترين كلام براي اداي اين مفهوم، فرمايش حضرت امام‏قدس سره است؛ ايشان در پيامي فرمودند:
"ما مأمور به اداي تكليف و وظيفه‏ايم، نهمأمور به نتيجه."
هر مسلماني در هر شرايطي، وظيفه‏اي دارد كه بايد بدان عملنمايد؛ ليكن اقتضاي زمان، شكل انجام وظيفه را به تناسب خود، دستخوش تغيير مي‏سازد. عمل به وظيفه در بستر زماني خاص، «جهاد» و در شرايطي «فقه» و در برهه‏اي «پرداختنبه مسايل علمي» است؛ ليكن آنچه با تحول زمان دگرگون نمي‏شود، اصل اداي تكليف وانجام وظيفه است.
ج) هنر خوب مردن‏
" او ( امام حسين‏عليه السلام) فرزند خانواده‏اي است كه هنر خوب مردن را در مكتب حيات،خوب آموخته است... آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد راتنها در توانستن مي‏فهمند و به همه آنها كه پيروزي بر خصم را تنها در غلبه، بياموزدكه شهادت نه يك باختن، كه يك انتخاب است؛ انتخابي كه در آن، مجاهد با قرباني كردنخويش در آستانه معبد آزادي و محراب عشق، پيروز مي‏شود و حسين «وارث آدم» - كه بهبني‏آدم زيستن داد - و «وارث پيامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه بايد زيست راآموختند - اكنون آمده است تا در اين روزگار به فرزندان آدم چگونه بايد مردن رابياموزند."
شهادت، هنر مردان خداست؛ چنان كه خوب زيستن و خوب زندگي كردن، هنرمردان الهي مي‏باشد. خوب مردن نيز هنري است كه در درجه اول، شهدا آن را به ارثمي‏برند. شهدا شمع‏هاي فروزاني هستند كه با نثار هستي و وجود خود در محضر حق تعالي،پيروز مي‏شوند. سيدالشهداء سمبل و الگوي خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است. مقتدايان امام حسين‏عليه السلام كساني هستند كه از مايه جان خويش در راه خدا نثارمي‏كنند و به راستي حسين آموزگار بزرگ شهادت است كه هنر خوب مردن را در جان بي‏تابانسان‏هاي عاشق، تزريق ميكند.
د) آثار شهادت امام حسين‏عليه السلام‏
"برخي درباره آثار شهادت حسيني ترديد كردند! و آن راقيامي خوانده‏اند كه شكست خورده است؛ شگفتا! كدام جهاد و كدام جنگِ پيروزي بوده استكه دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق انديشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاريخ،اين همه گسترده و عميق و بارآور باشد؟... حسين با شهادت «يد بيضاء» كرد، از خونشهيدان «دم مسيحائي» ساخت كه كور را بينا مي‏كند و مرده را حيات مي‏بخشد... اما نهتنها در عصر خويش و در سرزمين خويش، كه «شهادت» جنگ نيست، رسالت است؛ سلاح نيست،پيام است؛ كلمه‏اي است كه با خون تلفظ مي‏شود."
تأثير حادثه كربلا، هم در بسترزمان خود و هم در طول تاريخ، عميق و فراگير بوده است. نهضت‏هايي كه با فاصله كمي باالهام‏گيري از قيام خونين كربلا شكفتند - مانند قيام توابين و ابومسلم خراساني - وجان‏هاي مردمي كه از ترنم خون‏هاي گرم شهيدان كربلا زندگي يافتند، معدود نيستند؛انقلاب اسلامي شاهد و مثالي زنده در عصر حاضر است كه هم در شروع نهضت، پيروزيانقلاب، ثبات نظام و ادامه آن تا هم اكنون همواره زير درخشش پرتو عشق به اباعبداللهالحسين‏عليه السلام جريان يافته است. به راستي كدامين عشق و ايمان جوشان برايپيشبرد انقلاب اسلامي مي‏توانست به اندازه عشق و ايمان حسيني مؤثر باشد؟
ه) زندگان جاويد
"آنها كه تن به هر ذلتيمي‏دهند تا زنده بمانند، مرده‏هاي خاموش و پليد تاريخند و ببينيد آيا كساني كهسخاوتمندانه با حسين به قتلگاه خويش آمده‏اند و مرگ خويش را انتخاب كرده‏اند - درحالي كه صدها گريزگاه آبرومندانه براي ماندنشان بود و صدها توجيه شرعي و ديني برايزنده ماندن شان بود - توجيه و تأويل نكرده‏اند و مرده‏اند، اينها زنده هستند؟ آياآنها كه براي ماندن‏شان تن به ذلت و پستي، رها كردن حسين و تحمل كردن يزيد دادند،كدام هنوز زنده‏اند؟ هر كس زنده بودن را فقط در يك لَشِ متحرك نمي‏بيند، زنده بودنو شاهد بودن حسين را با همه وجودش مي‏بيند، حس مي‏كند و مرگ كساني را كه به ذلت‏هاتن داده‏اند تا زنده بمانند، مي‏بيند."
شهدا زنده‏اند و سيدالشهداء زنده‏ترينشهيد تاريخ است. نام او، ياد او، خاطره او و داستان شگرف كربلاي او، همه و همه درطول تاريخ براي همه نسل‏ها نيروبخش، حيات آفرين، اميدزا و انقلاب گستر است. بهراستي كدامين ملت را مي‏توان سراغ گرفت كه با روح و خون حسين همگرايي كنند و بهافتخار يكي از دو پيروزي نرسند؟ خون حسين، مايه حيات‏ بخشي است كه در گذر زمان بركالبد ملت‏ها دميده مي‏شود و آنها را به زندگي فرا مي‏خواند و حسين‏عليه السلامزنده جاويدي است كه هر سال، دوباره شهيد مي‏شود و همگان را به ياري جبهه حق زمانخود، دعوت مي‏كند.
و) ساعات آخر شهادت‏
"عصرعاشورا، امام حسين‏عليه السلام با آن دقت نظافت مي‏كند، با آن دقت آرايش مي‏كند،بهترين لباس‏هايش را مي‏پوشد و بهترين عطرهايش را مي‏زند، در اوج خون و در اوج مرگو در اوج نابودي همه كسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتي كه مي‏گذشت و شهدا همبر هم انباشته مي‏شدند، چهره او گلگون‏تر و برافروخته‏تر و قلبش بيشتر به تپشمي‏آمد، كه مي‏دانست فاصله حضور، اندك است؛ چه «شهادت» حضور نيز هست."
حضورشايسته در محضر خدا، آرزوي سرشار از اشتياقي است كه مردان خدا همواره براي آن، لحظهشماري مي‏كنند و شهادت، شايسته‏ترين وسيله حضور در پيشگاه الهي است. آرايش با دقّتامام ‏حسين‏عليه السلام در عصر عاشورا نيز به خاطر شايسته‏ترين حضوري است كه يكامام مي‏تواند در محضر الهي داشته باشد.
 
ز ) مسئوليت ما
"اين كه حسين فرياد مي‏زند - پس از اين كه همه عزيزانش را در خونمي‏بيند و جز دشمن كينه توز و غارتگر در برابرش نمي‏بيند - فرياد مي‏زند كه: «آياكسي هست كه مرا ياري كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ينصرني؟»؛ مگر نمي‏داند كه كسينيست كه او را ياري كند و انتقام گيرد؟ اين «سؤال»، سؤال از تاريخ فرداي بشري است واين پرسش، از آينده است و از همه ماست و اين سؤال، انتظار حسين را از عاشقانش بيانمي‏كند و دعوت شهادت او را به همه كساني كه براي شهيدان حرمت و عظمت قائلند، اعلاممي‏نمايد."
امام حسين‏عليه السلام مظهر و سمبل حق است كه در همه عصرها، چوننمادي زنده و خروشان، ظهور پيدا مي‏كند و همه كساني را كه از پاسداري حقيقت زمانخود طفره مي‏روند، به ياري مي‏طلبد و در واقع ياري طلبيدن امامِ عشق در كربلا،انعكاس موج انديشه اسلامي براي كمك به حق در همه زمان‏هاست. «هل من ناصر ينصرني»،يعني آيا كمك كننده‏اي هست كه حق را ياري كند؟
 حضرت زينب‏عليها السلام‏
نمي‏توان از كربلاي حسين نوشت و در آن، از كار بزرگزينبي يادي نكرد؛ چرا كه حادثه كربلا با نقش مكمّل و بي‏بديل حضرت زينب‏عليهاالسلام كامل مي‏شود. مرحوم شريعتي در اين مورد مي‏گويد:
"رسالت پيام از امروزعصر، آغاز مي‏شود. اين رسالت بر دوش‌هاي ظريف يك زن، «زينب» - زني كه مردانگي درركاب او جوانمردي آموخته است و رسالت زينب دشوارتر و سنگين‏تر از رسالت برادرش. آنهايي كه گستاخي آن را دارند كه مرگ خويش را انتخاب كنند، تنها به يك انتخاب بزرگدست زده‏اند؛ اما كار آنها كه از آن پس زنده مي‏مانند، دشوار است و سنگين. و زينبمانده است، كاروان اسيران در پي‏اش، و صف‌هاي دشمن تا افق در پيش راهش، و رسالترساندن پيام برادر بر دوشش. وارد شهر مي‏شود، از صحنه بر مي‏گردد. آن باغ‏هاي سرخشهادت را پشت سر گذاشته و از پيراهنش بوي گل‌هاي سرخ به مشام مي‏رسد. وارد شهرجنايت، پايتخت قدرت، پايتخت ستم و جلادي شده است؛ آرام و پيروز، سراپا افتخار؛ برسر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فريادمي‏زند: «سپاس خداوند را كه اين همه كرامت و اين همه عزت به خاندان ما عطا كرد،افتخار نبوت، افتخار شهادت...» اگر زينب پيام كربلا را به تاريخ باز نگويد، كربلادر تاريخ مي‏ماند."
بدون شك حضور حضرت زينب‏عليهاالسلامدر كربلا به عنوان پيام رسان شهيدان، حياتي‏ترين عنصر در ماندگاري «حماسه حسيني» است. اگر زينب نبود، كربلا در كربلا مي‏ماند و حماسه درخشان حسيني اسير حصار زمانخود مي‏شد. حضرت زينب‏عليها السلام خود سرود حماسه‏اي بود كه درخشيد و حماسه سترگكربلا را در همه زمان‏ها ساري و جاري ساخت.  
امام حسين عليه السلام از ديدگاه دکتر شريعتي
برخي ازسخنراني‏ها و نوشته‏هاي دكتر شريعتي در مورد شهادت امام حسين‏عليه السلام و حادثهكربلا، از جمله آثار خوب وي به شمار مي‏رود. در اين نوشتار سعي خواهيم نمود به حدّوسع خود، ديدگاه دكتر شريعتي را در اين موارد به تصوير كشيم:
1-  شهيد
نوع فهم دكتر شريعتي از مفهوم عاليشهيد، برداشتي خالص، عميق و ناب از فرهنگ اصيل اسلامي است. وي در تعريف كلمه «شهيد» مي‏گويد:
"شهيد در لغت، به معناي حاضر، ناظر، به معناي گواه و گواهي دهنده وخبر دهنده راستين و امين و هم چنين به معني آگاه و نيز به معني محسوس و مشهود، كسيكه همه چشم‏ها به او است و بالاخره به معني نمونه، الگو و سرمشق است.
«شهيد» زنده، جاويد، حماسه ساز، عارف، آگاه، انتخاب‏گر و روزي خوار نعم الهي است و ايناصيل‏ترين دريافت از متون و فرهنگ اسلامي به شمار مي‏رود، چنانچه قرآن كريم نيزبدان اشاره مي‏كند. دكتر شريعتي در جاي ديگر مي‏نويسد:
"شهيد، قلب تاريخ است؛هم چنان كه قلب به رگ هاي خشك اندام، خون، حيات و زندگي مي‏دهد، جامعه‏اي كه رو بهمردن مي‏رود، جامعه‏اي كه فرزندانش ايمان خويش را به خويش، از دست داده‏اند وجامعه‏اي كه به مرگ تدريجي گرفتار است، جامعه‏اي كه تسليم را تمكين كرده است،جامعه‏اي كه احساس مسئوليت را از ياد برده است و جامعه‏اي كه اعتقاد به انسان بودنرا در خود باخته است و تاريخي كه از حيات و جنبش و حركت و زايش بازمانده است؛ شهيدهمچون قلبي، به اندام‏هاي خشك مرده بي‏رمق اين جامعه، خون خويش را مي‏رساند وبزرگترين معجزه شهادتش اين است كه به يك نسل، ايمان جديد به خويشتن را مي‏بخشد. شهيد حاضر است و هميشه جاويد؛ كي غائب است؟"
بخش فوق بيشتر رويكردي كربلاييدارد، بدين معنا كه دكتر با نگاه به شهيدان كربلا و فضاي حاكم بر آن، به وصف شهيدپرداخته است و الا هميشه اينگونه نيست كه در جامعه‏اي منحط و رو به عقب، سيمايتابناك شهيد رخ نمايد. شهداي جهادهاي نبي‌‏اكرم ‏صلي الله عليه و آله و امامعلي‏عليه السلام شاهد اين ادعاست.
2-  شهادت‏
شهادت، بُرنده‏ترينسلاحي است كه هيچ دشمني را ياراي مقاومت در برابر آن نيست، مرحوم شريعتي در اينباره بحث‏هاي مبسوطي دارد كه براي رعايت اختصار، به گزيده‏هايي از آن اشارهمي‏كنيم.
"يكي از بهترينو حيات بخش‏ترين سرمايه‏هايي كه در تاريخ تشيع وجوددارد، شهادت است."
"در فرهنگ ما شهادت، مرگي نيست كه دشمن ما بر مجاهد تحميلكند. شهادت مرگ دلخواهي است كه مجاهد با همه آگاهي و همه منطق و شعور و بيداري وبينايي خويش، خود انتخاب مي‏كند!... شهادت، در يك كلمه - بر خلاف تاريخ‏هاي ديگر كهحادثه‏اي است و درگيري است و مرگ تحميل شده بر قهرمان است و تراژدي است - در فرهنگما، يك درجه است، وسيله نيست؛ خود هدف است، اصالت است؛ خود يك تكامل، يك علو است؛خود يك مسئوليت بزرگ است؛ خود يك راه نيم ‏بُر به طرف صعود به قله معراج بشريت استو يك فرهنگ است.
امروز اين سخنان با پشتوانه سرمايه عظيم انقلاب، جنگ تحميلي وانديشه‏هاي ناب حضرت امام ‏قدس سره براي نسل جديد، عادي و جا افتاده شده است؛ ليكندر اواخر سال 50 كه اين سخنراني‏ها ايراد شده، فضاي فكري جامعه دست خوش تحولاتاساسي بود و لزوم ارائه مفاهيم «حماسي اسلامي» به زبان روز و متناسب با زمان، بهشدت احساس مي‏شد.
علاوه بر اين، خفقان و امنيت پليسي حاكم بر آن دوره تاريخي،بيانگر شهامت و شجاعت سخنران است؛ به طوري كه بعد از سخنراني «پس از شهادت» در مسجدجامع نارمك، حاضران تظاهرات با شكوهي برپا كردند.
مرحوم شريعتي شهادت را به دو بخشحمزه‏اي و حسيني تقسيم مي‏كند. شهيد مطهري نيز از منظري ديگر، بدان مي‏پردازد؛ ويدر اين مورد مي‏نويسد: "جناب حمزه، سيدالشهداي زمان خودش است و امام حسين‏عليهالسلام سيدالشهداي همه زمان‏ها است."
دكتر شريعتي در اين باره مي‏گويد: "ما دونوع شهيد داريم؛ سمبل يكي حمزه سيدالشهداء، و سمبل ديگري امام حسين‏عليه السلاماست."
براي روشن شدن تقسيم بندي فوق، مستقلاً به هر كدام مي‏پردازيم.
شهادت حمزه‏اي‏
"حمزه يك قهرمانمجاهد است كه براي پيروزي و شكستن دشمن رفته، شكست خورده و كشته و شهيد شده است... حمزه و ساير مجاهدان براي پيروزي آمده بودند - البته با احتمال اين كه اگر هم مرگشده، شد - و هدفشان پيروزي و شكستن دشمن بود... بنابراين شهيد حمزه‏اي و شهادتحمزه‏اي، عبارت است از مردي و كشته شدن مردي كه آهنگ كشتن دشمن كرده است."
دكترشريعتي شهداي حمزه‏اي را مجاهداني مي‏داند كه نه براي شهيد شدن، كه كشتن و شكستدادن دشمن به ميدان جهاد شتافته‏اند و شهادت، آنها را انتخاب كرده و روزي آنها شدهاست. به عبارتي وظيفه اوليه اسلامي شهداي حمزه‏اي، شكست دشمن و حفظ اردوگاه اسلاماست، ليكن قضاي الهي بر سرنوشت ايشان، شهادت نوشته است. بنابراين، شهيد حمزه‏ايآرزومند شهادت است ولي در پي آن نمي‏باشد؛ چرا كه وظيفه اوليه خود را شكست دادندشمن مي‏داند. و در صورت لزوم، از شهادت استقبال مي‏كند.
 
 
شهادت حسيني‏عليه السلام
"شهادت حسيني كشته شدن مردي است كه خود براي كشته شدن خويش قيام كردهاست... امام حسين‏عليه السلام از مقوله ديگري است؛ او نيامده است كه دشمن را با زورشمشير بشكند و خود پيروز شود، و بعد موفق نشده و يا در يك تصادف يا ترور توسط وحشي،كشته شده باشد. اين‏ طور نيست، او در حالي كه مي‏توانسته است در خانه‏اش بنشيند وزنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفيخويشتن را انتخاب كرده است... امام حسين‏عليه السلام يك شهيد است كه حتي پيش ازكشته شدن خويش به شهادت رسيده است؛ نه در گودي قتلگاه، بلكه در درون خانه خويش، ازآن لحظه كه به دعوت وليد - حاكم مدينه - كه از او بيعت مطالبه مي‏كرد، «نه» گفت،اين، «نه» طرد و نفي چيزي بود كه در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه،حسين شهيد است."
سمبل شهادت حسيني در اين تعريف، تنها سلاح پيروز است. البتهشهادت حسيني شرايط ويژه خود را مي‏طلبد. وقتي ظلم، انحطاط و انحراف همه گير مي‏شودو ارزش‏هاي والاي اسلامي مسخ مي‏گردد و موعظه‏ها بر گوش‏هاي سنگين كارگر نمي‏افتد؛حسين با همه دانايي به عدم توانايي خود در پيروزي ظاهري بر دشمن، علناً به پيشوازمرگ مي‏رود و با انتخاب شهادت، بزرگترين كاري را كه مي‏شد كرد، انجام مي‏دهد.
ثمره شهادت امام حسين‏عليه السلام آگاهي و بازگشت مردم به هويّت اصيل اسلامي وزدن داغ رسوايي كُشتن فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر پيشاني كريهحكومت يزيد است.
در شهادت حسيني، وظيفه اوليه اسلامي براي ياري دين خدا، شهادتاست؛ در اين جا مجاهد في‏سبيل‏الله با شهادت خود، دين خدا را ياري مي‏كند. شهادتعمار ياسر نيز از اين قبيل است؛ ليكن انعكاس شهادت اباعبدالله الحسين‏عليه السلامبه دلايلي گسترده و خارج از ظرف زمان است.
در شهادت حسيني، شهيد با خوب مردنپيروز مي‏شود و در شهادت حمزه‏اي، با خوب كشتن. در شهادت حسيني، شهيد با شكست ظاهرياز دشمن پيروز مي‏شود و در شهادت حمزه‏اي، شهيد با پيروزي بر دشمن. در شهادت حسيني،وظيفه اوليه شهيد، شهادت است و در شهادت حمزه‏اي، وظيفه اوليه شهيد، مجاهدت و تلاشبراي شكست دشمن است.
 


Label
نظرات در مورد:امام حسين از ديدگاه دكتر شريعتي

نام شما:
نظر شما:
افزودن نظر



ورود به سايت | ثبت نام كاربر


صفحه نخست | تماس با ما
تمامی حقوق این سایت سایت متعلق به سایت DocIran.COM می باشد
طراحی شده توسط فراتک