$('#s1').cycle('fade');
  جستجو

 صفحه نخست  |  راهنمای فروشگاه  |  تماس با ما  |نحوه خرید  |  سبد خرید   |        ثبت شده در سايت ساماندهي كشور

مقالات رایگان دانشجویی > الهیات و معارف اسلامی

Bank Sepah:5892-1010-5735-6012

Email: dociran.pdfiran@gmail.com

09153255543  عالم زاده

 مجموعه مقالات علمي الهیات و معارف اسلامی
ايمان و كفر

تاریخ ایجاد 1389/08/10  تعدادمشاهده  1533

 

مقدمه:
انسان در ايمان آوردن به دنبال دستيابي به چيزي است كه ندارد. ايمان فعلي قلبي است، قابل امر و دعوت پذير است، اختياري است و با زور محقق نمي شود، تنها در ظرف اختيار مفيد است، داراي مراتب و قابل افزايش و كاهش است، زوال پذير، قابل آزمون، كتمان پذير، تحول آفرين و قدرت زاست. ايمان ديني امري با فضيلت، باعث فروتني و آرامش بخش است، بدون اطمينان هم حاصل مي شود، اما مراتب عالي آن اطمينان بخش است. با يقين نه تلازم دارد نه تمانع، اما عالي ترين مراتب آن ملازم يقين است. ايمان با شكاكيت و شك مستقر منافات دارد. ايمان ديني گوهر اسلام ابراهيم (عموم اديان الهي) و اسلام محمدي است، اما اسلام (ظاهري) تلازمي با ايمان ندارد. اگر چه عمل جزء ايمان نيست، اما ايمان ديني لوازم عملي دارد (عمل صالح) بدون رعايت              في الجمله اين لوازم عملي نمي توان از بقاي ايمان ديني اطمينان داشت.
اعمال ديني (شريعت) براي حفظ و ارتقاي ايمان ديني است نه بر عكس.
 
ضد ايمان
براي شناخت دقيق تر ايمان ديني مي بايد با مفاهيم منافي ايمان آشنا شد، چرا كه “تعرف الاشياء با ضدادها” (چيزها با ضد هايشان شناخته مي شوند) مراد از امور مقابل ايمان اعم از نقيض و ضد ايمان است. ايمان ديني را اعتماد اميدوارانه و متوكلانه به خداوند دانستيم. قرآن كريم “كفر” را متضاد ايمان معرفي كرده است. كفر در لغت به معناي پوشانيدن و پنهان كردن است. اتصاف شب به كافر بواسطه اين است كه اشخاص را با تاريكي خود مي پوشاند. به زارع نيز بواسطه اينكه بذر گياهان را در دل خاك پنهان مي كند كافر اطلاق مي شود. آنچه در درك معناي اصطلاحي كفر دخيل است متعلق آن است. در ادبيات ديني به پوشانيدن و نهان كردن هر امري كفر گفته نمي شود. (اگر چه به لحاظ لغوي چنين است.) بلكه پوشانيدن و نهان كردن دو امر كفر تلقي شده است، يكي نعمت و ديگري حق. در مورد اول غالبا بجاي كفر، مصدر “كفران” استعمال مي شود. كفران نعمت يعني ناسپاسي و نا شكري. كفر در اين معنا ضد شكر است و كافر مقابل شاكر. كافر تنها در برابر بخشايش الهي سپاسگزار نيست، بلكه گردنكشي مي كند. در مورد دوم كفر در مقابل ايمان به كار مي رود و متعلقات كفر دقيقا همان متعلقات ايمان است. يعني در مقابل ايمان به خدا، كفر به خدا، در مقابل ايمان به قيامت، كفر به قيامت، در مقابل ايمان به آيات الهي، كفر به آيات الهي، در مقابل ايمان به پيامبر و كتاب، كفر به پيامبر و كتاب مطرح مي شود معناي محوري ايمان، باور و پذيرش و اعتماد قلبي بود. كفر يعني بي اعتمادي، ناباوري، عدم پذيرش. اگر ايمان را اعتقاد معنا كرده بوديم، كفر نيز به معناي عدم اعتقاد و انكار معني مي شد. اما با توجه به معناي لغوي كفر و موارد مختلف استعمال آن در قرآن كريم به نظر مي رسد كافر كسي است كه با اينكه حق را مي داند، آنرا مي پوشاند، علم دارد اما ايمان ندارد. آنكه نمي داند و نمي شناسد و در نتيجه انكار مي كند “جاهل” است. اما آنكه مي داند و علم دارد، اما نمي پذيرد، باور نمي كند، اعتماد نمي كند، “كافر” است. كافر حق را تكذيب مي كند، كافر به حق خاضع نيست، كافر متكبر و گردنفراز است.
بجاي اطاعت و پرستش، احساس استغنا و استكبار مي كند. آنكه خدا را نشناخته، چيزي را پنهان نكرده تا به او كافر بگوييم، او فقط جاهل منكر است، اما آنكه عليرغم اينكه مي داند خدايي هست، پيامبر صادق است، حق را مي پوشاند، پيامبر را تكذيب مي كند، خدا را انكار مي كند، “كافر” است. علت اصلي كفر “هواي نفس” است و دنيا داري. واضح است كه تنها با رعايت اين نكات معناي لغوي رعايت مي شود. در مقابل ايمان علاوه بر كفر، واژه هاي ديگري از قبيل شرك، فسق، نفاق و عصيان نيز بكار مي رود. شرك يعني شريك گرفتن براي خدا شرك از اقسام كفر است. قرآن كريم – آنچنانكه خواهد آمد- دو قسم كافر معرفي مي كند،‌يكي مشركين (كه در ناحيه توجيه به كفر مبتلايند) و ديگري اهل كتاب (پيروان اديان پيشين كه عليرغم علم به حقانيت پيامبر خاتم او را به ناحق انكار مي كنند). شرك خود مراتبي دارد كه شامل ريا و نفاق نيز               مي شود (شرك صغير) شرك صغير با مراتب نازل ايمان جمع مي شود. فسق يعني خروج از راه حق و صواب. فاسق گاهي مترادف با كافر استعمال مي شود، اما با توجه به اينكه به مرتكب گناهان بويژه گناهان بزرگ نيز اطلاق مي شود لذا اعم از كافر است، يعني هر كافري فاسق است، بعلاوه برخي مؤمنين كه به لوازم عملي ايمان ديني خود پايبند نيستند نيز فاسق محسوب مي شوند (در اصطلاح فقهي فاسق در مقابل عادل بكار مي رود يعني مؤمن يا عادل است يا فاسق) به هر حال فسق ناظر به مقام عمل است. نفاق دو رويي است، در واقع كافر بودن و به ظاهر ادعاي ايمان كردن. و بالاخره عصيان خروج از اطاعت خداوند است و عمل بر خلاف رضاي او. عاصي به فاسق قريب است.
بحث كفر و مفاهيم نزديك به آن در قرآن به تفصيل مطرح شده است. بحث كفر از جمله در كتاب ذيل قابل پيگيري است: مفاهيم اخلاقي – ديني در قرآن مجيد، نوشته توشيهيكو ايزوتسو (محقق برجسته ژاپني)، ترجمه دكتر فريدون بذره اي، تهران، نشر فروزان 1378 (ويراسته جديد با اضافات و اصطلاحات)، فصل 7، 8 و 9.
در اين مجال به برخي ابعاد كفر در ارتباط با ايمان و اجمال اشاره مي شود:
1- الم ترالي الذين بدلوا نعمة الله كفرا و احلوا قومهم دارالبوار جهنم يصلونها و بئس القرار (ابراهيم / 29-28)
آيا (داستان) كساني را كه (سپاس) نعمت الهي را به ناسپاسي بدل كردند و قومشان را به هلاك آباد در آوردند، ندانسته أي كه به جهنم در آيند و بد جايگاهي است.
2- فاذكروني اذكركم و اشكروالي و لا تكفرون (بقره /152)
پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و مرا سپاس بگذاريد و با من نا سپاسي نكنيد.
در دو آيه فوق كفر در مقابل شكر و به معناي ناسپاسي و ناشكري استعمال شده است.
3- كيف تكفرون بالله و كنتم امواتا فاحياكم ثم يميتكم ثم يحييكم ثم اليه ترجعون          (بقره /28)
چگونه به خداوند كفر مي ورزيد، حال آنكه بي جان بوديد و او به شما جان بخشيد، سپس شما را مي ميراند و دوباره زنده مي كند، آنگاه به سويش باز گردانده مي شويد.
در آيه فوق “كفر بالله” در مقابل “ايمان بالله” است.
4- و الذين كفروا به آيات الله و لقائه اولئك يئسوا من رحمتي و اولئك لهم عذاب اليم (عنكبوت /23)
و كساني كه به آيات الهي و لقاي او كافر شدند، آنانند كه از رحمت من نا اميد شدند، و آنانند كه عذابي دردناك (در پيش) دارند.
در آيه فوق: اولا: به دو مورد ديگر از متعلقات كفر تصريح شده است، يكي آيات الهي (اعم از آيات و نشانه هاي تكويني طبيعي، معجزات و آيات كتاب خدا) و ديگري لقاي خداوند (در قيامت، يعني بحث معاد)
ثانيا: يكي از ويژگيهاي كافر يأس از رحمت خداوند است، چنين يأسي دقيقا در برابر رجاء و اميد به رحمت خداوند قرار مي گيرد كه از ويژگيهاي بارز مؤمن است. (ايمان: اعتماد اميدوارانه و متوكلانه به خداوند)
ثالثا: كافر عاقبتي دردناك در آخرت دارد. بهره او از انتخاب دنيويش، عذاب دردناك اخروي است. قرآن كريم مكررا با تذكر به سوء عاقبت كافر مردم را از پيشه كردن كفر انذار مي دهد.
5- اولئك الذين كفروا به آيات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقيم لهم يوم القيامة وزنا. ذلك جزاؤهم جهنم بما كفروا و اتخذوا آياتي و رسلي هزوا (كهف /106-105)
آنان كساني هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاي او كافر شده اند، پس اعمالشان تباه شده است، لذا روز قيامت براي آنان وزني قائل نيستيم. اين چنين است كه بخاطر كفري كه ورزيده ايد و آيات و پيامبران را به ريشخند گرفته اند، جزاي آنان جهنم است.
در دو آيه فوق بار ديگر به دو متعلق كفر يعني كفر به آيات الهي و كفر به لقاي خداوند (در قيامت و معاد) اشاره شده است.
به علاوه: كفر به “حبط اعمال” مي انجامد، يعني اعمال را باطل و بي ثمر مي كند. لذا كافر در قيامت بي وزن است، يعني هر چه از خير تحصيل كرده بود از كف داده است، كفر مبطل خير است و با دست خالي و كارنامه تهي صاحب خود را روانه آخرت                 مي كند.
ثالثا: جزاي اخروي كافر جهنم است، چنين جزايي از آن اوست كه كفر ورزيده است و آيات و پيامبران الهي را تمسخر كرده است. استهزاء خبر از دروني ناپاك و پليد مي دهد.
6- يا اهل الكتاب لم تكفرون به آيات الله و انتم تشهرون يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون (آل عمران 71-70)
أي اهل كتاب چرا به آيات خداوند كفر مي ورزيد در حاليكه (از حقانيت آنها) آگاهيد. أي اهل كتاب چرا ديده و دانسته حق را به باطل مي آميزيد و آنرا اكتمان مي كنيد.
با توجه به مفاد و آيه فوق: اولا: اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) با مبعوث شدن پيامبر خاتم موظف بودند مطابق ميثاقي كه با پيامبرانشان بسته بودند به پيامبر بعدي ايمان بياورند. آنان آگاهانه براي حفظ منافع دنيويشان حق را زير پا گذاشتند، لذا از اين حيث (نبوت) كافر محسوب مي شوند.
ثانيا: اين دو آيه صريح در اين است كه در تحقق كفر حق پوشي، اطلاع و علم از حق و انكار آگاهانه و كتمان عالمانه لازم است و انكار جاهلانه از اين حوزه بيرون است. “كفر به آيات الهي در عين شهود آن آيات.”
ثالثا: از ويژگي هاي كافر كتمان حق در عين علم به آن است. ويژگي ديگر آن تلبيس حق به باطل است.
7- و لقد انزلنا اليك آيات بينات و ما يكفر بها الا الفاسقون (بقره /99)
و بر تو آيات روشنگري فرو فرستاديم، و جز فاسقان كسي آنها را انكار نمي كند.
دو نكته اساسي در آيه فوق مطرح شده است: يكي اينكه خداوند براي هدايت مردم آيات خود را روشن و آشكار مي فرستد مردم با كمترين بصيرت با اين آيات و نشانه ها راه مي يابند. به عبارت ديگر در آيات تكويني و تشريعي الهي ابهامي نيست. ديگر اينكه با توجه به اين آيات بينات ممكن نيست كسي با حسن نيت گمراه شود، يعني وقتي اينگونه راه از چاه مشخص است، نمي توان ادعا كرد كه فردي از سر جهل و ناداني گمراه شده است بر اين اساس كافران منحصر در كساني مي شوند كه در عين اطلاق از حق، آزار زير پا مي گذارند، يعني هر كافري فاسق محسوب مي شود.
8- بلي قد جائتك آياتي فكذب بها و استكبرت وكنت من الكافرين (زمر /59)
آري آيات من به سوي تو آمد و تو آنها را دروغ شمردي و سركشي كردي و از كافران بودي.
خداوند گفتگوي خود را با اهل جهنم بصورت فوق گزارش كرده است: من آياتم را به سوي شما آدميان فرستادم، اما گروهي اولا اين آيات روشن را دروغ شمردند و تكذيب كردند. ثانيا: بجاي خضوع و تواضع و اطاعت و عبوديت خداوند، تكبر كردند و استكبار ورزيدند. كافر چنين كسي است دروغگوي مستكبر، كه حق را مي پوشاند و گردنفرازي مي كند.
9- و ما نرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين و يجادل الذين كفروا بالباطل ليدحضوا به الحق واتخذوا آياتي و ما انذروا هزوا /56
و من اظلم ممن ذكر به آيات ربه فاعرض عنها و نسي ما قدمت يداه انا جعلنا علي قلوبهم اكنة ان يفقهوه و في آذانهم و قرا و ان تدعهم الي الهدي فلن يهتدوا اذا ابدا /57 (كهف / 57-56)
و ما پيامبران را جز مژده آور و هشدار دهنده نمي فرستيم و كافران از باطل دفاع               مي كنند كه حق را با آن ابطال كنند و آيات من و هشدار خويش را به ريشخند گرفتند. و كيست ستمكار تر از كسي كه به آيات پروردگارش پند داده شود و از‌ آن روي بگرداند و كار و كردار پيشين خود را فراموش كند، ما بر دلهايشان پرده كشيده ايم كه آن پيام را در نيابند و در گوشهاي آنها سنگيني أي (نهاده ايم) و اگر ايشان را به سوي هدايت فراخواني، هرگز و به هيچ وجه راه نيابند.
بر اساس دو آيه فوق، اولا: خداوند با فرستادن پيامبران حجت را بر مردم تمام كرده است. قرآن كريم نسبت به آنها كه به پيامبران ايمان نمي آورند بسيار بدبين است. قرآن كفر را زائيده بي اطلاعي از حق نمي داند، بلكه كفر را ناشي از زير پا گذاشتن حق در عين آگاهي از حق مي داند.
ثانيا: كافران بر باطل جدال مي كنند تا حق را ابطال كنند، كافران حق ستيزند.
ثالثا: كافران آيات خداوند و انذار پيامبرانش را استهزاء مي كنند. تمسخر و ريشخند حق طلبان رويه كفار است.
رابعا: كافران در مواجهه با تذكر آيات الهي اعراض مي كنند، به حق پشت مي كنند و كردار ناشايست خود را فراموش مي كنند.
خامسا: كردار ناپسند كافران باعث شده است كه قلبهاي ايشان در حجاب فرورود و حق را نفهمند، و گوشهايشان نيز شنواي حق نيست.
سادسا: كافران با چنين رويه أي هدايت ناپذيرند. آنكه عليرغم اطلاع از حق بر باطل رود چگونه هدايت مي شود؟
10- -كدأب آل فرعون و الذين من قبلهم كفروا بايات الله فاخذهم الله بذنوبهم ان الله قوي شديد العقاب /52
همانند شيوه فرعونيان و پيشينيان ايشان كه به آيات الهي كفر ورزيدند، آنگاه خداوند ايشان را به كيفر گناهانشان فرو گرفت، كه خداوند نيرومند سخت كيفر است.
- ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم و ان الله سميع عليم /53
اين از آن روست كه خداوند دگرگون كننده نعمتي نيست كه بر قومي ارزاني داشته باشد. مگر آنكه در دلهايشان دارند بگردانند و خداوند شنواي داناست.
- كدأب آل فرعون والذين من قبلهم كذبوا بايات ربهم فاهلكناهم بذنوبهم و اغرقنا آل فرعون و كل كانوا ظالمين /54
همانند شيوه فرعونيان و پيشينيان ايشان كه آيات پروردگارشان را دروغ انگاشتند، آنگاه ايشان را بخاطر گناهانشان نابود ساختيم و فرعونيان را غرق كرديم و همگي ستمكار بودند.
-    ان شر الدواب عندالله الذين كفروا فهم لا يؤمنون /55
بدترين جنبندگان از نظر الهي كساني هستند كه كفر ورزيده اند و ايمان نمي آورند.
- الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم في كل مرة و هم لا يتقون /56
همانان كه با ايشان پيمان بسته اي، سپس هر بار پيمانشان را مي شكنند و پروايي ندارند. (انفال 56-52)
با توجه به آيات فوق، اولا: قرآن كريم از “دأب آل فرعون” دو بار در اين آيات سخن به ميان آورده، دأب يعني رويه و شيوه و منش. شيوه فرعونيان – كه امري مذموم است – تبيين و توصيف شده است.
ثانيا: شيوه فرعونيان عبارتست از كفر به آيات الهي، تكذيب آيات خداوند و ظلم يعني عليرغم اطلاع از حق، آگاهانه حق را زير پا مي گذارند.
مقايسه دو آيه 52 و 54 و آيات هم مضمون با آنها نشان مي دهد كه كفر و تكذيب با هم تلازم دارند.
ثالثا: نعمت الهي زايل نمي شود، مگر اينكه مردم قابليت درونيشان را فاقد شوند. يعني زماني نعمت زوال مي پذيرد كه حالت مردم دگرگون شده باشد، مردم از درون استحاله شده باشند. اين يكي از سنن لا يتغير الهي است كه در آيه 11 سوره رعد نيز مورد تأكيد مجدد قرار گرفته است. اين سنت الهي بر منطق درون زاي جوامع در تغييرات اجتماعي اشاره دارد.
رابعا: بدترين جنبندگان و پليدترين موجودات نزد خداوند كافرانند، آنان كه عليرغم اطلاع از حق ايمان نمي آورند، همانها كه معاهدات خود را زير پا مي گذارند و از خدا پروا ندارند.
11- مثل الذين كفروا بربهم اعمالهم كرمادا اشتدت به الريح في يوم عاصف لا يقدرون مما كسبوا علي شيء ذلك هو الضلال البعيد (ابراهيم /18)
داستان اعمال كساني كه به پروردگارشان كفر ورزيده اند، همچون خاكستري است كه در روز طوفاني، باد بر آن بوزد كه از آنچه بدست آورده اند چيزي در دست ندارند. اين همان گمراهي دور و دراز است
آيه فوق در بردارنده يكي از زيباترين تمثيل هاي قرآني در ارتباط با كافران است، در واقع آيه به مسئله “حبط اعمال كافران” اشاره مي كند كفر اعمال دنيوي كافر را باطل مي كند، به نحوي كه كافر با كوله باري تهي وارد سراي قيامت مي شود. كفر همچون تندبادي خاكستر اعمال را بر باد مي دهد. زندگاني بي حاصل، ابنان تهي و گمراهي بي بازگشت نتيجه زندگاني كافرانه است.
12- الذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظمئان ماء حتي اذا جاءه لم يجده شيئا و وجدالله عنده فوفاه حسابه و الله سريع الحساب /39
و كافران اعمالشان همچون سرابي در بيابان است كه تشنه آبش مي پندارد، تا آنكه نزديك آن رسد و آنرا چيزي نيابد و آنگاه خداوند را حاضر يابد كه حسابش را به تمام و كمال بپردازد و خداوند به سرعت مي شمارد.
-    او كظلمات في بحر لحي يغشاه موج في فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا لخرج يده لم يكديراها و من لم يجعل الله له نورا فماله من نور/40
يا اعمالشان همچون تاريكيهايي است در دريايي ژرف كه آنرا موجي فرو پوشانده است و بر فراز آن موجي ديگر است كه بر فراز آن ابري است. تاريكي هايي تو در تو، چون دستش را بر آورد چه بسا نبينيدش، و هر كس را كه خداوند برايش نوري مقرر نداشته باشد، نوري ندارد. (نور /40-39)
-    در دو آيه فوق با دو تمثيل ديگر قرآني عملكرد كافران توصيف شده است، يكي اينكه اعمال كافران همانند سراب در بياباني صاف است. تشنه آن را آب مي پندارد، آنگاه كه نزديك شد در مي يابد كه آب نماست. در دنيا اعمال كافر سراب است و در آخرت حقيقت تو خالي آن افشا مي شود. ديگر اينكه اعمال كافر همچون ظلمتكده أي است بغايت تاريك در دريايي طوفاني، موج پشت سر موج و ابر تيره بالاي سر. اين اضطراب حال كافر نگون بخت است.
13- لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي لاانفصام لها و الله سميع عليم /256 در دين اكراه روا نيست، چرا كه راه از بيراهه به روشني آشكار شده است، پس هر كس به طاغوت كفر ورزد، و به خداوند ايمان آورد به راستي كه به دستاويزي استوار دست زده است كه گسستي ندارد و خداوند شنواي داناست.
-    الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون /257 خداوند سرور مؤمنان است و آنان را از تاريكي ها به سوي روشنايي بدر مي برد، و كافران سرورشان طاغوت است كه ايشان را از روشنايي به سوي تاريكي ها بدر             مي برد، اينان دوزخي اند و در آن جاودانه مي مانند. (بقره /257- 256)
اين آيات از اهم آيات بحث ايمان و كفر است:
اولا: دينداري با اكراه و زور سازگاري ندارد. با زور نمي توان كسي را به دين در آورد و نمي توان او را به زور در دين باقي گذاشت.
ثانيا: وقتي رشد و صواب از غي و باطل به روشني جدا شده و راه هر كدام مشخص است، چه نيازي به زور و اكراه، هر پاكدل منصفي راه رشد را پيش مي برد و تنها بيماردلان ناپاكدل به بيراهه مي روند.
ثالثا: لازمه ايمان به خداوند، كفر و بي اعتمادي به طاغوت است. ايمان آوردن بمثابه چنگ زدن به ريسمان پارگي ناپذير است.
رابعا: خداوند مؤمنان را از ظلمت به سوي نور مي برد اما كافران كه ولايت الهي را نپذيرفته اند، تحت ولايت طاغوتها هستند (طغيان گران متكبر) طاغوتها كافران را از نور به ظلمت مي كشانند. پايان كار كفار جهنم و عذاب جاودانه است.
14- و قل الحق من ربكم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر (كهف /29)
بگو حق از جانب پروردگارتان است، هر كس كه خواهد ايمان آورد و هر كس كه خواهد كفر ورزد.
با توجه به آيات فوق: اولا: تقابل ايمان و كفر نمايان است.
ثانيا: ايمان و كفر اختياري است. براي اينكه انسان آزادانه ايمان بياورد، چاره أي نيست جز اينكه بتواند آزادانه كفر را اختيار كند.
ثالثا: با اين همه حق مشخص است و ايمان بر حق است و كفر بر باطل. انسان در اختيار دنيوي سرنوشت اخروي خود را رقم مي زند.
15- لا ينهكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرواهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين /8
خداوند شما را از كسانيكه با شما در امر دين كار زار نكرده اند و شما را از خانه و كاشانه تان آواره نكرده اند، نهي نمي كند از اينكه در حقشان نيكي كنيد و با آنان دادگرانه رفتار كنيد بيگمان خدا دادگران را دوست دارد.
-    انما ينهكم الله عن الذين قاتلوكم في الدين و اخرجوكم من دياركم و ظاهروا علي اخراجكم ان تولوهم و من يتولهم فاولئك هم الظالمون /9
و خداوند فقط شما را از كساني كه با شما در كار دين كارزار كرده اند و شما را از خانه و كاشانه تان آواره كرده اند و براي راندنتان (با ديگران) همدستي كرده اند نهي مي كند از اينكه دوستشان بداريد، و هر كس دوستشان بدارد آنانند كه ستمكارند. (ممتحنه /9-8)
دو آيه فوق حاوي ضوابط بنيادي روابط مؤمنان و مسلمانان با ديگران است.
اولا: مؤمن با ديگران از جمله كفار نيك رفتار و دادگر است، اين همزيستي منوط به اين است كه طرف مقابل به جنگ دين نيامده باشد و مؤمنان را از خانه و كاشانه شان اخراج و تبعيد نكرده باشد. لذا با غير مسلمان اعم از اهل كتاب و مشرك و كافر به دو شرط ياد شده مي توان با رأفت و عدالت همزيستي داشت.
ثانيا: خداوند مؤمنان را از دوستي افراد، گروهها و جوامعي به سه معيار نهي كرده است: اول – آنان كه به جنگ دين مؤمنان آمده باشند، دوم- اقدام به اخراج و تبعيد مؤمنان از سرزمين و خانه و كاشانه شان كرده باشند. سوم- حتي اگر خودشان اقدام به اخراج و تبعيد مؤمنان نكرده باشند از جمله كساني نباشند كه در تبعيد و اخراج مؤمنان معاونت و همدستي داشته باشند. در اصطلاح فقهي از كرده اخير به “كافر جويي” ياد مي شود. بنا بر آنچه درباره كفار در قرآن آمده است:
1.كفر امري به شدت مذموم است و تنها از سر ناسپاسي و زير پا گذاشتن حق (عليرغم اطلاع از حق) اتفاق مي افتد. لذا اطلاق كافر به منكر جاهل دشوار است.
2. بهره اخروي كافر عذاب اليم است و او در چنين عذابي خالد و جاودانه معذب خواهد بود.
3. در دنيا كفر (فارغ از مذموميت و بطلان) جرم محسوب نمي شود تا مجازات دنيوي در برداشته باشد. اگر كافر به جنگ بر عليه مؤمنان برخاست يا به اخراج و تبعيد آنان دست يازيد (يعني كافر جويي) به واسطه اين تعرضها و تعدي هايش، با او از باب دفاع مقابله به مثل مي شود. (بنابراين آنچه به “جهاد ابتدايي” تعبير مي شود، نيز بازگشتش به “جهاد دفاعي” است و در اسلام جز “جهاد دفاعي” تجويز نشده است)
4. لازمه آزاد و اختياري بودن ايمان، آزاد بودن كفر است. فمن شاء فليؤمن و من شائ فليكفر
 
 
منبع :
        ·          صحيفه نور ، حضرت امام خميني « ره »
        ·          اينترنت


Label
نظرات در مورد:ايمان و كفر

نام شما:
نظر شما:
افزودن نظر



ورود به سايت | ثبت نام كاربر


صفحه نخست | تماس با ما
تمامی حقوق این سایت سایت متعلق به سایت DocIran.COM می باشد
طراحی شده توسط فراتک