$('#s1').cycle('fade');
  جستجو

 صفحه نخست  |  راهنمای فروشگاه  |  تماس با ما  |نحوه خرید  |  سبد خرید   |        ثبت شده در سايت ساماندهي كشور

مقالات رایگان دانشجویی > الهیات و معارف اسلامی

Bank Sepah:5892-1010-5735-6012

Email: dociran.pdfiran@gmail.com

09153255543  عالم زاده

 مجموعه مقالات علمي الهیات و معارف اسلامی
معاد از ديدگاه قرآن

تاریخ ایجاد 1389/08/10  تعدادمشاهده  5137

 

مقدمه :
معاد،در عقل و فطرت هر انساني جايگاه قابل توجّهي دارد، زيرا کيست که نپرسد ويا نخواهد بداند که آينده انسان و جهان چه مي‏شود؟ پايان عمر و تلاش ما بهکجا مي‏رسد؟ نتيجه و هدف از زندگي چيست ؟ آري اين سؤالها براي همه مطرحاست.در پاسخ به اين سؤال‏ها دو جواب داريم:
الف: تمام اديان ، آينده جهان و انسان و نتيجه کارها و تلاش او را بسيار روشن واميدوار کننده و روح بخش مي‏دانند، قرآن مي‏گويد : و أنّ اِلي ربّک المنتَهي‏همانا نهايت و پايان به سوي پروردگارت مي‏باشد
.ب: مکتب‏هاي مادّي، آينده جهان و انسان را بن‏بست، تاريک، فاني و نيستيمي‏دانند و اين ديد بسيار خطرناک و يأس‏آور است، علاوه بر اين چنينمکتب‏هايي هيچ گونه دليل علمي هم براي عقيده خود ندارند.قرآن دراين باره مي‏فرمايد:وقالوا ما هِي الاّ حياتُنَا الدُّنيا نَموتُ و نَحيي‏ و ما يهلکُنا الاّالدّهر و ما لَهم بِذلکَ مِن عِلمٍ اِنْ هم الاّ يظنُّونکسانيکه ايمان به قيامت ندارند گفتند: زندگي جز همين چند روز دنيا نيست که ماهم در آن مرگ وحياتي داريم وبعد هم روزگار ما را نابود مي‏کند.ولي اين انکار و گفته‏ها روي علم و دليل نيست، بلکه تنها يک سري وَهم و خيالي باطلي است که آنها دارند.  
 
 
معاد درقرآن :
آيات قرآن کريم, پيرامون اثبات معاد و احتجاج با منکرين آن را مي توان به پنج دسته،تقسيم کرد:
1-ياتي که بر اين نکته, تاکيد مي کند که برهاني بر نفي معاد،وجود ندارد. اين آيات،به منزله خلع سلاح منکرين است .
2-ياتي که به پديده هاي مشابه معاد،اشاره مي کند تا جلوي استبعاد را بگيرد.
3-ياتي که شيهات منکرين معاد را رد، ا مکان وقوع آنرا تثبيت مي کند.
4-ياتي که معاد را به عنوان يک وعده حتمي و تخلف ناپذير الهي،معرفي مي کندو در واقع، وقوع معاد را از راه اخبار مخبر صادق، اثبات مي نمايد.
آياتي که اشاره به برهان عقلي بر ضرورت معاد دارد:
در حقيقت، سه دسته اول، ناظر بر امکان معاد؛ و دو دسته اخير، ناظر به وقوع و ضرورت آن است .
مراحل وجود و هستي
براي اثبات هر وجود و موجودي سه شرط و مرحله لازم است:
الف: امکان شدن.
ب: دلائل وقوع.
ج: نبود مانع.
بنابراين بهتر است ببينيم اساساً معاد يک واقعيت شدني است يا نشدني؟ يعنيآيا از نظر عقل محال نيست؟ و بعد از آنکه امکان آن براي ما روشن شد، دليلمعاد چيست؟ زيرا تنها ممکن بودن کافي نيست، بلکه هر کار ممکني تا دليل وعلّت نداشته باشد واقع نمي‏شود، و در مرحله سوّم بحث دراين است که مانعيبراي معاد نيست.
اين سه شرط براي معاد نيز وجود دارد که به ترتيب بيان مي‏کنيم:
امکان معاد آيات قرآن براي امکان معاد را مي توان به چند گروه تقسيم کرد :
گروهاول آياتي که از طريق اشاره به نظم موجود در جهان ، بيانگر قدرت خداوند درزمينه امکان پذير بودن معاد مي باشد . (سوره احقاف / 33  )دوم آيات اشاره دارد به تطورات جنين و دگرگوني هاي يک نطفه که از آغار طيمي کند تا به يک جنين کامل تبديل شود .( مومنين ، آيات 12 الي 16 و قيامت، آيات 37 الي 40(گروه سوم آيات ، اشاره دارد به آفرينش نخستين انسان . ( عنکبوت / 19 ، اعراف / 29 و يس ، 78الي 79) گروه چهارم از آيات که اشاره داره به احياي ارض و نباتات در طبيعت و ...  . ) روم / 19و 50  ، فصلت / 39)   واز سوي ديگر دلايلي وجود دارد که با پاسخ دادن به سؤال افرادي که مي پرسند، چگونه امکان دارد که بدن پوسيده ، دوباره احياء شود ؟ و آن را دليل بربه وقوع نپوستن معاد مي دانند ، مي توان امکان به وقوع پيوستن و حتمي بودنمعاد را اثبات نمود .
درطول تاريخ، هيچ کس دليل علمي براي نبودن معاد نياورده است وتنها چيزي کهمخالفان معاد زمزمه مي‏کنندآن است که مگر مي‏شود انسانِ مرده‏اي که ذرّاتشپوسيده و پخش شده است بار ديگر زنده شود؟ آيا اين محال نيست؟پاسخعقل و قرآن آن است که بدون شک و ترديد اين کار شدني است، زيرا هم در فکرقابل تصوّر است و هم دائماً در شبانه روز نمونه‏هايي از زنده‏شدن مردگانرا به چشم خود مي‏بينيم.گرچهاستدلال‏هاي ما از قرآن است، ليکن قرآن فکر و عقل ما را دعوت به انديشهمي‏کند و مي‏گويد: آيا کسي که نمونه‏هاي کارش را هر روز و شب و در هر فصلو سال مشاهده مي‏کنيد، باز جايي براي استبعاد و انکار عمل و کاري از اووجود دارد؟!امامجواد عليه السلام مي‏فرمايد: خوابيدن و بيدارشدن، بهترين نمونه‏اي است کهمردن و زنده شدن را براي ما قابل درک مي‏کند. آري مرگ يک خواب طولاني وشديدي بيش نيست.بهارو پائيز درختان، نمونه ديگري از زنده شدن و مردن گياهان است، در سوره فاطرمي‏خوانيم: خداست که بادها را مي‏فرستد تا ابرها را برانگيزد و آنرا بهشهرها و مناطق مرده روانه مي‏کند و پس از باريدن، آن شهر مرده را زندهمي‏کند، سپس مي‏فرمايد: کذلِکَ النُّشوريعني زنده شدن مردگان هم مانند زنده‏شدن درختان و گياهان است.در جاي ديگر مي‏فرمايد: و اَحيينا بِهِ بَلدَةً مَيتا کذلِکَ الخُروجما به واسطه باران شهر مرده را زنده کرديم، همچنين است خروج شما در قيامت.بنابراين،نمونه‏هاي زنده شدن در آفرينش و جهان هستي هر روز و شب و هر سال و فصل پيشچشم ما مي‏درخشد و مسأله زنده‏شدن مرده (با آن همه عظمت) را براي ما سادهو ممکن جلوه مي‏دهد.
نمونه‏هاي ديگر براي امکان معاد
قرآن براي اثبات زنده شدن مردگان که کار محالي نيست، نمونه‏هاي فراواني را بيان مي‏کند، از جمله:
الف: شخصي استخوان پوسيده‏اي را از ديوار کند و با فشار دست آن را پودرکرد (و با يک دنيا غرور و نِخوت) به رسول خداصلي الله عليه وآله گفت: کيستکه دوباره اين استخوان پوسيده متلاشي شده را زنده کند؟خداوند به پيامبرش مي‏فرمايد:قل يحييهَا الّذي أنشَأها اوّلَ مَرّة .اگرسازنده کالايي بگويد که من محصول کارخانه‏ام را باز کرده و دوباره بهممتّصل مي‏کنم، سخن گزافي نگفته است، زيرا ساختن از باز کردن و دوباره بستنمهم‏تر استب: حضرت عُزير عليه السلام در سفري از کنار آبادي خراب شده‏اي عبور مي‏کرد،از روي تعجّب (نه انکار) پرسيد: چگونه خدا اينها را پس از مرگ زندهمي‏کند؟! خداوند همانجا جان او را گرفت و بعد از صد سال زنده کرد و از اوپرسيد: چقدر در اينجا مانده‏اي؟ آن پيامبر گفت: يک روز يا نصف روز. خداوندفرمود: تو صد سال است که اينجا هستي، به الاغي که سوارش بودي و غذايي کههمراه داشتي نگاه کن و قدرت خدا را درياب که چگونه الاغ، مرده و پوسيده ومتلاشي شده، ولي غذايي که بايد بعد از يکي دو روز فاسد شود، صد سال است کهسالم نگاهداري شده است، حالا براي اينکه زنده‏شدن مردگان را با چشم خودببيني نگاهي به همين استخوان‏هاي پوسيده الاغ کن که در جلو چشم تو آنرا اززمين بلند و گوشت و پوست و روح را به او بر مي‏گردانيم تا براي آيندگاننشانه ودرسي باشد. آن حضرت زماني که هم زنده شدن الاغ و سالم ماندن غذايصدساله را ديد گفت: مي‏دانم که خدا بر هر کاري قدرت دارد. ج: حضرت ابراهيم عليه السلام از کنار دريايي مي‏گذشت، لاشه‏اي را ديد کهگوشه‏اي از آن در دريا و قسمت ديگرش در خشکي قرار داشت و حيوانات دريايي وصحرايي و پرندگان بر سر آن ريخته و هر ذرّه‏اي از آن را يک نوع حيوانيمي‏خورد، همين که اين منظره را ديد از خدا پرسيد: روز قيامت چگونه مردگانرا زنده مي‏کني؟ (در حالي که ذرّات اين لاشه در دريا و صحرا و فضا پخش شدهو هر قسمت بدنش جزو بدن حيواني گرديده است) خداوند از ابراهيم پرسيد: آياايمان به معاد و قدرت من نداري؟ گفت: چرا ولي با مشاهده عيني، آرامش دلپيدا مي‏کنم.به او بگو: همان خدايي که مرتبه اوّل او را آفريده، بعد از متلاشي شدن هم مي‏تواند دوباره آن را خلق کند
آري، استدلال و منطق تنها مغز و فکر را آرام مي‏کند، ولي تجربه و مشاهده دل را آرامش مي‏بخشد.
خداوند به ابراهيم فرمود: چهار نوع پرنده را بگير و پس از ذبح و کشتن،گوشتشان را در هم مخلوط کن و بر بالاي چند کوه بگذار و سپس يک يک آنپرندگان را صدا کن و ببين چگونه ذرّات مخلوط، از هم جدا شده و در کنار همقرار مي‏گيرد و به شکل پرنده اوّل ساخته مي‏شود. حضرت ابراهيم عليه السلامخروس، کبوتر، طاووس و کلاغ را گرفت و ذبح نمود و گوشتشان را کوبيده و درهم مخلوط کرد و بر سر ده کوه نهاد، سپس هر يک از آن پرنده‏ها را صدا زد،تمام ذرّات گوشت آنها که بر سر هر قله کوهي بود، بهم متّصل شد و در برابرچشمان او به صورت همان چهار پرنده کامل در آمدند. آري،خداوند براي امثال حضرت ابراهيم که در کلاسهاي ابتدايي و متوسطه قبولشده‏اند، مرحله بالاتري دارد و آنان را به آزمايشگاه‏هاي مخصوص خود درنظام هستي مي‏برد، ولي براي کساني امثال ما که از پلّه‏هاي اوّل هم بالانرفته‏ايم، از مقام شهود، حضور، معراج، ملکوت و يقين خبري نيست. بنابراينوسوسه منکران معاد در دو چيز است:اوّل اينکه آيا مي‏شود استخوان پوسيده زنده شود؟و قالوا ءاِذا کنّا عِظاماً و رُفاتاً ءانّا لَمبعوثون خَلقاً جَديدا !مي‏گويند: آيا هنگامي که ما استخوان‏هاي پوسيده و پراکنده‏اي شديم، دگر بار آفرينش تازه‏اي خواهيم يافت؟
دوّم اينکه بر فرض زنده شدن استخوان‏هاي پوسيده ممکن باشد، اين کار توسّط چه کسي انجام خواهد گرفت؟فسيقولونَ مَن يعيدُنا قُلِ الّذي فَطَرکم اوّلَ مَرّةمي‏پرسند چه کسي دوباره ما را برمي‏گرداند؟ به آنها بگو: همان خدايي که بار اوّل شما را آفريد.
کسانيکه اينقدر بهم پيوستن اجزاي متلاشي مردگان و زنده شدن آنها را بعيدمي‏دانند، چرا در اصل آفرينش شکي ندارند؟ اصل آفرينش که از دوباره آفريدنمشکل‏تر است! اگر يک کارگر ساده خشت‏مال بگويد که من خشت خودم را خردمي‏کنم و دوباره از نو از همان خاک، خشت تازه‏اي مي‏سازم، آيا اينقدرتعجّب مي‏کنند؟! اگر کسي که هواپيما مي‏سازد بگويد: من اين هواپيما را بازمي‏کنم و درهم مي‏ريزم و دوباره مي‏سازم، آيا بايد در سخن او شک کرد؟هرگز، زيرا بازکردن و بستن به مراتب از ساخت اوّل آسانتر است و کسي که کارمشکلي انجام داد، کار آسان‏تر را هم مي‏تواند انجام دهد. (گرچه نزد خدا وقدرت بي‏نهايت او هيچ چيز مشکل نيست.)
به سراغ قرآن مي‏رويم که در اين زمينه مي‏فرمايد: هُو الّذي يبدؤا الخَلقَ ثمّ يعيدُه و هُو اَهوَنُ عَليهاو خدايي است که خلق و آفرينش را پديد آورد و سپس آن را باز مي‏آورد و باز آوردن آسان‏تر است.باز هم چند مثال ساده ديگر بياوريم که چگونه از ذرّات پخش شده و بي‏جان، موجودي جاندار ساخته مي‏شود:
1-   گاو علف مي‏خورد و از ذرّات علف شير بيرون مي‏آيد
2-   انسان قطعه ناني ميل مي‏کند و از درون آن اشک، خون، استخوان، مو، ناخن و گوشت و... ساخته مي‏شود
3-   بسياري از پارچه‏ها از نخي است که از دل نفت بيرون کشيده شده است
4-    فلزي که ذوب مي‏شود، کف‏هاي درون خود را خارج و بيرون مي‏ريزد
5-  مَشک دوغي را مکرر تکان مي‏دهيد، سپس ذرّات پخش شده چربي همه يکجا و بر روي آن جمع مي‏شود.چگونهقبول مي‏کنيد که دستگاه گوارش گاو بتواند شير را از علف بيرون کشد، انسانبتواند نخ را از دل نفت بيرون آورد و شما بتوانيد با حرکتي که به مشکمي‏دهيد ذرّات پخش‏شده چربي را جمع نماييد، امّا همين که مي‏شنويد خدازمين را حرکت مي‏دهد؛ اِذا زُلزِلَت الارضُ زِلزالَها و ذرّات استخوان‏هاي پوسيده ما را از هر جايي که باشد يک جا جمع مي‏کند، قبول نمي‏کنيد؟
در اين بحث، چند آيه ساده و کوتاه از قرآن کريم را متذکّر مي‏شوم، از جمله:
·        کما بَدَأکم تَعُودونهمان گونه که شما را در آغاز پديدآورد، زنده مي‏کند.
·   و لَقَد عَلِمتُم النَشأةَ الاُولي‏ فَلولا تَذَکّروناي منکران معاد! شما که به آفرينش نخستين آگاهي داريد، پس چرا پند نمي‏گيريد و باز لجاجت مي‏کنيد؟
·   فَلينظُرِ الانسانُ مِمّ خُلِق خُلِقَ من ماءٍ دافِق يخرُجُ من بَين الصُّلبِ و التّرائِب اِنّه علي رَجعِه لَقادِربايدانسان بنگرد که از چه خلق شده، از آبي جهنده آفريده شده که اين آب جهندهاز ميان کمر و دنده‏ها بيرون مي‏آيد. آري، خدايي که شما را از چنين آبيآفريد از برگردانيدن انسان و دوباره زنده کردنش تواناست .
·        ألَيس ذلِکَ بِقادرٍ علي أن يحيي المَوتي‏ آيا خدايي که شما را از نطفه آفريد، نمي‏تواند دوباره مردگان را زنده کند؟
·   أفَعَيينا بِالخَلقِ الاوّلِ بل هم في لَبسٍ من خَلقٍ جَديدمگر ما از خلقت اول وامانده شديم که آنها از خلقت جديد و دوباره در شک و شبهه افتاده‏اند.
·   أوَلَم يروا انّ اللّه الّذي خَلَق السّمواتِ و الارضَ قادِرٌ علي أن يخلُقَ مِثلَهمآيا مشاهده نمي‏کنند خدايي که آسمان‏ها و زمين را آفريد، مي‏تواند مثل اين مردم را نيز بيافريند؟
·   أوَلا يذکُر الانسان أنّا خَلقناه من قَبل و لم يکُ شَيئاآيا کسي که معاد را باور ندارد به ياد ندارد که ما از اوّل او را آفريديم در حالي که هيچ نبود؟
چونبناي اين تحقيق به خلاصه ‏گويي است، بنابراين از نمونه‏هاي ديگري که درقرآن آمده و از ماجراهايي نظير داستان اصحاب کهف که بيدارشدن يک عدّهجوانمرد خداشناس بعد از 309 سال خواب است، صرف‏نظر مي‏کنيم
انگيزه‏هاي انکار معاد از ديدگاه قرآن
1- گريز از مسئوليت
قرآن مي‏فرمايد:يريدُ الانسانَ لِيفجُرَ اَمامَه يسئَلُ أيانَ يومُ القيامَة انسانمي‏خواهد براي فساد و عياشي راه‏هاي جلو خويش را باز کرده و آن را موجّهکند، لذا منکر قيامت شده و مي‏گويد: قيامتي نيست، تا بتواند هر کاريمي‏خواهد انجام دهد.گاهيانسان مي‏خواهد از درخت يا زميني در بيابان استفاده کند، وجدان اخلاقي وروح تقوا به او مي‏گويد: اين کار را نکن که صاحبش راضي نيست. او براياينکه سر وجدان خود کلاهي بگذارد و راه را براي استفاده خود باز کند. مي‏گويد: اين زمين و درختان که مالک ندارند.يامثلاً وقتي مي‏خواهد کسي را غيبت کند مي‏گويد: فلاني به قدري شخص ناروايياست که اساساً غيبت ندارد، تا بدين وسيله بتواند هرچه دلش مي‏خواهد نثاراو کند. گاهي براي توجيه نگاه به نامَحرم مي‏گويد: همه خواهر و برادريم. گاهي که مي‏ترسد امر به معروف و نهي از منکر انجام دهد و يا با طاغوتدرگير شود، مي‏گويد: بايد تقيهّ کرد. گاهي که قاطعيت کافي ندارد،مي‏گويد: بايد با مردم مدارا نمود.آري،انسان چنان قدرت توجيه دارد که گاهي خود او هم ناخودآگاه آن را باورمي‏کند. ما اين انگيزه‏ها را که ريشه رواني دارد، به عنوان گريز ازمسئوليت نام مي‏نهيم.
2-  عدم ايمان به قدرت و علم خدا :
درآيات متعدّد قرآن مي‏خوانيم که مخالفان و منکران معاد هيچ دليل و برهانعلمي براي انکار قيامت ندارند، بلکه تنها زنده شدن را بعيد مي‏دانند که مانمونه‏هاي آن را در اينجا بيان مي‏کنيم
· و ما لَهم بِذلِک مِن عِلمٍ اِنْ هُم اِلاّ يظنُّونکساني که منکر معاد هستند هيچ گونه دليل علمي ندارند، تنها با خيال و گمان حرف‏هايي مي‏زنند
·      زَعَم الّذينَ کَفروا أن لَن يبعَثوا کفّار گمان مي‏کنند که بعد از مرگ ديگر زنده نمي‏شوند
·  اِذا ضَللنا فِي الارضِ ءانّا لَفِي خَلقٍ جَديدآيا هر گاه ما مرده و پوسيده شديم و ذرّات بدن ما در زمين پراکنده و گم شد، دوباره آفريده مي‏شويم؟!
·      ءاذا کنّا تُراباً ءاِنّا لَفِي خَلقٍ جَديدآيا هر گاه ما بعد از مرگ پوسيده و خاک شديم باز هم زنده مي‏شويم؟!
باتوجّه به گفته‏هاي مخالفان مي‏بينيم که تنها بهانه آنها استبعاد و بعيددانستن قيامت است، ليکن قرآن جواب‏هاي روشني به آنها مي‏دهد که مانمونه‏هايي از آن را در بحث (امکان معاد) بيان کرديم و در اينجا هم حديثيرا اضافه مي‏کنيم که رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: اذا رأيتُمالرَّبيعَ فَاکثروا ذکر النُّشور  هر گاه فصل بهار را مشاهده مي‏کنيد زياد به ياد قيامت و زنده شدن بعد از مرگ خودتان باشيد.آيات قرآن هم مکرّر اين مسأله را دنبال مي‏کند که زنده شدن مردگان چيزي است مثل زنده شدن زمين و درختان.
اين بهار نو ز بعد برگ ريز                 هست برهان بر وجود رستخيز
در بهاران سرّها پيدا شود                  هرچه خورده است اين زمين رسوا شود
آري،دليل انکار معاد همان است که انسان ايمان به قدرت خداوند ندارد، لذا قرآنبراي مخالفان نمونه‏هايي از قدرت الهي را نقل مي‏کند و مي‏فرمايد: همانقدرتي که تو را ساخت مي‏تواند متلاشي کرده و دوباره از نو بسازد و ناگفتهپيداست که متلاشي و بهم پيوستن از اصل آفريدن آسان‏تر است (گر چه براي خداهيچ کاري، مشکل نيست).
 
 
3-آگاهي نداشتن به زمان قيامت:
 بهانه ديگر مخالفان معاد اين است که زمان قيامت چه وقت است؟درقرآن مي‏خوانيم که پس از شنيدن جواب‏هايي از رسول خداصلي الله عليه وآلهبه جاي قبول کردن با تعجّب و مسخره سر خود را تکان داده و مي‏گفتند: ويقولون مَتي‏ هوقيامت چه وقت است؟ غافل از آنکهزمان وقوع قيامت را جز خدا کسي نمي‏داند، ولي ندانستن تاريخ هرگز دليلانکار نيست. آيا اگر کسي ساعت مردن خود را نداند بايد اصل مردن را انکارکند؟
4-  زنده کردن مردگان از بهانه‏هاي منکران :
معاد اين است که به پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏گفتند: قالوا ائتُوا بآبائنا اگر خداوند مردگان را زنده مي‏کند پس تو همين الآن پدران ما را زنده کن! و يا مي‏گفتند: فَاتوا بِآبائنا اِن کنتم صادقِيناگر شما راست مي‏گوييد که قيامتي هست، پس پدران ما را زنده نماييد!انساناگر بناي لجاجت نداشته باشد همين خواب و بيداري خود و بهار و پائيز درختانبراي قبول کردن معاد کافي است و اگر بناي لجاجت داشته باشد بر فرض پدرش همزنده شود، مي‏گويد: خود ما را جوان کن و بالأخره تقاضاي بهم ريختن دستگاهآفرينش را مي‏کند و آخر هم ايمان نمي‏آورد!!مگرماه را آن بزرگوار براي آنان دو نيم نکرد؟ مگر حضرت صالح براي قومش شترماده‏اي را به عنوان معجزه خود به اذن خدا از دل کوه بيرون نياورد، امّاآنان شتر را پي کردند و کشتند و مستوجب عذاب گرديدند؟  مگر بعداز دو نيم شدن ماه‏به جاي ايمان آوردن نگفتند که اينها همه سحر و جادو است؟ و مگر حضرت عيسي عليه السلام که مرده زنده مي‏کرد توانست همه مردم را تسليم قدرت خدا کند؟مگردر قرآن نمي‏خوانيم که عدّه‏اي نزد پيامبر بزرگوار آمدند و گفتند: ما بهتو ايمان نمي‏آوريم تا اينکه آسمان را بر زمين فرودآوري يا خداوند وملائکه را نزد ما احضار کني.  غافل از آنکه وظيفه پيامبران عزيز بيان استدالال و نشان دادن نمونه‏هايي از قدرت الهي است، نه اجابت خواسته‏ها و هوا و هوس اين و آن.مگر به خاطر ايمان آوردن اين و آن مي‏توان نظام هستي را بهم ريخت؟مگر خداوند جسم است تا نزد اين و آن احضار شود؟خداونددر پاسخ کساني که زنده شدن مردگان را کار محال و ناشدني مي‏پندارند چنينمي‏فرمايد: أوَلَم يروا اَنّ اللّه الّذي خَلَق السّموات و الارضَقادِرٌ علي أن يخلُقَ مِثلَهم و جَعَل لهم أجلاً لاريبَ فيه فأبَيالظالمون الاّ کفوراًمگرنمي‏دانند خدايي که آسمان‏ها و زمين را آفريده است مي‏تواند مانند آنها رانيز بيافريند، براي اين مردم مهلت و مدّتي قرار داده که ترديدي در آننيست، ولي ستمگران جز انکار کاري نمي‏کنند.کوتاهسخن آنکه اگر ايمان مردم نياز به معجزه دارد که انبيا آوردند و اگر ايمانهر فردي مستلرم بهم ريختن نظام آفرينش است که هرگز انبيا تسليم اميال يکعدّه هوسران لجوج نخواهند شد.
 
 
5-مرگ، پايان قدرت خدا و نيستي منکرانمعاد:
 مي‏گويند: مردن، يعني تمام شدن قدرت خدا و پيروزي عوامل مرگ بر ارادهخدا، در حالي که مردن نيز از مقدّرات الهي و تحت اراده و قدرت خداوند است. قرآن مي‏فرمايد:نَحن قَدّرنا بَينکُم الموتَ و ما نَحنُ بِمَسبوقِين ماخودمان مرگ را در ميان شما مقدّرنموديم و هيچ عاملي در هستي بر ما پيروزنشده و سبقت نمي‏گيرد. آنان مي‏گويند: مردن، يعني نيستي و فاني شدن! غافلاز آنکه نيستي که آفريدن نمي‏خواهد. چنانکه در قرآن مي‏خوانيم:خَلَق الموتَ و الحَياةخداوند هم مردن و هم زندگي و حيات را آفريد.بنابراينمرگ نيستي نيست، بلکه انتقال از منزلي به منزل ديگر است. جالب اينکه قرآناز مردن، 14 مرتبه با واژه تَوفي که به معناي تحويل گرفتن است ناممي‏برد، يعني با مردن، شما نابود نمي‏شويد بلکه ما داده خود را بدون کم وکاست پس گرفته و موقّتاً تحويل مأموران خودمان مي‏دهيم.رسول خداصلي الله عليه وآله نيز فرمودند: گمان نبريد که با مرگ نابود مي‏شويد، بلکه از خانه‏اي به خانه ديگر کوچ مي‏نماييد.
 
 
 
 
 
فهرست منابع و مآخذ
1-        قرآن کريم
2-         طالقاني ، محمود : پرتوي از قرآن ، شرکت سهامي انتشار ، تهران ، دي 1350
3-    طباطبايي ، محمد حسين : تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسويهمداني ، نشر بنياد علمي و فکري علامه طباطبايي ، چاپ دوم ، تابستان 64
4-        قرائني ، حسن : معاد ، انتشارات حديث ، چاپ اول ، 1379
5-         کليني : اصول کافي ، ترجمه و شرح سيد هاشم رسولي ، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت (ع) ، جلد اول
6-         مجلسي (علامه):بحار الانوار ، دارالکتب الاسلاميه ، چاپ چهارم ، جلد چهارم
7-         مصباح يزدي ، محمد تقي : معارف قرآن ، انتشارات اسلامي ، 1381
 


Label
نظرات در مورد:معاد از ديدگاه قرآن

نام شما:
نظر شما:
افزودن نظر



ورود به سايت | ثبت نام كاربر


صفحه نخست | تماس با ما
تمامی حقوق این سایت سایت متعلق به سایت DocIran.COM می باشد
طراحی شده توسط فراتک