• كوهنوردى و خطر
ورزش كوهنوردى، با خطر همراه است، معمولاً بخشى از هر كتاب آموزش كوهنوردى، اختصاص به شناخت خطرهاى كوهستان و راه هاى مقابله با آن دارد. همچنين، در بيشتر شماره هاى هر مجله كوهنوردى، اخبارى از حادثه هاى مرگبار يا دردناك به چشم مى خورد. و در صفحه شناسنامه بسيارى از نشريات كوهنوردى، (و برگه هاى درخواست عضويت باشگاه هاى كوهنوردى و بروشورهاى همراه وسايل كوهنوردى) به «خطرهاى ذاتى» اين فعاليت به صراحت اشاره شده و از خواننده خواسته شده كه مسئوليت عواقب ناشى از حادثه هاى كوهستان را شخصاً بپذيرد.
سازمانهاى جهانى كه فعاليتشان مرتبط با كوهپيمايى است، به اين ويژگى اشاره دارند، براى مثال در مجموعه رهنمودهايى كه اتحاديه جهانى حفاظت (IUCN) در زمينه نگهدارى و استفاده از مناطق كوهستانى ارائه داده است، در چند مورد به خطرهاى محيط هاى كوهستانى اشاره شده است: «رهنمود ۱۴۲- مخاطرات به طور سرشتى بخشى از تجربه كوهستان به شمار مى روند، بايد آن را پذيرفت و به رسميت شناخت. نبايد هراس داشت، اما به وسيله احتياط مستمر و درونى شده مى توان هراس را دست آموز و مهار كرد، مخاطرات را پشت سر گذاشت يا با آن روبه رو نشد و از كوهستان لذت برد. كوهستان هيچگونه بى احتياطى را بر نمى تابد. » لازم به يادآورى است كه آن درجه از «احتياط مستمر» كه بتوان با آن به كلى از خطر كوهستان دور شد، عملاً دست نيافتنى است و با كوهنوردى هاى نوآورانه و دشوار، قابل جمع نيست. بيان واقع بينانه خطرهاى كوهنوردى را مى توان در يكى از بندهاى «بيانيه تيرول» ديد كه توسط كريس بانينگتون، كوهنورد پرسابقه در كنگره آينده ورزش هاى كوهستانى در اينسبروگ اتريش (۸ سپتامبر ۲۰۰۲) خطاب به كوهنوردان خوانده شد، و مورد قبول بيش از يك صد كارشناس و كوهنورد و سنگ نورد برجسته جهان قرار گرفت: «مسئوليت خطر كردن ها (risks) را بپذيريد.»
بررسى هاى آمارى بسيارى در زمينه خطرهاى كوهنوردى انجام شده است. فقط براى ارائه يك نمونه، مى توان يادآور شد كه از ميان ۲۱۲ نفر كوهنورد كه از ايران در قالب تيم هاى اعزامى فدراسيون از۱۳۵۲ تا ۱۳۸۲ به كوه هاى بلند جهان (هيمالايا، قراقوروم، تيان شان، پامير) رفته اند، پنج نفر در كوه كشته شده اند (مرحومان عبدالله عزيزى، حسين حراستى، جلال فروزان در برنامه هايى به جز برنامه هاى فدراسيون، محمد داودى در يك برنامه فدراسيون در داخل كشور، محمد اوراز در يك برنامه برون مرزى فدراسيون). اين ميزان خطر (نزديك به ۵/۲ درصد)، نشان دهنده ميزان ريسكى است كه كوهنوردان جدى و پركار، كم و بيش با آن مواجه اند. البته كوهنوردى عمومى، نسبت به كوهنوردى در كوه هاى بلند جهان، خطر بسيار كمترى دارد، به طورى كه شايد بتوان گفت خطر آن از خطر رانندگى حرفه اى و حتى غيرحرفه اى در ايران كمتر است.
• مسئوليت حوادث كوهنوردى
طبق بند ۳ ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامى «حوادث ناشى از عمليات ورزشى مشروط بر اين كه سبب آن حوادث، نقض مقررات مربوط به آن ورزش نباشد و اين مقررات هم با موازين شرعى مخالفتى نداشته باشد» جرم به شمار نمى رود. در مورد كوهنوردى به جاى «مقررات»، مى توان عرف جامعه كوهنوردى را مدنظر قرار داد، و گفت به شرط آنكه اين عرف در مكان ورزش (كوهستان) و در زمان اجراى برنامه رعايت شده باشد، مسئوليت حوادث كوهنوردى و عواقب آن (تا حد مرگ) بر عهده كسى نيست. چنانچه اين مصونيت براى دست اندركاران ورزش نبود، انجام تمرين ها و اجراى برنامه هاى ورزشى جدى چنان پرمسئوليت مى شد كه ممكن بود كسى به سرپرستى يا مديريت يك فعاليت ورزشى تن ندهد. از سوى ديگر رعايت نكردن مقررات و عرف ورزشى موجب مسئوليت است كه به ويژه در مورد سرپرستان و مربيان و افراد كارآزموده همراه ورزشكاران، بسيار بيشتر است. سرپرست وظيفه دارد تناسب فعاليت ورزشى را كه بر عهده ورزشكار گذاشته مى شود، با صلاحيت و آمادگى او در نظر بگيرد؛ بر مناسب بودن وسايل و پوشاك او نظارت كند و به شرايط جوى كه فعاليت هاى ورزشى در آن صورت مى گيرد… توجه كند»۶، در موقع بروز حادثه به سرعت و به شيوه اى مناسب به كمك آسيب ديده بشتابد و … قصور در اين موارد، موجب مسئوليت براى وى خواهد بود.
حادثه و آسيب ديدگى جزيى از هر فعاليت ورزشى است، و در ورزشى مانند كوهنوردى جدى، مى توان گفت كه خطرپذيرى يكى از اركان فعاليت است. اما در برنامه هاى«ملى» بايد اين خطرپذيرى كمتر از برنامه هايى باشد كه چند كوهنورد با سطح تجربه كم و بيش يكسان و به شكل دوستانه اجرا مى كنند. چرا كه در شكل دوم، همگى با مسئوليت يكسان به استقبال خطر مى روند و على القاعده پاسخگوى مقام يا جماعتى از مردم نيستند. برعكس، در تيم هاى ملى، ورزشكار جزء سرمايه هاى عمومى به شمار مى رود و از سوى يك سازمان اعزام مى شود، و چون اين اعزام با هزينه مردم انجام مى شود، مسئوليت سرپرست سنگين تر است و بايد به عموم مردم (اعم از متخصص و كارشناس، يا فرد عادى) پاسخگو باشد.
• بررسى مرگ محمد اوراز
با توجه به گزارش فدراسيون كوهنوردى از حادثه گاشربروم يك ۷ و فيلم «از صعود تا صعود» ۸ مشخص است كه اوراز و مقبل هنرپژوه از حدود ارتفاع ۷۸۰۰ متر به ارتفاع ۷۲۰۰ متر، روى يك شيب برفى- يخى سرخورده و پايين آمده اند. علت اين سقوط هر چه بوده (ريزش بهمن، رانش برف و يخ يا سنگ، و يا احتمالا» لغزش پا)، در هر صورت دو نفر نامبرده در زير برف مدفون نشده اند و پس از پيدا شدن توسط «تيم پشتيبانى»، محمد در قسمت سر آسيب ديدگى ظاهرى نداشته اما ظاهراً دچار اشكال جدى در ناحيه كمر بوده است. در مرحله انتقال به بارگاه ۳، او باز سقوط مى كند (همراه دو نفر ديگر) و اين بار دچار آسيب ديدگى و خونريزى شديد در ناحيه سر مى شود. به اين ترتيب مى توان حدس زد كه اوراز در اين مرحله، آسيبى بيشتر از سقوط اول را متحمل شده است. آن طور كه از گزارش و فيلم بر مى آيد، كمك هاى اوليه مانند تلاش براى تثبيت قسمت هاى مشكوك به شكستگى يا آسيب ديدگى (ستون فقرات، …) پانسمان سر، و يا ديگر كارهاى مشابه، دست كم تا حدود هفت ساعت پس از پيدا شدن اوراز و هنر پژوه صورت نگرفته است. به عبارت ديگر دقايق و ساعت هاى حياتى از نظر اجراى كمك هاى اوليه، بدون انجام كار قابل توجهى سپرى شده اند.
كشيدن مصدوم بر روى برف و يخ و سنگ بدون برانكار مناسب كه داراى كفى محكم و حفاظ براى ستون فقرات و سر باشد، موجب وارد شدن يا تشديد آسيب ديدگى هاى ستون فقرات و جمجمه مى شود، به ويژه كه او در مراحل بعدى هم چند بار به داخل شكاف هاى يخى و … سقوط مى كند. نفوذ آب از چادر و زيراندازى كه به دور اوراز پيچيده شده (مطابق اظهارات همراهان او، نايلون از بارگاه دوم به پايين، به دور او پيچيده مى شود) باعث اتلاف شديد دماى بدن مى شود.
عامل تشديد كننده اين اتلاف دما، تعريق بدن و دفع ادرار و مدفوع در مدت تقريباً پنج شبانه روز و نيز ريزش برف بر سر و صورت بوده است. از دست دادن دما، مى تواند به هيپوترميا (Hypothermia) يا آسيب ديدگى شش ها و ديگر اندام هاى درونى منجر شود. در گزارش هاى ارائه شده، هيچ اشاره اى به تغذيه اوراز در پنج روز پس از حادثه نشده است. فقط در يك مورد در فيلم اشاره مى شود كه در روز اول به علت خونريزى، از دادن آب به او خوددارى مى شود، و در گزارش كتبى چند جا به كمبود يا نبود مواد غذايى و آب (براى همه) اشاره شده است. همچنين از گزارش مشخص است كه در دو روز اول سرم هم به او وصل نشده است. كم شدن آب بدن، يكى از عوامل بسيار خطرناك در كوهنوردى است كه مى تواند به تشديد عوارضى مانند سرمازدگى، هيپوترميا، از دست رفتن حس تشخيص و عوارض قلبى- عروقى منجر شود.
نظريه: اجرا نشدن كمك هاى اوليه، ناآشنايى افراد تيم پشتيبانى به اصول حمل مصدوم و نجات در كوهستان، ارائه نشدن رهنمودهاى مناسب از سوى سرپرستى به منظور حمل مصدوم با بهترين شيوه ممكن به كمپ ۳ آسيب ديدگى اوليه را در چند ساعت پس از حادثه به ميزان زياد تشديد كرده است.
موارد قصور: تيم پشتيبانى (چهار نفر حاضر در بارگاه ۳ در روز صعود به سوى قله) و ديگر افراد گروه، نهايت تلاش خود را براى يافتن و حمل يا هدايت مصدومان به پايين انجام داده اند. با نگاهى به فيلم و تجسم شرايط آب و هواى خراب در ارتفاع ۷۰۰۰ تا ۵۰۰۰ متر، مى توان به دشوارى طاقت فرساى اين كار كه تا سرحد مايه گذاشتن از جان پيش رفته پى برد. اما، تلاش و فداكارى اگر در وضعيت مناسب صورت نپذيرد و يا با دانش كافى توام نباشد، ممكن است به نتيجه مطلوب منتهى نشود. موارد قصور در ارتباط با حادثه گاشربروم-۱ را مى توان به دو دسته تقسيم كرد: موارد كلى كه به شيوه مديريت فدراسيون كوهنوردى مربوط است، و موارد خاص كه مربوط به برنامه گاشربروم-۱ است:
موارد كلى: فدراسيون كوهنوردى هيچگاه به شكل منطقى و مستدل به مسئله خطرات كوهستان نپرداخته است و به جز يكى دو مورد اشاره ضمنى و گذرا، در هيچ يك از گاهنامه ها و اطلاعيه هاى خود به اين نكته اشاره نكرده كه كوهنوردى جدى و ممتد در بردارنده ريسك و حادثه است و هرچه روزهايى كه شخص در كوه سپرى مى كند، بيشتر شود و اين كوهنوردى ها در ارتفاع بالاتر انجام شود، خطر بيشتر مى شود. مسئولان فدراسيون، پس از حادثه مرگ اوراز در مورد پرخطر بودن هيماليا نوردى زياد صحبت كرده اند ، اما پيش از اين تقريباً هيچ بحثى در اين زمينه نداشته اند. به اين ترتيب فدراسيون تا حدودى سبب ساز سهل انگارى در ميان كوهنوردان (حتى هيماليا نوردان خود) و زمينه ساز ناآمادگى ذهنى خانواده هاى كوهنوردان شده است.
فدراسيون كوهنوردى، چند بار هم كه به موضوع حادثه در كوهستان پرداخته، به اين تصور دامن زده است كه كوهنوردانى كه بيشتر به كوه مى روند (با تجربه ها) يا اشخاصى كه دوره هاى رسمى را گذرانده اند(به طور مشخص، مربيان فدراسيون) كمتر در معرض حادثه با اين موضوع با داده هاى آمارى و واقعيت هاى جهان كوهنوردى مغايرت دارد. در واقع مربيان كار آزموده يا افراد باتجربه فقط اگر به هدايت اصولى و محتاطانه يك گروه كوهنورد براى اجراى برنامه اى پايين تر از حد نهايى توان خود بپردازند، مى توانند ضريب برخورد با حادثه را كم كنند؛ نوآورى و ركوردشكنى در كوهنوردى با خطر بسيار همراه است. طبق مقررات و عرف ورزش ها، آموزش مناسب شرط اوليه در برنامه ريزى فعاليت هاى ورزشى است. در فدراسيون كوهنوردى، از قابليت هاى فنى پيشكسوتان، مربيان و ديگر كوهنوردان با تجربه كشور در حد مناسب و كافى استفاده نمى شود.
به طور مشخص، در زمينه هيماليانوردى، عمده نيروى آموزشى فدراسيون متشكل از كسانى است كه فعاليتشان در كوه هاى بلند محدود به كارهايى است كه با همين مديريت كنونى شروع شده است. در واقع فدراسيون از تجربه پيشينيان، و كوهنوردان بيرون از دايره بسته همكاران خود، كمتر استفاده كرده است. همچنين از استخدام مربى خارجى (كه پس از چند برنامه اوليه آن در هيماليا لازم بوده) خوددارى كرده و به توصيه هاى كارشناسان در اين زمينه توجه نكرده است.
فدراسيون وظيفه دارد براى تيم هاى ملى، «ورزشكاران نخبه و طراز اول» كشور را شناسايى، گزينش و تقويت كند». در فدراسيون كوهنوردى، اين رويه به نحو مناسبى اعمال نمى شود، اگرچه چند نفرى از اعضاى بعضى از تيم هاى ملى كوهنوردى، جزء كوهنوردان برجسته كشور بوده اند. اما تركيب غالب آنها شامل كوهنوردان كم تجربه و آموزش نديده بوده است. مى توان گفت فدراسيون كوهنوردى قابليت جذب و تحمل كوهنوردانى را كه بيرون از فدراسيون تجربه اندوزى كرده و آموزش ديده اند، و به همين دليل در برابر دست اندركاران فدراسيون جسارت بيان، و«ادعا» دارند، ندارد. در مدت تقريباً هشت سالى كه از شروع برنامه هاى هيماليا نوردى «ملى» فدراسيون مى گذرد، بيشتر چهره هاى پرسابقه، صاحب سبك و داراى قدرت و جسارت با آن كه با فدراسيون شروع به همكارى كرده اند، به دلايل گوناگون از آن رانده شده اند. به نظر مى رسد كه مديريت فدراسيون، در انتخاب تيم هاى ملى بيشتر خواهان كوهنوردان متوسط و حرف شنو!! است.
۴-۱-۳) در فعاليت هاى ورزشى، «رعايت اصل سلسله مراتب مهارت ها و حركات يك اقدام احتياطى است» و به عبارت ديگر بايد از «انجام يا ارجاع حركتى كه ورزشكار حركت مقدم بر آن را نمى داند، پرهيز كرد. زيرا عدم رعايت اين قاعده ممكن است موجب صدمه شود و چون اين بى توجهى از نظر علم حقوق تقصير محسوب مى شود، مربى مسئول پيامدهاى قانونى آن خواهد بود». در كوهنوردى، اعزام شخصى كه سابقه ناچيزى در اجراى كارهاى فنى و زمستانى دارد، يا بر اصول كمك هاى اوليه، كار با قطب نما و حمل مصدوم مسلط نيست، به هيماليا و ديگر رشته كوه هاى بزرگ، قصور به شمار مى رود.
لایه بندی لباسها (Insulation) :: مهمترین یاور و کمکی که ما در این نبرد داریم، عایق بندی بدن خود با پوشاک مناسب است. نقش پوشاک در اینجا کمک به کاهش انتقال حرارت است که به علت شکل اسفنجی و وجود فضاهای خالی بین بافت آنها انجام می شود. در واقع هوا بهترین عایق برای محافظت بدن در برابر سرماست. فضای خالی بین بافت های لباس باعث کاهش شدت انتقال انرژی از سطح پوست به لایه های بالاتر می شود. در مقابل آب و رطوبت عایق ضعیف تری نسبت به هواست. به همطن دلیل است که پوشاک ضد باد (windproof) از پارچه های بدون منفذ تهیه می شوند.
چگونه بدنمان را عایق بندی نماییم :: اگر شما یک خانه بودید در این صورت عایق بندی شما با کمی پشم شیشه و ورق های فایبرگلاس، کار سختی نبود اما اینطور نیست. متاسفانه موجود زنده ای هستید که بدنش دائما در حال تنفس است و تنها از گردش در محیط های معمولی راضی نمی شود بلکه نیاز دارد تا در سردترین محیط ها هم به فعالیت بپردازد. عایق بندی مناسب به معنی پوشش بیشتر نیست. عامل راحتی را نیز باید در نظر بگیرید. در واقع در اکثر مواقع فقط چند میلی متر ریز اقلیم (Microclimate) مناسب در کنار پوسستان به شما راحتی مورد نظر را می دهد. دقیقا همان کاری که حیوانات در طبیعت در سرمای شدید به کار می برند. بر این اساس باید به این موضوع توجه اساسی داشته باشید که هوای محبوس شده در بافت های پوشاکتان در واقع بهترین عایق حفظ حرارات بدنتان است. همان عاملی که کمپانی های تولید کننده پارچه نیز در تولید پارچه های مناسب از ان استفاده می کنند. این ریز اقلیم پیرامون بدن به علت جریان هوا (باد) دائما در حال خنک شدن است و به همین دلیل است که پوشاک تولید شده از پارچه های ضد باد مثل Pertex یا Ventile جز ضروری پوشاک کوهنوردان هستند. میزان حراراتی که یک کوهنورد در حین فعالیت تولید می کند برای سنجش میزان ضخامت عایق های وی بسیار مهم است و باید کنترل گردد. يک فرد که فعالیت می کند 1600 درصد از شخصی بدون تحرک انرژی (گرما) تولید می کند. به این دلیل است که می بینیم در اورست کوهنودان می توانند در دمای-15°C هم به کوهنوردی بپردازند. زمانیکه مفهوم عایق بندی را دریافتید نکته مهم دیگریباقی مانند و آن اینست که.......
گرم شدن بدن دشمن گرم ماندن آن است ('Getting hot is the worst way to stay warm'):: زمانیکه فعالیت می کنید و یا دمای محیط اطرافتان بیشتر از 37°C یا هردو، دمای بدنتان افزایش می یابد. زمانی دمای پوست بدن به 37°C می رسد بدن شروع به عرق کردن می نماید. عرق کردن تلاش بدن برای از دست انرژی (گرما) و رسیدن به تعادل حراراتی است. همانطور که همه ما می دانیم، زمانیکه بدن عرق میکند و پوست مرطوب می شود، آب شروع تبخیر شدن از سطح پوست می کند و سبب می شود تا پوست شما سرد تر شود. علت این امر این است که زمانی ک عرق از سطح پوست شما به علت باد جدا می شود امکان تشکیل یک لایه نمدار از هوا در اطراف پوست بدنتان وجود نخواهد داشت وهرچه تعداد مولکول های جدا شده از پوست شما بیشتر مولکول های آب تولید شده توسط پوست باشد شما بیشتر (سریعتر) سردتان می شود. باد بیشتر (تند تر) تنیجه ای جز احساس سرمای بیشتر بر پوست شما برای شما نخواهد داشت. برای جدا شدن یک مولکول آب از سطح آزاد آب مقدار مشخصی انرژی لازم است و این مقدار انرژی با شدت باد رابطه عکس دارد. این همان پدیده معروف اثر باد سرما زایی (WindChill Effect) است. این فرآیند به شدت در کنترل دمای داخلی بدنتان موثر است و شما را سرد می کند (احساس سرمای بیشتری می کنید).
اما ...
مشکل اینجاست که وقتی یک کوهنورد فعالیت می کند و در نتیجه عرق می کند، حفره های خالی موجود در بافت لباس های وی پر ازآب می شود و به این علت هوا خاصیت عایق بودن خود را از دست می دهد. در این شرایط انرژی می تواند از طریق آبی که در اين حفره ها وجود دارد سریعتر انتقال پیدا کند. ....
برای خنک کردن بدن در این شرایط باید دمای هوای محیط کم شود . برای این کار یا باید کاهش سطح تولید انرژی (گرما) توسط عضلات اتفاق بیافتد یا به وسیله تعویض (remove) پوشش های مان اجازه دهیم تبخیر عرق از سطح پوستمان به راحتی اتفاق بیافتد. با آبی که در داخل بافت پارچه ها وجود دارد احساس سرما بسیار شدید تر حاصل می شود. بخصوص اگر پوشش های ضد باد هم وجود نداشته باشند. در واقع مشکل اصلی اینجا خودش را نمایان می کند یعنی اگر شما لخت بودید عرق می کردید و عرق از سطح پوست شما تبخیر میشد اما حالا شما در داخل لباسهایی خیس قرار دارید که شما را سردتر هم می کنند.
در اینشرایط فرض کنید که بدن شما فعالیت مناسبی هم نداشته باشد و انرزی مناسبی برای جایگزینی انرژِی ازهدر رفته تولید نکرده باشد (مثلا شما برای گرفتن عکس یادگاری در قله وقت تلف بکنید) در این شرایط بدنتان در معرض یک موقیت بحرانی قرار گرفته است. این پدیده خنک شدن (Chilling) است و یکی از مهمترین دلایل افت دمای بدن (hypothermia) است. اینکه درونتان طوفانی از سرما احساس کنید نه بیرونتان می تواند کشنده باشد( being the 'storm within' not the 'storm without' that can kill ).
دقیقا به همین دلیل است که یک لایه خشک و نازک در روی پوست لازم است تا یک ریز اقلیم (Micro Climate) فعال برای خشک نگه داشتن سطح پوست ایجاد کند. اگر این مفاهیم را درک کرده باشید و تجهیزات مناسبی نیز داشته باشید، می توانید تحت شرایط سخت و سرمای شدید نیز از بروز سرما زدگی جلو گیری نمایید.
عرق کردن ممنوع!::
شرکتها و کمپانیهای سازنده محصولات کوهنوردی در شعارهای تبلیغاتی خود ادعا می کنند که با محصولات قابل تنفس و خارق العاده خود، شما را گرم و سطح پوست بدن شما را خشک نگه می دارنند و این کار را تحت هر شرایط آب و هوایی و با هر سطح از فعالیت بدنی شما می توانند انجام دهند. اما مشکل، محصولات تولیدی و کیفیت آنها نیست بلکه مشکل خود شما هستید. حتی بهترین محصولاتی هم که به عنوان لایه اول تولید شده اند زمانی که عرق کنید، خیس می شوند و کارایی شان کاهش می یابد و زمانی که بیش از حد فعالیت کنید دمای بدنتان بالای 37°C می رود، پس انتظار معجزه از این پارچه های پلی استری و پلی آمیدی نداشته باشد. اولین دفاع در برابر سرمازدگی و کاهش دمای بدن این است که بدانیم چطور از این محصولات بدرستی استفاده کنیم. وظیفه اول شما این است که با کنترل میزان تعرق و انتخاب ضخامت مناسب برای پوشاک لایه اول خود سطح دمای بدن خود را در 37°C تنظیم کنید. اگر رفتار کوهنوردان حرفه ای را بررسی کنید، خواهید دید که آنها از پوشاک نازک استفاده می کنند و زمانی که به دلیل سرمای شدید محیط مجبورند از پوشاک ضخیم تر و لایه های بیشتری استفاده کنند، آنقدر آهسته حرکت می کنند تا تولید انرژی در بدنشان را، در حد مشخصی محدود سازند. به این وسیله آنها میزان تعرق بدن خود را تنظیم می کنند. در ضمن در این مواقع میزان آمادگی جسمانی نیز بسیارمهم است. یک کوهنورد ورزیده کمتر از یک کوهنورد معمولی تقلا می کند و به همین دلیل کمتر هم عرق می کند. شما حتما کوهنوردان مبتدی را دیده اید که تمام لباسهای خود در حین حرکت پوشیده اند. دقیقا به همین دلیل است که آنها زودتر خسته شده و زود تر سرمازده می شوند. آنها نمی دانند که به محض شروع کوهنوردی چه مقدار انرژی توسط عضلاتشان تولید می شود.
از مزیت های پارچه ها بهره ببرید . :: دومین چیزی که باید به آن وجه داشته باشید استفاده از پوشاک با کیفیت و مناسب است. از پوشاکی استفاده کنید که دو مزیت را همزمان داشته باشند: به قدر کافی شما را گرم نگه دارند و احتمال سرمازدگی شما را کاهش دهند وبخاطر ساختار مناسبشان اگر شما موفق نشدید عرق کردن خود را کنترل کنید و لباستان خیس شد قالبیت خود را تا حدود زیادی حفظ کند. به ایت ترتیب شما هب حد بالایی از کارایی در پوشاکتان می سرسید که به شما این توانایی صعود به ارتفاعات بالا در شرایط سخت و حفظ جانتان را می دهد. پارچه کتان بدترین منسوجی است که می توانید در پوشاک خود در برنامه زمستانی استفاده کنید. چرا که به طور کامل از عرق شما اشباع شده و اصلا توانایی انتقال عرق را به لایه های بعدی ندارد. به این ترتیب شما به راحتی سرما زده خواهید شد.
سه خاصیت مهم که پارچه های مورد استفاده در فعالیتهای زمستانی برای مقابل ه با سرما زدگی باید داشته باشند به این قرار است:
خاصيت فتیله ای داشتن (Wicking):
عرق باید از سطح پوست شما براحتی به لایه های بعدی منتقل شود تا به این ترتیب میزان انتقال حرارت ازبدنتان به کمترین مقدار خود می رسد. این اتفاق به می تواند به اشکال مختلفی صورت بگیرد و بطور معمول بوسیله پارچه های آب دوست (hydrophilic) در پوشاک لایه اول بدست می آید. لباسهای لایه اول به سرعت عرق را جذب کرده و بوسله حرارت دفع شدن بدن آن را به لایه های بالایی منتقل می کنند.
تراکم (Density):
یک پارچه کلفت دارای بافت بیشتر و فضای خالی کمتری نسبت به پارچه های نازک است و از آنجا که هوا بهترین عایق است، پارچه های نازک بهترین انتخاب ممکن هستند. بعلاوه اینکه زمان خشک شدن و گرم شدن وقتی خیس می شوند، در این پارچه کمتر از پارچه های ضخیم است. پارچه های تهیه شده از پر و پشم های خاص و پلی استرو پلی آمیدتحت عنوان تجاری پلاراز بهترین این پارچه هستند.
Stretch):
خاصیت ارتجاعی (
هر چقدر پارچه به پوست نزدیک تر باشد، انتقال عرق از آن بسیار بهتر صورت می گیرد. هر چقدر که با پوشاک لایه اول خود، سریعتر به تعادل حرارتی برسید، انتقال حرارت کمتری هم خواهید داشت و می توانید ریز اقلیم (Micro Climate) کامل تری را در سطح پوست خود بوجود آورید. این لایه نزدیک به پوست می تواند نقش بسیار موثری در تثبیت کردن یا بهم زدن تعادل حرارتی در مواقی که بدن سرد یا گرم می شود، داشته باشد. لباسهای لایه اول با خاصیت ارتجاعی بهترین پوشاک لایه اول هستند اما به مرور زمان خاصیت ارتجاعی خود را از دست می دهند و براحتی آسیب دیده و پاره می شوند.
لباسهای ضد سرما (Anti chill):: لایه بندی پوشاک بهترین راه برای رسیدن به راحتی و آسایش در شرایط سخت زمستانی است. با استفاده از پوشاک لایه اول جذب (Stretch)، با تراکم و ضخامت کم، شما می توانید یک ریز اقلیم مناسب در اطراف پوست بدنتان داشته باشید که عرق را از سطح پوستتان جذب کرده و آنرا به لایه های بعدی منتقل می کند. با این لایه اول حتی در باد های شدید هم می توانید با اضافه کردن یک لایه ضد باد () بخوبی از خودتان در مقابل سرما محافظت کنید. به همین دلیل است که کوهنوردانی را در هیمالیا می بینید که تنها لباسهای لایه اول خود را به تن دارند و یا در زیر لایه محافظ (Shell) خود تنها پوشش لایه اول را بر تن دارند.
قابلیت تنفس پوشاک خاصیت بسیار مهمی است و بهمین دلیل شما امروزه با پوشاکی روبرو هستنید که هر سه کار را در آن واحد می توانند برای کوهنوردان انجام دهند. این پوشاک نازک زمانی که با دستکش و کلاه (6 درصد از گرمای بدن از طریق سر به دفع می شود) مورد استفاده قرار بگیرند و قابلیت های بالایی از خود بروز می دهند. ضمن اینکه شما می توانید با افزایش و یا کاهش میزان تحرک خود میزان حرارت تولیدی توسط بدنتان را کنترل کنید. نکته مهم این است که شما به میزان کمتری عرق می کنید و خطر کاهش آب بدنتان (dehydration) شمار را کمتر تهدید می کند که خود عامل دیگر در احساس سرماست. در این شرایط حتی اگر احساس سرما کنید می توانید با افزایش یک لایه به پوشش خود از خود به خوبی محافظت کنید. نکته آخر این است که مطمئن شوید تمام لباسهای انتخاب شده برای لایه های مختلف به خوبی در بدنتان قرار (Fit) می گیرند و به تن کردن و خارج کردنشان براحتی برایتان امکان پذیر است. تنها بر روی شلوارتان متمرکز نشوید که بآیا براحتی متوانید آنرا بپوشید و استفاده کنید در مورد سایر پوشاکتان هم وسواس به خرج دهید.
آزمون آخر:: تمام شد. حالا شما مجموعه از اطلاعات را در اختیار دارید که من بعد از آن همایش جمع آوری کرده ام. می دانم که اطلاعات وجود داشتند که مکن است باعث سردرگمی شما شوند اما امیدوارم حداقل این حسن را داشته باشند که مانند من باعث شوند تا شما بیشتر از دمای قسنتهای داخلی بدنتان در برنامه های زمستانی خود محافظت نمایید. و به عنوان آزمون آخر امیدوارم، شما با کنارهم قرار دادن اطلاعات مورد نیاز از این مقاله "هنر تحمل کردن" را بدست آورده باشید
ریز اقلیم و احساس راحتی ............ Microclimate
Gore ریز اقلیم را اینجوری تعریف کرده: لایه بسیار نازکی از هوای گرم که نزدیک سطح پوست قرار دارد. اکثر مردم در محدوده دمایی 90 تا 95 درجه فارنهایت و رطوبت 40 تا 60 درصد احساس راحتی می کنن.
در واقع کنترل این درجه حرارات و رطوبت و نگه داشتن اون در یک محدوده مشخص باعث می شود تا ما در شرایط آب و هوایی مختلف بیشترین بازدهی را داشته باشیم. عوامل زیادی بر احساس راحتی تاثیر میگزارند: رطوبت، میزان گرمایی که از بافت پوشاک عبور می کنن، فیزیولوژی بدن هر فرد و عوامل طبیعی. این عوامل به طور کلی در نمودار زیر نشان داده شده اند:
همانطور که می بینید از بین این سه فاکتور مهم ما شاید نتوانیم دو تا را کنترل کنیم یا کنترل کمتری بر آنها داشته باشیم اما یکی از آنها یعنی پوشاک را می توانیم با توجه به شرایطی که در آن احساس راحتی بیشتری می کنیم کنترل کنیم. با شناخت ویژگی های الیافی که در پوشاک استفاده می شوند می شود شرایط ریز اقلیم را به شرایط راحتی نزدیک تر کرد. نمودار زیر را ببنید:
در این نمودار دما و رطوبت و احساس راحتی با هم نمایش داده شدند . همانطور که می بینید بهترین شرایط از نظر دما و رطوبت، دمایی بین 31 تا 33 درجه سانتیگراد و رطوبتی بین 40 تا 60 درجه است. قطعا این شرایط برای افراد مختلف با شرایط فیزیکی مختلف فرق می کنن اما آنچه که اینجا معرفی شده به طور عمومی ارایه شده. یعنی میانگینی از شرایط راحتی برای تعداد زیادی از آدمهاست. وقتی این اطلاعات وجود داشته باشد آنوقت می شود پوشاک را برای تامین این شرایط خیلی آگاهانه انتخاب کرد. و خیلی از پوشش ها را هم خیلی آگاهانه!!! استفاده نکرد. عامل مهم دیگه ای هم که توي نمودار نیست ولی نقش مهمی در احساس راحتی دارد جریان هوا یا Airstream هست. آنچه اینجا معرفی شده جریانی بین 10 تا 35 سانتیمتر بر ثانیه هست. پس اگر به دنبال این هستیم که در زمستان و تابستان در لباسهايمان راحت باشیم باید این سه تا عامل را در نظر بگیریم و شرایط ریز اقلیم را کنترل کنیم.
اما چطور!!!!!؟؟؟
واضحه که ما احتیاج به پوشش داریم و انتخاب این پوشش تاثیر بسیاری بر ریزاقلیم و راحتی ما دارد. بیاید لباسهایی را که از آنها به عنوان پوشش استفاده میکنیم به دو دسته تقسیم کنیم (البته منظورم در اینجا از لباس آن پوششی است که دقیقا نزدیک پوست قرار دارد یعنی پوشش لایه اول):
1- لباسهای شهری: که عموما از کتان تولید می شوند.
2- لباسهای فنی: که عموما از پلی استر تولید می شوند.
حالا بیایید يك نگاه دقیقتری به این پوشش ها به عنوان لایه اول داشته باشیم. البته در نظر داشته باشید ما به دنبال احساس راحتی در پوشاک هستیم.
تصویر زیر دید خیلی خوبی به ما می دهد:
Material resulting
in a good microclimate
|
Material resulting
in a poor microclimate
|
در این شکل ما با سه بخش یا درواقع با سه تا محصول روبرو هستیم. بخش اول مربوط به یك محصول به نام PRH هست. بخش دوم مربوط به پوششی که 100 درصد کتان هست و بخش سوم مربوط به پوششی که 100 درصد پلی استراست . دایره های سیاه عرق به شکل مایع و دایره های سفید عرق به شکل بخار را نشان می دهند.
بخش اول (a):: احساس راحتی.
این بخش همان شرایط ایده ال را نشان می دهد. یعنی لایه اول عرق را بخوبی جذب می کند و بخوبی هم آن را از خودش دفع می کند. درست مثل یك فتیله.
بخش دوم (b):: احساس سردی یا سرما.
لایه اول که از کتان تهیه شده باشد همانطور که می بینید عرق و رطوبت را به سختی از خودشان عبور می دهند. این نوع بافت ها اصطلاحا آب دوست هستند. در این بافت ها گرمای بیشتری هدر می رود. و در این پارچه ها احساس سرما می کنیم.
بخش سوم (c):: احساس رطوبت.
این بخش یك پارچه که 100 درصد پلی استر هست را نشان می دهد. در این شرایط نسبت به پارچه های کتان رطوبت بیشتری دفع می شود اما نسبت به حالت اول درصد رطوبت بالاتری بین پارچه و پوست وجود خواهد داشت.
محصولی که به نام PRH اینجا معرفی شده یك محصول جدیده!! که هنوز به شکل تجاری در پوشاک استفاده نمی شود یا حداقل من تو کاتالوگ ها ندیدم. اگه آن را کنار بگذاریم با دو طیف محصولات روبرو هستیم آنها که از کتان تهیه شده اند و آنها که از پلی استر تهیه می شوند.
مالدن میلز از الیاف پلی استر تهیه می شوند. که محصولاتش با مارک پلارتک عرضه می شوندبا توجه به ویژگی هایی که پارچه های تهیه شده از پلی استر دارند از آنها به طور وسیعی در پوشاک کوهنوردی استفاده می شود. تمام محصولات شرکت
پس برای اینکه شرایط راحتی را در ریز اقلیم ایجاد کنیم باید بتوانیم با دو تا فاکتور بازی!! کنیم. یعنی بتوانیم رطوبت را کمتر کنیم (چون همه ما وقتی فعالیت می کنیم عرق می کنیم) و باید بتوانیم دما را در محدوده مشخصی ثابت نگه داریم. محصولات متنوعی هم برای این منظور تولید شدند. محصولاتی که در عین اینکه می توانند خاصیت فتیله ای داشته باشند، هوای زیادی هم بین بافت آنها محبوس شده و به عنوان عایق عمل میکنند.
چون با شرایط آب و هوایی متفاوتی حتی در طی یک برنامه چند روزه روبروییم احتیاج به بافت هایی داریم که بتوانند در باد شدید، در آفتاب شدید، در سرمای شدید، در بارندگی شدید شرایط راحتی ریز اقلیم را برای ما محیا کنند. برای این منظور تئوری لایه بندی لباسها از طرف تولید کننده پوشاک کوهنوردی ارایه شده. به طور خلاصه تئوری لایه بندی پوشاک به ما می گويد شرایط ریز اقلیم را با استفاده از لایه های متعدد پوشاک که بافت های متفاوتی دارن و وظایف مختلفی رو انجام می دهند کنترل و بهینه کنیم. آنچه که در حال حاضر مرسوم هست این است که از سه لایه پوشاک استفاده کنیم.
PatagoniaCapilene ,Hellyhansen--DupontCoolMax , polartec--1- لایه اول برای جذب عرق از سطح پوست و انتقال آن به لایه های بعدی و کنترل رطوبت بهینه و همچنین حفظ دمای بدن در محدوده مطلوب 32 هست. در واقع مهمترین بخش برای کنترل شرایط ریز اقلیم لایه اول پوشاک ماست. به طور سنتی ما هم از بدترین نوع آن یعنی از تی شرتهای تولید شده از کتان برای لایه اول استفاده می کنیم. بهترین پارچه های تولید شده برای این لایه با کارک های تجاری زیر عرضه شدند: PowerDry, Lifa
این که این پارچه ها چه تفاوتی دارند برای من سئوال بود درسته کارایی آنها با هم تفاوت می کند اما مهم این است که از لایه اول استفاده بشود. لایه اولی که 100 درصد پلی استر باشد. از کتان به هیچ وجه نباید در پوشاک کوهنوردی استفاده کنیم!!!!! :)))
لایه اول لایه دوم لایه سوم
لایه دوم:: لایه عایق نامیده می شود. و ظیفه آن حفظ حراراتی که از لایه اول خارج شود. پارچه هایی که برای لایه دوم استفاده می شوند بر این مبنا تهیه شده اند که بیشترین هوای ممکن را بتوانند بین بافتهايشان محبوس کنند. بنابراین این لایه در شرایط آب و هوای سرد به پوشش ما اضافه می شود. همان شرکتهایی که در بالا معرفی شدند هم محصولات بسیار خوبی برای این لایه تولید کردند.
Gore-Tex , Hyvent , Aqua-Dryلایه سوم:: لایه محافظ هم نامیده می شود. ویژگیهای این لایه احتیاج به توضیحات مفصلی دارد. برای محافظت در برابر خراشیدگی، بارندگی ها و باد از این لایه استفاده می شود. بهترین بافت های این لایه با مارک های زیر تولید می شوند: and Dri-Lite.
لایه چهارم:: لایه فوق عایق هم نامیده می شود. پرها بهترین پوشش برای این لایه هستند.
آن بالا، چه مي شود خورد؟
بعداز هفت هشت ساعت بالا رفتن توي سرما و به دوش كشيدن يك كوله ي چهل پنجاه كيلويي هيچ چيزي بيش تر از يك ديزي سنگي چرپ و چيلي با ترشي ليته حالت را سرجايش نمي آورد. اگر هم خيلي شيك باشي دلت پيتزا و لازانيا مي خواهد. ولي توي ارتفاع هفت هزار متري نه خبري از ديزي سنگي است نه پيتزا. البته وقتي داري سوپ آماده ات را توي آب جوش هم مي زني مي تواني تصور كني آب گوشتت را داري آماده مي كني. ولي شرمنده، براي پيتزاخورها كاري نمي شود كرد.
براي كوه نورد، سوپ مي تواند يك شام اعياني محسوب شود. چون دو شرط يك غذاي درست و حسابي كوهستاني را دارد؛ سبك و پركالري. به خاطر فعاليت شديد و تعرق مدام، بدن آب و نمك و پتاسيم زيادي از دست داده. پس موقع شام مي توانيد با سوپ، آب و املاح از دست رفته بدن را جبران كنيد.اگه مثل كپل مدرسه موش ها عاشق فندق و بادام و كشمش هستي، بدان و آگاه باش كه درست آمدي. مي تواني همه ي جيب هاي كوله و لباست را پر از اين تنقلات كني و در طول مسير صعود وقت و بي وقت بهشان نكاله بزني، اما وقت استراحت هاي چند دقيقه اي بهتر است از ميوه هايي مثل پرتقال و نارنگي و سيب استفاده كني، البته هيچ وقت شكلات را فراموش نكنيد، هم به خاطر قند و كالري فراوانش هم به خاطر خوش مزگيش.بعضي چيزها هست كه عمرا بهشان لب بزني؛ مثل همين سير دوست داشتني. ولي چون سير مقاومت بدن را زياد مي كند، در روزهاي اول يك برنامه چند ماهه حتما به شما مي گويند كه از آن ميل كنيد؛ البته اين توصيه فقط مال روزهاي اول است؛ چون در ارتفاعات باعث تپش قلب مي شود. پس اگر جلوي چشم هات توي شام اعيانيت سير خرد كردند، سعي كن لبخند بزني؛ چون تو يك حرفه اي هستي.
تجهيزات كوهنوردي
تجهيزات كوه نوردي به دو دسته تقسيم مي شود: وسايل فردي و وسايل گروهي. وسايل فردي كه به كنار، ولي از زير بار وسايل گروهي نمي تواني در بروي. پس بي خودي كوله ات را زيادي پرنكن؛ چون اين كار نه عاقلانه است و نه حرفه اي.
اگر جزو آن دسته از آدم ها هستي كه پوست شكلات شان را هم يادگاري نگه مي دارند، بايد بداني اين جا اصلا جايش نيست. چون به اندازه كافي كوله ات سنگين هست كه دلت بخواهد وسط راه بگذاريش به امان خدا. البته وزن كوله ي كوه نورد هيچ وقت نبايد از وزنش بيشتر باشد، چون به ستون مهره ها و زانو آسيب مي رساند.
مهمترين وسيله فردي كفش است و بنا به اين كه برنامه در چه منطقه اي و در چه فصلي انجام مي شود، نوع آن فرق مي كند. البته اين براي توست كه حرفه اي هستي وگرنه براي من همان كفش عيد پارسال هم كفايت مي كند.
بيشتر كوه نوردها از كيسه خواب هيچ دل خوشي ندارند. چون هرچقدر هم جنسش پر باشد و سبك ولي هنوز نصف كوله شان را پر مي كند. پس بهتر است براي اين نصفه باقي مانده حساب شده عمل كنيد.
باتوم، شكل و اسم حرفه اي همان چوب دستي خودمان است. و چون وسيله اي است كه مدام در دست كوه نورد است بهتر است جنس آن ضد صاعقه باشد. موقع بالا رفتن و پايين آمدن اين قدر به خاطر وجود چنين اختراعي خدا را شكر مي كنيد كه لازم نيست بيشتر از اين من درباره اش حرف بزنم.
اهميت برنامهريزي و مديريت در مسايل كوهستان
پنجدرصد از كل جمعيت جهان در نواحي كوهستاني زندگي ميكنند و چهل درصد ديگر در نواحي كوهپايه و آبريزهاي كوهستانها سكونت دارند. بنابراين حدود نيمي از كل ساكنان كره زمين به طور مستقيم تحت تاثير محيط كوهستان قرار دارند. بقيه ساكنان زمين هم به طور غيرمستقيم تحت تاثير حضور كوهستان (باد و اثرات آن بر افليم) و منابع پايه (آب) آن است.
قاره آسيا بزرگترين، بلندترين و پرجمعيتترين رشته كوههاي جهان را در خود جاي داده است. بيش از دويست ميليون آسيايي در محيطهاي كوهستاني زندگي ميكنند و حدود يك ميليارد ديگر از آنان در پاييندست نواحي مرتفع مستقيما تحت تاثير محيط كوهستاني هستند (آمار سال 1993).
بيش از نيمي (52 درصد طبق آمار سرشماري 1353) از روستاهاي ايران يعني جايي كه بخش عمده فعاليتهاي كشاورزي و دامداري را در بر دارد، در نواحي كاملا كوهستاني واقع است. جنگلها و آبخيزهاي كوهستاني بهترين مراتع و بيشترين تنوع حياتي فلات ايران را در خود جاي دادهاند.
فلات ايران در كمربند كوهستاني نيمكره شمالي واقع است و حدود دو سوم سطح ايران را در برميگيرد (2/86 ميليون هكتار كوههاي مرتفع و 5/30 ميليون هكتار كوهپايهها و تپههاي مرتفع). در واقع ايران از نظر فيزيكي مجموعهاي از سيتسمها و رشتهكوههايي است كه يك حوزه مركزي را به صورت يك كاسه احاطه كرده است. به ندرت ناحيهاي را در ايران ميتوان يافت كه از كوههاي اطرافش تاثير نپذيرد. به جرأت ميتوان گفت كه شرايط اكولوژيك و اجتماعي - اقتصادي ايران به شدت با محيطهاي كوهستاني آميخته شده و به منابع آن وابسته است.
در طول تاريخ بشر هيچ گاه كوهستانها به سرعت و شدت چهل سال اخير مورد هجوم و تخريب قرار نگرفتهاند. رشد جمعيت، تغيير در الگوي زيست و انتظارات مردم و افزايش ميزان بهرهبرداري از منابع كوهستان منجر به مساله حفاظت و بازسازي محيط و منابع مناطق كوهستاني به عنوان يكي از مباحث كنفرانس جهاني «انسان و محيط» انتخاب شد (فصل 13 دستور كار 21 در كنفرانس جهاني ريو 1992).
مساله چنين مطرح ميشود كه از يكسو:
الف. منابع پايه مناطق كوهستاني از مهمترين منابع طبيعي براي تمدن بشري است. منابع پايه شامل: آب شيرين، برق (انرژي هيدروالكتريك)، منابع بيولوژيك، پوشش گياهي جنگلها، مراتع و حياتوحش و همچنين منابع معدني همگي در اين نواحي متمركز هستند.
ب. محيط و فضاي كوهستان چه از نظر فيزيكي و چه از نظر بيولوژيك و اكولوژيك و همين طور از نظر اقتصادي و اجتماعي بسيار آسيبپذير و شكننده است و نياز به حمايت خاص دارد.
ولي از سوي ديگر
الف. جوامع ساكن در كوهستانها از فقيرترين جوامع بشري هستند و سطح توسعه در اين نواحي بسيار پايينتر از دشتهاست. جوامع مزبور فاقد ظرفيت لازم براي اعمال مديريت ضروري براي حفاظت و بهرهبرداري صحيح از اين محيط و منابع طبيعي حياتي هستند. براي مثال در حال يكه منابع طبيعي مناطق كوهستاني آسيا تامينكننده زندگي هر 6 آسيايي از 10 آسيايي است. اما درآمد متوسط خود ساكنان آن بسيار پايين و حدود 140 دلار در سال بيشتر نيست (درآمد متوسط آسياييها بيش از 1000 دلار در سال برآورده شده است.) بدين ترتيب حتي رسانيدن سطح زندگي اين مردم به بالاتر از خط فقر خود دستاوردي بزرگ تلقي ميشود.
حضور فقر و بهرهبرداريهاي بيرويه از محيط و منابع كوهستانها و رشد بيرويه جمعيت باعث تخريب شديد محيط و منابع موجود در كوهستانها شده كه خود منجر به فقر بيشتر اهالي ميشود.
ب. در سطح جهان و به ويژه در آسيا و كشورهاي در حال توسعه، دسترسي مشكل همواره يكي از علل عدم حضور اين نواحي و جوامع ساكن آن در جريان اصلي توسعه بوده است. اين امر منجر به حاشيهاي شدن سياسي و اجتماعي و عقبافتادگي اقتصادي كوهستانها شده است، به علاوه جوامع انساني كوهستانها به علت وجود خطرات طبيعي بيشتر، چون ريزش مواد، سنگ و يخ و برف، سرماي شديد، زلزله و دسترسي سخت و پرمخاطره همواره در معرض آسيب بيشتري قرار داشته، نيازمند حمايت بيشتر است.
به دليل مطرح شدن اين مسايل بود كه در كنفرانس جهاني «انسان و محيط» در ريو (1992) كه حداقل دو اقدام كلي به شرح زير براي درك ويژگيها و اعمال فعاليتهاي حفاظتي در رابطه با نواحي كوهستاني به تصويب رسيد:
1- كوشش براي انجام و توسعه (ظرفيتسازي) علوم و دانش مربوط به اكولوژي كوهستان در ارتباط با توسعه پايدار محيطهاي كوهستاني.
2- تشويق (ظرفيتسازي) توسعه فعاليتها و راههاي ايجاد درآمد و اشتغال متنوع براي كاهش فشار بهرهبرداري مستقيم اهالي از منابع طبيعي آن مناطق.
مورد اول از آنجا اهميت دارد كه اكوسيستمهاي كوهستان آسيبپذيري خاصي دارد. آسيبپذيري و تنوع محيطي نياز به مطالعه اكولوژي مناطق كوهستاني را براي برنامهريزي بسيار پراهميتتر ميكند. پارامترهاي اكولوژيك چون دما، بارندگي، تابش نور و ... كه با تغيير در ارتفاع و يا جهت (شمال يا جنوب) نوسان زيادي داشته، باعث پيچيدگي و تنوع اكولوژيك در اين نواحي ميشود. در حقيقت محيط كوهستان ميتواند در عين حال در برگيرنده بسياري از اكوسيستمهاي مختلف از حاره، نيمه حاره، معتدل و سرد و مرتفع باشد و يا در دو طرف داراي دو آب و هواي كاملا متضاد باشد.
مورد دوم از آنجا داراي اهميت است كه بهبود وضع زندگي مردم ساكن در كوهستانها، ترويج روشهاي بهرهبرداري متنوع و درآمدهاي مختلف در كنار بهبود زيربنايي نواحي كوهستاني از ضروريات ظرفيتسازي مديريت جامع و برنامهريزي توسعه پايدار محسوب ميشود.
عوامل متعارض خارجي (اعمال دخالتها و مديريت) از خود واكنش مثبت و پذيرا با عكسالعملي منفي و دفعكننده نشان دهد.
در اكوسيستمهاي انسان - طبيعت، فضا يا سرزمين و خصوصا فضاي كوهستاني داراي هويتهايي در ابعاد زير است كه هر يك ميتواند نقش تعيينكنندهاي در گزينش نوع اعمال دخالت مديريت و برنامهريزي براي آن داشته باشد.
- هويت / نقش اكولوژيك: خصوصيات بيوفيزيكي مكان، زيستگاه انسان و حياتوحش و داراي اكوسيستم با توان و ظرفيت ويژه از نظر اكولوژيك.
- هويت / نقش اقتصادي: خصوصيات مكان به عنوان محل بهرهبرداري حاوي محيط و منابع با كاربريهاي ويژه و داراي موقعيت جغرافيايي با مزيتهاي نسبي، ارزش ملكي و قابل تصرف.
- هويت / نقش اجتماعي: خصوصيات مكان به عنوان محل زيست جوامع انساني، نواحي داراي خطر زياد براي جوامع كه فاقد كاربري بوده و براي حفاظت نگهداري ميشوند.
- هويت / نقش تاريخي: خصوصيات مكاني كه در آن فضاي اجتماعي و اقتصادي به طور مستمر وجود داشته، چشمانداز خاصي را به وجود ميآورد و در برگيرنده ويژگيهاي فرهنگي جامعه است.
توجه به ابعاد و هويتهاي مختلف فضا در برنامهريزي كاربري اراضي و آمايش سرزمين، خصوصا در نواحي كوهستاني توجه ويژهاي را ميطلبد. چرا كه در آنجا ساختار و آميزش هويتهاي فضا پيچيدهتر و محيط آنجا بسيار آسيبپذير از نواحي هموار دشتهاست.
وضعيت نواحي كوهستاني در ايران
مهمترين ويژگيهاي فضاي كوهستانهاي كشور ما كه مساله مديريت محيط و منابع را پيچيدهتر و روند توسعه را كند ميكند، توان و پتانسيل نسبتا پايين توليد، آسيبپذيري اكولوژيكي، حادثهخيز بودن، فرسودگي به علت فشار روزافزون بهرهبرداريها و نبودن نظام و قوانين منسجم بهرهبرداري از محيط و منابع آن است.
توان پايين كوهستانهاي ايران از نظر بيولوژيك و آسيبپذيري اكولوژيك آنها بيشتر به علت خشكي ناحيه است. زيرا سرما و گرماي شديد زمستان و تابستان (نوسانات شديد دما) با هم منجر به ايجاد محيطي ميشود، با خاكي كمعمق و معدني روي بستري صخرهاي با شيب تند و شرايط نامساعدي براي رشد، بالندگي و توليدمثل گياهان (توليدكنندگان اصلي) و به تبع آن جانوران و انسان.
كوهستانهاي ايران از جمله ديناميكترين كوهستانهاي جهان هستند. در اين نواحي پرانرژي، بالاترين شاخص ريسك و سوانح طبيعي را از فرسايش خاك تا لغزش، زلزله و آتشفشان و بهمن در رشتهكوههاي جوان البرز و زاگرس ثبت كردهاند.
بزرگترين لغزش و حركت كوه در سراسر جهان در زاگرس مركزي گزارش شده (1937 ميلادي) كه منجر به جابهجايي 20 كيلومتر مكعب حجم كوه شده است (در سطحي برابر 166 كيلومترمربع). در چنين شرايطي فشار رشد سريع جمعيت، همرا با تغيير و تحولاتي كه منجر به افزايش انتظارات و تغيير الگوي معيشت اهالي شده، به بهرهبرداريهاي سنگيني منجر ميشود كه فاقد ضوابط و برنامهريزي بوده و تاثيرات مخربي را بر فضاي كوهستانهاي ايران ميگذارد.
فقدان قوانين و مقررات و كنترل بسيار ضعيف بر شيوه و شدت بهرهبرداريها از منابع ملي مهمترين ضربهها را بر پيكر كوهستانها وارد ميكند.
مديريت و برنامهريزي محيط كوهستان
مديريت بهرهبرداري و برنامهريزي توسعه در نواحي كوهستاني در دو سطح مختلف (اگر چه مرتبط) مطرح ميشود.
الف. در سطح منطقهاي: كوهستان در كنار دشت مجاورش.
ب. در سطح محلي: داخل كوهستان از ارتفاعات تا درهها و حاشيه رودخانهها.
مديريت و برنامهريزي منطقهاي
وجود شرايط متفاوت اقليمي، تفاوت پتانسيل توليد و كاربريهاي متفاوت اقتصادي از اراضي و منابع در دشتها در مقايسه با كوهستانها باعث وجود ارتباطي مكمل ميان كوه با كوهپايه و دشتهاي همجوارش شده است. توليدكننده كوهستان به بازار دشتها وابسته است و دشتها به منابع و محصولات توليد شده در كوهستان نياز دارند. مهاجرتهاي فصلي و دورهاي با انگيزههاي مختلف از جستوجوي كار در فصول مختلف و استمرار فعاليتهاي توليد تا انگيزههاي جهانگردي و تفرج و فرار از شرايط نامساعد آب و هوايي از ديرباز در جوامع ايراني وجود داشته است. ارتباط مكمل فضاي كوهستان و دشت به خوبي در پديده ييلاق و قشلاق ايرانيان مشهود است.
شايد گوياترين نمود سمبوليك اهميت ارتباط دشت با كوهستانها را بتوان در جريانات آبهاي سطحي از منشا خود در ارتفاعات تا محل مصرف اصلي در دشتهاي حاصلخيز و پرسكنه يافت.
متاسفانه ارتباط ميان كوه و دشت اكثرا به نفع دشت بوده است. حاصل بهرهبرداري (غالبا همراه با تخريب) از منابع ملي ارتفاعات باعث رونق اراضي تحت مالكيت شخصي و زندگي خصوصي اهالي پاييندست شده ولي در كمتر موردي حتي بخشي از منافع حاصل از اين منابع صرف احيا و و نگهداري منشا آن و آباداني ارتفاعات شده است.
بسياري از عوارض و كاستيهاي نسبي موجود در فضاي كوهستان در صورتي كه در جوار و در ارتباط با دشتهاي همجوارش در نظر گرفته شود، به صورت مزيتهاي نسبي پديدار ميشود. استفاده صحيح از مزيتهاي نسبي كوهستانها و دشتها در زمان و مكان مقرر، زيربناي توسعه اقتصادي و منطقهاي و كل كشور خواهد بود. اما دقيقا به علت وجود و حفظ همين ارتباط است كه ميبايست رشد اقتصادي و ميزان سرمايهگذاريهاي عمراني در اين دو بخش يا فضا هماهنگ باشد. حفظ هماهنگي در سرعت رشد با توجه به وضع موجود نسبي كوهستانها و دشتها مستلزم سرمايهگذاري بيشتر و رشد سريعتر كوهستانها نسبت به دشتهاست. به عنوان مثال احداث راههاي ارتباطي، اصلاح زيربنا و ايجاد زيرساختها در فضاي كوهستان حتي براي توسعه خود نواحي دشتي نيز امروزه از اولويت برخوردار است.
متاسفانه برخي از ويژگيهاي ذاتي فضاي كوهستان، سختي شرايط اقليمي و ارضي، افزايش هزينهها در اين شرايط و برخي از عواقب توسعهنيافتگي نسبي، حمل و نقل مشكل، نبود سرمايه و زيربنا و ... باعث كاهش علاقه مردم (حتي خود اهالي) به سرمايهگذاري در كوهستانها ميشود. در واقع ما همواره با فرار سرمايه از كوهستانها مواجه بوده و هستيم. كمبود و انتقال سرمايه به محيط مساعدتر دشتها منجر به فقر بيشتر اهالي و نهايتا تخريب سريعتر محيط و منابع در آنجا ميشود.
با توجه به اهميت توسعه كوهستانها و افزايش سطح زندگي اهالي آن (هم براي توسعه دشتها و هم از نظر حفاظت از منابع پايه) و عدم علاقهمندي به سرمايهگذاري از طرف بخش خصوصي، اين وظيفه به عهده بخش عمومي و دولت خواهد بود تا لااقل در ابتداي كار و براي ايجاد انگيزههاي بعدي سرمايهگذاريهاي اصلي و اصلاح زيرساختها و خدمات را در كوهستانها به عهده بگيرد. اين سرمايهگذاريها اگر چه سنگين و ديربازده هستند ولي از سودمندترين سرمايهگذاريهاي زيربنايي در درازمدت محسوب ميشوند. به علاوه شايد تا عادلانه نباشد اگر اهالي دشتها در برابر بهرهبرداريهاي فراوان و مجاني و تخريبهاي فراواني كه در كوهستان داشتهاند، بخشي از هزينههاي سنگين و ضروري توسعه نواحي كوهستاني را هم به عهده بگيرند.
مديريت و برنامهريزي محلي
مديريت و برنامهريزي صحيح فضاي كوهستان در سطح محلي در درجه اول مستلزم شناخت تنوع اكوسيستمهاي محلي در فضاي ناهموار و متغير آنجاست. در اين حال آگاهي از وابستگي موجود ميان اكوسيستمهاي محلي از ضرورتهاي مديريت صحيح فضاي كوهستاني است.
هر بخش (اكوسيستم) از ناهمواريهاي فضاي كوهستان داراي مزيت نسبي براي يك نوع كاربري است. انواع بهرهبرداري كشاورزي، مرتعداري، جنگلداري، احداث مسكن و جاده و با توجه به نوع كاربري مناسب ناحيه تعيين ميشود.
با استفاده صحيح از مزيتهاي نسبي طبيعي و اقتصادي فضاهاي متنوع كوهستان در سطح محلي ميتوان نه تنها كاستيها و نقايص اين فضاها را به حداقل كاهش داد بلكه حتي از آن به نفع مطلوب بهره گرفت.
از ديگر نيازهاي مديريت و اجراي موفق برنامهريزيها در نواحي كوهستاني مشاركت فعال مردم در فعاليتهاست. اين امر به ويژه در رابطه با طرحهاي وسيعتر و جامعتر اهميت خاصي دارد. به عنوان مثال طرحهاي آبخيزداري و يا احيا و بهرهبرداري صحيح از جنگلها و مراتع بدون مشاركت مردم (تطبيق سيستمهاي بهرهبرداري و الگوي معيشتي) به صورتي پايدار ممكن نخواهد شد. در اين رابطه نيز با يكي از تضادهاي فضاي كوهستان مواجه ميشويم. (نياز به سرمايه و نبود سرمايه و يا رابطه فقر و تخريب منابع) يعني نياز به مشاركت مردم در محيطي فاقد روحيه تعاون و مشاركت.
ايجاد روحيه تعاون و همكاري و آمادگي پذيرش نوآوري در جوامع منزوي و پراكنده و محافظهكار كوهستانها به سادگي ميسر نميشود و مستلزم تحقيق، كار و كوشش مضاعف است. در بسياري از موارد به جز آموزش و ترويج وسيع و طولاني،استفاده از ساختار سنتي اجتماعلي ايلي (طايفه، مال و خانوار) تنها چارچوب مناسب براي شكلدهي به ساختاري مشاركتي است.
مطالعه و استفاده از روشهاي بومي و سنتي مديريت محيط و منابع كوهستاني نيز در برخي موارد راهگشا براي اعمال روشهاي جديد بهرهبرداري و ايجاد الگوهاي جديد معيشتي است. روشهاي سنتي بهرهبرداري از محيط و منابع حاصل از قرنها ارتباط نزديك انسان با فضاي كوهستاني پيرامونش است.
با استفاده از چارچوب و منطق اصلي آن ميتوان همكاري و مشاركت مردم (پذيرش اجتماعي) را ترغيب كرد و به علاوه از ريسك استفاده غلط از روشهاي جديد ولي نامناسب براي اين فضاي خاص و پيچيده نيز ميتوان احتراز ورزيد.
براي مديريت صحيح محيط و منابع و برنامهريزي توسعه پايدار در فضاي كوهستاني بايد با توجه به ويژگيهاي محيط محلي و با توجه به ارتباطات منطقهاي كوه با دشت، با حفظ منافع اهالي كوهستان روشهاي مختلف و متناسب با شرايط محلي و سياستهاي كلان ملي را طراحي و پس از حصول اطمينان از پذيرش اجتماعي طرحها، آنها را با مشاركت مردم به اجرا گذاشت. از آنجا كه در حال حاضر هيچگونه برنامهريزي يا مديريت خاصي براي مناطق كوهستاني اعمال نميشود، اين شيوهها بايد برحسب ارزش محيطي، پتانسيلهاي طبيعي متفاوت مناطق كوهستاني و به طبع شرايط محيطي گزينش شوند.
توسعه در اين نواحي در هر حال آهسته و سرمايهگذاريهاي سنگين آن بازدهي آرام خواهد داشت. اما در درازمدت همين سرمايهگذاريها ضامن حفظ منافع كل منطقه و منتهي به ظرفيتسازي براي برنامهريزيهاي هماهنگ و پايدار آينده خواهد بود.
پيرو عدم كارآيي برنامهريزيهاي بخشي در كوهستان و عدم انطباق ميان بسياري از اصول مديريت نواحي هموار دشتي در كوهستانها، نياز به برنامهريزيهاي متكي بر توسعه غيربخشي و يكپارچه و قوانين جديد و خاص توسعه و مديريت محيط و منابع كوهستان در سطح جهاني، مشخص و معلوم شده است، شايد به به تبع همين نياز واقعي است كه قوانيني چون «قانون كوهستان» در كشورهاي جامعه اروپا تدوين و تصويب شده است.
ماده اول قانون كوهستان ميگويد: «ويژگي و هويت خاص فضاي كوهستان بايد توسط دولتها شناسايي شده و نياز به ملحوظ كردن اين شناخت در سياستگذاريهاي ملي كشورها مسلم است.» در كنفرانس جهاني ريو، بخشي از دستور كار 21 (كه تمام ملل جهان متعهد اجراي آن شدهاند.) به محيطهاي آسيبپذير كوهستاني اختصاص يافت.
سرزمين ما با تاريخ طولاني تجربيات ارتباط انسان با محيط كوهستاني از گنجينه غني تجربيات درباره زيست و توسعه پايدار در نواحي كوهستاني برخوردار است.
آميزش اين تاريخ و سنن با تازهترين دستاوردها در كشورهاي توسعهيافته اروپا در رابطه با مديريت و برنامهريزي توسعه كوهستانها تلفيق مناسبي براي ساخت سياستها و خطمشيهاي توسعه آينده نواحي كوهستاني كشورمان خواهد بود.
براي ظرفيتسازي و اعمال فعاليتهاي مطالعاتي مديريتي همانند بسياري از نقاط جهان شايد موثرترين و كمهزينهترين كار، ايجاد شوراهاي كوهستان در سطح بخشداريهاي نواحي كوهستان در سطح بخشداريهاي نواحي كوهستاني باشد. چنين شوراهايي شامل كميتههايي نظير كميته اهالي، كميته مسئولان محلي و كميته پشتيباني فني، ميتواند با صورتبرداري و نظارت بر تمامي فعاليتهاي جاري در مناطق كوهستاني و حيطه بخشداريها مسايل را بررسي كنند و پيشنهاد دهند و با توجه به نيازها، مطالعات و يا پروژههاي اولويتدار اجرايي مديريتي تصويب شده در شوراي عالي كوهداري را اجرا كنند.