جغرافياي جزيرهالعرب
جزيرهالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد كه حد فاصل جزيرهالعرب و قارة آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود ميشود و در شرق آن درياي عمان و خليجفارس قرار گرفته است كه جزيرهالعرب را از ايران جدا ميسازد. تنها در قسمت شمالي با عراق و شامات پيوند زميني دارد.
جزيرهالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقي درياي سرخ و طبعاً شامل بخشي از ناحية غربي جريرهالعرب است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزيرهالعرب است كه در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعريفي ديگر، خود حجاز دو ناحية غربي و شرقي دارد؛ ناحية شرقي آن، كه منطقهاي كوهستاني است «حجاز» ناميده ميشود و قسمت غربي آن، كه دشتي سرازير به سوي درياي سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3. نجد؛ قسمت مياني جزيرهالعرب از شمال به جنوب است، كه در شرق حجاز قرار دارد.
4. عروض؛ به بخش وسيعي از جزيرهالعرب، كه در ناحية شرقي جزيره است، اطلاق ميشود. در اين قسمت، شهرهاي احساء و قطيف واقع است. در حاشية شرقي و جنوبشرقي جزيره، كشورهاي قطر، بحرين و عمان قرار دارند.
5. يمن؛ شامل نواحي جنوبي جزيرهالعرب است و يمن جنوبي و يمن شمالي را دربر ميگيرد كه خود دو كشور مستقلاند.
بدين ترتيب، جزيرهالعرب افزون بر آنكه از لحاظ جغرافيايي به مناطق مختلف تقسيم ميشود، از لحاظ سياسي نيز كشورهاي چندي در آن قرار دارد. امروزه گستردهترين و مهمترين بخش جزيرهالعرب، كشور عربستان سعودي است.
كشور عربستان سعودي
در دوران ما، بخش بزرگي جزيرهالعرب را كشور عربستان سعودي تشكيل ميدهد؛ ديگر كشورهاي موجود در شبه جزيره، عبارتنداز يمن، كويت، بحرين، اماراتمتحدة عربي، قطر و عمان.
كشور سعودي كه در گذشته به نام «الجزيرهالعربيه» شهرت داشته، اكنون به نام خاندان آل سعود شناخته ميشود؛ خانداني كه فعاليت خود را از قرن دوازدهم هجري در «نجد» آغاز كرد. در اين باره در جاي ديگري سخن خواهيم گفت.
زماني كه ملك عبدالعزيز بر اين كشور سلطه يافت، نام آن را به «المملكهالعربيه السعوديه» تغيير داد. مساحت اين كشور 000/240/2 كيلومتر مربع است. در شمال با اردن و عراق، در جنوب با يمن جنوبي و شمالي و در شرق با امارات، بحرين قطر و عمان همسايه است. نشان عمومي اين كشور يك نخل در بالا، با دو شمشير در پايين است كه يكديگر را قطع كردهاند. هر دوي اينها به نوعي فرهنگ عربي را در كشور عربستان سعودي نشان ميدهد.
كشور سعودي، داراي شش منطقة بزرگ است كه عبارتنداز:
1ـ منطقة حجاز، كه مهمترين شهرهاي آن مكه، مدينه، طائف و جده است.
2ـ منطقة شمالي، كه شهرهاي مهم آن تبوك، حائل و عرعر است.
3ـ منطقة ربعالخالي، كه مهمترين شهرهاي آن عبيله و شواله است.
4ـ منطقة شرقي، كه مهمترين شهرهاي آن عبارتنداز دمام، ظهران و جبيل.
5ـ منطقة عسير، كه مهمترين شهرهاي آن نجران، ابها، خميس و جيزان است.
6ـ منطقة نجد، كه مهمترين شهرهاي آن عبارتنداز: رياض، الخرج، درعيه، عنيزه و بريده.
منطقة حجاز
كلمة حجاز از «حاجز» گرفته شده و به معناي «مانع» است. اين نام بدين دليل است كه رشتهكوه «سراه» كه از شمال تا جنوب در برابر درياي سرخ كشيده شده و طول آن 1760 كيلومتر است، دو قسمت را از يكديگر جدا كرده كه در يك سوي آن نجد و در سوي ديگر تهامه قرار گرفته است. بدين ترتيب، اين كوهها مانعي در ميان اين دو ناحيه است و حجاز دقيقاً شامل بخش كوهستاني به سمت غرب؛ يعني درياي سرخ است. در واقع، بخشي از حاشية شرقي درياي سرخ را كه مكه و مدينه در آن قرار دارد، حجاز مينامند.
حجاز چون ديگر نواحي جزيرهالعرب، بسيار خشك و كم آب است و تنها در برخي از واديها، آبهاي فصلي و يا چاه وجود دارد كه از قديم برخي از قبايل عرب را پيرامون خود گرد آورده است. به همين دليل، در قديم و تا چند دهة اخير، يكجانشيني شهري و روستايي كمتر در حجاز وجود داشته و در زمان ظهور اسلام تنها چند ناحيه به عنوان مراكز شهري شناخته ميشده است: مكه، طائف،يثرب و خيبر.
شهر مكه و موقعيت جغرافيايي آن
مهمترين شهر و مقدسترين نقطة حجاز، بلكه جزيرهالعرب، شهر مكه است. اين شهر در فاصلة هشتاد كيلومتري شرق درياي سرخ واقع است. شهر مكه در طول 40 درجه و 9 دقيقه و عرض 31 درجه و 28 دقيقة خط استوا قرار گرفته و 330 متر از سطح دريا بلندي دارد.
فلسفة پيدايش اين شهر كه به نام «امالقري» نيز شناخته ميشده، به دو جهت است: نخست مركزيت عبادي و دوم مركزيت تجاري آن. اين شهر، در قرآن «بكه» هم ناميده شده است. در برخي از روايات، مكه نام حرم و بكه نام مكان كعبه دانسته شده است. در برخي نقلها «بكه» به معناي بكاء مردم در آن و در برخي ديگر «يبك الناس بعضهم بعضا» به معناي مزاحم شدن برخي بر برخي ديگر و در واقع ازدحام معنا شده است.
دربارة نامگذاري آن به «مكه»، اقوال مختلفي نقل شده است؛ از آن جمله گفتهاند: مكه در اصل تركيبي از «مك» و «رب» بوده. مك به معناي «بيت» است و مكه يعني بيتالرب يا بيتالله. در نقلي ديگر آمده است: بك به عنوان يك پسوند، به معناي واحه و وادي آمده، مثل «بعلبك» كه به معناي وادي بك است. بدين ترتيب، براساس نامي كه بطلميوس براي مكه گفته است (يعني «ماكارابا») بايد اين شهر را به نام وادي رب بشناسيم. برخي هم «مكرابا» را از كلمة عربي مقرب گرفتهاند، اصطلاحي كه به احتمال، مربوط به كساني ميباشد كه مدعي نزديكي به خدا، يا خدايان بودهاند. جداي از آنچه گذشت، معناي فراواني بر بكه و مكه گفته شده كه بسياري از آنها حدسي است.
روشن است كه در اين نامگذاريها يكي از عناصر اصلي، «رب» و «خانة» رب است. اين مسأله، نشاندهندة شكلگيري اين شهر بر گرد خانة خداوند است كه خود تقدس كهن اين شهر را آشكار ميكند.
نام ديگر مكه «البلدالأمين» و «البلدالحرام» است كه به تناسب مركزيت عبادي آن، بر آن شهر اطلاق شده و مكرر در قرآن بر اين بعد شهر تكيه شده است.
از مكه، در نوشتههاي تاريخي نسبتاً قديمي ياد شده و دليلش آن است كه مسير تجارب از شامات به سمت يمن، از اين ناحيه عبور ميكرده است. افزون بر آن، بايد تاريخ بناي اين شهر را از زمان بناي كعبه و يا دست كم تجديد بناي آن دانست.
مكه در بعد ديني خود، داراي فضايل بيشماري است. مهمترين فضيلت آن، وجود خانة خدا و مسجدالحرام و به تعبير ابراهيم در سخن وي با خدا «بيتكالمحرم» است. خداوند شهر مكه را در قرآن، در كناره كوه مقدس طور قرار داده و فرموده است: «و التين والزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين»
خداوند همچنين دعاي ابراهيم را دربارة اين شهر اجابت كرد؛ زماني كه به پروردگار خود عرضر كرد: رب اجعل هذا بلداً آمناً وارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و اليوم الآخر» و آن را حرم امن خود قرار داد. رسول خدا به هنگام خروج از حرم ميفرمود:
«ما اطيبك من بلد و احبك الي و لو لا ان قومي اخرجوني منك ما سكنت غيرك»
«چه شهر پاكي هستي تو و چقدر دوست داشتني براي من. اگر نبود كه قوم من، مرا از اين شهر بيرون كردند، جز در تو سكونت نميكردم.»
امام باقر عليهالسلام دربارة اين شهر فرمود: «النائم بمكه كالمتهجد في البلدان»؛ «خوابيدن در مكه مساوي شب زندهداري در شهرهاي ديگري است.»
امام صادق عليهالسلام نيز فرمود:
«احب الارض الي الله تعالي مكه و ما تربه احب الي الله عزوجل من تربتها و لا حجر احب الي الله عزوجل من حجرها و لا شجر احب الي الله عزوجل من شجرها و لا جبال احب الي الله عزوجل من جبالها و لا ماء احب الي الله عزوجل من مائها»
«دوست داشتنيترين زمين نزد خداوند، سرزمين مكه است. نزد خدا نه خاكي از خاك آن محبوبتر است، نه سنگي از سنگ آن، نه درختي از درخت آن، نه كوهي از كوههاي آن و نه آبي از آب آن.»
چاههاي مكه
قرآن از زبان حضرت ابراهيم عليهالسلام مكه را «وادي غير ذيزرع» ناميده، يعني جايگاه خشكي كه با كم آبي روبرو است و رويش گياهان در آن ناممكن است. در آغاز، چاه زمزم وسيلة تأمين آب آنجا بود؛ اما به مرور چاههاي ديگري نيز در اطراف آن به وجود آمد. در واقع، حضور شمار فراواني از حجاج در هر سال، در اين شهر مقدس، ايجاب ميكرد تا براي تهية آب، تلاش بيشتري صورت گيرد. به همين دليل، از پيش از اسلام، يكي از مناصب مهم در مكه، منصب سقايت بوده و خلفا، اميران و حاكمان مكه نيز هميشه در انديشة ايجاد چاههاي جديد براي تأمين آب آشاميدني، غسل و حمام براي زائران و مردم بودهاند.
معاويه در دوران امارت خود، دستور داد تا چندين چاه جديد براي تهيه آب شهر مكه، ايجاد شود. در پايان دورة اموي، براي نخستين بار استخر آب در عرفات ايجاد شد تا مردم براي استافده از آن راحت باشند. پس از آن، هارون و سپس مأمون به تعمير چاههاي گذشته و ايجاد چاههاي جديد پرداختند.
يكي ازمعروفترين چاههاي مكه، آبي است كه زبيده ـ دختر جعفر فرزند منصور همسر هارونالرشيد براي شهر مكه فراهم كرد و به «عينزبيده» مشهور است. اين آب به زحمت از لابلاي كوه طاد، كه در خارج حرم است، فراهم گرديد و به حرم انتقال داده شد. همچنين به دستور وي، آب چشمة نعمان به عرفات انتقال يافت كه كار بزرگي بود. در واقع، دو چشمة «عين نعمان» و «عين عرفات» را عين زبيده خوانده و متعلق به او ميدانند.
طبيعي است اين چشمهها كه تعداد آنها، در مكه و اطرافش، به بيش از ده ميرسد، هميشه نياز به اصلاح داشتند و اين در گذر تاريخ همواره انجام ميشده است. در حال حاضر نيز عين زبيده همچنان فعال است و ادارهاي ويژه براي تعمير و انتقال آب آن وجود دارد.
به هر روي، اهميت آب در اين سرزمين به قدري است كه اسامي بسياري از مناطق، به نام چشمههاي آن است و هر منطقه و منطقهاي، به طور عادي، با پيشوند «عين»، «بئر» و «آبار» همراه است.
كوههاي مهم مكه
مكه در ميان دره واقع شده و اطراف آن را كوههايي چند در بر گرفته است، به طوري كه تنها چند راه خروجي به سمت يمن، درياي سرخ و شام در آن وجود دارد. مهمترين كوههاي مكه عبارتنداز:
1ـ ابوقبيس، با ارتفاع 420 متر كه در شرق مسجدالحرام واقع است. در حال حاضر قصر ملك بر بالاي آن بنا شده و بخشي از آن در فضاي باز جلوي مسعي افتاده و در واقع، بخشي از كوه از جاي برداشته شده است. اين كوه را به دليل همسايگي با كعبه، از كوههاي مقدس دانستهاند. همچنين گفتهاند كه در جريان طوفان نوح امانتدار حجرالأسود بوده است. كوه صفا كه سرآغاز و مبدأ سعي است، در دامنة اين كوه واقع شده است.
2ـ قعيقعان يا جبل هندي، با ارتفاع 430 متر در غرب مكه است. فاصلة اين دو كوه، حد قديم مكه است. از دورانهاي دور، در اطراف وبر فراز اين كوه، بناهاي مسكوني ميساختهاند.
3ـ حرا، با ارتفاع 634 متر كه در شمال شرق مكه است و اولين آيات قرآني در آنجا بر رسول خدا نازل شد.
4ـ ثور، با ارتفاع 759 متر در جنوب بر سر پاست؛ جايي كه پيامبر عليهالسلام به هنگام هجرت در آنجا مخفي شد.
5ـ خندمه، كه در پشت كوه ابوقبيس است.
6ـ عمر، كه در غرب مكه واقع است.
7ـ ثبير، در شرق مكه است.
وادي ابراهيم يك وادي طولاني است كه مسجدالحرام در ميانة آن قرار گرفته و در واقع، مسير و مسيلي است كه آب باران قسمت بالاي مكه يا معلاه، از سمت حجون به پايين را به مسفله در اين سوي مسجدالحرام، به سمت اجياد منتقل ميكرده است.
در اصل، مكة قديم، عمدتاً در دو سوي معلاه و مسفله بوده و در سمت معلاه گسترة آن تنها تا محل مسجدالرايه در انتهاي بازار جودريه و نهايت تا مسجدالجن بوده است.
تشكيلات مذهبي عربستان
1. نقش دين در عربستان
دين در ميان مردم عربستان نفوذ زيادي داشته، در اوضاع فرهنگي، سياسي و اجتماعي آن نقش اساسي ايفا ميكند.
اين كشور براساس ظواهر شريعت اسلامي اداره ميشود؛ قوانيني چون قصاص و تعزيرات نيز در آن اجرا ميشوند. هيچ ديني غير از اسلام پذيرفته نيست و اماكن مذهبي غيراسلامي همچون كليسا، كنيسه و … در آن وجود ندارد. رسانههاي عمومي، احكام اسلامي را تبليغ و ترويج نموده، از نشر و پخش هر گونه سخن و برنامة خلاف شؤون ديني جلوگيري ميشود.
جناح مذهبي و سنت گرايان، از قدرت و نقش بسيار زيادي در حكومت و جامعة عربستان برخوردار هستند.
اكثر مردم اين كشور از اهل تسنن ميباشند؛ و كشور براساس مذهب و هابيت اداره ميشود؛ بيشتر مردم نجد پيرو مذهب حنبلي و منطقة حجاز بيشتر مالكي مذهباند و شايد به همين دليل بود كه آيين محمدبن عبدالوهاب كه بيشتر بر اصول اعتقادات و آراي فقهي حنبلي تكيه ميكرد، ابتدا در ميان مردم نجد انتشار يافت.
در شهر مدينة منوره و منطقه الشرقيه تعداد نسبتاً قابل توجهي از شيعيان اماميه زندگي ميكنند و در عسير و نجران نيز گروهي از اسماعيليه وجود دارند. بخشي از يمنيهاي مقيم عربستان نيز زيدي مذهب هستند.
2. پيشينة وهابيت
پيامبر گرامي اسلام عليهالسلام بعد از آن كه بنيان اسلام را نهاد، با فراخوان مسلمانان به وحدت، جامعه اسلامي را متحد و يكپارچه ساخت؛ اما پس از رحلت آن حضرت، مسائل سياسي، اعتقادي و فقهي موجب پيدايش مذاهب مختلف اسلامي گرديد. نخست در مورد جانشيني پيامبرعليهالسلام دو رأي و انديشه شكل گرفت:
1. گروهي از بزرگان صحابه همچون ابنعباس، سلمان ابوذر و مقداد و عدهاي از مردم با استناد به واقعة غديرخم و تصريح پيامبرعليهالسلام در مواضع متعدد، حضرت علي عليهالسلام را خليفه و جانشين پيامبر ميدانستند. صاحبان اين انديشه، «شيعه» ناميده شدند.
2. در برابر، عدهاي به استناد به شوراي سقيفه و بيعت مردم، آنان كه به حكومت دست يافتند (ابابكر، عمر، عثمان، امام علي عليهالسلام) را خليفة پيامبرعليهالسلام معرفي نمودند. دارندگان اين رأي «اهل سنت و جماعت» نام گرفتند.
عامل ديگر سياسي كه موجب شكلگيري گروه ديگري به نام «خوارج» شد، پذيرش حكميت از سوي امام علي عليهالسلام در جنگ با معاويه بود كه خوارج آن را كفر تلقي نمودند. خوشبختانه جريانات مختلف اين گروه در ميان جامعة اسلامي منقرض شدند و تنها اندكي از يكي از معتدلترين جريانات آن به نام «اباضيه» باقي ماندند.
افزون بر عوامل سياسي فوق، از نيمه دوم قرن اول هجري مسائلي چون جبر و اختيار، قضا و قدر، حادث يا قديم بودن كلان الهي و صفات خداوند مورد بحث و گفتگو واقع شد؛ در اين گونه مباحث، شيعيان از سخن و هدايت اهل بيت پيامبرعليهالسلام پيروي مينمودند ولي در ميان اهل سنت، مذاهب كلامي متفاوتي پديد آمد:
ابتدا طرز تفكر عقل مدارانهاي بوجود آمد كه با تأمل و تفكر در مسائل اعتقادي به بحث و اظهارنظر ميپرداختند. دارندگان اين طرز تفكر بعدها «معتزله» ناميده شدند. در خلال اين مباحثات، گروههاي ديگر كلامي مانند جهميه و … نيز به وجود آمدند.
در برابر گفتگوهاي كلامي و روش عقل مدارانة فوق، عدهاي از محدثان كه به «اهل حديث» معروف گشتند، به مخالفت برخاسته، پرسش را بدعت و هر گونه انديشه و تفكر و بحث كلامي در مورد عقايد را ناروا دانسته، تنها معيار شناخت حق را «حديث» معرفي نمودند.
در رأس اين محدثان ميتوان از عثمانبن سعيد دارمي و مهمتر از وي احمدبن حنبل را نام برد كه در رد فرقههايي كلامي معتزله و جهميه دست به قلم برده، با تأكيد بر لزوم حديث گرايي و تكيه بر ظاهر متون روايي، هر گونه تحليل و تأمل عقلاني و خردورزي در احاديث را ممنوع اعلام نمودند. اهل حديث به تدريج گسترة كار خود را توسعه دادند و در زمينة فقه نيز بسياري از مردم به احمدبن حنبل گرويدند.
گفتني است در ميان خلفاي عباسي، تنها مدافع حنبليان، متوكل عباسي بود كه هدايايي براي احمدبن حنبل فرستاد و با اهل حديث همدلي و همراهي بسيار نمود.
بعدها ابوالحسن اشعري از معتزله جدا شد و مكتب كلامي «اشاعره» را بنيان نهاد. از آن پس اهل حديث به دو گروه تقسيم شدند:
1ـ حنابله كه همچنان هر گونه مباحثه و گفتگوي كلامي در زمينة اعتقادات را حرام و ناروا ميدانستند.
2ـ اشعريان كه گفتگوهاي كلامي را جايز ميدانستند بر پيروي از ظواهر روايات در مسايل اعتقادات تأكيد ميورزيدند.
از سوي ديگر در كنار مكتب فقهي حنابله، سه مكتب فقهي؛ حنفي مالكي و شافعي نيز پديد آمد. مالكبن انس، همچون حنابله بحثهاي عقلي در اصول دين را ناروا و ممنوع اعلام نمود، ولي ابوحنيفه در مكتب فقهي خود با تكيه بر قياس و رأس به استنباط احكام فقهي ميپرداخت. بدين روي مورد شديدترين حملات اهل حديث قرار گرفت.
به تدريج «اشعريان» بويژه با حمايت حاكمان عباسي، از نظر كلامي بر انديشههاي ديگر غلبه يافتند و حنبليان به ضعف و سستي گراييدند و كم كم از نظر فقهي نيز طرفداران خود را از دست دادند.
در اواخر قرن چهارم هجري قمري «بربهاري» رييس حنبليان بغداد با تكيه بر ظواهر آيات و روايات، بار دگر عقايدي چون استقرار خداوند بر فراز كرسي و ديده شدن در روز قيامت را زنده ساخت و از نظر فقهي، زيارت قبور را منع و نوحهگري بر امام حسين عليهالسلام را ناروا خواند.
اظهار چنين مطالبي، خشم علما و مردم را برانگيخت و موجب صدور اطلاعيهاي از سوي خليفه «الراضي» در نادرستي عقايد و توبيخ ياران او گرديد. برابر نوشته ابنالجوزي از آن پس، وي در خانة زني پنهان شد و در همانجا مرد و بدون اطلاع مردمان او را در همان مكان غسل دادند و به خاك سپردند.
حنبليان به تدريج از ميان رفتند تا آن كه در اواخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم «ابن تيميه» و سپس شاگردش «ابن قيم الجوزيه»، آراء و نظرياتي همسان با بربهاري ابراز داشتند و مجدداً عقايد اهل حديث را با شدت بيشتري احيا كردند. ابن تيميه نيز پس از اعلام نظر خود در مورد صفات خداوند كه در حقيقت جسم بودن خدا را تداعي نمود، با مخالفت سختي از سوي عالمان مسلمان مواجه گرديد و در جلسهاي در حضور علما و پس از شنيدن استدلال ايشان، حرف خود را پس گرفت و توبه نمود. ولي پس از چندي، رأي فقهي او كه زيارت را امري ناپسند اعلام كرد، بار ديگر خشم همگان را برانگيخت و به دليل مخالفت عمومي و شكايت فرقههاي مختلف اسلامي، به دستور ملك ناصر به زندان افتاد و در همانجا از دنيا رفت.
پس از وي بار دگر نهضت سلفيگرايي و رأي و انديشة حنبليان رو به افوق گذاشت تا آن كه در قرن دوازدهم هجري محمدبن عبدالوهاب آن افكار را پي گرفت و با امير در عيه محمدبن سعود جد آل سعود پيمان بست و توافق نمود كه محمدبن عبدالوهاب، رهبري مذهبي و محمدبن سعود جد آل سعود، رهبري سياسي و مديريت حكومت را برعهده گيرند كه تاريخ آن به تفضيل در فصل دوم ارائه شد.
نژاد مردم عربستان سامي است و از ديرباز مورخان، اعراب را به دو دسته بائده و باقيه تقسيم كردهاند.
1ـ اعراب بائده: اقوام از بين رفته و نابود شده مثل قوم عاد، ثمود، برسير، اسيم، جاسم و عجيل را اعراب بائده گويند.
2ـ اعراب باقيه: اعرابيكه نسل آنان باقي است كه اينها به دو دسته تقسيم ميشوند.
الف: اعراب عاربه، يعني عرب خالص و اصيل
ب: اعراب مستعربه، يعني اعراب ناخالص و پيوسته با ديگران
اعراب عاربه يا فحطانيان (ساكنان منطقة جنوبي عربستان) خود را از نژاد پنجم نوح (ع) و عرب خالص معرفي مينمودند.
اعراب مستعربه يا عدنانيان (ساكنان منطقه شمالي و مركز شبه جزيره) خود را از نژاد عرفان نوادة حضرت اسماعيل (ع) ميشناسند.
(فحطانيان را اعراب عاربه و عرفانيان را اعراب مستعربه مينامند)
مكه و كعبه پيش از اسلام
بناي كعبه به دست ابراهيم عليهالسلام
دستهاي از روايات بر اين نكته تأكيد دارند كه بناي كعبه به دست حضرت آدم عليهالسلام بوده است. به گفته اين روايات، آغاز مراسم حج نيز به زمان حضرت آدم باز ميگردد. همچنان كه نامگذاري برخي از نواحي اطراف مكه و نيز مشاعره، در ارتباط با حضرت آدم و همسرش حوا ياد شده است. اگر اين روايات را بپذيريم، بايد بگوييم كه مدت زماني پس از آدم، خانة كعبه چندان محل توجه نبوده تا آنكه حضرت ابراهيم عليهالسلام بار ديگر آن را تجديد بنا كرد. در اين صورت، در نگاه تاريخي قرآن، تاريخ مكه و كعبه با تاريخ قدمت انسان بر كرة خاكي برابري ميكند. آنچه قرآن مجيد بدان تصريح كرده، آن است كه كعبه به دست ابراهيم عليهالسلام ساخته شد. در عين حال، قرآن اين ديدگاه را نفي نميكند كه زماني دراز پيش از آن، اين خانه وجود داشته و سپس تخريب شده است.
« و اذا بوانا لابراهيم مكان البيت ان لا تشرك بي شيئاً و طهر بيتي للطائفين و القائمين و الركع السجود»
«و آنگاه كه براي ابراهيم جاي خانه ]كعبه[ را تهيه ديديم كه چيزي را با من شريك مساز و خانة مرا براي طوافكنندگان و به نماز ايستادگان و ركوعكنندگان سجدهگر پاكيزه كن.»
«و ان في الناس بالحج ياتوك رجالاً و علي كل ضامر ياتين من كل فج عميق»
«و در ميان آدميان بانگ حج در ده تا پياده و بر هر شتر لاغري كه از هر راه دوري آمده باشد، سوي تو آيند.»
«و اذا يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم»
«و آن هنگام كه ابراهيم پايههاي آن خانه ]كعبه[ را با اسماعيل بالا ميبرد، گفتند: پروردگار ما، از ما بپذير، زيرا شنواي دانا تويي.»
در آية 28 سورة حج و آيات 35 تا 37 سورة ابراهيم نيز از پيوند كعبه با ابراهيم عليهالسلام سخن به ميان آمده است. ابراهيم عليهالسلام پس از بناي كعبه از خداوند خواست تا اين امكان را حرم امن خود قرار دهد. خداوند هم دعاي وي را اجابت فرمود. همين امنيت و حرمت بود كه طي قرنها، مكه را از تجاوز قبايل بدوي حفظ كرد و آن شهري امن و به تعبير قرآن «البلد الامين» و «البلد الحرام» قرار داد.
در قرآن هفده مرتبه نام بيتالله آمده است: دو بار با عنوان كعبه؛ هفت بار با عنوان البيت، يك بار بيت، دو بار البيتالحرام، دو بار البيت العتيق، يك بار بيتك المحرم، و دو بار بيتي. در قرآن پانزده بار نيز عنوان المسجدالحرام آمده است.
اطلاق نام كعبه بر اين بيتالله، به دليل مربع بودن آن دانسته شده است. در روايتي آمده است كه اين خانه، در برابر بيتالمعمور قرار دارد كه آن نيز مربع است. بيتالمعمور نيز موازي عرض خداست كه عرض بر پاية چهار ركن قرار داده شده كه عبارت است از: سبحان الله، و الحمدالله، و لاالهالله، و اللهاكبر.
كعبه را بيتالعتيق نيز ناميدهاند. در روايتي، عتيق به معناي حر و آزاد آمده است؛ يعني برخلاف خانههاي ديگر كه متعلق به اشخاص است، اين خانه از هر نوع تملكي آزاد است.
چرا ابراهيم به مكه آمد؟ ابراهيم عليهالسلام به دنبال مشكلي كه با همسرش ساره بر سر ازدواج با هاجر و تولد اسماعيل پيدا كرد، همراه هاجر و فرزندش، به مكه آمد و آن مادر و فرزند را در اين سرزمين تنها گذاشت و بازگشت. پس از آنكه با لطف خداوند چاه زمزم پديد آمد و اسماعيل عليهالسلام و مادر وي هاجر اميد زندگي يافتند، همانجا، در كنار ساكناني كه در اطراف بودند و با پديد آمدن آب به اين سوي آمدند، به زندگي خود ادامه دادند. در واقع، همة ماجرا، تقديري خاص بود كه ميبايست به احياي دين ابراهيمي در اين سرزمين بينجامد. اين گذشت تا آن كه اسماعيل عليهالسلام سي سال شد و ابراهيم عليهالسلام بار ديگر به مكه آمد. در اين زمان بود كه آنها با كمك يكديگر خانة كعبه را ساختند.
به دنبال ساخته شدن خانة خدا، عربهاي قبيلة جرهم كه در آن نواحي زندگي ميكردند و اسماعيل از ميان آنان همسري اختيار كرده بود، به توحيد و خداپرستي گرويدند و پس از آن، مراسم حج هر ساله برگزار ميشد. به مرور اين فرهنگ ميان ساير اعراب جزيره العرب نيز گسترش يافت.
با نگاهي به داستان آمدن هاجر و اسماعيل عليهالسلام بدين ديار و آنچه كه دربارة ابراهيم عليهالسلام و پسرش و مسألة قرباني كردن او بيان شد و نيز مطالبي كه دربارة پيمودن مسير ميان صفا و مروه توسط هاجر براي جستجوي آب نقل كردهاند، درمييابيم كه بيشتر سنتهاي مربوط به حج، برگرفته از همين وقايع است؛ يعني وقايع زندگي انسانهاي پاك و موحد، ـ كه يادگار دين حنيف بودند ـ سرمشقي براي ديگر انسانهاي موحد شده و به عنوان شعائر خداوند باقي مانده است.
حج، احياي شعائر الهي و پاسداري از دين توحيدي است.
حج صورت مناسكي و نهادين يك خاندان برجستة موحد است كه پدر اين خانواده ابراهيم است؛ شخصي كه پدر اديان توحيدي در دورة شناخته شدة تاريخ است. دو فرزند وي اسماعيل وتن ج) تنظيم گيرهاي يا بازوئي
2ـ تنظيم از طريق كاهش سرعت كه عبارتنداز: الف) تنظيم دور ب) تنظيم با تنگ كردن دهانه مكنده
3ـ تنظيم از طريق قطع و وصل
2. 5. 3 تنظيم بدون بار ـ تنظيم از طريق تخليه:
يكي از سادهترين طرق تنظيم، تنظيم بوسيله تخليه هوا توسط يك شير تابع فشار ميباشد وقتي كه فشار در شبكه و مخازن به حد كافي خود رسيد شير تابع فشار باز شده و هواي اضافي را تخليه ميكند شير با مانع برگشت نميگذارد كه هواي موجود در مخازن و يا شبكه خالي شود اين نوع تنظيم معمولاً براي كمپرسورهاي كوچك مورد استفاده قرار ميگيرد در اين نوع تنظيم همانطوريكه مشاهده ميشود پس از پرشدن مخزن موتور همچنان به كار خود ادامه ميدهد.
تنظيم از طريق بستن: در اين طريق تنظيم، دهانه مكيدن كمپرسور توسط يك شير راه دهنده بسته شده و كمپرسور در حوزه خلاء كار ميكند. اين طريق تنظيم معمولاً در كمپرسورهاي دوراني و پيستوني كاربرد دارد.
2. 2. 5. 3 تنظيم گيرهي يا بازوئي:
اين طريق تنظيم ساده كه براي كمپرسورهاي بزرگ پيستوني پيش ميآيد به شرح ذيل است.
توسط يك دستگاه گيره شكل مكيده باز نگه داشته ميشود و بدين علت كمپرسور ديگر نميتواند هوا را متراكم نمايد.
2. 5. 3 تنظيم كاهش سرعت ـ تنظيم دور:
توسط يك عنصر تنظيمكننده دور موتورهاي احتراقي تنظيم شده و اين تنظيم، ميتواند دستي و يا بطور اتوماتيك در ارتباط با فشار كارگاهي صورت پذيرد.
اين تغيير دور در كمپرسورهاي الكتروموتوري بصورت پلهايي توسط موتورهاي برقي با تغيير اتصال قطبي انجام ميگيرد. البته بايد متذكر شود كه اين روش بسيار كم مورد استفاده قرار ميگيرد.
4. 2. 5. 3 تنظيم با تنگ كردن دهانه مكنده:
اين طريق كه با تنگ كردن دهانه مكنده انجام ميگيرد، باعث ميشود كه قسمت معيني از حوزه بار تنظيم گردد و اين طريقه تنظيم معمولاً براي كمپرسورهاي پيستوني مورد استفاده قرار ميگيرد.
5. 2. 5. 3 تنظيم از طريق قطع و وصل:
تنظيم كمپرسور در دو حالت (يا كامل يا سكون) انجام ميگيرد و اين تنظيم يكي در حالت فشار است كه باعث قطع كمپرسور ميگردد و ديگري در حالت حداقل فشار كه كمپرسور وصل ميشود. اين وصل و قطع كمپرسور را ميتوان بوسيله يك دستگاه تنظيم معين نمود و به منظور آنكه زمان اتصال كمپرسور به يك حد معين قابل اطميناني رسد بايد سر راه كمپرسور يك مخزن بزرگ هوا نصب نمود.
6. 3 خنك كردن كمپرسورها:
بعلت متراكم كردن هوا، كمپرسورها ايجاد گرماي زيادي نموده كهاين گرماي حاصله را بايد از كمپرسور خارج نمود، معمولاً در كمپرسورهاي كوچك به شيارهائي كه دور سيلندر كمپرسور ايجاد ميگردد، اين گرما بصورت تشعشعي خارج گشته و در كمپرسورهاي بزرگتر بوسيله بادبزن اين گرما خارج ميشود.
البته بايد توجه داشت كه اين طريقه خنك كردن فقط براي كمپرسورهائي كه قدرت آنها كمتر از 30 كيلووات ميباشد انجامپذير است و براي كمپرسورهاي بيش از 30 كيلووات بايد از برج خنككننده استفاده نمائيم و هر قدر كه كمپرسور بهتر خنك گردد عمر كاري آن افزوده گشته و همچنين احتياج مجدد به خنك كردن هوا فشرده در دستگاههاي ديگر نميباشد.
7. 3 محل نصب كمپرسور:
محل نصب كمپرسور بايد در مكاني جداگانه باشد كه صداي آن ايجاد ناراحتي براي اطرافيان ننمايد و همچنين هواي اين مكان بايد تميز و خشك و بدون گرد و خاك باشد.
8. 3 مخزن هواي فشرده:
مخزن هواي فشرده كه به منظور تأمين و ذخيره هواي بكار ميآيد ميتواند نوساكنات فشار را كه در شبكه پيش ميآيد خنثي كرده و فشار را ثابت نگه دارد. بعلت سطح بزرگي كه مخزن دارد ميتواند هوا را بهتر خنك نمايد و مقداري از رطوبت موجود در هوا را نيز بصورت آب خارج نمايد.
9. 3 آماده كرده هواي فشرده:
آلودگي ـ هوا، آلوده به گرد و خاك و كثافات و رطوبت بوده و از آنجائيكه براي كاراندازي ابزار و دستگاههاي پنوماتيكي احتياج به هواي تميز و بدون رطوبت ميباشيم، لذا با قرار دادن فيلترهاي مخصوص و آبگيرهها ميتوان مواد آلوده در هوا را از هواي فشرده جدا نمود.
نكته مهمي كه براي آماده كردن هوا بايد در نظر گرفت، مسئله رطوبت هوا ميباشد زيرا كه اين رطوبت (آب) موجود در هوا از طريق كمپرسور و از لولههاي رابط وارد مدار گشته و باعث خرابي ابزارهاي عملكننده ميشود.
روشهاي متداول براي جذب رطوبت موجود در هوا موجود ميباشد كه سه روش عمده آن عبارتنداز:
1ـ خشك كردن به طريق آبزورپسيون
2ـ خشك كردن به طريق آدزورپسيون
3ـ خشك كردن به طريق پايين آوردن درجه حرارت
1. 9. 3 خشك كردن به طريق آبزورپسيون
اين طريق شيميايي است كه معمولاً هوا با ماده خشككننده در يك محفظه تماس گرفته و با يك عمل شيميايي رطوبت خود را از دست ميدهد و ماده خشككن رطوبت را به خود ميگيرد. مخلوطي كه از اين رابطه بدست ميآيد بايد مرتباً به طريق دستي يا اتوماتيك از آبزورپر خارج نمود و چون به مرور زمان مواد شيميايي خاصيت خود را از دست خواهد داد لذا با توجه به ميزان كار بايد ساليانه چند بار اين مواد را تعويض نمود.
مزاياي اين روش عبارتنداز: الف) نصب ساده دستگاه ب) فرسودگي مكانيكي بسيار كم دستگاه ج) عدم احتياج به انرژي خارجي
شكل ـ خشككن آبزورپسيون
2. 9. 3 خشك كردن به طريق ادزورپسيون
اين روش يك فعل و انفعال فيزيكي ميباشد. مواد خشككن در اين روش %100 از مواد دياكسيد سيليسيم بوده و به طور دانهاي و به صورت چند ضلعي و يا مرواريدي شكل ميباشد. و معمولاً تحت نام گل مصرف ميگردد. وظيفه اين گلها ادزورپ كردن آب و همچنين بخار آب از هواي فشرده بوده و اين طريق با عبور هواي فشرده مرطوب از بستر گلها انجام ميگيرد. چون قدرت خشككنندگي بستر ـ گلها محدود است لذا وقتيكه مواد خشككن اشباع گشتند ميتوان به طريق ساده زير آنها را به حالت باراني درآورد. با دميدن هواي گرم بر روي بستر ـ گل اشباع شده مواد خشككن و رطوبت خود را به صورت باران ازدست ميدهد. براي ايجاد انرژي گرما به منظور باراني كردن ميتوان از جريان الكتريكي يا هواي فشرده گرم شده استفاده نمود.
با اتصال متوازي دو دستگاه ادزورپسيون ميتوان يكي را جهت خشككن و ديگري را براي دميدن هواي گرم استفاده نمود.
3. 9. 3 خشك كردن هوا به طريق پايين آوردن درجه حرارت يا سرد كردن:
اين طريق طبق قانون ايجاد نقطه شبنم كار ميكند يعني با پايين آوردن درجه حرارت ميتوان بخار موجود در هوا را تبديل به آب نمود. هوا ابتدا وارد يك محفظة حرارتي هوا ـ هوا گرديده و در اين قسمت هواي سرد و خشك با هواي گرم تماس حاصل نموده و در اثر تبديل حرارتي مقداري از بخار موجود در هوا بصورت آب خارج ميگردد و سپس اين هواي سرد شده وارد ناحيه سرمازا گرديده و تا 1/7 درجه سانتيگراد سرد ميگردد و درنتيجه هوا آب و روغن موجود در خود را ازدست ميدهد. با عبور هوا از فيلتر، هوا مواد آلوده ديگر خود را نيز از دست خواهد داد.
شكل ـ خشك كردن به طريق سرد كردن
10. 3 فيلتر هوا:
فيلتر هوا موظف است هوا را از هر گونه مواد زائد و رطوبت پاك كند روش جداسازي به اين طريق ميباشد كه با ورود جريان هواي فشرده به كاسه فيلتر (1) كه از قطعه فلزي راهنماي (2) عبور ميكند جريان عبور هوا به يك حركت دوراني تبديل شده و سپس مايعات و قطعات و ذرات موجود در هواي فشرده تحت نيروي گريز از مركز از هوا جدا گشته و در قسمت تحتاني كاسه فيلتر جاي ميگيرند. سپس هوا با عبور از فيلتر زينتري كه داراي سوراخهايي كه قطر 40 ميباشد، تميزتر ميگردد. (شكل فيلتر هوا)
11. 3 شير تنظيم فشار (رگولاتور فشار)
هدف از استفاده از شير تنظيمكننده فشار ثابت نگهداشتن فشاري ثانوي ميباشد يعني اين شير به گونهاي عمل ميكند كه همواره در اثر نوسانات فشار ورودي، فشار خروجي دائماً ثابت ميباشد نكته قابل توجه آنكه در اين نوع شير همواره بايد فشار ورودي بيش از فشار خروجي ميباشد.
نحوه كار: فرض ميكنيم پيچ تنظيم را بر روي مقداري معين تنظيم نموديم حال اگر بنا به دلايلي فشار ورودي افزايش يابد قطعه 6 ب سمت پايين كشيده ميشود درنتيجه مسير ورودي به خروجي كوچكتر شده و خود به خود فشار خروجي كاهش مييابد ولي اگر فشار ورودي كاهش يابد در اثر نيروي فنر (2) قطعه 6 به سمت بالا كشيده شده و مسير ورودي به خروجي بزرگتر شده درنتيجه فشار خروجي افزايش مييابد.
بايد توجه نمود كه در اين شير هرچه پيچ تنظيم را ببنديم به علت قويتر شدن نيروي فنر (2) قطعه 6 به سمت بالا كشيده شده درنتيجه فشار خروجي افزايش مييابد و اگر پيچ تنظيم را باز نمائيم به علت ضعيف شدن نيروي فنر (2) قطعه 6 به سمت پايين كشيده شده درنتيجه مسير ورودي به خروجي كوچكتر شده و فشار خروجي كاهش مييابد.
12. 3 روغنپاش هواي فشرده:
همانطوريكه قبلاً گفتيم چون هواي فشرده كاملاً خشك ميشود حال اگر اين هواي خشك وارد مدارات شود باعث خرابي ميشود يعني بايد هواي خشك را كمي با روغن مخلوط نمائيم تا واشرهاي سيلندرها و شيرها حالت چربي و نرمي خود را از دست ندهند اين كار را روغنپاش انجام ميدهꗬÂQЁန¿ကЀ᠒
橢橢좃좃Љ爤
ꋡꋡਉ[1]���]ǎǎǎǎǎǎǢ,ߪôǢ맿
Ũॄॄॄॄॄॄॄॄ륍
[1]륏
륏
륏
륏
륏
륏
$뭧
Ǵ뵛
V륳
ǎॄॄॄॄॄ륳
꾀
ǎǎॄॄप꾀
꾀
꾀
ॄ缬
ǎॄǎॄ륍
ǢǢǎǎǎǎॄ륍
꾀
ͤ꾀
다
Ů력
Ĉǎǎ륍
ॄࣞL���ꕫ넦DŽǢל衰
✐뤭
جغرافياي جزيرهالعرب
جزيرهالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد كه حد فاصل جزيرهالعرب و قارة آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود ميشود و در شرق آن درياي عمان و خليجفارس قرار گرفته است كه جزيرهالعرب را از ايران جدا ميسازد. تنها در قسمت شمالي با عراق و شامات پيوند زميني دارد.
جزيرهالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقي درياي سرخ و طبعاً شامل بخشي از ناحية غربي جريرهالعرب است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزيرهالعرب است كه در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعريفي ديگر، خود حجاز دو ناحية غربي و شرقي دارد؛ ناحية شرقي آن، كه منطقهاي كوهستاني است «حجاز» ناميده ميشود و قسمت غربي آن، كه دشتي سرازير به سوي درياي سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3. نجد؛ قسمت مياني جزيرهالعرب از شمال به جنوب است، كه در شرق حجاز قرار دارد.
4. عروض؛ به بخش وسيعي از جزيرهالعرب، كه در ناحية شرقي جزيره است، اطلاق ميشود. در اين قسمت، شهرهاي احساء و قطيف واقع است. در حاشية شرقي و جنوبشرقي جزيره، كشورهاي قطر، بحرين و عمان قرار دارند.
5. يمن؛ شامل نواحي جنوبي جزيرهالعرب است و يمن جنوبي و يمن شمالي را دربر ميگيرد كه خود دو كشور مستقلاند.
بدين ترتيب، جزيرهالعرب افزون بر آنكه از لحاظ جغرافيايي به مناطق مختلف تقسيم ميشود، از لحاظ سياسي نيز كشورهاي چندي در آن قرار دارد. امروزه گستردهترين و مهمترين بخش جزيرهالعرب، كشور عربستان سعودي است.
كشور عربستان سعودي
در دوران ما، بخش بزرگي جزيرهالعرب را كشور عربستان سعودي تشكيل ميدهد؛ ديگر كشورهاي موجود در شبه جزيره، عبارتنداز يمن، كويت، بحرين، اماراتمتحدة عربي، قطر و عمان.
كشور سعودي كه در گذشت و يا حركت دوراني تبديل ميشود.
4. قطعات پنوماتيكي براي توليد حركت خطي (رفت و برگشتي)
توليد حركت خطي توسط قطعات مكانيكي و يا الكتريكي بسيار گران بوده و بهتر است براي اين منظور از قطعات پنوماتيكي استفاده شود.
1. 4 سيلندر يك كاره (يكطرفه):
سيلندر يكطرفه فقط از يك جهت تحت تأثير هواي فشرده قرار گرفته و فقط ميتواند در يك جهت كار انجام دهد و حركت ديگر آن توسط فنر و يا توسط يك نيروي خارجي انجام ميشود. و بدين علت فقط در يك جهت احتياج به هواي فشرده دارد. البته بايد توجه شود كه فنر طوري انتخاب شود تا بتواند پيستون را به راحتي به موضع اولي خود برگرداند. طول كورس سيلندرهاي يكطرفه محدود بوده و معمولاً تا 100 ميليمتر موجود ميباشند، از سيلندر يكطرفه براي عملياتي همچون گيره ـ پرچ ـ بيرون انداختن قطعات پرس كردن و غيره استفاده ميشود. البته بايد توجه نمود كه سيلندر يكطرفه خود به دو دسته تقسيم ميشود: الف) سيلندر يكطرفه كه در جهت رفت كار انجام ميدهد.
ب) سيلندر يكطرفه كه در جهت برگشت كار انجام ميدهد. كاربرد اين نوع سيلندر بيشتر در سيستم ترمز در دستگاههاي گردنده و يا در كاميونها و ترنها ميباشد. مزيت اين نوع سيلندر يكطرفه نسبت به نوع اول آن است كه اگر در اين نوع سيلندر هنگام شروع كار مخزن هوا به اندازه كافي فشار نداشته باشد ترمز برقرار است يعني تا فشار مخزن به حد معين نرسد نميتوان دستگاه را به كار انداخت.
ولي در نوع اول چنانچه فشار مخزن كم باشد دستگاه شروع به كار كرده ولي چون فشار مخزن پايين ميباشد نميتوان عمل ترمز را انجام داد.
(شكل: سيلندر يكطرفه)
1. 1. 4 سيلندر ديافراگمي:
اين نوع سيلندر به نام سيلندر «پانكيك» و يا «كلامپ» و يا «گيره» مشهور است. ديافراگم نصب شده در اين سيلندر كه كار پيستون را انجام ميدهد ميتوان از جنس پلاستيك و يا فلز باشد. ميله پيستون بصورت سنتز بر روي پرده ديافراگم قرار دارد. كاربرد اين سيلندر بيشتر در جاهايي كه احتياج به طول كورس كوتاه ميباشد، است.
(شكل: سيلندر ديافراگمي)
2. 1. 4 سيلندر ديافراگمي غلتكي:
اين نوع سيلندر مجهز به يك پرده ديافراگمي ميباشد كه متصل به پيستون ميباشد يعني هرگاه هوا به آن اعمال شود پرده ديافراگم و درنتيجه پيستون به سمت بيرون حركت ميكند مزيت اين نوع سيلندر نسبت به انواع ديگر اصطكاك كم آن حين كار ميباشد يعني در اين نوع سيلندر پيستون هيچگونه تماس با بدنه داخلي سيلندر ندارد. علت نامگذاري آن به عنوان سيلندر غلتكي نيز به علت خوردن پرده ديافراگم در هنگام اعمال فشار هوا ميباشد. طول كورس اين نوع سيلندر معمولاً 50 تا 80 ميليمتر ميباشد. (شكل: سيلندر ديافراگمي غلتكي)
2. 4 سيلندر دوكاره (دوطرفه):
بعد از بررسي نحوه كار انواع سيلندر ي، پردهاي براي كعبه ارسال نشده بود.
در دورة تيموري در ايران، براي چند سال شاهرخ فرزند تيمور پرده براي كعبه فرستاد. در اين دوره و تا روي كار آمدن عثمانيها، اين مماليك و عثمانيها بودند كه خدمت حرمين شريفين را داشته و استثنائا به ديگران اجازه ميدادند كه پرده براي كعبه ارسال كنند. شايد نقل اين مورد مناسب باشد كه در سال 865 الملكالناصر مملوكي معروف به ابوسعيد خوشقدم كه در مصر به سلطنت رسيد، پردهاي براي كعبه ارسال كرد.
به طور معمول، هر سال، در وقت نصب هدية پرده، مبلغي نيز به عنوان هديه براي خدام حرم و مردم حرمين فرستاده ميشد. اين نيز معمول بود كه نام شخصي كه پرده را اهدا ميكرد، روي پرده نوشته ميشد و همين در طول سال، نشان عظمت و بزرگي آن حاكم يا امير به حساب ميآمد. پرده كعبه را هر سال با محمل مصري يا محمل شامي به مكه ميفرستادند. اعتبار محمل مصري از زمان دولت مماليك بود. پس از انحلال اين دولت، نخستن بار سلطان سليم محمل رومي راه انداخت و پرده كعبه را در سال 923 با آن فرستاد. اما بعدها كار محمل رومي نگرفت و همچنان محمل شامي و مصري اعتبارشان محفوظ ماند. در دهههاي پاياني دولت عثماني، اميرالحاج منصوب از طرف دولت عثماني، رئيس محمل شامي بود كه حجاج آن خطه را به حج ميآورد.
پرده كعبه به دليل قرار گرفتن در معرض آفتاب و باران و باد، هر سال نياز به تجديد و تعويض داشت. در برخي از سالها دو بار عوض ميشد. در آخرين روزهاي پيش از تعويض پرده، به وضوح ميتوان لزوم نصب پردة جديد را دريافت. ازرقي كه از سال 200 هجري تا سال 244 تعداد پردههاي تعويض شدة كعبه را شمرده و شماره آنها را 170 جامه دانسته است.
پردة كعبه در قرون اخير به رنگ مشكي بوده كه نوشتههاي آن به صورت طلايي بافته ميشد. اما در برخي موارد از رنگهاي ديگري هم استفاده شده است. براي نمونه زمان ملكشاه سلجوقي، پردهاي كه از زمان سلطان محمود غزنوي براي كعبه آماده شد و به رنگ زرد بود، براي كعبه ارسال گرديد. در زمان الناصر عباسي، ابتدا پردهاي به رنگ سبز براي كعبه آماده شد و پس از آن، از اواخر خلافت وي، به رنگ مشكي تهيه گꗬÂQЁန¿ကЀ᠒
橢橢좃좃Љ爤
ꋡꋡਉ[1]���]ǎǎǎǎǎǎǢ,ߪôǢ맿
Ũॄॄॄॄॄॄॄॄ륍
[1]륏
륏
륏
륏
륏
륏
$뭧
Ǵ뵛
V륳
ǎॄॄॄॄॄ륳
꾀
ǎǎॄॄप꾀
꾀
꾀
ॄ缬
ǎॄǎॄ륍
ǢǢǎǎǎǎॄ륍
꾀
ͤ꾀
다
Ů력
Ĉǎǎ륍
ॄࣞL���ꕫ넦DŽǢל衰
✐뤭
جغرافياي جزيرهالعرب
جزيرهالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد كه حد فاصل جزيرهالعرب و قارة آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود ميشود و در شرق آن درياي عمان و خليجفارس قرار گرفته است كه جزيرهالعرب را از ايران جدا ميسازد. تنها در قسمت شمالي با عراق و شامات پيوند زميني دارد.
جزيرهالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقي درياي سرخ و طبعاً شامل بخشي از ناحية غربي جريرهالعرب است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزيرهالعرب است كه در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعريفي ديگر، خود حجاز دو ناحية غربي و شرقي دارد؛ ناحية شرقي آن، كه منطقهاي كوهستاني است «حجاز» ناميده ميشود و قسمت غربي آن، كه دشتي سرازير به سوي درياي سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3. نجد؛ قسمت مياني جزيرهالعرب از شمال به جنوب است، كه در شرق حجاز قرار دارد.
4. عروض؛ به بخش وسيعي از جزيرهالعرب، كه در ناحية شرقي جزيره است، اطلاق ميشود. در اين قسمت، شهرهاي احساء و قطيف واقع است. در حاشية شرقي و جنوبشرقي جزيره، كشورهاي قطر، بحرين و عمان قرار دارند.
5. يمن؛ شامل نواحي جنوبي جزيرهالعرب است و يمن جنوبي و يمن شمالي را دربر ميگيرد كه خود دو كشور مستقلاند.
بدين ترتيب، جزيرهالعرب افزون بر آنكه از لحاظ جغرافيايي به مناطق مختلف تقسيم ميشود، از لحاظ سياسي نيز كشورهاي چندي در آن قرار دارد. امروزه گستردهترين و مهمترين بخش جزيرهالعرب، كشور عربستان سعودي است.
كشور عربستان سعودي
در دوران ما، بخش بزرگي جزيرهالعرب را كشور عربستان سعودي تشكيل ميدهد؛ ديگر كشورهاي موجود در شبه جزيره، عبارتنداز يمن، كويت، بحرين، اماراتمتحدة عربي، قطر و عمان.
كشور سعودي كه در گذشتبه و پرده و كمربند آن بافته ميشود و روي آن به رشتههاي نقرهاي طلافام، تزيين ميگردد، و در بخش دوم كه به ابزارهاي مدرن مجهز است، جامة خارجي كعبة مشرفه را ميبافند.
بخشهاي ديگر اين كارگاه عبارتنداز:
1ـ بخش بافندگي خودكار كه در آن قاليها و فرشهاي مساجد توليد ميگردد.
2ـ بخش رنگآميزي كه در آن ابريشم مورد استفادة جامة كعبه رنگآميزي ميشود.
ويژگيهاي جامة كعبه
جامه كعبه از 54 قطعه تركيب يافته است؛ طول هر قطعه 14 متر و پهناي آن 95 سانتيمتر و مساحت كلي آن به 2650 متر مربع بالغ ميگردد. كمربند پرده از 16 قطعه تركيب يافته و محيط آن 45 متر و پهنايش 95 سانتيمتر است.
براي تهية جامة كعبه به 670 كيلوگرم ابريشم سفيد خالص نياز است تا با 720 كيلوگرم مواد رنگآميزي به انجام برسد، اما كمربند و پردة دروازة كعبه رشتههاي نقرهاي و طلافام نياز دارد كه وزن مجموع آن به 120 كيلوگرم ميرسد.
پرده داراي دو بخش است؛ يكي پوشش ظاهري كه هميشه رنگ سياه دارد و ديگر پردة داخلي كه داراي رنگ غيرسياه است.
پردة در كعبه، كه «برقع» نام دارد، از پارچة ابريشمي سياه بافته شده و در روي آن آيات قرآن كريم نقش بسته و با رسم الخط در بالاي آن نوشته شده است: اين پرده در مكه مكرمه ساخته شده و به كعبة مشرفه اهدا گرديده است. در پايان آن اين جمله نقش گرديده است: «خادمالحرمين الشريفين الملك فهدبن عبدالعزيز آل سعود تقبلالله منه».
هزينة تهية جامة كعبة مشرفه به بيش از 17 ميليون ريال سعودي ميرسد.
كلمة «لاالهالاالله» و «محمدرسولالله» در ميان مربعها، با رشتههاي ابريشمي بافته شده و در دو كنارة راست و چپ آن، در ميان مربع بزرگ، لفظ «جل جلاله» به شكل شمارة 8 و در خاليگاه آن لفظ «يا الله» نقش گرديده است. مسلمه لك و أرنا مناسكنا وتب علينا انك انت التواب الرحيم با خط زيبا نقش گرديده است.
در روايات اهل بيت، گرفتن پردة كعبه و تضرع و دعا در آن هنگام، تأكيد شده و نيز آمده است كه حضرت عليبن الحسين عليهالسلام فراوان چنين ميكرد.
تا چند سال پيش از اين، بني شيبه كه سدانت كعبه در دست آنها بود، پردة تعويض شده را ميان خود تقسيم ميكردند. آنها اين كار را با نظارت دولت انجام ميدادند. اكنون گويا به دلايل خاصي، كه شايد مهمترين آنها جلوگيري از امر تبرك به پرده كعبه باشد، برخي از علماي وهابي پيشنهاد حفظ پرده و عدم تطبيق و تقسيم سالانة آن را دادهاند. به دنبال آن قرار شد تا ꗬÂQЁန¿ကЀ᠒
橢橢좃좃Љ爤
ꋡꋡਉ[1]���]ǎǎǎǎǎǎǢ,ߪôǢ맿
Ũॄॄॄॄॄॄॄॄ륍
[1]륏
륏
륏
륏
륏
륏
$뭧
Ǵ뵛
V륳
ǎॄॄॄॄॄ륳
꾀
ǎǎॄॄप꾀
꾀
꾀
ॄ缬
ǎॄǎॄ륍
ǢǢǎǎǎǎॄ륍
꾀
ͤ꾀
다
Ů력
Ĉǎǎ륍
ॄࣞL���ꕫ넦DŽǢל衰
✐뤭
جغرافياي جزيرهالعرب
جزيرهالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد كه حد فاصل جزيرهالعرب و قارة آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود ميشود و در شرق آن درياي عمان و خليجفارس قرار گرفته است كه جزيرهالعرب را از ايران جدا ميسازد. تنها در قسمت شمالي با عراق و شامات پيوند زميني دارد.
جزيرهالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقي درياي سرخ و طبعاً شامل بخشي از ناحية غربي جريرهالعرب است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزيرهالعرب است كه در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعريفي ديگر، خود حجاز دو ناحية غربي و شرقي دارد؛ ناحية شرقي آن، كه منطقهاي كوهستاني است «حجاز» ناميده ميشود و قسمت غربي آن، كه دشتي سرازير به سوي درياي سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3. نجد؛ قسمت مياني جزيرهالعرب از شمال به جنوب است، كه در شرق حجاز قرار دارد.
4. عروض؛ به بخش وسيعي از جزيرهالعرب، كه در ناحية شرقي جزيره است، اطلاق ميشود. در اين قسمت، شهرهاي احساء و قطيف واقع است. در حاشية شرقي و جنوبشرقي جزيره، كشورهاي قطر، بحرين و عمان قرار دارند.
5. يمن؛ شامل نواحي جنوبي جزيرهالعرب است و يمن جنوبي و يمن شمالي را دربر ميگيرد كه خود دو كشور مستقلاند.
بدين ترتيب، جزيرهالعرب افزون بر آنكه از لحاظ جغرافيايي به مناطق مختلف تقسيم ميشود، از لحاظ سياسي نيز كشورهاي چندي در آن قرار دارد. امروزه گستردهترين و مهمترين بخش جزيرهالعرب، كشور عربستان سعودي است.
كشور عربستان سعودي
در دوران ما، بخش بزرگي جزيرهالعرب را كشور عربستان سعودي تشكيل ميدهد؛ ديگر كشورهاي موجود در شبه جزيره، عبارتنداز يمن، كويت، بحرين، اماراتمتحدة عربي، قطر و عمان.
كشور سعودي كه در گذشت همه اين موارد اعدادي كه در صورت كسر نوشته ميشوند تعداد اتصالات شير و اعدادي كه در مخرج كسر نوشته ميشوند تعداد موضع شير را نشان ميدهند مثلاً: شير راهدهنده 2/2 داراي 2 اتصال A و P و داراي دو موضع ميباشد و يا شير 2/3 داراي 3 اتصال و R و A و P و باز داراي دو موضع ميباشد و به همين صورت اين مسئله در مورد بقيه شيرها صادق ميباشد.
1. 1. 5 ترسيم شيرها:
براي ترسيم شيرهاي راهدهنده در مدارات پنوماتيكي و يا هيدروليكي از علائم مداري استفاده ميكنند البته اين علائم ساختمان داخلي شيرها را نشان نميدهند ولي نحوه كار آنها را بيان ميكنند. هر مربع بيانگر موضع سوئيچي شير ميباشد.
تعداد مربعهائيكه در كنار هم قرار ميگيرند تعداد موضع شير را نشان ميدهند.
خط سهمدار نشاندهنده مسير عبور جريان ميباشد.
2. 1. 5 مشخصات ساختماني شيرهاي راهدهنده:
اصول ساختماني شيرهاي راهدهنده فاكتور كمككننده ايست براي عمر كاري، نيروي كارانداز، وسيله كارانداز، وسيله اتصال و بزرگي آن.
براساس نوع ساختمان، شيرها را به دو دسته ذيل تقسيم ميكنند:
شير نشستني كه خود به دو دسته تقسيم ميشود: 1ـ شير ساچمهاي 2ـ شير دستي
شير كشويي كه به سه دسته تقسيم ميشود: 1ـ شير كشويي طولي 2ـ شير كشويي مسطح طولي 3ـ شير كشويي صفحهاي (كفگرد)
3. 1. 5 شير نشستني: دهانه شيرهاي نشستني بوسيله قطعاتي چون ساچمه، ديسك، صفحه يا مخروط باز و بسته ميشود و درزگيري اين شيرها نيز اغلب ساده بوده و با قطعات لاستيكي صورت ميگيرد.
قطعات داخلي اين قطعات خيلي كم سائيده ميشوند درنتيجه عمر كاري آنها زياد ميباشد. ضمناً گردو خاك بر روي اين شيرها تأثيري ندارد و همچنين نيروي كارانداز آنها زياد بوده زيرا اين نيرو بايد بر نيروي فشار هوا و نيروي فنر غلبه كند.
4. 1. 5 شير ساچمهاي:
اين شير داراي ساختمان ساده و ارزان ميباشد در حالت عادي ساچمه در محل خود قرار گرفته و با تحريك استارت (كارانداز) ساچمه از جايگاه خود بلند شده و مسير P به A وصل ميشود.
شكل: شير ساچمهاي 2/3 نرمال قطع شكل: شير ساچمهاي 2/2 نرمال قطع
همانطوريكه مشاهده ميشود در شير راهدهنده 2/2 تنها دو اتصال P و A موجود ميباشند كه يكي از آنها به فشار هوا و ديگري به سيلندر متصل ميشود درنتيجه به اين نوع شير فقط ميتوان سيلندر را به يك طرف به حركت درآورد و چون داراي مجراي تخليه نميباشد بنابراين ميتوان سيلندر را در جهت ديگر نيز به حركت درآورد براي رفع اين عيب از شير راهدهنده 2/3 استفاده ميشود.
5. 1. 5 شير ديسكي:
همانطوريكه در اشكال زير آمده است براساس نشستن ديسك بر روي مجرا عمل ميكند و داراي درزگيري خوب و ساده ميباشد و همچنين مدت پاسخگويي آن زياد ميباشد و داراي مقطع بزرگ جهت عبور جريان هوا در يك مسير حركت كوتاه است. اين شير نيز مانند شير ساچمهايي داراي عمر طولاني ميباشد.
شكل شير راهدهنده 2/3 نرمال قطع شكل: شير راهدهنده 2/3 نرمال قطع
دو ديسكي تك ديسكي
شير راهدهنده 2/3 نرمال وصل (حالت تحريك)
(حالت عادي)
شير راهدهنده 2/4:
اين شير تشكيل شده است از دو شير راهدهنده 2/3 كه يكي از آنها نرمال وصل و ديگري نرمال قطع ميباشد كه با هم در يك محفظه تركيب شدهاند.
شير راهدهنده 2/4 داراي اين خاصيت ميباشد كه اگر فشار هوا و ورودي آنرا وصل نمائيم حتماً از يكي از خروجيها جريان هوا برقرار خواهد شد و به محض تحريك كارانداز اين شير جريان هوا از خروجي قبلي قطع و در مسير خروجي بعدي وصل ميشود.
نامگذاري اتصالات: اتصال ورودي (تغذيه) P
دهانههاي خروجي (خطوط كار) A و B خط تخليه R
شكل شير راهدهنده 2/4 شكل: شير راهدهنده 2/4
(حالت تحريك) (حالت عادي)
شيرهاي راهدهنده كه تابحال بررسي كرديم با كارانداز دستي عمل ميكردهاند حال ميخواهيم شيرهاي كارانداز پنوماتيكي را بررسي كنيم.
اين نوع شير هم در نوع استارت و هم در نوع استپ وجود دارد و داراي مجرايي است (Z) كه هرگاه به اين مجرا فشار هوا وصل شود اتصال P به A قطع و يا وصل ميشود.
تمرين 1: كنترل يك سيلندر يكطرفه توسط شير راهدهنده 2/3 مستقيم
(نوع استارت) تابع مثبت جدول تابع مثبت
رابطه
سمبل
تمرين2: كنترل يك سيلندر يكطرفه توسط شير راهدهنده 2/3 مستقيم
(نوع استپ) تابع منفي
رابطه
سمبل
تمرين 3: كنترل يك سيلندر يكطرفه توسط شير راهدهنده 2/3 غيرمستقيم
2. 5 شير تعويضكننده (گيت OR)
در بعضي از مواقع لازم است يك سيلندر را از دو يا چند نقطه كنترل شود بطوريكه با تحريك هر يك از شيرها و يا با تحريك همه شيرها سيلندر عمل نمايد در واقع ميخواهيم تعداد نقاط كنترل سيلندر را بيشتر كنيم البته بايد به اين نكته نيز توجه نمود كه با تحريك يك يا دو و يا همه شيرها سيلندر عمل نمايد در چنين مواردي ميتوان چند شير 2/3 را بصورت موازي هم قرار داد تا اين هدف تأمين شود.
1. 2. 5 تعريف اتصال موازي:
هرگاه دو سر يك قطعه را مستقيماً به دو سر قطعهايي ديگر متصل كرده آنرا اتصال موازي مينامند. شكل طرز موازي كردن دو شير راهدهنده 2/3 را نشان ميدهد.
ولي اگر بخواهيم دو يا چند شير راهدهنده را به همين روش به هم متصل كنيم اين مدار موقعي عمل ميكند كه همه شيرها تحريك شوند فشار هواي خروجي از طريق تخليه بقيه شيرها تخليه خواهد شد. براي رفع اين عيب از مدار شكل زير استفاده ميكنيم.
تمرين شماره 4: (كنترل يك سيلندر يك كاره از دو نقطه بصورت OR بدون استفاده از گيت OR)
تمرين شماره 5: (كنترل يك سيلندر يك طرفه از سه نقطه بصورت OR بدون استفاده از گيت OR)
تمرين شماره 6: (كنترل يك سيلندر يك طرفه از پنج نقطه بصورت OR بدون استفاده از گيت OR)
عيب مدارات 4 تا 6 آن است كه اگر همه شيرها تحريك شوند چون فشار منبع بايد از چند شير عبور كند لذا افت فشار در مجراي Z زمان عمل كردن آن كند ميشود.
با توجه به شكل اين شير داراي دو اتصال ورودي و يك اتصال خروجي ميباشد هرگاه به اتصال X فشار هوا متصل شود ساچمه به طرف مجراي Y كشيده شده و هرگاه به مجراي Y فشار هوا وصل شود ساچمه به طرف مجراي X حركت ميكند و هرگاه به هر دو مجراي Y و X هوا وصل شود ساچمه در وسط قرار گرفته بنابراين در هر سه حالت از خروجي آن هوا خواهيم داشت و فقط در موقعي كه هر دو مجرا در وضعيت صفر قرار دارند (هوا وصل نباشد) خروجي آن هوا نخواهيم داشت.
اگر بخواهيم جدول منطقي اين گيت را رسم كنيم به اين صورت عمل ميكنيم: چون دو ورودي (متغير) داريم بنابراين تعداد حالات آنها نسبت به هم برابر خواهد بود با:
حالت 4=؟2= تعداد حالات متغير 2=n 2= تعداد حالات
حالت 8=؟2= تعداد حالت متغير 3=n تعداد حالت متغير = n
بنابراين جدول منطقي گيت به اين صورت نوشته ميشود.
ورودي = Y ورودي = X خروجي = A
تمرين شماره 7: (فرمان يك سيلندر يك طرفه بصورت مقابل ميباشد A=X+Y مدار آن را رسم كنيد.)
تمرين شماره 8: (فرمان يك سيلندر يك طرفه به صورت مقابل ميباشد A=X+Y+Z مدار آن را رسم كنيد.)
تمرين شماره 9: (فرمان يك سيلندر يك طرفه به صورت مقابل ميباشد EMBED Equation.3 مدار آن را رسم نمائيد.)
تمرين شماره 10: (فرمان يك سيلندر يك طرفه به صورت مقابل ميباشد EMBED Equation.3 مدار آن را رسم كنيد).
بنابراين در اين مدار هرگاه X=0 و Y=1 باشد سيلندر در وضعيت صفر قرار دارد و در بقيه موارد سيلندر در وضعيت 1 قرار دارد.
در اين مدار چون دو استارت داريم بنابراين تعداꗬÂQЁန¿ကЀ᠒
橢橢좃좃Љ爤
ꋡꋡਉ[1]���]ǎǎǎǎǎǎǢ,ߪôǢ맿
Ũॄॄॄॄॄॄॄॄ륍
[1]륏
륏
륏
륏
륏
륏
$뭧
Ǵ뵛
V륳
ǎॄॄॄॄॄ륳
꾀
ǎǎॄॄप꾀
꾀
꾀
ॄ缬
ǎॄǎॄ륍
ǢǢǎǎǎǎॄ륍
꾀
ͤ꾀
다
Ů력
Ĉǎǎ륍
ॄࣞL���ꕫ넦DŽǢל衰
✐뤭
جغرافياي جزيرهالعرب
جزيرهالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد كه حد فاصل جزيرهالعرب و قارة آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود ميشود و در شرق آن درياي عمان و خليجفارس قرار گرفته است كه جزيرهالعرب را از ايران جدا ميسازد. تنها در قسمت شمالي با عراق و شامات پيوند زميني دارد.
جزيرهالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقي درياي سرخ و طبعاً شامل بخشي از ناحية غربي جريرهالعرب است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزيرهالعرب است كه در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعريفي ديگر، خود حجاز دو ناحية غربي و شرقي دارد؛ ناحية شرقي آن، كه منطقهاي كوهستاني است «حجاز» ناميده ميشود و قسمت غربي آن، كه دشتي سرازير به سوي درياي سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3. نجد؛ قسمت مياني جزيرهالعرب از شمال به جنوب است، كه در شرق حجاز قرار دارد.
4. عروض؛ به بخش وسيعي از جزيرهالعرب، كه در ناحية شرقي جزيره است، اطلاق ميشود. در اين قسمت، شهرهاي احساء و قطيف واقع است. در حاشية شرقي و جنوبشرقي جزيره، كشورهاي قطر، بحرين و عمان قرار دارند.
5. يمن؛ شامل نواحي جنوبي جزيرهالعرب است و يمن جنوبي و يمن شمالي را دربر ميگيرد كه خود دو كشور مستقلاند.
بدين ترتيب، جزيرهالعرب افزون بر آنكه از لحاظ جغرافيايي به مناطق مختلف تقسيم ميشود، از لحاظ سياسي نيز كشورهاي چندي در آن قرار دارد. امروزه گستردهترين و مهمترين بخش جزيرهالعرب، كشور عربستان سعودي است.
كشور عربستان سعودي
در دوران ما، بخش بزرگي جزيرهالعرب را كشور عربستان سعودي تشكيل ميدهد؛ ديگر كشورهاي موجود در شبه جزيره، عبارتنداز يمن، كويت، بحرين، اماراتمتحدة عربي، قطر و عمان.
كشور سعودي كه در گذشتالمطلب آن را از نو گشود. از آن زمان تا به امروز اين چاه مورد استفاده قرار ميگيرد، گرچه آب آن، كم و زياد ميشود.
در روايات اهل بيت عليهالسلام نوشيدن از آب زمزم سفارش شده و همة مسلمانان به متبرك بوده آن باور دارند. امام علي عليهالسلام فرمود: «ماء زمزم خير ماء علي وجه الارض»؛ «آب زمزم، بهترين آب روي زمين است.» روايات موجود نشان ميدهد كه پيامبر عليهالسلام و امامان عليهالسلام به طور معمول بعد از طواف، از آب زمزم استفاده ميكردند.
اكنون برخي از شركتهاي عمراني يا خدماتي در كشور سعودي، ظرفهايي از آب زمزم را به عنوان هديه در اختيار حجاج قرار ميدهند.
هنگامي كه بنيعباس سقايت را حق خانوادگي خويش ميدانستند، قبهاي بر روي زمزم ساخته بودند كه قرنها برپا بود و پيوسته بازسازي ميشد. در طرح توسعهاي كه در عهد سعوديها به اجرا درآمد، به هنگام تخريب قبة مقام ابراهيم، ساختمان چاه زمزم هم خراب شد و تنها پلكاني براي رفتن به زيرزمين و استفادة از آب ساخته شد. و همچنين آب زمزم به وسيلة لولهكشي به خارج از مسجدالحرام انتقال داده شد.
درهاي مسجد
مسجدالحرام در گذر تاريخ و در توسعههايي كه صورت گرفت، داراي درهاي بسياري شد كه برخي از آنها، در هر دوره، نامي ويژه به خود گرفت. در حال حاضر، مسجد شمار فراواني در دارد كه مهمترين آنها عبارتنداز:
درهاي سمت شرقي مسجد كه طرف مسعي است و نام برخي از آنها چنين است: «باب بنيشيبه» يا «باب السلام»، «باب النبي»، «باب العباس» و در دو سوي اين درها، باب مروه در برابر مروه و باب صفا در برابر صفا است. گفتني است كه باب بني شيبه از اعتبار خاصي برخوردار بوده است؛ زيرا پس از سقوط هبل از بام كعبه، آن را در كنار اين در دفن كردند و بنابراين، رفت و شد موحدان در اينجا، به معناي كوبيدن بيشتر شرك و بتپرستي است. استحباب ورود از اين در به مسجد به همين دليل است.
در سمت جنوبي مسجد، افزون بر درهاي متعدد، مهمترين در، كه در امتداد كوه مروه است، «باب الفتح» نام دارد و ورودي آن بسيار بزرگ است و اين همان است كه رسول خدا عليهالسلام در فتح مكه از آن وارد گرديد.
در سمت غرب، در حال حاضر، مهمترين در، «باب فهد» است؛ زيرا افزايش جديد مسجد در اين قسمت، افزايشي است كه در دورة فهد صورت گرفت و بسيار وسيع است.
در سمت شمال مسجد، افزون بر باب اجياد، كه نامي است كهن و به مناسبت محلة اجياد است، در حال حاضر در بزرگ آن به نام «باب ملꗬÂQЁန¿ကЀ᠒
橢橢좃좃Љ爤
ꋡꋡਉ[1]���]ǎǎǎǎǎǎǢ,ߪôǢ맿
Ũॄॄॄॄॄॄॄॄ륍
[1]륏
륏
륏
륏
륏
륏
$뭧
Ǵ뵛
V륳
ǎॄॄॄॄॄ륳
꾀
ǎǎॄॄप꾀
꾀
꾀
ॄ缬
ǎॄǎॄ륍
ǢǢǎǎǎǎॄ륍
꾀
ͤ꾀
다
Ů력
Ĉǎǎ륍
ॄࣞL���ꕫ넦DŽǢל衰
✐뤭
جغرافياي جزيرهالعرب
جزيرهالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد كه حد فاصل جزيرهالعرب و قارة آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود ميشود و در شرق آن درياي عمان و خليجفارس قرار گرفته است كه جزيرهالعرب را از ايران جدا ميسازد. تنها در قسمت شمالي با عراق و شامات پيوند زميني دارد.
جزيرهالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقي درياي سرخ و طبعاً شامل بخشي از ناحية غربي جريرهالعرب است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزيرهالعرب است كه در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعريفي ديگر، خود حجاز دو ناحية غربي و شرقي دارد؛ ناحية شرقي آن، كه منطقهاي كوهستاني است «حجاز» ناميده ميشود و قسمت غربي آن، كه دشتي سرازير به سوي درياي سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3. نجد؛ قسمت مياني جزيرهالعرب از شمال به جنوب است، كه در شرق حجاز قرار دارد.
4. عروض؛ به بخش وسيعي از جزيرهالعرب، كه در ناحية شرقي جزيره است، اطلاق ميشود. در اين قسمت، شهرهاي احساء و قطيف واقع است. در حاشية شرقي و جنوبشرقي جزيره، كشورهاي قطر، بحرين و عمان قرار دارند.
5. يمن؛ شامل نواحي جنوبي جزيرهالعرب است و يمن جنوبي و يمن شمالي را دربر ميگيرد كه خود دو كشور مستقلاند.
بدين ترتيب، جزيرهالعرب افزون بر آنكه از لحاظ جغرافيايي به مناطق مختلف تقسيم ميشود، از لحاظ سياسي نيز كشورهاي چندي در آن قرار دارد. امروزه گستردهترين و مهمترين بخش جزيرهالعرب، كشور عربستان سعودي است.
كشور عربستان سعودي
در دوران ما، بخش بزرگي جزيرهالعرب را كشور عربستان سعودي تشكيل ميدهد؛ ديگر كشورهاي موجود در شبه جزيره، عبارتنداز يمن، كويت، بحرين، اماراتمتحدة عربي، قطر و عمان.
كشور سعودي كه در گذشتران درآمده است.
گفتني است كه طول مسعي 5/394 و عرض آن 20 متر است. ارتفاع طبقة اول 12 و ارتفاع طبقة فوقاني آن 9 متر است. شيعيان، همانگونه كه در طبقه دوم و سوم مسجدالحرام به طواف نميپردازند، در طبقة دوم مسعي نيز سعي نميكنند.
در ميانة اين راه رفت و برگشت، قسمتي را با دو ديوارة كوتاه سنگي براي افرادي كه از راه رفتن عاجز هستند جدا ساختهاند و آنان لزوماً بايد با چرخ حركت كنند.
مسعي مجموعاً هيجده در دارد كه شماري از آنها در شرق مسجد است و برخي نيز به سمت خارج از حرم باز ميشود. مجاري نسبتاً بزرگي هم در كنارة مسعي تعبيه شده تا به هنگام سيل، آب را به جهات ديگر هدايت كند و مسعي آسيب نبيند.
بخشي از كوه صفا همچنان باقي مانده است و سعيكنندگان هنگام رسيدن به كوه، پاي خود را به آن ميزنند گرچه چنين كاري لازم نيست؛ زيرا كه بخشي از سنگفرش، روي كوه است و نيازي نيست كه پاي سعيكنندگان به سنگ كوه برسد.
از كوه مروه، تا سال 1374 شمسي (1416 ق.) بخشي مانده بود كه در طي اين سال، به هدف گسترش محدودة دور زدن سعيكنندگان آن قسمت نيز برداشتند و در انتها آن، دري به بيرون گشودند. در كوه مروه نيز بخشي از كوه، در محل دور زدن، زير پاي سعيكنندگان است.
مقامات چهارگانه در مسجدالحرام
تصويرهاي قديمي مسجدالحرام نشان ميدهد كه در داخل مسجد در چهار نقطه، مقصورههاي كوچكي وجود داشته كه امام جماعت زير آنها ميايستاده و نماز ميخوانده است. در واقع از قرن پنجم هجري يا بعد از آن، زماني كه اهل سنت هر كدام پشت سر امام خود نماز ميخواندند، در مسجدالحرام، چهار مكان براي چهار امام حنفي، شافعي، مالكي و حنبلي ايجاد شد كه نماز جماعت را در آنجا ميخواندند و مقلدين امام هر مذهب، پشتسر امام جماعت مذهب خود نماز ميگزاردند. در نماز مغرب، همه همزمان نماز را شروع ميكردند؛ اما در برخي وقتهاي ديگر، به ترتيب شافعي، مالكي، حنبلي و سپس حنفي نماز را اقامه ميكردند.
در دورههايي از تاريخ كه شيعيان زيدي بر امور مسجدالحرام مسلط بودند، اما زيديه نيز نماز را به جماعت ميخوانده است؛ گفتني است كه در برخي از دورانها، مذهب حنبلي، امامي در مسجد نداشته است.
مقام حنفي، به دليل رسميت مذاهب حنفي براي دولت عثماني، از مهمترين مقامها بوده و در برابر ناودان طلا قرار داشته است. مقام شافعي ابتدا در پشت مقام ابراهيم بوده و سپس به بالاي بنايي كه بر فراز زمزم قرار داشت، انتقال يافته است.
در دورة سعودي، اين چهار مقام به مرور تخريب شده و همة سنيان ناگزير پشتسر يك امام، كه از طرف دولت سعودي معين ميشود، نماز ميخوانند. كردي نوشته است كه اين اقدام از زمان روي كار آمدن عبدالعزيز رواج يافت. اما تخريب مقامها، از سال 1377 هجري آغاز شد.
كوه و غار حرا
كوه حرا به نام «جبل النور»، «جبلالقرآن» و «جبلالاسلام» نيز شناخته ميشود. اين كوه كه يكي از مكانهاي مقدس مكه و از آثار مذهبي باقي مانده از عصر رسالت به شمار ميرود، در شمال شرق مكه واقع شده و دويست متر از سطح دريا ارتفاع دارد. بر روي اين كوه، برخلاف تمامي كوههاي مكه، هيچگونه گياه يا آبي ديده نميشود. گفتني است كه در امتداد اين كوه، كوههاي اطراف عرفات قرار داشته و همچنين با كوههاي طائف نيز پيوند دارد.
در پنجاه متر مانده به قلة كوه، غار حرا قرار دارد كه تنها فضايي به گنجايش نشستن پنج نفر داشته و در جايي از آن، تنها يك نفر ميتواند بايستد.
غار حرا محل عبادت رسول خدا عليهالسلام بوده و آن حضرت چندي از ايام سال، به ويژه ماه مبارك رمضان را در آن بسر ميبرده است. در همين غار بود كه نخستين بار بر رسول خدا عليهالسلام وحي نازل شد و پنج آية آغازين سورة علق براي آن حضرت فرود آمد: اقرأ باسم ربك الذي خلق، خلقالانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم الذي علم بالقلم. بنابراين، اين غار از بهترين و متبركترين نقاط مكه محسوب ميشود؛ جايي كه مسلمانان آگاه و توانمند براي زياردت بدانجا ميروند و در آنجا نماز ميگزارند.
كوه ثبير كه در برابر كوه حرا در سوي ديگر جاده قرار دارد، از مكانهاي مقدس به شمار ميرود. گفتهاند كه خداوند از اين كوه، گوسفندي را براي ذبح نزد اسماعيل عليهالسلام فرستاده است.
دولت سعودي به دليل داشتن باورهاي مذهبي ويژة خود، كمترين اعتنايي به متبرك بودن اين كوه نداشته و در بهبود شرايط رفت و آمد به آنجا اقدامي نميكند، به عكس، مسير عبور زائران براي بالا رفتن به سمت غار، بسيار كثيف و مملو از گدايان خارجي است كه وضعيت بسيار مشمئز كنندهاي دارد. لااقل در نوبتي كه مؤلف موفق به رفتن به حرا شد، وضعيت چنين بود. گفتههاي دوستان هم مؤيد آن بود كه اين وضعيت همچنان ادامه دارد.
كوه و غار ثور
كوه ثور، كوهي است بزرگتر از كوه حرا كه در جنوب شرقي مسجدالحرام در راه طائف خوانده شده است.
سه كوه متصل به يكديگر را به نام كوه ثور ميشناسند و غار ثور در سومين آنها قرار دارد. زماني كهꗬÂQЁန¿ကЀ᠒
橢橢좃좃Љ爤
ꋡꋡਉ[1]���]ǎǎǎǎǎǎǢ,ߪôǢ맿
Ũॄॄॄॄॄॄॄॄ륍
[1]륏
륏
륏
륏
륏
륏
$뭧
Ǵ뵛
V륳
ǎॄॄॄॄॄ륳
꾀
ǎǎॄॄप꾀
꾀
꾀
ॄ缬
ǎॄǎॄ륍
ǢǢǎǎǎǎॄ륍
꾀
ͤ꾀
다
Ů력
Ĉǎǎ륍
ॄࣞL���ꕫ넦DŽǢל衰
✐뤭
جغرافياي جزيرهالعرب
جزيرهالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد كه حد فاصل جزيرهالعرب و قارة آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود ميشود و در شرق آن درياي عمان و خليجفارس قرار گرفته است كه جزيرهالعرب را از ايران جدا ميسازد. تنها در قسمت شمالي با عراق و شامات پيوند زميني دارد.
جزيرهالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقي درياي سرخ و طبعاً شامل بخشي از ناحية غربي جريرهالعرب است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزيرهالعرب است كه در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعريفي ديگر، خود حجاز دو ناحية غربي و شرقي دارد؛ ناحية شرقي آن، كه منطقهاي كوهستاني است «حجاز» ناميده ميشود و قسمت غربي آن، كه دشتي سرازير به سوي درياي سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3. نجد؛ قسمت مياني جزيرهالعرب از شمال به جنوب است، كه در شرق حجاز قرار دارد.
4. عروض؛ به بخش وسيعي از جزيرهالعرب، كه در ناحية شرقي جزيره است، اطلاق ميشود. در اين قسمت، شهرهاي احساء و قطيف واقع است. در حاشية شرقي و جنوبشرقي جزيره، كشورهاي قطر، بحرين و عمان قرار دارند.
5. يمن؛ شامل نواحي جنوبي جزيرهالعرب است و يمن جنوبي و يمن شمالي را دربر ميگيرد كه خود دو كشور مستقلاند.
بدين ترتيب، جزيرهالعرب افزون بر آنكه از لحاظ جغرافيايي به مناطق مختلف تقسيم ميشود، از لحاظ سياسي نيز كشورهاي چندي در آن قرار دارد. امروزه گستردهترين و مهمترين بخش جزيرهالعرب، كشور عربستان سعودي است.
كشور عربستان سعودي
در دوران ما، بخش بزرگي جزيرهالعرب را كشور عربستان سعودي تشكيل ميدهد؛ ديگر كشورهاي موجود در شبه جزيره، عبارتنداز يمن، كويت، بحرين، اماراتمتحدة عربي، قطر و عمان.
كشور سعودي كه در گذشت به يقين برگرفته از و حتي اسلام نيز شماري از آنها را تأييد كرد. عبدالمطلب را بايد يكي از احياگران آيين ابراهيمي دانست.
ابوطالب، چهرة شاخص ديگر، ابوطالب فرزند عبدالمطلب و عموي پيامبر عليهالسلام است. وي در پردة تقيه توانست حمايتي قابل ستايش از رسول خدا عليهالسلام در برابر فشار مشركان به عمل آورد. او در برابر تهديدهاي قريش، حاضر نشد رسول خدا عليهالسلام را به آنان تسيلم كند و حمايت آشكار خود را از آن حضرت در همة مراحل اعلام كرد. اشعار زيادي از ابوطالب برجاي مانده كه، علاوه بر ايمان عميق او، نشاندهندة چهرة ادبي اين بزرگمرد هاشمي است. اين اشعار، ضمن ديوان وي كه در قرن سوم فراهم آمده، موجود و به چاپ رسيده است. بر اساس اسناد دقيق تاريخي، وي بزرگترين حامي پيامبر عليهالسلام در سالهاي خفقان در مكه بود. ابوطالب در همان آغاز بعثت، فرزندانش علي و جعفر را به خدمت رسول خدا عليهالسلام فرستاد و خود نيز تا سال دهم بعثت كه زنده بود، هرگز در دفاع از آن حضرت كوتاهي نكرد.
خديجه، چهرة ديگر مدفون در قبرستان ابوطالب، حضرت خديجه است. او زني فداكار و ايثارگر و نخستين زن مؤمن به رسول خدا عليهالسلام بود. وي تمامي اموال خود را وقف پيشبرد اسلام كرد و در برابر فشاري كه قريش بر رسول خدا عليهالسلام وارد ميكردند، بهترين يار صميمي او در خانه محسوب ميشد. رسول خدا عليهالسلام هميشه از او به نيكي ياد ميكرد تا جايي كه حسادت برخي از همسران وي برانگيخته ميشد، اما آن حضرت از تحسين خديجه عليهالسلام خودداري نميكرد.
گفتني است كه روي قبر منسوب به حضرت خديجه بقعهاي بوده است كه وهابيها آن را خراب كردند. همينطور بقعههاي ديگر روي برخي از مزارهاي ديگر وجود داشته كه پس از تسلط وهابيها تخريب شده است.
در اين كه اين بقعهها دقيقاً روي محل دفن اجداد پيامبر عليهالسلام ساخته شده باشد، ترديدهايي وجود دارد، زيرا تا پيش از قرن دهم، مورخان مكه از محل قبر اين بزرگواران در قبرستان ياد شده، سخن نگفتهاند. اما براساس آنچه در منابع تاريخي آمده، شكي نيست كه اين افراد در قبرستان ياد شده دفن شدهاند. و اين مطلب در منابع تاريخي آمده است.
عالمان شيعه، بسياري از عالمان شيعه نيز كه در مكه درگذشته يا به شهادت رسيدهاند در اين قبرستان مدفونند. يكي از آنها سيدزينالعابدين كاشاني است كه از بانيان تجديد بناي كعبه در سال 1039 هجري است. در آن سال كعبه در سيل خراب شد وꗬÂQЁန¿ကЀ᠒
橢橢좃좃Љ爤
ꋡꋡਉ[1]���]ǎǎǎǎǎǎǢ,ߪôǢ맿
Ũॄॄॄॄॄॄॄॄ륍
[1]륏
륏
륏
륏
륏
륏
$뭧
Ǵ뵛
V륳
ǎॄॄॄॄॄ륳
꾀
ǎǎॄॄप꾀
꾀
꾀
ॄ缬
ǎॄǎॄ륍
ǢǢǎǎǎǎॄ륍
꾀
ͤ꾀
다
Ů력
Ĉǎǎ륍
ॄࣞL���ꕫ넦DŽǢל衰
✐뤭
جغرافياي جزيرهالعرب
جزيرهالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد كه حد فاصل جزيرهالعرب و قارة آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود ميشود و در شرق آن درياي عمان و خليجفارس قرار گرفته است كه جزيرهالعرب را از ايران جدا ميسازد. تنها در قسمت شمالي با عراق و شامات پيوند زميني دارد.
جزيرهالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقي درياي سرخ و طبعاً شامل بخشي از ناحية غربي جريرهالعرب است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزيرهالعرب است كه در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعريفي ديگر، خود حجاز دو ناحية غربي و شرقي دارد؛ ناحية شرقي آن، كه منطقهاي كوهستاني است «حجاز» ناميده ميشود و قسمت غربي آن، كه دشتي سرازير به سوي درياي سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3. نجد؛ قسمت مياني.
مقبرة شهداي فخ
حسينبن عليبن حسنبن حسنبن ابيطالب، در سال 169 هجري، قيامي را بر ضد هادي عباسي (خلافت از 169ـ170) در منطقه فخ از شهر مكه ترتيب داد. وي قيامش را در مدينه آغاز كرد و پس از تسلط بر اين شهر، از آنجا كه زمان حج نزديك بود، همراه سيصد تن از شيعيان و نزديكانش به سوي مكه حركت كرد. وي در منطقة فخ با سپاه عباسيان مواجه شد و در نبردي كه صورت گرفت به شهادت رسيد. همراه وي شمار ديگري از سادات حسني نيز به شهادت رسيدند.
شهيد فخ، در شمار علويان حسني، شهيدي است كه از سوي امامان شيعه عليه السلام مورد تأييد قرار گرفته است. به علاوه ضمن رواياتي كه نقل شده، خبر شهادت او از زبان پيامبر عليهالسلام نيز نقل شده است. ازجمله آنكه:
ابوالفرج اصفهاني روايتي از امام باقر عليهالسلام نقل كرد كه حضرت فرمود: رسول خدا عليهالسلام زماني كه از فخ ميگذشت، ايستاد، ركعتي نماز گزارد و وقتي ركعت دوم را خواند گريه كرد. اصحاب نيز گريه كردند، وقتي دليلش را پرسيدند، حضرت فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه: «يا محمد ان جلا من ولدك يقتل في هذا المكان و أجر الشهيد معه، اجر الشهيدين». «اي محمد! مردي از فرزندان تو در اينجا كشته ميشود كه اجر شهيد همراه او، اجر دو شهيد است.»
همو روايت ديگري نقل كرده است كه وقتي حضرت به موضع فخ رسيد، با اصحابش نماز ميت خواند و سپس فرمود: «يقتل هاهنا رجل من اهل بيتي في عصابه من المؤمنين، ينزل لهم بأكفان و حنوط من الجنه، تسبق أرواحهم أجسادهم الي الجنه». همچنين نقل شده است كه در سفري كه امام صادق عليهالسلام به مكه داشتند، به يكي از اصحاب فرمودند: وقتي به فخ رسيديم، مرا آگاه گردان. وقتي به آنجا رسيدند، حضرت پياده شده، وضو گرفتند و نمازي خواندند و سپس سوار شدند. آن صحابي علت اين كار را پرسيد. حضرت روايت سابق الذكر را از پيامبر عليهالسلام براي او نقل كردند.
زماني كه سرهاي شهدا را نزد هادي آوردند، موسيبن جعفر عليهالسلام و شماري از علويان حاضر بودند. حضرت دربارة شهيد فخ فرمود: «مضي والله مسلماً صالحاً صواماً قواماً آمراً بالمعروف، ناهياً عن المنكر».
در حال حاضر اين مقبره در خيابان شهدا قرار دارد كه به جز نام خيابان، تمامي آن منطقه را به نام منطقة شهدا ميشناسند و اين نام هم دقيقاً به خاطر شهادت شهيد فخ در آنجاست. يك خيابان فرعي از خيابان شهدا به فاصلة نزديكي از تقاطع شهدا ـ تنعيم به سمت مقبره ميرود. مقبرة مزبور در پايين كوهي قرار گرفته كه اكنون يك سمت آن مقبره و سمت ديگر آن ميدان فوتبال است. اين مقبره به عبارتي در پشت مسجدالبوقري واقع است.
مقبرة مزبور به خاطر راه سه پاره شده و يك مثلثي كوچك آن در حال ازبين رفتن است، بخشي از آن با يكي دو متر ارتفاع از سطح خيابان ماره 46: مداري طرح كنيد كه در آن گروهبندي A+B+A- انجام شود ضمناً بجاي كليه ميكروسئيچها از سنسور همجوار پنوماتيكي استفاده شود.
15. 5 تقويتكنندهها:
در مورد انواع سنسور گفتيم با توجه به اينكه سيگنال Px آنها ضعيف ميباشد درنتيجه سيگنال X نيز ضعيف ميباشد و بستهاند.
محصب
منطقة محصب در راه حرم به منا (طريق مسجدالحرام)، از پل حجون تا جايي كه اكنون شهرداري مكه واقع شده ـ يعني امانهالعاصمهالمقدسه ـ قرار دارد؛ به عبارتي از ميدان معابده تا پل حجون. رسول خدا عليهالسلام در بازگشت از منا به همراه مسلمانان در اين منطقه توقف كرده است. دربارة حدود اين منطقه اقوال مختلفي وجود دارد، با اين حال تعريف فوق نسبتاً دقيق است.
دليل انتخاب محصب براي نزول رسول خدا عليهالسلام آن بود كه اين منطقه جايي بود كه آشنايي با چند مسجد مكه
1ـ مسجد الجن: بنا به نقل بعضي روايات نامگذاري اين مسجد به نام جن سورة جن بوده است كه خداوند در اين سوره فرموده است.
جنها آيات الهي را شنيدند و به آنها ايمان آوردند.
محل فعلي آن در پائين كوه حجون به سمت مسجدالحرام است.
2ـ مسجدالاجابه: بنا به نقل اين مسجد محل ورود رسول خدا (ص) به مكه در هنگام فتح مكه بوده است محل فعلي آن ابتداي شارعالاجابه كه در طريق مسجدالحرام است.
3ـ مسجد حنيف: مهمترين مسجد منا است، دربارة محل و فلسفة پيدايش آن، روايت جالب توجهي دارد، در سال پنجم هجرت مشركان مكمه به تحريك يهوديان پيمان اتحادي را با برخي از قبايل عرب امضاء كردند تا به مدينه حمله كنند و ريشة اسلام را از اساس بركنند.
محلي كه آنان براي امضاي اين پيمان انتخاب كردند جائي بود كه بعدها مسجد حنيف در آنجا بنا گرديد، اين بدان معنا است كه در محل پيمان مشركان بر ضد اسلام مسجدي بنا شد تا شكست اتحاد قريش با قبايل عرب را يادگار باشد.
حنيف به علي گويند كه از شدت كوهستاني بودن آن كاسته شده اما هنوز به صورت دشت در نيامده است.
مسجد حنيف شاهد خطبههاي مهم رسول خدا (ص) در رحجهالوداع بوده است.
نقل است كه بيش از هفتاد پيامبر در اين مسجد نماز خواندند.
و در روايت است كه در منا سعي شود كه نمꗬÂQЁန¿ကЀ᠒
橢橢좃좃Љ爤
ꋡꋡਉ[1]���]ǎǎǎǎǎǎǢ,ߪôǢ맿
Ũॄॄॄॄॄॄॄॄ륍
[1]륏
륏
륏
륏
륏
륏
$뭧
Ǵ뵛
V륳
ǎॄॄॄॄॄ륳
꾀
ǎǎॄॄप꾀
꾀
꾀
ॄ缬
ǎॄǎॄ륍
ǢǢǎǎǎǎॄ륍
꾀
ͤ꾀
다
Ů력
Ĉǎǎ륍
ॄࣞL���ꕫ넦DŽǢל衰
✐뤭
جغرافياي جزيرهالعرب
جزيرهالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است. در غرب آن درياي سرخ قرار دارد كه حد فاصل جزيرهالعرب و قارة آفريقاست؛ جنوب آن به اقيانوس هند محدود ميشود و در شرق آن درياي عمان و خليجفارس قرار گرفته است كه جزيرهالعرب را از ايران جدا ميسازد. تنها در قسمت شمالي با عراق و شامات پيوند زميني دارد.
جزيرهالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقي درياي سرخ و طبعاً شامل بخشي از ناحية غربي جريرهالعرب است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزيرهالعرب است كه در جنوب حجاز قرار دارد.
در تعريفي ديگر، خود حجاز دو ناحية غربي و شرقي دارد؛ ناحية شرقي آن، كه منطقهاي كوهستاني است «حجاز» ناميده ميشود و قسمت غربي آن، كه دشتي سرازير به سوي درياي سرخ است، «تهامه» نام دارد.
3. نجد؛ قسمت مياني جزيرهالعرب از شمال به جنوب است، كه در شرق حجاز قرار دارد.
4. عروض؛ به بخش وسيعي از جزيرهالعرب، كه در ناحية شرقي جزيره است، اطلاق ميشود. در اين قسمت، شهرهاي احساء و قطيف واقع است. در حاشية شرقي و جنوبشرقي جزيره، كشورهاي قطر، بحرين و عمان قرار دارند.
5. يمن؛ شامل نواحي جنوبي جزيرهالعرب است و يمن جنوبي و يمن شمالي را دربر ميگيرد كه خود دو كشور مستقلاند.
بدين ترتيب، جزيرهالعرب افزون بر آنكه از لحاظ جغرافيايي به مناطق مختلف تقسيم ميشود، از لحاظ سياسي نيز كشورهاي چندي در آن قرار دارد. امروزه گستردهترين و مهمترين بخش جزيرهالعرب، كشور عربستان سعودي است.
كشور عربستان سعودي
در دوران ما، بخش بزرگي جزيرهالعرب را كشور عربستان سعودي تشكيل ميدهد؛ ديگر كشورهاي موجود در شبه جزيره، عبارتنداز يمن، كويت، بحرين، اماراتمتحدة عربي، قطر و عمان.
كشور سعودي كه در گذشت 52: مدار مربوط به دياگرام گام به گام ذيل كه فرمان يك دستگاه شستشو را انجام ميدهد طرح كنيد.
طرح شماتيك دياگرام گام به گام
تمرين شماره 53: مدار مربوط به دياگرام زير را طرح كنيد.
تمرين شماره 54: مدار مربوط به دياگرام گام به گام زير را رسم كنيد.
تمرين شماره 55: مدار مربوط به گروهبندي ذيل را رسم كنيد.
تمرين شماره 56: مداري طرح كنيد كه سيلندر دوكاره داراي حركت رفت و برگشت بوده و بتوان در هر نقطه با رها كردن استارت سيلندر را متوقف نمود.
تذكر: استارت حركت رفت و استارت حركت برگشت مجزا ميباشند. (به دو روش)
روش اول:
روش دوم:
تمرين شماره 57: ميله پيستون يك سيلندر دوكاره بايد توسط يك اربريرو با قرارگيري مانعي در جلوي آن حركت به جلو نمايد و پس از طي كورس و رسيدن به سنسور فشار برگردان مجدداً مراجعت نمايد.
6. واحدهاي پنوماتيكي
1. 6 سيلندر با بلوك نصب شده كنترل هوا
اين واحد بنام سيلندر محرك دائمي ناميده ميشود. سيلندر پنوماتيكي بوسيله شير كنترل بكار افتاده و وقتيكه به انتهاي موضع خود رسيد بطور خودكار به موضع اولي خود برميگردد. اين حركت رفت و برگشت تا زمانيكه جريان هواي فشرده قطع نشود ادامه خواهد داشت. نوع طرح ساختمان و عمليات كاري اين سيلندر امكان كاربرد اين واحد را در ماشينسازي و تأسيساتي كه احتياج به كار رفت و برگشت دائمي دارند، ميدهد. عمليات تغذيه و بيرون انداختن تكتك قطعات كار و كشيدن باند مونتاژ با عمليات تاكتي، نمونهاي از كاربرد اين واحد ميباشد.
اين واحد ميتواند بطور مستقيم يا غيرمستقيم تغيير كنترل دهد. سرعت حاصله از اين واحد ميتواند 3 الي 60 متر در دقيقه باشد و به علت ساختمان كوچكش امكان نصب آن در محلهايي كه محدوديت فضائي دارند نيز ميباشد. طول كورس آن را نيز ميتوان بطور غيرپلهاي تنظيم نمود. با نصب دو شير تنظيم سرعت ميتوان سرعت رفت و برگشت را بطور جداگانه تنظيم نمود و با گزاردن صدا خفهكن، صداي تخليه دستگاه را نيز ميتوان كاهش داد. شكل زير بلوك كنترل هوا را نشان ميدهد:
سيستم پنوماتيك و هيدروليك
همانطوريكه ميدانيد محركههاي پنوماتيك در مواقعي كه سرعت زياد موردنياز باشد و همچنين نيروي سيستم بيش از 3000 نيوتن نبايد كار بردارد. و براي بيش از اين مقدار اقتصادي نميباشد.
محدوديت ديگر محركههاي پنوماتيكي آن است كه نميتوان سرعت حركت آنها را كاملاً تنظيم نمود (بدليل خاصيت تراكمپذيري هوا) براي برطرف كردن اين محدوديتها از هيدروليك نيز بايد كمك گرفت. و برتري هيدروليك و پنوماتيك را در هم ادغام نمود. در نتيجه بتوانيم يك سرعت كاملاً يكنواخت را طراحي نمائيم با يك نيروي زياد بدست آوريم. كاربرد اين واحد اغلب در مواردي است كه در مدارات احتياج به سرعت يكنواختي ميباشد مانند سوراخكاري ـ فرزكاري و تراشكاري و مدارات پرس كه سرعت بايد دقيقاً تنظيم باشد.
2. 6 تبديلكننده فشار:
تبديلكننده فشار ابزاري است كه هم با روغن و هم با هواي فشرده كار ميكند وقتيكه فشار هوا بر سطح روغن داخل مخزن وارد ميگردد، روغن تحت فشار قرار گرفته و بوسيله شير تنظيم سرعت روغن به سيلندر كار جريان مييابد و ميله پيستون با يك سرعت يكنواخت به حركت درميآيد. برگشت توسط هواي فشرده صورت گرفته و مخزن روغن از هوا تخليه و مجدداً از روغن موجود در مخزن سيلندر پر ميشود با اين طريق تبديل فشار هيچگونه افزايش فشار روي نميدهد.
3. 6 تشديدكننده فشار
دستگاه تشديدكننده فشار داراي دو اطاقك ميباشد كه دو پيستون درون اطاقكهاي آن قرار گرفته است و اين دو پيستون توسط جسم صلب (سخت) به هم وصل شدهاند. بنابراين نيروهاي دو پيستون با هم برابر ميباشد حال چنانچه فشار معيني را به پيستون بزرگ اعمال كنيم با توجه به نسبت سطوح اين مقدار فشار در پيستون كوچكتر چند برابر خواهد شد.
مثال: در يك سيستم تشديدكننده فشار مساحت پيستون بزرگ A1=100cm2 و مساحت پيستون كوچك A2=10cm2 ميباشد اگر فشار وارد بر پيستون بزرگ P1=6bar باشد حساب كنيد فشاري كه در پيستون بوجود ميآيد.
A1.P1=A2P2> 100.6=10.P2> 600/10=10P2/1> P2=60bar
بنابراين ميبينيم چون سطح پيستون كار 10/1 سطح پيستون بزرگ ميباشد فشار توليدي آن 10 برابر فشار پيستون ورودي ميباشد شكل تشديدكننده فشار را نشان ميدهد.
6 واحد پيشبر پنوماتيك ـ هيدروليك:
در مواقعي كه نياز به يك سرعت يكنواخت داشته باشيم مثلاً هنگام سوراخكاري به دليل خاصيت تراكمپذيري هوا نميتوان سرعت يكنواخت را در آن ايجاد نمود بنابراين بايد از ادغام سيستم هيدروليك و پنوماتيك استفاده كرد. در اين روش سيلندر كار كننده با هوا تغذيه ميكند ولي چون بايد سرعت حركت آن در طول كورس ثابت بماند بنابراين دو سر سيلندر پنوماتيكي را به دو سر سيلندر هيدروليكي وصل ميكنند و چون مايع قابليت تراكم خيلي كمي دارد بنابراين ميتوان سرعت حركت سيلندر را تا حدود زيادي منظم كرد.
سيلندر روغن در واحد پيشبر نقش سيلندر ترمز را دارد يعني هر وقت سرعت آن كم يا زياد شود متناسب با آن سرعت سيلندر پنوماتيكي نيز تغيير خواهد كرد. يعني در واقع سرعت حركت سيلندر پنوماتيكي تابع حركت سيلندر هيدروليكي ميباشد. يكي از مسائل مهم در مورد واحد پيشبر آن است كه چون مايع درون سيلندر هيدروليك در يك مدار بسته نوسان ميكند چنانچه مدار نشتي داشته باشد نميتوان سرعت حركت سيلندر را تنظيم كرد بنابراين همواره از يك مخزن ذخيره كه به سيلندر هيدروليكي وصل ميشود استفاده ميگردد تا اگر در مقدار روغن كاهش بوجود آمد از طريق مخزن ذخيره جبران گردد.
اشكال زير نمونهاي از چند واحد پيشبر را نشان ميدهد.
5. 6 واحد پيشبر هيدروليك و پنوماتيك با محرك دوراني:
با نصب يك سيلندر ترمز روغني بر روي يك سيلندر دوراني واحدي تشكيل ميگردد كه براي اتوماتيك كردن ماشينهاي سوراخكاري كاربرد داشته و اين واحد حركت خطي را تبديل به حركت دوراني مينمايد و ضمناً به علت وجود سيلندر روغني، خواصي كه يك واحد پيشبر هيدروليك پنوماتيك دارد را دارا ميباشد.
طراحي مدارات پنوماتيكي:
حال اگر مدار موردنظر بصورت مرتب تكرار نشود يعني تداخلي باشد نميتوان با استفاده از روش احساسي مدار مربوط را طرح كرد البته از نظر تئوري ميتوان آن را رسم نمود ولي عملاً مدار كار نخواهد كرد مثلاً:
تمرين شماره 60:
مدار مربوط به گروهبندي A+B+B-A- را به روش احساسي طرح كنيد.
توضيح:
در اين مدار همانطوريكه ميبينيم چون ميكروسوئيچ bo تحريك ميباشد نميتوان استارت را تحريك نمود همچنين در گام سوم بنا به تحريك بودن a1 سيلندر B نميتواند منفي شود لذا بايد اينگونه ميكروسوئيچها را به طريقي حذف نمود.
يكي از روشهاي برطرف كردن اين ميكروسوئيچها مزاحم استفاده از ميكروسوئيچ برگشت خلاص ميباشد.
تمرين شماره 61: دياگرام گام به گام و مدار مربوط به گروهبندي ذيل را با استفاده از روش برگشت خلاص طرح كنيد. A+B+B-A
در طراحي مدارات پنوماتيكي ممكن است به دو نوع گروهبندي برخورد كنيم. 1ـ گروهبندي منظم 2ـ گروهبندي نامنظم
اگر گروهبندي مدار بصورت منظم باشد ميتوان با استفاده از روش احساسي (روش اول) مدار را طرح نمود ولي اگر گروهبندي مدار نامنظم باشد نميتوان از روش احساسي استفاده كرد. بنابراين بايد از روشهاي ديگر استفاده نمود.
گروهبندي منظم: در اين گروهبندي سيلندرها به طور مرتب مثبت و يا منفي ميشوند.
مثال: A+B+A-B-
مثال: A+B+C+A-B-C
مثال: A+B+C+A-
B-
C-
مثال: C-B-A-C+B+A+
تمرين شماره 58ـ گروهبندي A+B+C+A-B-C اين مدار را ميتوان با استفاده از روش احساسي طرح كرد.
7. كلاً روشهاي طراحي مدارات پنوماتيكي عبارتنداز:
1ـ روش احساسي
2ـ روش استفاده از برگشت خلاص
3ـ روش استفاده از تايمر
4ـ روش كاسكيد
5ـ روش تاكت زنجيري
6ـ روش تاكت ـ كاسكيد (مختلط)
همانطوريكه ملاحظه كرديد روش احساسي فقط در مواردي كاربرد دارد كه گروهبندي منظم باشد براي روشن شدن موضوع به مثالي ديگر ميپردازيم:
تمرين شماره 59: گروهبندي مقابل را به روش احساسي طرح كنيد. A-B-A+B+
قطع بودن جريان را در داخل شير با علامت ؟ نشان ميدهند.
اتصال مسيرها با نقطه مشخص ميشود.
دهانه اتصالي (تغذيه و تخليه) با خطوط ترسيمي در قسمت چهارگوش موضع سكون و نيز موضع شروع.
مسير تخليه بدون دهانه اتصالي (تخليه را نميتوان خفه كرد)
مسير تخليه با دهانه اتصالي (تخليه را ميتوان خفه كرد)
به منظور اطمينان در نصب صحيح شيرها دهانهها را با حروف الفباء بزرگ مشخص مينمايند.
دهانه خطوط كار A.B.C…
دهانه تغذيه انرژي P…
دهانه تخليه R.S.T…
دهانه خطوط سيگنال Z.Y.X…
شير راهدهنده 2/2 نرمال قطع
شير راهدهنده 2/3 نرمال وصل
شير راهدهنده 2/3 نرمال قطع
شير راهدهنده 3/3 نرمال وصل
شير راهدهنده 2/4
شير راهدهنده 3/4 موضع وسط بسته
شير راهدهنده 3/4 موضع وسط شناور
شير راهدهنده 3/4 موضع وسط جريان آزاد
شير راهدهنده 2/5
شير راهدهنده 3/5
شير راهدهنده 3/6
مدار مربوط به تمرين شماره 92:
انواع كاراندازهاي شير:
با توجه به نحوه كار و كاربرد شيرهاي راه دهنده ميتوان به روشهاي مختلف شيرها را راه انداخت.
كار اندازه دستي
عمومي
دگمهاي
اهرمي
پدالي
2ـ كار انداز مكانيكي:
شاخكي
فنري
غلطكي
غلطكي با برگشت خلاص
3ـ كارانداز الكتريكي:
مگنت برقي با يك كويل
با دو كويل در يك جهت
با دو كويل در مقابل هم
قطع بودن جريان را در داخل شير با علامت ؟ نشان ميدهند.
اتصال مسيرها با نقطه مشخص ميشود.
دهانه اتصالي (تغذيه و تخليه) با خطوط ترسيمي در قسمت چهارگوش موضع سكون و نيز موضع شروع.
مسير تخليه بدون دهانه اتصالي (تخليه را نميتوان خفه كرد)
مسير تخليه با دهانه اتصالي (تخليه را ميتوان خفه كرد)
به منظور اطمينان در نصب صحيح شيرها دهانهها را با حروف الفباء بزرگ مشخص مينمايند.
دهانة خطوط كار A.B.C…
دهانه تغذيه انرژي P…
دهانه تخليه R.S.T…
دهانه خطوط سيگنال Z.Y.X…
شير راه دهنده، 1/2 نرمال قطع
شير راه دهنده 2/3 نرمال وصل
شير راه دهنده 2/3 نرمال قطع
شير راه دهنده 3/3 نرمال وصل
شير راه دهنده 2/4
شير راه دهنده 3/4 موضع وسط بسته
شير راه دهنده 3/4 وضع وسط شناور
شير راه دهنده 3/4 وضع وسط جريان آزاد
شير راه دهنده 2/5
شير راه دهنده 3/5
شير راه دهنده 3/6
«انواع كارانداز»
توسط اهرم
توسط پا (پدالي)
شاخك
فنر
غلتك
غلتك با برگشت خلاص
سنسور (غيراستاندارد)
4ـ تحت فشار كنترل؛ كنترل مستقيم:
با رساندن هوا
با برداشتن هوا
با اختلاف فشار
كنترل غيرمستقيم:
با رساندن فشار به سير كنترل غيررسمي توسط شير پيلوتي
با برداشتن فشار از كنترل اصلي توسط شير پيلوتي
5ـ كنترل تركيبي:
با الكترومگنت و شير پيلوتي
با الكترومگنت يا شير پيلوتي
تشديدكننده فشار براي ماده كاري مساوي
تشديدكننده فشار براي هوا و مايع
تبديلكننده فشار براي مثال از هوا به مايع
سيلندر دوكاره با ضربهگير دوطرفه غيرقابل تنظيم
سيلندر دوكاره با ضربهگير يكطرفه قابل تنظيم
شير راهدهنده با چهار دهانه اتصالي
شير با مانع برگشت بدون فنر
شير با مانع برگشت با فنر
شير با مانع برگشت و پيلوت كنترل
شير تعويض كننده ـ يا ـ
شير تخليه سريع
شير دو فشاره ـ و ـ
شير محدودكننده فشار قابل تنظيم
الكترومگنت با يك كويل
الكترومگنت با دو كويل متقابل
الكتروموتور با حركت دائمي
با موتور گامدهنده برقي
«كنترلهاي پنوماتيكي»
با تأثير مستقيم هواي فشرده
با برداشت هواي فشرده
با اختلاف فشار هوا
سيلندر دوكاره با ميله پيستون يكطرفه
سيلندر دوكاره با ميله پيستون دوطرفه
سيلندر ديفرانسيلي با ميله پيستون يكطرفه
سيلندر دوكاره با ضربهگير دوطرفه قابل تنظيم
سيلندر يكطرفه تلسكوپي حركت برگشت توسط نيروي خارجي سيلندر دوكاره تلسكوپي
«تبديلكنندههاي انرژي»
كمپرسور يك جهت جريان ثابت
پمپ واكيوم
موتور پنوماتيكي با يك جهت جريان ثابت
موتور پنوماتيكي با دو جهت جريان ثابت
موتور پنوماتيكي يك جهت جريان قابل تنظيم
موتور پنوماتيكي با دو جهت جريان قابل تنظيم
موتور پنوماتيكي با حوزه نوساني محدود
سيلندر يكطرفه حركت برگشت توسط نيروي خارجي
سيلندر يكطرفه حركت برگشت توسط نيروي فنر
نقطه اتصال فشار بسته است.
تخليه را ميتوان خفه كرد
تخليه را نميتوان خفه كرد
نقطه تخليه
نقطه اتصال فشار به دهانه مسير
شير تابع فشار قابل تنظيم
حرارتسنج
شدت جريانسنج (جريان)
شدت جريانسنج (حجم)
سوئيچ فشار
سنسور فشار
سنسور حرارتي
سنسور جريان
نشاندهنده
سنسور انعكاسي
اربرير فرستنده
اربرير گيرنده
سنسور فشار برگردان
سنسور دهانهدار
«شيرهاي كنترل شدت جريان»
شير گلويي با تنگناي ثابت
شير ديافراگمي با تنگناي ثابت
شير گلويي قابل تنظيم
شير گلويي قابل تنظيم با كارانداز دستي
شير گلويي قابل تنظيم با كارانداز مكانيكي برگشت فنر
شير قطع و وصل
اتصال دوراني يك خطه
اتصال دوراني دو خطه
صدا خفهكن
مخزن پنوماتيكي
فيلتر
آبگير كارانداز دستي
آبگير با تخليه اتوماتيك
خط كوپلينگ شده با كوپلينگ سريع بدون شير يكسوكننده
با باز كن مكانيكي
خط كوپلينگ شده با كوپلينگ سريع با شير يكسوكننده
با بازكن مكانيكي كوپلينگ نشده مسير باز است
كوپلينگ سريع، كوپلينگ نشده مسير توسط
شير يكسوكننده بسته است
قفل* علامت براي وسيلهاي كه قفل را باز نمايد.
پرشي
اتصال مفصلي بطور ساده
اتصال مفصلي با اهرم عبوري
مفصل با نقطه ثابت
كارانداز عمومي
كارانداز دگمهاي
شير تابع فشار با تخليه، قابل تنظيم غيراستاندارد
شير تنظيم فشار بدون دهانه تخليه قابل تنظيم
شير تنظيم فشار با دهانه تخليه قابل تنظيم
تقويتكننده شدت جريان
شير راهدهنده 2/3 با تقويتكننده
«تبديلكننده سيگنال، غيراستاندارد»
برق ـ پنوماتيك
پنوماتيك ـ برق
شمارهانداز تفريقي
شمارهانداز جمع و تفريقكننده
شمارهانداز جمعكننده
«كاراندازه»
با تمركز هواي فشرده
با تمركز فنر
با تأثير هواي فشرده غيرمستقيم (پيلوتي)
با برداشت هواي فشرده غيرمستقيم
با تأثير هواي فشرده توسط تقويتكننده (غيراستاندارد)
با تأثير هواي فشرده توسط تقويتكننده و
تأثير غيرمستقيم هواي فشرده
با تأثير هواي فشرده كارانداز حالت متناوب ايجاد ميكند.
فيلتر با آبگير اتوماتيك
«كاراندازها»
مگنت برقي با كارانداز دستي با برگشت فنر
بطور عموم با توضيح علامت (*)
روغنپاش
واحد مراقبت
كولر
«كاراندازه»
قطعات مكانيكي ميله، با حركت دوراني در يك جهت
ميله با حركت دوراني در دو جهت
گيره
فشارسنج اختلاف فشار
فشارسنج معمولي (مانومتر)
«تقويتكنندهها»
تقويتكننده (بطور مثال از 5/0 ميليبار تا 100 ميليبار)
سيلندر با سطح داخلي از كرم سخت
ميله پيستون از فولد ضداسيد
سيلندر با سطح خارجي از يك لايه
پلاستيكي با ميله پيستون از فولاد ضداسيد
مگنت برقي و شير پيلوت
مگنت برقي يا شير پيلوت
خطوط تقاطعي
خطوط اتصالي
خط برق
خط قابل انحناء
خط تخليه
خط كنترل
خط كار
خط فشار (تغذيه)
«انواع ديگر از سيلندرهاي ويژه»
سيلندر با ميله پيستون تقويت شده
پيستون براي فشار قوي
سيلندر براي حركت زياد
سيلندر با بدنه برنجي
ЀИዮዲጼፂ᧒᧘ᭌ᭐᭨ᮄ⛾✲⾴〶ㆌ㝠㞞䁦䨸䩪䭌䳤䳮䴦䴪䴬䵪䵲䵴䶸䷀䷢䷦䷨个为丼乘乼乾亊二仚仜仠仸似佀倾偂兠全冮冶凲出刊划勪勬华厦召叼呲咤咮咰哖哢啼嚌嚪嚮圈園垈塪塬墬ﷷ�����ퟰퟰퟰð䌏ᡊ䠀Ī䩡䩞
娑脈࠵岁脈䩡䩞
娏脈䩃䩡䩞
䌌ᡊ愀帀ъ娋脈䩡䩞
娃脈儀اين رو حنظله به غسيل الملائكه معروف شد.
3ـ عمرو بن جموح
وي چهار پسر خود را براي دفاع از اسلام به جبهه فرستاد و با اينكه خويشاوندانش او را از شركت در جنگ منع ميكردند و پاي او نيز لنگ بود و جهاد از او برداشته شده بود، در عين حال خدمت رسول خدا (ص) آمد و آرزوي شهادت كرد. پيامبر فرمود: خدا تو را معذور داشته است، ليكن او اصرار كرد و سرانجام پيامبر اجازه داد. موقع بيرون آمدن دعا ميكرد: «اللهم ارزقني الشهاده و لا تردني إلي أهلي»؛ «خدايا توفيق ده در راه تو كشته شوم و به خانهام باز نگردم.»
سرانجام وي در نبردي قهرمانانه به شهادت رسيد.
4ـ مصعب بن عمير
وي از اشرافزادگان مكه بود كه به پيامبر ايمان آورد. در سال دوازدهم بعثت با آن حضرت بيعت كرد و از سوي رسول خدا (ص) به عنوان مبلغ به مدينه اعزام شد و توانست گروه بسياري از مردم مدينه را به اسلام دعوت كند. قد و قامتي چونان پيامبر داشت و تا لحظة شهادت در سن 42 سالگي به اسلام و رسول خدا (ص) وفادار بود.
5ـ عبدالله بن جحش
او در مكه به پيامبر ايمان آورد و پس از آن به حبشه هجرت كرد، سپس به مدينه مهاجرت نمود، خواهرش زينب بنت جحش است كه به همسري رسول خدا (ص) درآمد. وي در حالي كه بيش از چهل سال نداشت در احد به شهادت رسيد.
6ـ شماس بن عثمان
وي از مهاجران به حبشه و مدينه و از مجاهدان بدر و احد بود. در احد مجروح شد و او را به خانه رسول خدا (ص) آوردند. ليكن مداوا مؤثر واقع نشد و به شهادت رسيد. پيامبر دستور داد جنازة او را به احد برگرداندند و در كنار ديگر شهدا دفن كردند. شماس هنگام شهادت 34 سال بيشتر نداشت.
7ـ عمر بن معاذ
8ـ حارث بن انس
9ـ عماره بن زياد
10ـ سلمه بن ثابت
11ـ عمروبن ثابت
12ـ ثابت بن وقش
13ـ رفاعه بن وقش
14ـ حسيل بن جابر
15ـ صيفي بن قيظي
16ـ حباب بن قيظي
17ـ عباد بن سهل
18ـ حارث بن اوس بن معاذ
19ـ اياس بن اوس
20ـ عبيد بن التيهان
21ـ حبيب بن التيهان
22ـ يزيدبن حاطب
23ـ ابوسفيان بن حارث
24ـ اُنيس بن قتاده
25ـ ابوحيه بن عمرو
26ـ عبدالله بن جبيره بن النعمان
فرمانده تيراندازان در تپه رماه
27ـ خيثمه
28ـ عبدالله بن سليمه
29ـ سبيع بن حاطب
30ـ عمروبن قيس
31ـ قيس بن عمرو
32ـ ثابت بن عمرو
33ـ عمربن مخله
34ـ مالك بن اياس
35ـ ابوهيبره بن حارث
36ـ عمرو بن مطرف
37ـ اوس بن ثابت (برادر حسانبن ثابت)
38ـ انيس بن نضير
39ـ قيس بن مخلد
|
35ـ ابوهيبره بن حارث
36ـ عمرو بن مطرف
37ـ اوس بن ثابت (برادر حسانبن ثابت)
38ـ انيس بن نضير
39ـ قيس بن مخلد
40ـ سليم بن حارث
41ـ نعمان بن عبد عمرو
42ـ خارجه بن زيد
43ـ سعدبن ربيع
44ـ اوس بن ارقم
45ـ مالك بن سنان (پدر ابوسعيد خدري)
46ـ سعيدبن سويد
47ـ عتبه بن ربيع
48ـ ثعلبه بن سعد
49ـ ثقف بن فروه
50ـ عبدالله بن عمرو
51ـ حمزه
52ـ نوفل بن عبدالله
53ـ عباس بن عباده
54ـ نعمان بن مالك
55ـ المخذربن دياد
56ـ عباده بن الحساس
57ـ خلاد بن عمرو
58ـ ابو ايمن
59ـ سليم بن عمرو
60ـ عنتره
61ـ سهل بن قيس
62ـ ذكوان بن قيس
63ـ عبيدبن المعلي
64ـ مالك بن نميله
65ـ حارث بن عدي
66ـ مالك بن أوس
67ـ اياس بن عدي
68ـ عمروبن اياس
|
حمزه سالار شهيدان
حمزه فرزند عبدالمطلب، عموي پيامبر گرامي اسلام بود، دو سال پيش از ولادت رسول خدا(ص) ديده به جهان گشود.
در ميان جوانان قريش، در دلاوري و بزرگواري برجسته و در آزادانديشي، آزادمنشي و ستمستيزي سرآمد بود. سلحشوري و توان رزمي وي همزمان با آغاز دورة جوانياش نمودار شد.
آن آزادمرد، حتي پيش از پذيرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهاي مشركان حمايت ميكرد، گرويدن وي به اسلام موجب سربلندي دين خدا شد؛ زيرا پس از آن مسلمانان از انزوا بيرون آمدند و قريش با درك پشتيباني توانا و استوار حمزه از پيامبراكرم (ص) از آزارهاي خود كاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان ملايمتر شد.
حمزه عليهالسلام همراه ديگر مسلمانان به مدينه هجرت كرد و خدمات ارزندهاي بويژه در امور نظامي ارائه داد.
پيامبراكرم (ص) به مسائل دفاعي حكومت نوبنياد خود اهتمام خاصي داشتند. ايشان با تشكيل گروههاي رزمي درصدد برآمدند امنيت مدينه را تأمين كرده، مسلمانان را براي رويارويي با دشمنان آماده سازند. بر اين اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستين گروه گشتي ـ رزمي را به فرماندهي حضرت حمزه عليهالسلام اعزام نمودند. گرچه اين رويارويي بدون درگيري پايان يافت ولي نشانهاي از اقتدار سپاه اندك اسلام در برابر كاروان بزرگ مشركان بود.
رسول گرامي اسلام در ربيعالأول سال دوم هجرت غزوة «ابواء» را تدارك ديد و در جماديالأولي غزوة «ذاتالعشيره» را به قصد تعقيب كاروان قريش سازماندهي كرد. در اين دو غزوه نيز پرچمدار سپاه اسلام، حضرت حمزه بود.
آن رزمندة نستوه در جنگ بدر حضوري درخشنده داشت. اين نبرد با امدادهاي الهي و دلاوريهاي بيمانند اميرمؤمنان علي عليهالسلام و سلحشوري حمزه، با پيروزي قاطع سپاه اسلام به پايان رسيد. در اين پيكار تني چند از سران كفر به دست تواناي حمزه به هلاكت رسيدند يا به اسارت درآمدند. طعيمهبن عدي و ابوقيسبن فاكه از جملة اين كشتهشدگان بودند؛ و «اسودبن عامر» به دست حمزه به اسارت درآمد.
حمزهبن عبدالمطلب در غزوة «بنيقينقاع» پرچمدار سپاه اسلام بود. يهوديان بنيقينقاع نخستين گروه يهود بودند كه با اسلام اعلام جنگ نمودند، سپاه اسلام قلعة آنها را محاصره كرد. آنگاه رسول خدا (ص) آنان را از مدينه تبعيد نمود و اموالشان را مصادره كرد.
يك سال پس از جنگ بدر، غزوة احد با هدف مقابله با مشركاني كه براي انتقامگيري از مسلمانان و جبران شكست بدر به سمت مدينه آمده بودند آغاز گرديد.
حمزه و برخي ديگر از مسلمانان سلحشور، معتقد به جنگ برون شهري بودند، حمزه به رسول خدا عرض كرد:
«سوگند به آن كه قرآني را بر تو فرستاد امروز دست به غذا نخواهم برد، مگر آنكه بيرون مدينه با شمشير خود بر دشمن بتازم!»
حضرت حمزه از معدود قهرماناني بود كه در جنگ، نشان بر خود مينهاد و بدين وسيله خود را به دوست و دشمن معرفي ميكرد. او نمونهاي از شجاعت و دليري در ميدان نبرد بود خود را به اعماق صفوف دشمن ميزد و با دشمن درگير ميشد. از قدرت بازوي برجستهاي بهرهمند بود. در احد با دو شمشير پيش رسول خدا ميجنگيد و ميگفت: «من شير خدا هستم!»
شهادت
در احد، به هنگام تهاجم دشمن، وفادار و ثابت قدم از رسول خدا دفاع ميكرد و توانست سي مشرك جنگجو را به هلاكت برساند. يكي از مشركان به نام «وحشي»، زير درختي در كمين آن سردار دلاور نشسته بود، حمزه او را ديد و آهنگ او كرد. يكي از دشمنان راه را بر او بست، حمزه به او حمله كرد و وي را به قتل رساند. سپس با شتاب به سوي وحشي خيز برداشت ولي پايش در گل لغزيد و به زمين افتاد. در اين هنگام وحشي زوبين به سويش انداخت … و بدين ترتيب آن بزرگوار پس از عمري جهاد در راه خدا و ياري پيامبر گرامي، به ملكوت اعلي پيوست و آن سردار رشيد، شهيد شاهد بارگاه الهي شد. رسول خدا (ص) در منزلت او فرمود:
«سالار شهيدان در روز قيامت نزد خداوند حمزه است».
مزار آن سردار شهيد و ديگر شهيدان احد همواره زيارتگاه عاشقان و عارفان الهي و الهامبخش جهاد و شهادت به مبارزان بوده است.
حضرت حمزه
روز به ميانه نزديك شده، حمزه با تير و كمان از شكار برگشته، به عادت هميشگي خود، قبل از اين كه به خانه رود و يا با كسي حرفي بزند، قصد دارد براي طواف وارد مسجدالحرام شود.
او هميشه پس از طواف سري به جمع قريش، در اطراف مسجد ميزند و با آنها خوش و بش ميكند.
كنيز يكي از بزرگان قريش كه بر بالاي كوه صفا خانه دارد. به او گفت:
هان! يا ابا عماره، اي كاش لحظاتي پيش، اينجا بودي و ميديدي اباالحكم، با پسر برادرت چه كرد؟!
و كنيز ادامه داد:
پيامبر از اينجا ميگذشت كه ابوجهل او را آزار داد و به باد ناسزا گرفت، حرفهاي زشتي به او گفت كه اگر تو بودي، هرگز تحمل شنيدنش را نداشتي؛ اما پسر برادرت پاسخي نداد و به سوي خانهاش رهسپار شد.
حمزه با شنيدن اين ماجرا سخت برآشفت. خون در رگهايش جوشيدن گرفت، رنگ چهرهاش تغيير كرد و يكسره به سوي ابوجهل شتافت.
داخل مسجد شد.
ابوجهل در ميان جمعي از افراد قبيلهاش، كنار خانة كعبه نشسته بود.
حمزه خود را بالاي سر ابوجهل رساند و كمان تيراندازي خود را بالا برد و محكم بر فرق او كوفت.
سر ابوجهل شكافت و خون جاري شد.
ياران ابوجهل فرياد زدند:
حمزه! تو را چه شده؟ چرا چنين ميكني؟! نكند تو هم به دين پسر برادرت در آمدهاي؟!
و حمزه پاسخ داد:
آري، شهادت ميدهم كه او رسول خداست و آنچه ميگويد حق است. به خدا سوگند، هرگز از ياري او دست برنخواهم داشت.
ابوجهل كه خود ميدانست چه اشتباه بزرگي مرتكب شده، پيشي جست و گفت:
او را رها كنيد، به خدا سوگند من به پسر برادرش حرف زشتي زدهام.
همگي با شنيدن اين سخن، واخورده به گوشهاي خزيدند.
تا آن روز هيچكس به طور علني اظهار اسلام و طرفداري از دين محمد (ص) را از حمزه نديده بود.
آنها فهميدند كه كار مبارزه با پيامبر به اين آساني نيست؛ زيرا از امروز سرآمد شجاعان و بهترين نامآور قريش، ياور و پشتيبان اوست، لذا آزار و اذيت آنها رو به كاستي گذاشت.
حمزه در دين خود فردي ثابت قدم شد و همواره در كنار پيامبر از چهرههاي درخشان و به يادماندني اسلام گرديد.
او با پيامبر به مدينه هجرت كرد. با ورود به مدينه، ابتدا در اولين مأموريت نظامي شركت جست و به فرماندهي گروه منصوب گرديد.
مأموريت اين گروه كه تعدادشان به سي نفر ميرسيد و همگي از مهاجرين بودند حركت به سوي «سيفالبحر» و خبرگيري از كاروان تجاري قريش و فعل و انفعالات دشمن در آن نواحي بود.
پيامبر (ص) پرچم سفيدي را به دست حمزه داد و آنها را روانة مأموريت كرد.
حمزه با گروه، عازم منطقه شدند و با كاروان قريش كه به سرپرستي ابوجهل و با همراهي سيصد نفر بود مواجه شدند. هر دو گروه صف كشيده آمادة نبرد شدند.
در اين ميان يكي از بزرگان قريش به نام «مجدي بن عمرو الجُهني» ـ كه با هر دو گروه دوستي داشت ـ واسطه شد و به قدري بين دو گروه رفت و آمد كرد كه از شروع جنگ جلوگيري نمود و با ميانجيگري او، دو گروه بدون خونريزي از هم جدا شدند.
هنوز مدت زيادي از اين واقعه نگذشته بود كه براي دومين بار، حمزه در كنار پيامبر در جنگي به نام غزوة «ابواء» يا «ودان» شركت جست.
اين بار هم، پيامبر (ص) با شصت تن از مهاجرين مدينه براي خبرگيري از نيروهاي قريش، عازم محلي به نام أبواء شدند، پرچم نبرد به دست حمزه بود. پيامبر مدت پانزده شب در محل فوق اقامت گزيد. در اين غزوه قرار داد مصالحهاي بين نيروي اسلام و طايفه «بني ضمره» منعقد شد كه اين گروه متعهد شدند:
عزم نبرد با مسلمين را نداشته باشند.
به كساني كه قصد جنگ با مسلمانان را دارند نيرو ندهند.
ديگران را وادار به جنگ با مسلمانان نكنند.
و اين واقعه هم بدون درگيري و خونريزي پايان يافت.
در پايان سال دوم هجري، به پيامبر خبر رسيد كه كاروان بزرگ تجاري قريش، به سركردگي ابوسفيان از شام برگشته، قصد مكه را دارد. پيامبر فرصت را مناسب ديد و مردم را براي نبرد با كفار دعوت نمود.
نيروهاي اسلام، مركب از سيصد و سيزده نفر از مهاجرين و انصار آماده شدند. پيامبر ابن ام مكتوم را براي نماز و ابولبابة انصاري را براي ادارة شهر در مدينه گذاشت. و با نيروهاي اسلام عازم منطقة نبرد شد.
دو سپاه در كنار چاههاي آب، در منطقة «بدر» بين مكه و مدينه با هم به مصاف پرداختند.
در اين نبرد كفار درسي فراموش نشدني گرفتند و با اين كه از نظر تعداد نفرات جنگي و تجهيزات نظامي بر مسلمانان فزوني داشتند، شكست بزرگي را محتمل شدند. پيشاپيش لشكريان اسلام علي عليهالسلام حمزه و عبيدهبن حارث به نبرد برخاستند و سه تن از بزرگان قريش به نامهاي: شيبه، عتبه، و وليدبن عتبه، به دستشان به درك و اصل شدند. اين نبرد با پيروزي و سرافرازي سپاه اسلام پايان پذيرفت و كفار شكست خورده، در كمال ذلت به مكه بازگشتند.
در سال سوم هجري، كفار مكه براي انتقامجويي و تلافي كشتههاي خود در جنگ بدر، با همة قوا به عزم نبرد با مسلمانان، عازم مدينه شدند.
پيامبر (ص) شوراي نظامي تشكيل داد، پيرمردها و منافقين به سركردگي «عبداللهبن اُبي» نظرشان اين بود كه در داخل شهر با كفار بجنگند، مردها در بيرون خانهها و زنها و بچهها از بالاي بام خانهها با پرتاب سنگ.
اما حمزه و تعدادي از بزرگان مهاجرين و انصار و جوانان، رأيشان اين بود كه در بيرون شهر با دشمن روبرو شوند؛ زيرا دشمن جنگ در داخل شهر را حمل بر ترس و بزدلي خواهد نمود و جرأت او بيشتر خواهد شد.
تعدادي از مهاجرين و انصار بخصوص كساني كه موفق به شركت در جنگ بدر نشده بودند، در اين زمينه مطالبي گفتند.
حمزه خطاب به پيامبر (ص) گفت:
به خدايي كه قرآن را بر تو نازل كرده، امروزه چيزي نخواهم خورد تا شمشيرم در بيرون شهر با كفار بجنگم.
پيامبر (ص) چون رأي بزرگان از مهاجرين و انصار مثل حمزه و سعدبن عباده و جوانان را اينچنين ديد، خوشحال شد، خود لباس رزم پوشيد و ابن ام مكتوم را براي اقامة نماز جاي خود گذاشت و پس از اقامه نماز عصر، عازم منطقة نبرد شد.
كفار تا دندان مسلح، گذشته از تجهيزات نظامي فراوان، اين بار براي تحريك احساسات، زنان را هم وارد ميدان كرده بودند كه با دف زدن و هلهله كردن، مردان را تشويق به مبارزه كنند.
تعداد نيروهاي اسلام هزار نفر بود كه با تحريك «عبداللهبن ابي» سيصد نفرشان از بين راه برگشتند و تنها هفتصد نفر در كنار پيامبر باقي ماندند. با صد زره و يك اسب.
اما سپاه كفر، مركب از سه هزار نفر، دويست اسب، هفتصد زره، و سه هزار شتر بود.
پيامبر (ص) در بين راه، در محلي به نام «شيخين» بين مدينه و اُحد شب را سپري كرد و سحرگاهان به سوي احد حركت نمود و نماز صبح را در احد بجاي آورد.
با بالا آمدن روز، دو سپاه آمادة نبرد شدند. پيامبر پشت لشكر را به كوه احد و روي آن را به مدينه قرار داد و سپاه كفر پشت به مدينه و روي در روي سپاه اسلام، آمادة نبرد شدند.
تپهاي به نام «عينين» سمت چپ لشكر اسلام بود كه پيامبر پنجاه نفر تيرانداز را به سرگردگي «عبداللهبن جبير» بر فراز آن قرار داد و فرمود: چه پيروز شويم و چه شكست بخوريم، هرگز مكان خود را ترك نكنيد.
نبرد شديدي بين دو سپاه درگرفت. با رشادت و پايمردي حضرت علي عليهالسلام پرچمداران قريش يكي پس از ديگري كشته شدند.
حمزه رجز ميخواند و چون شير به قلب سپاه دشمن حمله ميكرد و با ضربههاي محكم، آنها را به زمين ميافكند.
«هند» همسر ابوسفيان در انتقام كشته شدن پدرش «عتبه» كه در جنگ بدر به دست حمزه كشته شده بود، با غلام «جبيربن مطعم» كه او هم عمويش را در جنگ بدر از دست داده بود، قرار گذاشته بود كه اگر حمزه را بكشد او را آزاد خواهد كرد.
«وحشي» غلام جبير كه مردي حبشي بود با اين كه در جنگيدن مشهور بود اما چون ميديد قدرت مبارزة رو در روي با حمزه را ندارد، با نيزة خود در پشت سنگي مخفي شد و در انتظار فرصت مناسب نشست.
در گرما گرم نبرد ناگهان حمزه، در اثر لغزشي به پشت بر زمين افتاد و زره از روي شكم او كنار رفت و سفيدي بدنش نمايان شد، «وحشي» فرصت را مناسب ديد و محكم نيزة خود را به طرف او پرتاب نمود؛ اصابت نيزه به طوري بود كه از آن طرف بدن حمزه بيرون آمد.
حمزه سعي كرد با همين حال به طرف وحشي حمله كند، اما شدت ضربه بقدري بود كه توان او را بريد.
و سرانجام حمزه، پس از اين كه يك تنه، سي و يك نفر از سپاه كفر را به درك واصل كرده بود، با دهان روزه به شهادت رسيد.
آنها وقتي از به شهادت رسيدن حمزه باخبر شدند، به جنايت فجيع ديگري هم دست زدند؛ براي تشفي خود در انتقامگيري از سپاه اسلام، بدن او را مثله كردند و «هند» همسر ابوسفيان، جگر او را به دندان گرفت، اما نتوانست بخورد.
پيامبر با شنيدن خبر قتل حمزه، بسيار متأثر شد، پيكر او را رو به قبله گذاشت و سخت بر او گريست. اولين شهيدي كه بر او نماز گزارد، حمزه بود و پس از او هر شهيد ديگري را كه آوردند، همراه با جنازة حمزه بر او نماز گزارد و بدين ترتيب، هفتاد بار بر بدن حمزه نماز خوانده شد.
همة شهداي اُحد با خون خود و بدون غسل و كفن دفن شدند، بجز حمزه كه در پارچهاي پشمي كه قد او را نميپوشاند دفن شد و پيامبر گياهي خوشبو را در بالاي سر و پايين پاي او قرار داد.
براي دفن، هر دو شهيد را با هم در يك قبر ميگذاشتند، حمزه، كه از سوي رسول خدا (ص) «سيدالشهدا» لقب گرفت، با فرزند خواهرش «عبداللهبن جحش» دفن شدند.
هنگامي كه سپاه اسلام وارد مدينه شد، از همة خانهها صداي ناله و شيون در سوگ شهيدان بلند بود و پيامبر وقتي ديد بر همة كشتهها ميگريند. اما كسي نيست كه براي حمزه عزاداري كند، ميل باطني خود را با اين جملة مشهور: «لكن حمزه لا بواكي له» بيان نمود؛ انصار با شنيدن اين سخن، به زنهاي خود گفتند: قبل از گريه براي شهداي خود، براي حمزه نوحه سرايي كنند و آنها اينچنين ميكردند.
واقدي (متوفاي 207 هجري) مينويسد: اين رسم هنوز در مدينه هست كه مردم در سوگ عزيزانشان، اول بر حمزه گريه ميكنند.
پيامبر در زمان حيات خودشان همواره از حمزه به بزرگي ياد ميكردند، و ديگران را به زيارت قبر او و ساير شهدا ترغيب مينمودند.
حضرت فاطمه عليهالسلام هم بعد از رحلت پدر بزرگوارشان، هفتهاي دوبار به زيارت قبر عمويش حمزه ميشتافت و بر او ميگريست.
وجود حمزه در كنار پيامبر، در مكه و مدينه يكي از مهمترين عوامل تثبيت و تقويت حكومت اسلامي بود، تا جايي كه پس از رحلت پيامبر و بعد از ماجراي سقيفه، حضرت علي عليهالسلام فرياد حسرتش در فقدان حمزه بلند است، كه:
«واحمزتاه و لا حمزه لي اليوم».
و حضرت اين سخن را زماني بر زبان دارد، كه امثال عقيل و عباس زنده بودند.
امروز، براي ميليونها مسلمان مشتاق كه از سراسر جهان به زيارت حرم شريف نبوي در مدينه مشرف ميشوند؛ پس از زيارت قبر مطهر پيامبر و ائمة بقيع، زيارت قبور شهدا در احد و در رأس آنان زيارت حمزه از بهترين توفيقات است؛ زيرا همانطور كه پيامبر اكرم (ص) فرمود:
«اگر كسي مرا زيارت كند و به زيارت عمويم حمزه نشتابد، بر من جفا كرده.»
فضائل حمزه
جعفربن محمد، عن أبيه، عن جده علي بن الحسين، عن أبيه، عن عليبن أبيطالب عليهالسلام قال: «أن رسولالله صليالله عليه و آله كفن حمزه بن عبدالمطلب في نمره سوداء».
«حضرت حمزه روز قيامت بر ناقة «غضباء» رسول خدا سوار ميشود.»
«حمزه و جعفر عليهالسلام شاهدان انبيا در زمينه ابلاغ قيام الهي محسوب ميشوند.»
«حمزه و جعفر عليهالسلام در روز قيامت، در دو سوي اميرمؤمنان عليهالسلام و فاطمه عليهالسلام پشت سر آن بزرگوار و امام حسن و امام حسين عليهالسلام در ميان آن دو خواهند بود.»
«يدفع يوم القيامه الي علي لواء الحمد، و إلي حمزه لواء التكبير، و إلي جعفر لواء التسبيح». ] در روز رستاخيز به دست علي عليهالسلام پرچم محمد صليالله عليه و آله و به حضرت حمزه پرچم تكبير و به جعفربن ابيطالب پرچم تسبيح داده خواهد شد.[
القاب حمزه:
1ـ سيدالشهدا، 2ـ اسدالله و اسد رسوله، 3ـ ناصر دينالله.
· «پيامبراكرم (ص) به زيارت قبر حمزه و شهيدان احد توجه خاص داشت.»
· حضرت فاطمه عليهالسلام به زيارت قبر حمزهسيدالشهدا ميرفت.
محمودبن لبيد گفته است: وقتي رسول خدا (ص) از دنيا رفت، فاطمه عليهالسلام به زيارت قبر شهداي احد ميآمد و سر قبر حمزه گريه ميكرد. يك روز به زيارت قبر حمزه رفتم، ديدم فاطمه مشغول گريه است. لختي او را مهلت دادم تا آرام گرفت، جلو رفتم و سلام كردم و گفتم: يا سيدهالنسوان قد والله قطعت أنياط قلبي من بكائك، فقالت: يا أبا عمرو يحق لي البكاء فلقد اصبت بخير الآباء رسولالله، واشوقاه ألي رسولالله صليالله عليه و آله، سپس اين شعر را خواند:
إذا مات يوماً ميت قل ذكره و ذكر أبي مذمات والله أكثر
· فخرالمحققين فرزند علامه حلي در رسالة «الفخريه في معرفه النيه» در اواخر كتاب حج فرموده است: مستحب است زيارت حمزه و همچنين ديگر شهيدان احد. چون از پيامبر گرامي (ص) روايت شده كه فرمود: «من زارني و لم يزر عمي حمزه فقد جفاني».
· حضرت حمزه چهار سال از پيامبر گرامي بزرگتر بود و برادر رضاعي آن حضرت نيز محسوب ميشد.»
· پيامبراكرم (ص) قبل از شهادت حمزه، دست در گردن وي افكند و روز احد ميان دو چشم حمزه را بوسيد.»
· «ما من يوم اشد علي رسولالله صليالله عليه و آله من يوم احد قتل فيه عمه حمزه»؛ «هيچ روزي بر رسول خدا صليالله عليه و آله از روز احد كه عمويش حمزه شهيد شد، دشوارتر نبود.»
در كتاب شريف كافي آمده است:
· «ان رسولالله صليالله عليه و آله صلي علي حمزه و كفنه لانه كان قد جرد».
«پيامبر خدا (ص) بر حمزه نماز گزارد و چون حمزه برهنه شده بود، او را كفن كرد.»
· در بصائرالدرجات آمده است:
عن أبي جعفر عليهالسلام قال: علي قائمه العرش مكتوب حمزه أسدالله و أسد رسوله و سيدالشهداء».
· امام باقر عليهالسلام در حديثي در ضمن اين كه خاندان نبوت را ياد كرده ميفرمايد: «و منهم الملك الأزهر، و الأسد الباسل حمزه بن عبدالمطلب».
· در كنز جوامع الفوائد، امام كاظم عليهالسلام از پدرش و از امام باقر عليهالسلام نقل كرده است كه: آيه شريفة «في بيوت أذن الله أن ترفع» بيوت آلمحمد (ص) بيت علي و فاطمه و حسن و حسين و حمزه و جعفر است. و آية «أفمن وعدناه وعداً حسناً فهو لاقيه» دربارة علي و حمزه نازل شده است. و آية «افمن شرح الله صدره للإسلام فهو علي نور من ربه» نيز دربارة حمزه و علي عليهالسلام است.
حمزه در قيامت
· روز قيامت، علي عليهالسلام نيزهاي كه حمزه بدان با دشمنان خدا در دنيا ميجنگيد، به دست وي ميدهد و ميگويد: اي عموي رسول خدا (ص) جهنم را از دوستانت با نيزه دور كن.
· در كتاب مناقب ابن شهر آشوب، در فضيلت حمزه و جعفر در قيامت، احاديثي آمده است.
اولين مسجد
مسجد «قُبا» كه اكنون در كنار شهر مدينه قامت زيبا و رساي گلدستههايش سر بر آسمان لاجوردي ميسايد و هر لحظه، بويژه در ايام حج، پذيراي هزاران مسلمان عاشقي است كه در آن حضور مييابند و ياد و يادگار و عطر پيامبراكرم (ص) را ميجويند، اولين مسجدي است كه در اسلام ساخته شد. مهندس اين مسجد جبرئيل امين معمار آن خاتمالنبيين (ص) و كارگردان آن افرادي چون علي عليهالسلام و سلمان و مقداد بودهاند.
آغاز هجرت
پيامبر (ص) دوران اولية زندگي خويش و بخش اول روزگار بعثت را در مكه گذراند. در آخرين روزهاي اين دوران، از طرفي با مرگ ابوطالب و خديجه عليهالسلام ماندن در مكه را نامناسب تشخيص داد و از سويي با پيشرفت اسلام در مدينه، زمينة حضور در آن ديار را مناسب ارزيابي كرد. پس در نيمه شبي غوغاخيز و هراس آفرين، علي عليهالسلام را در بستر خويش خواباند و خود در راه هجرتي تاريخي گام نهاد.
آن حضرت در روز دوشنبه 12 ربيعالاول در ميان فريادهاي شادي و شور و شوق بسيار مردم روستاي كوچك قبا به قبا وارد شد و در خانة يكي از سران روستا (كلثومبن هدم) منزل گزيد و خانة يكي ديگر از سران روستا (سعدبن خيثمه) را محل ملاقات خويش قرار داد.
مردم مدينه، با اصرار فراوان از او خواستند به شهر مدينه، كه تا آن زمان «يثرب» ناميده ميشد، گام نهد؛ ولي او پاسخ داد: من در انتظار علي هستم و تا آمدن وي در اينجا ميمانم. توقف پيامبر به طول انجاميد و برخي، خسته از بلاتكليفي و انتظار، به رسول خدا (ص) گفتند: به مدينه رويم، رسول خدا (ص) ديگر بار همان پاسخ را تكرار كرد. آنان گفتند: شايد علي يك ماه ديگر نيايد! پيامبر (ص) فرمود: نه به زودي ميآيد، انشاءالله.
سرانجام اين انتظار به پايان رسيد و علي عليهالسلام پس از پرداخت قرضها و بازگرداندن امانتهاي پيامبر، همراه با خانوادة آن حضرت و برخي از زنان مسلمان وارد قُبا شد. رنج سفر او را آزرده و پاهايش را سخت مجروح ساخته بود. رسولالله (ص) وي را در آغوش گرفت و آب دهان مباركش را به پاي وي ماليد بدين سان علي عليهالسلام تا هنگام شهادت هرگز گرفتار درد پا نشد.
ساخت مسجد
رسولالله (ص)، كه توقفش در دهكدة قبا پانزده روز به درازا كشيد، تصميم گرفت براي فعاليتهاي عبادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي مسلمانان، پايگاهي به پا كند. بدين منظور مكان مسطح و وسيعي را، كه در كنار خانة كلثومبن هدم بود و از آن براي خشك كردن خرما استفاده ميشد، انتخاب كرد.
به گفتة طبراني، رسول خدا به يارانش فرمود: نقشة اين مسجد از سوي خداوند است و اينك شتر من مأمور اين كار است. كسي بر شتر سوار شود و او را حركت دهد تا محدودة مسجد را مشخص سازد. ابوبكر برخاست و بر شتر نشست، ولي هرچه تلاش كرد شتر حركت نكرد. به ناچار ابوبكر پياده شد. پس عمر برخاست تا اين مأموريت را انجام دهد، ولي تلاش او نيز بيثمر بود و نتوانست شتر را حركت دهد. در اين هنگام، رسول خدا (ص) به علي فرمود: برخيز و بر شتر بنشين، چون علي بر پشت شتر قرار گرفت، شتر راه افتاد، محدودهاي را دور زد و سپس به جاي نخست خويش بازگشت. بدينسان محدودة مسجد قبا مشخص شد و رسول خدا (ص) قبلة آن را به سمت بيتالمقدس تعيين كرد.
پيامبر براي ساخت اين مسجد بسيار تلاش كرد. زني به نام شموس بنت نعمان ميگويد: هنگام ساخت مسجد قبا، پيامبر(ص) را ميديدم كه سنگهاي كوچك و بزرگ را برميداشت تا آنجا كه سنگيني سنگها پشت مباركش را خم كرد. سپيدي خاك بر بدن مباركش نمايان بود. (گاه) مردي از صحابه ميآمد و ميگفت: اي فرستادة خدا، پدر و مادرم فدايت باد! سنگ و خاك را به من واگذار تا به جاي تو كار كنم. پيامبر فرمود: نه، تو نيز سنگ ديگري بردار. حضرت هماره در تلاش بود تا ساختمان مسجد پايان يافت.
در روزهايي كه بناي خانة توحيد ساخته ميشد، عطر زمزمههاي روحنواز صحابه، كه بيانگر بينش الهي آنان و عشق خداييشان بود، فضا را آكنده ميساخت و گاه رسولخدا (ص) نيز با آنان همنوا ميشد.
عبداللهبن رواحه، اين شعر را با آهنگي دلنواز ميخواند: «أفلح من يعالج المساجد»؛ «آن كه در پي ساختن و پرداختن مساجد است رستگار است.»
پيامبر (ص) با همان آهنگ، آخرين قسمت شعرش را تكرار ميكرد و ميفرمود: «مساجداً»
سپس عبدالله ادامه ميداد: «و يقرأ القرآن فيه قائماً و قاعداً»؛ «آنكه پيوسته نشسته و ايستاده در مسجد قرآن ميخواند.»
پيامبر فرمود: «و قاعداً».
آنگاه عبدالله ميخواند: «ولا يبيت الليل عنه راقداً»؛ «و شب را نيز هماره بيدار بوده، به خواب نميگذراند.»
پيامبر ميفرمود: «راقداً».
بدين سان ساخت اولين بناي توحيدي در اسلام، كه داراي 3 رديف ستون چوبي بود، با تلاش مسلمانان به پايان رسيد.
رابطة پيامبر با مسجد قُبا
پيامبر (ص) پس از مدتي دهكدة قبا را ترك كرد و به مدينه رفت ولي تا واپسين روزهاي زندگي هرگز رابطة خود را با اين مسجد قطع نكرد. هر شنبه پياده يا سواره به طرف مسجد قبا به راه ميافتاد و نماز را در آنجا ميگزارد. طبق نقلي ديگر، روزهاي دوشنبة هر هفته در قبا نماز ميخواند و نيز هر سال، صبحگاه هفدهم ماه مبارك رمضان به مسجد قبا ميشتافت.
فصيلت مسجد قبا
دربارة جايگاه معنوي اين مسجد همين بس كه قرآن كريم آن را مسجدي ميخواند كه: «بر پاية تقوا بنا نهاده شده است.»
«لمسجد أسس علي التقوي من اول يوم احق ان تقوم فيه.»
«همانا مسجدي كه از اولين روز بر مبناي تقوا پايهگذاري شده است شايستهتر است كه تو در آن به نماز بايستي.»
بسياري از مفسران، مراد از اين آيه را مسجد قبا دانستهاند؛ گروهي مسجدالنبي (ص) و برخي هر دو مسجد را مصداق و مراد اين آيه شمردهاند.
امام صادق عليهالسلام به معاويه بن عمار فرمود:
از حضور در مشاهد خودداري مكن و يكي از اين مشاهده مسجد قبا است؛ زيرا اين همان مسجدي است كه از اولين روز بر پاية تقوا بنا نهاده شده است.
روايات متعددي از رسولالله (ص) و ائمة معصومين عليهالسلام نقل شده است كه خواندن دو ركعت نماز در مسجد قبا را با انجام دادن يك عمره برابر ميداند.
اسيد انصاري ميگويد: رسولالله (ص) فرمود: هر كس در خانة خويش وضو گيرد و با نيتي خالص به مسجد قبا بيايد و جز گزاردن نماز انگيزهاي نداشته باشد و در آن دو ركعت نماز گزارد، پاداش يك عمره خواهد داشت.
امام صادق عليهالسلام از رسول خدا نقل كرده است كه فرمود: هر كس به مسجد من؛ يعني مسجد قبا درآيد و در آن دو ركعت نماز بخواند، با پاداش يك عمره بر ميگردد.
عقبهبن خالد از امام صادق عليهالسلام پرسيد: ميخواهم به مسجد اطراف مدينه بروم، از كدامين مسجد شروع كنم؟ امام صادق عليهالسلام فرمود: از مسجد قبا آغاز كن و در آن بسيار نماز بگزار؛ زيرا اولين مسجدي است كه رسول خدا (ص) در اين منطقه در آن نماز گزارد.
مكانهاي تاريخي مسجد قبا
در محل مسجد قبا سه مكان بسيار بااهميت ديگر بود كه متأسفانه، به بهانة توسعة مسجد! تخريب شد و ازميان رفت. اين مكانها عبارتنداز:
1ـ چاه انگشتر
در محل مسجد قبا چاهي بود كه آب بسيار ناگوار و تلخي داشت. چون پيامبر (ص) به آن محل آمد، مسلمانان گفتند: آب اين چاه بسيار ناگوار و تلخ است، لطف كنيد و آب دهان خويش را در آن بيفكنيد تا گوارا شود. حضرت مقداري از آن آب را در دهان خويش گرداند و دوباره به چاه بازگرداند و آب چاه بسيار گوارا و شيرين شد و تا سالياني كام زيارتكنندگان مسجد قبا را شيرين ميساخت. وقتي عثمان، در زمان خلافتش، خواست آب بنوشد، انگشتر رسول خدا كه در دستش بود در چاه فرو افتاد، براي بدست آوردن انگشتر، همة آب را از چاه بيرون آوردند ولي هرچه كوشيدند انگشتر پيدا نشد. از آن روز اين چاه را «بئرالخاتم» (چاه انگشتر) ناميدند.
2و 3ـ مسجد فاطمه و علي عليهالسلام
در كنار مسجد قبا دو جايگاه به نامهاي مسجد علي و مسجد فاطمه عليهالسلام وجود داشت. گروهي اين مكانها را محل نماز آن بزرگواران، هنگام اقامت در قبا ميدانند. متأسفانه توسعههاي اخير به ازميان رفتن اين مكانها انجاميده است.
مسجد قبا در طول تاريخ، چندين بار توسعه يافت. ابتدا عثمان اين كار را انجام داد. پس از وي عمربن عبدالعزيز و ديگر زمامداران در اين مسير گام برداشتند و ساختمان بسيار زيباي كنوني به وسيلة حاكمان سعودي انجام يافته است.
به اميد روزي كه اين مساجد به جايگاه اساسي و اصلي خود؛ يعني آباداني معنوي و مادي بازگردند و پايگاههاي توحيد و وحدت شوند.
مسجدالنبي
رسولخدا (ص) زماني كه وارد قبا شدند، مسجد قبا را بنا كردند، همچنين نخستين اقدام آن حضرت در مدينة منوره بناي مسجدالنبي (ص) بود. چنين اقدامي نشانگر اهميت نقش مسجد در اسلام است.
شريفترين مسجد پس از مسجدالحرام، مسجدالنبي است كه در مدينة منوره واقع است. رسولخدا (ص) دربارة نماز خواندن در اين مسجد فرمود:
«صلاه في مسجدي تعدل ألف صلاه فيما سواه من المساجد إلا المسجد الحرام».
«يك نماز در مسجد من، بهتر از هزار نماز در ديگر مساجد است، مگر در مسجدالحرام.»
مسجد رسولخدا (ص) در آغاز، مساحتي حدود 2071 متر داشت كه با ديوارهاي خشتي و گلي و پايههايي از تنة درختان خرما بنا شده بود. سقف مسجد را نيز با شاخههاي درخت خرما پوشانده بودند مسجد مطرح شد. رسولخدا (ص) بر طول و عرض مسجد افزود تا آنكه مساحت آن به 2475 مترمربع رسيد. در اين توسعه، شكل مسجد به صورت مربع درآمد.
قبلة مسجد نيز در سال دوم هجري از شمال به سمت جنوب تغيير كرد و از آن پس نماز نه به سوي بيتالمقدس كه قبلة يهود بود، بلكه به سوي مكه خوانده ميشد.
از بناهايي كه همزمان با ساختن مسجد احداث شد، دو حجره در ديوارة شرقي مسجد بود، اين دو حجره براي سكونت رسولخدا (ص) و همسرانش سوده و عايشه ساخته شد. بعدها بر تعداد اين حجرهها افزوده گشت. هر يك از اصحاب نيز كه توانايي داشتند، حجرهاي در كنار مسجد ساختند و دري از آن به مسجد گشودند و در وقت نماز از همان در وارد ميشدند.
در سال سوم هجرت پيامبر دستور داد اين درها، جز در خانة عليبن ابيطالب عليهالسلام بسته شود.
با گسترش فتوحات اسلامي، جمعيت مسلمانان روبه فزوني نهاد و در اين ميان، مدينه به عنوان مركز خلافت، جمعيت بيشتري را به خود جذب ميكرد و از آنجا كه مساحت مسجد گنجايش مسلمانان را نداشت، لذا خلفا درصدد توسعة مسجد برميآمدند كه اين توسعه در چند مرحله انجام و تا پايان دورة عباسيان و سلطة مغول ادامه يافت و مسجدالنبي(ص) تا مساحت 9000 مترمربع گسترش يافت.
دورة حاكمان عثماني:
در عهد امپراتوري عثماني (قرن دهم هجري قمري)، تحولاتي در بازسازي و توسعة مسجدالنبي صورت گرفت. سلطان سليمان عثماني در سال 938 هـ .ق. در بازسازي مسجدالنبي كوششهايي صورت داد، اما اقدام اساسي در سال 1265 هـ . ق. به دست سلطان عبدالحميد آغاز گرديد و در طي سيزده سال، مسجد به شكلي استوار و در عين حال زيبا بازسازي شد.
آنچه از آثار و اسامي امامان شيعه و خلفا و برخي صحابه بر كتيبههاي مسجدالنبي به چشم ميخورد، يادگاري است از امپراطوري عثماني كه فرق اسلامي جمع كرد است و جالب است كه نام امام زمان به صورت «محمدالمهدي» بر يكي از كتيبهها به گونهاي نوشته شده كه كلمة «حي» از درون اين طرح جلوهگر است.
توسعه در دورة سعودي:
دولت عربستان نيز در چند مرحله به بازسازي و توسعة مسجدالنبي پرداخت و از سال 1373 هـ . ق. رسماً كار بازسازي و توسعه را آغاز كرد.
در مرحلة اول اين بازسازي مساحت مسجد به 16327 مترمربع رسيد و بر ظرفيت آن در قسمتهاي شمالي، غربي و شرقي افزوده شد، چيزي در همين حدود نيز در اطراف مسجد از خانهها تخريب و در طرح توسعة مسجدالنبي قرار گرفت كه به هنگام ازدحام جمعيت مورد استفاده زائران قرار ميگيرد.
در مرحلة دوم كه از سال 1406 هـ . ق. آغاز شد، مسجد بار ديگر توسعه يافت و به مساحتي حدود 82000 مترمربع رسيد. علاوه بر آن، فضاي گستردهاي نيز در اطراف مسجد تسطيح شد تا نمازگزاران بتوانند در آن جا اقامة نماز كنند.
هماكنون مجموع مساحت مسجد و اطراف آن، حدود 400500 مترمربع؛ يعني برابر كل مساحت مدينة عصر رسولخدا (ص) است.
قسمتهاي مختلف مسجدالنبي(ص)
روضة شريفه:
قسمتي از مسجدالنبي كه در ناحية جنوبشرقي (روبه سمت قبله) قرار دارد، به نام روضة مظهره شناخته ميشود، اين قسمت فضيلت زيادي دارد و در حديثي از رسولخدا (ص) به عنوان «باغي از باغهاي بهشت» معرفي شده است؛ (ما بين بيتي و منبري روضه من رياض الجنه).
روضة شريفه 32 متر است كه طول آن 22 متر و عرض آن 15 متر ميباشد. در محدودة روضة مطهره، سه مكان مقدس ديگر نيز وجود دارد كه عبارتنداز:
1ـ مرقد مطهر پيامبر(ص) 2ـ منبر 3ـ محراب.
ـ مرقد مطهر رسولخدا (ص)
يكي از بهترين نقاط مسجد، مدفن رسول خداست؛ پيامبري كه محبوب خدا و خلق بود و ميراث گرانبهاي اسلام، حاصل تلاش بيست و سه سالة آن حضرت است. در كنار شرقي مسجد رسولخدا (ص) حجرههايي براي زندگي همسران خود ساخته بود كه تا نزديك نود سال پس از رحلت آن حضرت نيز سرپا بود. ابتدا حجرهاي براي سوده، پس از آن براي عايشه و در امتداد آن، حجرهاي براي حضرت فاطمه (ع) ساخته شد. مورخان نوشتهاند كه رسولخدا (ص) در حجرهاي كه وفات يافت مدفون شد.
مرقد رسولخدا (ص) در زمان خليفة دوم، در اتاق كوچكي قرار داشت و تا زمان توسعة مسجد در عهد وليد به همان شكل باقي بود، در آن زمان كه قسمت شرقي مسجد توسعه يافت مرقد مطهر نيز در مسجد قرار گرفت.
اكنون محدودة حجرة طاهرة، كه مرقد نيز داخل آن قرار دارد 240 متر (16متر طول و 15 متر عرض) مساحت دارد كه ضريحي مطلا در اطراف آن كشيده شده است. در چهار گوشة حجرة طاهره، چهار ستون مستحكم بنا شده كه گنبد سبزي بر روي آن قرار دارد. اين حجره داراي چند در است. درِ حجرة فاطمه (ع) كه نشانة محل حجرة آن حضرت است. درِ تهجد در شمال حجره و درِ وفود يا بابالرحمه در جهت غرب و درِ توبه يا بابالرسول در جهت جنوب (قبله). در حجرة طاهره محلي به عنوان قبر فاطمه (ع) با بقعة كوچكي مشخص شده و در داخل ضريح جاي گرفته است. در قست جنوبي اين بقعه نيز محراب فاطمه (ع) قرار دارد.
ـ منبر:
يكي از مكانهاي مقدس در مسجد، محل منبر رسولخدا (ص) است. در روايات آمده است كه پيامبر در آغاز با تكيه بر تنة درخت خرما كه يكي از ستونهاي مسجد بود، به ايراد خطبه ميپرداخت، يكي از اصحاب پيشنهاد ساختن منبري داد تا رسولخدا روي آن بنشيند تا هم مردم او را ببينند و هم آن حضرت از ايستادن خسته نشود.
البته منبري كه در حال حاضر وجود دارد منبري است كه سلطان مراد عثماني در سال 998 هـ. .ق. دستور ساخت و نصب آن را داد. اين منبر داراي دوازده پله است و يك اثر ارزشمند هنري است.
ـ محراب:
محراب در محلي ساخته شده است كه رسولخدا (ص) در آنجا نماز ميگزارد و در اينكه محل نماز آن حضرت همين محراب فعلي است ترديدي نيست. زماني كه وليد دستور توسعة مسجد را داد و عمربن عبدالعزيز آن را اجرا كرد، بر جايگاه نماز رسولخدا محرابي ساخته شد.
محرابهاي ديگري نيز كه محل نماز برخي خلفا بوده در مسجد ساخته شده است.
ستونهاي مسجد:
سقف مسجد پيامبر(ص) بر ستونهايي قرار داشت كه علاوه بر نگهداري سقف، مورد استفادة رسولخدا و اصحاب آن حضرت بود، از هر ستوني خاطرة ويژهاي باقي مانده كه موجب تقدس آن شده است. هر بار كه مسجد بازسازي ميشد، محل اين ستونها تغيير نميكرد، جز اين كه ستونهاي قديمي جاي خود را به ستونهاي جديد ميداد. طبعاً با توسعه، ستونهاي جديدي نيز افزوده شد؛ به طوري كه اكنون نزديك به 706 ستون در مسجد وجود دارد.
ستونهايي كه در محل قديمي مسجد، در قسمت جنوبي آن قرار داشته، اكنون با رنگ سفيد از بقية ستونها مشخص شده و آنها عبارتنداز:
اسطوانهالحرس:
عليبن ابيطالب عليهالسلام در كنار اين ستون ميايستاد و از رسولخدا (ص) محافظت ميكرد. اسطوانهالحرس را به نام مصلّاي علي نيز ميشناسند و اين ستون پيوند خاصي با آن امام همام داشته است.
اسطوانهالتوبه:
ستون توبه يادآور خاطرة تكاندهندة يكي از اصحاب رسولخدا (ص) به نام ابولبابه است. وي مرتكب خطايي شد و خود را به ستون بست و توبة واقعي كرد. خداوند نيز توبهاش را پذيرفت و با دست مباركه رسولخدا ريسمان از گردن او گشوده شد. نماز خواندن و توبه در كنار اين ستون فضيلت دارد.
اسطوانهالوفود:
يكي از كارهاي روزانة رسولخدا ملاقات با سران قبايل بود. محل اين ملاقاتها كنار ستوني بود كه به اسطوانهالوفود معروف شد و اكنون نيز همين نام را دارد.
اسطوانهالسرير:
نام محلي است كه رسولخدا ايام اعتكاف را در آنجا به سر ميبرد و براي آن حضرت برگهايي از درخت خرما پهن ميكردند تا استراحت كند.
اسطوانهالمهاجرين:
علت انتخاب نام مهاجرين براي اين ستون، شايد اين بوده است كه مهاجران معمولاً در كنار اين ستون مينشستند و با يكديگر سخن ميگفتند. اين ستون به واسطة حديثي كه دربارة فضيلت نمازگزاران در كنار آن، از او نقل شده است به نام عايشه نيز شناخته ميشود.
اسطوانهالحنانه:
رسولخدا(ص) ـ چنانچه گفتيم ـ در آغاز، بر تنة درخت خرمايي تكيه ميكرد و خطبه ميخواند. نوشتهاند زماني كه براي آن حضرت منبر ساخته شد، از اين درخت ناله برخاست شبيه نالة شتر مادهاي كه از بچة خود جدا شود و از اينرو آن را ستون حنانه ناميدهاند. بيش از صد تن از اصحاب رسولخدا اين روايت را نقل كردهاند.
صفه:
صفه نام مكاني است كه گروهي از مهاجران مسلمان بيمسكن در سالهاي اوّلية هجرت، در آنجا سكونت داشتند. زميني كه به آنها اختصاص داده شده بود، حدود 96 متر مساحت داشت و مسقف بود و در ميان باب جبرئيل و بابالنساء قرار داشت.
افرادي مانند بلال، ابوذر، مقداد، حذيفه و … از اصحاب صفه بودند.
مقام جبريل:
اين محل بدان جهت به «مقام جبريل» شناخته شد كه فرشتة مقرب الهي از آنجا بر رسولخدا (ص) وارد ميشد و به خدمت آن حضرت ميرسيد. اين محل اكنون داخل حجرة شريفه قرار دارد و قابل دسترسي نيست.
درهاي نخستين مسجد
1ـ بابالرحمه:
اين در، در ديوار غربي مسجد قرار دارد. نامگذاري اين در به «رحمت» برگرفته از حديثي است كه به موجب آن رسولخدا (ص) به درخواست شخصي كه از اين در وارد شده بود، از خداوند طلب نزول باران كرد با دعاي حضرت باران شروع به باريدن كرد تا آن كه پس از هفت روز نيز طبق درخواست همان شخص تقاضاي قطع باران گرديد، اين در را «باب عاتكه» نيز مينامند.
2ـ باب جبريل:
اين در، مدخل ورودي رسولخدا بود و در ديوار شرقي مسجد قرار دارد. در روايت آمده است: رسولخدا (ص) در مدخل اين در با جبريل ملاقات كرد و از اينرو به باب جبرئيل نامگذاري شد.
3ـ باب السلام:
اين در نيز در ديوار غربي مسجد قرار دارد و از زمان بناي نخستين مسجد، وجود داشته است.
4ـ باب النساء:
يكي از درهاي مهم مسجد كه با توسعة مسجد در عهد خليفة دوم ايجاد شد، بابالنساء است كه هماكنون نيز بدين نام شهرت دارد. علت نامگذاري آن اين است كه اين در، اختصاص به رفت و آمد زنها به مسجد داشته است. در توسعههاي بعدي دهها درِ جديد به مسجد افزوده شد.
منارههاي مسجد:
زماني كه وليد مسجد را توسعه داد چهار مناره بر چهار گوشة مسجدالنبي ساخت. اين منارهها در گذر زمان جاي خود را به منارههاي بزرگتر و محكمتري داد و منارههاي جديدي نيز براي مسجد ساخته شد.
چهار منارة اصلي مسجد عبارتنداز: منارههاي سليمانيه و مجيديه كه در دو سوي ضلع شمالي جاي گرفته و منارههاي قايتباي و باب السلام كه در دو سوي ضلع جنوبي (قبله) قرار دارند.
در حال حاضر منارههاي ديگري در توسعة اخير به مسجد افزوده شده است.
آشنايي با بعضي از مساجد مدينه منوره
1ـ مسجد فضيح: (رد شمس = مسجد بنونضير ميباشد كه امام صادق (ع) نامگذاري اين مسجد را بدان جهت ناميدند، كه در آنجا درختي بنام فضيح قرار داشت، فضيح به نوعي شيرة خرما ـ يا ؟ خرما نيز اطلاق شده است.
براساس تواريخ موجود، نام ديگر اني مسجد، مسجد ردشمس است، در اينباره گفتهاند كه در جريان محاصرة قلعة بنينضير رسولخدا، هنگام عصر در حالي كه سرش روي زانوي اميرمؤمنان، علي (ع) بود به خواب رفت، نزديك غروب خورشيد بيدار شد و وقتي متوجه گرديد كه علي (ع) هنوز نماز عصر را نخوانده، از خداوند خواست خورشيد را بازگرداند تا او نماز بگذارد.
اين روايت را به نام حديث رد شمس ميشناسند و جمعي از راويان اهل سنت نيز آن را نقل كردهاند.
نام ديگر اين مسجد بنونضير است كه به مناسبت نزديكي آن به محل استقرار يهوديان بنينظير اطلاق شده است.
2ـ مسجد شجره: در راه خروجي مدينه به سمت مكه در فاصلة هشت كيلومتري مسجدالنبي در جنوب مدينه، سه كيلومتري پس از مسجد قبا منطقة ذوالحليفه است كه مسجد شجره يا ميقات يا ذوالحليفه در آنجا قرار دارد.
اين مسجد ميقات كساني است كه از مدينه عازم حج يا عمره ميشوند. مسجد شجره در محلي واقع شده است كه رسولخدا (ص) در وقت رفتن به مكه در زير درخت سمره نماز خوانده و به همين مناسبت آن را مسجد شجره مينامند، افزون بر آن رسولخدا (ص) در جريان سفر سال ششم هجري كه منتهي به امضاء معاهدة حديبيه شد در همين جا مُحرم گرديد.
در سال هفتم جهت عمرهالقضاء و همچنين در سال دهم هجري براي انجام حجهالوداع در آنجا محرم شدند.
در حال حاضر مسجد شجره يكي از زيباترين معماريها را در ميان مساجد بازسازي شدة مدينة منوره دارد.
3ـ مسجد الاجابه: اين مسجد در فاصلة سيصد تا چهارصد متري شمالشرقي بقيع و پانصد و پنجاه متري مسجدالنبي در كنار شارع ستين ـ شارع ملك فيصل قرار دارد.
بنا به نقل تاريخ هرگاه مردم مدينه بناي خواندن نماز ياران دارند به مسجدالاجابه رفته، نماز باران ميخوانند كه به سرعت اجابت ميشود.
او منابع شيعه اين مسجد بنام مسجد مباهله ياد شده است كه داستان مباهله در قرآن مجيد سورة آلعمران آية 60 چنين آمده است. كه علماي نصاراي بحران حاضر به دادن جزيه به حكومت اسلامي نبودند، حاضر شدند با پيامبر مباهله نمايند ليكن وقتي ديدند كه پيامبر با علي(ع) و فاطمه و حسين (ع) آمده است از مباهله منصرف شدند و حاضر به پرداخت جزيه گرديدهاند.
4ـ مسجد امام علي ابن ابيطالب (ع):
در فاصلة سيصدمتري مسجدالنبي اين مسجد واقع شده است و در تواريخ نقل شده است كه اينجا محل اقامة نماز عيد توسط امام علي (ع) است.
؟ به ذكرات در اين منطقه (منافه) سه مسجد به نامهاي خلفاي راشدين نيز قرار دارد.
نكتة ديگر اينكه مسجد بلال كنوني نيز كه در ابتداي شارع قربان قرار دارد از مساجد كهن نيست، اما با اين حال گفتهاند كه بدون ترديد مسجدي با نام مسجد بلال در اين منطقه بوده است.
5ـ مساجد سبعه: مساجدي هستند كه در دامنة مسطح در كنار يكديگر قرار دارند.
برخي محققان ميگويند هفتمين مسجد قبلتين است به برخي ديگر هفتمين مسجد را، بنيحرام ميدانند كه در گوشهاي از دامنة كوه سلع ميباشد.
مهمترين مسجد از مساجد سبع، مسجد فتح، يا مسجد الاعلي يا مسجد احزاب ميباشد، اين مسجد بر دامنة كوه واقع شده و زائران با طي پلههايي چند براي اقامة نماز به درون آن ميروند.
اين محل، محل استقرار پيامبر(ص) در جنگ خندق (احزاب) بوده است و نكته مهم آن است كه حضرت در اين مكان دعا براي پيروزي سپاه كردند و اين دعا مستجاب شد.
مسجد بعدي از هفت مسجد، مسجد سلمان فارسي است كه پس از پائين آمدن از مسجد فتح نخستين مسجد سمت راست است، بنا به برخي از روايات، سلمان با پيشنهاد حفر خندق نقش مهمي در جنگ احزاب داشته است.
مسجد ديگر از مساجد سبع كه پائينتر از مسجد سلمان و در سمت جنوبغربي مسجد سلمان است مسجد امام علي ابنابيطالب (ع) ميباشد. كه امروزه به اشتباه مسجد ابوبكر خوانده ميشود و بايد اصلاح گردد. درست در برابر مسجد فتح، در آن سوي منطقة مساجد ياد شده در جنوبيترين قسمت آن، بر بلندي كوه مسجد ديگري است كه در حال حاضر به نام مسجد امام عليبن ابيطالب (ع) شناخته ميشود، بعضاً نام اين مسجد را مسجد ابوبكر ميدانند.
پنجمين مسجد از مساجد هفتگانه مسجد فاطمهالزهرا (س) يا به نوشتة برخي از علماي اهل سنت مسجد سعدبن معاذات، اين مسجد در جنوبغربي محوطة جد فتح قرار دارد كه در حال حاضر درب مسجد با بلوكهاي سيماني مسدود شده است.
پائينتر از مسجد سلمان مسجدي بنام عمر ميباشد كه مساحتي قريب به 123 مترمربع دارد.
آخرين مسجد از مساجد سبع را گفتهايم كه مسجدي بنام بنيحرام است يا مسجد قبلتين، مسجد قبلتين از اين جهت نام گرفت كه بدليل طعنة يهوديان بر مسلمانان كه قبله نداريد و به سوي مسجد ما نماز ميخوانيد در سال دوم هجرت 15 شعبان يا 15 رجب آيه نازل شد، در حاليكه پيامبر دو ركعت از نماز ظهر را خوانده بود در يك گردش 90 درجهاي پيامبر رو به سوي كعبه شد و يا به نقل بعضي از روايات حكم تغيير قبله ميان نماز ظهر و عصر بوده است كه نمازگزاران پس از نماز ظهر كه به سوي بيتالمقدس خواندهاند، نماز عصر را به سمت كعبه خواندهاند تغيير قبله در آيات 142 تا 150 سورة بقره بيان شده است.
اين مسجد تقريباً در فاصلة 5/3 كيلومتري مسجدالنبي قرار دارد.
آشنايي با بقيع
بقيع غرقد، گورستان مدينة منوره است كه در زمان رسولخدا (ص) بسياري از صحابه و پس از رحلت ايشان چهار تن از ائمه معصوم (ع) و نيز تعدادي از بزرگان تابعين و سادات اهلبيت عصمت و طهارت در آن آرميدهاند. از آن زمان تاكنون نيز هزاران نفر از دانشمندان، زاهدان كه در مدينه ازدنيا رفتهاند، در همين گورستان مدفون شدهاند.
پيامبر (ص) براي آرميدگان در اين قبرستان احترام ويژهاي قائل بود. يكي از موالي رسولخدا ميگويد: نيمه شبي پيامبر (ص) مرا از خواب بيدار كرد و فرمود: من فرمان يافتهام تا براي مدفونين در بقيع طلب آمرزش كنم، همراه من بيا و من همراه آن حضرت حركت كردم، وقتي پيامبر در ميان قبور بقيع قرار گرفت: «فاستغفر لأهله طويلاً»؛ «مدتي طولاني براي مدفونين در آن، از خداوند طلب مغفرت و آمرزش كرد.»
روش رسولخدا(ص) اين بود كه از كنار قبرستان ميگذشت و ميفرمود: «السلام عليكم من ديار قوم مؤمنين و إنا إن شاءالله بكم لاحقون».
بسياري اوقات رسولخدا (ص) در قسمت پاياني شب، كنار قبرستان بقيع ميآمد و به دفنشدگان در آن درود ميفرستاد و بر ايشان طلب مغفرت ميكرد.
امقيس گويد: كنار رسولخدا در بقيع ايستاده بودم، آن حضرت به من فرمود: امّقيس! از اين قبرها هفتادهزار نفر برانگيخته ميشوند، بدون حساب وارد بهشت ميشوند و چهرههاي آنان همچون قرص ماه ميدرخشد.
علت آن كه بقيع را، بقيعالغرقد ناميدهاند آن است كه نوعي درخت خاردار در اين گورستان ميروييده كه نامش غرقد بوده و از اينرو به «بقيعغرقد» معروف شده است. برخي نيز گفتهاند: بقيع غرقد نام زميني است كه نوعي درخت بلند توت آن را پوشانده باشد.
اين گورستان كه در قسمت شرقي مسجدالنبي (ص) قرار دارد، در دورة جاهلي اهميت چنداني نداشته، ليكن پس از هجرت رسولخدا به مدينه و دفن بسياري از چهرههاي سرشناس اسلامي در آن، از اهميت و قداست ويژهاي برخوردار گرديده است. رسولخدا (ص) خود برخي شبها تنها به بقيع ميآمد و در آنجا به راز و نياز با خدا ميپرداخت.
بقيع تا يكصد سال قبل، ديوار و حصاري نداشته، اما هماكنون با ديواري بلند محصور گشته و از گذشته تاكنون مسلمانان از هر فرقه و مذهب، پس از زيارت رسولخدا به اينجا آمده، اهلبيت پيامبر(ص) و ديگر آرميدگان در اين گورستان را زيارت ميكنند.
قبور ائمة معصوم (ع) و تعداد ديگري از دفنشدگان در بقيع، داراي قبه و سرپناه بودهاند، ليكن هماكنون تخريب گرديده و اين قبرستان به صورت فضاي باز و سادهاي در آمده و تنها برخي از قبور با ديوارههاي كوتاه، مشخص باقي مانده است.
دفنشدگان در بقيع
مقابل درِ كنوني، كمي سمت راست، قبرهايِ مطهر چهار امام معصوم (ع) قرار دارد:
1ـ امام حسنبن علي (ع)
امام مجتبي (ع) در نيمة رمضان سال سوم هجرت، در مدينه زاده شد و از همان دوران كودكي به شدت مورد علاقة رسولخدا (ص) قرار گرفت، پس از رحلت آن حضرت، در كنار پدر بزرگوارش اميرمؤمنان علي (ع) در جنگهاي جمل، صفين و نهروان شركت جست و پس از شهادت پدر، به امامت منصوب و حدود شش ماه خلافت كرد تا اينكه معاويه جنگي را بر آن حضرت تحميل نمود، مردم نيز ايشان را تنها گذاشتند و سرانجام به تحريك معاويه بن ابيسفيان در سال 50 هـ . ق. توسط همسرش جعده دختر اشعثبن قيس، مسموم شد و به شهادت رسيد و در بقيع به خاك سپرده شد.
2ـ امام زينالعابدين عليبن الحسين (ع)
امام سجاد (ع) در سال 38 هـ . ق. بدنيا آمد و در دوران امام حسنبن علي (ع) و پدر بزرگوارش حسينبن علي (ع) رشد يافت. در كربلا همراه پدر بود اما به دليل بيماري نتوانست سلاح بدست گيرد و بجنگد، از اينرو، آن حضرت را با ديگر اسيران به شام بردند و از آن پس نزديك سيوچهار سال امامت داشت و سرانجام در سال 94 هـ . ق. به تحريك وليدبن عبدالملك مسموم گرديد و به شهادت رسيد و در كنار امام مجتبي (ع) در بقيع دفن گرديد. زهد و عبادت و كرم و بزرگواري آن حضرت زبانزد خاص و عام و دوست و دشمن بود.
3ـ امام محمدبن عليبن الحسين (ع)
امام باقر (ع) در سال 58 هـ. ق. بدنيا آمد و تا سال 94 هـ . ق. در كنار پدر بزرگوارش زندگي كرد. پس از شهادت پدر، رهبري را در دست گرفت و توانست شاگردان فراواني را تربيت كند و در نشر معارف اسلامي اهل بيت پيامبر(ص) گامهاي بلندي بردارد. آن حضرت را باقرالعلوم يعني شكافندة دانشها لقب دادهاند. امام باقر (ع) در سال 114 و يا 117 هـ .ق. به تحريك هشامبن عبدالملك به شهادت رسيد و در كنار پدر بزرگوارش در بقيع به خاك سپرده شد.
4ـ امام جعفربن محمدالصادق (ع)
آن حضرت در سال 80 يا 83 هـ . ق. بدنيا آمد و پس از شهادت پدر، رهبري پيروان اهلبيت (ع) را برعهده گرفت و در دوران حيات پربار خود، هزاران شاگرد را در رشتهها و علوم مختلف تربيت كرد. منصور، دومين خليفة عباسي بر آن حضرت به شدت سخت گرفت و سرانجام در 25 شوال 148 هـ . ق. به تحريك وي، آن حضرت مسموم گرديد و به شهادت رسيد و در بقيع، كنار جد و پدرش دفن شد.
در كنار قبور چهار امام، از اهلبيت رسولخدا (ص) دو قبر ديگر وجود دارد كه يكي از آنها قبر عباسبن عبدالمطلب، عموي پيامبر(ص) و ديگري قبر فاطمه بنت اسد مادر امير مؤمنان علي (ع) است.
عباسبن عبدالمطلب
وي از شخصيتهاي بزرگ قريش و 2 يا 3 سال از رسولخدا (ص) بزرگتر بود. در مكه از اظهار ايمان خودداري ميكرد، در سال دوم با اكراه به همراه قريش در جنگ بدر شركت جست سپس به اسارت مسلمانان درآمد و با فديه آزاد شد و سرانجام در زمرة بهترين ياران پيامبر(ص) به شمار آمد. پس از رحلت رسولخدا (ص) به اميرمؤمنان عليبن ابيطالب (ع) وفادار ماند و در سال 33 هـ . ق. در مدينه درگذشت و در قبرستان
فاطمه بنت اسد
او همسر ابوطالب و مادر علي(ع) و از نخستين بيعتكنندگان با رسولخدا (ص) بود و در سرپرستي پيامبر سهم بسزايي داشت. وي از آن چنان قداستي برخوردار گرديد كه به درون كعبه راه يافت و فرزندش عليبن ابيطالب (ع) را در آنجا به دنيا آورد. در ماتم او رسولخدا (ص) به شدت متأثر شد و بر جنازهاش نماز گزارد و در حالي كه بر وي ميگريست، در قبرش نهاد.
قبور فرزندان رسولخدا (ص)
در قبرستان بقيع سه تن از دختران رسولخدا (ص) به نامهاي زينب، امكلثوم و رقيه و نيز ابراهيم فرزند پسر آن حضرت مدفوناند.
زينب
بزرگترين دختر پيامبر(ص) زينب بود كه از خديجه متولد شد و با ابوالعاصبن ربيع ازدواج كرد و در سال هشتم هـ . ق. بدرود حيات گفت.
امكلثوم
او همسر عتبه بود، پس از آن در سال سوم هجرت به عقد عثمان درآمد و در سال 9 هـ . ق. وفات يافت و در حالي كه پيامبر (ص) بر او ميگريست، در بقيع به خاك سپرده شد.
رقيه
رقيه در مكه به عقد عثمان درآمد، سپس به حبشه هجرت كرد، آنگاه از حبشه به مدينه آمد و سرانجام در سال دوم هجرت بر اثر بيماري وفات يافت. برخي نيز وفات او را سال چهارم هجرت ذكر كردهاند. پيامبر(ص) دستور داد او را در بقيع به خاك سپردند.
ابراهيم
ابراهيم فرزند رسولخدا(ص) در سال 8 هـ .ق. در مدينه از مادرش مارية قبطية متولد شد، پيامبر(ص) به او علاقة بسيار داشت و عاطفه نشان ميداد ليكن سرانجام در سال دهم هجرت پس از يكسال و ده ماه از دار دنيا رفت و به دستور آن حضرت كنار قبر عثمانبن مظعون در بقيع به خاك سپرده شد.
محل ولادت او به نام مادرش مشربة امابراهيم لقب گرفت كه هماكنون از آثار ديدني مدينه به شمار ميآيد.
همسران رسولخدا (ص)
همسران رسولخدا (ص) نيز، به جز خديجهكبري (ع)، همگي در بقيع مدفونند و اسامي آنان عبارت است از:
1ـ ام سلمه:
وي از زمرة نخستين گروندگان به اسلام بود و در سال 60 هـ . ق. بدرود حيات گفت و در بقيع به خاك سپرده شد.
2ـ زينب بنت جحش:
وي ابتدا به عقد زيدبن حارثه درآمد، در سال پنجم هجري از وي جدا شد و با رسولخدا (ص) ازدواج كرد و سرانجام در سال 20 هـ . ق. در سن پنجاه سالگي درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد.
3ـ مارية قبطيه:
مادر ابراهيم پسر رسولخدا (ص) است وي در سال 16 هـ .ق. در مدينه درگذشت در بقيع دفن شد.
4ـ زينب بنت خزيمه:
وي همسر يكي از صحابة رسولخدا بود كه پس از شهادت او به عقد پيامبر(ص) درآمد و سرانجام در حالي كه بيش از سي سال نداشت در سال چهارم هجرت بدرود حيات گفت و در بقيع به خاك سپرده شد.
5ـ عايشه دختر ابوبكر:
وي در سال چهارم بعثت به دنيا آمد و سه سال پس از مرگ خديجه، با رسولخدا (ص) ازدواج كرد و در سال 57 يا 58 هـ . ق. درگذشت و در بقيع دفن شد.
6ـ حفصه دختر عمربن خطاب:
او 5 سال قبل از بعثت زاده شد، سپس با خنيسبن حذافه ازدواج كرد و پس از درگذشت او به عقد پيامبر درآمد. بنا به گفتة واقدي وي در سال 45 هـ .ق. در مدينه از دار دنيا رفت و در بقيع دفن شد.
7ـ ام حبيبه دختر ابوسفيان:
امحبيبه پس از مرگ همسرش، به عقد رسولخدا (ص) درآمد و در سال 42 يا 44 هـ .ق. در مدينه درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد.
8ـ جويريه بنت حارث:
وي در سال 5 يا 6 هجري، پس از غزوة بنيالمصطلق به ازدواج رسولخدا (ص) درآمد و در سال 50 يا 56 هـ . ق. در مدينه وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد.
9ـ صفيه:
او دختر حييبن اخطب همسر ابوعبيد سلامبن مشكم يهودي بود كه پس از مرگ او به عقد كنانه بن ربيع يهودي درآمد و بعد از كشته شدن وي از جنگ خبير، پيامبر (ص) او را آزاد و سپس با وي ازدواج كرد. وي در سال 50 يا 52 هـ .ق. در مدينه وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد.
10ـ سوده بنت زمعه
وي همسر سكرانبن عمرو بود كه پس از وفات او به عقد رسولخدا (ص) درآمد. در سال 50 يا 54 هـ .ق. در مدينه وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد.
11ـ ريحانه بنت زيد:
وي در سال ششم هجرت به عقد رسولخدا (ص) درآمد و پس از حجهالوداع درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد.
قبر عمههاي پيامبر
1ـ صفيه بنت عبدالمطلب:
وي همسر عوامبن خويلد و مادر زبير بود. در نبرد احد در زمرة زناني بود كه به سوي احد آمد و بر شهادت حمزه مرثيهسرايي كرد. گويند او در جنگ خندق يك يهودي مهاجم را از پاي درآورد. سرانجام در سال 20 هـ .ق. در حالي كه 5 ساله بود بدرود حيات گفت و در بقيع به خاك سپرده شد.
2ـ عاتكه بنت عبدالمطلب:
در برخي نقلها آمده كه عاتكه پس از آمدن به مدينه، در اين شهر وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد. برخي نيز نوشتهاند عاتكه اصلاً به مدينه نيامده و در مكه رحلت كرده است.
قبور ديگر زنان بافضيلت
1ـ امالبنين:
امالبنين دختر حذامبن خالد بود كه به همسري عليبن ابيطالب (ع) درآمد و چهار پسر از آن حضرت به نامهاي: عباس، جعفر، عثمان و عبدالله بدنيا آورد كه همگي همراه با حسينبنعلي (ع) در كربلا به شهادت رسيدند. امالبنين سپس در مدينه وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد.
2ـ حليمة سعديه:
وي مادر رضاعي پيامبر(ص) بود. پس از آن كه در مدينه بدرود حيات گفت، در بقيع دفن شد.
ديگر مدفونين در بقيع
1ـ عقيلبن ابيطالب:
عقيل برادر اميرمؤمنان علي (ع) و بيست سال از آن حضرت بزرگتر بود و در راه گسترش اسلام فداكاريهاي بسياري از خود نشان داد، پس در دوران پيري نابينا شد و قبل از واقعة حره درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد.
2ـ عبداللهبن جعفر:
مادرش اسماء بنت عميس بود. وي به هنگام هجرتِ جعفر به حبشه، در آنجا به دنيا آمد. در جنگ موته پدر را از دست داد و در طول حيات رسولخدا (ص) و سپس همزه با اميرمؤمنان (ع) فداكاريهاي بسياري در راه گسترش اسلام از خود نشان داد. علي (ع) زينب كبري (ع) را به ازدواج او درآورد، فرزندش عون در كربلان به شهادت رسيد و دو فرزند ديگرش نيز بدست امويان در واقعه حره در مدينه به شهادت رسيدند. وي در سال 80 هجرت به سن 90 سالگي در مدينه درگذشت و در كنار عقيل در بقيع به خاك سپرده شد.
3ـ محمدبن علي معروف به ابنحنفيه:
از شخصيتهاي معروف صدر اسلام و فرزند بزرگوار اميرمؤمنان (ع) است. در جنگهاي آن حضرت با قاسطين و مارقين و ناكثين شركت داشتند و در سال 80 هـ . ق. درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد.
4ـ ابوسفيانبن حارث:
پسرعموي پيامبر(ص) بود و در سال 20 هجري در مدينه درگذشت و در بقيع دفن گرديد.
5ـ اسماعيلبن جعفر:
فرزند امام صادق (ع) بود كه با اهل و عيال خود در منطقه عريض بسر ميبرد و سرانجام در دوران حيات پدر بزرگوارش در سال 143 هـ . ق. زندگي را بدرود گفت و در فاصلة حدود15 متري قبور ائمه، در بقيع به خاك سپرده شد. پس از احداث خيابان اباذر، قبر اسماعيل به داخل بقيع منتقل گرديد.
6ـ عثمان بن مظعون:
از افاضل صحابه پيامبر و سيزدهمين فردي بود كه به رسولخدا (ص) ايمان آورد. دوبار به حبشه هجرت كرد. در جنگ بدر شركت داشت و پس از بازگشت در بيست و دومين ماه هجرت درگذشت. او اولين فرد از مهاجرين بود كه در مدينه وفات يافت و در بقيع مدفون شد.
7ـ اسعدبن زراه:
از بيعتكنندگان با پيامبر در عقبه و نخستين كسي بود كه به دستور رسولخدا (ص) نماز جمعه را در مدينه اقامه كرد. در سال اول هجرت و در حالي كه هنوز بناي مسجدالنبي به پايان نرسيده بود درگذشت.
رسولالله (ص) بر نعش وي حاضر شد، غسلش داد، كفن پوشانيد و در حالي كه ميگريست او را در قبر نهاد و در بقيع دفن كرد.
8ـ خنيسبن حذافه:
از هجرتكنندگان به حبشه و از نخستين اسلام آورندگان بود. در اثر زخمي كه در جنگ بدر و يا احد برداشت، سرانجام به شهادت رسيد. پيامبر(ص) بر جنازهاش نمازگزارد و او را كنار قبر عثمان بن مظعون در بقيع به خاك سپرد.
9ـ سعدبن معاذ:
از قبيلة اوس و از صحابة بزرگ پيامبر(ص) بود. در جنگ بدر پرچمداري اوسيان را برعهده داشت. در جنگ خندق مجروح و در آستانه شهادت قرار گرفت و سرانجام همزمان با غزوه بنيقريظه از دار دنيا رفت. پيامبر (ص) بر جنازة او نماز گزارد و او را در بقيع در نزديكي قبر فاطمة بنت اسد به خاك سپرد.
10ـ عبداللهبن مسعود:
از اولين كساني است كه به رسولخدا (ص) ايمان آورد، سپس در خواندن و آموختن قرآن به مرتبة والايي دست يافت و در جمعآوري قرآن نيز نقش داشت. وي در سال 32 هـ .ق بدرود حيات گفت و در كنار قبر عثمانبن مظعون در بقيع به خاك سپرده شد.
11ـ ابوسعيد خُدري:
از صحابة رسولخدا (ص) بود، در جنگ احد شركت داشت و داراي دو خصلت علم و شجاعت بود. پس از رحلت پيامبر(ص) از راويان مناقب اهل بيت بود و در سال 64 يا 74 هـ . ق. در مدينه وفات يافت و در نزديكي قبر فاطمة بنت اسد به خاك سپرده شد.
12ـ مقدادبن اسود:
از صحابة جليلالقدر رسولخدا (ص) و مورد علاقة آن حضرت بود و در سال 33 هـ . ق. در سن 70 سالگي در جرف، سه مايلي مدينه، درگذشت. جنازهاش را به مدينه حمل و در بقيع به خاك سپردند.
13ـ ارقم ابن ابي ارقم:
از اولين گروندگان به اسلام بود و خانهاش در مكه مركز تبليغ و تعليم رسولخدا (ص) گرديد. در بسياري از نبردها و حوادث صدر اسلام حضور داشت و سرانجام در سن 80 سالگي درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد.
14ـ حكيم بن حزام:
پسر برادر حضرت خديجه بود كه در روز فتح مكه اسلام آورد و پس از 54 هـ .ق. در مدينه درگذشت.
15ـ جابر بن عبدالله:
از صحابي مشهور بود و در 19 غزوه شركت داشت و پس از 94 سال، به سال 90 هـ .ق. درگذشت.
16ـ زيد بن ثابت:
از جمعآورندگان قرآن بود. در سال 45 يا 50 هـ .ق. وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد.
17ـ سهلبن سعد ساعدي:
در سال 88 هـ .ق. پس از يكصد سال زندگي در مدينه درگذشت.
18ـ مالك بن انس:
از ائمه چهارگانة اهل سنت و پيشواي مالكيها بود كه در بين سالهاي 174 تا 179 هـ .ق. در مدينه وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد.
19ـ نافع المدني:
از بزرگان تابعين بود كه در بين سالهاي 117 تا 120 هـ .ق در مدينه درگذشت و در كنار قبر مالكبن انس در بقيع به خاك سپرده شد.
20ـ نافع شيخالقراء:
يكي از قراء سبعه است كه حدود 70 سال براي مردم مدينه قرآن خواند. وي در سال 169 هـ .ق در مدينه وفات نمود و در بقيع به خاك سپرده شد.
21ـ اسامه بن زيد:
در سال 54 هـ .ق. در سن 57 سالگي در مدينه درگذشت.
22ـ زيدبن سهل، ابوطلحة انصاري.
از صحابة رسولخدا (ص) است كه در سال 34 هـ .ق. و يا در سال چهلم وفات رسولخدا (ص) در مدينه درگذشت.
23ـ شهداي حره:
تعدادي از شهداي واقعة حره نيز كه به دستور يزيد و توسط مسلمبن عقبه و سربازان وي به شهادت رسيدند، در قبرستان بقيع مدفوناند.
برخي از دفنشدگان ديگر در بقيع عبارتنداز:
1ـ عبدالرحمان بنعوف
2ـ عثمانبن عفان
3ـ سعدبن ابي وقاص
4ـ ابوهريره
5ـ صهيب بن سنان
6ـ اسيدبن حضير
7ـ حويطب بن عيدالعزي
8ـ مخرمه بن نوفل
9ـ عبدالله بن اُنيس
10ـ براء بن معرور
11ـ جبير بن مطعم
12ـ مسطح بن اُثاثه
13ـ معاذبن عفراء
|
14ـ ركانه بن عبد يزيد
15ـ عبدالله بن سلام
16ـ عبدالله بن عمرو
17ـ ابوسلمه بن عبدالأسد
18ـ عبدالله بن عتيك
19ـ قتاده بن نعمان
20ـ عمروبن حزم
21ـ ابن عمربن نفيل
22ـ مالك ابن التيهان
23ـ ابوالسيد ساعدي
24ـ محمدبن مسلمه
25ـ عويم بن ساعده
26ـ كعب بن عمر
|
بيت الأحزان
در قسمت شمالي قبور ائمة بقيع، مكان كوچكي وجود داشته كه فاطمه زهرا (ع)، پس از مرگ پدر، آنجا ميآمده و به شدت ميگريسته است. اين مكان به بيتالأحزان و يا مسجد فاطمه معروف بوده و تا اوايل سدة اخير بنايي داشت كه مردم در آنجا زيارت خوانده و نماز ميگزاردند.