فرضيه كاربست كارگاههاي آموزشي در محيط كار
نحوه برخورد با زمان در شركت
مدير ميبايستي زمان را در اختيار داشته باشد . ميدانيم كه نميتوان زمان را كنترل كرد ولي ميتوان آن را مديريت كرد. وقتي زمان را از دست بدهيم ديگر نميتوان آن را جبران كرد. مديريت زمان با تحليل برنامه روزانه شروع مي گردد كه شروع تا ثبت فعاليتهاي روزانه نموده و فعاليتهاي موازي و ضايع كننده وقت ميتواند حذف و يا به حداقل برسد.
برنامه ريزي و تهيه برگه روزانه نشانه تصميم گيري و عوارض واكنشي را به حداقل رسانده و مديريت تحت كنترل و نظام يافته و انضباط و اولويت بندي كارها از هدر رفتن زمان غير قابل بازگشت جلوگيري ميكند.
شاكي واقعي از مديريت زمان در موسسه صنعتي گوشت مشهد كه مبادرت به كشتار دام سنگين دارد و روزانه ميبايستي حجم انبوهي از وام را استحصال نموده و براي مصرف شهر آماده سازد. اگر به زمان درست نيانديشد جوابگوي نياز شهروندان نبوده و دراين معركه رقبا دست بكار شده و مشتريان كالاهاي خود را از منابع ديگري تأمين مينمايند.
لذا با اين تفكر ميبايستي نسبت به خدمات و پشتيباني تا خطوط كشتار اعم از افراد متخصص مكانيك ـ برق ـ تأسيسات برودتي و قطعات يدكي اقدام نمايد. كه در صورت بروز هرگونه اشكال در تأسيسات سريعاً نسبت به رفع آن اقدام نمايد. و اين از اولويتهاي مهم و اول موسسه ميباشد و تاكنون به غير از تعطيلي ها يكي دو ساعته تإخيري ديگر بوجود نيامده است و امكان از دست رفتن زمان به حدقل ممكن خود رسيده است .
در ساير امور مانند حسابداري ميتوان با پياده سازي يك سيستم مناسب و قوي حسابداري و شناسايي حسابها و بايگاني از هدررفتن وقت جلوگيري نمود.
در مورد پروژه ها در صورتيكه زمانبندي تهيه و اجرا نشود و تصوير روشني از تأمين بودجه ـ نيروي انساني ـ تأمين قطعات و ساير ... به ما نميدهد و بالطبع با هدر رفتن زمان و طولاني شدن زمان مجبور به بهره برداري سرمايه و به خصوص انگيزه ها كاهش مي يابد.
نقش جلسات در اهداف مؤسسه
تشكيل جلسه مشخصه جدايي ناپذيري حيات واقعي سازمانها است . از جلسات بعنوان ابزاري براي رسيدن به اهداف موسسه استفاده ميشود.
از جلسات براي تصميم گيري اطلاع رساني ، حل مسئله و ايجاد و گسترش روابط انساني ـ تبادل اطلاعات است .
صرف نظر از ارزشها واهداف در يك جلسه افراد به دور هم جمع شده اند و اين خود تعامل افراد با هم را بدنبال دارد و آثار آن در اهداف موسسه است .
براي انكه جلسه اي موثر داشته باشيم ميبايستي جلسه مذكور داراي دستور جلسه باشد كه قبل از آن تيپ هاي شركت كننده در جلسه شناسايي وتحليل شده و تعارضات احتمالي بررسي و امكان سنجي ميشود كه آن را به حداقل برساند . تعيين زمان جلسه از ضروريات است .
مدير نبايستي خودش جلسه را اداره نمايد. بدليل آنكه به گروه (افراد حاضر در جلسه ) افزايش اختيار، مسئوليت ، انگيزش در جهت اهداف سازماني را داده آنان احساس شريك شدن در تصميم هاي سازماني و بدنبال آن برقراري ارتباط جمعي صحيح تعامل با كاركنان كه هم اين موارد در پيگرد اهداف سازماني و مختلط شدن با اهداف ضروري موثر است .
نقش تعامل در پيشبرد اهداف سازماني
مدير نقش مصلح و برقراري ارتباط و هماهنگي افراد به سوي چشم انداز سازمان را دارد . يك مدير واقعي ، مدير شركت و سرمايه بندي سازماني نيست بلكه مدير بر تعاملات دروني و بيروني سازمان ميباشد .
مدير ميبايستي با برقراري تعاملات بين گروهي و پياده سازي مديريت مشاركتي در مردم سالاري سازماني كه شامل يك سري مشاركت يعني فراگرد تبديل بودن هاي محدود به شدن هاي نامحدود و مفروضات آن عبارتست از برابر بودن حقوق طبيعي همه مردمان و برابر بودن ارزش انساني همه مردمان.
مديريت مشاركت جو با دخالت دادن همه افراد در تعيين همه عوامل موثر در كار و زندگي آنان بر تعاملات اثر مي گذارد.
مديريت مشاركت جو با مشورت و رايزني ـ نظام پيشنهادات با همه تصميم گيري و گروههاي مستقل كاري (خودگردان) و در نهايت به مردم سالاري سازماني مي رسيم .
با عنايت به اينكه هر كس ميتواند در حوزه كاري خودش بهترين باشد و ما درگير شدن كاركنان در مسايل سازماني و تصميم گيريها متعهد است سازمان را بيشتر كرده و امكان خود شكوفايي و خلاقيتها را بيشتر مينايد.
مشاركت يك تدبير فرافرهنگي است و مديريت مشاركتي آينده حتمي و گريزناپذير همه سازمانهاست .
ما ميبايستي در سازمانها تفكر مديريتي پياده كنيم نه تفكر مدير را .
براي پياده سازي هر نظاميدر سازمانها ابتدا بياستي بررسي گردد سازمان مربوطه آمادگي اين نظام را دارد كه با پرسشنامه و مصاحبه جلسها هاي اطلاع رساني اين عمل انجام مي گردد.
پس اعتقاد بالا و سستي ها است كه حمايتهاي همه جانبه را داشته باشد ، در ادامه امكان سنجي و تشكيل تيم و آموزش در همه سطوح است.
هدف نزديك كردن اهداف سازماني و اهداف ضروري ودر جهت كامل نمودن يكديگر و اعتلاي هر دو ميباشد .
بورس و سرمايه گذاري
تفكر و پارادايم مديران در خصوص نحوه چگونگي ورود بازار سرمايه يا بازار بورس بسيار تأثيرگذار است .البته پارادايم و تفكر و مشي مديريت نبايستي بر تفكر مديريتي اثر گذارد و در خصوص ورود به بازارهاي سرمايه و ساير امور ميبايستي تفكر مديريتي داشت نه تفكر مدير اجرا شود. لذا ورود به بازار بورس كه تابع شرايطي است و تنها بعد اقتصادي مطرح نيست ، شركت دارد . به بورس داراي اعتبار مي گردد و يك سيستم قرار مي گيرد . خود داور شدن به بورس ناشي از فكر سيستمي مديريت است.
ورود به بازار بورس و سرمايه گذاري به مراتب از اوراق قرضه بهتر است چون اوراق قرضه دولتي است ولي بازار بورس به ارزش افزوده و درآمد سرانه و رونق اقتصادي و اشتغال در بازار كمك مينمايد و هم اين فعاليتها به نفع شركت و مصرف كننده است .
مديريت ارتباط با مشتري يا CRM
وروود مضربي و پردازش اطلاعات در يك سيستم CRM به شرح زير است :
در سيستمهاي ارتباط بامشتري Brand تأثيرگذار مم است از p4 كه منتج به CRM ميشود نام ميبريم .
1. price
2. product
3. pluce
4. promotion
براي برقراري ارتباط موثر با مشتري ابتدا از تكنيك فرض كردن استفاده ميكنيم .
نحوه برقراري ارتباط با ديگران بسيار مهم است ابتدا بايد آنچه را كه مي خواهيم بگوئيم درك كرده باشيم . سپس و سپس برقراري ارتباط مطرح مي گردد . بعضي وقتها كلمات نميتوانند آنچه را كه مي خواهيم درست بيان كنيد لذا لحن كلام ، فن كلام ، علائم نگارشي ، حركات بدن تأثيرگذار ميباشند. آخرين مورد درك مخاطب ميباشد.
بازارهاي ارتباط
حركات بدن در ارتباط برقرار كردن با مشتري بسيار مهم است . ارتباط Face to face (چهره به چهره) بسيار مؤثر است . البته از طريق نامه و تلفن هم بيتأثيرنيست .
ما بايد خود را به مشتري معرفي كنيم . مشتري نميداند كه ما چه امكاناتي داريم لذا بسوي ما نمي آيد اشكال كار از ما و اطلاع رساني است . بايد بتوانيم به مشتري معرفي شده والقاء نمائيم كه به كالاي ما براي رفاه بيشتر نيازمند است و كالاها را راستاي گرفتن p4 ارائه نمائيم.