$('#s1').cycle('fade');
  جستجو

 صفحه نخست  |  راهنمای فروشگاه  |  تماس با ما  |نحوه خرید  |  سبد خرید   |        ثبت شده در سايت ساماندهي كشور

مقالات رایگان دانشجویی > تاریخ و ادبیات

Bank Sepah:5892-1010-5735-6012

Email: dociran.pdfiran@gmail.com

09153255543  عالم زاده

 مقالات علمي تاریخ و ادبیات
تاریخچه فلسطین

تاریخ ایجاد 1388/12/20  تعدادمشاهده  4225

 

بخش اول
تاریخچه فلسطین
فلسطین قلب میهن عربی و واسطه العقد و قبله انظار آن است. فلسطین گهواره ادیان توحیدی بزرگ تاریخ و ملتقای تمدنهاست سرزمینی پربرکت و زیبا که از لحاظ سوق الجیشی، سیاحتی و دینی یکی از مهمترین نقاط زمین است.
مساحت فلسطین در حدود 27009 کیلومتر مربع است. مستطیل شکل است و از شمال تا جنوب در حدود 430 کیلومتر طول دارد. عرض آن شامل میان 51 و 70 کیلومتر و در وسط میان 72 و 95 کیلومتر است. عرض فلسطین در جنوب بیشتر است و به حدود 117 کیلومتر می رسد.
فلسطین از غرب محدود است به دریای مدیترانه از شرق به سوریه و اردن از شمال به لبنان و سوریه و از جنوب به شبه جزیره سینا (مصر) و خلیج عقبه.
قدمت فلسطین
فلسطین سابقه تاریخی 10 هزار ساله دارد. قدمت شهر اریحا به 7 هزار سال قبل می رسد. اولین ساکنان فلسطین کنعانیان (فلسطینی ها) بودند که از سه هزار سال قبل از میلاد به این سرزمین آمند.
در سال 1200 قبل از میلاد قبایل عبری (یهودی) از کلده از شرق به سرزمین کنعان و در نتیجه به شهر اریحا حمله کردند.
تا 200 سال عبری ها حکومتی نداشتند و با فلسطینی ها در جدال بودند تا در 1000 سال قبل از میلاد داود پیامبر اولین حکومت عبری (یهودی) را در فلسطین بنا نهاد. بتدریج فلسطینی ها و اسرائیلیها با یکدیگر خو گرفتند و ترکیب شدند. حکومت داود پیامبر فقط 80 سال بود.
مهاجرت یهودیان – طرح صهیونیستی
فلسطین بخشی از امنیت امپرتوری عثمانی شد که گاه تابع حاکم بیروت و احیانا تحت ولایت صیدا و یا دمشق در می آمد، عکس آن نیز اتفاق می افتاد و گاه حاکم عثمانی در حیفا و یا عکا و یا قدس، بیروت و یا صیدا و ... را نیز اداره می نمود.
با تدوین قانون اساسی عثمانی در سال 1876 م انتخابات پارلمانی برگزار شد و نمایندگانی از ولایات تابعه عربی از جمله فلسطینیان قدس به جمع نمایندگان پیوستند.
کما اینکه جمعی از شخصیتهای عرب و من جمله فلسطینی ها در پست های عالی رتبه لشکری و کشوری گمارده شدند.
اشغالگران یهود کم کم زمینهای فئودالها و زمینداران بزرگ لبنانی و سوری را خریداری و کشاورزان فلسطینی را از این زمین ها، بیرون راندند.
در سال 1886 م اولین درگیری روی داد و کشاورزان رانده شده از دو روستای الخضیره و ملبس (بتاح تکفا) این دو مستعمره را مورد حمله قرار دادند.
این حوادث دولت عثمانی را بر آن داشت تا در (سال 1887 م) مهاجرت صهیونیستها به فلسطین را منوط به شرایط خاصی کند.
در سال 1892 م حمله به مستعمره های یهودی با همان دلایل پیشین تکرار گشت و بخشنامه های جدیدی از سوی دولت عثمانی با هدف محدود کردن مهاجرت یهودیان صادر گردید، لیکن عثمانی ها زیر فشار اروپا ناگزیر از لغو آن شدند.
فلسطینی های قدس، یافا، نابلس، عکا و غزه که توانسته بوند طی سالهای 1908 و 1912 م به پارلمان عثمانی راه پیدا کنند، موضوع اولین کنگره صهیونیستی (سال 1897 م) در بال سویس و برنامه ریزی یهودیان برای ایجاد کشوری قومی در فلسطین را در دربار مطرح و به بحث و بررسی آن بپردازند و موفق شدند عثمانی ها را متقاعد سازند که مهاجرت یهود به فلسطین را ممنوع کرده و تسلیم فشارهای اروپایی نشوند.
این عده همچنین علیه رشوه خواری تعدادی از استاندارانی که به یهودیان جهت مهاجرت به فلسطین و تملک زمین های فروشی توسط برخی از سرمایه داران سوری و لبنانی و عمدتاً مسیحی (آل سرسق، توینی، کساب، خوری و مطران و ...) کمک می کردند، شکوائیه ای را مطرح ساختند.
در سال 1897 م کمیته ای به ریاست محمد طاهر الحسینی مفتی قدس با هدف ارزیابی و بررسی دقیق راه کارها و شیوه های صهیونیستها برای دستیابی به زمینها تشکیل گردید.
از سوی دیگر سلطان عبدالحمید دوم در واکنش به برگزاری اولین کنگره صهیونیستی، هیأتی از کارکنان دربار خود را گسیل داشت تا شخصا بر استان قدس اشراف و نظارت داشته باشد. مطبوعات فلسطینی و عربی مانند روزنامه مصری المنار و ... نیز فعال شده و نسبت به نتایج و پیامدهای طرح شوم صهیونیستی جهت استیلا بر فلسطین (بلافاصله پس از اجلاس بال) هشدار دادند.
یوسف ضیاء الخالدی شهردار و نماینده شهر قدس در پارلمان عثمانی در سال 1899 م با ارسال پیامی به تسادوق کاهن رئیس خاخامهای فرانسه خواستار آن شد تا فلسطین را برای مردمانش باقی بگذارند. در قسمتی از این پیام آمده بود:
شما را به خدا، فلسطین را به حال خود واگذارید.[1]
خاخام کاهن نیز هرتسل را در جریان این نامه قرار می دهد و هرتسل هم بنوبه خود در پیامی برای خالدی چنین عنوان می کند: اگر مردم فلسطین راضی به پذیرش صهیونیستها نیستند، ما جای دیگری را جستجو خواهیم کرد و بالاخره این مکان را خواهیم یافت.
همزمان با شکل گیری و قوام مطبوعات فلسطینی، روزنامه های فلسطینی و در رأس آنها روزنامه کرمل که در حیفا منتشر می شد، مبادرت به روشنگری و برملاسازی خطر صهیونیسم کردند.
نجیب عازوری نیز با انتشار کتاب بیداری امت عربی خود در سال 1905 م نسبت به عواق طرحهای سیاسی صهیونسیتها در فلسطین هشدار داد.
کنگره استعماری 1907 م
در سال 1907 م کنگره ای استعماری با مشارکت جمعی از اندیشمندان کشورهای استعماری در بریتانیا برگزار گردید. ماحصل این کنگره گزارشی بود که به گزارش (کامبل باترمن) معروف گشت. محورهای مورد بحث در این کنگره عبارت بودند از:
بررسی خطرهایی که آینده استعمار را تهدید می کند.
تدوین طرحهای ضامن دفع این خطرها.
تضمین تداوم حضور استعماری و مالکیت مستعمره ها.
همچنین از جمله پیشنهادها و مصوبات این کنگره:
1- لزوم تجزیه کشورهای حوزه دریای مدیترانه و ایجاد فتنه و خصومت میان ملل آنها.
2- لزوم ایجاد حایل بشری بیگانه در بهترین منطقه، که بتواند میان عربهای مشرق و عربهای مغرب جدایی بیندازد و این مکان فلسطین است.
در مورخه 16 مارس 1908 م فلسطینی ها در منطقه ساحلی یافا با مهاجران صهیونیست که از راه دریا وارد فلسطین شده بودند، درگیر و طی آن تعدادی از فلسطینی ها و یهودیان کشته و مجروح شدند. درگیریها طی ماههای فوریه و آوریل سال 1909 م میان کشاورزان فلسطینی و صهیونیستها از سر گرفته شد و این بار درگیریها در نزدیکی شهر الناصره روی داد.
مطبوعات و علمای اعلام اسلامی و مسیحی و خطیبان مساجد ضمن روشنگری و بیان طرحهای شوم صهیونیستی در فلسطین، از یک سو حکومت عثمانی را به مقابله با آن فراخوانده و از سوی دیگر مردم را به مخالفت و مقاومت همه جانبه با طرحهای صهیونیستی دعوت کردند. در همین رابطه نجیب نصار روزنامه نگار فلسطینی کتابی تحت عنوان صهیونیسم ... تاریخچه، اهداف و تهدیدها منتشر ساخت.
در سال 1911 م روزنامه ای با نام فلسطین منتشر گشت. این روزنامه طی فراخوانی از خوانندگان خود می خواهد، نسبت به پیامدهای استعمار صهیونیستی هوشیار باشند.
در همین حال فلسطینی های عضو پارلمان عثمانی به منظور تحت فشار قرار دادن دولت اتحاد و ترقی که حکومت سلطان عبدالحمید دوم را سرنگون کرده و با یهودیان همکاری می کرد، دست به تلاش زده و از آن خواستند، تسلیم فشارهای اروپایی نشده و تصمیماتی در مقابله با مهاجرت جمعی صهیونیستها اتخاذ کند و مانع از اسیتلای صهیونیستها بر اراضی فلسطین شود.
یک روزنامه نگار فلسطینی طی مقاله ای در روزنامه فلسطین به تجزیه و تحلیل توطئه صهیونیستها پرداخته و می نویسد:
صهیونیستها، کشور ما را روستا به روستا و شهر به شهر اشغال خواهند کرد و فردا تمامی قدس و سرتاسر فلسطین از دست خواهد رفت.
اسعاف النشاشیبی در سال 1911 م کتابی را با عنوان جادوگر و یهودی به رشته تحریر درآورد.
معروف الارناووط نیز کتابی بنام دختر صهیون را نگاشت و محمد روحی الخالدی در همین سال دست نوشته ای از کتاب تاریخ صهیونیسم را بر جای گذاشت. نامبرده در این نسخه خطی خاطر نشان کرده که هدف صهیونیسم همانا برپائی دولت یهودی در فلسطین است. وی در عین حال صهیونیسم را از یهودیت متمایز کرده و نسبت به خطرات و تهدیدهای شهرک نشینها در فلسطین هشدار داده است.
سرانجام، صهیونیستها با همکاری سفرای اروپائی و امریکائیها دولت اتحاد و ترقی را وادار ساختند، روزنامه های الکرمل (در سال 1909 م) و فلسطین (در سال 1913 م) را که در امر اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به مردم در عرصه های گوناگون و تفهیم وظایف ملی، میهنی و اسلامی و نیز فاش ساختن توطئه صهیونیستها و صلیبی ها تأثیر بسزایی داشتند، تعطیل کند.
ناگفته نماند که مطبوعات عربی نظیر روزنامه المنار، المقتبس، المقطم و الاهرام در مصر و دیگر کشورهای عربی تاثیر مهمی در برانگیختن ملل عرب بر ضد طرحهای شوم صهیونیستی داشتند.
در این برهه همچنین جمعیتها و سازمانهای ضد صهیونیستی مانند جمعیت مبارزه با صهیونیسم که در اوت 1913 م به مرکزیت نابلس تاسیس و دارای شعب بسیاری در شهرهای فلسطین شد.
این جمعیت مردم را به تظاهرت فرا می خواند و تلگرامهای اعتراض امیزی به مجامع گوناگون ارسال می داشت.
جنگ جهانی اول
با شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 م صهیونیستها بیش از چهل شهرک یهودی در مساحتی قریب به 400 هزار دونم (هر دو نم 1000 متر مربع است) در بهترین زمینهای فلسطین یعنی مناطق الجلیل، دشت مرج بن عامر و دشت ساحلی احداث کرده بودند. و بدین ترتیب یهودیان دیگر آن اقلیت دینی ساکن فلسطین در قبل از طرح اشغالگرانه – تجاوزگرانه صهیونیستی نبودند و جو و شرایط علیه آنها ملتهب و خصمانه شده بود.
با پیدایش جنگ، شهرک نشینان یهودی در کنار انگلیس ها و فرانسوی ها علیه دولت عثمانی و فرانسوی ها علیه دولت عثمانی و آلمان صف آرایی کردند و این در حالی بود که فلسطینی ها به دو دسته موافق و مخالف عثمانیها تقسیم شده بودند و بسیاری از جوانان فلسطینی با انگیزه های اعتقادی – اسلامی و به اشکال مختلف چه به عنوان نیروی وظیفه و چه داوطلب در کنار ترکیه وارد جنگ شدند و جمع دیگری نیز مجذوب طرح انقلاب بزرگ عربی به رهبری شریف حسین و فرزندش امیر فیصل شدند با این امید که از عثمانی ها رهایی یافته و کشور خود را آزاد کنند، البته آنها فریب وعده های انگلیس به شریف حسین را خوردند. شایان ذکر است که جمع کثیری از مسیحیان فلسطینی و سوری نیز با گرایش طایفه ای و ناسیونالیستی در این طرح شرکت جستند.
ضمن آنکه عملکرد «جمال پاشا» آن فرمانده ترک شهره به جلادی، سفاکی و عامل اعدام دهها انقلابی عرب و فلسطینی از یکسو و گرسنگی و شرایط دشوار اقتصادی که فلسطینی ها و سوری ها در دوران جنگ با آن دست به گریبان بودند، تأثیر وسیع و عمیقی بر فضای خصمانه و روبه رشد ضد ترک و پیوستن به انقلاب بزرگ عربی برجای گذاشت. در همین زمان صهیونیستها از اموال هنگفت سازمانها و مراکز بین المللی یهودی و کمکهای بی دریغ ثروتمندان یهودی چون روچیلد و غیره و به ویژه کمکهای اهدایی امریکایی بهره می بردند.
افزون این صهیونیستها به همراه انگلیس ها، فرانسوی ها و امریکائی ها برای صدور بیانیه بالفور و بردن فلسطین و کشورهای عربی (در خاتمه جنگ) به زیر یوغ (بریتانیا و فرانسه) به دسیسه چینی و توطئه پرداختند.[2]
سران عرب نیز فریب وعده ها و نیرنگ انگلیس را خوردند، گرچه اهداف موافقت نامه سایکس – پیکو مبنی بر تقسیم کشورهای عربی میان بریتانیا و فرانسه و بیانیه بالفور برملا شده بود اما با این وجود بریتانیا توطئه را منکر شده و به فریب و نیرنگ خود ادامه داد.
قیمومیت انگلیس بر فلسطین
فلسطین به عنوان بخش جدا شده از امپراطوری عثمانی در زمره کشورهایی بود که استقلال آنها (بعد از جنگ جهانی اول و در مقررات جامعه ملل) موکول به نظارت دولت قیم در اداره آن موقتا شناخته شد. این قیمومیت از طرف شورای عالی متفقین در «سان رمو» در سال 1920 به بریتانیا تفویض شدند. خطوط کلی متن قیمومیت نامه در 22 ژوئیه 1922 به تصویب جامعه رسید و در 29 سال 1923 وارد مرحله اجرا شد.
حکم قیمومیت دو هدف داشت اول اجرای ماده 22 میثاق جامعه ملل و هدف دوم اجرای اعلامیه بالفور و ایجاد تسهیلات برای مهاجرت یهودیان.
کشورهایی قیم مسئولیت های خاصی بر عهده داشتند و وضعیت قیمومیت، وضعیت موقیتی بود. دیوان داوری بین المللی بعدها در این باره گفت که هدف نهایی، اعطایی حق تعیین سرنوشت و استقلال به مردمی بود که درگیر این قضایا بودند. در تعیین سرنوشت سرزمین های تحت قیمومیت آنها قرار بود که خواسته های مردم آن سرزمین ها به عنوان عامل اصلی در نظر گرفته شود.
در سال 1922 جامعه ملل بنا به درخواست انگلستان به آن کشور در اداره فلسطین قیمومیت داد و قرارداد قیمومیت فلسطین بین جامعه ملل و انگلستان به امضا رسید. این حکم حاوی اعلامیه بالفور بود و دقیقا به همان ترتیب توسط هیئت وزیران انگلستان در 1917 تصویب شد. در انگلستان اعتراضاتی علیه صدور این حکم به وقوع پیوست مبنی بر اینکه شناسایی اعلامیه بالفور به مثابه سیاست حاکم در فلسطین، حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین را از بین خواهد برد. تعدادی از اعضای مجلس اعیان انگلستان پیشنهاد کردند انگلستان این حکم را نپذیرد زیرا بنا به گفته آنها قیمومیت فلسطین اعلامیه بالفور را شامل می شد این پیشنهاد به رأی گذاشته شد و با 60 رأی موافق در مقابل 39 رأی مخالف به تصویب رسید.
جنبش اعراب و سرکوب انگلیس
در سالهای 1936 تا 1939 عربهای فلسطین به دنبال اعتصابی طولانی و بی ثمر که به شکست انجامید و نادیده گرفته شد، برای برپانمودن یک طغیان ملی تلاش کردند. دیوید بن گوریون که در واقع گرایی او تردیدی نیست، به ماهیت این تلاش پی برده و در یک بحث داخلی چنین گفته است: «ما ضمن بحثهای سیاسی خارجی مخالفتهای عربها را ناچیز جلوه می دهیم. ولی خودمان، نباید واقعیت را نادیده بگیریم. از لحاظ سیاسی ما متجاوز هستیم و آنها از خود دفاع می کنند. مملکت مال آنهاست زیرا در آنجا زندگی می کنند، در حالیکه ما می خواهیم به اینجا وارد و بعد هم مستقر شویم.» و از دیدگاه ایشان می خواهیم هنوز وارد نشده کشور آنها را از چنگشان در آوریم. «طغیان آنها» مقاومت فعالانه فلسطینی هاست در برابر چیزی که به نظر خودشان غصب سرزمین اصلی آنان توسط یهودیان تلقی می شود. در ورای خرابکاری های نهضتی وجود دارد که هر چند ابتدایی است، اما از آرمان گرایی و فداکاری بی بهره نیست.[3]
وقتی انگلیسی ها به موجب موافقت نامه 1938 مونیخ اجازه یافتند تا نیروی نظامی کافی به منطقه اعزام دارند، طغیان مزبور را با بیرحمی فراوان در هم شکستند. در سالهای بعد جمعیت بومی عرب اندیشه ای را که در غرب پذیرفته شده بود مردود دانسته و گفتند که ایشان اخلاقا تعهدی ندارند تا به جبران جنایاتی که اروپایی ها در حق یهودیان مرتکب شده اند، موطن خود را قربانی کنند. شاید هم متحیر بودند که به چه دلیل نباید واکنش مناسبتر تخلیه جمعیت باواریا و تبدیل آنجا به یک کشور یهودی باشد؟ یا با توجه به مواعظه حق طلبانه و اخلاقی امریکا چرا این برنامه در ماساچوست یا نیویورک به مرحله اجرا در نیاید.
کمیته فلسطین و طرح تقسیم
زمانیکه انگلستان در دوم آوریل 1947 از سازمان ملل متحد خواهان راه حلی برای مسئله فلسطین شد، 5 کشور عربی از مجمع عمومی خواستند تا مسئله فلسطین را در چارچوب خاتمه قیمومیت بر فلسطین با اعلام استقلال آن حل کند ولی مجمع عمومی موافقت نکرد و به درخواست فلسطین مبنی بر تشکیل کمیته ویژه فلسطین جواب مثبت داد. به این ترتیب مجمع عمومی در اولین نشست مخصوص که در تاریخ 28 آوریل 1947 تشکیل داد کمیته مخصوص برای فلسطین (unscop) را تأسیس نمود.
کمیته مخصوص در 31 اگوست 1947 با توافق اعضایش بر سر مسئله خاتمه قیمومیت اصول استقلال فلسطین و نقش سازمان ملل در آن به توافق دست یافتند اما این اجماع نظر نهایی بر سر مسأله فلسطین نبود. در سپتامبر 1947 کمیته ویژه، گزارش خود را به مجمع عمومی تقدیم کرد کمیته به این نتیجه رسیده بود که حق تعیین سرنوشت اعراب فلسطین با گنجانیدن اعلامیه بالفور در حکم قیمومیت اعراب فلسطین در جامعه ملل، نقض شده است. کمیته سپس اظهار داشت که اصل تعیین سرنوشت که پس از جنگ جهانی اول در سطح بین المللی به رسمیت شناخته شده بود در مورد دیگر سرزمین های عرب به اجرا در آمده بود. اما در فلسطین به دلیل قصد تهیه امکانات برای ایجاد یک وطن ملی یهود به کار گرفته شده است. کمیته ویژه فلسطین اظهار نظر کرد که وطن ملی یهود و حکم منحصر به خود برای فلسطین با اصل تعیین سرنوشت در تضاد هستند.
نهایتا سه عنصر کمیته شامل هند، عراق و یوگسلاوی پیشنهاد کردند که یک کشور فدرال با اجزای یهود و عرب تشکیل شود و اورشلیم هم به عنوان پایتخت این فدرالیسم، این طرح به طرح اقلیت شهرت یافت، در مقابل اکثریت اعضای کمیته شامل کانادا، چکسلواکی، گواتمالا، هلند، پرو، سوئد و اروگوئه پیشنهاد کردند که فلسطین به دو کشور مستقل عرب و یهود با اتحاد اقتصادی تقسیم شود و تنها عضو باقی منده کمیته یعنی استرالیا به هیچکدام از طرحها رای مثبت نداد و مهمتر آنکه هیچ یک از اعضا از پیشنهاد تشکیل یک کشور واحد در فلسطین که راه حل ترجیحی کمیته عالی عرب بود حمایت نکرد.
با اعلام این خبر و قبل از رأی گیری در مجمع عمومی اعراب اعتراض نمودند و پیشنهاد تقسیم فلسطین را بخاطر اینکه به حقوق آنها لطمه می زند و مخالف قانون و عدالت و اصول و دمکراسی بود، رد کردند.
در مقابل صهیونیست ها تمام نیروی خود را برای اینکه رای سازمان ملل را به نفع تقسیم فلسطین حائز اکثریت شود به کار بردند.
قطعنامه 181 مجمع عمومی
قطعنامه 181 مجمع عمومی یکی از مهمترین قطعنامه های سازمان ملل متحد درباره فلسطین و شاید حتی بتوان گفت که به تعبیری مهمترین قطعنامه در این موضوع است چرا که اسرائیل از طریق قطعنامه خود اولین کشوری بود که از سازمان ملل متولد شد. قطعنامه 181 مهمترین دستاویز اسرائیل برای توجیه مشروعیت خود است. این قطعنامه تمام فعالیت های در قالب سازمان ملل و حتی غیر آن را برای موضوع فلسطین در طول سالهای بعد تحت شعاع خود قرار داد و بطور کلی آینده فلسطین را ترسیم نمود.
مفاد قطعنامه 181 تقریبا همان طرح اکثریت است که قبلا درباره آن صحبت شد فقط باید اضافه کرد که ضمن قطعنامه مجمع از شورای امنیت می خواهد که تمام اقدامات لازم برای حسن اجرایی این قطعنامه را فراهم سازد.
همچنین در قطعنامه آمده است که قیمومیت فلسطین حداکثر تا اول اوت 1948 خاتمه یابد و تاسیس حکومت مستقل عربی و یهودی و رژیم مخصوص بین المللی شهر بیت المقدس دو ماه پس از تخلیه کامل نیروهای مسلح دولت قیم و حداکثر تا اول اکتبر 1948 تشکیل خواهد شد و در همین راستا کمیسیون منتخب سازمان ملل، پس از مشورت با احزاب دموکراتیک و سایر سازمانهای عمومی دولت عرب و یهود، در اسرع وقت شورای موقت حکومت را در هر یک از دو کشور انتخاب و مستقر خواهد کرد و فعالیت های این دو شورا در تحت رهبری کلی این کمیسیون خواهد بود. همچنین مطالبی درباره مکانهای مقدس و محلهای مذهبی و حقوق مذهبی اقلیتها تابعیت و قراردادهای بین المللی و تعهدات مالی و همچنین وحدت اقتصادی و حق عبور گفته شده است. همچنین فصلی نیز درباره چگونگی وضعیت شهر بیت المقدس تحت یک رژیم بین المللی بوسیله سازمان ملل آمده است.
بنابراین بر اساس قطعنامه 181 یهودیان که قبلا 6 درصد سرزمین های فلسطین را در اختیار داشتند و حدود 30 درصد جمعیت را تشکیل می دادند و اکثریت آنها هم از مهاجرین دوران قیمومیت بودند. اکنون 56 درصد سرزمین های فلسطین را صاحب شده بوند. یک روز بعد از صدرو قطعنامه یعنی در تاریخ 30 نوامبر 47 کمیته عالی عرب قطعنامه 181 را رد کرد.
نهایتا قطعنامه 181 بدلیل اشکالات و بی عدالتی های موجود در آن که با تلاش امریکا در مجمع عمومی و به زحمت رای اکثریت  را بدست آورد نتوانست کوچکترین تاثیر مثبتی برای منازعه اعراب اسرائیل داشته باشد و شاید تنها تاثیر آن مشروعیت بخشیدن به خواسته های یهودیان بود. لذا بحران شعله ورتر شد.
اعلام تشکیل دولت یهود و حمله اعراب
در تاریخ 5 مارس 1948 (یعنی در کمتر از 3 ماه از صدور قطعنامه 181 و شکست آن) شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ای را به تصویب رسانید و از 5 عضو دائم شورا انگلستان، چین، فرانسه، آمریکا و شوروی خواست تا پیشنهادهای خود را در مورد اینکه مسئله تقسیم فلسطین چگونه باید اجرا شود ارائه دهند.
همچنین شورا در اول آوریل از مجمع عمومی خواست تا در مورد مسئله دولت آینده فلسطین تجدید نظر کند و راه حلی ارائه دهد که برای طرفین قابل پذیرش و قابل اجرا باشد. به این ترتیب سازمان ملل چهار ماه پس از آنکه طرح تقسیم فلسطین را در پی بحث طولانی و دشوار به تصویب رسانید آنرا مسکوت گذاشت.
در پی نزاع های اعراب و یهودیان فلسطین در دهم آوریل کشتار معروف دیریاسین اتفاق افتاد که طی آن 250 عرب بی دفاع غیر نظامی بدست افراطیون صهیونیست کشته شدند و تعداد زیادی نیز آواره شدند.
در هفدهم آوریل بدلیل تشدید نزاع اعراب و یهود در فلسطین شورای امنیت با صدرو قطعنامه ای از تمام افراد و سازمانهای فلسطینی و مخصوصا هیأت عالی عرب و آژانس یهود تقاض کرد که دستورات زیرا را اجرا نمایند:
1- تمام حرکات و عملیات نظامی خود را موقوف کنند.
2- از اعمال تروریستی و تخریبی دست بکشند.
3- از وارد کردن افراد مسلح، ستونهای نظامی، اسلحه و مهمات به خاک فلسطین خودداری نمایند.
ولی هیچکدام از این دستورات موثر واقع نیفتاد و نزاع هر روز ابعاد گسترده تری پیدا می کرد.
قیمومیت بریتانیا بر فلسطین در تاریخ 14 می 1948 به پایان رسید. بدنبال آن کمیته عالی عرب اعلام نکرد که درصدد ایجاد یک دولت است ولی در ساعت 4 بعدازظهر همان روز در موزه ای در تلاویو، دیوید بن گورین در زیر تابلویی از تئوروهرتسل، تاسیس دولت یهودی به نام اسرائیل را در سرزمین فلسطین اعلام کرد. آژانس یهود در اعلامیه ای که به این مناسبت صادر کرد چنین گفت: با استناد به حق تاریخی و طبیعی مان و با اتکا به قدرت قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، استقرار یک کشور یهود در «ارتز اسرائیل» را که کشور بنی اسرائیل نام بخواهد داشت در اینجا اعلام می کنیم بنابراین آژانس یهود مسکوت گذراندن طرح تقسیم فلسطین توسط مجمع عمومی را نادیده گرفت و اصرار ورزید که قطعنامه 181 به آنها حق قانونی اعطا کرده است.
به همین ترتیب، زمانی که آژانس یهود سازمان ملل را از صدور اعلامیه خود آگاه ساخت، آژانس از قطعنامه 181 به عنوان سند شناسایی حق مردم یهود در استقرار کشور مستقل خود از سوی سازمان ملل نام برد آبا ابان در سخنرانی خود در سازمان ملل، اسرائیل را «نخستین کشوری که توسط سازمان ملل تولد یافته است» خواند.
روز بعد ارتش های مختلف اعراب وارد فلسطین شدند. لژیون عرب وارد ناحیه ای شد که اختصاص به اعراب داشته و در یهود و سامرا واقع بود ارتش مصر به غزه و بر شبح به حرکت درآمد و ارتش لبنان به منطقه عرب نشین جلیله و ارتش عراق هم همراه بالژیون عرب به پیش رفتند و سوره نیز نزدیک مرز مستقر شد. به این ترتیب اولین جنگ منظم بین اعراب و اسرائیل شکل گرفت.
بدنبال حمله اعراب آژانس یهود که اکنون به اسرائیل تفسیر نام داده بود به سازمان ملل اعلام کرد که حمله اعراب یک اقدام تجاوزکارانه است، در شورای امنیت اسرائیل به امریکا پناه برد و امریکا در شورا برای حل مسئله به رایزنی پرداخت. در ضمن از تمامی کمکها و امکانات انگلیس و امریکا برای مقابله با اعراب سود جست بطوریکه موازنه را تغییر دادند و به کمک غرب و امریکا عرصه را بر اعراب تنگ نمودند. شورا تنها از همه حکومت ها و مراجع درخواست کرد تا بدون پیش داوری نسبت به حقوق ادعاها یا مواضع طرفهای درگیر، از هرگونه عمل نظامی خصمانه در فلسطین خودداری ورزند. بدون تعین مقصر شورا اظهار داشت که وضعیت موجود در فلسطین تهدید علیه صلح است و درخواست برقراری آتش بس نمود. به این ترتیب با فشار انگلستان و امریکا، اعراب در تاریخ دوم ژوئن 1948 فرمان آتش بس شورا را پذیرفت، موعد آتش بس از تاریخ 11 ژوئن به مدت 4 هفته بود. اما این آتش بس به ضرر اعراب تمام شد چون بر خلاف مواد آتش بس، یهودیان از این فرصت استفاده کردند و تمام نیروهای خود را (با کمک های خارجی) مسلح نمودند.[4]


 

فصل سوم – بخش دوم
تقابل تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس


 

انگیزه ها و اهداف
جنبش مقاومت اسلامی خود را در زمانی می بیند که (تعالیم) اسلام از زندگی حذف شده است و به همین سبب معیارها و مفاهیم دگرگون شده و ارزش ها تغییر یافته و اشرار بر دنیا مسلط شده اند و ستم و تاریکی بر جهان سایه افکنده است و بزدلان به لباس شیران درآمده اند و سرزمین های مختلف غصب گردیده و مردم از آنجا کوچانده و آواره شده و در نقاط مختلف غصب گردیده و مردم از آنجا کوچانده و آواره شده و در نقاط مختلف زمین پراکنده و پناهنده شده اند و دولت حق از میان رفته و جایش را دولت باطل گرفته است و هیچ چیز در جای صحیح خود قرار ندارد. آری، این گونه است که هر گاه اسلام از صحنه بیرون رود همه چیز دگرگون می شود و این همان انگیزه است.
اهداف
به پایین کشیدن پرچم باطل، سیطره بر آن و بیرون راندنش، جهت برقراری حاکمیت حق و باز ستاندن سرزمین های غصب و اشغال شده و پخش اذان از سر گلدسته های مساجد به منظور اعلام تأسیس دولت اسلامی به منظور بازگشت مردم (آواره) به دیار و کاشانه خود و بازگرداندن همه چیز به جای صحیح خود، هدف ماست و خداوند متعال تنها یار و یاور حقیقی است.
«و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لکن الله ذو فضل علی العالمین»[5] «و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نکند، فساد زمین را فرا می گیرد، ولی خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد.»
جنبش مقاومت اسلامی در ادامه طی طریق خود، با تمامی توان از همه مستضعفان حمایت و از همه ستمدیدگان پشتیبانی می کند و از هیچ تلاشی برای احقاق حق و نابودی باطل با گفتار و عمل در هر جایی که امکان دسترسی به آن وجود داشته باشد، فروگذار نیست.[6]
اساس نامه یا میثاق نامه حماس
از آنجایی که یکی از منابع اصلی در تشخیص ایدئولوژی و شناخت اهداف یک سازمان و گروه اساسنامه آن است، نگاهی به اساسنامه حماس می اندازیم. نگاهی گذرا به این اساسنامه نشان می دهد که این گروه اسلام گرا و دارای ماهیتی اسلامی است.
یک سال بعد از اعلام موجودیت حماس، اساسنامه این جنبش در تاریخ اول محرم 1409 برابر با 18 اگوست 1988 تدوین شد. اساسنامه حماس با یک مقدمه و پنج فصل و یک خاتمه، دارای 36 ماده است. مقدمه این اساسنامه که با آیات 110 تا 112 سوره آل عمران شروع می شود، پس از نقل سخنانی از حسن البنا و شیخ امجد الزهاوی و درود فرستادن بر پیامبر اسلام (ص)، خطاب به عموم مردم هدف کلی از این اساسنامه را اعلام می کند. سپس در فصل اول، ماهیت جنبش را در هشت ماده و در فصل دوم، اهداف آن را در دو ماده بیان می کند. در فصل سوم طی دوازده ماده به بیان استراتژی و ابزارهای مورد استفاده جنبش می پردازد و در فصل چهارم دیدگاههای حماس نسبت به سایر طرف های درگیر در صحنه فلسطین، جهان اسلام و جهان عرب را در ده ماده اعلام می کند. فصل پنجم، به قضاوت تاریخ نسبت به مسئله فلسطین و مسئولیت مسلمانان در خصوص آن پرداخته و در خاتمه نیز یک ماده با تاکید مجدد بر ماهیت اسلامی حماس آورده شده است.
مجموعا در این اساسنامه به 43 آیه از 33 سوره قرآن کریم استناد شده است. به عبارت دیگر، در هر ماده ای از آن به یک آیه از قرآن استناد شده و در متن آورده شده است.
ماده یکم این اساسنامه به طور کاملا واضح بیان می دارد که اسلام راه روشن حماس است و همه افکار و دیدگاههای آن نسبت به زندگی و انسان برگرفته از اسلام است. ماده دوم، حماس را جزئی از مجموعه اخوان المسلمین اعلام می کند. در فصل دوم نیز هدف از تاسیس حماس مبارزه با ظلم و ستم، احقاق حق و ابطال و احیای حکومت وشریعت اسلامی اعلام شده است. در واقع، در این فصل اساسنامه که برای بیان اهداف آورده شده، هیچ اشاره ای به آزادی فلسطین نشده و مبارزه برای آن را جزئی از مبارزه کلی حق و باطل به حساب آورده است.
وجود شعار لا اله الا ا... و محمد رسول ا... در آرم این جنبش نیز تاکیدی د یگر بر اسلامی بودن آن است. تکیه بر اصول اسلامی در راه مبارزه برای آزادی فلسطین از سوی حماس، بنابر آنچه در اساسنامه آن آمده، در مقایسه با اساسنامه سازمان آزادی بخش فلسطین که کوچک ترین اشاره ای به دین و اسلامی بودن قضیه فلسطین نکرده، بسیار قابل توجه است.[7]
در میثاقیه حماس تصریح شده است: حرکت مقاومت اسلامی یکی از جناحهای اخوان المسلمین بوده و حرکت اخوان المسلمین یک سازمان جهانی می باشد.
همچنین در همین میثاقیه آمده است: حرکت مقاومت اسلامی یک حرکت متمایز فلسطینی است که ولایت را از آن خدا می داند و اسلام را برنامه زندگی و خط مشی خود به حساب می آورد. این جنبش می کوشد پرچم ا... را در هر وجب از خاک فلسطین به اهتزاز در آورد.[8]
روش های جنبش حماس برای دستیابی به هدفهای استراتژیک
جنبش حماس برای دستیابی به هدفهای استراتژیک، مرحله و آنی خود از ابزارها و روشهای متنوعی بهره گرفت. مهمترین این روشها به صورت زیر دسته بندی می شود:
1- بسیج مردم در مساجد
جنبش حماس به مثابه یک نیروی اعتقادی محل عبادت مسلمانان یعنی جایگاه مسجد را مورد توجه جدی قرار داد. این مسئله هنگامی مورد توجه قرار می گیرد که یک جنبش آزادیبخش با گرایش اسلامی هدف خود را حول تربیت نسلها حول آموزه های دینی متمرکز کند. برگزاری آیینهای دینی و مطالعه آگاهانه قران و سنت پیامبر یکی از روشهای تقویت روح مقاومت تلقی می شود.
نهاد مسجد یکی از ابزارهای مهم جنبش حماس در ترویج اصول خود در راه دستیابی به هدفهای اعلام شده است. مسجد جایگاه وعظ، ارشاد و بسیج سیاسی، عقیدتی و جهادی است. وضعیت و جایگاه مسجد به گونه ای است که از امکان گردآوری مردم در پنج نوبت روز (اوقات نماز) برخوردار است. در این نهاد انسانها آموزشهای گوناگونی می بینند که مقاومت در برابر اشغالگران به مثابه یک تکلیف دینی یکی از آنهاست. در نتیجه مسجد وسیله ای برای پرورش نسلها و پاکسازی درون آنها و نیز وسیله ای برای جذب شمار زیادی از مومنان و پیروان دین محسوب می شود. فضای مسجد می تواند پیروان اسلام را حول نقاط مشترک متحد کرده و آنها را برای انضمام به نیروی اسلامی مقاوم علیه اشغالگران (یا حداقل حمایت از آن) آماده کند. دست اندرکاران بسیج مردم به مدت طولانی به این روشها عادت کردند.
به همین خاطر «مسجد از مهمترین ساز و کارهای فعالیت اجتماعی و سیاسی جنبش حماس بوده است، زیرا به نقطه تجمع و نیروی محرکه مردم برای انجام فعالیتهای گوناگون اجتماعی علاوه بر جایگاه عبادت و نیایش تبدیل شد.»[9]
2- فعالیت سیاسی و تبلیغاتی
در واقع فعالیت سیاسی جنبش حماس ادامه و شکل بهبود یافته روشهایی است که جماعت اخوان المسلمین در گذشته آن را به کار گرفته بود. جنبش حماس این فعالیت را در شکل برگزاری میز گردها و تجمع سیاسی و نمایشگاههای اسلامی بویژه در دانشگاههای فلسطین تداوم بخشید. حماس به انتشار بیانیه، جزوه و به برگزاری مراسم یادبود و بزرگداشت شهدا و فعالیتهای اسلامی و برگزاری تظاهرات و تجمع اعتراض آمیز از قبیل تحصن همت گمارد. دانشگاهها یکی از مهمترین جایگاههای فعالیت سیاسی و تبلیغاتی حماس بویژه در سالهای اولیه انتقاضه (1990-1987) و پیش از آن به شمار می رفت. این خط مشی حماس در مرحله ای دنبال می شد که فعالیت سیاسی این جنبش به قلمرو برقراری مناسبات سیاسی محلی، منطقه ای و بین المللی منتقل نشده بود.
الف- اعلامیه ها
صدور بیانیه در آغاز وقوع انتقاضه مهمترین وسیله حماس در بسیج توده های مردم بود. این اقدام نقش برجسته ای در فرهنگ سازی و هدایت و گسترش روح مقاومت و تقویت اراده ملی برای مقابله با اشغالگران ایفا کرد... همچنین صدور بیانیه هایی پیاپی موجب شد ارتباط میان حماس و مردم و اعتماد متقابل تحکیم یابد. این امر همچنین موجب شد تا حرکتهای خودجوش مردم از انضباط و پیروی از اصول مورد قبول همگان محروم نشود. در اهمیت صدور بیانیه ها در جریان انتقاضه همین کافی است که شائول مشعال استاد علوم سیاسی دانشگاه تل آویو و یویان آهارونی انتقاضه را «جنگ بیانیه ها» توصیف کردند.
اهمیت بیانیه ها را زمانی درک می کنیم که بدانیم از یک سو جنبش حماس فقط از طریق بیانیه موجودیت خود را اعلام کرد و از سوی دیگر همین بیانیه ها در واقع سخنگوی رسمی جنبش حماس طی سالهای انتقاضه و بازتاب دهنده جنبه های گوناگون فعالیت سیاسی نیروهای فلسطینی بوده است.
ب- انتخابات سندیکایی و صنفی
جنبش حماس به منظور جلب حمایت مردم فلسطین نسبت به دیدگاه خود در قبال مسئله فلسطین، تلاش کرد در همه انتخابات سندیکاها و اصناف مشارکت کند. این یکی از روشهای مهم حماس در چارچوب فعالیتهای سیاسی مناطق کرانه باختری و نوار غزه به شمار می رود. جنبش حماس به طور کلی موفق شد 35 تا 50 درصد آرای انتخابات عرصه های گوناگون را به نامزدهای خود اختصاص دهد.
ج- اتحادها و مناسبات سیاسی خارجی
مشارکت در فرمول نیروهای فلسطینی مخالف اجلاس مادرید و قرارداد اوسلو حلقه ای از زنجیره فعالیت سیاسی حماس در عرصه خارجی بوده است. «زیرا جنبش حماس در اوایل شروع انتقاضه به ریشه دوانی در درون جامعه فلسطین نیاز داشت. درست به همین دلیل و همان طور که دکتر موسی ابو مرزوق می گوید، سخن گفتن با افکار عمومی فلسطین در شکل صدور اطلاعیه و بیانیه افزایش یافت و پس از نفوذ جنبش در ساختار جامعه فلسطین و دستیابی به جایگاهی غیر قابل چشم پوشی در معادله داخلی، حماس تصمیم گرفت به محیط خارجی و برقراری روابط سیاسی با جهان خارج برای شناساندن خود به دیگران راه یابد. بدین ترتیب حرکت سیاسی و تبلیغاتی حماس در کشورهای پیرامونی آغاز شد تا موجودیت خود را در جهان عرب و اسلام تحکیم کرده و فضای این مناطق را برای حمایت از مسئله فلسطین فعال کند. از سال 1990 سخنگویان و نمایندگان رسمی حماس در برخی کشورها همراه با گشایش دفاتر رسمی در برخی کشورهای عربی و اسلامی مستقر شدند. این اقدام موجب شد جنبش حماس از فعالیت زیرزمینی سیاسی و نظامی در سرزمینهای اشغالی خارج شده و به قلمروهای وسیع برای ترویج برنامه سیاسی خود در مقاومت علیه اشغالگران و شاید برای رقابت با سازمان آزادی بخش فلسطین که از اصل مقاومت به سوی سازش سیاسی (با اسرائیل) عقب نشینی کرده بود، راه یابد.»
پس از آن برقراری ارتباط مستقیم با دیپلماتهای برخی کشورهای غربی و سفرای آنها در چارچوب سیاستهای حماس برای گسترش کانالهای ارتباطی در روابط خارجی با همه کشورهای جهان و محافل رسمی و غیر رسمی آنها صورت گرفت. جنبش حماس در آغاز به تقویت مناسبات خود با نیروهای گوناگون فلسطینی همت گماشت و سپس به سوی کشورهای عربی و اسلامی به منظور روشن کردن مواضع و هدفهای خود برای همه کشورهای جهان و نهادهای بین المللی حرکت کرد.[10]
سوم- شبکه نهادها
جنبش حماس جنبش اسلامی است که جنبه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زندگی انسان را مورد توجه قرار می دهد. در نتیجه این جنبش در قبال موضوع بنای جامعه تحت اشغال خود مسئولیت دارد، بویژه آنکه «اشغال و بی تفاوتی دو روی سکه اند.»
جنبش حماس نهادهای اجتماعی، نیکوکاری و آموزشی و اقتصادی اخوان المسلمین را فعال کرده و آنها را به خدمت مردم فلسطین سوق داده فعالیت این نهادها نقش مهمی در کاهش فشارهای ناشی از مقاومت مردم فلسطین (ممنوعیت رفت و آمد، بستن مناطق کرانه باختری و نوار غزه) ایفا کرد.
«نهادهای ساختاری و حمایتی جنبش حماس چه نهادهای بهزیستی و چه آموزشی (مهدکودک ها، مدارس و دانشگاهها) گامهای مهمی در راه جایگزینی نهادهای ملی بوده است. مضافا بر این نهادهایی از این قبیل به لحاظ مالی کمک بسیار زیادی به جنبش حماس کرد تا مدیریت این نهادها و کارآمدی آن را بالا برده و برنامه مقاومت جویانانه خود را تداوم بخشد.»
چهارم- مقاومت مدنی
حفظ ابزارهای سنتی انتقاضه و نقش آن برای جنبش حماس و دیگر نیروهای فلسطینی اهمیت داشت. سنگ پرانی با دست یا تیرکمان یا سنگ قلاب و آتش زدن لاستیکهای اتومبیل و ایجاد موانع و کاشت میخها در راههای مواصلاتی اسراییل بخشی از رویاروییهای خودجوش مردم محسوب می شود.
از سوی دیگر اعتصابها در کنار دیگر روشهای مقاومت مدنی (تظاهرات، نافرمانی مدنی، اعتراضها و مخالفت با هرگونه همکاری) در برنامه جنبش مقاومت حماس اهمیت فراوانی داشت، زیرا اعتصابها ابزاری بود که تجربه انسانی به مثابه ابراز مخالفت یا مقاومت بدان دست یافته و با هدف تضعیف منافع اقتصادی طرف مقابل و افزایش هزینه های آن به کار گرفته می شد.
جنبش حماس از اواخر نخستین سال انتقاضه امکان پیدا کرد که به صورت مستقل مردم را در کرانه باختری و نوار غزه دعوت به اعتصاب سراسری کند. مردم به طور کلی به این دعوتها پاسخ مثبت می دادند و به صورت فعال در آن شرکت می کردند. این چیزی بود که بسیاری از سازمانهای فلسطینی قادر به انجام آن نبودند. موفقیت برگزاری اعتصابهای سراسری می توانست نشانه ای از پایگاه وسیع نیروی برگزارکننده در میان مردم باشد.
پنجم- عملیات نظامی
که شامل چند مرحله می باشد.
1- مرحله مقاومت مدنی مردم از طریق سنگ پرانی، سوزاندن لاستیک خودروها و برگزاری اعتصاب و تحصن سراسری و تحریم کالاهای اسراییلی و نیز ممانعت از انتقال کارگران فلسطینی به وسیله خودروهای اسراییلی و ...
2- مرحله جنگ چاقوها- این مرحله از ماههای پایانی سال سوم و آغاز سال چهارم انتقاضه و به صورت طبیعی و در اثر شدت یافتن اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران علیه مردم فلسطین آغاز شد. در این مرحله شمار شهدا و زخمیهای فلسطینی روبه افزایش گذارد... همچنین عقب نشینی برخی سازمانهای فلسطینی در عرصه انتقاضه موجب پیدایش مرحله مقاومت مردم با سلاحهای سرد یا «جنگ چاقوها» شد که در واقع پس از کاهش پدیده مشارکت مردم در انتقاضه به وقوع پیوست. این امر موجب شد آن که رهبران فلسطینی در جست و جوی راهی برای انتقال به فاز عملیات کیفی باشند. در این میان «جنگ چاقوها» از ابزارهیای بود که به جای اتکا به مشارکت انبوه مردم، به گروههای محدودی از مبارزان نیاز داشت.
3- مقاومت مسلحانه- جنبش حماس پس از مشارکت در روند رویاروییهای مردمی و فرماندهی «جنگ چاقوها»، عملیات نظامی را بهبود بخشید و آن را به عملیات کیفی ارتقا داد. در واقع آنچه گردان های عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس، در ژانویه 1992 انجام داد یکی از نتایج انتقاضه بود، زیرا با طولانی شدن سالهای انتقاضه، به نظر می رسد نیاز به کاستن فعالیتهای کلی انتقاضه و انتقال به مرحله ساماندهی عملیات کیفی به منظور کاهش فشارهای اقتصادی و اجتماعی و نیز جلوگیری از ادامه تعطیلی مراکز آموزشی و خدماتی، مطرح شد.
از سوی دیگر افزایش عملیات «واحدهای ویژه اسرائیل» در پیگرد و ترور هسته ای فعال انتقاضه به نوبه خود نقش مهمی در تسریع عملیات نظامی سازماندهی شده جنبش حماس ایفا کرد، زیرا این اقدام از یک سو پشتوانه مهمی برای انتقاضه محسوب می شد و از سوی دیگر می توانست در رویارویی با اقدامات خشونت بار اسرائیل، موازنه نسبی برقرار کند.
نقش و موقعیت جنبش حماس پس از هر عملیات گردان های مسلح عزالدین قسام در صفوف فلسطینیها تقویت می شد. واکنش مثبت مردم فلسطین به جنبش حماس امکان داد کارکرد نظامی خود را متنوع کرده و بهبود بخشد.
وجوب جهان برای آزادی فلسطین
هر گاه دشمنان منطقه ای از سرزمین اسلامی را غصب و اشغال کنند، جهاد بر همه مسلمانان فرض عینی خواهد بود. برای مقابله با اشغال فلسطین به دست یهودی چاره ای جز به اهتزاز درآوردن پرچم جهاد وجود ندارد. این امر هم نیازمند آگاهی اسلامی عموم مردم مسلمان در جای جای مناطق جهان اسلام است، نیز، باید روحیه جهاد را در میان امت اسلامی توسعه داد و با آغاز نبرد علیه دشمنان، به صفوف مجاهدان پیوست.
افزایش آگاهی عمومی نیز نیازمند فعال شدن اندیشمندان و علمای مسلمان و فعالان عرصه های آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت و اصحاب مطبوعات و رسانه ها و عموم اهل فرهنگ به ویژه جوانان و پیران عضو جنبش های اسلامی است. برای این منظور باید تغییراتی پایه ای در نظام آموزشی ایجاد شود و آثار تجاوزات فکری که به دست خاورشناسان و مبشران مسیحی در نظام های آموزشی کشورهای اسلامی نفوذ کرده است، زدوده شود. این متجاوزان پس از آنکه صلاح الدین ایوبی ارتش های صلیبی را از منطقه بیرون رانده بود و صلیبی ها فهمیدند که سرکوب و سیطره بر مسلمانان جز با یورش فکری به آنان و آشفته کردن اندیشه های اسلامی و تخریب وجهه میراث این تمدن و تخریب وجهه تمدن آنان امکان پذیر نیست و پس از آن است که تجاوز نظامی میسر می شود و این تهاجم فکری بود که مقدمات تجاوز استعماری غرب را فراهم کرد و ژنرال آلنبی فرمانده ارتش انگلیس به هنگام ورود به قدس گفت: «امروز جنگ های صلیبی پایان یافت» و یک ژنرال دیگر انگلیسی به نام «گورو» در برابر مقبره صلاح الدین ایستاد و گفت: «آری، صلاح الدین، ما دوباره باز گشته ایم.» استعمار زمینه را برای تقویت تهاجم فرهنگی و فکری و تعمیق ریشه های این تهاجم که همچنان نیز پابرجا مانده است، فراهم کرد و همه این ها زمینه ساز از دست رفتن فلسطین گردید.
می بایست قضیه فلسطین در ذهن و فکر نسل های مسلمانان به عنوان یک قضیه دینی ا حیا گردد و بر این اساس این قضیه حل و فصل شود، زیرا بخشی از مقدسات اسلامی از جمله مسجد مبارک الاقصی که با مسجد الحرام و با اسرا و معراج رسول گرامی اسلام (ص) پیوندی ناگسستنی دارد، در این سرزمین واقع است.
«یک روز جهاد در راه خدا از دنیا و هر آنچه در آن است، بهتر است و جای شمشیر یکی از شماها بهتر از دنیا و همه چیزهایی است که در آن است و رفت و آمد بنده در مسیر جهاد در راه خداوند از آنچه در دنیا و هر آنچه در آن است بهتر است.»[11]
همبستگی اجتماعی حماس
جامعه اسلامی یک جامعه به هم پیوسته است و پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: «اشعری ها قوم خوبی هستند که اگر در سفر یا حضر کاری می کنند، آنچه را در اختیار دارند گرد می آورند و سپس به صورت مساوی میان خود تقسیم می کنند. این روحیه اسلامی باید بر همه جوامع مسلمان حاکم شود، جامعه ای که با دشمنی ددمنش و نازیست که میان زن و مرد و کبیر و صغیر تفاوتی قائل نیست، باید به روح و معانی اسلام و تعالیم و آموزه های آن متصف باشد. دشمن ما از روش مجازات دسته جمعی استفاده می کند، میهن و املاک مردم را غصب و اشغال کرده و آنان را در پناهگاه ها و اردوگاه هایشان هم راحت نمی گذارد و از انواع ترفند و عملیات ها مانند «شکستن استخوان» و غیره و با بهانه و بدون بهانه به سوی زنان و کودکان و سالمندان تیراندازی می کند و آنان را هدف قرار می دهد و هزاران نفر را در زندان هایش با وضعیتی اسفناک به اسارت گرفته است، مضاف بر آنکه منازل را تخریب، کودکان را یتیم و احکام جائرانه ای در حق هزاران جوان صادر می کند تا آنان بهترین دوره زندگی خود را که جوانی است در سیاهچال های اسارتگاه های صهیونیستی سپری کنند.
سیاست فاشیستی صهیونیست ها حتی زنان و کودکان را نیز استثنا قرار نمی دهد، زیرا بر اساس افکار و اندیشه های برگرفته از صهیونیسم همه باید از این جنایت ها آسیب ببینند، آنان معیشت مردم را نیز مورد تهاجم قرار داده اند و اموال آنان را غارت و چپاول و شرف آنان را لگدمال کرده اند و با این جنایت های بی شرمانه با مردم حتی بدتر از جنایتکاران جنگی رفتار می کنند، سیاست تبعید از وطن نیز نوعی کشتار است. در برابر این اقدامات و جنایت ها و تجاوزها، همبستگی، اتحاد، انسجام و یکپارچگی میان مردم فلسطین ضروری است و برای مقابله با دشمن صهیونیستی باید متحد بود و چون پیکره ای واحد عمل کرد که اگر عضوی به درد آید، سایر اعضا با تب و درد، بیماری را نشان دهند.[12]
تقدیم کمک های مادی و معنوی به نیازمندان یکی از مظاهر همبستگی اجتماعی است و مشارکت در انجام کارها نیز بخشی دیگر از آن است. اعضای جنبش اسلامی باید منافع عموم مردم را همسان منافع شخصی خود بدانند. آنان باید از هیچ تلاشی برای تحقق منافع عمومی و حفظ و حراست از آن فروگذار نکنند و از هر چیزی که بر آینده نسل ها تاثیر منفی می گذارد یا برای جامعه ای که در آن زندگی می کنند زیانبار باشد، جلوگیری کنند، زیرا این مردم از طیف همین عناصر هستند و آنها نیز از مردمند، قدرت مردم قدرت آنان به شمار می آید و آینده ملت آینده آنان است. اعضای جنبش مقاومت اسلامی باید در غم و شادی مردم با آنان شریک باشند و از خواسته ها و مطالبات آنان حمایت کنند و از هر آنچه منافع و اهداف جنبش اسلامی ومردم را تأمین کند، دفاع کنند. اگر روزی این روحیه بر جامعه ما حاکم شود انس و الفت میان مردم تعمیق می یابد و همکاری و همفکری صورت واقعی می پذیرد و وحدت تثبیت می گردد و صفوف در برابر دشمنان متحدتر و منسجم تر می شود.[13]
جهان شمولی دایره مبارزات فلسطین از دیدگاه حماس
صهیونیسم جهانی و قدرت های استعماری با حرکتی هوشمندانه و برنامه ریزی شده و هدفمند تلاش می کنند که کشورهای عربی را یکی پس از دیگری از دایره درگیری با صهیونیست ها کنار بگذارند تا ملت فلسطین در این مسأله تنها بماند.
صهیونیسم مصر را با امضای توافق ننگین کمپ دیوید عملا و تا حد زیادی از دایره منازعه کنار گذاشت. رژیم صهیونیستی همچنین تلاش می کند که با امضای توافقاتی مشابه با دیگر کشورها، آنها را نیز از دایره درگیری دور سازد.
جنبش مقاومت اسلامی از ملت های عرب و مسلمان می خواهد که مانع اجرای این توطئه پلید شوند و در جهت توجیه عموم مردم بکوشند و عموم مرد را نسبت به خطری که فاصله گرفتن از مبارزه با دشمن صهیونیستی برای همه مسلمانان در بر دارد، آگاه سازند، زیرا امروز فلسطین با این خطر مواجه است و فردا منطقه یا مناطق دیگری با همین خطر مواجه خواهند بود و توطئه صهیونیسم حد و مرزی ندارد و آنان پس از فلسطین قصد دارند طرح شوم «نیل تا فرات» خود را اجرا کنند و هنگامی که منطقه مورد نظر خود را بلعیدند به فکر بلعیدن و توسعه سلطه خود بر دیگر نقاط خواهند افتاد و طرح های آنان در «پرتکل های دانشجویان صهیون» و وضعیت کنونی آنان بهترین دلیل این امر است.
بنابراین دور شدن و خروج از دایره درگیری با صهیونیسم خیانتی بزرگ محسوب می شود و کسانی که به این خیانت دست می زنند، مطرود و ملعون جامعه مسلمانان خواهند بود. «و من یولهم یومئذ دبره الا متحرفا لقتال او متحیزا الی فئه فقد باء بغضب من ا... و ماواه جهنم و بئس المصیر» (انفال / 16)
«هر کس در آن هنگام بدانان پشت کند و فرار نماید مگر برای تاکتیک جنگی یا پیوستن به دسته ای گرفتار خشم خدا خواهد شد و جایگاه او دوزخ خواهد بود و دوزخ بدترین جایگاه است.»
به همین سبب باید همه نیروها و توانایی ها برای مقابله با این تجاوز وحشیانه و ددمنشانه بسیج گردند و در غیر این صورت سرزمین های اسلامی از دست خواهند رفت، ساکنان آنها آواره خواهند شد و فساد در زمین گسترش خواهد یافت و همه ارزش های دینی نابود خواهد شد و هر انسانی باید بداند که در برابر خداوند متعال مسئول است. «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره» (الزلزله/ 7-8) «پس هر کس که به اندازه یک خردل کار نیک انجام دهد (پاداش) آن را خواهد دید و هر کس که به اندازه یک خردل کار بد انجام دهد (پادافره) آن را خواهد دید.»
در نبرد با صهیونیسم جهانی، جنبش مقاومت اسلامی خود را رأس پیکان یا خط مقدم جبهه نبرد می داند و در تلاش است تا همه فعالیت ها و تلاش های فعالان عرصه فلسطین را در خود گرد آورد و پس از آن باید از سوی جهان اسلام و جهان عرب گام های دیگری در این مسیر برداشته شود، زیرا فردا مسئولیت مقابله با توسعه طلبی یهودیان آن تجار جنگ ها، بر عهده جهان اسلام و جهان عرب است.
ویرانگر تاتارها که می توانست همه تمدن بشری را نابود کند، به دقت می نگرد و از آن درس عبرت می گیرد، زیرا تجاوز و تهاجم امروزی صهیونیست ها پس از آن تجاوزات و تهاجمات صلیبی غربی ها و یورش تاتارهای شرقی تبار صورت گرفته است و همان گونه که مسلمانان با آن تهاجم ها مقابله کردند و اقداماتی برای دفع آن انجام دادند و عاقبت آنان را شکست دادند، این بار نیز می توانند با این تهاجم صهیونیستی مقابله کرده و متجاوزان را دفع کنند و آنان را شکست دهند و این امر بر خداوند متعال دشوار نیست، اگر مسلمانان نیت ها را خالص و عزم و اراده خود را تقویت کنند و از تجربه های گذشته بهره بگیرند و اثرات تجاوز فکری را بررسی کنند و روش های گذشتگان خود را در پیش گیرند.
اعضای جنبش مقاومت اسلامی سربازند.
جنبش مقاومت اسلامی حماس در ادامه راه خود یک بار دیگر به همه فلسطینیان و ملت های عربی و اسلامی تاکید می کند که این جنبش در پی کسب شهرت برای خود یا کسب منافع مادی یا جایگاه اجتماعی برای خود نیست و دشمن یا رقیب هیچ یک از فرزندان ملت فلسطین نیست و درصدد گرفتن جایگاه هیچ یک از آنان نیز نیست. این جنبش همچنین دشمن هیچ یک از مسلمانان یا غیر مسلمانانی که از در صلح با و به طور مسلم خدا یاری می دهد کسانی را که او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است.
حمایت های حماس
هدایت و آموزش شاخه نظامی جنبش حماس در درون سرزمین های فلسطینی انجام می گیرد. در گذشته، مبارزه در مرزها انجام می گرفت و کمک ها از کشورهای همسایه دریافت می شد و از طریق حزب ا... و خود حزب ا... کمکهای بسیاری دریافت می نمودیم. اما این مساله متعلق به یک دوره ای بود و سپری شد. در نتیجه، مقاومت به داخل محدود شد و این شرایط جدید ما را به همکاری با نیروهای خارجی در ابعاد سیاسی و تبلیغاتی ملزم می سازد... ما شیوه توسعه و مراوده با همگان را در امت عربی و اسلامی برگزیده ایم.[14]
طرح حماس برای اتحاد گروه ها
ما در طرح خودمان اعلام کرده ایم که بر وحدت موضع فلسطین کاملا پایبند هستیم، و اشاره کرده ایم که چارچوب های فعلی بیانگر موضع سیاسی فلسطین نیست. ما خواستار شده ایم که یک مرجع عالی فلسطینی برای یک مدت محدود مورد توافق تشکیل گردد و مسئولیت اتخاذ تصمیم را که برای همگان لازم الاجرا خواهد بود، بر عهده بگیرد، و ضعف ها و کاستی هایی را که ممکن است رهبری فلسطین و از جمله سازمان آزادی بخش داشته باشد، مورد مطالعه و بررسی قرار دهد، و ضوابطی را تعیین نماید که در نهایت بازگوینده نظریات و خواسته های تمامی فلسطینی ها باشد.
آیا این پیشنهاد مصر را که عرفات یک رئیس افتخاری باشد و نخست وزیری تعیین گردد که اختیارات حقیقی در دست او باشد، می پذیرید؟
ما با عرفات مشکلی نداریم. اختلاف ما با عرفات نه اختلاف شخصی که یک اختلاف سیاسی است و چنانچه در مورد یک مشی سیاسی به توافق برسیم، از نظر ما مانعی وجود نخواهد داشت که عرفات رئیس شود.
اسامه حمدان، عضو دفتر سیاسی جنبش حماس، تاکید کرد که این جنبش و جهاد اسلامی و جبهه خلق و فرماندی کل و صاعقه حاضر نشدند هدف قرار دادن غیر نظامیان را متوقف سازند. وی بر درخواست حماس در مورد پی ریزی چارچوب رهبریت جدید فلسطینی تاکید ورزد.
مسأله اسراء هدف حماس
مساله بازداشت شدگان فلسطینی و برادران عرب آنها که جیفه ای دنیوی را رها کردند تا در میدان شرافت و جایگاهی برای خودشان دست و پا کنند، از مهمترین مسایلی است که جنبش مقاومت اسلامی فلسطین سعی می کند راه حل هایی شرافتمندانه برای آن بیابد. در حال حاضر، بیش از هشته هزار بازداشت شده فلسطینی و عرب در پشت میله های زندان های دشمن صهیونیستی به سر می برند. این عدد رقم ثابتی است که احتمالا در برخی مواقع کم و زیاد می شود، اما تعداد واقعی شکنجه شدگان در اتاق های بازجویی صهیونیست ها، که سال ها در سلول ها و بازداشت گاههای دشمن به سر بده اند صدها هزار نفر است. با وجود بهانه های امنیتی که صهیونیست ها برای محروم ساختن این تعداد عظیم از نعمت زندگی بدان متوسل می شوند، ولی رهبران تروریست و فاسد صهیونیستی از این بازداشت های ظالمانه و غیر انسانی اهداف پلیدی را دنبال می کند. از جمله این اهداف:
1- ایجاد رعب و وحشت در دل جوان فلسطینی مسلمان مدافع میهن: آن با هدف کشتن روح جهاد و مبارزه – که از ویژگی های این نسل مسلمان به طور اخص در فلسطین و به طور اعم در جهان عرب و اسلام به شمار می رود می باشند. آنچه امروزه صهیونیست ها از آن بیم دارند ظهور نسل های مومن دارای اعتقاد و کرامت است که، زیر بار سازش و تسلیم شدن نمی رود.
2- محروم ساختن جوانان فلسطینی از فرصت های آموزشی و ارتقا به درجه شناخت و معرفت: اکثریت بازداشت شدگان جوانانی هستند که در مراحل مختلف یادگیری هستند. آشکار است که دانش به عنوان یکی از مهمترین عناصر قدرت که همه به آن نیازی مبرم دارند دارای یک ارزش است. تا بتوان با دشمن صهیونیستی غاصب میهن و مقدسات مقابله نمود.
3- صهیونیست ها از بازداشت به عنوان یک شیوه پلید برای انداختن جوانان فلسطینی در دام سرسپردگی از طریق اعمال شکنجه های شدید جسمی و روحی در اتاق های بازجویی استفاده کردند، و متاسفانه شماری از جوانان فلسطینی از شدت شکنجه های وارده جان به جان آفرین تسلیم کرده اند.
4- دشمن صهیونیستی از بازداشت به عنوان وسیله ای برای اعمال فشار بر جوانان فلسطینی با هدف وادار ساختن آنها به مهاجرت از میهن استفاده کرده اند. به آنها گفتند که از بین بازداشت یا مهاجرت یکی را برگزینند. در نتیجه، هزاران جوان به امید کسب دانش و درامان ماندن از بازداشت تن به مهاجرت ناخواسته دادند، و شماری از آنان نتوانستند مجددا به خاک میهن بازگردند.
5- بازداشت یکی از روش های شیطانی دشمن برای آشفته کردن وضعیت اقتصاد ملت فلسطین است، که اصلا به دلیل عملکردهای ظالمانه اشغالگران، و به دلیل شیوع فساد در حال احتضار به سر می برد. این تعداد زیاد از جوانان به صورت نیروهایی غیر فعال و ناکارآمد درآمده اند و در عین حال بار سنگینی بر اقتصاد فلسطین به شمار می روند. این جوانان به کسانی نیاز دارند که به وضعیت معیشتی آنها و خانواده هایشان که نان آور خودشان را بازداشتگاه ها از دست داده اند رسیدگی نمایند.
6- غرق کردن ملت در رنج و گرفتاری به طوری که تقریبا یکی از اعضای هر خانواده فلسطینی در بازداشتگاههای رژیم صهیونیستی بسر می برد، هر خانواده فلسطینی که به ملاقات فرزند یا فرزندانشان در بازداشتگاههای صهیونیست ها می روند محدودیت های سخت و دشواری را متحمل می شوند، و انجام یک ملاقات انتظاری چندین ساعته را می طلبد.
7- بازداشت، تلاشی مذبوحانه از سوی دشمن برای متوقف کردن عملیات شهادت طلبانه است دشمن معمولا برای تحت فشار گذاشتن جوانان مسلمان که آرزویی بهتر از شهادت در راه خدا ندارند به بازداشت پدران و مادران و برادران و فرزندان شهدا متوسل می شود.
دشمن صهیونیستی برای تحقق این اهداف هزاران بازداشت شده فلسطینی را در بدترین شرایط به عنوان گروگان نگهداشته است. در نتیجه، یکی از مهمترین دغدغه های جنبش اسلامی فلسطین آزادی این بازداشت شدگان است.[15]
ما می دانیم که حزب ا... جغرافیایی را در اختیار دارد که ما از آن بی بهره ایم، این جنبش می تواند اسرای صهیونیستی را در اختیار داشته باشد بی آنکه صهیونیست ها بتوانند به آنها دسترسی پیدا کنند، و همین امر ذهن صهیونیست ها را به بررسی و تفکر در مورد مبادله به خود مشغول می کند. اما اگر این عملیات در داخل فلسطین صورت گیرد، صهیونیست ها طرح هایی را برای عقیم ساختن عملیات پی ریزی خواهند کرد. آنها هرگز به مبادله نمی اندیشند مگر اینکه امید به امکان نقش برآب ساختن عملیات را از دست بدهند، و این اتفاق بارها رخ داد و حماس طی بیش از 22 عملیات توانست تعدادی از سربازان صهیونیستی را دستگیر نماید. از مشهورترین دستگیرشدگان عملیات می توان آفی سیسپارتوس، ایلان سعدون، نسیم تولیدانو، نخشون فاکسمن، شارون ادری، آلون کرفاتی، یارون تشین، یهودک روک، ایلان لیفی، یوهوشوا فریدبرگ و غیره را نام برد.
رد راه حل های سازش با صهیونیسم
طرح ها و آنچه راه حل های مسالمت آمیز و سمینارهای بین المللی برای حل و فصل قضیه فلسطین نامیده می شود، با عقیده جنبش مقاومت اسلامی در تضاد است. زیرا چشم پوشی از جزئی از فلسطین به معنای چشم پوشی از بخشی از دین است، زیرا میهن پرستی جنبش مقاومت اسلامی بخشی از دین و عقیده این جنبش است و بر این اساس اعضای خود را تربیت می کند و آنان برای به اهتزاز درآوردن پرچم دین الهی در میهن خود جهاد می کنند.
«و ا... غالب علی امره و لکن الناس لا یعلمون» (یوسف/21) «و خداوند بر کار خویش چیره است، اما مردم آن نمی دانند»
هر از چند گاهی فراخوانی به منظور برگزاری سمینار یا کنفرانسی بین المللی به منظور حل قضیه فلسطین منتشر می شود و برخی راه حل های ارائه شده را می پذیرند و برخی رد می کنند و هر یک برای برگزاری کنفرانسی یا مشارکت در آن شرط و شروطی می گذارند. جنبش مقاومت اسلمی به سبب آنکه برگزار کنندگان این کنفرانس ها و سمینارها را می شناسد و از مواضعی که آنان در گذشته و حال در قبال قضایای مسلمانان گرفته اند، آگاه است، عقیده دارد که این کنفرانس ها و سمینارها خواسته های مسلمانان را محقق نمی سازد و حقوقشان را به آنان باز نمی گرداند و انصاف را در حق ستمدیدگان رعایت نمی کند. این جنبش همچنین بر این باور ست که این سمینارها و کنفراسن ها یکی از راه های تحکیم سیطره اهل کفر در سرزمین مسلمانان است، بنابراین کی دیده شده است که اهل کفر در حق اهل ایمان انصاف قائل شوند؟
«و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی ا... هو الهدی و لئن اتبعت اهواءهم بعد الذی جاءک من العلم ما لک من ا... من ولی و لا نصیر»[16] «یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد، مگر این که از آئین آنان پیروی کنی، بگو: تنها هدایت الهی هدایت است و اگر از خواست ها و آرزوهای ایشان پیروی کنی، بعد از آنکه علم و آگاهی یافته ای، هیچ سرپرست و یاوری از جانب خدا برای تو نخواهد بود.»
قضیه فلسطین راه حلی جز جهاد ندارد و طرح ها و پیشنهادها و سمینارها و کنفرانس های بین المللی جز تلف کردن وقت و تلاش بیهوده ثمری ندارد و نباید به کسی اجازه داده شود که آینده و سرنوشت ملت فلسطین و حقش را در تعیین سرنوشتش به بازی بگیرد.[17]
آتش بس مشروط حماس «خروج اسرائیل از نوار غزه»
سخنگوی سازمان حماس پس از ملاقات اسماعیل هانیه، وزیر امور داخلی فلسطین، با ابومازن و محمود دحلان، گفت که سازمان حماس مایل است حملات خود را در داخل مرزهای به رسمیت شناخته شده اسرائیل متوقف کند، مشروط بر آنکه اسرائیل نیز از سوء قصد به رهبران حماس و کشتن آنان دست بردارد. با این حال، او تاکید کرد که حمله به ساکنان شهرک های مهاجرنشین و سربازان مستقر در کرانه باختری و غزه ادامه خواهد داد.
قیس ابوالیلا، رهبر جبهه دموکراتیک رهایی بخش فلسطین گفت: ممکن است آنها یک آتش بس مشروط را بپذیرند. آنان از جانب قدرت های منطقه از جمله عربستان سعودی تحت فشار بسیار شدیدی قرار گرفته اند. سوریه در حال حاضر بی طرفی در پیش گرفته است و شواهدی در دست است که حتی ایران در موضع گیری خود (در قبال آن سازمان) به ملایمت روی آورده است.
من کوچکترین تردیدی ندارم که حماس و احتمالا جهاد اسلامی کلیه اقدامات نظامی خود را متوقف خواهند کرد، مشروط بر آنکه اسرائیلی ها نیروهای خود را از کرانه باختری و غزه، صرف نظر از این که در حال حاضر چه می گویند، خارج کنند.[18]
مواضع جدید حماس، پس از شهادت شیخ یاسین رهبر حماس
اگر، به دلیل جایگاه معنوی بزرگ این شیخ جلیل در جنبش، درباره سرنوشت جنبش حماس پس از شهادت نامبرده پرسشی به میان آید، این پرسش هر آیینه در خود جنبش مطرح نیست، نه از آن روی که غیبت شیخ هیچ اثری در پی ندارد، که از آن روی که شیخ توانست سازمان پیکارجویی بنیاد نهد که توانست خود یک جنبش مرد می گردد، و هنگامی که هر جنبش پیکارجو به این مرحله برسد، دیگر، غیبت رهبر، هرچه هم بلند پایگاه باشد، اثر منفی ای در روند حرکت آن نخواهد داشت. جنبشی که دارای سرشتی مردمی است، می تواند خلاء خاسته از میان رفتن هر رهبری را پر کند، و این همان کاری است که حماس توانست با موفقیت انجام دهد، و این هنگامی بود که به روانی و سرعت امور رهبری خود را سامان داد، و دکتر عبدالعزیز رنتیسی چونان مسئول حماس در داخل، و دکتر خالد مشعل، چونان رئیس دفتر سیاسی همه جنبش (در داخل و خارج) برگزیده شدند.
شیخ احمد یاسین، در نظر، مسئول جنبش در داخل بود، ولی نفوذ معنوی وی بسیار از این بیشتر بود. یک اشاره از او کافی بود که یک موضع سیاسی اتخاذ شود یا یک تصمیم سیاسی که با آن مخالف بود، منتفی شود. همه به دیدگاه وی، اگر هم با آن مخالف بودند، توجه می کردند. بدین سان، سلسله مراتب ویژه ای، ویژه جنبش حماس، پدید آمد که ارتباطی با سلسله مراتب تشکیلاتی اعلام شده نداشت.
اما پس از شهادت شیخ و از میان رفتن این جایگاه معنوی موثر، بازگشت به سلسله مراتب تشکیلاتی سنتی ناگزیر بود، و این سلسله مراتبی بود که اختیارات را یکسر به دست دفتر سیاسی می سپرد و مسئول داخل (جدید) نیز بر پایه این سلسله مراتب وابسته به دفتر سیاسی و تصمیمات آن است و باید با آن هماهنگی کند. گفته دکتر رنتیسی در آیین های سوگواری در غزه، با این مضمون که وی به فرمانبری پایبند است، و همچنین صدور بیانیه رسمی ای از جنبش حماس با امضای خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی، که در آن انتخاب دکتر رنتیسی برای به عهده گرفتن مسئولیت جنبش در داخل اعلام شده بود، خود نشانی از همین بازگشت به سلسله مراتب سازمانی است. بدین سان، حماس به روانی و سرعت از یکی از پیچیده ترین مشکلی که جنبش ها و گروهها و احزاب با آن، در تنگنایی از این دست، روبه رو می شوند، گذشت.[19]
در مصاحبه تلویزیونی، خالد مشعل با عباراتی قاطع و نیرومند موضع جدید و متمایزی را اعلام کرد و گفت: ما به کسانی که با نیروگیری از روابط خود با طرف های اسرائیلی و غیر اسرائیلی در اندیشه آنند که بر غزه تسلط یابند، هشدار می دهیم که جنبش در کمین آنها خواهد بود و به آنها اجازه نخواهد داد که آن چه را بدان می اندیشند، تحقق بخشند، و جنبش این امر را یک خط قرمز به شمار می آورد که نمی توان پا از آن فراتر نهاد. این موضع نو پدید حماس را، پس از آن که در موضع یک واکنشگر بود به جایگاه مسئول سرنوشت میهن، به جایگاه یک پیشگام و پیشدست فرا می برد، و این خود موضعی است که ناگزیر پیامدهایی در آینده خواهد داشت.
موضع دیگری را نیز خالد مشعل در سخنرانی خود در آیین سوگواری ای که حزب ا... لبنان در بیروت برگزار کرد، اعلام کرد. او گفت که جنبش حماس از این پس به کسی که شایستگی ندارد اجازه نخواهد داد به تنهایی و از پشت سر ملت فلسطین توافقنامه هایی امضا کند و در روند آن از این یا آن حق در گذرد. این موضع جنبش حماس را در تصمیم گیری های سیاسی فلسطین شریک خواهد کرد، و این شراکت شراکتی عملی خواهد بود و نه شراکتی ملی به معنی عام واژه. و این موضع نیز پیامدهای خود را در آینده خواهد داشت.
حماس (مخفف حرکت مقاومت اسلامی) با مدارس و بیمارستانهای خاص خود امروزه وزنه مخالف چشمگیری را در مقابل دستگاه حکومتی فلسطینی تشکیل می دهد. بازوی نظامی آن، پس از آغاز شدن نخستین قیام انتفاضه در سال 1987 شکل گرفت. سوء قصد کنندگان انتحاری این سازمان امروزه برای اسرائیل خطری به مراتب بزرگ تر از ساف به شمار می روند. دولت غیر دینی ساف برای اسلامگرایان فاقد اهمیت است. آنان در تلاش برای نیل به حکومت الهی و اسلامی هستند. در این نوع از حکومت برای اسرائیل جایی نیست. اسرائیل باید نابود گردد. ابراهیم غوشه، از جناح رهبری امور خارجی حماس، چنین می گوید: هر یهودی در سراسر جهان دشمن خونی ماست.
مقر جناح رهبری خارجی این گروه در دمشق است. این گروه از اردن طرد شده است.[20]
ایران و سوریه یاری رسانی های نظامی، آموزشی و تهیه سلاح را امکان پذیر می سازند. بخش دیگر کمک های مالی از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس به آنان می رسد.
در بسیاری از کشورهای غربی، منابع مالی معروف مسدود شده اند. در آلمان این منبع، صندوق الاقصا بود.
این کمکهای مالی برای مقاصد رزمی و نهادهای اجتماعی واریز می شود که در این مورد تفکیکی روشن وجود ندارد. در عین حال، بنیان اصلی حماس کمتر در نیروی ضربتی نظامی آن نهفته است دیگر وجهه این گروه در نهادهای اجتماعی اش است. کسی که در مناطق فلسطینی به کمک نیاز داشته باشد، می تواند میان تشکیلات خودگردان و حماس یکی را انتخاب کند. یاری رسانی حماس سریعتر و غیر بوروکراتیک تر است.


 

نابودی رژیم صهیونیستی از سرکوب حماس آسانتر است «خالد مشعل»
خالد مشغل رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس در گفتگوی مفصلی با هفته نامه کویتی المجتمع خاطر نشان کرد از آنجاییکه رژیم صهیونیستی در طول 8 سال مذاکرات به اهمیت و تأثیر همکاری امنیتی با حکومت خودگردان پی برده است، می کوشد این تشکیلات را در تأمین خواسته هایش و مهار نیروهای مقاومت تحت فشار قرار داد. لیکن مردم فلسطین تسلیم اینگونه فشارها نخواهند شد و از طرفی عامل و مسئول عملیات مقاومت همان طرفی است که اشغالگری، کشتار و خشونت را پایه ریزی کرده است.
وی هماهنگی امنیتی میان رژیم صهیونیستی و حکومت خودگردان را از چالشهایی دانست که موجب کندی عملیات نظامی شده و همچون خنجری بر پشت مقاومت نشسته است.
خالد مشعل اظهار عقیده نمود که وضعیت موجود به هیچ یک از طرفین (رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان) اجازه بازگشت به هماهنگی فیمابین را نمی دهد و جای توجیهی باقی نگذاشته است.
رئیس دفتر سیاسی «حماس» اوج همکاری سه جانبه آمریکا، رژیم صهیونیستی و حکومت خودگردان را پس از اجلاس شرم الشیخ مصر دانست و افزود این سه به خود امید می دادند که توانسته اند زیر بنای جنبش حماس را از بین ببرند ولی گذشت زمان خلاف این امید واهی را ثابت کرد و نشان داد که حماس تشکیلات بی پایه و بی ریشه ای نیست که بتوان بسادگی آن را از بین برد.
وی گفت، حماس ریشه در باورهای مردم فلسطین دارد. حماس نهضتی فراگیر و برخوردار از برنامه و مشی نظامی – سیاسی، اجتماعی بوده و دارای نهادهای خدماتی است که کاملا در خدمت مردم هستند.
خالد مشعل تاکید کرد، جنبش با این وسعت و فراگیری و با این حجم عظیم خدماتی و نیز در سایه همدلی و همگرایی گسترده مردمی با آن، نه تنها از بین بردنش را محال ساخته که زوال رژیم صهیونیستی را از سرکوب حماس آسانتر گردانیده است.
رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس از مزایای انتفاضه اقصی را مکمل بودن مقاومت دانست و گفت، اگر انتفاضه یک ضرورت است، مقاومت نیز یک ضرورت مبرم است چه هر دو کانون امنیت رژیم صهیونیستی را نشانه رفته اند. وی در همین رابطه تصریح کرد، اینک مردم به این باور رسیده اند که راهی و گزینه ای جز مقاومت ندارند، خاصه اینکه دوره هشت ساله مذاکرات نه تنها هیچ دست آوردی نداشته که از پایان دادن به توسعه شهرک سازی صهیونیست ها عاجز مانده است.[21]
عدم ادغام حماس و دولت خودگردان
حماس که محبوبیت خود را بر شهرت درستکاری و عزم فعالان خود که مسئولیت بیشتر سوء قصدهای انجام شده در اسرائیل را بر عهده دارند بنا کرده است، حاضر نیست آنچه پیروزی خود می داند از دست بدهد. چندی قبل از کشته شدن بنیانگذار حماس، شیخ احمد یاسین در 22 مارس، اعلام کرده بود که نهضت حماس به مسئولیت خود پس از خروج احتمالی ارتش اسرائیل از غزه عمل خواهد کرد. حماس که سوگند خورده است انتقام قتل وی را بگیرد موضع خود را تغییر نداده است و حضور خود را در غزه اجتناب ناپذیر می داند.
یاسر عرفات با آگاهی از اینکه تناسب نیروها همچون گذشته به نفع وی نیست به طور آشکار خواهان ادغام حماس در تشکیلات فلسطین شده است. تاکنون نهضت اسلامگرای حماس همواره از پیوستن به ساف تحت کنترل عرفات از طریق الفتح، مهمترین نهضت فلسطینی، خودداری کرده است.
حماس که دومین نهضت مهم در میان جمعیت فلسطینی پس از فتح می باشد ترجیح می دهد به جای حل شدن در نهادهای کنونی ساختارهای جدیدی ایجاد کند. اما برای آقای عرفات این دورنما چندان قابل ملاحظه نخواهد بود.


 

فصل سوم – بخش سوم
تقابل تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس


 

مخالفت شدید حماس با تشکیل دولت فلسطین
پس از پایان کار نوزدهمین دوره اجلاس شورای ملی فلسطین و صدور قطعنامه پایانی که در آن صریحا به حل و فصل قضیه فلسطین بر اساس مصوبه سازمان ملل متحد 20 سال 1947 و قطعنامه ی 242 و 338 شورای امنیت سازمان ملل و با تضمین حقوق ملی و قانونی خلق فلسطین و حق تعیین سرنوشت دعوت شده بود. جنبش حماس به مصوبات اجلاس شورای ملی فلسطین شدیدا اعتراض کرد و اعلام تشکیل دولت فلسطین را از سوی این شورا یک اقدام نسنجیده و زودرس دانست. در این خصوص شیخ یاسین تصریح می کند: ما هنوز هیچ بخشی از سرزمینمان را آزاد نکرده ایم! هر گاه توانستیم بخشی از وطنمان را آزاد کنیم آن گاه می توانیم دولت تشکیل دهیم. ما هنوز زیر سایه شوم اشغال به سر می بریم، و سایه اشغال از روی سرمان برداشته نشده است، بنابراین در چه مکانی می خواهیم این دولت را تشکیل دهیم؟ بدون شک لازم می دانم به این نکته اشاره کنم که بدون قید و شرط و بدون اعطای هیچ گونه امتیازی می بایست سرزمینی داشته باشیم و آزادانه دولت مان را روی آن به وجود بیاوریم. خاطرنان می شود بیانیه ها و پیامهایی که پس از انعقاد نوزدهمین اجلاس شورای ملی فلسطین از جانب جنبش حماس صادر گردید همان مواضع شیخ یاسین را منعکس می ساخت.
جنبش حماس در بیانیه ای که به مناسبت طرح شامیر منتشر ساخت تصریح می کند: دشمن صهیونیستی هیچ امتیازی به ما نمی دهد، مگر اینکه خودمان بتوانیم با زور و قدرت حقمان را از او بگیریم. بنابراین از مردم مان می خواهیم، ضمن حفظ هشیاری فریب طرحهای دشمن را نخورند. بیایید شعارمان را بر اساس مردود دانستن طرحها و ابتکارات رابین و شامیر متمرکز کنیم. انتخابات کذایی را رد کنیم و پس از طرد قوای اشغالگر، خودمان انتخابات برگزار نماییم.
جنبش حماس در بیانیه هایش پیوسته از رهبری ساف دعوت به عمل می آورد، این همه به امریکا دل نبندد و دنبال گفتگو با اسرائیل نرود و از تقدیم این همه امتیازات به دشمن خودداری کند. جنبش حماس در این بیانیه خطاب به سران ساف می گوید: در این راه پر تلاطم و مجهول، قدری توقف کنید و صادقانه از خودتان بپرسید به کجا می خواهید بروید؟ روزی نمی گذر مگر اینکه می شنویم فلسطینیان گامی به عقب بر می گردند، و در هر گام بخشی از حقوقشان را ضایع می کند، در حالی که هیچ تزلزلی در مواضع دشمن پدید نمی آید! تا چه وقت می خواهید این همه امتیاز بدهید و این همه عقب نشینی کنید؟
در این رابطه شیخ احمد یاسین تاکید می کند که جنبش حماس مسئول برانگیختن انتفاضه می باشد و هرگز در نیمه راه خود را کنار نخواهد کشید، حتی اگر دیگر گروهها و گرایشات سیاسی خود را کنار بکشند. شیخ یاسین می افزاید جنبش حماس به تنهایی قادر است انتفاضه را ادامه دهد.[22]
شیخ احمد یاسین می گوید: ما در رسیدن به حقوق مان با یکدیگر اختلاف داریم، لیکن اختلافاتمان به شیوه و سبک دموکراتیک حل و فصل می گردد و توسل به جنگ و خونریزی را برای حل این اختلافات مردود می دانیم.
از جانب دیگر دکتر محمد صقر رئیس دانشگاه اسلامی غزه اظهار می دارد: حرکت مقاومت اسلامی (حماس) راه حلهای مسالمت آمیز مورد قبول سازمان آزادیبخش فلسطین را نمی پذیرد، زیرا این راه حلها با اهداف و اصول جنبش اسلامی مطابقت ندارد. اما در هر حال اسلام گرایان به شروط و اصول بازیهای سیاسی پایبند خواهند بود و به شیوه های نوین و دموکراتیک مخالفتشان را بیان خواهند کرد.
تشکیلات خودگردان و مواضع حماس
شیخ احمد یاسین در پاسخ به پرسش پیرامون حجم همکاری موجود میان جنبش حماس و شورای رهبری متحد قیام اظهار می دارد: در حقیقت یک نوع همکاری محدود در مسائل بخصوص وجود دارد. این روابط با جزر و مد توام بوده و هر چند مدت یک بار دچار تغییر و تحول و دگرگونی می گردد. این در حالی است که برخی منابع جنبش حماس در کرانه باختری بر این عقیده اند که عملا هیچ نوع هماهنگی میان حماس و شورای رهبری متحد قیام وجود ندارد.
اما در خصوص شرایط جنبش حماس برای همکاری با شورای رهبری متحد قیام و پیوستن به سازمان آزادیبخش فلسطین شیخ احمد یاسین چنین می گوید: قبل از هر چیز لازم است زمینه های مناسب برای همکاری مشترک بر اساس تعهد به اصول و ارزشهای اسلامی و عدم تجاوز به این تعهدات در دوران جهاد و مقاومت فراهم بشود. همچنین ضروری است از قبل توافق به عمل آید نظام حکومتی که بعد از آزادسازی فلسطین تشکیل می شود مبتنی بر اسلام باشد. ما به میثاق ملی فلسطین معترض می باشیم، زیرا اگر دولت لائیک را بپذیریم بدین معنی است که از اسلام فاصله گرفته ایم. سازمان نهایی فلسطینی بر اساس اهداف سیاسی و ملی گرایی محض به وجود آمده اند. اخوان المسلمین هم دارای اهداف سیاسی و ملی هستند، لیکن در چارچوب برنامه ها و طرحهای اسلامی فعالیت می کنند. ناگفته نماند که اعتراض جنبش حماس و اخوان المسلمین به میثاق ملی فلسطین با اعتراض اسرائیل به همان میثاق 180 درجه تفاوت دارد اخوان المسلمین نه به این دلیل به میثاق ملی فلسطین معترض است که در آن به نابودی کیان غاصب صهیونیستی در فلسطین دعوت شده است، بلکه به این خاطر که در این میثاقیه به تشکیل حکومت اسلامی بعد از آزادی فلسطین تصریح نشده است.
لازم به یادآوری است که تردد و رجوع تعداد فراوان شهروندان فلسطینی به منزل رهبری جنبش حماس بر اساس این ایده استوار بوده که رهبری حماس قدرت رسیدگی به مشکلات مردم و قدرت صدور احکام و اجرای آنها را دارا می باشد. افزون بر آن رهبری حماس بدون دریافت هیچ گونه وجهی مبادرت به حل منازعات می کند.
مواضع تشکیلات خودگردان و حماس در رابطه گفتگو با اسرائیل
لازمه مقاومت فلسطین مقاومت و پایداری اعراب است، و این مسئله جنبش حماس را که معتقد است قضیه فلسطین یک قضیه عربی – اسلامی است به تلاش برای یکپارچه سازی موضع عربی در حمایت از ملت ما و مقاومت آنها، و مخالفت با شرایط تحمیلی صهیونیسم و امریکا بر می انگیزد.
از آنجا که سرشت مسایل و مسلمات حرکت ملی این است که گروههای مقاومت فلسطین گرد هم آیند و راجع به نحوه مقابله با اشغالگری صهیونیست های متجاوز گفتگو کنند، سرشت مرحله ای که اینک قضیه ملت فلسطین شاهد آن می باشد و ایجاب می کند که این گفتگو با جدیت و به شکل مستمر ادامه یابد، تا در نهایت یک برنامه ملی برای دفع تجاوز به سرزمین و مقدسات ما پی ریزی گردد.
ارزیابی موضع سیاسی جنبش حماس از مرحله ای که ملت فلسطین و نیروهای مقاومت دلاور آن در آن به سر می برند، این است که دشمن صهیونیستی روز به روز خشن تر و افراطی تر می شود، و این امر در انتخابات اخیر کاملا ملموس بود، بویژه آن که شارون با رأی اکثریتی انتخاب شد که برای ضربه زدن به اراده ملت فلسطین به هیچ روشی جز توسل به زور اعتقای ندارند.
دو طرف هم پیمان امریکایی – صهیونیستی متفق القولند که، زمان راه حلهای سیاسی مورد توافق با طرفهای فلسطینی و عربی سپری شده است، و باید راه حلهایی که دو طرف آنها را مناسب تشخیص می دهند به طرفهای یاد شده تحمیل شود، و فلسطینی ها و اعراب چاره ای جز پذیرش این راه حل ها ندارند.
جنبش حماس بر این باور است که مشی مقاومت و پایداری می تواند اراده دشمن را ضعیف کند و او را به استرداد حقوق ملت فلسطین وادار سازد. هر چند می دانیم که توازن قوا تا حدود زیادی به نفع دشمن ما مختل شده است، اما این بدان معنا نیست که این اختلال تا ابد ادامه پیدا می کند، و ما این گزینه را از دست می دهیم، بویژه آن که دشمن بر قدرت و سرکوب و اقتدار خود تکیه می کند تا خدای ناکرده ما را به تسلیم شدن وادار سازد.
طبعا، لازمه مقاومت فلسطین مقاومت و پایداری اعراب است، و این مسأله جنبش حماس را که معتقد است قضیه فلسطین یک قضیه عربی – اسلامی است به تلاش برای یکپارچه سازی موضع عربی در حمایت از ملت و مقاومت آنها، و مخالفت با شرایط تحمیلی صهیونیسم و امریکا بر می انگیزد.
برای تثبیت و تحکیم مقاومت ملت در برابر اشغالگری ها و تجاوزات صهیونیست ها، باید یک طرح مقاومت ملی که همه بدان اعتقاد دارند، و به خاطر آن تلاش می کنند پی ریزی گردد. تحقق این طرح جز از طریق گفتگوی فراگیر میان گروههای فلسطینی امکان پذیر نیست، البته، پیش از این، گفتگوهایی در داخل انجام گرفته است، و نیاز به این دارد که در خارج نیز تکمیل شود.
در این پس زمینه، جنبش حماس از گفتگوی میان گروههای فلسطینی، خواه به شکل دو جانبه یا فراگیر استقبال کرده است.
جنبش حماس مشتاق است که گفتگو، هر چند در چند دور انجام گیرد، موفقیتی در پی داشته باشد، و به دلایل زیر اشاره می کند:
1- تمایل به انجام یک گفتگوی فراگیر که تمام گروههای داخل و خارج در آن شرکت کنند.
2- گفتگو مطابق جدول برنامه های مورد توافق تمام شرکت کنندگان، و نه از قبل تعیین شده، از سوی حماس و دیگر گروهها انجام گیرد.
3- تمسک به مقاومت به عنوان یک پایگاه اصلی برای برنامه حرکت ملی مشترک.
4- تعامل مثبت و شفاف با مسایل مرتبط با روند حرکت ملی مشترک، بویژه مسایل وحدت ملی و مرجعیت تصمیم گیری سیاسی فلسطینی، و زندگی سیاسی مبتنی بر دموکراسی و تکثرگرایی و محترم شمردن نظریات دیگر و ...[23]
با این که جنبش حماس با توافق اوسلو مخالف است، و دیدگاههای محوری در مورد عملکرد تشکیلات خودگردان دارد، و مایل به مشارکت در تشکیلات نیست، اما اقتدار و اختیار قانونی این تشکیلات را در نظم بخشیدن به حیات عمومی ملت فلسطین در مناطق تحت کنترل خود به رسمیت می شناسد، مشروط بر این که بر اساس عدالت و محترم شمردن تکثرگرایی سیاسی باشد. اما این تشکیلات حق ندارد تصمیم گیری سیاسی آن هم در مورد مسایل سرنوشت ساز را به انحصار خود در آورد و این انحصارطلبی از سوی هیچ کس قابل پذیرش نیست.
با این که جنبش حماس بر مقاومت پای می فشارد و هیچ گونه بده و بستانی را در مورد آن نمی پذیرد، ولی می توان با مسایل به شیوه ها و راهکارها و بزمشی که لازمه منافع عامه است و حماس آن را لحاظ می کند، و از خلال تفاهم با نیروهای مقاومت در میدان رویارویی با دشمن برخورد کرد.
از جمله این شیوه ها که اخیراً بنا به دلایل مختلف بیشتر مطرح شده است، پرتاب موشک های قسام و خمپاره ها در پاسخ به حملات وحشیانه نیروهای رژیم صهیونیستی به مناطق غیر نظامی است.
اقتدار حماس، انزوای عرفات
با منزوی شدن یاسر عرفات در رام ا...، حماس قصد دارد رهبری فلسطین را به عهده بگیرد. اما از آنجایی که حماس همیشه قدرت چریکی داشته، اکنون بعضی از رهبرانش درباره تبدیل موفقیت ها و دستاوردهای گروه به قدرت سیاسی سخن می گویند.
رهبران حماس در غزه ادعا کردند که حماس زیر بنای لازم برای به دست گرفتن رهبری فلسطین را از نظر سیاسی، مالی و اجتماعی در اختیار دارد. حتی کسانی که فکر می کنند حماس درباره قدرتش اغراق می کند، باز هم معتقدند که این گروه از حمایت کافی برای جلوگیری از هرگونه بازگشت به استقرار صلح از سوی عرفات – به همان طریقی که پیشنهاد آتش بس موقت را در قاهره برهم زد برخوردار است. قدرت این گروه در هیچ جایی بیش از غزه که مردان حماس در اونیفورم های نظامی و مسلح به آک – 47 به شکل منظم و مرتب در محلات نگهبانی می دهند، نیست. احمد یاسین، رهبر معنوی حماس هفته گذشته، در مصاحبه ای گفت که حماس هیچ شکوه و شکایتی از دولت خودگردان فلسطین ندارد، اما دولت عرفات نماینده اکثریت فلسطینی ها نیست.[24]
عرفات درباره پیشرفت و ترقی حماس نگران است. انزوای او در رام ا... و عدم موفقیت او در سوق دادن و هدایت فلسطینی ها به سوی نوعی دستاورد معین و مشخص – استقرار صلح یا جنگ با اسرائیل – محبوبیت او را کاهش داده است.
حماس چیزی بیشتر شبیه ایران در سر دارد. برای حماس، هرگوه دستاورد و موفقیت سیاسی، انتقام شیرینی از اسرائیل است.
از شعار تا عمل (عقب نشینی گام به گام سازمان آزادیبخش فلسطین)
طی بیست سال که از عمر جنبش ملی – انقلاب فلسطین می گذرد اندیشه سیاسی ملی به طرز قابل توجهی عقب نشست، از شعار «فلسطین از رود تا دریا و آزادیهای تمام خاک ملی فلسطین» به سمت «دولت دو قومیتی»!... و تا «دولت دمکراتیک لائیک» (1968) تا «حکومت ملی روی مساحت هر بخشی از خاک فلسطین که آزاد شود» در سال 1974 (پس از جنگ اکتبر 1973)، بعد پذیرش فکر دولت فلسطین و ادامه رویای باقیمانده فلسطین، سپس پذیرش دولت فلسطین با شناسایی ضمنی و سپس آشکار دولت یهودی، سپس پذیرش کنفدراسیونی شامل شرق و غرب اردن بعلاوه نوار غزه در سایه تاج خانواده هاشمی (فوریه 1985) و پس از آن هر از گاهی روی خوش نشان دادن مشروط به قطعنامه 242 سازمان ملل که در سطح عربی و جهانی همچنان به رسمیت شناختن بی قید و شرط آن مورد درخواست است با وجود اینکه این قطعنامه به طور نهایی مسئله فلسطین و هویت مستقل فلسطین را لغو می کند و مشکل فلسطین را مشکل پناهندگان می داند. دیدار با اسرائیلی ها (در هر سطح و بدون ناراحتی و احساس شرم) بصورت مهمترین تلاش فلسطینی ها درآمده است تا اسرائیلی ها بپذیرند که ما! صلح طلب هستیم!.[25]
این عقب نشینی های آشکار، بهیچوجه توجیه پذیر نیست و نشان از شکست جنبش ملی در تحقق اهدفا خود و عقب نشینی از این اهداف دارد و البته اینکه این عقب نشینی ها را تاکتیکی بدانیم، هیچ سودی برای ما ندارد و فقط ذلت و خواری بیشتری را برای فلسطین به ارمغان می آورد و راه دشمن صهیونیستی را هموارتر و محکمتر می نماید.
توطئه نقشه راه
«نقشه راه»، توطئه اي عليه ملت فلسطين است. در نقشه راه در درجه اول و پيش از هر مورد ديگر، توقف مقاومت مطرح شده و پس از متوقف شدن مقاومت فعلاً منتظر بمان تا چه پيش آيد. نكته روشن و ملموس در نقشه راه متوقف كردن مقاومت مردم فلسطين، جمع آوري سلاح گروه ها و دستگيري مقاومتگران است و پس از انجام و صورت گرفتن آن امور، نقشه راه وعده هاي مبهمي را مطرح مي سازد كه اصلاً قابل تحقيق نيست. در نقشه راه حتي وقتي كه از كشور فلسطين صحبت مي شود اين امر بدان مشروط مي شود كه در خلال مذاكرات ميان فلسطينيان و اسراييليان براي بررسي امكان برپايي يك كشور فلسطيني و نه كشور فلسطيني؛ اين دو با هم تفاوت دارند. ايالات متحده امريكا خواستار پاكسازي فلسطين و موجوديت مردم فلسطين به سود اسراييل است و زماني كه بوش و شارون در كنفرانس عقبه از اين كه اين سرزمين يك سرزمين تاريخي يهود است سخن مي گويند، ابومازن كجا بود كه بگويد كه اين سرزمين، سرزمين فلسطيني هاست.
زماني كه شارون از مقاومت در برابر تروريسم سخن مي گفت، اين معنا را به ذهن متبادر مي ساخت كه ابومازن اكنون در برابر اين مقاومت خواهد ايستاد و اين بسيار عجيب و شگفت آور است. به هر حال، همه بايد بدانيم كه شارون هرگز از دشمني خود نسبت به مقاومت نخواهد كاست.[26]
جنبش هاي اسلامي و ملي فلسطين و موضع حماس
 الف: جنبش هاي اسلامي
جنبش مقاومت اسلامي به ديگر جنبش هاي اسلامي به ديده احترام مي نگرد و از آنان قدرداني مي‎كند، زيرا هرچند كه ممكن است در موضوع يا مبحثي اختلافي ميان آنان باشد، اما در بسياري از جوانب و تصورها با يكديگر اتفاق نظر دارند. جنبش مقاومت اسلامي بر اين باور است كه اختلاف با اين جبش ها در صورت وجود مقاصد سليم و اخلاص براي خداوند متعال اختلافي اجتهادي است و تا زماني كه اقدامات در دايره اسلام باشد، هر مجتهدي دست كم يك اجر خواهد برد.[27]
جنبش مقاومت اسلامي اين جنبش ها را پشتيبان و حامي خود مي داند و از خداوند متعال براي همه هدايت طلب مي كند و هميشه در تلاش است تا پرچمدار وحدت ميان همگان باشد و اين وحدت در چارچوب كتاب و سنت عملي گردد.
و اعتمصوا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا و اذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا و كنتم علي شفا حفره من النار فانقذكم منها كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون[28] «همگي به رشته (ناگسستي قرآن) خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را برخود به ياد آوريد كه بدان گاه كه دشمناني بوديد و خدا ميان دل هاي شما پيوند داد، پس برادراني شديد و بر لبه گودالي از آتش بوديد، ولي شما را از آن رهانيد، خداوند چنين برايتان آيات خود را آشكار مي سازد، شايد كه هدايت شويد».
جنبش مقاومت اسلامي اهانت يابي احترامي به هيچ فرد يا گروهي را جايز نمي داند، زيرا مومن نه به ديگران اهانت مي كند و نه آنان را مورد لعن و نفرين قرار مي دهد، هر چند كه ميان اين موضوع و مساله مواضع و اقدامات بايد تفاوت قائل شويم، زيرا جنبش مقاومت اسلامي حق خود مي داند اشتباهات را گوشزد كند و نسبت به آنها هشدار دهد و در جهت بيان حق بكوشد و در موضوعات مطرح شده جانب حق را بگيرد، زيرا حكمت گمشده مومن است و هر جا يافت، به آن مستحق تر است.
لا يحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و كان الله سميعا عليما ان تبدوا خيرا او تخفوه او تعفوا عن سوء فان الله كان عفوا قديرا[29]
ب: جنبش هاي ملي در فلسطين
جنبش مقاومت اسلامي به اين گروه ها احترام متقابل مي گذارد و شرايط آنان و عوامل تاثير گذار بر آنها را درك مي كند و تا زماني كه خود را نوكر شرق كمونيسم يا غرب صليبي نمي دانند جنبش اسلامي دست همكاري با آنان را مي فشارد و به همه اعضا و هواداران اين گروه ها تاكيد مي كند كه جنبش مقاومت اسلامي حركتي جهادي و اخلاقي است و آگاهانه به هستي مي نگرد و همراهي اش با ديگران نيز آگاهانه است، از فرصت طلبي بيزار است و براي افراد و گروه هاي مختلف مردم خير و نيكي طلب مي كند و براي اداي واجب و جلب خشنودي خداوند متعال است كه به آيه و اعدوالهم ما استطعتم من قوه استناد مي كند و هدفي جز اين ندارد.
جنبش مقاومت اسلامي به همه جريان هاي فلسطيني كه براي آزادي فلسطين فعاليت مي كنند، اطمينان مي دهد كه از آنان حمايت مي كند و در گفتار و عمل و حال و آينده جز اين چنين نخواهد بود. جنبش اسلامي با تفرقه مخالف و به دنبال اتحاد است و هر سخن و گفتار پاك و تلاش مخلصانه و ستوده اي را ارج مي نهد و راه را بر اختلافات حاشيه اي مي بندد و به شايعه ها و اظهارات مغرضانه وقعي نمي نهد، هر چند كه به حق دفاع از نفس نيز پايبند است.
هر آنچه با اين نگرش و اين بينش در تعارض و تناقض باشد، زاييده تبليغات دشمنان يا حاميان و همپيمانان آنان است و هدف از آن ايجاد تفرقه و آشوب و منحرف ساختن ما به سوي امور حاشيه اي است.
«يا ايها آمنوا ان جاء كم فاسق بنبا فتبينوا ان تصيبوا قوما بجهاله فتصبحوا علي ما فعلتم نادمين[30] بدون آگاهي آسيب برسانيد، و از كرده خود پشيمان شويد».
جنبش مقاومت اسلامي كه به گروه هاي ملي فلسطين كه به شرق يا غرب وابسته نيستند اين چنين با ديدي مثبت مي نگرد، با اين وجود چنين امري موجب نمي شود كه مسائل و رخدادها و حوادث عرصه بين الملل و منطقه اي را درباره قضيه فلسطين به مناقشه و بحث و بررسي نگذارد تا در تحليل علمي اين وضع، ميزان همنوايي و انسجام يا اختلاف و تعارض آن را با مصلحت ملي و در سايه بينش و نگرش اسلام بسنجد.[31]
ج: سازمان آزاديبخش فلسطين
سازمان آزاديبخش فلسطين نزديك ترين گروه با جنبش مقاومت اسلامي است، زيرا شماري از اعضاي اين سازمان پدران، برادران، بستگان و دوستان اعضاي جنبش مقاومت اسلامي هستند، پس آيا مسلمان به پدر، برادر، نزديكان يا دوستانش جفا مي كند، بنابراين وطن، درد و مشكلات، سرنوشت و دشمن ما يكي است.
سازمان آزاديبخش از شرايطي كه در آن تاسيس شد، تاثير بسيار گرفته است. اين سازمان در حالي تاسيس شد كه بحران فكري كه به سبب تهاجم فرهنگي و فكري كه پس از عقب نشيني و فرار صليبي ها از منطقه بر جهان عرب حاكم گرديد و فعاليت هاي خاورشناسان و مبشران مسيحي و استعمار اين وضع را تقويت كرد و همچنان نيز بر همان منوال است، تمام منطقه را زير سيطره خود گرفته بود. در چنين وضعي بود كه سازمان آزاديبخش فلسطين موضوع تشكيل حكومت لائيك را مطرح كرد و تا كنون نيز بر آن پايبند مانده است. تفكر لائيسم با انديشه ديني تناقض كامل دارد و مواضع و اقدامات براساس انديشه ها شكل مي گيرد و تصميمات اتخاذ مي گردد.
به همين سبب، ما بر اين باوريم به رغم احترامي كه براي سازمان آزاديبخش فلسطين و نقشي كه در منازعه عربي اسرائيلي براي اين سازمان قائليم امكان ندارد دولتي لائيك را بر اسلامي بودن حال و آينده فلسطين ترجيح دهيم، زيرا اسلامي بودن فلسطين بخشي از عقيده ديني ماست و هركس كه از دينش چشم بپوشد، زيان مي كند. «و من يرغب عن مله ابراهيم الا من سفه نفسه[32] از خدواند مي خواهيم كه اين امر زود محقق شود موضع جنبش مقاومت اسلامي در قبال سازمان آزاديبخش فلسطين موضع پسر در برابر پدر و برادر در برابر برادر و فاميل در قبال فاميل خواهد بود كه از هرگونه آسيب رسيدن به آن اندوهگين مي شود و در برابر دشمنان از آن حمايت خواهد كرد و از خداوند متعال برايش هدايت طلب مي كند.
کنفرانس عقبه مخالفت حماس و فتح «عبدالعزیز رنتیسی»
در کنفرانس شرم الشیخ و به دنبال آن در کنفرانس عقبه روشن شد که طرف فلسطینی به طور کلی فاقد زیرکی و مهارت سیاسی است و به همین دلیل است که ابوزمان همه چیز را بخشید. بله، همه چیز را بخشید و چیزی هم نگرفت و نسبت به خیلی امور نیز ساکت ماند و برای این که خواننده ما را به مبالغه در این امر متهم نکند در این مورد توضیح بیشتری خواهیم داد.
1) ابوزمان با متهم کردن ملت فلسطین و مقاومت مردم فلسطین در واقع این ملت را محکوم کرد و این اوج کار او بود.
2) ابوزمان در سخنرانی خود، جنگ علیه گروهها و مقاومت فلسطین را اعلام کرد و برای انجام آن خود را در برابر جهانیان متعهد به انجام آن نمایاند.
3) ابوزمان آشکارا کشور اسراییل را به رسمیت شناخت و در این کنفرانس بدون دریافت بهایی رسماً بر آن تأکید کرد.
4) ابوزمان در سخنرانی خود هرگز و حتی یک کلمه در مورد کودکان فلسطینی که با گلوله های نیروهای اشغالگر کشته شدند و مادرانی که فرزندان خود را از دست دادند و از بیوه ها و بیچارگان و از زندانیان فلسطینی که در زندان های اشغالگران به سر می برند و همین طور از ویرانی که ملت فلسطین در نتیجه اشغال از آن به شدت در رنج است، سخن نگفت، گویی کسی که در رنج است، همان اشغالگر است و ما تجاوز گر هستیم.
5) ابوزمان در برابر جهانیان ما را تروریست نمایاند و این ما هستیم که باید تروریسم را متوقف سازیم و قربانی بدبخت این ماجرا، همان اشغالگر است. این همان تصویری است که ابوزمان از ملت فلسطین ترسیم کرد. او نه فقط از اقدامات اسراییل یک کلمه بیان نکرد بلکه از مشکلات یهودیان در اروپا و در فلسطین سخن گفت، گویی ما عامل این بدبختی بودیم و باید آن را متوقف کنیم. در مقابل، شارون با گفتار خود مبنی بر این که شهرک های قانونی و غیر قانونی داریم، بر وجود شهرک ها تایید کرده و آنها را امری قانونی نمایاند و تاکید او ین بود که وجود این شهرک ها در خاک فلسطین امری مشروع است، این در حالی صورت گرفت که ابوزمان در مورد شهرک ها هیچ سخنی نگفت.[33]


 

فصل چهارم - بخش اول
جهاد اسلامی فلسطین


 

از ظهور تا شهادت
شيخ عزالدين قسّام
مبارزان فلسطين چون صهيونيستها را در ادامه اهداف اشغالگري و تروريستي خود مصمم ديدند و امنيت اجتماعي خويش را متزلزل يافتند،‌ تصميم گرفتند تا با پيروي از قيام مسلحانه، مانع از سیطره صهيونيستها بر امور سرزمينشان شوند. شاخصترين قيامي كه طي سالهاي پيش از جنگ جهاني دوم روي دارد و در تاريخ مقاومت فلسطين تا سطح يك حماسه ارزشي و اعتبار يافت، قيام شيخ عز الدين قسّام سوري بود.
«قيام عزالدين قسّام»
عزالدين قسّام يكي از فرزندان خانواده معروف آل قسّام بود كه به صورت موروثي به امور شرعيات روستاي جبله واقع در استان لاذقيه فعلي رسيدگي مي كردند. عزالدين در سال 1882 م متولد شد و چون پدرش از شيوخ طريقت صوفي قادريه بود، تحصيلات اوليه را نزد پدر به انجام رساند و سپس عازم الازهر مصر شد و به قولي از محضر درس شيخ محمد عبده استفاده كرد. سپس براي آشنايي با فرهنگ اروپايي راهي مدارس جديد عثماني شد. او پس از تقسيم و انفكاك سوريه و لبنان از فلسطين و سپردن قيموميت آن منطقه به دولت فرانسه، به مقابله مسلحانه با فرانسويان پرداخت و در سال 1921 م / 1299 ش پس از مدتها مبارزه راهي فلسطين گرديد.
او در فلسطين به معلمي در حيفا پرداخت و سپس به واسطه بلاغت و سخن دانیش به عنوان خطيبي چيره دست مطرح خاص و عام شد. آنچه عزالدين قسّام را به مبارزه مسلحانه سوق داد، سبعيت و وحشي گري اشغالگران انگليسي فلسطين و جو تروری بود كه از جانب محافل صهيونيستي سازمان داده مي شد. نمونه آشكار اين گونه اقدامات، جملات گزارش است كه كنسول وقت ايران در فلسطين به وزارت امور خارجه فرستاده است. كنسول ايران در گزارشش ذكر مي كند كه در پي هر حادثه و انفجاري نيروهاي انگليسي «تنها راهي كه براي پيروي مسبب امر دارند سگهاي مخصوص شهرباني است كه به محل وقوع حادثه آورده و به راهنمايي آنها به يك دهكده يا قصبه كوچك مجاور رفته و چون ممكن نيست كه شخصي بخصوصي كه بمب يا تیر انداخته به دست آورند، با ضرب و شتم تمام اهالي و غارت اثاثيه منزل آنها و گاهي با کشتن كوچك و بزرگ و كسان بسياري از آنها موضوع را انتقام مي كشند.»
اگرچه اقدامات فلسطينيها در مبارزه مسلحانه تنها انتخاب ممكن در قبال مشي گروهكهاي صهيونيست يا سربازان بريتانيايي بود، اما ناگفته نماند كه آنها حتي در اتخاذ اين روش مبارزه مي كوشيدند تا حتي المقدور از تعرض به جان افراد خودداري نمايند. اقدامات مهم آنها در اين مبارزه، بيشتر يا بمب گذاري در خطوط آهن و يا لوله هاي نفتي بود. عزالدين قسّام در راس گروهي از هم زمانش كه عموماً كشاورزان فلسطين بودند و متشكل از 200 تا 800 تن مي شدند، به اقداماتي از اين دست مبادرت مي ورزيد.[34]
شيخ عزالدين قسّام و نزديكترين همراهانش در سحرگاه 15 نوامبر 1935 م، پس از آنكه طي بيانيه اعلام جهاد مسلحانه حركت خود را رسماً به اطلاع فلسطينيان رسانيدند، به محاصره قواي حكومتي درآمدند، ليكن توانستند با زيركي و بدون دادن تلفاتي حلقه محاصره را درهم شكسته و به نواحي كوهستاني عزيمت كنند. اما در هفدهم همان ماه، پس از چندين ساعت درگيري نابرابر، شيخ به شهادت رسيد. وي سرمشقي بود تا ديگران نيز به حركت او تأسي كرده،‌و فصل جديدي را در مبارزه مسلمانان با نيروهاي اشغالگر بگشايد.
اخوان المسلمين و جنبش جهاد اسلامي
از ديدگاه جنبش جهاد اسلامي در سرزمينهاي اشغالي فلسطين، سازمان اخوان المسلمين روي هم رفته سه مرحله را پشت سرگذاشته است، نخست مرحله حسن البنا (1928 تا 1949) كه مرحله رستاخيز و پيشاهنگي نام دارد. مرحله دوم (1949 تا 1967) كه به مرحله عقب نشيني و مصيبتهاي پي در پي معروف است. در اين مرحله حسن البنا فوت كرده و نفوذ اخوان المسلمين با فراز و نشيبهاي بسياري مواجه شده و در روابط داخلي و خارجي اين سازمان آشفتگيهاي بسيار به وجود آمده بود، مرحله سوم كه از سال 1967 تا به امروز ادامه دارد مرحله اختلافات و انشعابات دروني جنبش اسلامي ناميده مي شود.
در پي جنگ ژوئن 1967 اختلافات فكري و ايدئولوژيكي در درون سازمان اخوان المسلمين به تدريج در سطح افراد و در محدوده هاي تنگ بروز مي كرد. اين جنگ چنان لرزه بر اندام اخوان المسلمين وارد ساخت كه موجب گشت پرسشهاي فراواني كه بدون پاسخ مانده بود، مجدداً مطرح شود، جدال و مناقشه از سرگرفته شد، جستجو براي يافتن راه حل و جانشين و الگوهاي نوين فكري بيش از ده سال ادامه يافت. در اين برهه انقلاب اسلامي ايران به پيروزي مي رسد، اين انقلاب توانست الگوي اسلامي مناسبي را عرضه كند كه امكان اقتدا و پيروي از آن به آساني وجود دارد. با وجودي كه پيروزي انقلاب اسلامي تاثير به سزايي روي پيدايش جنبش جهاد اسلامي فلسطين داشت، ليكن ظهور انديشه ها و انگيزه هاي محرك به وجود آمدن اين جنبش بنيادگراي اسلامي در كرانه باختري و نوار غزه به تنهايي به پيروزي انقلاب اسلامي در ايران مرتبط نمي باشد.[35]
زمينه هاي ظهور جنبش جهاد اسلامي
همان گونه که مي دانيد اخوان المسلمين از سال 1967 عملا صحنه مبارزه مسلحانه را در فلسطين ترك كرد و به فعاليت هاي فرهنگي و تربيتي روي آورد. شيخ احمد ياسين يكي از كساني بود كه در نوار غزه جوانان زيادي را به دور خود جمع كرده بود. وي به رغم اينكه از ناحيه پا فلج بود، تلاش بسياري در راه امور فرهنگي و تربيتي از خود نشان داد. در اواخر دهه 70 ميلادي، جوانان فلسطيني كه در داخل و تحت تاثير افكار اسلامي پرورش يافته و اغلب مدتي شاگرد شيخ احمد ياسين بودند، به تدريج نسبت به اين روش اخوان (يعني عدم مبارزه مسلحانه) معترض شدند. حضور برخي از اين جوانان در ساير كشورها به عنوان دانشجو و آشنايي آنان با افكار مسلمانان انقلابي باعث شروع اقدام هايي به منظور تاسيس گروه هاي جهادي و مستقل از اخوان المسلمين شد. شهيد دكتر فتحي شقاقي، دبير كل سابق جنبش جهاد اسلامي فلسطين، از جمله اين افراد بود كه در قاهره به تحصيل در رشته طب مشغول بود. وي پس از آشنايي با نوشته ها و تفكرات امام خميني (ره) و ساير علما و روشنفكران شيعه نظير استاد مطهري و دكتر شريعتي تلاش كرد اين طرز تفكر را در صحنه فلسطين عملي سازد. شقاقي كه به شدت تحت تاثير افكار امام خميني (ره) قرار گرفته بود، در اولين اقدام خود كتابي در خصوص بيان ديدگاه هاي انقلابي امام خميني (ره) نسبت به انقلاب و حكومت اسلامي نوشت كه برداشتي از كتاب ولايت فقيه امام خميني (ره) بود. شقاقي پس از بازگشت به فلسطين به همراهي چند تن از همفكرانش همچون شيخ عبدالعزيز عوده و سيد بر كه اقدام به سازماندهي چند هسته مقاومت مسلحانه كرد و پس از چندي در سال 1982 جنبش جهاد اسلامي را بنيان گذاري نمود.[36]
با وجودي كه اين اقدام در آن زمان با مخالفت شديد اخوان مواجه شد، جنبش جهاد به فعاليت هاي خود ادامه داد. اعضا و كادرهاي عملياتي اين جنبش در آن زمان، تجربه، آموزش و تجهيزات كافي نداشتند، اما به دليل داشتن انگيزه قوي و عدم شناخت دشمن از آنها توانستند با انجام چندين عمليات ضربات سنگيني به آنها وارد آورند. صهيونيست ها در پي اين عمليات ها، با بسيج امكانات و نيروهاي خود توانستند رهبران اصلي اين جنبش را دستگير و پس از چند سال بازداشت، آنها را به جنوب لبنان تبعيد كنند. به رغم دور كردن رهبران جهاد از فلسطين، آنها توانستند با سازماندهي مجدد و برقراري ارتباط با عناصر باقيمانده در داخل، همچنان فعال باقي بمانند.
تأسیس جنبش جهاد اسلامی
در واقع جنبش جهاد اسلامي فلسطين رسماً در سال 1980 توسط دو تن از جوانان فلسطيني غزه به نامهاي فتحي الشقاقي و عبدالعزيز عوده تاسيس شد. تشكيلات و جناحهاي مختلف جهاد اسلامي در سراسر جهان اسلام علي رغم وجود نوعي هماهنگي و همكاري و همفكري ايدئولوژيكي ميانشان از يك سازمان تشكيلاتي منظم و متمركز برخوردار نمي باشند، اصلا حركت جهاد اسلامي يك سازمان فرا منطقه اي (انترناسيوناليستي) نيست و هر كدام از سازمانهاي گوناگون جهاد اسلامي در محدوده كشورشان عمل مي كنند.
خانواده فتحي الشاقي كه يكي از مهمترين تئوريسينهاي جنبش جهاد اسلامي فلسطين به شمار مي‎رود، در روستاي زرنوقه از توابع شهرستان الرمله فلسطين سكونت داشته است. در سال 1948 و به دنبال تقسيم فلسطين اين خانواده از زادگاهش كوچ كرد و در اردوگاه پناهندگان شهر رفح در باريكه غزه سكني گزيد. در حقيقت خانواده الشقاقي خانواده فقيري است كه پدرش ابراهيم به شغل كارگري اشتغال دارد. فتحي تحصيلات دانشگاهي اش را در دانشگاه بيرزيت كرانه باختري در رشته رياضيات سپري كرده و به تدريس روي آورده است.
دكتر فتحي علاوه بر دريافت مدرك دانشگاهي در رشته رياضيات مجدداً در كنكور پزشكي شركت كرده و توانسته است به دانشكده پزشكي دانشگاه زقازيق مصر راه يابد. وي پس از طي كردن دوره تحصيلات پزشكي به فلسطين اشغالي مراجعت كرد و در بيمارستان مطلع شهر قدس به كار طبابت مشغول شد. دكتر فتحي سپس به باريكه غزه انتقال يافت و در يكي از بيمارستانها منطقه سرگرم كار طبابت گرديد، شقاقي به هنگام ادامه تحصيل در مصر در سال 1978 دوبار دستگير و زنداني شد. كما اينكه در سال 1983 به مدت يازده ماه در غزه زنداني بود.
آقاي شقاقي مجدداً در سال 1986 دستگير و به چهار سال حبس قطعي و پنج سال حبس تعليقي محكوم شد، اتهاماتي كه از سوي مقامات اسرائيلي به وي وارد شده بود عبارتند از: عضويت در جنبش جهاد اسلامي، حمل و نقل اسلحه به باريكه غزه و تحريك مردم به شورش بر ضد كشور اسرائيل در تاريخ اول اوت 1988 و قبل از انقضاي مدت محكوميتش مقامات اسرائيلي دكتر الشاقي را آزاد كرده و مستقيماً از زندان به خارج سرزمينهاي اشغالي تبعيد كردند.
دكتر فتحي شقاقي در سال 1967 داراي گرايشات ناصري (ناسيوناليسم عربي) بوده و شكست فاحشي كه اعراب در جنگ ژوئن همان سال متحمل شدند، باعث شد دگرگوني عميقي در روحيه و در فكر او پديد آيد. هنگامي كه سازمان اخوان المسلمين در پي شكست اعراب و اسرائيل شروع به بازسازي و سازماندهي مجدد خود كرد، دكتر فتحي به اخوان المسلمين پيوست. اما طولي نكشيد كه فتحي الشقاقي در فاصله سالهاي (1974-1975) با اين سازمان اختلاف پيدا كرد و از آنان جدا شد. وي در سال 1979 كتابي تحت عنوان خميني تنها راه حل اسلامي و الگو منتشر ساخت و افكار سياسي و ايدئولوژيك خود را در اين كتاب خلاصه كرد.[37]
اما عبدالعزيز عوده، خانواده وي در سال 1948 از منطقه وادي الحسا از توابع شهرستان بئرالسبع فلسطين اشغالي هجرت كرد و در اردوگاه آوارگان جباليا در نوار غزه مسكن گزيد. شيخ عوده تحصيلات دانشگاهي اش را در مدرسه عالي دارالعلوم قاهره پشت سر گذاشت و به درجه ليسانس در رشته علوم اسلامي و عربي نايل آمد. همچنين وي موفق به اخذ درجه فوق ديپلم در شته الهيات و قوانين اسلامي شد. هنگامي كه در سال 1981 به باريكه غزه مراجعت كرد به كار تدريس در دانشگاه اسلامي غزه مشغول شد، در سال 1984 مقامات اسرائيلي اقدام به دستگيري عوده كرده و به اتهام تحريك و شورش عليه كشور اسرائيل او را به يازده ماه زندان محكوم كردند. در نوامبر 1987 مقامات اسرائيلي طي فرماني شيخ عبدالعزيز عوده را از ميهنش تبعيد كردند.
در حالي كه دكتر فتحي شقاقي مسئول شاخه نظامي جنبش جهاد اسلامي دانسته مي شود، از شيخ عبدالعزيز عوده به عنوان رهبر ديني و معنوي اين جنبش نام برده مي شود. شيخ عوده يك شخصيت جذاب و مهربان و خوش طبع بوده و از قدرت فوق العاده اي در وعظ و خطابه و سخنراني برخوردار مي باشد. كما اينكه مورد احترام همگان نيز هست.
رهبري و اعضا جنبش جهاد اسلامي

دكتر شقاقي و شيخ عوده هر دو از رهبران اصلي جنبش جهاد اسلامي به حساب مي آيند و ديگر رهبران جوان اين جنبش از نسل جوان و قشر جديد مسلمان تشكيل شده اند كه سنشان از 30 تا 40 سال تجاوز نمي كند. بنيانگذاران نخستين جنبش جهاد اسلامي همچون شقاقي و عوده افرادي شايسته و داراي تخصصهاي گوناگون در رشته هاي مختلف مي باشند. برخي از اين افراد قبل از اينكه به بنيادگرايي و اصول گرايي روي بياورند از گرايشات غير مذهبي لائيسمي پيروي مي‎كرده اند.
اسامي برخي از رهبران جنبش جهاد عبارتند از: رمضان شلع، سليمان عوده، ابراهيم ابومعمر، نافذ عزام، و ديگران. افزون بر اين تعداد كمي نيز از بنيانگذاران اوليه الجهاد از فعالين سابق برخي جنبشهاي اسلامي بوده و تعداد ديگري از آنها دانشجوياني بوده اند كه به علت داشتن فعاليتهاي غير علني از دانشگاههاي مصر اخراج شده اند.
اما درباره بافت اعضاي الجهاد، بايد گفت كه اين مجموعه از جوانان پرشور تشكيل يافته كه آمادگي كامل دارند اين جريان جديد را با آگاهي و پيگيري جدي و ايثار و فداكاري و بحث و مناظره ادامه دهند. اين جوانان كه اغلب از خانواده هاي اجتماعي فقير و از اردوگاههاي آوارگان و پناهندگان و شهركهاي فقيرنشين فلسطيني برگزيده شده و به عضويت جهاد اسلامي در آمده اند با جديت تمام تحت تعليمات فشرده فرهنگي و اعتقادي قرار مي گيرند و به صورت نيروهاي تعليم ديده و پرورش يافته در مي آيند. به علاوه بنيانگذاران جنبش جهاد افراد و پيروان خويش را از مساجد و دانشگاهها و مراكز آموزش عالي و از مراسم و مناسبات اجتماعي انتخاب مي كنند و آنان را سازماندهي مي‎كنند. بدون شك تحركات و فعاليت اعضاي جنبش جهاد اسلامي با سازماندهي دقيق و انضباط شديد و پنهانكاري مطلق توام است. به ويژه در زمينه آنچه كه به فعاليتهاي نظامي جنبش تعلق دارد. بنابراين نتيجه مي گيريم كه جنبش الجهاد فعاليتهاي سياسي و آموزشهاي اعتقاديش را كاملاً محرمانه انجام مي دهد.
به طور كلي اعضاي جنبش جهاد به اصول گرايي و به دين شهرت دارند و از انجام هرگونه عمليات خطرناك كه با ابعاد آن از قبل آشنا هستند، درنگ نمي كنند، و بي درنگ به آن دست مي زنند نقل مي كنند كه آقاي خالد الجعيدي عضو جنبش جهاد اسلامي كه در قتل دو تن از قواي اسرائيلي شركت داشت، به هنگام محاكمه اش به بازپرس مي گفت: ما اعضاي جهاد اسلامي براي مرگ بيشتر اهميت قايل هستيم تا براي زندگي و ادامه حيات، ما با اقداماتمان يا موفق مي شويم سرزمين مان را آزاد كنيم با شجاعانه و با مردانگي مي ميريم.
اكثريت قريب به اتفاق اعضاي جهاد اسلامي از درون زندانها و بازداشتگاههاي اسرائيليان برگزيده و جذب اين جنبش شده اند.
مي توان گفت كه زندانهاي اسرائيل سهم به سزايي در امر جذب نيروهاي هوادار براي جنبش جهاد اسلامي داشته است، زيرا حضور تعدادي از رهبران الجهاد در زندانهاي اسرائيل به عضوگيري و جذب هواداران بسيار كمك مي كرده است.
اين رهبران شخصاً كوشش مي كردند افراد جديدي را از ميان زندانيان ملي گرا و ديگر طرفداران جنبشهاي اسلامي نمايند و به صفوف جنبش الجهاد ملحق سازند. لذا بدين خاطر مقامات اسرائيلي اقدام به تبعيد رهبران جهاد اسلامي به خارج از سرزمينهاي اشغالي نمودند. به اين دليل كه عواقب و پيامدهاي حضور اين رهبران را در زندانها، درك كرده و بر اثرات ناگوار و تهديدآميز به وضوح واقف هستند.
در اصل حضور اساسي جنبش جهاد اسلامي در باريكه غزه متمركز مي باشد، مع ذالك حضور ناچيز اين جنبش در كرانه باختري رود اردن روز به روز افزايش مي يابد.
نشانه ديگري كه حاكي از حضور گسترده جنبش جهاد اسلامي در كرانه باختري رود اردن باشد، تظاهرات اعتراض آميزي است كه به مناسبت كشتار حجاج ايراني در سال 1987 مكه در صحن مسجد الاقصي برگزار گرديد. شايد هم تعدادي از تظاهر كنندگان از منطقه غزه به بيت المقدس آمده باشند، اما روي هم رفته مي توان گفت كه اين تظاهرات همبستگي روش جهاد اسلامي را با ايران منعكس ساخت. افزون بر جنبش جهاد، مسلمانان ديگري نيز در اين تظاهرات شركت كردند كه به شيوه رفتار حكومت پادشاهي سعودي با حجاج ايراني ناخرسند و معترض بوده اند. ناگفته نماند كه در ميان دانشجويان دانشگاه اسلامي غزه چند صد نفر دانشجوي طرفدار جنبش جهاد وجود دارد، ليكن روزبه روز به تعداد اندك دانشجويان طرفدار جنبش جهاد در ديگر دانشگاههاي فلسطين اشغالي افزوده مي شود. كما اينكه تعدادي از دانشجويان عضو جماعت اخوان المسلمين بدون اينكه علناً مواضعشان را فاش سازند از جنبش جهاد اسلامي جانبداري مي كنند.
فعاليتهاي جنبش جهاد اسلامي
براساس گفته هاي رهبر ديني جنبش جهاد اسلامي، امروز مشكلات مسلمانان در تهاجم نوين غرب جلوه گر شده است. مسلمانان اهداف و مقاصد والايي در دستور كارشان وجود دارد. مقاصد والا دو گونه اند، نخست جلب رضاي خداوند، دوم برانگيختن يك رستاخيز اسلامي در جهان، اما اهداف مسلمانان كه در درجه دوم قرار دارند باز هم به دو گونه اند، هدف دراز مدت و هدف كوتاه مدت. هدف دراز مدت پشت سر گذاشتن بحران هجوم نوين غرب. ليكن هدف كوتاه مدت عبارتست از: اقامه حكومت اسلامي و تشكيل سلطه سياسي اسلام. تمام اين مسائل كه با يكديگر ارتباط تنگاتنگ دارند همگي در چارچوب جلب رضاي خداوند خلاصه مي شود. بنابراين تنها راه حل واقعي و قطعي بازگشت به اصول و مفاهيم اسلامي است.
در خصوص موضع جنبش جهاد اسلامي نسبت به قضيه فلسطين و شيوه آزادي اين سرزمين، بايد گفت كه فلسفه وجودي جنبش الجهاد در مقايسه با ديگر گروههاي ملي گرا و اسلامي فلسطيني يك فلسفه برتر بوده است. زيرا اين جنبش نقش اسلام را فقط در مساجد محصور و محدود نمي‎داند، چنانچه گروههاي اسلامي سنتي اين كار را انجام مي دهند.
اخوان المسلمين راه هدايت (ايمان و عقيده) را برگزيده و راه جهاد را كنار گذاشته است در حالي كه گرايشات ملي گرايي راه جهاد را انتخاب كرده و از راه هدايت فاصله گرفته اند، بنابراين ويژگي جنبش جهاد اسلامي در اين نهفته كه بر ارتباط تنگاتنگ و تفكيك ناپذير هر دو راه (راه جهاد و راه هدايت) تاكيد مي كند و بدان عمل مي نمايد.
از سوي ديگر ايدئولوژي جهاد اسلامي به طور روشن برآميختگي بين دين و مليت گرائي تكيه مي‎كند، و اميدوار است بتواند پس از مبارزه با صهيونيزم و نابودي اسرائيل حكومت اسلامي در فلسطين تشكيل دهد. زيرا اين آرزو بخشي از اهداف ايدئولوژيكي جنبش الجهاد بشمار مي آيد. چنين مواضع ايدئولوژيك همواره در عملكرد و فعاليتهاي سياسي جنبش جهاد اسلامي مشهور است.
جنبش جهاد اسلامي در كرانه باختري رود اردن و نوار غزه داراي مطبوعات محلي به صورت دوره‎اي نمي باشد، اما هرگاه اوضاع و شرايط اقتضاء كرد به انتشار اطلاعيه ها و بيانيه هاي سياسي مبادرت مي كند و مواضعش را در خصوص مسائل روز در آن بيان مي كند، در خارج سرزمينهاي اشغالي نشريات و مجلاتي منتشر مي شوند كه تا حدود بسيار بالايي مواضع و ديدگاههاي جنبش الجهاد را منعكس مي كنند. اين نشريات كه در سرزمينهاي اشغالي نيز تكثير و توزيع مي شوند عبارتند از: مجله الطليعه الاسلاميه كه يك مجله ماهانه است و در لندن منتشر مي شده است. اين مجله ديدگاههاي نزديكي به خط انقلاب اسلامي ايران داشته است. مجله الطليعه نخستين شماره اش در سال 1982 منتشر شد. افزون بر آن نشريه ديگري وجود داشت كه المختار الاسلامي ناميده مي‎شد و در قاهره به طور ماهانه منتشر شد. مجله المختار ديدگاههاي اسلام راديكالي را در مصر منعكس مي ساخت. ماهنامه المختار الاسلامي اولين شماره اش در سال 1979 صادر و سر دبيري آن به عهده آقاي حسين احمد عاشور قرار داشت. روي هم رفته اين دو مجله كه در برخي احياناً در سرزمينهاي اشغالي تجديد چاپ مي شده به شكل غير علني ديدگاهها و مواضع جنبش جهاد اسلامي فلسطين را منعكس مي كرده است. ناگفته نماند كه نشريه سومي تحت عنوان اسلام و فلسطين از سوي جنبش جهاد اسلامي در قبرس چاپ مي شده است. (مطبوعات فوق الذكر، صدور آنها به طور كلي متوقف شده و اكنون سه نشريه ديگر به وسيله جنبش جهاد اسلامي فلسطين در بيروت و امريكا منتشر مي شود اين مطبوعات عبارتند از: هفته نامه المجاهد كه در بيروت چاپ مي‎شود و تا كنون يكصد و چهل شماره آن صادر گرديده است. مجله ديگر الامه نام دارد كه در بيروت به صورت ماهانه انتشار مي يابد و تا كنون چهار شماره اش به دست آمده است افزون بر آن فصلنامه ديگري تحت عنوان قراآت سياسيه از دو سال پيش به وسيله طرفدارن جنبش جهاد اسلامي در امريكا چاپ مي شود اين فصلنامه داراي مقالات سياسي استراتژيك مي باشد كه به لحاظ اهميتش تا كنون چندين مبحث آن در مطبوعات جمهوري اسلامي ايران ترجه و منتشر شده است. روي هم رفته اين مطبوعات به طور غير مستقيم ديدگاههاي جنبش جهاد اسلامي فلسطين را منعكس مي سازند.
جهاد مسلحانه
جهاد و مبارزه مسلحانه با شعار يا مرگ يا پيروزي توسط جنبش جهاد اسلامي بجاي طرح سرسپردگي كنوني پيشنهاد مي شود. طرح اين راه حل تازگي نداشته و اتفاقي نيست. بلكه راه حلي اساسي براي جوامع عرب و اسلامي در طول تاريخ بوده است. جهان اسلام و عرب از فلسطين در تاريكترين اعصار و شديدترين حالات ضعف با تجاوزگران و اشغالگران از قبيل صليبيان و مغولها با جهاد و شهادت به مقابله پرداخت تا به حق خود در اين سرزمين رسيد. هيچيك از بهانه هاي جهاد و مبارزه مسلحانه فلسطين از بين نرفته و حتي روز به روز محكمتر گرديده است اسرائيل با تكيه بر زور برپا گرديد و با تروريسم و خشونت جان يافت و جز با تكيه به زور و خشونت شرعي يعني جهاد و مقاومت نمي توان آنچه اشغال شده را باز پس گرفت. [38]
استراتژي جنبش جهاد اسلامي در مبارزه مسلحانه با برقراري توازن اراده ها براي ادامه نبرد با دشمن افراطي استوار گرديده است.
جنبش جهاد اسلامي فلسطين با طرح ريزي عمليات جهادي در فلسطين به ايجاد نوعي موازنه جديد براي جبران اختلال در توازن قواي موجود دست زد و از شهادت نيروي بازدارنده اي در مقابل دشمن كه متكي به قدرت سركوب بود، ساخت و با حمله به قلب دشمن از طريق عمليات جهادي بازتاب مثبت عمليات خود را به خوبي مشاهده كرد
بنابراين جهاد مسلحانه وظيفه اي اخلاقي و اجتماعي است كه به حفظ روحيه توده هاي فلسطين و اعراب از طريق حفظ برتري روحي مي پردازد و جبران سرشكستگي ها خواهد بود.
فعاليت شاخه نظامي جنبش جهاد اسلامي «از قسم تا سرايا القدس»
عمليات هاي جهادي و در راس آن عمليات هاي شهادت طلبانه يكي از اركان اساسي مقاومت مردم مسلمان فلسطين در مقابل رژيم اشغالگر قدس است در اين ميان شاخه نظامي جنبش جهاد اسلامي پرچمدار عمليات هاي شهادت طلبانه است و عليرغم تمامي فشارهاي صورت گرفته از سوي رژيم صهيونيستي و پس از روي كار آمدن تشكيلات خودگردان از سوي اين تشكيلات عليه جنبش صورت گرفته و با وجود بازداشت هاي گسترده و ترور كادرهاي نظامي و سياسي جنبش باز هم با مدد گرفتن از ريشه مردمي اش خود را در نوك پيكان مبارزه با اشغالگران صهيونيست قرار داده است.
تاريخچه تشكيل شاخه نظامي جهاد اسلامي به سال 1992 باز گردد زمانيكه كه شهيد محمود الخواجا تصميم گرفت دستگاه نظامي منظمي را جايگزين گروه هاي نظامي پراكنده ايجاد كند. قرار بر اين شد كه نام اين دستگاه القوي الاسلاميه المجهاهده ] نيروهاي مسلمان مجاهد[ كه به اختصار قسم خوانده مي شود، ناميده شود.
قسم چارچوبي بود كه افراد مشتاق انجام عمليات هاي نظامي چه از اعضاي جهاد و چه از ديگر گروه ها مي توانستند در آن به فعاليت بپردازند.
اولين بيانيه نظامي قسم با اولين عمليات شهادت طلبانه همراه بود. اين عمليات توسط شهيد انور عزيز بود كه در 13 دسامبر 1993 در جاده المنطار انجام داد، او خود را در يك كاروان نظامي صهيونيستي منفجر نمود تا آغازگر مرحله جديدي از تاريخ مبارزات مردم فلسطين شود. دوره اي كه بعدها به دوره شهادت طلب ها مشهور شد.
عمليات هاي قسم ادامه يافت و توانست سلسله عمليات هاي شهادت طلبانه ديگري را هم به اجرا در آورد، اين بار شكل عمليات هاي شهادت طلبانه فرق مي كرد. بطوريكه شهادت طلبان هر يك با در دست داشتن سلاحهاي خودكار خود وارد يكي از شهرك هاي صهيونيست نشين شده و به سوي آنان آتش گشودند و باعث هلاكت و زخمي شدن ده ها صهيونيست گرديدند.
جنبش جهاد همچنين عمليات آتشبازي شجاعانه‎اي را صورت داد كه مهمترين آنها حمله هشت تن از مجاهدين جنبش جهاد اسلامي به يك گروه از سربازان پياده رژيم صهيونيستي در نزديكي شهرك صهيونيست نشين موراغ كه طي آن سه نظامي صهيونيست كشته و سه تن ديگر مجروح شدند. در اين عمليات به مجاهدين آسيب نرسيد و سالم به پايگاهايشان بازگشتند.[39]
رهبران جنبش جهاد اسلامي عمليات بيت ليد را نقطه عطف جنگ صهيونيستها عليه اين جنبش مي‎ دانند.
پس از اين عمليات اشغالگران صهيونيست دستور ترور افرادي كه در اين عمليات مشاركت داشتند را صادر نمودند.
نيروهاي صهيونيستي فعاليت هاي گسترده اي را براي يافتن مسئولين اين عمليات انجام دادند اما به هيچ نتيجه اي نرسيدند. اين باعث شد كه با نفوذي كه بر تشكيلات خودگردان داشتند از آنها براي يافتن شهادت طلبان جهاد درخواست كمك نمايند.
تشكيلات خودگردان هم به محض دريافت اين درخواست موج وسيعي از بازداشت ها را عليه ده ها تن از اعضاي جنبش جهاد اسلامي انجام داد در ميان افراد دستگير شده تعدادي از فعالان نظامي جنبش نيز وجود داشتند كه دست آخر پس از بازجوي ها و شكنجه هاي مختلف تشكيلات خودگردان به رژيم صهيونيستي خبر داد كه رهبر شاخه نظامي جنبش جهاد اسلامي فردي به نام محمود الخواجا است.
در 26 اكتبر 1995 سازمان تروريستي رژيم صهيونيستي (موساد) دكتر فتحي شقاقي دبير كل جنبش جهاد اسلامي را در جزيره مالت ترور نمود دكتر شقاقي در حالي به شهادت رسيد ه از ديدار با معمر القذافي رهبر ليبي براي متقاعد ساختنش جهت لغو دستور اخراج فلسطينيان از خاك اين كشور باز مي گشت.
شاخه نظامي جنبش جهاد اسلامي با وجود آنكه كه ضربات سختي را در پي عمليات هاي ترور و بازداشت سرويس هاي امنيتي رژيم صهيونيستي و تشكيلات خودگردان متحمل شده بود اما ريشه‎هاي مردمي اش همچنان آن را سرپا نگه داشت. با آغاز انتفاضه جوش بيش از پيش مردم و خروج مجاهدين فلسطيني از زندان هاي تشكيلات خودگردان به فعاليت هاي شاخه نظامي جنبش شتاب بيشتري بخشيد.
سرايا القدس جنگ و مبارزه را به عمق امنيتي رژيم تروريست صهيونيستي كشاند. طي اين مدت سرايا القدس مجموعه اي از عمليات هاي شهادت طلبانه را سامان بخشيد كه بارزترين آنها عمليات شهادت طلبانه مجاهد شهيد نضال ابو شادوف در مركز تل آويو بود.
يكي از ويژگي هاي مشخص عمليات هاي سرايا القدس رسيدن مجاهداتش به عمق استحكامات امنيتي صهيونيستها است در حاليكه مجاهدان شهادت طلب از كرانه باختري يا نوار غزه خارج و به عمق استراتژيك صهيونيستها مي رسند.
در مقابل رژيم صهيونيستي در مقابل عمليات هاي شجاعانه مجاهدين سرايا القدس دست به ترور كادرهاي اين سازمان زد.
تدابير رژيم صهيونيستي براي مقابله با عمليات نظامي حماسي
تاثير عمليات نظامي حماس عليه رژيم صهيونيستي بر امنيت و منافع اين رژيم و بر روند صلح، آنچنان بوده كه رژيم اسراييل تدابيري را جهت مقابله اساسي با آن اتخاذ نمود.
در بعد داخلي: اجراي توافقات به عمل آمده بين ساف تل آويو را تا حصول به موفقيت حكومت خودگردان در سركوبي بنيادين حماس به تعليق دراورد. جنگ همه جانبه عليه گروههاي اسلامي به ويژه حماس را اعلام نمود. اختيارات كامل به نيروهاي ويژه جهت تعقيب نيروهاي حماس در داخل منطقه حاكميت خودگردان اعطا نمود. فعاليت هايي را جهت زمينه سازي براي ايجاد محدوديت در فعاليت هاي خارجي حماس و بستن دفاتر حماس آغاز نمود.
در بعد منطقه اي: سوريه را تحت فشار قرار داد تا فعاليت هاي حماس را در اين كشور كنترل نمايد.
در بعد بين المللي: تلاش نمود كه يك پيمان امنيتي را با آرميكا منعقد نمايد كه طي آن با حركت هاي اسلامي در خارج از اراضي اشغالي كه باعث دلگرمي و پشتيباني خاص از مبارزين اسلامي در داخل فلسطين مي شود، مقابله نمايند. جمهوري اسلامي ايران و سوريه را در حمايت از حماس متهم نمود و تلاش وسيعي را آغاز كرد تا زمينه هاي سياسي جهت تهاجم به ايران را فراهم آورد. [40]
به نظر مي رسد كه حذف حماس و نقش موثر آن در صحنه فلسطين با توجه به توانمنديها و نفوذ عهده مردمي،‌ غيرممكن و يا مشكل مي باشد.
حماس خواه ناخواه در شكل گيري آينده فلسطين تاثير گذار خواهد بود. يعني نه تنها بر توسعه اقتصادي و بازسازي سياسي در منطقه اشغالي تاثير خواهد گذاشت بلكه تاثير محسوسي بر هرگونه نتيجه نهايي درگيري فلسطين و اسراييل خواهد داشت. و به اعتقاد عده اي از ناظران مسايل خاورميانه، حماس به عنوان يك نيروي مهم باز دارنده روند صلح به ايفاي نقش مي پردازد و لذا تنها راه خلاصي اسراييلي ها و فلسطينيان از مخمصه بن بست صلح اين است كه با همكاري يكديگر، حماس را منزوي كرده و به حاشيه برانند. در هر صورت نقش بازدارندگي جمهوري اسلامي ايران بر روند صلح از طريق جنبش حماس با توجه به رابطه نزديك بين ايران و حماس و حمايت هاي سياسي و معنوي ايران از آرمانها و اهداف حماس در مبارزه با رژيم اشغالگر صهيونيستي و همچنين نزديكي ديدگاهها و اهداف حماس با ايران پيرامون مساله فلسطين، رژيم صهيونيستي و مساله صلح، امري ترديدناپذير مي باشد.
مواضع جهاد اسلامي فلسطين نسبت به مساله صلح
جنبش جهاد اسلامي فلسطين با توجه به ديدگاهها و مواضعي كه نسبت به رژيم صهيونيستي و فلسطين دارد، نسبت به هرگونه سياست و برنامه اي كه باعث تقويت و تثبيت اسراييل و حضور اين رژيم در هر بخشي از خاك فلسطين شود، عكس العمل شديد نشان داده و در حد امكان دست به اقدامات لازم مي زند. از نظر اين جنبش، برنامه صلح آمريكايي و سازش با صهيونيستها، موجب تقويت و تثبيت نظام صهيونيستي و تامين منافع حياتي و نامشروع آن رژيم خواهد شد. بنابراين در برابر اين روند ناعادلانه شديداً موضع گرفته و به عنوان يك بازيگر موثر، نقش بازدارندگي را در برابر روند صلح در قالب و شيوه هاي مختلف كه به برخي از آنها در عبارتهاي آينده اشاره خواهيم كرد، ايفا نموده است. و از آنجا كه ايفاي اين نقش، شديداً تحت تاثير نقش بازدارندگي و مخالف جمهوري اسلامي ايران در برابر روند ناعادلانه صلح بوده و مي باشد، بنابراين مي توان ادعا كرد كه جمهوري اسلامي ايران، نقش مخالفت و بازدارندگي در برابر صلح خاورميانه را همچنين از طريق جنبش جهاد اسلامي فلسطين ايفا مي كند.[41]
جنبش جهاد اسلامي طي بيانه اي كه به مناسبت روز جهاني قدس در بيت المقدس توزيع گرديد، خواستار ايستادگي در مقابل توطئه ها شد. در اين بيانيه آمده است، از كليه موانع خواهيم گذشت و سركوبگران صهيونيست را به مبارزه خواهيم خواند تا روز جهاني قدس، روزي كه امام خميني (رض) اين نام را بر آن نهاد را گرامي بداريم تمام فلسطين براي ما مقدس است و حاضر نيستيم حتي يك سر سوزن از خاكش را از دست بدهيم صهيونيست ها بايد بدانند كه هيچگاه طعم امنيت را نخواهند چشيد و مبارزه ما با آنها جنگ بين حق و باطل است.
دكتر رمضان عبدالله دبير كل جنبش جهاد اسلامي فلسطين اعلام كرد تنها راه نجات عرفات اين است كه خود را از توافق اسلو برهاند و اين توافقنامه را بخاطر فلسطين لغو نمايد و به جهاد و مبارزه با اسراييل روي آورد. در چنين حالتي ما هم حاضريم به ساف بپيونديم. وي مجدداً به دنبال فشارها و درخواست هاي عرفات مبني بر پيوستن گروههاي مخالف صلح از جمله جهاد اسلامي به ساف و مشاركت در دولت خودگردان و پذيرش صلح گفت كه به شرط لغو قرارداد اسلو از سوي عرفات، حاضر است كه به ساف بپيوندد. وي افزود، روياي تشكيل دولت مستقل فلسطيني به كابوس وحشتناكي براي ملت فلسطين تبديل شده و تنها فرصتي كه براي عرفات باقي مانده است تا خود را از دام مشترك اسراييل و آمريكا برهاند، خارج شدن از مناطق خودگردان است. تنها يك توجيه براي اين همه فشار و اصرار از سوي عرفات بر گروههاي مخالف صلح جهت پيوستن آنها به روند صلح وجود دارد و آن اينكه هر يك از اين گروهها بويژه حماس و جهاد اسلامي مانعي در روند صلح محسوب مي شوند.


 

فصل چهارم - بخش دوم
جهاد اسلامی و گروههای مبارز فلسطین
 


 

وحدت جهاد اسلامي فلسطين و حماس
دكتر رمضان عبدالله دبير كل جنبش جهاد اسلامي مي گويد: روابط ما با حماس بسيار خوب است و شكاف اختلاف نظري كه بين ما واخوان المسلمين وجود داشت نيز به شكل چشمگيري كاهش يافته است، هم اكنون در نظر افكندن به دو جنبش بايد به شور و شوق جوانان و حكمت و تدبير پيران اختلاف قايل شد، اين جوانان هستند كه امروزه دو جنبش را با مد نظر قرار دادن احترام به بزرگان و آگاهي اصولي و خوشبيني بسيار زياد به آينده هدايت مي كنند.
همچنانكه شافعي گفته: «علم بين اهل فضل و عقل خويشاوندي متصل است»، ايمان ما به خداوند، تمسك مان به ريسمانش و آگاهيمان از واقعيت هاي امت صله رحمي است كه بين ما و برادرانمان در حماس وجود دارد.[42]
برغم نكات منفي موجود در روابط گذشته هر دو به خوبي مي دانيم كه اختلاف نظرهاي موجود بين ما هر قدر هم كه باشد با حجم مبارزه طلبي ها و خطراتي كه امت آرمان مركزيش فلسطين با آن دست به گريبان است قابل مقايسه نيست، و مستلزم وحدت مي باشد.
وحدت براي ما بزرگترين هدف است، حال اگر وحدت اصول تحقق پيدا ننمود ما مصمم هستيم كه به وحدت فعاليت هاي اسلامي و مبارزاتي برسيم، ما تا كنون تجربه هاي مبارزتي مشتركي را نيز در دانشگاه ها، موسسات و دانشسراهاي فلسطين انجام داده ايم كه آخرين آنها ائتلاف حماس و جهاد در دانشگاه النجاح بود و وحدت راهي بود كه ما را به پيروزي قاطع در انتخابات آن رساند.
حتما نبايد كپي كامل ديگري باشيم، مهم آن است كه نوعي از همزيستي برادرانه و مثبت را بسازيم كه بتواند به ما در نزديكي ديدگاه ها ياري برساند و براساس زير بناي اخلاص، صريح گويي كافي و همكاري براي گرفتن حق استوار باشد، تا از آن طريق مواضع مشتركي را در مورد مسايل حياتي امت متبلور سازيم.
ما شديداً به دنبال تحقق برادري و همياري در فراخي ها و سختي بين دو جنبش هستيم تا از آن طريق به وحدت كامل نيز دست يابيم.
جهاد اسلامي و دولت مستقل فلسطين
با توجه به حق قانوني فلسطينيها در خاك وطن ما با كمتر از آزادي سراسر فلسطين راضي نمي شويم، آزاد سازي وطن كار ساده اي نيست و ما مسووليت خطيري كه بخاطر تهديدات صهيونيستي در هر لحظه جهان اسلام با آن مواجه مي گردد، خوب درك مي كنيم ولي حاضر به قبول، يك دوم، يك سوم و يك پنجم سرزمين مان كه راه ها را به روي فلسطينها براي احقاق حقوق حقه خود مي‎بندد، نمي شويم. ما ايمان داريم كه آزادي از طريق قيام فراگير با امكانات وسيع انساني كه بمراتب از ملت و محدوده جغرافيائي فلسطين وسيعتر مي باشد، تحقق مي پذيرد.
به اين لحاظ است كه برپائي دولت مستقل فلسطين در كرانه باختري و غزه كه فقط  مساحت فلسطين مي باشد نمي تواند سقف آرمان فلسطينيها باشد. ما از اهداف استراتژيك بويژه بازيابي حقوق كامل در فلسطين بجاي سرابي كه رژيم صهيونيستي و آمريكا ترسيم كرده اند، كوتاه نخواهيم آمد تا بخاطر طرح تاسيس وطن فلسطيني، به دنبال سراب چند درصدي طرح صهيونيستي آنهم براي تامين امنيت خودش باشيم.
اگر شعار تشكيل «دولت مستقل فلسطين» دامي بود كه بواسطه آن روند صلح و توافق اسلو به بخشهاي وسيعي از مردم در عمليات فريبكارانه تحميل شد. «توافق اسلو» و پيامدهاي ننگين آن تمام روياهاي كه روند صلح بهمراه داشت، بر باد فنا داد. بايد اين شعار ظالمانه از دل فلسطينها بيرون شود. فريب بزرگي كه بواسطه آن شعارها و انگيزه ها موافقت برخي با طرح حكومت ملي يا دولت مستقل فلسطيني كرانه باختري و غزه و مرحله اي بشمار آوردن مبارزه كه از اوايل دهه هفتاد رواج يافت. هدف تحميل طرح اسلو بود كه بخودي خود درونمايه ننگين آن كشف شد.
آنچه امروزه اتفاق مي افتد به عبارت صريح بما ميگويد هر نهاد فلسطيني كه از روند صلح با دشمن حاصل شود. بيش از يك منطقه حمايت شده و پادگاني براي حمايت از امنيت دشمن نخواهد بود و پايگاهي امن براي فلسطينها به شمار نخواهد رفت.
كه ما به شدت با چنين توافقاتي مخالفيم و تا آزاد سازي تمام سرزمين فلسطين دست از مقاومت بر نمي داريم، در نهايت يا پيروز مي شويم و يا شهيد كه در هر دو صورت برنده ما هستيم.
جهاد اسلامی و سازمان آزادیبخش فلسطین
جهاد اسلامي به طور بالفعل داراي موضعي واضح و معلومي از شعار «سازمان آزاديبخش نماينده رسمي و تنها نماينده ملت فلسطين است» كه در سال 1974، مورد تصويب سران كشورهاي عربي در رباط گرديد، دارد.
اين شعار را كه در واقع زاييده شعار ديگري تحت عنوان «تصميم مستقل ملي فلسطين» است سنگ بناي راه جدايي فلسطينيان از امت عربي و اسلامي و قرار دادن آنها زير چنگال هاي امپرياليسم بين المللي و نوك پيكان آنها اسرائيل مي باشد، مي داند.
در سايه اين شعار ملت فلسطين را به سوي بن بست كشاندند و سپس براي آنها وانمود ساختند كه اعراب و مسلمانان دست از آنان شسته اند، و تنها راه باقي مانده در برابرشان همانا تسليم دشمن شدن است.
اين چيزي است كه به طور بالفعل نيز صورت گرفته و سازمان آزاديبخش حق اسرائيل در بقا و زندگي صلح جويانه را به رسميت شناخت. به همين خاطر جهاد اسلامي معتقد است كه سازمان آزاديبخش كه با هدف آزادي فلسطين شكل يافت، و نامش هم چنين معنايي را مي دهد، به پايان خط رسيده است و به لكه ننگي براي تاريخ مبدل شده است.
بايد گفت كه عرفات جواز دفن اين سازمان را در آنچه كه به نام «نامه هاي متقابل به رسميت شناختن» بين او و رابين رد و بدل شد، صادر نموده بود.
موضع جهاد اسلامي نسبت به سازمان هيچ تناقضي با موضعمان در رد لغو يا حذف بخش هايي از منشور ملي فلسطين ندارد. زيرا برغم آنكه ما حق خود را در اعتراض به ناديده گرفتن بعد اسلامي و عربي مسئله فلسطين در اين منشور محفوظ مي داريم، با اين حال آنرا به عنوان بستر اتفاق نظري كه بايد تمامي نيروها در اين مرحله در آن گرد هم آيند از تاكيد بر حق ما در وطنمان تا باطل بودن مشروعيت وجود دولت يهودي در خاكمان، مي دانيم.
اختلافات ديدگاه جنبش جهاد اسلامي با سازمان آزاديبخش فلسطين
دكتر فتحي شقاقي رهبر شهيد جهاد اسلامي فلسطين ما به سازمان آزاديبخش فلسطين حمله نمي كنيم، بلكه حرفهاي ما منطقي است؛ ما سياستهاي معيني در مشي ساف را نقد مي كنيم، ما از اشخاص انتفاد نمي كنيم، بلكه با سياستها مخالفت مي كنيم كه اصول ثابت فلسطيني ها را نقض مي كند. اين سياستها همانهايي است كه اصول ثابت فلسطيني ها را نقض مي كند. اين سياستها را قبلاً خود سازمان آزاديبخش فلسطين خود وضع كرده بود. به نظر ما ساف نماينده تمام ملت فلسطين نيست و فقط نمامينده جزئي از ان است. ما هم حق داريم نظر خودمانرا ارائه دهيم، به اعتقاد ما ساف از منشور ملي فلسطين كه خود سازمان براي تحقق آن تاسيس شد، چشم پوشي كرده است. ساف از اهدافي كه به خاطر آن پديد آمد، چشم پوشيده است و ديگر نماينده اين اهداف نيست و نمايندگي اين ملت را هم ندارد. اما درباره موضع گيري جهاني بگوييم ما قصد نداريم با ساف براي جلب رضايت جامعه جهاني رقابت كنيم. ما با اين كار ساف را تضعيف نمي كنيم، ساف مي تواند از مخالفت ما با خود در سطح جهاني استفاده كند. ديگر اينكه وقتي ما مي گوييم ساف نماينده قانوني نيست و كنار آمدن با ما دشوارتر است، و ما موضع گيري جهاني را رد مي كنيم جهان به طرف ساف گرايش مي كند. پس وقتي ما از ساف انتقاد مي كنيم اين انتقاد آن را تضعيف نمي كند. بلكه اين رفتار خود ساف است كه وقتي در قبال آمريكا و اسرائيل عقب نشيني مي كند، آن را تضعيف مي كند.[43]
ما اگر جاي عرفات بوديم، براي زندگي شخصي خود ترسي نداشتيم. براي اينكه آرمان فلسطين و ملت فلسطين تماماً در وضع خطرناكي به سر مي برد. ما بايد فريادمان را بلند كنيم و اگر ما را بكشند آرمانمان نخواهد مرد. ما چرا بايد بله بگوييم، بياييم امتحان كنيم و نه بگوييم. ببينيم آيا در آن صورت باز هم كنفرانسي منعقد مي شود؟ همانطور كه يكي از سخنرانان كنفرانس تهران در جلسه كنفرانس گفت: « چرا ياسر عرفات نه نمي گويد و به تهران نمي آيد؟ اگر او عملاً خواستار جهاد بود و مي خواست فلسطين را آزاد كند، وقتي مي ديد كه اينجا و آنجا او را رد مي كنند، به كنفرانس تهران مي آمد خداوند جايي مانند جمهوري اسلامي را پديد آورده است، ما مي توانييم به اين كنفرانس بياييم و نه بگوييم.»
وقتي سازمان آزاديبخش فلسطين در سال 1964 تاسيس شد و «فتح» عرفات رهبري آنرا برعهده گرفت، گفته شد كه همه خاك فلسطين بايد آزاد شود. در سال 1970 تحولي پيش آمد؛ آنها گفتند: ما خواهان يك كشور دموكراتيك هستيم كه يهوديان و فلسطيني ها در آن در كنار هم زندگي كنند. در اين صورت يك «آري»، هرچند كوچك، گفته بودند و از موضع قبلي عدول كرده بودند. بعد از جنگ 1973 اعراب و اسرائيل گفتند: ما الان حاضريم كشور فلسطين را بر بخشي از خاك اين كشور برپا كنيم و بعد هم به مبارزه براي آزادسازي ادامه دهيم. بعد سخن از كشوري فلسطين بدون ادامه مبارزه براي آزادسازي بخشهاي ديگر در ميان آوردند. با اين حساب، آنها به اسرائيل مشروعيت دادند و پذيرفتند كه كشور فلسطين بر بخشي از خاك فلسطين و كشور اسرائيل بربخشي ديگر از اين خاك برپا باشد. اما حالا آمده اند و خودمختاري را پذيرفته اند. الان هم خيلي به مواضع اسرائيل نزديك شده اند.
 
 
شهرت حماس بيش از جهاد اسلامي «فتحي شقاقي»
دكتر فتحي شقاقي مي گويد: ما در خبرها با نام «حماس» بيشتر از جهاد اسلامي فلسطين روبرو هستيم كه دو دليل اصلي وجود دارد؛ دليل اول اينكه حماس از نظر حجم از جهاد اسلامي بزرگتر است، اما جهاد اسلامي بيشتر از حماس فعاليت مبارزاتي دارد. حماس تاريخي پنجاه ساله پشت سر دارد. مبارزه مسلحانه ما وسيع تر است و پنهان كاري بيشتري همه مي كند. حماس نقش فرهنگي اجتماعي بيشتري دارد.
حماس در مقايسه با جهاد اسلامي، از امكانات بسيار بزرگي برخوردار است. حماس رسانه هاي تبليغاتي بسياري دارد كه ما از هيچيك از آنها برخوردار نيستيم. كه با خون خود دست به عملياتي زده باشيم نه با جوهر. اين دلايل باعث مي شود كه شما بيشتر نام حماس را بشنويد. آنها از طرف بعضي كشورها و سازمان هاي خيريه و اجتماعي مورد حمايت مالي قرار دارند و دليل ديگر هم اين است كه آنها فعاليت هاي تبليغي خوبي هم دارند كه خبرها را به بقيه جهان مخابره مي كند.
جهاد اسلامي از احترام بسيار خوبي برخوردار است و هيچ مشكلي با مردم ندارد و پيشينه آن پاك و منزه است. اما اين احترام به اين معنا نيست كه اگر انتخاباتي شد، حتماً آنها پيروز مي شوند. براي اينكه پيروزي در انتخابات به بسياري مسائل ارتباط دارد و فقط احترام داشتن كافي نيست. اين امر به وسعت تشكيلات و وفور امكانات مادي و غيره بستگي دارد. پس از نظر احترام و محبوبيت داشتن در نزد مردم، جهاد اسلامي در رده نخست قرار دارد، اما به اين معنا نيست كه در انتخابات هم رده اول را به دست بياورد. براي اينكه از نظر امكانات، جهاد اسلامي در رده سوم در ميان گروه هاي فوق الذكر جاي دارد.


 

فصل چهارم - بخش سوم
انتفاضه


 

انتفاضه «معنی و مفهوم»
در تاريخ انقلابها و مبارزه ها واژه «انتفاضه» پيشينه طولاني دارد. از نظر معنايي «انتفاضه» كلمه اي است كه به نشانه قيام عليه رخوت و ركود است. «انتفاضه» مرحله ما قبل انقلاب است. براي مثال قيام مدرسه فيضيه قم را «انتفاضه» مي ناميم و قيام سال 1357 ايران را انقلاب مي گوييم. آنچه كه اكنون در فلسطين اتفاق مي افتد، در واقع انقلاب است، اما ما در آغاز پيش بيني نمي كرديم كه چنين فراگير باشد و نام آن را «انتفاضه» گذاشتيم. لذا ما در جنبش جهاد اسلامي، قيام فعلي فلسطين را «انتفاضه انقلاب» مي ناميم.
انتفاضه يك عمل در يك معادله است. اين معادله چند جانبه است؛ طرفهاي متعدد بين المللي، منطقه اي و فلسطيني در آن شركت دارند. انتفاضه تنها عامل اين معادله است كه عليه آن بپاخاست. لذا بسيار دشوار است كه اين يك عامل بتواند به تنهايي در مرحله فعلي دستاوردهاي بزرگ سياسي و نظامي داشته باشد. اما مي توانيم بگوييم «انتفاضه» مي تواند كيان صهيونيست ها را در يك تنگناي سياسي فرهنگي، امنيتي قرار دهد و توانسته است تمام روياهاي صهيونيست ها را كه مي خواستند هويت ملت مسلمان فلسطين را نابود كنند و اين ملت را در اسرائيل ذوب كنند، بر باد دهد. انتفاضه در سطح جامعه فلسطين توانسته است ارزشهاي اخلاقي گرانبهايي را ترويج كند؛ مثلا در شيوه هاي آموزشي، روشهاي جديد پديد آورده كه بايد تمام كشورهاي اسلامي آن را بكار گيرند. شما مي دانيد كه دانشگاههاي ما مدت چهار سال تعطيل بودند. اما در همين مدت ما هر سال فارغ التحصيل داشتيم. در زمينه اقتصاد هم تجربه جديدي پيدا كرديم. ملت فلسطين تمام كالاهاي خارجي را تحريم كرد و مواد مورد نياز خود را خود تهيه مي كند. اقتصاد خانگي نيز بسيار مورد توجه قرار گرفت. بسياري از مسائل مادي و معنوي با برپايي انتفاضه رنگ ديگري به خود گرفت و ارزشهاي جامعه به سمت والايي پيش رفت. [44]
انتفاضه فلسطين
آقاي احمد ياسين در پاسخ به پرسشي پيرامون امكان مشاركت حماس در انتفاضه، پيكار و عمليات مسلحانه بر ضد اشغالگران صهيونيست مي گويد: هرگاه سرزمين مسلمانان پايمال شود، آن گاه حكم جهاد يك واجب عيني براي آحاد مسلمانان به حساب مي آيد و اجراي اين واجب عيني به فراهم بودن امكانات بستگي دارد.
از جانب ديگر شيخ بسام جرار طي اظهار نظري مي گويد: تبعيت جنبش مقاومت اسلامي از ميثاقيه حماس بيانگر ورود مجموع اخوان المسلمين به مرحله جديد مبارزه است. وي تاكيد مي كند اين انتفاضه فلسطين بود كه باعث شد اخوان المسلمين در روند انتقالشان به مرحله نوين مبارزه سرعت عمل نشان دهند. اما شيخ ابراهيم القوقا يكي از رهبران تبعيدي حماس اظهار مي دارد:
انتفاضه فلسطين مرحله اي است كه مراحل جدي تري در پيش دارد و همانا مرحله نجات و رهايي سرزمين اسلامي فلسطين تحت لواي اسلام از چنگال غاصبان صهيونيست مي باشد.
طرفداران حماس مدعي اند كه خودشان انتفاضه را برانگيخته اند، چه از طريق مقدمه چيني و آماده سازي و چه به طور مستقيم و از خلال اقدامات عملي. الاخوان تاكيد مي كند كه پديده ها و مظاهر آماده ساختن مردم براي برانگيختن انتفاضه در فعاليتهاي سياسي و فرهنگي حركت اسلامي و روياروي شان با اشغالگران صهيونيست تجلي يافته است. طرفداران جنبش اسلامي همواره روي اين بيانيه به عنوان عامل برانگيختن انتفاضه مانور مي دهند. اخوان المسلمين پيوسته تاكيد مي كنند كه انتفاضه واقعاً براساس تصميم آنان آغاز گرديده است. افزون بر آن شيخ احمد ياسين نيز خاطر نشان مي سازد كه اين اخوان المسلمين (حركت مقاومت اسلامي حماسي) بودند كه انتفاضه را برانگيخته و آنها هستند كه انتفاضه را رهبري و هدايت مي كنند.
اما در خصوص نقش جنبش اسلامي در انتفاضه فلسطين، دكتر عبدالعزيز الرنتيسي يكي از رهبران جنبش حماس يادآور مي شود كه انتفاضه در حالي آغاز شد كه مردم با سردادن شعارهاي الله اكبر و خواندن قرآن و سرودن سرودهاي اسلامي و انقلابي حركتشان را از مساجد آغاز نمودند. علاوه بر اين به خاطر انباشته شدن از جوانان مسلمان زندانهاي فلسطين اشغالي به صورت مساجد در آمده بودند و در و ديوار خيابانها و كوچه ها و مساجد شهرهاي مختلف فلسطين اشغالي مملو از بيانيه ها و نشريات جنبش مقاومت اسلامي گرديده، و مردم به طور چشمگيري همفكري و همگامي شان را با اين جنبش اعلام مي كرده اند. چنانچه به اظهار نظرهاي مطبوعاتي و تصريحات سياسي آن روز رجوع كنيد حتماً مشاهده خواهيد كرد كه نيروهاي مسلمان پشت سر اين انتفاضه قرار داشته اند.
علل انتفاضه
هرچند جرقه اوليه شروع انتفاضه مسجد الاقصي با ورود توهين آميز اريل شارون رهبر حزب افراطي و تندروي ليكود به مسجد الاقصي آغاز شد، لكن نظر سنجيها بيانگر آن است كه تنها 27 درصد از علل شروع انتفاضه مهرماه 79 به اين موضوع باز مي گردد و ريشه هاي اصلي اين قيام عظيم عبارتند از:
1- تحقير مستمر فلسطيني ها توسط صهيونيست ها در گفتار و عمل بويژه طي دو سال گذشته.
2- عدم پايبندي حاكمان رژيم اشغالگر اسرائيل به توافقات و قراردادهاي انجام شده با دولت خودگردان.
3- وضعيت وخيم فلسطيني ها در عرصه اقتصادي و ادامه تنگناهاي معيشتي و مالي كه رژيم صهيونيستي براي شكستن اراده و قدرت مقاومت فلسطيني ها كه صاحبان اصلي سرزمين فلسطين هستند برآنها تحميل نموده و ادامه زندگي را براي آنها دشوار ساخته است. طبق آخرين برآوردها بيش از 65 درصد فلسطيني ها زير خط فقر زندگي مي كنند.
4- افشاي ماهيت و اهداف استراتژي رژيم غاصب اسرائيل براي فرقه فرقه كردن فلسطيني ها و گسترش تخاصمهاي ساختگي ميان آنها به منظور ايجاد جنگ فلسطيني با فلسطيني
5- شكسته شدن اسطوره شكست ناپذيري ارتش اسرائيل با فرار خفت بار آنان از مقابل رزمندگان شهادت طلب حزب الله.
6- پيروزي حزب الله لبنان در مقابل اسرائيل كه صرفاً در سايه اتكال به خداوند متعال و از طريق پافشاري بر مقاومت اسلامي در جريان مبارزات عقيدتي پديد آمد، بارقه هاي اميد را در ملت فلسطين متجلي نمود.
7- در تنگنا قرار گرفتن رهبران ساف و تشكيلات خودگردان و اثبات بيهوده بودن مذاكره با رژيم صهيونيستي و به تمسخر گرفته شدن روند صلح از سوي اسرائيل به گونه اي كه حتي رهبران ساف نيز راهي جز انتفاضه و قيام پيش روي خود نمي بينند. [45]
واقعيتهاي انتفاضه از زبان آمار
براي پي بردن بيشتر به واقعيت هاي انتفاضه و اينكه اين پديده، امنيت ملي، منافع حياتي و نهايتاً موجوديت رژيم صهيونيستي را به مخاطره مي انداخت، بهتر ديديم كه به آمارهايي در اين رابطه بپردازيم تا گوشه اي از اين واقعيت بزرگ را به نمايش بگذاريم:
-تعداد تظاهرات و اعتصاب ها در سال 1985 (دو سال قبل از شروع انتفاضه)، 931 مورد بوده است در حالي كه در اولين سال انتفاضه در سال 1987 اين تعداد به 1982 مورد رسيده بود.
-آمار ديگر حاكي است كه در جريان انتفاضه از سال 1987 تا دو ماهه اول 1993 تعداد 12200 مورد حمله مردمي عليه نظاميان و شهروندان اسراييلي به وسيله بمب هاي دستي، سلاح گرم، سلاح سرد، آتش زدن خودروهاي گشتي و انجام گرفته كه طي اين حملات، 273 نفر از نظاميان و شهروندان يهودي كشته و 2050 نفر آنها مجروح شدند. در طي اين مدت و در جريان انتفاضه و حملات انجام شده، تعداد 1780 نفر از فلسطيني ها شهيد، 21 هزار نفر مجروح و بيش از 100 هزار نفر دستگير شدند.
-بنا به اعتراف غربي ها، عمليات مبارزين فلسطيني در سرزمين هاي اشغالي (در جريان انتفاضه)، بزرگتري خطر براي موجوديت اسراييل از آغاز دولت صهيونيستي تا كنون به حساب مي آيد و ميزان تلفات رژيم صهيونيستي از شروع انتفاضه در سال 1987 تا سال 1996 بيشتر از تلفات اسراييل در جريان جنگهاي مختلف با اعراب بوده است.
-آمار ديگر، بيانگر حجم و گستردگي انتفاضه در سال پنجم (1992) مي باشد. تعداد حمله هاي مردمي عليه نظاميان و شهروندان اسراييلي 2034 مورد بوده كه 411 مورد آن تيراندازي، 79 مورد آن كار گذاشتن تله هاي انفجاري، 80 مورد آن حمله با سلاح سرد، 1076 مورد آن حمله با كوكتل مولوتف، 328 مورد آن آتش زدن اتومبيل، 59 مورد آن به آتش كشيدن موسسات و مزارع و 1 مورد آن نيز گروگانگيري بوده است. [46]
اهداف انتفاضه
اما در مورد اهداف انتفاضه چنانچه شيخ ابراهيم القوما معتقد است: هدف انتفاضه اين نيست كه قضيه فلسطين را در محافل سياسي فعال كند و اين قضيه را در سطح كنفرانسها و سمينارها و هيئتهاي بين المللي توسعه دهد. بلكه هدف اساسي آزاد سازي كل سرزمين فلسطين و آزادي ناموس و عقيده فلسطينيان از دست طاغوتيان زمين و استعمارگران و بازگرداندن قضيه فلسطين به چارچوب آزاد و محور مستقل خود مي باشد.
در خصوص اهميت انتفاضه نويسنده مسلمان ديگري چنين عنوان مي كند، اهميت انتفاضه در آن است كه به منظور رسوا ساختن رژيمها و سازمانهاي فرصت طلب فلسطين به وجود آمده است زيرا اين رژيمها و سازمانهاي كذايي تسليم شدن را استراتژي، و سازش را تاكتيك خود قرار داده اند. اين جريانات در مراحل اوليه انتفاضه سعي داشتند از خلال انتفاضه چهره زشت و كريه برخي شخصيتهاي فلسطيني داخل را پاك و آرايش داده و از آنان به عنوان هسته هاي مذاكره كننده در گفتگوهاي انفرادي اعراب و صهيونيستها بسازند، تا زمينه هاي خودمختاري مورد نظر اسحاق شامير و همدستانش را فراهم نمايند و راه گفتگوهاي صلح آميز بين المللي را هموار سازند. مردم مسلمان فلسطين به خوبي مي دانند سازمان آزاديبخش فلسطين طبق معمول سوار موج انتفاضه خواهد شد و با وجودي كه تاثيري روي توده هاي فلسطيني ندارد، كوشش به عمل مي آورد از نظر مطبوعاتي و سياسي و تبليغاتي روند انتفاضه را در راستاي منافع خودش سوق دهد.[47]
انقلاب اسلامی ایران مهمترین عامل موثر در شروع و استمرار انتفاضه
دبير كل شهيد سازمان جهاد اسلامي دكتر فتحي شقاقي درباره تاثير انقلاب اسلامي ايران در شروع انتفاضه و تداوم آن عقيده دارد كه، فلسطين اشغالي به مانند ديگر كشورهاي منطقه عربي اسلامي متاثر از خيزش اسلامي به رهبري امام خميني رضوان الله تعالي عليه بود تاثير انقلاب اسلامي به رهبري امام فقيد در فلسطين قوي تر از هر مكان ديگر بود. چرا كه مسلمانان در فلسطين در حالي كه تحت اشغال وحشيانه صهيونيستي به سر مي بردند، نااميدتر و فرو پاشيده تر از تمامي ملل مسلمان بودند. امام آمد تا به آنها اميد بدهد و تاكيد نمايد كه دگرباره امت مي تواند با الهام گيري از اسلام بپاخيزد، اسلام مي تواند پيروز شود و حكومت خود را برقرار سازد و با اين حساب، آزادي بيت المقدس از دست يهود تنها به زمان نياز دارد.
-بنا به گزارش برخي روزنامه هاي خارجي، در همان اوايل پيروزي انقلاب اسلامي ايران، مردم فلسطين تحت تاثير انقلاب اسلامي با شعارهاي «الله اكبر» به مشروب فروشي ها حمله ور شدند. روزنامه القبس نيز مي نويسد، به هنگام برگزاري مسابقه فوتبال، تماشاچيان با محكوم كردن گروه اسراييلي شركت كننده در مسابقه، شعار خميني، خميني مي دادند.
- يكي از رهبران سازمان جهاد اسلامي فلسطين در رابطه با الگو برداري و الهام گيري انتفاضه از انقلاب اسلامي ايران چنين مي گويد: مفهوم پيروزي اسلام در ايران ما را مقاوم تر مي سازد ما در خلال بيانيه ها و انتشارات و كتابهاي خود بر محور تهران قدس تاكيد مي كنيم.
- شيخ عبدالعزيز عوده يكي از رهبران حماس و انتفاضه نيز مي گويد، پيروزي انقلاب اسلامي بر شاه و ايدئولوژي غربي اش، هدايت كننده مسلمانان فلسطيني است. مسلمانان ايران هزاران كشته دادند، اما به پيروزي دست يافتند.
- زيد بلال يكي ديگر از رهبران انتفاضه در اين زمينه ابراز عقيده كرد كه، ما سير ماركسيسم و سوسياليسم و تمام انواع مكاتب و نظريات را در خلال چهل سال گذشته تجربه كرديم ولي جنگ را به دشمن باختيم و سودي نبرديم. مردم ما امروز ايمان آورده اند كه پيروزي از جانب خداست و ما امروز معتقد هستيم كه همچون جمهوري اسلامي ايران بايد دولت اسلامي براي همه مسلمانها تشكيل شود. وي سپس شكست تجربيات گذشته و الهام گيري از انقلاب اسلامي و مكتب رهايي بخش اسلام را زمينه ساز انتفاضه قلمداد كرده است.
- همچنين روزنامه جروزالم پست با تاثير پذيري و الهام گيري قيام اسلامي فلسطين از انقلاب اسلامي ايران مي نويسد، قيام غزه اساساً به وسيله بنياد گرايان اسلامي كه از (امام) خميني (ره) الهام گرفته اند، سازماندهي شد اگرچه اكثريت فلسطيني ها اهل سنت هستند ولي نيروهاي اسراييلي با نسل جواني روبرو هستند كه از هيچ چيز نمي ترسند و با فريادهاي «الله اكبر» جلو مي‎روند.
- دكتر فتحي شقاقي رهبر فقيد سازمان جهاد اسلامي فلسطين نيز در خصوص تاثير عمق انقلاب اسلامي در بوجود آمدن انگيزه قوي مردم مسلمان فلسطين براي انتفاضه، چنين مي گويد: هيچ چيزي به اندازه انقلاب امام خميني نتوانست ملت فلسطين را به هيجان درآورد و احساسات آنها را برانگيزد و اميد را در دلها يشان زنده كند. با پيروزي انقلاب اسلامي ما به خود آمديم و دريافتيم كه آمريكا و اسراييل نيز قابل شكست هستند. ما فهميديم كه با الهام از دين اسلام مي توانيم معجزه بسازيم و از اين رو ملت مجاهدمان در فلسطين، انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي را به ديده تقدير مي نگرند و امام خميني را از رهبران جاويد تاريخ اسلامي مي دانند.
- دكتر ابولولو يكي از رهبران جهاد اسلامي فلسطين در همين زمينه مي گويد، در حقيقت، ايران مسلمانان ديگر را زنده كرد. فلسطيني ها همواره به ايران نگاه مي كنند و ايران اراده مستضعفان است. ايران قدرت اسلامي را در جانهاي مسلمانان بيدار كرد. پيروزي انقلاب اسلامي عامل عمده اي در تشكيل سازمان جهاد اسلامي فلسطين و «پيدايش انتفاضه»، انقلاب اسلامي ايران بود كه نيروي ايمان را در درون مسلمانان زنده كرد. امروزه فكر انقلاب اسلامي ايران در همه جاي فلسطين و در هر خانه اي وارده شده است. [48]
نقش جنبش مقاومت حماس و جهاد اسلامی در قیام فلسطینیان
درك اين موضوع نبايد دشوار باشد كه چرا گروه اخوان المسلمين زماني كه وارد فعاليت سياسي در دوران انتفاضه شد، نام خود را تغيير داد. سابقه اختلافات با نيروهاي ملي در كنار غيبت آنان در فعاليت هاي ضد اشغالگري در دو دهه گذشته، به طور جدي جايگاه آنان را به عنوان يك نيروي سياسي قابل قبول زير سوال برده بود. گزينش نام جديد كه نشان دهنده موضع مبارزه جويانه تر و قوي تري است، به اين مفهوم بود كه اخوان اعتبار از دست رفته را در يك فضاي تهاجمي جديد در دوران انتفاضه به دست آورده است.
اطلاعيه شماره 30 حماس از مردم خواسته است كه براي آشنايي با حماس و اهداف آن، منشور جنبش مقاومت اسلامي را بخوانند. يك اصل اساسي كه در منشور حماس به آن اشاره شده اين است كه سرزمين فلسطين بخشي از سرزمين هاي وقفي مسلمانان است و تا روز قيامت براي مسلمانان باقي خواهد ماند. هيچ فردي اجازه ندارد تا بخشي از فلسطين را ببخشد. وطن پرستي جزيي اعتقادات اسلامي است و دفاع از سرزمين اسلامي وظيفه مه مسلمانان است.
اين ديدگاه بدان مفهوم است كه مذاكره با دشمنان در مورد سرزمين فلسطين با خيانت برابر است. حماس در پاسخ به يكي از شعارهاي اصلي انتفاضه كه خواهان برگزاري كنفرانس بين المللي براي تعيين آينده فلسطين است، در منشور خود آورده است: «چنين كنفرانس هايي چيزي غير از يك نوع قضاوت از جانب منافقان در مورد سرزمين مسلمانان را به ارمغان نمي آورد. از چه زماني كفار در مورد مومنان قضاوت صحيح داشته اند؟ مشكل فلسطين هيچ راه حلي به غير از جهاد مقدس ندارد. ابتكارها، پيشنهادها و كنفرانس هاي بين المللي همگي وقت تلف كردن و بي ثمر است. مردم فلسطين عزت و آبرو دارند و اجازه نمي دهند كه آينده، حقوقشان و سرنوشتشان از بين برود.»
حماس مي پذيرد كه مسير جهاد آسان نيست. منشور جنبش مقاومت اسلامي فلسطين موضوع مبارزه براي آزادي فلسطين را در قالب جنبش آزادي بخش پان اسلامي اين گونه جاي مي دهد: «موضوع آزادي فلسطين به سه گروه فلسطينيان، اعراب و مسلمانان ارتباط دارد. هريك از آنان براي مبارزه با صهيونيسم تعهداتي دارند. اين بالاترين حد از حماقت و ناداني است كه مسئوليت هر يك از اين سه گروه ناديده گرفته شود، زيرا فلسطين يك سرزمين اسلامي است و زماني كه موضوع براساس اين محوريت قرار گيرد و توانايي هاي سه گروه بسيج شود، آن گاه روز آزادي نزديك خواهد شد. تعجيل در فرا رسيدن چنين روزي به اشاعه خودآگاهي اسلامي بين توده هاي فلسطيني، عرب و مسلمان نياز دارد. روحيه جهاد بايد در بين امت اسلامي گسترش يابد، با دشمن بايد درگير شد و گروه هاي مختلف مجاهدان بايد به مبارزه ملحق شوند.»
اين ديدگاه همچنين به علت وجه تمايزي كه مردم بين حماس و گروه جهاد اسلامي كه در اوايل دهه 80 تاسيس شده قائل هستند، تشديد شده است. جهاد اسلامي در ماه مي 1987، چند ماه قبل از شروع انتفاضه، با فراري دادن تعدادي از اعضاي خود از زندان غزه حيرت مردم را برانگيخت. در ماه اگوست، بعد از اينكه يك افسر اسرائيلي در گذرگاه شلوغي در غزه به دست يكي از اعضاي گروه جهاد كشته شد، اين گروه مجدداً به صحنه بازگشت. در اوايل اكتبر، سه نفر از زندانيان فراري به همراه چهار مرد ديگر، كه همگي از اعضاي جهاد بودند، در حمله نيروهاي امنيتي اسرائيل در غزه به شهيد رسيدند.
تظاهرات گسترده در كرانه غربي و نوار غزه بعد از شهيد اين افراد نشان داد كه جهاد اسلامي در مبارزه عليه اشغالگري در نوار غزه از جايگاه ويژه اي برخوردار است. اخراج شيخ عبدالعزيز عوده، استاد دانشگاه اسلامي در غزه، كه يكي از رهبران با نفوذ جهاد مي باشد، هم زمان با موج دستگيري اعضا و طرفداران اين جنبش صورت گرفت. جهاد اسلامي از اعتبار ملي مهمي برخوردار است. جهاد در دوران انتفاضه به اجماع ملي پايبند و با رهبري ائتلاف ملي در تماس نزديك بود. [49]
نقش جهاد اسلامي در انتفاضه، 1987
مي توان گفت پيدايش انتفاضه مردمي در دسامبر 1987 در نتيجه شرايط استثنايي و موضوعي است كه در خلال اشغال 20 ساله مناطق كرانه باختري رود اردن و نوار غزه انباشته و متراكم شده بود. در اين مدت اسرائيل به سياستها و اقداماتي دست زد كه موجوديت ملي و مادي مردم فلسطين را در سرزمينشان به مخاطره افكند. اين سياستها و اقدامات خصمانه به حدي گسترده و فراگير بود كه هيچ كدام از شهروندان فلسطيني را از درد و رنج و محروميت بي بهره نساخت
به طور كل قبل از پيدايش انتفاضه رويدادهايي به وقوع پيوست كه نقش مستقيمي در برانگيختن انتفاضه داشت. مي توان اين رويدادها را جرقه اي ناميد كه شعله هاي انتفاضه را روشن ساخت. بدون ترديد جنبش جهاد اسلامي نقش به سزايي در تحريك اين رويدادها داشته است. در حوادث و رويدادهايي كه در نوار غزه به وقوع پيوست جنبش جهاد اسلامي گرداننده اصلي به شمار مي آمد و از نظر رواني زمينه و جو را براي پيدايش انتفاضه فراهم ساخته است.
شايان ذكر است كه اين رويدادها با فرار شش تن از اعضاي جنبش جهاد اسلامي از زندان مركزي غزه در تاريخ 18 مه 1987 آغاز شد. علاوه بر اين فرار موفقيت آميز، موفقيت ديگري نيز حاصل شد كه همانا ناتواني مقامات انتظامي اسرائيل براي دستگيري زندانيان فراري بود به طوري كه اين فرار بزرگ عكس العملهاي مثبتي در محافل مردمي برانگيخت و واكنش هاي مطلوبي به وجود آورد. پس از اين حادثه اعضاي ديگري از جنبش جهاد مبادرت به انجام يك سري عمليات موفقيت آميز بر ضد اهداف اسرائيلي كردند. اضافه بر اين بين نيروهاي امنيتي اسرائيل و اعضاي يكي از هسته هاي نظامي جنبش جهاد در روستاي الشجاعيه در تاريخ 6 اكتبر 1987 رويارويي خونيني به وقوع پيوست كه تاثير شگرفي در امر بسيج توده ها براي مقابله و اعتراض با اقدامات رژيم صهيونيستي بر جاي گذاشت.
در پي اين حادثه تظاهرات گسترده اي از سوي مردم غزه به طور مستمر به راه افتاد و تا پيدايش انتفاضه ادامه داشت.
جنبش جهاد اسلامي در شعار نويسي روي ديوارها و پلاكاردها و از خلال انتشار بيانيه ها و اطلاعيه‎هايش پيوسته مي كند از اتخاذ هرگونه موضع مخالف با طرحها و برنامه هاي شوراي رهبري متحد قيام كه هيچ سمتي در آن ندارد، اجتناب ورزد. عقيده بر آن است كه نوعي هماهنگي مشترك بين جنبش جهاد و شوراي رهبري متحد قيام حداقل در زمينه مقابله عملي و منسجم با نيروهاي ارتش اسرائيل وجود دارد.
برعكس جماعت اخوان المسلمين، جنبش جهاد اسلامي در بيانيه هايي كه در ابتداي شروع انتفاضه صادر مي ساخت، مستقيماً با طرح انعقاد كنفرانس بين المللي صلح و تشكيل دولت فلسطين مخالفتي نمي كرد. كما اينكه در اين بيانيه ها هيچ اشاره اي به سازمان آزاديبخش فلسطين نمي‎شد.
بدون ترديد مشاركت فعال جنبش جهاد اسلامي در انتفاضه موجب گشت جايگاه اين جنبش از پيش در روند مبارزات مردم فلسطين قوي تر شود و متقابلاً موقعيت جنبش جهاد در قبال جماعت اخوان المسلمين پايدارتر و بارزتر جلوه گر شود. در اين خصوص يكي از رهبران جنبش جهاد اسلامي اظهار مي دارد: جنبش جهاد تنها سازماني است كه قادر است دين داران و مسلمانان سنتي را نيز وارد گود انتفاضه كند. هرچند كه اسرائيليان با تمام توان مي كوشند ميان طرفداران گرايشات مذهبي و هواداران گرايشات ملي و ناسيوناليستي به ويژه در شهر غزه اختلاف و دو دستگي ايجاد كنند، ليكن در اين حركت هرگز موفق نبوده و نخواهند بود، كما اينكه نبايد غافل بود كه محوريت و نقطه تماس ميان آن دو گرايش را ما تشكيل مي دهيم.
در حين انعقاد و پس از پايان كار نوزدهمين اجلاس شوراي ملي فلسطين و نيز بعد از صدور قطعنامه پاياني اين گردهمايي تضاد و تعارض در مواضع هر كدام از جنبشهاي جهاد و ساف در برابر يكديگر بالا گرفت و به وضوح نمايان شد. در حين انعقاد اجلاس مزبور جنبش اسلامي با انتشار بيانيه اي به دستور كار و طرحهاي سياسي ارائه شده در نوزدهمين اجلاس شوراي ملي فلسطين شديداً اعتراض كرد. اما پس از پايان كار اجلاس و صدور قطعنامه جنبش جهاد طي بيانيه شديد اللحن ديگري قبول قطعنامه 242 را قوياً محكوم ساخت.
در اين بيانيه آمده است: پذيرش قطعنامه 242 به معني صرفنظر كردن از بخش مهمي از سرزمين فلسطين است. اين قطعنامه در زماني پذيرفته مي شود كه دهها سال از فريب و گمراه ساختن مردم فلسطين مي گذرد.
در اين بيانيه خاطر نشان شده كه قبول قطعنامه 242 موجب مي شود در آينده نزديك نبرد با دشمن صهيونيستي متوقف شود، و نبردهاي دروني ميان جناحهاي مختلف فلسطيني آغاز بشود، و به طور كل نبرد از زمين دشمن خارج و به صحنه فلسطينيان كشانده شود، و چنانچه دولتي به وجود آيد، اين دولت نه تنها از ديگر بخشهاي سرزمين فلسطين صرفنظر مي كند بلكه دولتي در برگيرنده تمامي مردم فلسطين نيز نخواهد بود.
اضافه بر اين، جنبش جهاد اسلامي فلسطين در بيانيه اي كه در تاريخ 20 مارس 1989 منتشر ساخت گفته است جنبش جهاد از هر كس كه حقوق كامل مردم و ميهن را ناديده بگيرد، يا آماده باشد يك وجب از خاك مقدس فلسطين را به دشمن صهيونيست ببخشد از او بيزاري مي جويد. جنبش جهاد از دعوتهايي كه به منظور برگزاري به اصطلاح انتخابات شهرداري هاي اسرائيل يا كنفرانس به اصطلاح صلح بين الملل مي شود به خداوند پناه مي برد. خداوند براي كساني كه از حقوقشان صرفنظر مي كنند، لعنت نازل مي كند.
رئيس دفتر سياسي جنبش حماس پشتوانه فرامرزي را براي تداوم انتفاضه ضروري خواند و تاكيد كرد: چنانچه قصوري از جانب جامعه عرب هم صورت گيرد، گمان مي كنم مردم ما به نبرد با اين دشمن ادامه خواهند داد.
وي در همين رابطه افزود كه ما به ملل عرب و اسلامي بسيار اميداور هستيم و موضع مردم بر اين مطلب تاكيد دارد كه هرگونه عقب نشيني در انتفاضه منجر به شكست مي شود.
و حتي بلحاظ تاريخي نيز ثابت شده است كه هيچ نيروي استعمارگري نتوانسته است ملت تحت اشغال را كه زنده است و مي رزمد و براي آزادي تلاش و مجاهدت مي كند، به زانو درآورد.
حضور امريكا در ويتنام و به ديگر سخن تجربه ويتنام گوياي اين مطلب مي باشد.
عمليات شهادت طلبانه و مقاومت، يك پيام روشن و شفاف دارد و آن اينكه اگر صهيونيست ها امنيت مي خواهند، چاره كار خروجشان از سرزمين ماست.
رئيس دفتر سياسي جنبش حماس روابط اين جنبش با كشورهاي عربي را رو به رشد و با ساير گروههاي فلسطيني را نويد بخش توصيف كرد و گفت در حال حاضر چهارده گروه فلسطيني هماهنگي و همكاري دارند، البته تشكيلات خودگردان خارج از گردونه اين هماهنگي جاي دارد و هماهنگي ها بين گروهي است و جنبش فتح نيز در آن حضور دارد.
خالد مشعل بسيج افكار عمومي در جهت حمايت از انتفاضه را وظيفه امت دانست و ابراز عقيده نمود كه اين بسيج بايد از طريق و مجراي دولتي انجام و از تمامي امكانات در عرصه هاي تبليغاتي و فرهنگي برخوردار باشد و فرهيختگان، انديشمندان، نويسندگان، خبرنگاران در اين ميان مسووليتي دو چندان دارند.
نامبرده در خصوص تاثيرات انتفاضه بر جامعه صهيونيستي اظهار داشت، همه شواهد و قراين از وجود نوعي ترس و نگراني نسبت به حال و آينده رژيم صهيونيستي حكايت و دلالت دارد و آمار و ارقام گويا و مبين اين مطلب است.
وي تصريح كرد: گردشگري به نصف كاهش پيدا كرده، 40% شهركها تخليه شده اند، 3 ميليارد دلار زيان اقتصادي، زيان 30% تجارت صهيونيستي در بازارهاي فلسطيني، فضاي رعب و وحشت موجود و فشارهاي رواني ناشي از آن، بطور قطع دشمن را به تجديد نظر در محاسباتش وادار خواهد كرد.
رئيس دفتر سياسي حماس با اشاره به وجه تشابه حضور اشغالگرانه صهيونيست ها در فلسطين و استعمار فرانسه در الجزاير خاطر نشان كرد،‌ فرانسه پس از 130 سال سرانجام بدليل بهاي سنگيني كه مي پرداخت، ناگزير از ترك الجزاير شد.
وي تماس و ديدار مقام هاي عربي و يا فلسطيني با رهبران رژيم صهيونيستي را از سوي حماس، مردم فلسطين و ملل عربي و اسلامي مردود و مذموم خواند و تاكيد كرد كه مردم فلسطين از قدرت بالاي پايداري و استقامت سود مي برد و امروزه بيش از هر زمان ديگري بر تداوم مقاومت اصرار دارد.
خالد مشعل ضمن رد گزارش ميچل و ابتكار مصري اردني كه دعوت به بازگشت به مذاكرات مي‎كند اظهار داشت، عقل و منطق مي گويند، آزموده را آزمون خطاست، ما هم مذاكرات را آزمايش كرديم و بي حاصل بودن آن را تجربه كرديم.[50]
رئيس دفتر سياسي حماس در اين مورد كه چرا هرگاه مبارزات ملت فلسطين در آستانه تعيين سرنوشت قرار مي گيرد با تلاشهاي مخرب دروني (عربي و فلسطيني) مواجه مي شود و ثمرات و دست آوردهايش بر باد مي رود و اينكه چه تدبيري براي عدم تكرار اين سناريو انديشه شده است، گفت: ما از اين خلل و نقيصه در موضع گيري عربي و بعضاً فلسطين ناخرسنديم و در يك جمله عرض مي كنم كه مردم ما تا تحقق اهداف خويش و آزادي سرزمين و مقدسات از پاي نخواهد نشست.
انتفاضه از ديدگاه رئيس دفتر سياسي حماس «خالد مشعل»
خالد مشعل ضمن اظهار بي اطلاعي از مساله عبور و انتقال سلاح از طريق مرزهاي هم جوار براي رزمندگان انتفاضه خاطر نشان كرد كه ما بارها و بارها از كشورهاي عربي و به ويژه كشورهاي هم جوار خواسته ايم به وظيفه خود در قبال انتفاضه و مقاومت عمل نموده و شرايطي را براي دسترسي مردم فلسطين به سلاح را فراهم آورند.
نامبرده در مورد امكان گشوده شدن جبهه هاي جديد مثل جولان گفت: ما در جنبش حماس نبرد و جنگ خود را در چارچوب فلسطين محدود كرده ايم، اما موضوع گشودن جبهه هاي جديد را به خود كشورهاي جديد را به خود كشورهاي عربي و اسلامي واگذار مي كنيم، آنچه مهم است اينكه امت خود را مهياي جنگ تحميلي از جانب صهيونيستها بكند، چه درگيري و نبرد امت با اين دشمن نابكار حتمي است.
مطمئن باشيد اگر خود امت هم از اين برخورد اجتناب ورزد، دشمن به تعقيب آن خواهد پرداخت و دست از سر آن بر نخواهد داشت.
رئيس دفتر سياسي جنبش حماس پشتوانه فرامرزي را براي تداوم انتفاضه ضروري خواند و تاكيد كرد: چنانچه قصوري از جانب جامعه عرب هم صورت گيرد، گمان مي كنم مردم ما به نبرد با اين دشمن ادامه خواهند داد.
وي در همين رابطه افزود كه ما به ملل عرب و اسلامي بسيار اميداور هستيم و موضع مردم بر اين مطلب تاكيد دارد كه هرگونه عقب نشيني در انتفاضه منجر به شكست مي شود.
و حتي بلحاظ تاريخي نيز ثابت شده است كه هيچ نيروي استعمارگري نتوانسته است ملت تحت اشغال را كه زنده است و مي رزمد و براي آزادي تلاش و مجاهدت مي كند، به زانو درآورد.
حضور امريكا در ويتنام و به ديگر سخن تجربه ويتنام گوياي اين مطلب مي باشد.
عمليات شهادت طلبانه و مقاومت، يك پيام روشن و شفاف دارد و آن اينكه اگر صهيونيست ها امنيت مي خواهند، چاره كار خروجشان از سرزمين ماست.
رئيس دفتر سياسي جنبش حماس روابط اين جنبش با كشورهاي عربي را رو به رشد و با ساير گروههاي فلسطيني را نويد بخش توصيف كرد و گفت در حال حاضر چهارده گروه فلسطيني هماهنگي و همكاري دارند، البته تشكيلات خودگردان خارج از گردونه اين هماهنگي جاي دارد و هماهنگي ها بين گروهي است و جنبش فتح نيز در آن حضور دارد.
خالد مشعل بسيج افكار عمومي در جهت حمايت از انتفاضه را وظيفه امت دانست و ابراز عقيده نمود كه اين بسيج بايد از طريق و مجراي دولتي انجام و از تمامي امكانات در عرصه هاي تبليغاتي و فرهنگي برخوردار باشد و فرهيختگان، انديشمندان، نويسندگان، خبرنگاران در اين ميان مسووليتي دو چندان دارند.
نامبرده در خصوص تاثيرات انتفاضه بر جامعه صهيونيستي اظهار داشت، همه شواهد و قراين از وجود نوعي ترس و نگراني نسبت به حال و آينده رژيم صهيونيستي حكايت و دلالت دارد و آمار و ارقام گويا و مبين اين مطلب است.
وي تصريح كرد: گردشگري به نصف كاهش پيدا كرده، 40% شهركها تخليه شده اند، 3 ميليارد دلار زيان اقتصادي، زيان 30% تجارت صهيونيستي در بازارهاي فلسطيني، فضاي رعب و وحشت موجود و فشارهاي رواني ناشي از آن، بطور قطع دشمن را به تجديد نظر در محاسباتش وادار خواهد كرد.
رئيس دفتر سياسي حماس با اشاره به وجه تشابه حضور اشغالگرانه صهيونيست ها در فلسطين و استعمار فرانسه در الجزاير خاطر نشان كرد،‌ فرانسه پس از 130 سال سرانجام بدليل بهاي سنگيني كه مي پرداخت، ناگزير از ترك الجزاير شد.
وي تماس و ديدار مقام هاي عربي و يا فلسطيني با رهبران رژيم صهيونيستي را از سوي حماس، مردم فلسطين و ملل عربي و اسلامي مردود و مذموم خواند و تاكيد كرد كه مردم فلسطين از قدرت بالاي پايداري و استقامت سود مي برد و امروزه بيش از هر زمان ديگري بر تداوم مقاومت اصرار دارد.
خالد مشعل ضمن رد گزارش ميچل و ابتكار مصري اردني كه دعوت به بازگشت به مذاكرات مي‎كند اظهار داشت، عقل و منطق مي گويند، آزموده را آزمون خطاست، ما هم مذاكرات را آزمايش كرديم و بي حاصل بودن آن را تجربه كرديم.
رئيس دفتر سياسي حماس در اين مورد كه چرا هرگاه مبارزات ملت فلسطين در آستانه تعيين سرنوشت قرار مي گيرد با تلاشهاي مخرب دروني (عربي و فلسطيني) مواجه مي شود و ثمرات و دست آوردهايش بر باد مي رود و اينكه چه تدبيري براي عدم تكرار اين سناريو انديشه شده است، گفت: ما از اين خلل و نقيصه در موضع گيري عربي و بعضاً فلسطين ناخرسنديم و در يك جمله عرض مي كنم كه مردم ما تا تحقق اهداف خويش و آزادي سرزمين و مقدسات (ان شاء‌ الله) از پاي نخواهد نشست.
از سوي ديگر شيخ ابراهيم القوقا تاكيد مي كند انتفاضه اي كه به وسيله مردم مسلمان فلسطين اشغالي به وجود آمد، در واقع زاييده فعل و انفعالات و واكنشهاي است كه در اذهان و روحيه اسلام گرايان داخل سرزمينهاي اشغالي انباشته شده بود. آقاي القوقا چند مورد از اين واكنشها را به طور خلاصه چنين عنوان مي كند:‌
1-ازدياد آگاهيهاي صحيح و عميق اسلامي اين آگاهيها از طريق مساجد و تريبونها و مراكز و موسسات اسلامي و انجمنهاي دانشجويي دانشگاهها و مراكز آموزش عالي در سرزمينهاي اشغالي گسترش يافته است.
2-به وجود آمدن نسل مسلمان و متعهد به مذهب پس از يك مرحله بيگانگي طولاني و پيروي از مكاتب مادي كه با شكست سال 1967 اين مكاتب نيز شكست خودشان را عملاً اثبات كردند.
3-سكوت حاكم بر منطقه در ميان كوششهاي كه به منظور به فراموشي سپردن قضيه فلسطين پس از چهل سال انتظار و دادن وعده هاي كاذب قطعنامه هاي سازمان ملل و متحد و اجلاسهاي بسيار سران عرب و سرانجام اشغال باقي مانده سرزمين فلسطين توسط صهيونيستها.
4-اقدامات سركوبگرانه مقامات اشغالگر اسرائيلي توام با كينه توزيهاي به جاي مانده از حقارتهاي تاريخي و عقده هاي رواني دوران نازيها و خونخواهي از جنگها و غزوه هاي صدر اسلام در خيبر بني‎النظير و بني قريظه.
5-اقدامات وحشيانه اي كه بر يكايك افراد طبقات مختلف اجتماعي فلسطين وارد شده است.
6-ورشكستگي و سرانجام بد سازمانهاي فلسطيني كه روزگاري از اسلام دور شده و شعارهاي غير اسلامي را حمل مي كرده و از جهاد روي گردان شده و از اهدافشان داير بر آزادي سراسر خاك فلسطين عدول كرده اند.
انتفاضه فلسطین از دیدگاه شیخ ابراهیم القوقا یکی از رهبران حماس
از سوي ديگر شيخ ابراهيم القوقا تاكيد مي كند انتفاضه اي كه به وسيله مردم مسلمان فلسطين اشغالي به وجود آمد، در واقع زاييده فعل و انفعالات و واكنشهاي است كه در اذهان و روحيه اسلام گرايان داخل سرزمينهاي اشغالي انباشته شده بود. آقاي القوقا چند مورد از اين واكنشها را به طور خلاصه چنين عنوان مي كند:‌
1- ازدياد آگاهيهاي صحيح و عميق اسلامي اين آگاهيها از طريق مساجد و تريبونها و مراكز و موسسات اسلامي و انجمنهاي دانشجويي دانشگاهها و مراكز آموزش عالي در سرزمينهاي اشغالي گسترش يافته است.
2- به وجود آمدن نسل مسلمان و متعهد به مذهب پس از يك مرحله بيگانگي طولاني و پيروي از مكاتب مادي كه با شكست سال 1967 اين مكاتب نيز شكست خودشان را عملاً اثبات كردند.
3- سكوت حاكم بر منطقه در ميان كوششهاي كه به منظور به فراموشي سپردن قضيه فلسطين پس از چهل سال انتظار و دادن وعده هاي كاذب قطعنامه هاي سازمان ملل و متحد و اجلاسهاي بسيار سران عرب و سرانجام اشغال باقي مانده سرزمين فلسطين توسط صهيونيستها.
4- اقدامات سركوبگرانه مقامات اشغالگر اسرائيلي توام با كينه توزيهاي به جاي مانده از حقارتهاي تاريخي و عقده هاي رواني دوران نازيها و خونخواهي از جنگها و غزوه هاي صدر اسلام در خيبر بني‎النظير و بني قريظه.
5- اقدامات وحشيانه اي كه بر يكايك افراد طبقات مختلف اجتماعي فلسطين وارد شده است.
6- ورشكستگي و سرانجام بد سازمانهاي فلسطيني كه روزگاري از اسلام دور شده و شعارهاي غير اسلامي را حمل مي كرده و از جهاد روي گردان شده و از اهدافشان داير بر آزادي سراسر خاك فلسطين عدول كرده اند.
انتفاضه از ديدگاه دكتر حكمي محمد القاعوده نويسنده مصري
دكتر حلمي محمد القاعود نويسنده مسلمان مصري مهمترين عامل پيدايش انتفاضه را نااميد و ناكامي مردم فلسطين در درجه اول از حكومتهاي عربي و در درجه دوم از سازمانهاي فلسطيني كه در خارج سرزمينهاي اشغالي فعاليت مي كنند مي داند. القاعود معتقد است كه در برابر مردم فلسطين راهي وجود نداشت جز اينكه ابتكار عمل را به دست گيرد و بدون احساس شرم به هويت و اصالت واقعي خويش بازگردد و به جهانيان بفهماند كه خلق فلسطين مسلمان است و سرزمين فلسطين يك سرزمين اسلامي است. اين در حالي است كه همه دنيا از او دست كشيده بودند.
علاوه بر اين نويسندگان مسلمان ديگري وجود دارند كه انتفاضه فلسطين و تداوم آن را و حركت مقاومت اسلامي (حماس) را يكي از نشانه هاي بارز الهي دانسته اند.
همان نويسنده پيدايش جنيش مقاومت اسلامي (حماس) را بزرگترين و مهمترين رو يداد قرن عنوان مي كند و مي گويد: شايد خطرناكترين حادثه قرن حاضر اين باشد كه جنبش مقاومت اسلامي در اين مكان، در قلب فلسطين و در كنار مسجد الاقصي و در زمان حاضر شكل مي گيرد.


 

فصل پنجم - بخش اول
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر دوگروه جهاد اسلامی فلسطین و حماس


 

تاثير پذيري گروه هاي اسلامي فلسطين از انقلاب اسلامي ايران
بنا به اعتراف اغلب صاحب نظران، پيروزي انقلاب اسلامي ايران اثري بنيادين در صحنه مبارزاتي فلسطين به ويژه جريان هاي اسلامي بر جاي نهاد. نكته قابل توجه اين است كه از ابتداي ظهور صهيونيسم يكي از شيوه هاي آنها براي كاستن توان مقابله اعراب، جداسازي ساير ملت ها و مذاهب اسلامي از قضيه فلسطين بود.
استفاده از اختلافات شيعه و سني در راستاي اين هدف برا صهيونيست ها بسيار جذاب و قابل توجه مي نمود. به رغم موفقيت نسبي در اين راه و دور كردن توجه افكار عمومي جامعه ايراني در طول دو دهه نسبت به مسئله فلسطين به كمك رژيم پهلوي، علماي مبارز و قشر روشنفكر ايراني در حمايت و همراهي با فلسطيني ها هرگز كوتاهي نكردند. اولين حضور قابل توجه از علماي شيعه در قضيه فلسطين مربوط به شركت امام كاشف الغطاء در كنفرانس اسلامي قدس بود. اين كنفرانس در سال 1931 در قدس و با تلاش مفتي حاج امين حسيني برگزار شد. هدف اين كنفرانس جلب توجه جهان اسلام به مسئله فلسطين و اخطار به انگليسي ها و صهيونيست ها بود.[51]
صهيونيست ها و انگليسي ها تلاش هايي براي جلوگيري از برگزاري كنفرانس به عمل آوردند، اما چون انگليسي ها مخالفت بيشتر با تشكيل كنفرانس را به مصلحت نمي دانستند به حاج امين حسيني پيام دادند كه كنفرانس نبايد به مسائل سياسي بپردازد و تنها بايد به امور ديني پرداخته شود و چنانچه برخلاف اين عمل شود، او را از فلسطين تبعيد خواهند كرد، اما امام كاشف العظاء در سخنراني خود بر لزوم وحدت و حراست از سرزمين قدس تاكيد كرد و در اولين روز برگزاري كنفرانس، شركت كنندگان نماز جماعت را به امامت وي برگزار كردند. شايان ذكر است كه كاشف الغطاء براي حمايت از آرمان فلسطين بسيار تلاش كرد و در اين راه متحمل مشكلات بسياري نيز شد.
شهيد نواب صفوي نيز از جمله روحانيان مبارز شيعه بود كه در سال 1950 در راس يك هيئت مذهبي از قدس ديدار به عمل آورد و سخنان بسيار حماسي و پرشوري در اين مسجد بيان كرد و رهبران و علماي فلسطيني نماز جماعت را به امامت وي به جا آوردند.
از ديگر علماي شيعه كه نسبت به مسئله فلسطين بسيار اهتمام داشت، مرحوم آيت الله كاشاني بود كه به رغم كارشكني هاي رژيم پهلوي براي كمك به فلسطيني ها تلاش بسياري كرد
حضرت امام خميني (ره) را بايد از مهم ترين رهبران و علماي شيعه و جهان اسلام دانست كه سال‎ها قبل از پيروزي انقلاب، به قضيه فلسطين به شكلي عميق و اساسي توجه داشتند و همواره خطر اسرائيل را براي جهان اسلام يادآوري مي كردند.
سخنان امام (ره) در سال 1343 ه.ش و گوشزد كردن خطر صهيونيسم و نفوذ آن در رژيم پهلوي از جمله معروف ترين موضع گيري هاي امام است. نكته قابل توجه اينكه امام (ره) از ابتدا هرگز اسرائيل را صرفاً به عنوان يك اشغالگر سرزمين فلسطين در نظر نداشتند، بلكه آن را عاملي از سوي غرب براي مقابله با اصل و اساس اسلام مي دانستند.
علاوه بر اين موضع گيري اساسي، امام (ره) در زمينه عملي نيز حتي پيش از انقلاب اسلامي حمايت‎هاي فراواني از فلسطين مي كردند، از جمله اختصاص سهم امام و هدايت اشخاص براي كمك به قضيه فلسطين.
در بين ساير علما و روشنفكران شيعي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مواضع بسيار روشن و محكم شهيد مطهري و دكتر شريعتي نيز قابل توجه است. در لبنان نيز به رغم اينكه فلسطيني ها مشكلاتي را براي شيعيان جنوب لبنان فراهم آورده بودند، امام موسي صدر به شكلي بسيار قاطع و استوار از فلسطيني ها حمايت كرد و در جنگ هاي مسيحيان عليه فلسطيني ها در كنار فلسطيني‎ها ايستاد و از آنها پشتيباني نمود.
در داخل فلسطين نيز جوانان فلسطيني طي دو دهه محاصره مطلق شناخت دقيق و كاملي از شيعه و ايران نداشتند، اما اين را مي دانستند كه رژيم حاكم بر ايران طرفدار اسرائيل است. به همين دليل به محض پيروزي انقلاب و آگاهي آنان از مواضع ضد اسرائيلي امام (ره)، به طور خودجوش موجي از شادي در بين مسلمانان به وجود آمد. به طور كلي، پيروزي انقلاب اسلامي در آن زمان انگيزه اي قوي در بين مسلمانان فلسطيني براي تداوم مبارزه به وجود آورد. گفتني است در شرايط زماني آن روز تفكر اسلامي و قدرت آن براي مقابله با جريان هاي استكباري به طور جدي زير سوال رفته بود، به گونه اي كه بسياري تفكر اسلامي را فاقد قدرت براي به تحرك در آوردن توده ها مي دانستند.
بازتاب انقلاب اسلامي ایران شكل گيري جهاد اسلامي فلسطين
در مورد اثرات و بازتاب انقلاب اسلامي ايران بر فكر و ايدئولوژي جنبش جهاد اسلامي فلسطين، بايد گفت كه انقلاب اسلامي در زمينه هاي تئوري و عمل براي جنبش جهاد منبع فكر و الهام بوده است. به طوري كه بنيانگذاران جنبش جهاد از همان ابتدا سعي مي كردند انديشه ها و رهنمودهاي امام خميني را بپذيرند و به فرامين وي عمل نمايند. از نظر بنيانگذاران الجهاد، امام خميني نه فقط سمبل و الهام بخش و رهبر انقلاب اسلامي ايران است، بلكه در همه جا اين مشخصات را دارد.
همين طور رهبران الجهاد كوشيدند از تجربيات انقلاب اسلامي ايران درس بگيرند و اين تجربيات را در صحنه فلسطين پياده كنند. از ديدگاه جنبش جهاد اسلامي تا قبل از پيروزي انقلاب در ايران، اسلام از صحنه مبارزه و رويارويي دور بوده است، لذا با پيروزي انقلاب اسلامي اين مسئله روشن شد كه اسلام تنها راه حل بوده و جهاد بهترين شيوه مناسب مي باشد.
در حقيقت جنبش جهاد اسلامي مواضع بنياديش را در خصوص مسئله جهاد در فلسطين از سه محور اساسي الهام مي گيرد. اين محورها عبارتند: 1-انقلاب ايران 2-ميراث اخوان المسلمين (به ويژه ادبيات سيد قطب) 3-تجربيات سازمان جهاد اسلامي مصر. انقلاب اسلامي ايران توانست كاري كند كه نگريستن به قضيه فلسطين از يك ديدگاه اسلامي امري ممكن باشد، همان ديدگاهي كه جنبش جهاد اسلامي آن را مناسبترين راه حل معرفي مي كند.[52]
دين اسلام از نظر امام خميني همان ديني است كه مجاهدان حق جو و عدالت طلب، خواهان آن مي باشند. دين كساني كه خواستار آزادي و استقلال هستند.
به عقيده تئوريسينهاي جهاد اسلامي، خطر اسرائيل تنها در اشغال (دارالسلام) فلسطين و تحقير مردم اين كشور و گسترش فرهنگ صهيونيستي خلاصه نمي شود، بلكه اين طرح بخشي از يك نقشه جامع به منظور پراكنده ساختن امت اسلامي و سوق دادن مسلمانان به سوي غربگرايي و استثمار و استعمار و بندگي و فلج كردن اراده آنان مي باشد.
همانگونه كه رهبران جمهوري اسلامي ايران بارها در محافل داخلي و خارجي به آن اشاره نموده اند.
پيروزي حزب الله الگوي مبارزات فلسطين
از زمان شروع انتفاضه، تلاش هاي ايران براي تقويت همكاري بين حزب الله، حماس و جهاد اسلامي بوده است جمال منصور، يكي از رهبران حماس، در كرانه غربي طي مصاحبه اي كه در 9 آوريل، با نشريه الحياه الجديده انجام شد، تاييد كرده است كه تجربه حزب الله، تجربه مبارزاتي مردم را غني كرده است و حزب الله به نمادي براي مردم فلسطين تبديل شده است.
ايران تلاش دارد تا گروه هاي فلسطيني را ترغيب نمايد تا از مدل حزب الله براي مبارزه عليه اسرائيل، استفاده كنند. خبرنگاري اين راديو به اظهارات رهبر انقلاب ايران اشاره مي كند كه شروع انتفاضه فلسطين را نتيجه فعاليت هاي حزب الله در خروج اسرائيل از جنوب لبنان مي دانند.
سيد حسن نصر الله، دبير كل حزب الله، خطاب به شركت كنندگان در كنفرانس گفت كه موفقيت حزب الله در وادار ساختن اسرائيل به خروج از جنوب لبنان، بايد به الگويي براي فلسطينيان بدل شود. حزب الله بعد از اين كه اسرائيل را مجبور ساخت تا از جنوب لبنان خارج شود، در جهان عرب از جايگاه ويژه اي بر خوردار شد و اين موجبات نگراني مقام هاي اسرائيلي را فراهم كرده است.
ديمز در گزارش خود ذكر مي كند كه هدف اين كنفرانس ايجاد هماهنگي بين گروه هاي مخالف اسرائيل است و چريك هاي حماس تاكنون در عمليات مشترك با جهاد اسلامي و حزب الله شركت داشته اند. مناشي امير، مدير بخش فارسي راديو اسرائيل، ادعاهاي گذشته را تكرار مي كند و مدعي است كه ايران چريك هاي فلسطيني را در اردوگاه هاي حزب الله در جنوب لبنان و هم چنين در ايران مورد آموزش قرار مي دهد. وي مي افزايد: «چريك هاي فلسطيني از تاكتيك هاي حزب الله چون حملات موشكي و قرار داد بمب در كنار مسير عبور سربازان اسرائيلي استفاده مي كنند.»
حمايت ايران از مردم فلسطين موجب نگراني اين تحليلگران شده است و آنها تلاش دارند، مقام هاي فلسطيني را ترغيب نمايند تا حمايت ايران از گروه هاي فلسطيني را به منزله زنگ خطري تلقي كنند تا به اين بهانه به پاي ميز مذاكره بازگردند. موضوع ديگر اين است كه عدم حمايت مالي اعراب از فلسطينيان موجب شده كه آنها براي دريافت كمك مالي به جانب ايران روي آورند و زمينه را براي ايران، در تحميل سياست هاي خود فراهم آورند. كنفرانس تهران شرايط را براي عرفات و شارون دشوار مي سازد تا بتوانند خشونت ها را متوقف سازند.[53]
ایران الگوی مبارزات جهاد اسلامی
از طرف ديگر دكتر فتحي شقاقي در نوشته ها و سخنرانيهاي خود از جوانان و مردم فلسطين خواسته است براي مبارزه با اسرائيل و آزادي فلسطين، مردم ايران را الگوي خود قرار دهند. از آنجا كه جهاد اسلامي نقش مهمي در بسيح اسلامي در نوار غزه بعهده داشت، حكومت اسرائيل رهبران آن از جمله عبدالعزيز عوده و فتحي شقاقي را به لبنان تبعيد كرد. رهبران جهاد اسلامي فلسطين پس از استقرار در بيروت به جمهوري اسلامي ايران و گروههاي طرفدار انقلاب اسلامي در لبنان بيشتر نزديك شدند و مواضع ايران در قبال فلسطين نزديك كردند. جهاد اسلامي كه قبلاً تا حدي با سازمان فتح و شاخه نظامي آن در سرزمينهاي اشغالي همكاري داشت، پس از استقرار در لبنان، و بويژه پس از سياستهاي دو سال اخير رهبران ساف با آنها سر به مخالفت برداشته است. جهاد اسلامي با ابتكار نوزدهمين اجلاس شوراي ملي فلسطين در 15 نوامبر 1988 در الجزاير در رابطه با اعلام استقلال كشور مستقل فلسطيني مخالفت ورزيده و طي صدور بيانيه اي اين اقدام را «خائنانه» توصيف كرد. مخالفت جهاد اسلامي با سياست ساف، پس از مواضع جديد ياسر عرفات در اواخر 1988 در ژنو كه طي آن وي اسرائيل را به رسميت شناخت، و قطعنامه هاي 242 و 338 سازمان ملل را پذيرفت، بسيار شديدتر شده است.
عبدالعزيز عوده رهبر جهاد اسلامي، در 1989 به ايران سفر كرد و با رهبران جمهوري اسلامي به مذاكره پرداخت. دكتر فتحي شقاقي نيز چند بار به تهران سفر كرده و مواضع جهاد را در قبال مساله فلسطين بيان نموده است. نزديكي جهاد اسلامي به ايران باعث شده است كه گروههاي فلسطيني طرفدار عراق و نيز جنبشهاي اسلامي مخالف انقلاب اسلامي و بويژه طرفداران عربستان سعودي براي منزوي كردن جهاد اسلامي به تلاش بپردازند. البته جهاد اسلامي از اواسط سال 1989، در نشريه اي تحت عنوان «المجاهد» كه در بيروت انتشار مي يابد، به انعكاس نظريات و مواضع خود و نيز شرح فعاليتهاي طرفداران جهاد اسلامي در داخل سرزمينهاي اشغالي مي پردازد. المجاهد در مقالات خود همچنين طرحهاي سياسي جهت حل مساله فلسطين و نيز مواضع رهبران ساف را كه خواستار مذاكره با اسرائيل هستند، مورد انتقاد قرار مي دهد.
به اعتقاد دكتر فتحي شقاقي گروه جنبش جهاد اسلامي فلسطين از آغاز پيدايش در فلسطين از سه مرحله عبور كرده است. [54]
مرحله اول- مرحله آماده سازي و بسيج از طريق كار سياسي و مردمي و تبليغ در مساجد و دانشگاهها و اتحاديه ها و جزوات و اعلاميه ها و نشريات مخفي.
بياد مي آورم كه قبل از انتقال به مرحله دوم مسوولين اسرائيلي تعداد زيادي از فرزندان جنبش جهاد اسلامي را دستگير كردند و هنگامي كه براي اولين بار شخصاً برابر قاضي اسرائيلي قرار گرفتم فهرستي از اتهامات مرا پيش روي من گذاشتند كه اولين آنها اين بود كه تو متهم هستي كه اقدام به تاسيس يك سازمان ديني نموده اي كه دعوت (امام) خميني در نابودي اسرائيل و سيطره اسلام بر جهان را تاييد مي كند.
مرحله دوم آغاز مبارزه و جهاد مسلحانه كه در ايجاد اعتماد بنفس به مردم فلسطين تاثيري زيادي داشت، در حالي كه نيروهاي لائيك ملي گرا از مبارزه مسلحانه روي گردانيده و راه سياسي و ديپلماتيك را انتخاب كردند آنان در اين رهگذر بي آنكه ره آوردي داشته باشند خود را خوار و ذليل ساختند.
سال 1986 1987 سال اسلام مجاهد در فلسطين بود. سالي كه با خون پاك و طاهر اسلامي زمينه را براي انتفاضه مبارك آماده ساخت. روز 6/10/1987 اولين شعله انتفاضه را برافروخت. آن هنگام كه يك هسته از فداييان جهاد اسلامي با نيروهاي اطلاعاتي دشمن درگير شدند و درگير مهمي به وجود آمد كه در خلال آن چهار نفر از بهترين جنگجويان جهاد اسلامي به شهادت رسيدند و تعداد زيادي از افسران و سربازان دشمن كشته و مجروح شدند.
در چنين روز بزرگي از تاريخ مردم فلسطين جنبش جهاد اسلامي به همراه مردم فلسطين وارد مرحله دوم در مسير خود گرديدند: «انتفاضه»
مرحله سوم-انتفاضه، كه جنبش جهاد اسلامي از روز اول و بطور روزمره در همراهي رويدادهاي انتفاضه حاضر بود. هفته ها گذشت تا ديگر نيروهاي اسلامي و ملي بپاخيزند و صفوف خود را منظم سازند و با قوت در انتفاضه شركت نمايند.[55]
ايران و دو حادثه شگفت انگيز براي مقاومت فلسطين
حادثه، پيروزي انقلاب اسلامي در ايران در سال 1979 به رهبري امام خميني رضوان الله عليه بود اين پيروزي با خروج مصر از صحنه مبارزه با رژيم صهيونيستي و امضاي توافقنامه كمپ ديويد همزمان گرديد. خروج مصر به مثابه برادر بزرگ ] كشورهاي عربي خط مقدم[ از صحنه مبارزه همانگونه كه مي دانيم باعث گرديد تا بار اين رويارويي كاملا بر دوش سوريه قرار گيرد.
از جمله نعمت هاي خداوند به امت اسلامي، سوريه و اعراب پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم شاه هم پيمان استراتژيك رژيم صهيونيستي در منطقه بود. شما تصور كنيد اگر همزمان با كمپ ديويد رژيم شاه هم همچنان در قلب منطقه باقي مي ماند و پايگاه استراتژيك طرح غربي صهيونيست در منطقه بود، اين منطقه چه شكل و ساختاري پيدا مي كرد؟
از رحمات خداوند بر ما، حكمت و دانايي رهبران اين كشور ]ايران[ بود كه آنان انقلاب را از همان روز اول پيروزي به عنوان هم پيماني براي اعراب و يار و ياوري براي مسايل عربي و در راس آن مسئله فلسطين و رويارويي با رژيم صهيونيستي اين مسئله مركزي جهان عرب معرفي نمودند.
اما حادثه جالب دوم مربوط به امام و انقلاب است. زماني كه انقلاب اسلامي در همان ابتداي پيروزي‎اش با جنگ تحميلي كه با هدف شكست و در نطفه خفه نمودن آن در چارچوب طرح هاي توطئه گرانه بيگانگان عليه اين انقلاب مواجه گرديد، انقلاب شعار جنگ جنگ تا پيروزي پيش بسوي قدس ]حربا حربا حتي النصر، زحفا زحفا نحو القدس[ را سر داد امام زماني كه امام خميني (رضوان الله عليه) تصميم به توقف جنگ گرفت.
مسئله جالب اينجاست، چه كسي در آن روز فكر مي كرد كه خداوند سبحانه و تعالي براي امام خميني آن جنگ را با جنگ پر خير و بركت تر مبدل كند. جنگي كه براي رسيدن به قدس نزديك تر است و ديوار به ديوار رژيم اشغالگر قدس قرار دارد. اين جنگ را فرزندان و شاگردان مكتب امام خميني رزمندگان حزب الله و مقاومت اسلامي عليه خيبر جديد انجام دادند.
امام خامنه اي (حفظه الله) راهي را كه امام خميني (رضوان الله عليه) آغاز نمود، بدو ادامه داد، بنحوي كه همگان مي دانيم كه بدون اين پشتيباني و كمك هايي كه انقلاب اسلامي به مقاومت اسلامي لبنان و فلسطين نمود، به فقط مي گوييم كه پيروزي غير ممكن بود بلكه از پايه و اساس چيزي به نام مقاومت وجود نداشت.[56]
انتفاضه: شیوه های مبارزاتی مردم ایران در زمان انقلاب
ترديدي نيست كه شعاع تاثيرات انقلاب اسلامي ايران آنچنان فراگير و پر جذبه بود كه فلسطيني ها به تاسي از شيوه هاي مبارزاتي مردم ايران، دست به قيام و خيزش عمومي زده كه اصطلاحاً بنام «انتفاضه» مشهور گشت. در اين «انتفاضه» مردم فلسطين، با دست خالي و صرفاً با استفاده از سنگ به روياروئي با سيل تانكهاي زرهي و هلي كوپترهاي مسلسل دار و نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي اسرائيل برخاستند. در اين جنگ نابرابر، ارتش اسراييل با كليه نفرات و تجهيزات آن به حالت آماده باش عمومي درآمد تا قيام مردم فلسطين را با بهره گيري از تكنيك ها و شيوه هاي مختلف سركوب كند. بواقع اين انتفاضه، بهاي بسيار سنگيني براي رژيم صهيونيستي در برداشت و از همين رو سران رژيم صهيونيستي كوشيدند از هر ترفندي براي خاموشي شعله هاي مقدس آن بهره جويند. لذا توافق اسلو و گفتگوهاي پشت پرده رهبران جناح سازشكار فلسطيني بعنوان يك شگرد محافل صهيونيستي براي متوقف كردن انتفاضه و به سازش كشاندن فلسطيني ها محسوب مي شود. متاسفانه جناح سازشكار فلسطيني بسرعت در دام صهيونيستها غلتيده و با براه انداختن تشكيلات خود مختار و تحت الحمايه در 3 درصد از اراضي غصب شده فلسطين، بعنوان نيروي حائل در مقابل حملات روزمره توده هاي فلسطيني عليه صهيونيستها ظاهر گرديده است. اين جناح سازشكار بخاطر سلطه طلبي و قبضه كردن امور در سرزمين هاي اشغالي، به حقارت آميزترين نوع تسليم طلبي در تاريخ اعراب تن داد و متعهد گرديد نه فقط آتش انتفاضه را خاموش كند بلكه به نيابت از سرويس اطلاعاتي اسرائيل، به سركوب فعالان انتفاضه و مبارزان جنبش هاي اسلامي بپردازد.[57]
توانمندي نظامي ايران خطري براي اسرائيل
ايران از نظر اسراييليها مهمترين كشور تهديد كننده اسراييليها است. بنابراين جايگاه ويژه اي در نظام امنيتي رژيم اسراييل دارد. اين كشور در صدد مقابله با تهديداتي است كه از نظر آنها امنيتشان را به خطر مي اندازد.
اسراييليها اصطلاح ماوراي افق را به كار برده اند از نظر آنها ايران به خاطر دست يافتن به سلاح تخريب جمعي تهديد بالقوه براي اسراييل است لذا آنها ناچارند كه مقابله به مثل كنند و اين مستلزم تواناييهاي جديد براي ماوراي افق است. مدير كل وزارت دفاع اسراييل در مورد ايران اظهار مي دارد كه «آنها مي گويند قصد نابودي اسراييل را دارند و براي حزب الله جنگ افزار مي‎فرستند.» در سال 1995 در آمريكا نيز از ايران به عنوان «بزرگترين تهديد براي اسراييل» تاكيد شد و نسبت به ورود ايران به آستانه سلاح هاي هسته اي و حمايت از گروههاي اسلامي اظهار نگراني شده است.
در اين خصوص ايهود باراك گفته است تلاش كشورهايي مانند ايران، ليبي، عراق و پاكستان براي كسب توانايي نظامي اتمي مشكل ساز خواهد شد، در سال 1992 اسحاق را بين نخست وزير اسراييل گفته بود كه دولتش با همكاري قدرتهاي بزرگ بايد توجه خود را به احتمال دست يابي دشمنان اسراييل به سلاح هسته اي معطوف سازد. و از اتمي شدن آن به هر قيمت جلوگيري كند.
همچنين اريل شارون پس از انتصاب به سمت وزارت دفاع در سال 1981 با تاكيد بر اهميت عمق استراتژيك به عنوان مبناي نظام منطقه اي اشاره كرد وي تمام كشورهاي عربي، ايران، تركيه، پاكستان و كشورهاي شاخ آفريقا را حوزه امنيتي اسراييل اعلام كرد و از تصميم اين دولت براي ممانعت از دست يابي كشورهاي خصم (بالفعل يا بالقوه) به جنگ افزارهاي هسته اي خبر داد.
همچنين مارتين كرامر، مدير انستيتوي دايان تل آويو در ارتباط با اهداف اسراييل از اتحاد با تركيه چنين گفته است: «قرار داد تركيه با اسراييل يك قرارداد تشريفاتي نيست بلكه قرارداد استراتژيك و با ابعاد وسيع است كه اگر لازم باشد براساس اين قرارداد اسراييل قادر خواهد بود براي تامين امنيت خود اهدافي را در ايران مورد حمله قرار دهد وي اضافه كرد؛ كنترل باب المندب كه درياي سرخ را به اقيانوس هند متصل مي كند از طريق اريتره در اختيار اسراييل است. اكنون تركيه را نيز تحت نفوذ داريم، برخي فكر مي كنند كه اسراييل اين اقدامات را براي نفوذ اقتصادي در آسياي ميانه و قفقاز انجام مي دهد، نخير! اين عمليات در راستاي اهداف استراتژيك اسراييل است و ما قصد داريم خطر دست يابي ايران را به سلاح هسته اي خنثي كنيم. چرا كه گاه حوادث آنقدر سريع اتفاق مي افتد كه اگر ما به موقع در منطقه حضور نداشته باشيم منافع ما به خطر مي افتد.
يكي ديگر از مسايلي كه اسراييل بر آن تاكيد دارد آزمايش موشك شهاب 3 ايران بود كه از نظر اسراييل اين موشك كشور آنها را در تيررس حملات ايران قرار مي دهد. لذا دولت اسراييل را مجبور به بازنگري در برنامه هاي دفاعي و افزايش بودجه نظامي خود كرده است.
همچنين اسحاق مردخاي در ارتباط با موشك شهاب 3 ايران گفته بود كه «اسراييل در معرض خطر مهمي از جانب موشكهاي ايران قرار دارد.»
باري روبين كارشناس امور خاورميانه در دانشگاه بارايلان مي گويد «اسراييل مقدار هنگفتي از بودجه خود را صرف برنامه هايي براي مقابله با خطر اين موشكها نموده است.»
پرز وزير امور خارجه اسراييل «تهديدات عمده اسراييل را ناشي از تركيبي از سلاح هاي هسته اي و اسلام افراطي بيان كرده است بنابراين جمهوري اسلامي ايران در پي دست يابي به قدرت هسته اي است دشمن اصلي اسراييل است.» اين تهديدات ارزش بازنگري را دارند زيرا نخبگان عرب، نگراني و تشويش اسراييل در مورد منازعه گردهمايي بنيادگرايي اسلامي نسبت به ثبات رژيم هاي عربي و پيدايش زرادخانه هسته اي ايران را افزايش مي دهد. احساس عمومي رهبران اسراييل اين است كه تهديدات همه در كشورهاي دورتر متمركز شده در حالي كه روابط با همسايگان عرب رو به بهبود است.
دولت اسراييل احساس مي كند كه فعاليت هاي هسته اي ايران، نه تنها اسراييل را به دردسر مي‎اندازد بلكه غرب را نيز دچار مشكل مي كند، «بيلن» رئيس مجلس اسراييل اعلام كرد كه اسراييل از اروپاي غربي و ساير كشورها از جمله چين خواسته است لايحه اي را تصويب كند كه مانع از فعاليت هسته اي ايران شود. رئيس سابق ستاد باراك گفت كه ايرانيها «جريان نفت به دنياي آزاد، ثبات رژيم هاي پراگماتيك، توازن داخلي در جهان عرب و رشد اقتصادي اروپا و ژاپن را مورد تهديد قرار مي دهند به اين جهت آنها سزاوار يك تلاش پيشگيرانه جهاني هستند، آنچه لازم است يك جبهه بين المللي است.» به قول اسحاق را بين، فقط ايالات متحده آمريكا، مي توان يك حركت بين المللي براي توقف تكثير سلاح هاي هسته اي در خاورميانه را رهبري كند، اسراييل در زمينه تلاش براي جلوگيري از فروش موشكهاي كره شمالي به ايران كه اسراييل در تيررس آنها است، به ايلات متحده آمريكا اتكا داشت.
همچنين در تاريخ 8 ژوئن 1992 فرمانده اطلاعات ارتش اسراييل گفت ايرانيان در حال انجام پروژه هاي هستند كه باعث نگراني ها در زمينه حفاظتي و ادامه حياتمان شده است و زماني كه اين پروژه به انجام برسد و به پتانسيل لازم دست يابد، تا پايان اين دهه ايرانيان توانايي انجام كارهاي هسته‎اي را خواهند داشت. در 15 ژوئن 1992 فرمانده نيروي هوايي اسراييل، سرلشكر هوتز بودينگر در مورد تلاش هايي صحبت كرد كه ديگر كشورهاي منطقه براي بدست آوردن سلاح هسته اي انجام مي‎دهند، او گفت اطلاعاتي را در اختيار داريم كه نشان مي دهد كشورهاي منطقه مخصوصاً ايران، به سختي تلاش مي كند كه به اين توانايي برسد، ما فكر مي كنيم با توجه به اطلاعات بدست آمده اگر كاري صورت نگيرد، در طول يك دهه يا بيشتر ايران، به اين مهم دست پيدا خواهد كرد. 8 ماه بعد يك افسر نيروي هوايي كه به طور اختصار سرهنگ A ناميده مي شود تاكيد داشت به اسراييل برسند. در اين شكي نيست كه ايران در تلاش است تا توانايي توليد سلاح هاي شيميايي و هسته اي را بدست آورد. او همچنين گفت كه ايرانيها در حال توسعه برنامه هاي موشكي و همچنين توليد هواپيما مي باشند كه مستقيماً باعث هراس اسراييل شده است. هم چنين در اين زمان ايران در حال انجام برنامه هاي هسته اي بلند مدت خود مي باشد.[58]
با توجه به مطالبي كه از سران اين رژيم در مورد ايران نقل شد، به اين نتيجه مي رسيم كه كشور ايران جايگاه خاصي در نظام امنيتي اسراييل دارد و اين كشور در سياستگذاري امنيتي خود به ايران توجه مي كند. با توجه به اينكه اين كشور ايران را مهمترين تهديد خود مي داند لذا براي مقابله با ايران موشكهاي مجهزي را خريداري كرده است. موشك شهاب 3 كه اخيراً توسط ايران ساخته شده است مقامات امنيتي اسراييل را نگران كرده است چرا كه اينها را اين مي ترسند كه ايران اين سلاح ها را عليه اسراييل استفاده كند. با توجه به اين كه برد اين موشك 1300 كيلومتر است به راحتي مي تواند اسراييل را مورد حمله قرار دهد. از يك طرف در اختيار داشتن سلاحي كه مي تواند اسراييل را مورد هدف قرار دهد و از طرف ديگر تفكر سران رژيم ايران مبني بر اينكه اسراييل بايد نابود شود اين رژيم را بيش از پيش نگران كرده است. لذا مقامات اسراييل بر اين امر واقفند كه بايد براي تهديدات ايران چاره انديشي كنند.
فصل پنجم – بخش دوم
رهبران ایران و مقاومت فلسطین
سیاست تصمیم گیری رهبران ایران
نظریه پردازان تصمیم گیری به فرایندهای داخلی یک کشور، و به ویژه افراد تصمیم گیرنده، توجه دارند. به عبارت دیگر، برای آنکه سیاست خارجی کشورها را بررسی کنیم باید از منظر کسانی که تصمیم می گیرند وگروههایی که در قالبهای سازمانی و بوروکراتیک عمل می کنند، به بحث و بررسی بپردازیم.
شاید بتوان ادعا کرد که پیچیده ترین مجموعه از نظریه پردازیها در رابطه با سیاست خارجی به فرد و ویژگیهای فردی مربوط می شود، و پیچیده ترین و مبهم ترین تحقیقات درباره این متغیر خاص انجام گرفته است.[59]
متغیرهای بیرونی و خارجی یعنی ساختار نظام منطقه ای و بین المللی بر تصمیم گیریهای دست اندرکاران ایران در سیاست خارجی تأثیرگذار بوده اند و در واقع روابط خارجی به عنوان تداوم سیاست داخلی از عواملی چون ایدئولوژی و ذهنیت نخبگان سیاسی تأثیرپذیری بیشتری داشته است. به عبارت دیگر، در پویش رفتار خارجی جمهوری اسلامی محیط داخلی از اهمیت والاتری در مقایسه با متغیرهای خارجی برخوردار بوده است. و بسته به عقاید، ویژگی ها وشیوه اداره دستگاه دیپلماسی و رویکرد دولتمردان نسبت به تحولات نظام بین المللی تناوب بین آرمان گرایی و واقع گرایی صورت می پذیرفته است. به رغم تفاوت رویکرد رهبران آرمانگرا و واقع گرا در سیاست خارجی، هر دو گروه بر راهبرد عدم تعهد در گفتمان انقلابی و ایدئولوژیک نه شرقی، نه غربی تأکید دارند و آن را با ویژگی هایی چون، استقلال در سیاست خارجی اجتناب از ورود به اردوگاه شرق و غرب و بهبود روابط با کلیه کشورها به استثنای کشورهای نژادپرست و استکباری مورد پذیرش قرار می دهند. از نظر آنان راهبرد عدم تعهد جایگزینی مناسب برای ارتقای وجهه ملی واعتبار بین المللی ایران و برآوردکننده نیازهای ملی و بین المللی کشور بشمار می آید چرا که با ساختار حکومتی جمهوری اسلامی و نیز با ویژگیهای خاص تاریخی، جغرافیایی و اقتصادی ایران سنخیت دارد.[60]
دیدگاه جمهوری اسلامی ایران در رابطه با اسراییل
با پیروزی انقلاب اسلامی، دولت ایران از یک دولت دوست اسراییل به اصلی ترین دشمن اسراییل تبدیل شد و در جریان انقلاب شعار " الیوم ایران، غداً فلسطین" ( امروز ایران، فردا فلسطین ) مورد تأکید انقلابیون مسلمان ایران بود و در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز شعار " راه قدس از کربلا می گذرد" رایج شده بود.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصول 152 و 154 به حمایت از محرومین و جنبشهای آزادیبخش اشاره شده است و سعادت انسان در کل جامعه بشری را، آرمان انسان مسلمان دانسته و استقلال، آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مسلمانان جهان می داند.
امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که یک دهه رهبری آن را نیز به عهده داشتند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همواره حساسیت شدیدی نسبت به این موضوع نشان می دادند که بصورت موضوعی به چند محور اساسی از دیدگاههای ایشان درباره فلسطین و اسراییل اشاره می کنیم :
1-تفکیک مسأله یهود از صهیونیزم
2-دعوت مسلمین به اتحاد علیه اسراییل
3-اختصاص وجوهات شرعی به مجاهدان فلسطین
4-تیزبینی و دوراندیشی (نامگذاری آخرین جمعه ماه رمضان بعنوان روز قدس)
5-افشای مکرر شعار نیل تا فرات.
در تأثیرپذیری نیروهای مبارز فلسطینی از انقلاب اسلامی ایران می توان به نامه حییم هرزوگ رییس جمهور اسبق اسراییل به یهودیان آمریکایی معترض سیاستهای اسراییل در برخورد با فلسطین اشاره کرد که نوشته بود :
تظاهرکنندگان فلسطینی مناطق اشغالی از طرفداران تفکر امام خمینی می باشند و هیچ ارتباطی با ساف ندارند این جوانان می خواهند خیابانهای اسراییل را به خیابانهای بیروت و تهران تبدیل کنند اگر تظاهرات فلسطینیها با همان تفکرات قبلی خود، خطری در بر نداشت و علت شدت عمل اسراییل در مقابل آنها این است که، قیام، تغییر ایدئولوژی داده و الهام بخش آن اسلام است.[61]
آیه ا... خامنه ای : جمهوری اسلامی ایران، مذاکرات و قراردادهای منعقده میان ساف و اسراییل را خیانت به آرمانهای فلسطین دانسته و قویا آنرا نظرا و عملا محکوم می نماید. همچنین قطع رابطه ایران و مصر از زمان پیروزی انقلاب، در این راستا بوده است. بدنبال سازش عرفات با اسراییل و به جهت مخالفت ایران با این روند، در مهرماه سال 1370، جمهوری اسلامی ایران، اقدام به جمع آوری مخالفان روند صلح در تهران در کنفرانس دفاع از حقوق ملت مسلمان فلسطین کرد. این مسأله و نیز اوج اعتصابات انتفاضه در نواحی اشغالی، چالشهای جدیدی بر صلح آمریکایی بودند. در کنفرانس مزبور، آیت ا... خامنه ای گفت :
«کنفرانس صلحی که پرچمدار آن آمریکا باشد، حقوق ملت فلسطین را پایمال خواهد کرد و این یک اقدام خائنانه و حمایت از رژیم صهیونیستی اسراییل است.» مهمترین ویژگی این کنفرانس اصل سازش ناپذیری با اسراییل و آمریکا و تشدید مبارزه و حمایت از انتفاضه بود. در روز دوم کنفرانس، تهران یک پیشنهاد برای تشکیل ارتش اسلامی، جهت دفاع از آرمان فلسطین را عنوان کرد. رهبران انقلاب ایران مبارزه قهرآمیز و جنگ واقعی با صهیونیستهای نژادپرست را حق ملت فلسطین دانستند.
دولت ایران ضمن حمایت از حزب ا... لبنان، برقراری روابط با گروههای جهادی مانند حماس و جهاد اسلامی و محدود کردن فعالیتهای نمایندگی ساف در تهران و گسترش روابط با سوریه و لبنان عملا خود را به عنوان، پرچمدار مخالفین صلح با اسراییل و حامی اصلی مردم فلسطین نشان داد.
آیت ا... خامنه ای بعد از امضای پیمان وای ریور در مریلند گفتند : " مسأله بعدی، این توافق ننگینی است که باز اخیرا میان صهیونیستها و کسانی که خود را نماینده فلسطینها می دانند انجام گرفته است... انسانی حقیر، انسانی خائن، انسانی به شدت فرو رفته در لجنزار خودپرستی و دنیاپرستی (عرفات) که اصلا لایق نیست انسان او را عضوی از مقاومت فلسطین بداند؛ چه رسد به این که بخواهد رهبر آن مقاومت باشد او در حقیقت مسئولیت تعقیب و دنبال گیری کار مبارزات فلسطین را بر عهده گرفت، یعنی مسأّله گرفتاری بزرگ دولت صهیونیست را از قبل انقلابیون مسلمان فلسطینی از دوش او برداشت و به دوش خود گرفت[62]...
آیت ا... خامنه ای بعد از شروع انتفاضه الاقصی، حملات خود را به اسراییل شدیدتر کردند و ضمن اینکه اساس اسراییل را بر نژادپرستی دانستند گفتند : " ... دستگاههای استکباری از ایران اسلامی گله می کنند که شما با روند صلح مخالفید، ما البته مخالفیم، اما شما بدانید اگر ایران اسلامی هم مخالف نبود، اگر هیچیک از ملتها و دولتهای دنیا هم کمک نمی کرد این خیال خامی است که شما خیال می کنید یک ملت را می شود از صحنه تاریخ محو کرد و به جای آن یک ملت جعلی به وجود آورد."[63]
ایشان راه مهار بحران خاورمیانه (فلسطین) را رفراندومی دانستند که بین ساکنان اصلی و اولیه فلسطینیان برگزار شود و سپس دولت منتخب خود تصمیم بگیرد که با یهودیانی که در این قرن به فلسطین وارد شدند چه کند. آنها را نگه دارد یا برگرداند یا در نقطه خاصی اسکان بدهد.رهبر ایران ضمن تشویق فلسطینیان به ادامه جهاد تا کسب استقلال، اجلاسهای اخیر (شرم الشیخ و اجلاس سران عرب در قاهره در 2000 ) را در حل معمای فلسطین ناتوان دانستند.
آقای خاتمی، رییس جمهوری ایران، در دیدار با خالد مشعل رییس دفتر سیاسی حماس، گفت : امروز فرزندان فلسطین در درون این سرزمین مورد سرکوب وکشتار و در بیرون از وطن خود نیز آواره شده و سرزمینشان در اشغال رژیم صهیونیستی است... من باید به بشریت تسلیت بگویم چرا که آدمکشان و قاتلان و غاصبان مورد حمایت برخی دولتها هستند و جایزه می گیرند و کسانی که از سرزمینشان دفاع می کنند باید کشته و آواره شوند... ما خواستار صلح پایدار و مبتنی بر ابتدایی ترین حقوق بین المللی و انسانی هستیم و آن این که این حقوق برای همه فلسطین است تا همه اقوام و گروههای مذهبی بتوانند خودشان سرنوشت خود را تعیین کنند.[64]
بسیجیان ایرانی جهت اعلام حمایت از انتفاضه اردویی یکصدهزار نفری برگزار کردند و دولت ایران نیز ضمن تشکیل ستاد حمایت از انتفاضه فلسطین، دو شماره حساب ارزی و ریالی برای این کار اختصاص داد. دولت ایران ضمن انتقاد شدید از اجلاس سران عرب در قاهره، شرط حضور آقای خاتمی رییس سازمان کنفرانس اسلامی و رییس جمهوری ایران را در کنفرانس سران دوحه قطر آبان 1379، قطع رابطه اقتصادی این دولت با اسراییل اعلام کرد که اتحاد ایران و عربستان در این موضوع منجر به موفقیت آنان شد.[65]
طرح روز جهانی قدس، احیای جنبشهای اسلامی و بسیج مسلمانان
یکی از اقدامات مهمی که امام خمینی (ره) در خصوص احیای آرمان فلسطین در سطحی جهانی انجام دادند، طرح روز جهانی قدس و فرمان اجرای آن در بهترین زمانی- یعنی ماه ضیافت الله و نزدیکتر شدن امت اسلامی – بود که تأثیرات مثبتی در داخل فلسطین اشغالی و در سطح دنیای اسلام و کشورهای مختلف جهان بر جای گذاشت. امروز این میراث گرانقدر امام راحل (ره) همچنان پرشکوه در میان امت اسلامی باقی است و هر سال بر شکوه و عظمت آن افزوده می شود.
امام راحل و رهبر کبیر انقلاب اسلامی با سیره عملی و نظری خود، جنبشهای اسلامی، خصوصا جنبش اسلامی فلسطین، را احیاء و مسلمانان جهان را در راه آن بسیج نمودند. امام امت (ره) همچنین با هرگونه سازش در خصوص آرمانهای اسلامی، از جمله آرمان مقدس فلسطین، مخالفت جدی می نمودند که این خود باعث افزایش روحیه مقاومت، ادامه جهاد و باقی ماندن نور امید در دلهای مسلمانان مبارز، خصوصا فلسطینیان مظلوم و مستضعف می شد.
حضرت امام خمینی (ره) به مناسبتهای مختلف در راستای عمل به تکلیف شرعی خود- در مقام یک رهبر اسلامی- از یک طرف نسبت به این جرثومه فساد و غده سرطانی هشدارهای مهمی در جهت بیداری مسلمین داده اند، و از طرف دیگر بر حمایت مادی و معنوی تمام ملل اسلامی از حماسه مردم فلسطین در راه آزاد سازی قدس شریف تأکید فرموده اند.
« حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نیست. آیا دنیا تصور می کند که این حماسه را چه کسانی سروده اند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کرده اند که بی محابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت می کنند؟ آیا تنها آوای وطن گرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است؟ آیا از درخت سیاست بازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوه استقامت و زیتون نور و امید می ریزد؟ اگر این چنین بود اینها که سالهاست در کنار فلسطینیان و بنام ملت فلسطین نان خورده اند... . آری فلسطین راه را گم کرده خود را از برائت ما یافت و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فرو ریخت و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد. و چطور خواب بنی اسراییل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت[66]»
حضرت امام خمینی(ره) تا واپسین لحظات مقدس عمر با برکتشان، بر حمایت از فرزندان معنوی اشان در فلسطین تأکید نموده و بی محابا در بنیانهای کفر و استکبار و مولود نامشروع آنان در قلب خاورمیانه یورش می بردند.
مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای همواره بر اهمیت و ضرورت تکریم و تجلیل از آرمان فلسطین تأکید فرموده و اهمیت احیای مستمر این آرمان را تا نیل به هدف مورد توجه قرار می دهند :
« این روز (قدس) را گرامی می داریم، دنیای اسلام، باید این روز را گرامی بدارد. بیش از چهل سال است که ملت اسلام نام فلسطین را می آورد مسلمین، متفکران اسلامی و نویسندگان و سیاستمداران، هزاران و هزاران بار گفته اند و هزاران نفر در این راه شهید شده اند. مگر می شود پاره تن جهان اسلام را همین طور در اختیار دشمنان گذاشت که آن را تصرف کنند و ملتی را از خانه خودش بیرون نمایند.
آیت الله خامنه ای و حمایت از مقاومت فلسطین
مقام معظم رهبری با صلابت و استحکام راه حضرت امام (ره) را پی گرفتند و به مناسبتهای مختلف بر اهمیت مسئله فلسطین بعنوان مسأله اول جهان اسلام تأکید نمودند:
« مسأله فلسطین، مسأله اول بین المللی اسلامی است. امروز که مبارزات ملت فلسطین در زیر پرچم اسلام خواب را از چشم دولت غاصب صهیونیست و حامیانش ربوده است. بزرگترین وظیفه ملت و دولت ما و همه ملتها و دولتهای مسلمان، حمایت از این مبارزات است. غده سرطانی اسرائیل را تنها از طریق همین مبارزات می توان ریشه کن ساخت و جهان اسلام را از خطرات مهلک آن نجات داد.»
ایران اسلامی، ملتش و دولتش، هم دوش، هم آوا و هماهنگ با ملت فلسطین همدردی و همراهی می کند و در میدانهای گوناگونان این ملت را مورد حمایت قرار می دهد این وظیفه همه دولتهاست.
«مهمترین علاج توطئه آمریکا در داخل سرزمین های اشغالی و در دستان نیرومند مبارزان فلسطین است، لیکن همه مسلمین موظفند در این جهاد شرکت جسته و کمک های مالی و سیاسی و اطلاعات و نظامی و تجهیزاتی را به سوی آنان سرازیر کنند. ملت فلسطین باید احساس تنهایی نکند، صهیونیست ها و کسانی که شکنجه و کشتار مبارزان فلسطین منتسب به آنهاست، باید در هیچ جای جهان احساس امنیت نکنند.
صندوق های پشتیبانی و هسته ای کمک ها به فلسطینیان مبارز باید در همه جای عالم و از سوی دولت ها و ملت ها تشکیل شود. تحریم اقتصادی دولت غاصب و به رسمیت نشناختن آن، وظیفه همه دولت های مسلمان است و ملت ها باید در برابر این مسأله حساسیت نشان دهند.[67]
مقام معظم رهبری در جریان سفر خود به استان مرکزی نیز با اشاره به حوادث اخیر فلسطین با تأکید بر اینکه ملت فلسطین به سنگ و مشت اکتفا نکرده و دفاع مسلحانه را برای خود محفوظ نگه داشته می فرمایند :
«ملت فلسطین امروز در مقابل رژیم صهیونیستی صف آرائی کرده و اعمال وحشیانه او را با یک ضربه و عکس العمل مناسب پاسخ می دهند و قطعا ملت فلسطین به سنگ و مشت اکتفا نخواهد کرد و برای دفاع از شرف و حیثیت سرزمین خود از سلاح های آتشین نیز استفاده خواهد کرد. دولتهای اسلامی و عربی باید در قبال مبارزان و مردم فلسطین احساس مسئولیت کنند و علاوه بر حمایت های لفظی، در عمل نیز مردم مظلوم فلسطین را کمک و یاری نمایند.
مقام معظم رهبری تنها راه حل خاتمه مسأله فلسطین را رجوع به آرای واقعی مردم از طریق برگزاری رفراندوم در سرزمین های اشغالی، می دانند.
آقای خاتمی و حمایت از مقاومت فلسطین
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی، در مراسم گشایش نهمین اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی در دوحه (قطر) با اشاره به تحولات اخیر در سرزمینهای اشغالی و مسأله فلسطین بعنوان مسأله اول جهان اسلام به ارائه راه حل های اساسی برای بحران خاورمیانه و بازگشت آرامش به منطقه پرداختند :
« آنچه امروز در سرزمین فلسطین می گذرد، مطالبه ابتدایی ترین و مسلم ترین حقی است که فلسطینیان مظلوم دارند و متاسفانه پاره ای از قدرتها، به خصوص آمریکا، علیرغم همه ادعاهای بشر دوستانه با زیرپاگذاشتن ابتدائی ترین موازین حقوق بشر، در کنار غاصب و رویاروی صاحبان حق ایستاده اند... امروز فلسطینیان روش انتفاضه را برگزیده اند و در سایه انتفاضه به وحدتی بی نظیر دست یافته اند و خسته و نومید از راه حلهای ظالمانه و محکوم به شکست، برای دفاع از خود، ناگزیر به سنگ آن سرزمین مقدس، پناه برده اند.»
« انتفاضه مردم فلسطین یک حادثه بزرگ برای دنیای اسلام و عرب است تا از یک سو چهره دشمن را بی پرده در معرض افکار عمومی قرار دهد و از سوی دیگر نشان دهد که زور، غصب و سرکوب، حقی را ایجاد نمی کند و در نهایت، صاحبان حق مردمی هستند که در مقابل این رژیم ایستاده اند.»
جناب آقای سید محمد خاتمی رئیس جمهور اسلامی در اجلاس دوحه (قطر)- ویژه نشست فلسطین- بر محکومیت قاطع جنایات سازمان یافته رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان، تحریم همه جانبه اسرائیل از سوی کشورهای اسلامی و ایجاد ساز و کار جامع برای حمایت از انتفاضه مردم فلسطین به عنوان مقاومت مشروع در مقابل اشغال و سرکوب، تأکید کرد. حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای خاتمی در سخنان خود، همچنین تلاش برای ایجاد دادگاه جنایات جنگی در فلسطین اشغالی در سازمان ملل، هماهنگی دیپلماسی کشورهای اسلامی برای تشکیل کمیسیون حقیقت یاب بی طرف، برای فاجعه ای که در فلسطین اشغالی در جریان است، جلوگیری از محاصره اقتصادی مردم فلسطین و حمایت از تاسیس دولت فلسطینی به پایتختی قدس شریف را مورد تاکید قرارداد.[68] بر همین اساس من به عنوان رییس جمهوری اسلامی ایران اعلام می کنم که راه حل اساسی برای بحران خاورمیانه و بازگشت آرامش به منطقه عبارت است از :
1-بازگشت همه فلسطنینان به موطن خویش در فلسطین اشغالی.
2-برگزاری یک همه پرسی از مردم اصلی فلسطین اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی برای تصمیم گیری در مورد نظام آینده خود.
3-برپایی نظام مستقل فلسطینی مورد دلخواه مردم آن در سرتاسر خاک فلسطین به پایتختی قدس شریف.
4-تصمیم گیری دولت مستقل فلسطین در مورد همه ساکنان فعلی این سرزمین.
وحدت نظر جهاد اسلامی فلسطین و رهبران جمهوری اسلامی ایران «زوال اسراییل»
اگر موضع اعراب را در مخالفت با اسراییل حداقل در « نه » های سه گانه مشهورشان که نشست سران کشورهای عربی در خارطوم به سال 1967 آنرا به تصویب رساند و عبارت بودند از نه به رسمیت شناختن، نه مذاکره و نه صلح با اسراییل را در نظر بگیریم خواهیم دید که این « نه » ها از بین رفته اند.
تعدادی از اعراب اسراییل را به رسمیت شناختند و با آن وارد مذاکره گردیدند ولی صلح به رغم تمام مواردی که اتفاق افتاد همچنان تحقق نیافته و وهم و خیالی بزرگ باقی ماند، چون سرشت طرح صهیونیستی و دولت یهودی هیچ مناسبتی با صلح عادلانه ای که اعراب خواهان آنند، ندارد، زیرا مقتضای عدالت در این مبارزه زوال اسرائیل و بازگشت کامل فلسطین به نقشه جهان است.[69]
همانطوریکه امام خمینی فرمودند : «اسرائیل باید از بین برود» و در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران موجودیت اسرائیل هرگز به رسمیت شناخته نشده است، و از آن همواره به عنوان غاصب یاد شده است که باید از سرزمین اشغالی بیرون رود و در فکر کشور دیگری در جایی دیگر برای خود باشد. بخصوص در اروپا که معتقدند، در جنگ جهانی دوم یهودیان مورد تاخت و تاز و کشتار آلمانیهای نازیسم قرار گرفته اند. پس بهترین مکان، برای موجودیت «اسراییل» همان سرزمین اروپا می باشد.
جنبش جهاد اسلامی و تأثیر اندیشه های امام خمینی (ره)
امام خمینی (ره) با ارائه طرح مهم روز جهانی قدس و اعلام خطر صهیونیسم در سراسر جهان، جنبه سیاسی مهمی در برابر استکبار و صهیونیسم ایجاد کردند. وحشت استکبار و رژیم صهیونیستی از برگزاری مراسم سالانه روز جهانی قدس و طراحی توطئه های گوناگون در حوالی برگزاری این مراسم برای تحت الشعاع قرار دادن روز قدس، خود دقیقا حکایت از وحشت آنان از تأثیرات این حکومت امت اسلامی دارد.
امام خمینی (ره) با احیای روح اسلامی و شهادت طلبی در میان مسلمانان مأیوس، خصوصا جوانان فلسطین، راه پیروزی واقعی را بر آنان نمایاند. تأثیر سیره عملی و نظری امام (ره) بر مبارزات ضد صهیونیستی، جنبشهای اسلامی آزادیبخش فلسطینی و خصوصا انتفاضه اسلامی، چنان واضح و آشکار است که نیاز به بحث و گفتگو ندارد.
در خصوص این تأثیرات، اظهارات دو تن از مبارزان برجسته اسلامگرای فلسطینی نیز شنیدنی است. دکتر فتحی شقاقی (دبیر کل جنبشهای جهاد اسلامی فلسطین) اظهار داشته بود : جهاد اسلامی همزمان با قیام و پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با الهام از اندیشه های امام فقید امت (قدس سره) درسال 1980، تأسیس شد و از آغاز کار به دنبال جهاد مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی بود... جنبش جهاد اسلامی برای اعلام اسلام به عنوان تنها ایدئولوژی و آرمان فلسطین به عنوان هدف رهایی و آزادی و جهاد به عنوان ابزار و وسیله این رهایی تشکیل شد.... ابوسمراء –از پایه گذاران جهاد اسلامی فلسطین که طی سالهای 1981 تا 1987 بیش از دوازده بار توسط صهیونیستها دستگیر و به زندان افتاد و در 1988 به لبنان تبعید شد- در خصوص جنبش جهاد اسلامی و تأثیر اندیشه های امام خمینی (ره ) می گوید جنبش با الهام گرفتن از افکار و اندیشه های والای امام خمینی(قدس سره) توانست الگوی بسیار باشکوهی را در مبارزه علیه اشغالگران قدس ارائه دهد...
امام (ره) با احیای اسلام و ارزشهای والای اسلام ناب محمدی(ص)، تاثیر بسیار زیادی بر احیای جنبش آزادیبخش فلسطین، با تکیه کامل بر مردم مظلوم و مسلمان این کشور و محوریت مبارزات اسلامی، برجای گذاشتند. امام (ره)، درس استقامت و جهاد فی سبیل الله به مسلمانان فلسطین، خصوصا جوانان دادند و با احیای تفکر و بیداری اسلامی، آرمان فلسطین را- به عنوان آرمانی اسلامی- حیاتی دوباره بخشیدند. عبدالصمد قسام ( نوه شهید شیخ عز الدین قسام رهبر بزرگ مسلمانان فلسطین در مبارزات ضد صهیونیستی) اظهار می دارد که : جوانان فلسطین درس استقامت و پایداری و جهاد با غاصبان را از حضرت امام خمینی(ره) فرا گرفته اند و ایشان را رهبری الهام بخش و معلمی انسان ساز می دانند وخیزش ضد صهیونیستی و انتفاضه اسلامی مردم فلسطین، با تأسی و الهام از نهضت امام راحل شکل گرفت.[70]
احمد جبرئیل، (دبیر کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین " فرماندهی کل" و از رهبران معروف و مبارز فلسطینی) معتقد است : امام خمینی (ره) در میان جوانان که گرفتار مکتبهای مادی شده بودند، روح ایثار وشهادت طلبی دمید... جمهوری اسلامی ایران با رهبری اسلامی و حکیمانه آن، محوری برای بیداری اسلامی در جهان و پناهگاهی برای مجاهدان انقلابی شده است. امام راحل همواره در فکر مستضعفان جهان بود و تمامی تلاشهای خود را برای کاهش مشکلات آنان، به ویژه مردم فلسطین- که در معرض حملات امپریالیسم و صهیونیزم قرار دارند-به کار برد. امام خمینی (ره) با رسوا کردن صهیونیستها، به مسلمانان و اعراب نسبت به خطر رژیم صهیونیستی و همکاری با آن هشدار داد و خواستار نابودی این غده سرطانی بود. امام خمینی (ره) همواره مسلمانان را تشویق به آزادسازی فلسطین و حمایت همه جانبه از مجاهدان فلسطین می کرد و از کشورهای اسلامی و نیروهای آزادیبخش می خواست که مبارزان فلسطین را در برابر تروریستهای صهیونیستها تنها نگذارند.[71]
رهبریت ایران و جنبش جهاد اسلامی فلسطین (دکتر رمضان عبدالله دبیر کل جنبش جهاد اسلامی فلسطین)
بین امام (ره) و مقاومت روابط تنگاتنگی وجود دارد ک بر کسی پوشیده نیست بنحوی که می تواند این دو مسئله را در قالب یک عنوان یک دست برای موضوع عرایض بنده است بسازد.
در سال های اخیر این مراسم را در ماه ژوئن برگزار می نمودیم هرگاه که این ماه فرا می رسید ما خود را در برابر یک مقطع از حزن و اندوه عمیق یافتیم مقطعی که با خود خاطره جانگداز رحلت امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی را از یک سو و یادواره سقوط قدس در سال 1967 و آن شکست تلخ و دردناکی که امت از طرح صهیونیستی در منطقه خورد، به همراه می آورد. شکستی که ما همچنان از تبعات و آثار آن تا این لحظه و به رغم شیرینی که این روزها آنرا چشیدیم، در رنج و عذابیم.[72]


 

فصل پنجم – بخش سوم
حمایت ایران از مقاومت فلسطین حماس و جهاد اسلامی


 

ایران و حمایت از مقاومت فلسطین
پس از اینکه انقلاب به رهبری حضرت امام پیروز شد همان مواضعی را که نسبت به اسرائیل در آن مقطع داشت را حفظ کردند و با آن دیدگاههای قبلی در سطح رسمی و دیپلماتیک با اسرائیل برخورد کردند طبیعتا این امر منجر به تیرگی روابط ایران و اسرائیل می شد.
مقامات ایران حمایت خود را از گروههای فلسطینی که علیه اسرائیل مبارزه می کردند را اعلام کردند و کمک های مادی و معنوی قابل توجهی را برای این گروهها می فرستادند و بارها حمایت خود را از مواضع فلسطینیان و شیعیان لبنان اعلان می کردند.
انقلاب اسلامی که مسلمانان جهان را به بازگشت به اسلام فرا می خواند با توجه به آیه شریفه «لن یجعل ا... للکافرین علی المومنین سبیلا». و سایر اصول عزت مدارانه اسلامی نمی تواند نسبت به مهمترین مساله جهان اسلام که همان اشغال سرزمین فلسطین به دست نیروهای بیگانه است بی اعتنا باشد. اشغال فدس شریف نخستین قبله مسلمانان، آوارگی صدها هزار تن از مسلمانان فلسطین، و رجزخوانیهای پیاپی سردمداران رژیم صهیونیستی علیه جهان اسلام و تهدید سایر سرزمین های اسلامی، (از نیل تا فرات) از چنان اهمیتی برخوردار بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی حکومت اسلامی، بلافاصله مبارزه با اسرائیل را در سر لوحه اهداف سیاست خارجی خود قرار داد.
بنابراین رهبران هم بر این امر تأکید دارند که اسرائیل باید نابود گردد و خواستار این هستند که تمام کشورهای اسلامی علیه اسرائیل متحد شوند.[73]
مقامات اسرائیلی بارها گفته اند که جمهوری اسلامی ایران از گروههای فلسطینی و لبنانی درگیر با اسرائیل حمایت می کند از جمله سخنان «اسحاق رابین» نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی به خوبی بیانگر این امر است آنجایی که می گوید: «تقریبا تمام فلسطینی هایی که به اعمال خشونت آمیز (علیه اسرائیل) ادامه می دهند از اسلام به شیوه جمهوری اسلامی ایران حمایت می کنند.»
همچنین «بنیامین نتانیاهو» بر این امر تأکید کرده و اصول گرایی اسلامی را بزرگترین خطر برای دولت اسرائیل و غرب برشمرده و خاستگاه آن را انقلاب اسلامی می داند.
همانطوری که از گفته این مقامات پیدا است آنها «اصول گرایی» اسلامی را مهمترین خطر برای خود دانسته اند و ریشه و اساس و منشأ این اصول گرایی را در انقلاب ایران می دانند. بنابراین مقامات این رژیم حمایت ایران را از گروههای فلسطینی و ضد رژیم اسرائیل را یکی از اهم دلایل دشمنی خود با ایران می دانند.
ارتباط سازمان جهاد اسلامی با جمهوری اسلامی ایران
یکی از عوامل بسیار مهم در تشکیل جنبش جهاد اسلامی فلسطین در سال 1980، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بوده است. عبارتهای زیر، بیانگر چگونگی و میزان نفوذ و ارتباط جمهوری اسلامی ایران با این جنبش می باشد:
دبیر کل شهید جنبش جهاد اسلامی فلسطین، دکتر فتحی شقاقی، در مقدمه کتاب جنبشهای اسلامی، در فلسطین می نویسد، فلسطین اشغالی به مانند دیگر کشورهای منطقه عربی – اسلامی، متاثر از خیزش اسلامی به رهبری امام خمینی رضوان ا... تعالی علیه بود. آن هنگام یعنی در پایان دهه هفتااد، انقلاب اسلامی را رهبری کرد. رژیم شاه را سرنگون ساخت و بر یکی از مهمترین و خطرناکترین رژیم منطقه ای تابع آمریکا و استکبار جهانی غلبه نمود و بدین ترتیب، ایران را از سلطه استعمار و صهیونیسم آزاد کرد، روحیه مسلمانان را از وحشت کشورهای بزرگ آزاد ساخت و آغاز عمر دوباره اسلام و برقراری جمهوری اسلامی پس از گذشت چهارده قرن از ظهور اسلام را اعلام کرد. تاثیر انقلاب اسلامی به رهبری امام فقید در فلسطین قوی تر از هر مکان دیگر بود، چرا که مسلمانان در فلسطین در حالیکه تحت اشغال وحشیانه صهیونیستی بسر می بردند، ناامیدتر و فروپاشیده تر از تمامی ملل مسلمان بودند. امام آمد تا به آنها امید بدهد و تأکید نماید که دگرباره امت می تواند با الهام گیری از اسلام بپاخیزد. اسلام می تواند پیروز شود و حکومت خود را برقرار سازد و با این حساب، آزادی بیت المقدس از دست یهود تنها به زمان نیاز دارد.
دبیر کل سابق و یکی از بنیانگذاران اصلی جهاد اسلامی فلسطین در خصوص تاثیر انقلاب اسلامی در تاسیس این سازمان عقیده دارد که، انقلاب اسلامی ایران و رهنمودهای امام خمینی رضوان ا... تعالی عیله، تاثیر زیادی بر مجموعه جوانانی که نهاد جنبش جهاد اسلامی را تأسیس کردند، داشت.
دکتر ابولولو یکی از رهبران جهاد اسلامی فلسطین می گوید، در حقیقت ایران، مسلمانان دنیا را زنده کرد. فلسطینی ها همواره به ایران نگاه می کنند و ایران اراده مستضعفان است. ایران، قدرت اسلامی را در جانهای مسلمانان بیدار کرد. «پیروزی انقلاب اسلامی» عامل عمده ای در «تشکیل سازمان جهاد اسلامی فلسطین» و «پیدایش انتفاضه» بوده است. انقلاب اسلامی ایران بود که نیروی ایمان را در درون مسلمانان زنده کرد. امروزه فکر انقلاب اسلامی ایران در همه جای فلسطین و در هر خانه ای وارد شده است.
فتحی شقاقی در همان مقدمه کتاب جنبشهای اسلامی در فلسطین می نویسد، به یاد می آورم که مسئولین اسراییل، تعداد زیادی از فرزندان جنبش جهاد اسلامی را دستگیر کردند و هنگامیکه برای اولین بار شخصا برابر قاضی اسراییل قرار گرفتم، فهرستی از اتهامات مرا پیش روی من گذاشتند که اولین آنها این بود که تو متهم هستی که اقدام به تأسیس یک سازمان دینی نموده ای که دعوت امام خمینی در نابودی اسراییل و سیطره اسلام بر جهان را تایید می کند.
رهبر فقید جهاد اسلامی فلسطین دکتر فتحی شقاقی می گوید، هیچ چیزی به اندازه انقلاب امام خمینی نتوانست ملت فلسطین را به هیجان آورد و احساسات آنها را برانگیزد و امید را در دلهایشان زنده کند. با پیروزی انقلاب اسلامی ما به خود آمدیم و دریافتیم که امریکا و اسراییل نیز قابل شکست هستند. ما فهمیدیم که با الهام از دین اسلام می توانیم معجزه نماییم و از این رو ملت مجاهدمان در فلسطین، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به دیده تقدیر می نگرند و امام خمینی را از رهبران جاوید تاریخ اسلام می دانند.
زیاد ابوعمرو نویسنده معروف و لائیک فلسطینی می نویسد، انقلاب اسلامی ایران تاثیر مهمی بر جنبشهای اسلامی در همه جا و از جمله جنبش اسلامی در اراضی اشغالی اشت. چه این انقلاب آمد تا دلیلی بر امکان پیروزی اسلام بر ظلم و قهر و برپایی دولت اسلامی ارایه دهد. انقلاب اسلامی، نمونه و سرمشقی برای تمام جنبشهای اسلامی گردید.
ارتباط عمیق عاطفی و معنوی بین جمهوری اسلامی ایران و جهاد اسلامی فلسطین آنچنان است که: بدنبال شهادت تعدادی از حجاج ایرانی در سال 1987 توسط نظامیان عربستان سعودی در مکه معظمه، تظاهراتی از سوی جهاد اسلامی در صحن مسجد الاقصی در اعتراض به اقدام عربستان و محکومیت آن صورت گرفت که این تظاهرات منعکس کننده همدلی آشکار جهاد اسلامی با ایران بود.
انقلاب اسلامی ایران منبع الهام در سطوح فکری و عملی جهاد اسلامی فلسطین بوده است. از ابتدا بنیانگذاران جهاد اسلامی تلاش کردند تا از دروس انقلاب اسلامی در ایران الهام گیرند و تلاش کردند تا آن را به روش فلسطین نیز تطبیق دهند. این گروه معتقد است که جهاد تنها وسیله برای محقق ساختن حکومت اسلامی است.
دکتر فتحی شقاقی در گفتگویی با یک روزنامه عربی در دسامبر 1994 گفت، ایران پشتیبان اصلی آرمان فلسطین است و ارتباط ما با آنها بر مبنای پشتیبانی سیاسی و معنوی ایران از حقوق حقه مردم فلسطین در ادامه جهاد و مبارزه است.
حمایت های مالی، نظامی، حماس و جهاد اسلامی
در آغازین سال های دهه 1990، اعضای جهاد اسلامی فلسطین و حماس در اردوگاههای آموزشی حزب ا... و پاسداران انقلاب در ایران و لبنان حضور یافتند. به خانواده های استشهاد طالبان غرامت پرداخت شد و در ازای هر حمله موفقیت آمیز (ده ها هزار دلار) پاداش نقد از سوی ایران به جهاد اسلامی فلسطین و حماس پرداخت شد. این تلاش ها که به منظور ایجاد اخلال در روند صلح اعراب و اسرائیل صورت می گرفت به دنبال امضای «توافقنامه موقت» اسرائیل – فلسطین (در سپتامبر 1995) شدت یافت و اوج آن سلسله عملیات انتحاری (سه عملیات توسط حماس و دو عملیات توسط جهاد اسلامی فلسطینی) در سه ماهه اول سال 1996 بود که بیش از 80 کشته و صدها مجروح اسرائیلی بر جای گذاشت و گفت و گوهای اسرائیل – فلسطین را تا حد زیادی دشوار ساخت و موجب شکست حزب کارگر و پیروزی حزب لیکود در انتخابات ماه مه همان سال شد. اخیرا حزب ا.. و ایران در استخدام اعضای حماس – که در نتیجه اقدامات امریکا و عربستان سعودی موانعی بر سر جمع آوری کمک مالی توسط حماس در خارج پدید آمده تا حدودی موفق بوده اند.[74]
به همین منظور حزب ا... تشکیلاتی با عنوان واحد 1800 ایجاد کرده که دفتر مرکزی آن در بیروت است و اقداماتش به استخدام فلسطینی هایی اختصاص دارد که به جمع آوری اطلاعات و انجام عملیات انتحاری بپردازند. برآوردهای محافل اطلاعاتی اسرائیل حاکی است که در حال حاضر حدود چهل هسته مورد حمایت حزب ا... در کرانه باختری و غزه فعالیت می کنند و حدود 80 درصد عملیات انتحاری که در ماه های اخیر در کرانه باختری انجام شده یا از آنجا نشأت می گیرد، توسط حزب ا... حماس و جهاد اسلامی هماهنگ شده بود.
از سال 2000 به بعد، حزب ا... و ایران سعی کرده اند اعراب اسرائیلی (از جمله بعضی از افرادی که در ارتش اسرائیل خدمت می کنند) را به استخدام خود در آوردند و در این فرایند از رویگردانی بسیاری از اعراب اسرائیل از دولت اسرائیل، فلسطینی کردن خزنده جامعه عرب های اسرائیل (روندی که سابقه آن به جنگ شش روزه باز می گردد اما انتفاضه الاقصی آن را شدت بخشیده است) موقعیت برتر حزب ا...در انظار بسیاری از اعراب به دنبال عقب نشینی اسرائیل از لبنان، و این حقیقت که بعضی از اعراب اسرائیلی که در شمال جلیله زندگی می کنند با فلسطینی هایی که در لبنان زندگی می کنند و به استخدام حزب ا... در می آیند، رابطه خانوادگی دارند. اعراب اسرائیلی در اردوگاههای حزب ا... در لبنان آموزش دیده اند و از وجود آنها برای کسب اطلاعاتی پیرامون نقل و انتقال نظامی اسرائیل و استقرار آنها در شمال اسرائیل استفاده می شود و این نگرانی وجود دارد که شاید سرانجام آنها در حملات انتحاری مشارکت نمایند. حزب ا... هم چنین به حماس کمک کرده است که تولید و توان موشک ساخت داخل القسام را گسترش دهد تا بتواند مراکز پر جمعیت در سراسر اسرائیل را مورد تهدید قرار دهد. از اتبر سال 2001، حماس بش از 460 موشک القسام را به سوی شهرک های اسرائیل در نوار غزه و شهرهای اسرائیل پرتاب کرده است. حماس سعی کرده این موشک ها را در کرانه باختری تولید و از همانجا شلیک نماید که بدین ترتیب بخش اعظم مناطق پر جمعیت ساحلی اسرائیل در برد این موشک قرار می گیرد. کارگاه تولید موشک و موشک هایی از این نوع در کرانه باختری کشف شده است هر چند تاکنون موشک القسام از این نقطه با موفقیت به هدف های اسرائیلی اصابت نکرده است. ایران هم چنین سعی کرده تا مبارزان جهاد اسلامی فلسطینی و حماس را به کار گیرد تا از خاک اردن حملات خمپاره و موشکی بر ضد اسرائیل انجام دهند. حزب ا... مورد حمایت ایران مهارت و تکنیک ساخت بمب را به همه گروههای سیاسی فلسطینی آموزش داده است. هم چنین تاکتیک های چریکی، فنون و روالی را که آغاز کرده و در خلال عملیات بر ضد نظامیان اسرائیلی در لبنان پالایش شده است، به فلسطینی ها آموخته است و آنان در خلال انتفاضه به بهترین وجه از آن استفاده کرده اند.[75]
ايران يكي از منابع مالي جهاد اسلامي
جهاد اسلامی از نظر تاريخي جنبشي فقير با موارد و امكانات مادي محدودي مي باشد. به همين خاطر موارد پرداختي و فعاليت هاي آن همواره محكوم به محدوديت امكانات است.
جهاد براي تامين هزينه فعاليت ها و جنبش بر توان هاي خودي، از جمله كمك هايي كه تعدادي از اعضا و هواداراني كه داراي وضعيت مالي خوبي هستند استفاده نموده و در كنار آن از كمك ها و اموال زكات و از صدقاتي كه مردم كشورهاي عربي و اسلامي و از جمله مردم مسلمان ايران براي آنها جمع آوري مي كنند استفاده مي كنند، و هيچ نوع كمكي از كانال هاي رسمي ايراني دريافت نمي‎دارد، بعضي موسسات خصوصي خيريه و نيز تعدادي از روحانيون هستند كه كمك هايي انسان دوستانه را براي تامين زندگي خانوادهاي شهدا، معلولين و اسراي دربند رژيم صهيونيستي و تشكيلات خودگردان به جهاد اسلامی مي دهند.
روابط جهاد اسلامی با ايران دقيقا به همان مقداري است كه جهاد با ديگر طرف ها داريم و محكوم به اصول چندي از جمله محافظت از استقلال تصميم گيري جهاد و تاييد مسئله مركزي امت اسلامي يعني مسئله فلسطين مي باشد.
موضع جهاد نسبت به ايران از زمان پيروزي انقلاب اسلامي تا كنون تغييري نداشته و حوادث و تحولات بر حق بودن مواضع و ديدگاه هايشان را ثابت نموده اند.
هم اكنون همه آنچه را كه جهاد اسلامی بيست سال پيش در قلمداد نمودن جمهوري اسلامي به عنوان پايگاه اسلام و هم پيمان استراتژيك اعراب در مقابله با ائتلاف صهيونيستي آمريكايي در منطقه گفتگو كرد را تكرار مي كنند.
در مورد اتهام هايي كه از سوي تشكيلات خودگردان فلسطين به جهاد اسلامی نسبت داده شده و طرف هايي بيگانه متهم به تحريك با جهاد اسلامی شده اند، بايد بگويم كه اين اتهام ها اهانتي بس بزرگ به ملت فلسطين به شمار مي رود زيرا اين كلام به اين معني است كه اين ملت ياراي تحرك براي دفاع از خود و سرزمينش را در مقابل تجاوزات صهيونيستي نداشته و تنها با تحريك ديگران دست به انجام چنين كارهاي مي زند.[76]
علاوه بر آن توصيف سوريه و ايران به عنوان جهت هايي بيگانه نيز در زماني كه تشكيلات خودگردان با اسرائيل عليه ملت فلسطين و امت اسلامي هم پيمان مي شود خود محكوميتي براي تشكيلات به شمار مي رود.
آيا سوريه و ايران كه پشتيبان مبارزات ملت فلسطين مي باشند، بيگانه اند ولي اسرائيل كه به هم پيمان دوست تبديل شده است، هم پيماني با آن، نعمت و فخر است؟ اين تحريف و تزويري خطرناك به شمار مي رود.
آينده ي منازعه فلسطين و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران
در نسبت سنجي ميان امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران و منازعه فلسطيني اسرائيلي و به طور كلي موجوديت رژيم صهيونيستي، عنايت به اين نكته حايز اهميت است كه منازعه مذكور و موجوديت اسرائيل، صرفنظر از نگاه آرماني و ايدئولوژيك، مساله امنيتي نيز هست. بدين جهت مي‎بايست اين بحران به شكل معادله اي امنيتي مطرح گرديده و مولفه هاي تاثير گذار از جمله محيط بين المللي و منطقه اي، موقعيت بازيگران موثر و فعال و برآيند تعامل آنان بر محيط امنيتي جمهوري اسلامي ايران مد نظر قرار گيرد. محيط امنيتي ايران بي شك در برقراري موازنه قوا، مشاركت در ترتيبات امنيت منطقه اي، جلوگيري از ائتلاف هاي امنيتي عليه ايران و تضعيف همزمان قدرت هاي رقيب اسرائيلي عربي شكل مي گيرد.
هرچند در شرايط كنوني ادامه انتفاضه به جهت تضعيف و مشغول سازي اسرائيل و آمريكا و تقويت موضع مردم فلسطين گزينه مطلوبي براي ايران به شمار مي رود اما به دليل محدوديت هاي فلسطينيان، عدم حمايت موثر اعراب و برخورداري اسرائيل از حمايت آمريكا و بي توجهي رژيم صهيونيستي به افكار عمومي جهاني و فرم ها و قواعد بين المللي، علي القاعده مي بايست انتقاضه را اهرم فشاري دانست كه به راه حل سياسي در آينده خواهد انجاميد. لذا استراتژي كشورمان بر اين اساس قابل تنظيم است.
جمهوري اسلامي ايران همواره مخالف روند صلح بوده و آن را عادلانه نمي دانسته است. اما با توجه به پذيرش ايده صلح و مقبوليت جهاني آن، اين گونه موضع گيري كشورمان نزد افكار عمومي جهاني انعكاس وارونه داشته و ايران را به عنوان مخالف صلح معرفي نمود است. اين امر تا حدودي ناشي از ضعف ديپلماسي كشورمان بوده است. ضمن اين كه مواضع ايران در گذشته عموماً جنبه سلبي داشته و كمتر بعد ايجابي به خود گرفته است.
با عنايت به موارد ياد شده ضرورت دارد به سياست هاي ايجابي متناسب با شرايط جديد پرداخت كه از جمله مي توان به عملياتي نمودن طرح پيشنهادي مقام معظم رهبري مبني بر برگزاري رفراندوم در سرزمين هاي اشغالي اشاره نمود. پر واضح است حل و فصل منازعه در موقعيت نابرابر طرفين به سود اسرائيل مي انجامد، اما مداخله ايران مي بايست به شكل منطقي و در چارچوب قواعد بازي باشد تا مورد پذيرش جهاني قرار گيرد.[77]
بر اين اساس چنين مي نمايد كه ايران با هيچ يك از بازيگران موثر و كشورهاي عربي و اسلامي حتي سوريه، نمي تواند اتحاد استراتژيك داشته باشد. و همواره كشورهاي عربي مسلمان خواهان تضعيف ايران اسلامي نيز بوده اند و كمكهاي بسياري را هم براي نابودي جمهوري اسلامي ايران در زمان جنگ ايران و عراق هزينه كرده اند، ‌اين كشورها هيچ به متجاوز به نظر نيفكندند و فقط ناسيوناليسم عربيت را مد نظر داشتند نه مسائل اسلامي يا انساني حتي عرفات رئيس سازمان آزاديبخش فلسطين كه مورد استقبال و حمايت ايران و رهبر ايران واقع نشده بود، و نهال نوپايي جمهوري اسلامي ايران براي حمايت از آن، خود را با مشكلات بسيار شديد آمريكا و غرب درگير كرده بود. در زمان جنگ ايران و عراق با حمايت از صدام و مخالفت با جمهوري اسلامي ايران پرداخت و همه چيز را ناديده گرفت و بيان داشت كه حتي اگر صدام متجاوز هم باشد از او به خاطر عرب بودنش حمايت مي كنيم. در نتيجه مسوولان نظام سياسي كشور بايد اين نكته را مد نظر قرار دهند كه آيا در صورت پيروزي مقاومت فلسطين تكرار واقع عرفات، يا برهان الدين رباني و تكرار نخواهد شد، با اينكه ما همواره شاهد محكوميت ايران در مورد سه جزيره ايراني خليج فارس در كنفرانس هاي متعدد اعراب می باشيم، كه همچنان عربيت را به اسلاميت كشورها ترجيح مي دهند و از ايراني نيرومند در كنار خود نه تنها خوشنود نيستند، بلكه آنچه مسلم است و همه ما مي دانيم خواهان تضعيف آن نيز مي باشند. لذا به نظر مي رسد كه طرح مساله فلسطين مي بايست به عنوان مساله اي انساني و در سطح بين المللي دنبال شود و صرفاً يك مساله اسلامي و متعلق به جهان اسلام تلقي نگردد. توجه و تاكيد به بازگشت آوارگان، حق تعيين سرنوشت و برگزاري رفراندوم تحت نظر سازمان ملل متحد و با نظارت بين المللي براي تعيين نظام آتي فلسطين به مورد تاكيد است.
پر واضح است تا زماني تمكين اسرائيل و حامي آن آمريكا به چنين شرايطي، ايران نمي تواند برگهاي برنده خود از جمله پشتيباني انتفاضه را كناري نهد. اما روند پشتيباني انتفاضه نياز به بازنگري جدي دارد. حمايت جدي معنوي و پشتيباني با واسطه از كليه گروه هاي فلسطيني و محدود نكردن حمايت ايران به گروه هاي اسلام گرا و جلوه انساني بخشيدن به حمايت ايران از آرمان فلسطيني ها در شرايط كنوني ضرورت و اهميت فراوان مي يابد. براي نيل به اين مهم ضروري به نظر مي رسد كه اقدامات مراكز سياسي، نظامي و اطلاعاتي كشورمان صورت متمركز و هماهنگ دنبال شود.


 

فصل ششم – بخش اول
بازدارندگی ایران در روند صلح اعراب و اسرائیل


 

واكنش ايران و ديگر كشورها در قبال توافقنامه اسلو غزه اريحا
در جهان و در ميان تمام حكومتها تنها كشوري كه توافقنامه غزه اريحا را به دليل ناعادلانه بودن رد كرد و آن را محكوم به شكست دانست جمهوري اسلامي ايران بود. ايران صراحتاً و علناً توافقنامه را ظالمانه خواند و آن را به شدت محكوم كرد. مقام معظم رهبري ضمن ناعادلانه خواندن توافقنامه و محكوم كردن پذيرش موجوديت نامشروع رژيم صهيونيستي توسط ساف و عرفات صراحتاً اعلام نمود كه رژيم صهيونيستي به دليل ماهيت تجاوز كارانه و توسعه طلبانه خود حتي به مفاد اين توافقنامه استثماري و ظالمانه نيز پايبند نخواهد ماند كه روند حوادث، صحت نظرات مقام معظم رهبري را اثبات نمود. در آن مقطع زماني فضاي سياسي و تبليغاتي جهان به گونه اي شكل گرفته بود كه حتي سوريه و لبنان نيز نارضايتي خود را از توافقنامه غزه اريحا در راستاي حل و فصل مسائل في ما بين خود با رژيم صهيونيستي عنوان داشتند. سوريه در واكنش به مصوبات اسلو و قرارداد صلح سكوت اختيار كرد اما مطبوعات سوريه آن را مبهم خواندند و محتاطانه عليه آن موضعگيري كردند. دولت لبنان توافق حاصله را تامين كننده خواسته هاي ملت فلسطين ندانست و مخالفت خود را با آن اعلام نمود.[78]
ده گروه و سازمان فلسطيني از جمله جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) و سازمان جهاد اسلامي با محكوم كردن توافقنامه غزه اريحا آن را ناعادلانه خواندند و آمادگي خود را براي مبارزه تا احقاق حقوق ملت فلسطين اعلام داشتند.
جنبش مقاومت اسلامي و حزب الله لبنان نيز همگام با جمهوري اسلامي ايران عليه توافقنامه صلح غزه اريحا موضعگيري كردند و آن را به دليل ناعادلانه بودن محكوم نمودند.
انتفاضه و نقش بازدارندگي ايران در روند صلح
اگرچه رژيم صهيونيستي با تخليه تنش (انتفاضه) از محدوده حاكميت صهيونيسم به محدوده به ظاهر تحت حاكميت فلسطيني ها و واگذاري مسئوليت كنترل اين معضل به حكومت خودگردان، توانسته از اين مخمصه بزرگ تا حدود زيادي نجات پيدا كند و رژيم خود را از سرنگوني و نابودي رها نمايد، ولي در هر حال با توجه به قدرت، گستردگي و عمومي بودن موج عظيم انتفاضه از يك سو و ناتواني حكومت خودگردان و همچنين رژيم اسراييل در كنترل كامل اين حركت مردمي از سوي ديگر، انتفاضه نقش مهمي در بازدارندگي روند صلح ايفا كرده و توانايي ادامه اين نقش را نيز در آينده دارا خواهد بود و از آنجايي كه شروع اين قيام مردمي و آغاز كنندگان و هدايت گران اين قيام متاثر از قيام اسلامي مردم ايران و با الهام گيري از انقلاب اسلامي ايران بوده و همچنين نفوذ جمهوري اسلامي ايران بر رهبران انتفاضه كه از مخالفين روند سازش مانند حماس و جهاد اسلامي مي باشند، نقش غير مستقيم جمهوري اسلامي ايران را در بازدارندگي روند صلح كاملاً آشكار مي‎سازد.[79]
جهاد اسلامي فلسطين و نقش بازدارندگي ايران در روند صلح
 يكي ديگر از راههايي كه جمهوري اسلامي ايران توسط آن نقش بازدارندگي غير مستقيم را در روند صلح ايفا نموده، سازمان جهاد اسلامي فلسطين بوده است. اين سازمان كه با الهام گيري از انقلاب اسلامي ايران تشكيل يافته و فعاليتهايش استمرار پيدا كرده است، نقش بسيار موثري در كند نمودن روند صلح و تهديد امنيت ملي و منافع رژيم صهيونيستي ايفا نموده است. جهاد اسلامي با اقداماتي مانند هدايت انتفاضه، عمليات چريكي و استشهادي عليه اهداف و منافع رژيم صهيونيستي و سازماندهي مردم مسلمان فلسطين براي مخالفت با روند صلح، يك عامل موثر بازدارنده در روند صلح محسوب گرديده، بطوريكه همواره يكي از شرايط رژيم اشغالگر قدس براي تحقق صلح ميان ياسر عرفات رييس حكومت خودگردان و اسراييل، كنترل و سركوبي گروههاي اسلامي از جمله جهاد اسلامي فلسطين توسط حكومت خودگردان بوده است. سازمان جهاد اسلامي فلسطين، اهداف خود را با اهداف جمهوري اسلامي ايران بويژه در مورد رژيم صهيونيستي و قضيه فلسطين يكسان مي بيند و از نظر ايدئولوژيكي خود را به جمهوري اسلامي ايران بسيار نزديك مي‎پندارد و از سوي ديگر از حمايت هاي سياسي و رواني جمهوري اسلامي ايران نيز بهره مند مي‎گردد و از اين نظر نيز دلگرمي كافي جهت ادامه مبارزه با اشغالگران را بدست مي آورد. بنابراين جهاد اسلامي در راستاي اهداف جمهوري اسلامي ايران در زمينه صلح كه ضمناً آنها را اهداف خودش نيز تلقي مي كند، گام برمي دارد و چون همانند ايران، روند صلح اعراب و اسراييل را غير منطقي و ناعادلانه و به ضرر كامل مسلمانان منطقه و فلسطيني ها قلمداد مي كند، با اين روند آمريكايي به مخالفت پرداخته و اقدامات مقتضي را جهت بازدارندگي صلح بعمل آورده است.
حماس و نقش بازدارندگي ايران در روند صلح
حركت مقاومت اسلامي فلسطين (حماس)، يكي از گروههايي است كه جمهوري اسلامي ايران از طريق آن در روند صلح خاورميانه ايجاد بازدارندگي مي كند. اگرچه حماس همانند حزب الله لبنان و حتي جهاد اسلامي فلسطين به جمهوري اسلامي ايران نزديك نيست، ولي به اندازه كافي ديدگاههاي حماس نسبت به رژيم صهيونيستي، مساله فلسطين و اهميت و جايگاه والاي آن در جهان اسلام و همچنين اهداف و منافع اين گروه در روند صلح با ديدگاهها و اهداف و منافع جمهوري اسلامي ايران در مسايل ذكر شده، نزديك و هماهنگ مي باشد و از سوي ديگر حماس نيز تقريباً در سطح حزب الله و جهاد اسلامي ايران به اندازه كافي توانسته و مي تواند از طريق حماس در معادلات منطقه اي مشاركت و تاثير داشته باشد و روند صلح راكند و مانعي بر سر راه آن ايجاد نمايد.
حماس نيز مانند ايران معتقد است كه رژيم صهيونيستي، رژيمي غاصب، غير قانوني، نژاد پرست، توسعه طلب و غير قابل مذاكره مي باشد و با هر گونه اقدام و سياستي كه باعث تثبيت و امنيت اين رژيم گردد، مخالف است. در نتيجه استقرار صلح آمريكايي را كه طي آن جهاد اسلام و اعراب بازنده اصلي و اسراييل و آمريكا برنده اصلي اين ميدان خواهند بود، مردود دانسته و با اقدامات سياسي، اجتماعي، تبليغاتي و نظامي توانسته بر روند صلاح بازدارندگي ايجاد نمايد.
حماس با توجه به توانايي هاي بالقوه و بالفعل و نفوذ فوق العاده مردمي، تشكيلات وسيع، گسترده و مقتدري را در دخل سرزمين اشغالي فلسطين و خارج از آن ايجاد كرده و از طريق اين تشكيلات است كه نقش فوق العاده اي را در مساله فلسطين ايفا مي نمايد. اگرچه حماس نيز همانند ساير گروههاي اسلامي مخالف صلح، توانايي توقف كامل روند صلاح را ندارد، اما قادر است كه از عادي سازي روابط بين اسراييل و ملل اسلامي و عربي مانع شده و نقش مهمي را در اين زمينه ايفا نمايد و در هر صورت به عنوان يك نيروي بازدارنده روند صلح مطرح مي باشد ولي به اندازه حزب الله و جهاد اسلامي، موضعگيريهايش تند و حاد نيست.

خالد مشعل رييس دفتر سياسي حماس، ضمن ستايش از حملات شهادت طلبانه ضد اسراييلي گفت، مقاومت تنها زباني است كه اسراييل مي فهمد. وي گفت به عمليات انتحاري كه از سوي قهرمانان ما به اجرا در مي آيد، تنها راه مقابله با دشمن است و جناياتش را عليه مردم ما متوقف مي‎كند.
-جنبش حماس اعلام كرد كه با تشكيل يك كشور مستقل فلسطيني در اراضي اشغالي سال 1967 حمايت مي كند اما در عين حال حاضر نيست دولت اسراييل را به رسميت بشناسد. محمود الزهار از اعضاي رهبري حماس گفت، جنبش حماس بدون عقب نشيني از مواضع استراتژيك خود، از تشكيل يك كشور مستقل فلسطيني در قلمرو مرزهاي 1967 حمايت مي كند.
فشار غرب و آمريكا بر ايران در پي حمايت از مقاومت فلسطين
در اين مقطع زماني دو جريان به موازات يكديگر عليه جمهوري اسلامي ايران و گروههاي جهادي فلسطين شكل گرفت:
1-جمهوري اسلامي ايران آماج حملات ناجوانمردانه غرب بويژه امريكا و صهيونيسم قرار گرفت و به عنوان حامي تروريسم و مختل كننده صلح منطقه اي و امنيت جهاني معرفي گرديد. امريكا تحريمهاي وسيعي را عليه ايران به مرحله اجرا گذاشت و لغو تحريمها را موكول به پذيرش قرارداد صلح غزه اريحا نمود. جو رواني و تبليغاتي عليه ايران به اندازه اي شديد شد كه حتي برخي از دوستان جمهوري اسلامي ايران در منطقه و جهان توصيه مي كردند كه اظهار نظر ايران مبني بر ناعادلانه بودن طرح صلح به صلاح نمي باشد و ايران را در صحنه جهاني منزوي خواهد كرد زيرا نمي توان برخلاف جهت مسير رودخانه خروشان كنوني شنا كرد، بنابراين چاره اي جز پذيرش اين بي‎عدالتي نيست زيرا ايران به تنهايي نمي تواند در برابر تمام كشورهاي غرب و متحدان عرب آنها بايستد. اما جمهوري اسلامي ايران با تكيه بر سنت لايتغير الهي مبتني بر وعده پيروزي حق و زوال باطل و با اتكال به خداوند تبارك و تعالي همچنان بر مخالفت خود تاكيد نمود و از تاييد قرار داد صلح امتناع ورزيد و بر شكست محتوم آن به دليل ناعادلانه بودنش پافشاري كرد.
2-به موازات فشارهاي وسيع و گسترده عليه ايران، تحركات امريكا و اسرائيل براي سوق دادن ساف به سوي خلع سلاح گروههاي جهادي و دستگيري نيروهاي وابسته به تشكيلات حماس و جهاد اسلامي آغاز گشت هدف اصلي اين بود كه بر اساس توافقنامه صلح تشكيلات ساف دقيقاً به تعهد خود مبني بر مقابله با نيروهاي مخالف اسرائيل و روند صلح وفا كند و با ايفاي نقش پليس براي حفظ امنيت اسرائيل به سركوب مبارزان فلسطيني مبادرت ورزد تا از اين طريق جنگ فلسطيني با فلسطيني متحقق گردد.
جمهوري اسلامي ايران به شدت عليه اين توطئه قيام نمود و آن را افشا كرد و نيروهاي جهادي را از افتادن در چنين دامي بر حذر داشت گروههاي جهادي بويژه جنبش مقاومت اسلامي (حماس) و سازمان جهاد اسلامي فلسطين ضمن پافشاري بر ناعادلانه بودن قرارداد صلح غزه اريحا اعلام داشتند هرگز اجازه نخواهند داد جنگ فلسطيني با فلسطيني به مرحله اجرا درآيد.


 

فصل ششم – بخش دوم
کنفرانس تهران


 

کنفرانس تهران در حمایت از انتفاضه مردم فلسطین
كنفرانس حمايت از انتفاضه مردم فلسطين كه در ارديبهشت ماه 1380 در تهران برگزار شد در غرب و اسرائيل بازتاب هاي گوناگوني داشت. تلاش گروه هاي طرفدار اسرائيل در امريكا اين بود با استفاده از تبليغات گسترده در خصوص برگزاري اين كنفرانس در تهران، سياست مداران امريكايي را به ادامه سياست خصمانه عليه ايران تشويق نمايند.
اهداف اين كنفرانس حمايت معنوي و مادي بيشتر از مردم فلسطين بود خالد مشعل، از رهبران حماس، در اين كنفرانس گفت كه ما خواهان يك تصميم سياسي براي پذيرش مسئوليت مقاومت فلسطين، حمايت مالي و حمايت نظامي هستيم.
نمايندگان تعداد زيادي از كشورهاي اسلامي، عربي و جناح هاي مختلف فلسطيني بيش زا 30 هيئت پارلماني متشكل از 100 نماينده مجلس از كشورهاي عربي و اسلامي و نمايندگان سازمان هاي غير دولتي فلسطيني در اين كنفرانس شركت داشتند.
اين تعداد از جهتي براي تحليكگران شگفت انگيز است؛ زيرا همواره به اين موضوع اشاره مي كردند كه كشورهاي عربي از سياست ايران در قبال فلسطين حمايت نمي كنند و تا قبل از برگزاري اين كنفرانس، رسانه هاي غربي تلاش داشتند تا اين موضوع را القا نمايند كه فلسطين، مسئله اي عربي است و ارتباطي با ايران ندارد.
گيل سدان، تحليلگر يهودي، اعتقاد دارد كه ايران با برگزاري كنفرانس حمايت از انتفاضه فلسطيني، خواهان تقويت جبهه ضد اسرائيلي است، زيرا در حال حاضر رژيم اسرائيل در وضعيت بسياري بي ثباتي قرار دارد. وي مي افزايد كه ايران در چند سال گذشته تلاش فراواني نمود تا مبارزه عليه اسرائيل را از ماهيت عربي آن، به ماهيت اسلامي تغيير دهد و ايران توانست با برگزاري اين كنفرانس جايگاه ويژه اي را به دست آورد.
در اين كنفرانس به سخنان آقاي محتشمي اشاره مي شود كه، خواهان نابودي رژيم صهيونيستي است و گفت: «اگر جهان اسلام بخواهد با اين خنجر در قلب مسلمانان زندگي كند بايد مرگ تدريجي را بپذيرد» سخنان آقاي خاتمي نيز در اين كنفرانس مورد توجه اين تحليلگران صهيونيستي قرار گرفت. آقاي خاتمي مطابق معمول خواهان تشكيل دادگاه بين المللي براي محاكمه رهبران اسرائيل به عنوان جنايتكاران جنگي است. اعتقاد به نابودي رژيم اسرائيل را دارد ولي روشي كه توصيه مي كند برگزاري همه پرسي براي همه مردم فلسطين اعم از يهودي، مسيحي و مسلمان براي تاسيس دولتي مستقل است كه پايتخت آن بيت المقدس باشد.
تحريف واقعيت ها به وسيله يهوديان
موضوع تحريف واقعيت جنگ جهاني دوم و آدم سوزي يهوديان در چند سال اخير، بين صاحبنظران مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفته است. حتي تعدادي از اين افراد چون روژه گارودي، محقق فرانسوي، به علت افشاي بعضي از اين واقعيت ها در فرانسه محاكمه شده است. طرح اين موضوع همواره با مخالفت صهيونيست ها و حاميان آنان در غرب مواجه شده است. باز به اظهار آيت الله خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي، اشاره مي كند كه در آن آدم سوزي يهوديان اغراق آميز عنوان شده و به همكاري نازي ها و يهوديان اشاره شده است. وي بخشي از اظهارات ايشان را مي‎آورد كه در آن تاكيد كرده اند كه «اسرائيل بايد با زبان زور سخن گفت».
موضوع تحريف واقعيت هاي آدم سوزي يهوديان به وسيله يورگن گراف، مدير موسسه بررسي تاريخي در سوئيس، آغاز شد. او به علت مردود دانستن آدم سوزي يهوديان از سويس گريخت و به ايران پناهنده شد. گراف تلاش داشت تا كنفرانسي در اين زمينه در مارس 2001 در بيروت برگزار كند كه با مخالفت رفيق حريري، نخست وزير لبنان، مواجه شد و تلاش‎هاي وي براي برگزاري آن در آن زمان نيز مورد مخالفت عبدالله دوم، شاه اردن قرار گرفت.
دستاوردهاي كنفرانس حمايت از انتفاضه در تهران
«تقويت جايگاه جمهوري اسلامي ايران در بين مردم فلسطين و كشورهاي اسلامي»
تفاوت عمده اي كه اين كنفرانس با ساير گردهمايي هاي ديگر كه براي حمايت از فلسطين تشكيل شده است، دارد ارائه راه كارهاي عملي براي مقابله با اسرائيل بوده است. علاوه بر اين، ايران توانست با برگزاري اين كنفرانس تا حدي با موضوع فلسطين، در جهان اسلام جايگاه ويژه اي براي خود به دست آورد و حضور نمايندگان كشورهاي اسلامي غير عرب موجب شد تا ماهيت اسلامي مبارزه مردم فلسطين عليه اسرائيل تقويت شود.
به طور كلي، در بررسي بازتاب كنفرانس حمايت از انتفاضه مردم فلسطين، مي توان به موارد زير اشاره كرد:
1) تحليكگران غربي و اسرائيلي معتقدند كه جناح هاي سياسي در ايران علي رغم وجود اختلاف نظرها در موضوع فلسطين، اتفاق نظر دارند و خواهان نابودي اسرائيل هستند. از نظر اين افراد، جناح هاي اصلاح طلب و محافظه كار ايراني، در حمايت از مردم فلسطين با يكديگر اختلاف نظر ندارند.
2) نكته اي كه نگراني و حيرت اين تحكيلگران را برانگيخت، حضور چشمگير نمايندگان گروه هاي مختلف فلسطيني از طرفداران عرفات گرفته تا مخالفان وي و هم چنين نمايندگان كشورهاي اسلامي بوده است. اين نشان مي دهد كه استراتژي اسرائيل و بعضي از كشورهاي عربي و تاييد آن بر اين مسئله كه فلسطين موضوعي عربي و فلسطيني است، شكست خورده است و اين كنفرانس تا حدي ماهيت اسلامي موضوع فلسطين را به عرصه بين المللي بازگرداند.
3) موضوعي كه نگراني مقام هاي اسرائيلي و امريكايي را برانگيخته است، نقش حزب الله در مقاومت مردم فلسطين عليه اسرائيل است. استراتژيست هاي نظامي اسرائيل از طرفي مطرح مي كنند كه ايران با استفاده از حزب الله با گروه هاي فلسطيني ارتباط دارد و كمك هاي نظامي در اختيار آنان قرار مي دهد، و از طرف ديگر معترف اند كه پيروزي حزب الله موجب شد تا گروه هاي فلسطيني به اين نتيجه برسند كه مي توانند به اسرائيل از لحاظ نظامي فشار وارد آورند. اين موضوع در بين بعضي از صاحب نظران وجود دارد كه اسرائيل با خروج از لبنان تا حدي توان بازدارندگي خود را از دست داده است و حتي در زمان خروج اسرائيل از جنوب لبنان، بعضي از نظاميان و حتي شارون به همين علت، با خروج اين رژيم از جنوب لبنان مخالف بودند.
به نظر مي رسد كه براي اولين بار است كه موضوع تحريف واقعيت هاي آدم سوزي يهوديان در جنگ جهاني دوم به طور رسمي مطرح مي شود و اين استراتژي باعث خشم و نگراني اسرائيل شده است. اسرائيل همواره از آدم سوزي يهوديان براي دريافت كمك مالي و هم چنين حمايت سياسي از كشورهاي مختلف استفاده مي كند و در حال حاضر نيز دعاوي حقوقي در كشورهاي اروپايي براي پرداخت غرامت يهوديان در جريان است. آلمان اخيراً موافقت نمود تا مبلغ قابل ملاحظه اي را به يهوديان به عنوان خسارت پرداخت نمود. طرح اين قضيه اگر در دراز مدت مورد پي گيري قرار گيرد، مي تواند به عنوان اهرمي براي اعمال فشار عليه اسرائيل در مجامع بين المللي استفاده شود.
4) در پايان بدون ترديد مي توان گفت كه برگزاري اين كنفرانس جايگاه جمهوري اسلامي ايران را در بين مردم فلسطين و كشورهاي اسلامي تقويت كرد. در مقابل عاملي شد تا گروه هاي طرفدار اسرائيل در امريكا بتوانند با استفاده از آن، سياست هاي امريكا عليه ايران مانند تحريم هاي اقتصادي را تشديد كنند.
کنفرانس تهران در تشکیل دادگاه بین المللی جنایات جنگی
تحلیلگران اسراییلی از این که کنفرانس حمایت از انتفاضه مردم فلسطین، خواهان تشکیل دادگاههای بین المللی برای محاکمه رهبران اسرائیل به عنوان جنایتکار جنگی است، ابراز نگرانی می کنند. به نظر می رسد، یکی از علت هایی که کنگره امریکا با عضویت امریکا در دادگاه بین المللی جنایت های جنگی مخالفت می کند ترس از این احتمال است که در آینده، متحدان این کشور چون اسرائیل به اتهام ارتکاب جنایات جنگی، محاکمه شود.
در قطعنامه نهایی این کنفرانس که به امضای 30 کشور رسیده است، تاسیس دادگاه بین المللی برای محاکمه جنایتکاران جنگی اسرائیلی مطرح شده است و هم چنین از امریکا برای حمایت های سیاسی، نظامی و اقتصادی ای که از اسرائیل می کند، انتقال شده است.
سازمان كنفرانس اسلامي و نقش بازدارندگي ایران در روند صلح
سازمان كنفرانس اسلامي از ديگر راه هايي است كه جمهوري اسلامي ايران از طريق آن توانسته تا حدودي در برابر روند ناعادلانه صلح، نقش مخالف و بازدارنده ايفا كند.
اگرچه اعضا و عوامل موثر در اين سازمان با نقش و مواضع ايران در رابطه با رژيم صهيونيستي و مساله صلح، هماهنگي و همنوايي مطلوبي نداشتند ولي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك عضو موثر و با نفوذ سازمان، موفق گرديد برخي از مصوبه هاي اين سازمان را به تاييد و تصويب اعضا رسانده و يا در تغيير بندها و مصوبه ها اعمال نظر كند. از سوي ديگر، سازمان كنفرانس اسلامي همواره به عنوان تريبوني براي اعلام موضع جمهوري اسلامي ايران در برابر مسايل مختلف منطقه و جهان از جمله مساله صلح خاورميانه مطرح بوده است. همچنين ايران در حاشيه اجلاس مختلف و در مصاحبه ها، ملاقاتها و رايزني ها و چانه زني هاي سياسي متعددي كه انجام مي دهد، مراتب نارضايتي و نگرني خود را از روند صلح غير عادلانه اعراب و اسراييل اعلام مي نمايد و از اين جهت نيز به نوعي نقش بازدارندگي خود را در روند صلح ايفا مي كرده و مي نمايد.
براي مثال در ششمين اجلاس سران كشورهاي اسلامي در داكار بنگلادش در دسامبر 1991، زماني كه در بيانيه پاياني اجلاس، كلمه «جهاد» براي آزادي قدس شريف حذف و واژه «تلاش» جايگزين آن گرديده و مذاكرات صلح مادريد مورد تاييد قرار گرفت، جمهوري اسلامي ايران نسبت به آن واكنش تندي نشان داد و دكتر ولايتي وزير امور خارجه وقت جمهوري اسلامي ايران طي يك مصاحله مطبوعاتي گفت، جمهوري اسلامي ايران اساساً مخالف هرگونه حركت و قطعنامه اي است كه در آن، كنفرانس صلح مادريد به رسميت شناخته شود جمهوري اسلامي ايران اين قطعنامه را به دليل پذيرش كنفرانس مادريد قبول نكرد. يكي از آثار مثبت حضور مقامات عالي رتبه جمهوري اسلامي ايران در اجلاس داكار، تاكيد كنفرانس بر قطعنامه 3379 مجمع عمومي سازمان ملل متحد مبني بر اين كه «صهيونيسم معادل نژاد پرستي» مي باشد، بوده است. در شرايطي كه رژيم اسراييل، تلاش بين المللي گسترده اي را به منظور لغو اين قطعنامه از سوي مجمع عمومي سازمان ملل متحد سامان مي داد، تاكيد كنفرانس سران بر قطعنامه 3379، يك پيروزي سياسي براي جمهوري اسلامي ايران به عنوان پيشنهاد دهنده اين طرح و تلقي شده است.
و يا در هشتمين كنفرانس سران كشورهاي اسلامي در سال 1997 نيز جمهوري اسلامي ايران توانسته به عنوان ميزبان اجلاس، تاثير بيشتري را در روند مصوبه ها در محكوميت رژيم صهيونيستي و مساله صلح بر جاي گذارد. به طوري كه در بيانيه پاياني اجلاس تهران در خصوص مسايل مربوط به فلسطين، صلح و رژيم صهيونيستي آمده است كه اشغال فلسطين عربي شامل قدس شريف، ارتفاعات جولان در سوريه و جنوب لبنان را محكوم مي كنند.
مقاومت استوار مردم فلسطين و لبنان و سوريه را در برابر اشغالگري اسراييل مي ستايند. آزادي كليه سرزمين هاي اشغالي عربي و اعاده حقوق مردم فلسطين را مي خواهند. سياستها و اعمال توسعه طلبانه اسراييل مانند احداث و گسترش شهركهاي يهودي نشين در سرزمين هاي اشغالي فلسطين و اعمالي را كه براي تغيير وضعيت جغرافيايي و جمعيتي شهر مقدس قدس صورت مي‎گيرد، محكوم مي كنند. بر ضرورت توقف عمليات تروريستي دولتي توسط اسراييل تاكيد مي‎كنند بازنگري هرگونه همكاري نظامي با اسراييل با هدف قطع كامل آن را خواستارند. ايجاد منطقه عاري از كليه سلاحهاي كشتار جمعي و ضرورت پيوستن اسراييل به معاهده عدم اشاعه سلاحهاي هسته اي و قرار گرفتن كليه تاسيسات اتمي را تحت نظارت آژانسهاي بين المللي انرژي اتمي خواهانند و همچنين بر عزم و اراده خود براي بازپس گيري قدس شريف و مسجد الاقصي و اعاده حقوق ملي فلسطين و تاكيد مي كنند.
 


 

فصل ششم – بخش سوم
پیروزی حماس در انتخابات


 

پیروزی جنبش حماس در انتخابات شهرداری ها «نوار غزه»
پیروزی قاطع جنبش مقاومت اسلامی حماس در انتخابات شهرداری ها که نتایج نهایی آن دیروز اعلام گردید، مهم ترین پیام سیاسی ملت فلسطین به رژیم صهیونیستی و جهان در زمینه حقیقت احساسات این ملت نسبت به سازش هایی است که اکنون در اتاق های تاریک {سازش} صورت می گیرد.
این پیروزی (75 کرسی در برابر 39 کرسی جنبش فتح یعنی دستیابی به 7 حوزه از 10 حوزه انتخاباتی ) تمامی مفاهیم، معادله ها و دسته بندی ها را که بر اساس آن میزان قوا در داخل فلسطین ارزیابی می شد، برهم زد. این پیروزی همچنین تمامی تصورات را در این زمینه که گروه های غیر اسلامی امور را داخل فلسطین به دست می گیرند و با طرف "اسرائیلی" به منظور رسیدن به سازش نهایی در زمینه قضیه فلسطین به مذاکره می نشینند، برهم زد.
اهمیت این دگرگونی سیاسی فلسطینی را می توان در نکات زیر خلاصه کرد:
1ـ این انتخابات که جنبش اسلامی برای اولین بار در آن شرکت کرد، تمامی دیدگاه های گذشته را در زمینه نمایندگی این جنبش برای ملت فلسطین اثبات کرد. نتایج این انتخابات همچنین اشتباه بودن برآوردهای اغلب مراکز نظر سنجی که غیر علمی هستند و جریان های مشکوکی به منظور گمراه کردن مردم با ارائه آمارهای غیر دقیق در آن دست دارند، ثابت کرد. این مراکز مدعی شده بودند که 20 درصد ملت فلسطین به این جنبش رأی خواهند داد.
2ـ این انتخابات و نتایج آن ثابت کرد که جنبش آزادیبخش فلسطین (فتح)، حزب حاکم، دیگر قادر به اداره توده فلسطینیان نیست زیرا رهبری آن از همگامی با تغییرات حاصله در توده ملت و فهم جریان های نو ظهور در بین آن عاجز مانده است.
3ـ رأی مثبت به حماس یعنی رأی مثبت به نفع مقاومت، عملیات شهادت طلبانه، حق بازگشت، مخالفت با فساد و دست اندرکاران آن و سازش های بی سرانجام است.
4ـ این نتایج تمامی ادعاهای ساختگی هواداران سازش را که گفته بودند ملت فلسطین از حماس و گروه های دیگر مبارزان فلسطینی به سبب عملیات های شهادت طلبانه و حمله موشکی آن به شهرک های "اسرائیلی" در داخل سرزمین اشغالی 48 و خارج از آن خسته شده اند، آشکار ساخت. همه حوزه های انتخاباتی که جنبش حماس در آن پیروز شده است، بیش از همه با یورش و عملیات های تلافی جویانه صهیونیست ها در پاسخ به عملیات های مقاومت و موشکباران رو به رو بوده است. نتایج مذکور همچون صاعقه بر سر کابینه "اسرائیل" و آریل شارون رئیس آن فرود آورد و پس از آن آقای محمود عباس را با کابوس های وحشتناکی رو به رو ساخت به ویژه که او به امید اجرای نقشه راه خود را برای مذاکراه آماده کرده بود.
ملت فلسطین در اولین تجربه انتخاباتی دو حقیقت را ثابت کرد، اینکه به درجه بالایی از حس ملی و آگاهی سیاسی رسیده است و به این نتیجه دست یافته است که آمریکایی ها و "اسرائیلیان" می خواهند انتخابات فلسطین به موفقیت آقای عباس در ریاست تشکیلات خودگردان منجر شود به ویژه که او خود را برای بازگشت به سفره مذاکره با رژیم صهیونیستی به امید اجرای طرح نقشه راه آمده می کرد. شارون اکنون می فهمد که ترورها و کشتارها و تخریبی که در طول چهار سال گذشته مرتکب شده است به هیچ وجه جنبش های مقاومت را تضعیف نکرده و موجب پراکنده شدن ملت فلسطین از اطراف این جنبش ها نشده است، بلکه توان و صلابت این مقاومت و گروه های مبارز را در میان ملت فلسطین ریشه دارتر کرده است.[80]
پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی
پیام مهمی که انتخابات چهارشنبه 25/1/2006 داشت رو آوردن یک جنبش مسلحانه به مبارزه دموکراتیک است.هر چند حماس رسما نپذیرفته است که سلاح را کنار بگذارد اما از امروز حماس دیگر تنها یک جنبش مسلح برای نابودی اسرائیل نیست بلکه به حزب حاکم در دولت و مجلس فلسطین تبدیل شده است و حزب حاکم شدن نیز الزاماتی دارد که حماس نمی تواند خود را از آن الزامات مستثنا نماید
نتايج رسمی انتخابات پارلمانی فلسطين حکایت از پیروزی قاطع جنبش انقلابی حماس دارد. این گروه مسلح فلسطینی با به دست آوردن 76 کرسی از مجموع 132 کرسی، به اکثريت قاطع در پارلمان دست یافت .الفتح ، حزب حاکم کنونی تنها با کسب 43 کرسی تن به شکست سنگینی داد. احمد قریع به روش کاملا غربی و دموکراتیک داوطلبانه با قبول شکست حزب مطبوعش استعفا نمود و محمود عباس رئیس تشکیلات خودگران بلافاصله از حماس خواست تا دولت جدید را تشکیل بدهند.نکته حائز اهمیت مشارکت 77 درصدی مردم فلسطین در این همایش دموکراسی بود که برای محافل خبری و افکار عمومی دنیا بسیار شگفت انگیز بود. سابقه شکل گیری جنبش حماس به اواخر دهه 1960 باز می گردد که ظاهرا در ابتدای کار همچون شاخه ای کوچک از گروه اسلامی اخوان المسلمين در سرزمين های اشغالی باريکه غزه و کرانه باختری رود اردن بوده است. تا 1981، حماس نفوذ خود را در سرزمين های اشغالی گسترش داد و گفته می شود در سال 1980، حماس به عنوان يک سازمان سياسی و خيريه در اسرائيل ثبت شده است اما با قرار گرفتن شيخ احمد ياسين در مقام رهبری این جنبش در اواسط اين دهه، حماس به تدريج به تلاش عملی از جمله از طريق اقدامات مسلحانه عليه اسرائيل گرايش يافت و فعالانه از انتفاضه فلسطينيان حمايت کرد.پیام مهمی که انتخابات چهارشنبه داشت رو آوردن یک جنبش مسلحانه به مبارزه دموکراتیک است.هر چند حماس رسما نپذیرفته است که سلاح را کنار بگذارد اما حماس دیگر تنها یک جنبش مسلح برای نابودی اسرائیل نیست بلکه به حزب حاکم در دولت و مجلس فلسطین تبدیل شده است و حزب حاکم شدن نیز الزاماتی دارد که حماس نمی تواند خود را از آن الزامات مستثنا نماید. بی تردید از مهمترین الزمات حزب حاکم شدن آنست که باید در چارچوب قواعد و مقررات حقوق بین الملل و در راستای برقرای صلح و ثبات حرکت نمود و با این اوصاف حماس میان حکومت و جنبش مسلحانه بودن ناگزیر از انتخاب اولی است. در انتخابات پارلمانی دوره قبل و انتخابات ریاست حکومت خودگردان، حماس از شرکت در آن امتناع ورزید و آندو انتخابات را تحریم نمود اما با شرکت در این انتخابات یک گام مهم وبلند بسوی دموکراتیزه شدن ساختار و عملکردش برداشت. پیام دیگر این پیروزی میزان پایگاه رهبران حماس در میان مردم فلسطین است.مردم با مشارکت گسترده خود در کلان قضیه حضور مسالمت آمیزشان برای رشد و تعالی فلسطین را به نمایش گذاشتند و از سوی دیگر نسبت به روش الفتح و وابستگان آن در حکومت خودگردان اعتراض سر دادند. شایعات در خصوص فساد مالی و سوء استفاده های کلان حاکمان دولت خودگردان در جای جای مطبوعات غرب به چشم می خورد .بسیاری از وابستگان الفتح و در رأس آن رهبر فقید ایشان یاسر عرفات دارای املاک و خانه های اشرافی متعددی در اروپای غربی و سواحل آفریقای شمالی هستند و این در حالی است که منابع تأمین آنها از ردیف کمک کشورهای عربی و اسلامی به دولت خودگردان و نیز کمکهای اتحادیه اروپا می باشد.


 

بررسی علل پیروزی و آینده تشکیلات حماس
فلسطینیان ساکن قدس و کرانه باختری و نوار غزه در تاریخ 25/1/2006م. مهم ترین انتخابات تاریخ خود را برای گزینش نمایندگانشان در مجلس قانونگذاری برگزار کردند.
این انتخابات نتایجی در پی داشت که مهم ترین آنها به شرح ذیل است:
1. مشخص شدن توان ملت فلسطین بر اداره سالم و نظم بخشی دقیق و پذیرش متقابل. این امر با تاکید بر برگزاری انتخابات و مدیریت خوب آن، کاملا آشکار است.
2. عملکرد جدی کمیته مرکزی انتخابات و شفافیت آن و پایداری این کمیته در برابر باج خواهی ها و فشارها. این موضوع از مهم ترین عوامل برگزاری آرام انتخابات و پایان سالم آن بود. به همین سبب من معتقدم این کمیته مستحق تجلیل و قدردانی از سوی همه است به گونه ای که متمدن بودن ما را نشان دهد و مبنای صحیحی برای فعالیت سالم و مثبت در تمام عرصه های زندگی باشد.
3. مشارکت گسترده سیاسی احزاب و گروه ها و شخصیت ها و مشارکت گسترده مردمی در انتخاب و اختیار. این امر نشان دهنده عمق آگاهی سیاسی فلسطینیان و علامت مهمی از علائم پویایی سیاسی فلسطینیان مبتنی بر درک و آگاهی و فهم مسئولیت ها و حقوق است.
4. شکست کلیه دخالت های بیگانه از جمله دخالت ها و مانع تراشی ها و عملیات گسترده بازداشت که "اسرائیل" در پیش گرفت و تهدید هایی که این رژیم و اتحادیه اروپا و دولت آمریکا در جهت مخالف برگزاری انتخابات انجام دادند و فشارهایی که به شکل باج خواهی علنی مطرح شد. این فشارها و باج خواهی ها از طرق مختلف از جمله اعطای کمک های مالی و سیاسی و امنیتی یا تهدید به عدم حمایت حماس صورت پذیرفته است. نکته ای را که باید بدانیم و درک کنیم این است که این روش ها همچنان ادامه دارد و تا زمانی که اشغالگران و استبداد وجود دارد، آنها نیز ادامه دارند.
5. تاثیر معکوس تلاش های تبلیغاتی و جنگ رسانه ای و جنگ روانی پلیدی که برخی علیه جنبش حماس به راه انداخته اند. این جنگ تبلیغاتی با انتشار بیانیه های مشکوک و مجهول و وارونه جلوه دادن حقایق و داستان پردازی های خیالی و انتشار نشریه هایی که منبع آنها مشخص نیست، پیگیری شد.
6. ادامه تغییر در نقشه سیاسی. نتایج نشان داد که جنبش "حماس" که روند رو به رشدش به وضوح در انتخابات شهرداری ها مشخص بود، با کسب اکثریت در مجلس قانونگذاری همچنان در حال رشد است، کما اینکه نتایج بر رکود هر چه بیشتر حزب حاکم در طول سال های گذشته صحه گذاشت و نیز نشان داد که جناح فتح در فلسطین همچنان ناتوان است و از نظر فکری و عملی کاملا ناتوان شده است.
با توجه به آنچه بیان شد حادثه انتخابات فلسطین در همه عرصه ها بسیار مهم بود و بر اساس آن مردم فلسطین از مرحله ای به مرحله دیگر و از فکر و رفتاری به فکر و رفتار دیگری منتقل شدند که این امر نیازمند آن است که دلایل حقیقی وضع احزاب و گروه ها در عرصه فلسطین را بررسی کنیم.
علل ناکامی فتح
1. فقدان نظام فکری مشخص در جنبش. فتح به مبانی فکری و فلسفی اسلامی یا خاصی وابسته نیست و آنچه بر روابط داخل سازمانی آن حکم می کند، یک نظام اداری صرف است که با ادامه بحران های داخلی این جنبش، این قواعد اداری نیز از بین رفته است. نبود نظام جامع فکری موجب شد که اعضای آن از همه گونه اعتقادات اسلامی و ملی و کمونیستی و نژادی باشند و هر یک اهداف ویژه خود را دنبال کند و یک وحدت و انسجام فکری در این جنبش وجود ندارد.
2. فقدان نظام جامع و اساسنامه عام فهم. به همین سبب اعضای جنبش بیش از آنکه به سازمان وابسته باشند به شخص یا رهبر وابسته اند و به همین سبب بود که برخی به یاسر عرفات و برخی به ابو ایاد و برخی به ابوجهاد یا غیره وابسته بودند. این وضع تا آنجا پیش رفت که حتی گروه های نظامی با نام گردان های الاقصی به وجود آمد و هر یک از این گروه ها به یک رهبر سیاسی یا فرمانده فلان سازمان امنیتی وابسته است.
3. تناقض میان برنامه های اعلام شده. به همین علت برخی از رهبرانش مذاکره را تنها راه حل می دانند و برخی دیگر مقاومت مسلحانه را یگانه گزینه مورد پذیرش خود اعلام می کند و گروهی نیز منادی اختلاط میان آن دو گزینه هستند. در جایی هم وزیر یا حتی رئیس تشکیلات خودگردان در رسانه ها اعلام می کند که عملیات نظامی که یک جوان مبارز عضو جنبش فتح انجام داده است" تروریستی" است و به نفع ملت فلسطین نیست. در چنین وضعی این مبارز که جان خود را در دست گرفته و مبارزه می کند، چگونه می تواند به آن رهبری که کارش را محکوم کرده است، اعتماد کند و بر همین اساس ملت فلسطین در طول سال های اخیر از وضعیت داخلی فتح دچار سردرگمی شد.
4. تک روی جنبش فتح در امضای توافقنامه های ننگین به بهانه آنکه "این تنها راه ممکن بود" و تبدیل این طرح ها به پروژه های فردی و سودآوری که هیچ ارتباطی به فتح یا تشکیلات خودگردان یا ملت یا فلسطین نداشت.
5. ناتوانی فتح در اداره تشکیلات خودگردان و ناتوانی در از بین بردن فساد و مفسدانی که برخی آنان از رهبران مهم و نمادهای اصلی فتح به شمار می آمدند. برخی از همین رهبران فتح به نام همین جنبش تشکیلات خودگردان را به مرکز فساد سیاسی و امنیتی و اقتصادی و اجتماعی تبدیل کردند و ملت فلسطین از این فساد مرارت های فراوان چشید و حال آنکه مشکلات ناشی از سرکوبگری و اشغالگری صهیونیست ها را هم تحمل می کرد.
6. فتح حتی به شمار زیادی از اعضای خود و دیگر گروه ها به ویژه جنبش حماس ستم فراوان کرد. این جنبش پس از به دست گرفتن قدرت در تشکیلات خودگردان، زندان ها را از اعضای سایر گروه ها پر کرد و شکنجه های وحشیانه ای علیه آنان روا داشت و حال آنکه سنت های هستی با این اقدام ها مغایر است و سرنوشت ستمگر جز تباهی و سقوط نخواهد بود.
علل پیروزی حماس
پیش از توضیح علل پیروزی حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری و شهرداری ها باید تاکید کنم که این جنبش یک گروه از فرشتگان نیست، بلکه اعضای آن تلاش می کنند و فعالیت دارند و ممکن است که گاهی هم اشتباهی مرتکب شوند، اما دستاوردها و موفقیت های این جنبش بسیار بیشتر از اشتباهاتی است که البته آن هم از برخی اعضا سر زده و تعمدی در کار نبوده است. از جمله علل پیروزی این جنبش می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- جنبش حماس یک حرکت فکری است که ادبیات، نظام و منابع ویژه خود را که از اسلام بر گرفته شده است، دارد و همه فعالیت ها و تحرکات خود را با استناد به این ادبیات که مبدأ و فلسفه و نظم بخشنده و حاکم بر تصمیم گیری های کوچک و بزرگ و راهبردها و راهکارهای آن است، انجام می دهد.
2. تاریخ و تجربه ثابت کرده است که این جنبش یک سازمان مشورتی و نظام مند است و تصمیم گیری های آن بر اساس نظر شخص خاصی نیست. در این جنبش یک مرد و یک حرف معنا ندارد، بلکه این جنبش دارای سازمانی اداری و سیستماتیک است که حرکت و اقدام رهبران و اعضای آن را کنترل و هدایت می کند و ماهیت روابط آن را با کشورها و هیأت ها و احزاب گوناگون مشخص می سازد. این وضعیت هنگامی که بهترین رهبران و بنیانگذاران این جنبش مانند شیخ احمد یاسین و دکتر عبدالعزیز رنتیسی و دیگران به شهادت رسیدند کاملا در عرصه های سیاسی و مبارزه مسلحانه جنبش آشکار بود و ما پس از شهادت این بزرگواران دیدیم که جنبش بیش از پیش منسج تر و یکپارچه تر شد.
3. حماس ادامه حرکت و تلاش های جنبش اسلامی مادر (اخوان المسلمین) است که از بیش از شصت سال پیش تاکنون فعالیت دارد، بنابراین این جنبش به یکباره پای به هستی ننهاده است و تاریخ 14/12/1987 فقط یک مرحله و علامت جدید وباز پویش امور و مواضع و رفتارها بر اساس مقتضای مصلحت عمومی و به عنوان تحول طبیعی فعالیت ها و کشت چندین دهه بود به همین سبب دیدیم که تلاش هایی که برای نابودی این جنبش از سوی رژیم اشغالگر و تشکیلات خودگردان صورت پذیرفت و حتی ترورها و تبعیدها نتوانست از ترقی و پیشرفت این جنبش بکاهد و پس از هر بار تلاش برای نابودی که دشمنان مبذول می داشتند، این جنبش با قدرت و صلابت بیشتری وارد عرصه می شد.
4. صبر و گفت و گو و رازداری در برخورد با سیاست های تشکیلات خودگردان علیه این جنبش. "حماس" هیچ گاه درصدد مقابله یا نشان دادن واکنش به اهانت هایی که تشکیلات خودگردان علیه این جنبش روا داشت و تا زندانی شدن هزاران تن از رهبران و اعضایش نیز انجامید و آنان در این زندان ها به شدت شکنجه شدند و حتی ریش رهبرانش را نیز تراشیدند، بر نیامد. مقامات تشکیلات خودگردان حتی شیخ مجاهد احمد یاسین رهبر و بنیانگذار حماس را نیز در حبس خانگی قرار دادند و بارها تیم های نظامی این جنبش را به صورت غیر مستقیم به اشغالگران تسلیم کردند که ماجرای تیم عملیاتی "صوریف" ـ که اعضای آن در یکی از زندان های تشکیلات خودگردان در اسارت بودند ـ از جمله این اقدامات بود.
5. عملکرد مثبت مؤسسات خدماتی وابسته به حماس. این جنبش در اداره ده ها مؤسسه آموزشی، اجتماعی، ورزشی، پزشکی و غیره ماهرانه عمل کرد و این مؤسسات موفق شدند خدمات گسترده ای به شمار زیادی از مردم فلسطین ارائه دهند. این جنبش همچنین در اداره اتحادیه های دانشجویی و سندیکاها موفقیت های زیادی کسب کرد و نمونه ای زنده و عملی از سلامت افراد آن و نیز مدیریت توانمند ارائه کرد.
6. عملکرد موفق شاخه نظامی. شاخه نظامی جنبش حماس نیز با انجام عملیات شهادت طلبانه و توسعه موشکی توانسته است توازن وحشت را با دشمن برقرار سازد و با تجاوزات و حملات مکرر اشغالگران به مناطق فلسطینی نشین مقابله کند و از طریق آتش بس نیز مهارت خود را در اداره نبرد در زمان های مشخص و افزایش حملات در زمان های دیگر به خوبی به اثبات رساند.
مسئولیت های حماس
1. جنبش حماس باید تماس ها و دیدارهای خود را با همه جریان های داخلی و خارجی افزایش دهد و افکار عمومی را از ایده ها و تصمیمات آینده خود مطمئن سازد و البته این جنبش این بخش از مسئولیت های خود را آغاز کرده است.
2. هواداران جنبش حماس باید به اهمیت و حساسیت وضع کنونی واقف باشند و هر چه بیشتر در برابر این پیروزی که آنان را خادم ملت قرار داده است و نه حاکم بر آنها، فروتنی نشان دهند و این امر را امانت و وظیفه ای بدانند که خداوند متعال و سپس مردم و تاریخ درباره آن از آنها بازخواست خواهد کرد و به همین سبب رفتار و گفتار و نگرش خود را در برابر دیگران بیش از پیش مد نظر قرار دهند.
3. جنبش حماس باید تجربیات جنبش فتح را در طول چهل سال گذشته بررسی کند و اشتباهات و موفقیت های این جنبش را مشخص سازد و در اندیشه و رفتار و عملکرد هر چه بیشتر به آنها توجه کند.
4. کابینه متخصص و متکی بر شایسته سالاری و فرد مناسب در جای مناسب بدون در نظر گرفتن وابستگی حزبی، امروز بیش از پیش ضروری به نظر می رسد و حماس باید افراد شایسته و لایق و البته به دور از شبهات فساد را که در میان همه سازمان ها و گروه ها یافت می شود در جای مناسب بگمارد و در این میان به زیرکی نیاز است تا وزارتخانه های مختلف به گونه ای تقسیم شود تا مصلحت عمومی محقق گردد.
5. موضوعات سیاسی و نوع تعامل با اشغالگران به ویژه در امور خدماتی روزمره و نیز روابط با اتحادیه اروپا و کشورهای ارائه کننده تسهیلات به فلسطینیان، از جمله مسائل است که باید شفاف بیان شود و آشکار گردد.
6. حماس باید در حین خطاب قرار دادن مردم به دشواری کار و مرحله ای بودن کسب موفقیت ها و تعدد مشکلات تاکید کند، زیرا بسیاری از مردم فکر می کنند که راه حل جادویی وجود دارد و حماس برای جلوگیری از واکنش منفی مردم باید به مردم بگوید که تغییر را فورا آغاز می کند، اما برای آنکه شهروندان تغییر را لمس کنند به زمان نیاز است.
ورود خالد مشعل به تهران و حمایتهای رهبر انقلاب
رهبر انقلاب در دیدار رئیس دفتر سیاسی حماس تاكید كردند: پیروزی حماس در انتخابات اخیر فلسطین، یكی از غافلگیری‌های شیرین الهی و تحقق وعده خداوند است. 
به گزارش خبرگزاری فارس، آیت الله خامنه‌ای رهبر انقلاب امروز دوشنبه در دیدار خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس و هیئت همراه پیروزی حماس را در انتخابات اخیر فلسطین، یكی از غافلگیری‌ها‌ی شیرین الهی و تحقق وعده خداوند برشمردند و با اشاره به شرایط سال‌ها‌ی گذشته مردم فلسطین و گروه‌های مبارز افزودند: مردم فلسطین و گروه‌های مبارز در شرایطی كه ظاهراً همه درها به روی آنان بسته بود،دچار یأس و ناامیدی نشدند و به جهاد خود ادامه دادند و در نهایت شاهد تحقق وعده‌های الهی یكی پس از دیگری هستیم و بعد از آزادی غزه پیروزی حماس روی داد كه موجب غافلگیری همه شد.
ایشان این پیروزی‌ها را مرهون مقاومت و ایستادگی ملت فلسطین دانستند و خاطرنشان كردند: ملت فلسطین نشان داد كه ملتی هوشیار، سیاسی و داناست، زیرا فلسطینی‌ها در حالی به حماس رأی دادند كه می‌دانستند این رأی به معنای انتخاب مقاومت و مبارزه با رژیم صهیونیستی است. 
آیت الله خامنه‌ای با اشاره به سخنان آقای خالد مشعل كه از به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی، مذاكره نكردن با این رژیم، بازگشت آوارگان فلسطینی و پایتختی بیت المقدس به عنوان اصول و خطوط قرمز حماس نام برد، افزودند: مواضع حماس بسیار اصولی و صحیح است و تنها راه موفقیت،ادامه این مسیر و رعایت این خطوط قرمز است.
رهبر انقلاب وظیفه دولت‌های اسلامی و ملت‌های ملسمان را در خصوص مسئله فلسطین بسیار خطیر ارزیابی و تأكید كردند: باید با برنامه ریزی صحیح زمینه‌ای فراهم شود تا همه مسلمانان بتوانند با كمك‌های خود در این مسئله مهم جهان اسلام شریك شوند.
ایشان طراحی كمك مالی سالیانه همه مسلمانان را به مسئله فلسطین از جمله راه‌ها‌ی سهیم كردن امت اسلامی در این مسئله دانستند و افزودند: این كمك داوطلبانه ضمن ایجاد ارتباط روحی میان مسلمانان با مسئله فلسطین تأثیر بزرگی در جهان خواهد گذاشت.
آیت‌الله خامنه‌ای همچنین بر لزوم همكاری، همراهی و همدلی همه گروه‌های فلسطینی برای ادامه مسیر و حل مشكلات مردم فلسطین تأكید كردند.
خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس با قدردانی از مواضع جمهوری اسلامی ایران درباره مسئله فلسطین، پیروزی حماس را پیروزی همه امت اسلامی دانست و تأكید كرد:قطعاً جمهوری اسلامی ایران نیز در این پیروزی سهیم است و ما این پیروزی را به ملت ایران نیز تبریك می‌گوییم.
وی پیروزی حماس را در انتخابات اخیر فلسطین لطف الهی و تحقق وعده خداوند دانست و با تأكید بر نقش مقاوت و خون شهدا در این پیروزی افزود:انتخاب مردم فلسطین انتخابی آگاهانه بود و آنان با درك شرایط و فشارها، در واقع به اسلام، مقاومت و اصلاح و تغییر رأی دادند.
خالد مشعل با اشاره به فشارهای تبلیغاتی، سیاسی و اقتصادی غرب به ویژه آمریكا و همچنین صهیونیستها بر ضد حماس و مردم فلسطین تصریح كرد:حماس بدون كوچكترین عقب نشینی از مواضع اصولی و خطوط قرمز خود در شرایط جدید به پیش خواهد رفت و با كمك مردم فلسطین و امت اسلامی، دولتی متناسب با عزت و اقتدار ملت فلسطین تشكیل خواهد داد و تحقق شعارهایشان را پیگیری خواهد كرد. 
کمک 250 میلیون دلاری ایران به حماس
ايران به خالد مشعل رئيس دفتر سياسي جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) قول داد، 250 ميليون دلار كمك در اختيار اين جنبش قرار دهد.
كشورهاي عربي كه خود نمي‌توانند به صورت مستقيم از تفكرات حماس حمايت معنوي كنند، ايران را سپر بلاي خود براي ارسال كمك‌هاي اقتصادي و مالي به تشكيلات فلسطيني مي‌كند و سال‌هاست كه از اين روش استفاده مي‌كنند. اين شيوه عملكرد، حتي اسرائيليان را نيز در فهم موضوع دچار مشكل كرده است.
حجم کمك‌هاي ميليوني كه پيش از اين به جنبش «فتح» سرازير مي‌شد، تا اندازه‌اي بود كه حتي منجر به فساد مالي برخي از سران جنبش «فتح» شد و يكي از دلايل شكست اين جنبش را در انتخابات اخير رقم زد.
در اثناي جنگ عراق و ايران، چگونه رهبران فتح به عراق مسافرت مي‌كردند و چگونه از حمايت كساني مثل صدام هم برخوردار بودند.
ماجراي طرح كمك 250 ميليون دلاري ايران به حماس توسط «الحيات» اسرائيلي‌ها را بر آن داشت تا به دنبال راه‌هايي باشند كه بتوانند از ارسال پول ايران به منطقه نوار غزه جلوگيري كنند. مقامات رسمي اسرائيل مي‌گويند: هرچند بسیار مشكل است كه از انتقال پول به بانك‌هاي غزه جلوگيري كرد اما اسرائيل مي‌تواند از انتقال اين پول‌ها به كرانه باختري جلوگيري كند.
یک كارشناس ارشد مسائل فلسطين گفت: واقعيت آن است كه كمك اصلي ايران به گروه‌هايي نظير حماس، صدور فكر انقلابي و استقلال‌طلبي است كه برگرفته از انديشه‌هاي والاي امام خميني(ره) است، امري كه سران كشورهاي منطقه به دليل نوع نگاه ناشي از وابستگي، تحجر و عدم استقلال خود، حتي از درك آن عاجزند.[81]
نخست وزیر و رئیس مجلس جدید فلسطین
در پی پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین سرانجام با گذشت چندین روز و شروع نشست پارلمان، عزیز الدویک به عنوان رئیس مجلس جدید فلسطین انتخاب گردید و همچنین آقای اسماعیل هنیه را به نخست وزیری جنبش حماس برگزیدند. اکنون می رود تا با شکل گیری دولتی جدید فلسطینی سیاستهای این گروه اسلامی شکل گیرد، در آستانه شکل گیری دولت جدید اسرائیل اعلام نموده است که جنبش حماس از برنامه های ترور هدفمند اسرائیل درامان نخواهد بود.
شائول موفاز، وزیر دفاع اسرائیل گفت: از این ترورها اسماعیل هنیه نخست وزیر حماس هم مستثنی نخواهد بود، زیرا در کارآمدی این سیاست تردیدی نیست.
جنبش حماس این اظهارات موفاز را تروریسم دولتی خواند.
همه پرسی برای به رسمیت شناختن اسرائیل
عزیز الدویک رئیس مجلس جدید فلسطین و از رهبران حماس همه پرسی را شرط اساسی برای تغییر موضع گیری این جنبش در قبال اسرائیل دانست.
این در حالی است که مجلس جدید فلسطین در اولین جلسه خود با تنش و اختلاف مواجه گردید. پارلمان جدید فلسطین تمامی تصمیمات پارلمان قبلی به ویژه اختیارات رئیس تشکیلات خودگردان را لغو کرد. این موضوع موجب اختلاف نظر جدی میان عزم الاحمد، رئیس جبهه فتح در پارلمان و عزیزالدویک، رئیس پارلمان شد.
اعضای فتح، حماس را متهم به تغییر قوانین با هدف تضعیف عباس کرده و جلسه پارلمان را ترک کردند. عزام این تصمیم پارلمان را غیر قانونی دانست و افزود: ما هرگز در جلسات غیر قانونی شرکت نمی کنیم.
عزیزالدویک رئیس مجلس جدید فلسطین، اعلام داشته است حماس موضوع به رسمیت شناختن اسرائیل را تنها از طریق همه پرسی در فلسطین مورد بررسی قرار خواهد داد. وی افزود: همه پرسی شرط اساسی برای تغییر موضع گیری ما در قبال اسرائیل است.
وی تأکید کرد، پیش شرط برگزاری همه پرسی بازگشت پناهندگان فلسطینی از نقاط مختلف جهان به میهن و شرکت آنان در همه پرسی است. وی ادامه داد اگر اسرائیل رفتار خود را تغییر دهد، امکان دارد مردم فلسطین در همه پرسی به شناسای این رژیم رای مثبت دهند.[82]


 

نتیجه گیری
پس از پايان جنگ عراق عليه ايران و به قدرت رسيدن آقاي هاشمي رفسنجان، جمهوري اسلامي ايران فرصت پيدا كرد با انتخاب گزينه هاي سياسي بسيار گسترده تري نسبت به آنچه كه جنگ ميسر مي ساخت خط مشي واقع بينانه تري را انتخاذ نمايد. ظاهراً اين جريان در قالب دكترين ام القراي جهان اسلام متجلي گرديد. در اين مقطع اين اتفاق نظر بوجود آمد كه جمهوري اسلامي بدون گسترش انقلاب اسلامي در خارج از مرزهايش قادر به ادامه حيات نيست. شعارهايي همچون آرمان آزادي كربلا و قدس و نابودي اسرائيل به مثابه خط مشی اصلي در سياست خارجي جمهوري اسلامي تلقي مي شد، بدين خاطر مي توان در اين سالها نظريه اصلي سياست خارجي ايران را همان ام القراي اسلامي دانست.
حمايت ها و كمكهاي ايران به گروههاي مبارز طرفدار ايران بيشتر گرديد و گروههايي كه به ديدگاه جمهوري اسلامي ايران نزديك بودند، مورد حمايت و كمكهاي بيشتر قرار گرفتند، بخصوص در فلسطين اشغالي كه همواره مساله جهاني اسلام تلقي مي شد. گروههاي حزب الله لبنان، جهاد اسلامي، حماس كه معمولاً ديدگاهي همگام با ايران داشتند، مورد حمايت قرار گرفتند، و بحث آزاد سازي فلسطين در محافل داخلي و خارجي از سوي ايران تقويت گرديد، و نقش بازدارندگي جمهوري اسلامي ايران در صلح اعراب و اسرائيل موجب خشم و تهديدات بيشتر آمريكا و اسرائيل نسبت به ايران را فراهم آورد.
كمكهاي معدود كشورهاي عربي و كمكهاي مادي، اقتصادي و ايران كه بيشتر از طريق سوريه و حزب الله لبنان صورت مي گرفت، به گفته رهبران اين جنبشها نقش بسياري در شكوفايي و بسيج توده ها به سوي مبارزات عليه اسرائيل ايفا نمود، و موجب تقويت و گسترش دايره نفوذ اين جنبشهاي مبارز در داخل و خارج فلسطين اشغالي گرديد.
با روي كار آمدن دولت آقاي خاتمي در سال 1376، و مشكلات متعدد روابط خارجي ايران با كشورهاي بزرگ و منطقه، ايشان به بازنگري در سياست خارجي و روابط بحراني ايران با ديگر كشورها پرداخت. در اين دوره بيشتر به تنش زدايي و ارتباطات بسيار با كشورهاي مختلف از جمله غرب توسط فعالان ديپلماسي ايران صورت پذيرفت، اين دوره كه تقريباً همزمان با كنفرانس سران كشورهاي اسلامي در تهران صورت گرفت، در رابطه با منطقه و فلسطين بيشترين رويكرد ايران به مسائل عمومي و منطقه اي و فرامنطقه اي در مورد حقوق ملت فلسطين صورت پذيرفت. سياست ايران در منطقه براساس مصالح ملي و حمايت ها از آزاد سازي فلسطين اشغالي ادامه يافت، و چرخه آن بيشتر به سوي حمايت هاي سياسي و بين المللي گرديد.
در اين دوره سعي ايران بر اين شد كه مساله فلسطين با مشاركت هرچه بيشتر كشورهاي عربي و سازمانهاي بين المللي براي احقاق حقوق فلسطين اشغالي انجام پذيرد. كه مجموع حمايت ها و كمكها باعث به باد نشستن مقداري از تلاش ها گرديد، كه همانا پيروزي حماس در انتخابات با پشت سر گذاشتن سازمان آزاديبخش فلسطين كه خود را به عنوان نماينده مدعي فلسطين مي دانست انجاميد. بي شك حمايت هاي ايران را مي توان بيشترين فاكتور در اين پيروزي ها دانست.


[1]-صدای فلسطین اسلامی، سال سوم، شماره (32)، تیر 1380، ص 24.
[2]-همان، ص 27.
[3]-نعام چامسکی، مثلث سرنوشت ساز، فلسطین، آمریکا و اسرائیل، ترجمه: عزت ا... شهیدا، تهران، مطالعات سیاسی و بین المللی، 1369، ص 118.
[4]-علل ناکارآمدی سازمان ملل متحد در بحران اعراب – اسرائیل، پایان نامه کارشناسی ارشد روابط بین الملل وزارت امور خارجه، مهر 1378، ص 62-57
[5]- سوره بقره، آیه 251.
[6]- میثاق نامه جنبش مقاومت اسلامی حماس، ماده 6 و 10.
[7]- فصلنامه نهضت، سال دوم – شماره 20، اسفند 1380، ص 63.
[8]- میثاق حرکت مقاومت اسلامی حماس، 18/8/1988. ص 8.
[9]- جوادالحمد، ایاد برغوئی، سیری در اندیشه سیاسی حرکت مقاومت فلسطین «حماس»، ترجمه سید حسین موسوی، تهران، 1383، ص 83.
[10]- همان، ص 91.
[11]- میثاق نامه جنبش مقاومت اسلامی حماس، ماده 15.
[12]-همان، ماده بیستم.
[13]- همان، ماده بیست و یکم.
[14]- هبه محمد پاشا، ترجمه محمد حسین زوار، الاهرام چاپ مصر، 2004 هـ. م.
[15]-رنتیسی، عبدالعزیز، موضوع اسراء در صدر ...، ترجمه: محمد حسین زوار کعبه، القدس العربی، 17 بهمن 1382، ص 26.
[16]- سوره بقره، آیه 120.
[17]- میثاق نامه جنبش مقاومت اسلامی حماس، ماده سیزدهم.
[18]- کونال اورکهات، آمادگی حماس برای دادن یک آتش بس، ترجمه: مهری ملکان، فلسطین در مطبوعات جهان، اردیبهشت، 1382. ص 20.
[19]- بلال الحسن، آیا حماس وارد مرحله سیاسی جدید شده است. ترجمه محمد رضا آصفی، شرق الاوسط، 4 آوریل 2004.
[20]- نوربرت یسنی، دولت الهی و اسلامی یک هدف می ماند، ترجمه، پریسا رضایی، مجله دی دولت آلمان، 30 اوت 2003.
[21]- صدای فلسطین اسلامی، سال سوم، شماره 32، تیر 1380.
[22]-زیاد ابوعمرو، جنبش های اسلامی در کرانه غربی و نوار غزه، ترجمه: حسن خامه یار، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1373، ص 137.
[23]-سامی خاطر، حماس با ملایمت تمام گفتگو می کند...، ترجمه محمد حسین زوار کعبه، الشرق الاوسط، 21 فوریه 2003.
[24]-دن افرون، حماس ادعای خود را به اثبات می رساند، ترجمه: فرانک پیروزفر، نیوزویک، 11 فوریه 2003.
[25]-فتحی شقاقی، ابراهیم، جهاد اسلامی «امام خمینی، شیعه و سنی مسأله فلسطین» ترجمه: سید هادی خسروشاهی، موسسه اطلاعات، تهران، 1375، ص 276.
[26]-محمد مصطفی، نقشه راه، عبدالعزیز رنتیسی، ترجمه سید محسن ساری، الاهرام مصر، 11 ژوئن 2003.
[27]-میثاق نامه جنبش مقاومت اسلامی حماس، ماده بیست و سوم.
[28]-سوره آل عمران، آیه 103.
[29]-سوره نساء، آیه 149-148.
[30]-سوره حجرات، آیه 6.
[31]-میثاق نامه جنبش مقاومت اسلامی حماس، ماده بیست و ششم.
[32]-سوره بقره، آیه 130.
[33]-محمد مصطفی، نقشه راه حلقه نجات شارون، ترجمه: سید محسن ساری، الاهرام مصر، یازدهم ژوئن 2003.
[34]-ولایتی، علی اکبر، ایران و مسأله فلسطین «بر اساس اسناد وزارت امور خارجه» دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1376، ص 176.
[35]-زیاد ابوعمرو، جنبش های اسلامی در کرانه غربی و نوار غزه، ترجمه، حسن خامه یار، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373. ص 152.
[36]-فصلنامه نهضت، سال دوم، شماره 6، تابستان 1380، ص 61.
[37]-زیاد ابوعمرو، جنبش های اسلامی در کرانه غربی و نوار غزه، ترجمه، حسن خامه یار، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373. ص 159.
[38]-رمضان عبدا...، فلسطین و طرح اسلام معاصر، کمیته فرهنگ و تبلیغات جنبش جهاد اسلامی دفتر تهران، 1378، ص 14.
[39]-نداءالقدس، سال سوم، شماره (59)، 1/9/1380. ص 9.
[40]-سلیمانی، محمد باقر، بازیگران روند صلح خاورمیانه، وزارت امور خارجه، تهران 1379، ص 262.
[41]-همان، ص 249.
[42]- رمضان عبدا...، فلسطین و طرح اسلام معاصر، کمیته فرهنگ و تبلیغات جنبش جهاد اسلامی، دفتر تهران، 1378. ص 36.
[43]-فتحی شقاقی، ابراهیم، انتفاضه و طرح اسلامی معاصر (فلسطین و ریشه های انتفاضه)، انتشارات بین المللی الهدی، تهران، بیتا، ص 139.
[44]-روزنامه اطلاعات، 4/8/1370.
[45]-واعظی، حسن، نبرد نابرابر: روند ظهور و سقوط رژیم صهیونیستی، سروش، تهران، 1379، ص 235.
[46]-سلیمانی، محمد باقر، بازیگران روند صلح خاورمیانه، وزارت امور خارجه، تهران، 1379. ص 270.
[47]-زیاد ابوعمرو، جنبش های اسلامی در کرانه غربی و نوار غزه، ترجمه: حسن خامه یار، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373. ص 121.
[48]-سلیمانی، محمد باقر، بازیگران روند صلح خاورمیانه، وزارت امور خارجه، تهران، 1379. ص 264.
[49]-فصلنامه نهضت، سال دوم، شماره (6) – تابستان، 1380. ص 85.
[50]-صدای فلسطین اسلامی، سال سوم – شماره (32)، تیر ماه 1380.
[51]-حاجیان، محمدرضا، ماهنامه خبری، تحلیلی نهضت. ص 60.
[52]-زیاد ابوعمرو، جنبش های اسلامی در کرانه غربی و نوار غزه، ترجمه: حسن خامه یار، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1373، ص 176.
[53]-ماهنامه نگاه، جلد دوم شماره 14-13، تیر و مرداد 1380، ص 78.
[54]-دکتر فتحی شقاقی، کنفرانس تهران، 27 مهر 1370 (22 اکتبر 1991).
[55]-نورانی، محمود، اهداف سیاست خارجی ساف در فلسطین اشغالی، تهران، وزارت امور خارجه، 1376. ص 255.
[56]-نداءالقدس، سال سوم شماره (53) 1/6/1379. ص 25.
[57]-جاسبی، عبدا...، فلسطین در فراز و فرود تاریخ، تهران، دانشگاه آزاد، دفتر فرهنگ مقاومت، 1379. ص 11.
[58]-کاکاوند، مسعود، بررسی تأثیر تهدیدات نظامی اسرائیل بر سیاستگذاری امنیتی ایران بعد از جنگ سرد، پایان نامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، بهار 1383. ص 48-47.
[59]-سریع القلم، محمود، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بازبینی نظری و پارادایم ائتلاف، مرکز تحقیقات استراتژیک، 1379. ص 23.
[60]-دهشیری، محمدرضا، چرخه آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه سیاست خارجی، سال پانزدهم، شماره 2، تابستان 1380، ص 373.
[61]-اطلاعات، 10/7/70، ص 1.
[62]-اطلاعات، 9/8/1377، ص 2.
[63]-اطلاعات، 3/7/1379، ص 2.
[64]-اطلاعات، 14/7/1379، ص 2.
[65]-رضوی، سلمان، روند مذاکرات اعراب و اسرائیل و پیامدهای منطقه ای در دهه 1990، پایان نامه دانشگاه علامه طباطبایی، آذر 1379. ص 125.
[66]-پیام امام خمینی به مناسبت حج ذی الحجه 1408 هـ ق، تیر ماه 1367.
[67]-موسسه فرهنگی قدر ولایت (1383)، پاره تن اسلام – فلسطین و رژیم صهیونیستی در نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، تهران، ص 285.
[68]-میرطاهر، سید رضا، انتفاضه مسجدالاقصی (زمینه ها، روند و پیامدها)، سازمان عقیدتی سیاسی ناجا، آذر 1379. ص 115.
[69]-رمضان عبدا...، فلسطین و طرح اسلام معاصر، کمیته فرهنگ و تبلیغات جنبش جهاد اسلامی، دفتر تهران، 1378. ص 37.
[70]-روزنامه اطلاعات، ش 2165، 3 خرداد 1378، ص 7.
[71]-میر طاهر، سید رضا، انتفاضه مسجدالاقصی (زمینه ها، روند و پیامدها)، سازمان عقیدتی ناجا، آذر 1379. ص 107
[72]-نداء القدس – سال سوم، شماره (53) 1/6/1379. ص 74.
[73]-اشتریان، کیومرث، بررسی تأثیر تهدیدات نظامی اسرائیل بر سیاستگذاری امنیتی ایران بعد از جنگ سرد، پایان نامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، بهار 1381. ص 70.
[74]-رسانه های دنیا، رویداد ایران و جهان، شماره 2028، دوشنبه 14/10/1383. ص 78-77.
[75]-همان، ص 79.
[76]-رمضان عبدا...، فلسطین و طرح اسلام معاصر، کمیته فرهنگ و تبلیغات جنبش جهاد اسلامی، دفتر تهران، 1378، ص 41.
[77]-گزیده تحولات جهان، شماره 5، 1381، ص 156.
[78]-واعظی، حسن، نبرد نابرابر: روند ظهور و سقوط رژیم صهیونیستی، تهران، سروش، 1379، ص 193.
[79]-سلیمانی، محمد باقر، بازیگران روند صلح خاورمیانه، وزارت امور خارجه، تهران 1379. ص 271.
[80]-عبدالباری عطوان سایت مرکز اطلاع رسانی فلسطین، به نقل از روزنامه قدس العربی.
[81]- سایت بازتاب، حماس تفکر ایرانی، سرمایه عربی، 10/12/1384
[82]- روزنامه خراسان، شماره 16369، چهارشنبه 17 اسفند، 1384.

 



Label
نظرات در مورد:تاریخچه فلسطین

نام شما:
نظر شما:
افزودن نظر



ورود به سايت | ثبت نام كاربر


صفحه نخست | تماس با ما
تمامی حقوق این سایت سایت متعلق به سایت DocIran.COM می باشد
طراحی شده توسط فراتک