$('#s1').cycle('fade');
  جستجو

 صفحه نخست  |  راهنمای فروشگاه  |  تماس با ما  |نحوه خرید  |  سبد خرید   |        ثبت شده در سايت ساماندهي كشور

مقالات رایگان دانشجویی > روانشناسی و علوم تربیتی

Bank Sepah:5892-1010-5735-6012

Email: dociran.pdfiran@gmail.com

09153255543  عالم زاده

 تحقیق و مقالات رایگان روانشناسی و علوم تربیتی
بررسي ميزان افسردگي دانشجويان بومي وغير بومي

تاریخ ایجاد 1389/04/26  تعدادمشاهده  7409

 

چكيده :
همانطور كه مي دانيم افسردگي و مانيا يكي از اختلالت خلقي شايع مي باشند كه بيشتر اختلالات عاطفي ناميده مي شوند . اختلالات خلقي گروهي از بيماريهاي روانپزشكي مي باشند كه به شكل خلق پايين و تصورات ذهني ناهنجار بروز مي نمايند .
نماي باليني افسردگي مي تواند بصورت خلق افسرده ، احساس نااميدي ، احساس غم ، بي ارزشي ، آشفتگي خواب و اشتها و يا فقدان انرژي و ميل جنسي بروز كند . اين اختلالات مي توانند منجر به مشكلاتي در عملكرد شغلي ـ تحصيلي ـ اجتماعي و روابط بين فردي گردند . بدين منظور و جهت شناخت بيشتر وضعيت و شيوع افسردگي تحقيقي را بر روي دانشجويان پسر بومي و غير بومي دانشگاه تربيت معلم تهران واحد حصارك كرج انجام داديم . مطالعه با استفاده از تست بك (BDI) بر روي 280 نفر از دانشجويان پسر انجام گرديده است .
روش تحقيقي كه از آن استفاده شد ، روش تحقيق يا علّي ـ مقايسه اي با روش آماري مقايسة بين ميانگين دردو گروه مستقل و بااستفاده از فرمول t   بوده است . روش نمونه گيري نيز بطور تصادفي ساده و با مراجعه به جدول اعداد تصادفي و به تعداد 140 نفر از هر گروه بوده است . روش جمع آوري اطلاعات نيز با بهره گيري از تست افسردگي بك صورت گرفته است . با قرار دادن نمرات خام درفرمولt    وبا سطح اطمينان 90% و در سطح به علت كوچك تر بودن عدد بدست آمده از عدد جدول فرض تحقيق معني دار نيامد و مي توان گفت كه « تفاوت معني داري بين ميانگين شيوع افسردگي در دو گروه دانشجويان بومي و غير بومي وجود ندارد .»


فصل 1
مقدمه
خلق يا Mood ماية هيجاني يك وضعيت عاطفي پايدار است كه در طول طيفي بهنجار از غم وشادي تجربه مي شود . اختلالات خلقي با احساسهاي نابهنجار افسردگي يا سرخوشي مشخص مي شوند كه در برخي موارد شديد با خصوصيات پسيكوتيك همراهند . اختلالات خلقي به انواع اختلالات دو قطبي و اختلالات افسردگي تقسيم مي شوند . اين علائم در برخي گروههاي خاص از نظر جنس و سن و وضعيت رواني اجتماعي افراد متفاوت مي باشد .
در اين پژوهش افسردگي نه بعنوان يك بيماري ، بلكه بعنوان واكنشي رواني در مقابل مسائل و مشكلاتي كه دانشجويان با آنها گريبانگير هستند ، مطرح است .
بيشتر دانشجويان بخاطر تحصيل دردانشگاه از خانواده و شهر يا روستاي خود جدا شده ، در محيط جديدي قرار گرفته اند كه احياناً ازنظر عاطفي مشكلاتي برايشان بوجود مي آيد . اين مشكلات رواني و عاطفي موقعي تشديد پيدا مي كند كه آنان نتوانند خود را با محيط جديد دانشگاه تطبيق دهند .
عدم سازگاري با محيط آموزشي دانشگاه ، محيط سكونت در خوابگاه و قرار گرفتن در شبكة جديد روابط ، برخي عكس العملهاي عاطفي از جمله افسردگي را بدنبال دارد .


1ـ1ـ بيان مسئله:
شايد كمتر كسي باشد كه در طول زندگي خود لحظاتي از نگراني و افسردگي را احساس نكرده باشد . افسردگي يك اختلال شايع عاطفي است . اگر شدت اينحالت از حد معمول بگذرد ، عرصة زندگي را بر فرد تنگ كرده او را از همه چيز حتي از خودش بيزار مي كند . بنظر مي رسد ادعاي اينكه اصولاً افسردگي جزئي از زندگي بشر است زياد مشكل نباشد .
تورو مي گويد :« اكثر مردم عمرشان در افسردگي خاموش مي گذرد » و شوپنهاور چنين نوشت :« زندگي انسان بين ملال و اندوه نوسان دارد ».
دراين تحقيق افسردگي عبارت از واكنشي است در برابر عوامل اجتماعي و محيط .
بعبارت ديگر حالتي است عاطفي به نحوي كه فرد قدرت و توانايي لازم و كافي براي انجام امور و تكاليف عادي روزمرةخود را ندارد و كاهش چشمگير در فعاليتهاي سازندة وي ديده مي شود .
افراد افسرده گرايش دارند به اينكه به تشريح دروني شكستها و تشريح بيروني موفقيت هايشان بپردازند ، بعبارت ديگر به بروز و بيان شكست هايشان و عدم بروز موفقيت هايشان مي پردازند . امروزه دانشمندان رشتة روانشناسي و روانپزشكي انسان را بعنوان مجموعه اي متشكل از واحدهاي زيستي ، رواني ـ اجتماعي مي شناسند .
( نور بالا ، احمد ، رابطة بين مذهب و بهداشت رواني از ديدگاه اسلامي ـ دارو و درمان ، 1371 ، تهران ).
بين انسان و محيط زندگيش كنش و واكنش مداوم وجود دارد بطوري كه رفتار در كشاكش بين نيروهاي محيط و عكس العمل هاي فرد شكل مي گيرد . عواملمحيطي نقش مهمي درنوع رفتار او به عهده دارند . مسئله تحقيق حاضر در اينجا بيان اين موضوع است كه آيا تغيير و تحول در محيط فرد مي تواند عاملي براي تغيير خلق و عاطفة وي قلمداد گردد . به عبارتي ديگر آيا استرس هاي ناشي از قرار گرفتن در محيط فيزيكي جديد با انتظارات و مسئوليتهاي جديد مي تواند عامل بروز تغييرات عاطفي ـ رواني در فرد گردد .سؤال پژوهش حاضر در اين زمينه مطرح مي شود كه آيا ارتباطي بين ميزان شيوع افسردگي و بومي يا غير بومي بودن دانشجويان وجود دارد يا خير ؟ و اگر ارتباطي وجود دارد آيا اين ارتباطات فقط تحت تأثير همين تغيير در شرايط محيط زندگي است يا اينكه عوامل و فاكتورهاي متعدد و متنوع ديگري در اين زمينه دخيلند ؟ عواملي مثل زمينة زيستي ويا دلواپسي هاي آنان از آيندة شغلي و اقتصادي ، همراه با وجود ابهام در اين زمينه ها مي تواند درفرد درجاتي از پايين بودن خلق و افسرده خويي را ايجاد نمايد .
 
1ـ2ـ اهميت مسئله :
مسئله حاضر از اين جهت حائز اهميت مي باشد كه با بررسي اين مطلب آيا تفاوتي بين ميزان افسردگي دانشجويان بومي وغير بومي وجود دارد يا خير ؟ اگر اين تفاوت چشمگير باشد بايد از مسئولين مربوطه انتظار بهبود و رفع معضلات ناشي از شرايط زندگي و تحصيل اين قبل دانشجويان را داشته باشيم .
 
1ـ3ـ اهداف تحقيق :
دانشجويان به اقتضاي سن و موقعيتي كه در آن قرار دارند در معرض ابتلاء به انواع اختلالات عاطفي مي باشند بيشتر آنان از يكطرف بخاطر تحصيل دردانشگاه از خانواده و شهر خود جدا شده و در محيط جديدي قرار گرفته اند كه بايد با مشكلات خود مبارزه نمايند . از طرف ديگر با توجه به اينكه دانشجويان بايد در حين فراغت از تحصيل و يا پس از فراغت از تحصيل ، خود را براي تشكيل خانواده و زندگي جديد آماده نمايند و نيز شغل مطلوب خود را بدست آورده و وارد بازار كار شوند ، اين مسائل خواه ناخواه نوعي اضطراب و نگراني در آن ها فراهم مي آورد .
يكي از زمينه هاي مشكلات روحي دانشجويان مسئله انتخاب شغل و حرفه و به مفهوم گسترده تر امنيت شغلي است ، دانشجويان وقتي از سال اول پا به دانشگاه مي گذراند يكي ازمسائلي كه دائماً ذهن آنها را به خود متوجه مي كند اينست كه آيا پس از اتمام اين دوره تحصيل ، قابليت كافي براي آن وظيفه و شغل و حرفه اي كه در نظر دارم پس از اتمام تحصيلات به آن بپردازم ، در من پديد مي آورد ومسائلي از اين قبيل موجبات اغتشاش ذهني آنها را فراهم مي آورد .
زمينة ديگر مشكلات دانشجويان تمايل شديد به ازدواج در برابر موانع و مقتضياتي كه از انجام آن جلوگيري مي كند مي باشد خود اين مسئله نگراني و اضطراب شديدي را در دانشجويان فراهم مي كند .موقعيت سني و مرحلة رشد ايجاب مي كند كه در فكر ازدواج باشند ، ياحداقل درمورد انتخاب هاي خود جدي تر بينديشند .
مورد بعدي به دليل جوان بودن ودارا بودن توانائيهاي جسماني و انرژي ، دانشجويان تمايل به تفريحات سالم اجتماعي دارند . اين تمايل به خودي خود اشكال ندارد اما وقتي كه اين تمايل در برابر ضرورت و تمايل زياد به درس خواندن قرار مي گيرد قضيه را دشوار مي كند .
در اينجا وجود يك برنامه ريزي درست براي پاسخگويي به نيازهاي جسماني و رواني و ذهني مي تواند يك راه حل باشد ـ مورد ديگر كه زمينة مشكلات و نگراني هاي دانشجويان را فراهم مي كند نياز مبرم به پيشرفت دردروس است .احساس بي كفايتي، عدم فهم دروس و گرفتن نمرات كم زمينة يكسري اضطرابها و نگراني ها را دردانشجويان فراهم مي كند .
 با توجه به اينكه دانشجويان در هر جامعه اي آينده سازان و برنامه ريزان و مديران آن جامعه خواهند بود سلامت رواني آنان مي تواند نقش مؤثري در فرآيند توسعه داشته باشد . در صورتي كه آنان از بهداشت رواني برخوردار نبوده و به خاطر مشكلاتي كه ذكر آن رفت دچار اختلالات روحي و عاطفي از جمله افسردگي شوند ،نه تنها خود دراين جريان ضربه مي بينند ، بلكه در نهايت جامعه نيز متضرر مي گردد . شناخت عواملي كه مشكلات رواني دانشجويان را فراهم مي آورد مستلزم مطالعات علمي است. از طريق شناخت اين عوامل است كه مي توان به برنامه ريزي در جهت مرتفع ساختن مشكلات عاطفي دانشجويان همت گماشت و بهداشت رواني آنان را تأمين كرد . تا زماني كه بهداشت رواني درميان دانشجويان وجود نداشته باشد نه تنها انواع اختلالات روحي از جمله افسردگي ، از خود بيگانگي و گريبان گير آنها خواهد شد، بلكه اين امر منجر به افت تحصيلي و هدر رفتن سرمايه گذاريهايي خواهد شد كه در اين راه به كار گرفته شده است .
 
بيان فرضيه
1ـ4ـ فرضيه تحقيق :
ميزان افسردگي در بين دانشجويان پسر غير بومي نسبت به دانشجويان پسر بومي بالاتر است .
 
1ـ5ـ اصطلاحات مهم و تعاريف عملياتي متغيرها :
1ـ افسردگي :
افسردگي اصطلاحي وسيع و مبهم است . براي شخص عادي حالتي مشخص با غمگيني و گرفتگي و بيحوصلگي و براي پزشك گروه وسيعي از اختلالات عاطفي با زير شاخه هاي متعدد را تداعي مي كند . ( پور افكاري 1373)
خصوصيت اصلي و مركزي حالات افسردگي كاهش عميق ميل به فعاليتهاي لذت بخش روزمره ، مثل معاشرت ، تفريح ، ورزش ، غذا و سكس است . اين ناتواني براي كسب لذت حالتي نافذ و پايدار دارد . 0 پور افكاري 1364)
اصطلاح افسردگي بوسيلة لويس (1934) درتوصيف طبقه اي حالتهاي افسردگي در مطالعه بر روي 61 مورد بكار رفته است . به اين دليل مطالعات بعدي نيز از اين وضعيت تأثير پذيرفته اند . (سميز 1995)
افسردگي هر چند از شايعترين اختلالات رواني انسان است معهذا شايد بيش از هر اختلال رواني ديگر ناشناخته مانده يا در تشخيص آن اشتباه مي شود . يكي از علل پنهان ماندن و عدم تشخيص افسردگي در آميختن آن با غمگيني معمولي است . در زندگي هركس موقعيتهايي پيش مي آيد كه خواه ناخواه او را غمگين مي سازد ، اما اين حالت با آشفتگي رواني واقعي و تقليل بينش معنوي شخص همراه نيست . برعكس « افسردگي حالتي است كه بر كيفيت خلق شحص تأثير عميق گذاشته و نحوه ادراك او را از خودش و از محيطش دگرگون مي سازد .» ( پورافكاري 1373 )
مطابق تعريف DSMIV افسردگي مي تواند بصورت نشانه يا نشانگاني باشد كه از مجموعه اي از نشانه ها تشكيل يافته و ثانويه بر يك اختلال زير بنايي و يا يك اختلال رواني ويژه باشد .
درنشانگان افسردگي مي توان شاهد حالاتي بود از قبيل كندي تفكر ، كاهش لذت ، كاهش فعاليت جسماني هدفمند ، احساس گناه و نااميدي و اختلال خوردن و خواب ( انجمن روانپزشكي امريكا 1994 ) از ديدگاه آرتوس . ربر (1985 ) . افسردگي عموماً يك حالت خلقي است كه با ويژگيهاي احساس بي كفايتي ، حزن، كاهش در فعاليتها يا واكنشها ، بدبيني ، غمگيني و نشانه هاي وابسته به آنها مشخص مي شود .
در روانپزشكي ، اصطلاح افسردگي ، شماري از اختلالات عاطفي را شامل مي شود كه در ويژگيهاي مربوطه به حالات خلقي ( كه در بالا اشاره شد ) با شدت يا افراط مشاهده شود ( ربر 1985 )
دو حالت اساسي هيجاني اختلالات خلقي عبارتند از : افسردگي و ماني . هر يك از آنها ممكن است بصورت علامت اساسي خلق ظاهر شود . يا هر دو به طور دوره اي تظاهر نمايند . از اين دوحالت ، افسردگي به مراتب شايعتر است و در 90% اختلالات خلقي مشاهده مي گردد . در مرحلة افسردگي ، غمگيني ، دلسردي و ماتم بر زندگي شخص سايه مي افكند .اين احساس ها ممكن است با احساس بي ارزشي و پوچي زندگي همراه گردد . اشك ريختن و آه عميق كشيدن ممكن است وجود داشته باشد .از دست دادن يك شخص مورد علاقه ممكن است همان احساسهاي هيجاني را به وجود آورد . اما شحص بهنجار تدريجاً بهبود مي يابد و به كار معمول خود باز مي گردد . سوگواري طولاني از نوعي كه توصيف شد حاكي از وجود اختلال خلقي خواهد بود . خميدگي قامت پايين بودن سر ، حالت چهرة محزون ، صداي يكنواخت ، همه حاكي از افسردگي است كه فرد تحمل مي كند . ( پور افكاري 1373 ) .
 
2ـ شيوع :
شيوع به تعداد موارد موجود يك اختلال اطلاق مي شود . ( پورافكاري 1368 )
بعبارت ديگر تعداد كل موردهايي از يك بيماري يا يك اختلال را در يك جمعيت معين و در يك نقطه از زمان شيوع مي گويند .
شيوع همچنين با بروز ، كه عبارتست از مواردي كه در طول دوره اي خاص از زمان ظاهر مي گردند ، ( معمولاً عرض يك سال ) فرق دارد . بنابراين منظور از شيوع نشانه هاي افسردگي نيز عبارت خواهد بود از تعداد مواردي از نشانه هاي افسردگي در دو جامعه و در دوره اي خاص از زمان ، يعني از زمان احساس غربت و دوري از خانواده تا روز اجراي آزمون .
 
3ـ دانشجوي بومي و غير بومي :
منظور ازدانشجوي بومي دانشجويي است كه حداقل روزهاي پنجشنبه و جمعة هر هفته به منزل مراجعت نمايد و دانشجوي غير يومي دانشجويي است كه تمام مدت هفته را در خوابگاههاي دانشجويي سپري نمايد .  


فصل 2
الف ـ مرور بر ادبيات تحقيق
2ـ1ـ افسردگي :
الف ) تاريخچه :
افسردگي از زمانهاي قديم در نوشته ها آمده است و توصيفهايي از آنچه ما امروزه اختلالات خلقي مي خوانيم دربسياري از مدارك طبي قديم وجود دارد . داستان عهد عتيق شاه سائول و داستان خودكشي آژاكس در ايلياد هومر ، هر دو يك سندرم افسردگي را توصيف كرده اند . حدود 450 سال قبل از ميلاد ، بقراط اصطلاح ماني و ملانكولي را براي توصيف اختلالات رواني بكار برد . در حدود 100 سال قبل از ميلاد كورتيلوس سلسوس در كتاب De Medicina افسردگي را ناشي از صفراي سياه معرفي نمود . اين اصطلاح را پزشكان ديگر از جمله ارسطو (120 تا 180 سال بعد از ميلاد ) و جالينوس ( 129 تا 199 سال بعد از ميلاد ) نيز بكار بردند . در قرون وسطي طبابت در ممالك اسلامي رونق داشت و رازي و ابن سينا و پزشك يهودي ،ميموند ، ملانكولي را بيماري مشخص تلقي مي نمودند . در سال 1854 ژان پيرفالر حالتي را توصيف نمود و آن را جنون ادواري ناميد .
اميل كرپلين در سال 1986 بر اساس معلومات روانپزشكان فرانسوي و آلماني ، مفهوم بيماري مانيك دپرسيو راشرح داد كه شامل اكثر ملاكهاي تشخيصي است كه امروزه روانپزشكان براي تشخيص اين بيماري از آنها استفاده مي كنند . كرپلين همچنين نوع خاصي از افسردگي را به نام « افسردگي رجعتي » كه پس از يائسگي در زنها و در اواخر بزرگسالي در مردها شروع مي شود را شرح داد .( پورافكاري 1368)
 
جدول 1ـ ملاكهاي تشخيصي حملةافسردگي اساسي DSMIV
A پنج تا ( يا بيشتر ) از علائم زير در يك دورة دو هفته اي وجود داشته اند و نشان دهندة تغيير از سطح عملكرد قبلي هستند ، حداقل يكي از علائم يا بصورت :
1ـ خلق افسرده و يا 2ـ از دست دادن علاقه و احساس لذت است .
 
توجه :
علائمي را كه به وضوح ناشي از اختلال طبي كلي هستند ، يا هذيانها و توهمات ماهماهنگ با خلق را به حساب نياوريد .
1ـ خلق افسرده اكثر مواقع تقريباً هر روز ، يا با گزارش ذهني ( مثل احساس غمگيني ، پوچي ) يا مشاهدات ديگران ( مثلاً غمگين و اشكبار بودن )
 
توجه :
در كودكان و نوجوانان ممكن است بصورت خلق تحريك پذير باشد .
2ـ كاهش قابل ملاحظه علاقه يا احساس لذت نسبت به تمام ، يا تقريباً تمام فعاليتها در قسمت عمدة روز ، تقريباً هر روز ( به طوريكه شرح ذهني بيمار يا مشاهدات ديگران نشان مي دهد) .
3ـ كاهش قابل ملاحظه وزن بدون پرهيز يا رژيم غذايي يا افزايش وزن ( مثلاً پيش از 5 درصد وزن بدن در يك ماه ) يا كاهش و يا افزايش اشتها تقريباً هر روز .
 
توجه :
در كودكان عدم بالا رفتن مورد انتظار وزن را در نظر بگيريد .
4ـ بي خوابي يا پر خوابي تقريباً هر روز .
5ـ تحريك يا كندي رواني ـ حركتي تقريباً هر روز ( قابل مشاهده براي ديگران مربوط به احساسهاي ذهني بي قراري يا كندي كه دريافت يا مطرح مي گردد ).
6ـ خستگي يا فقدان انرژي تقريباً هر روز
7- احساس بي ارزشي ، زيادي بودن يا گناه بي جا ( كه ممكن است هذياني باشد 9 تقريباً هر روز فقط شامل خود ملامتگري و احساس گناه در مورد بيمار بودن نمي گردد .
8ـ كاهش توانايي تفكر يا تمركز ، يا بي تصميمي تقريباً هر روز ( يا خلق به شرح ذهني بيمار يا مشاهدات ديگران ) .
9ـ افكار تكرار شونده مرگ ( نه بصورت ترس از مرگ ) افكار انتحاري تكراري بدون نقشه خاص ، يا اقدام به خودكشي يا طرح خاص براي خودكشي .
B ـ علائم شامل ملاكهاي يك دوره مختلط نمي گردد .
C ـ علائم ناراحتي قابل ملاحظة باليني كه با تخريب در عملكرد اجتماعي ، شغلي يا
D ـ علائم ، ناشي از تأثير فيزيولوژيك مستقيم يك ماده ( داروي نسخه شده يا داروي سوء مصرف يا يك اختلال طبي كلي مثل كم كاري تيروئيد ) نباشد .
E ـ داغديدگي توضيح بهتري براي علائم ارائه نكند . يعني پس از فقدان فردي محبوب ، علائم بيش از دو ماه دوام يابد و با تخريب عملكردي بارز ، اشتغال ذهني بيمارگونه با بي ارزشي ، تفكر انتحاري ، علائم پسيكوتيك ، يا كندي رواني ـ حركتي همراه شود .
 
2ـ2ـ نشانه هاي افسردگي :
صرف نظر از اينكه چه عواملي باعث ايجاد و بروز بيماري افسردگي مي شود ، مجموعة علائم مربوط به اين بيماري ، يعني سندرم افسردگي ، به نحو خارق العاده اي تداوم داشته و دارد . معمولاً بيمار علائق خود را مدام از دست مي دهد و از زندگي لذت نمي برد ، اشتها و خواب او مختل مي گردد . كنش هاي جسماني و رواني وي كند مي شود ، تداوم تمركز و ياد آوري اش به هم مي خورد ، اعتماد به نفس خويش را از دست مي دهد ، احساس گناه و بي ارزشي شديد مي كند كه بصورت اشتغال ذهني دردآلودي در مي آيد ، و بالاخره فكر مرگ و خودكشي پيدا مي كند و حتي به قصد و عمل خودكشي نيز بيانجامد .( هرسن وترنر 1985 )
 
الف ـ فقدان لذت :
در اين حالت يك ناتواني كلي دركسب لذت از هر چيز در زندگي و يا حتي در آداب و رسوم و وقايع و چيزهاي خوشايند روزمره مي باشد و در كل ازدست دادن توانايي براي كسب لذت مي باشد (اسنيس 1993 ) اين اصطلاح براي اولين بار به وسيلة ريبو (1896) بحث شده است و بعنوان يك نشانة بارز در بيماران افسرده و توسط كلين (1974) مطرح شده است و شايد نشانة پيش آگهي باليني بهتري در پاسخ به درمان باشد . در افراد افسرده « فقدان لذت » كه ناتواني در كسب تجربة لذت مي باشد . سيماي پايداري است كه بصورت فقدان جذبه در قيافه ، گفتار ، رفتار ، سبك زندگي ، تظاهر پيدا مي كند ( سيمز 1995 )
 
ب : احساس گناه و بي ارزشي :
احساس گناه و بي ارزشي در بيماران افسرده نوع درون زاد ممكن است علامت بارزي باشد .اين موضوع خيلي وقتها پيش توسط پلوتارك در يك قرن بعد از ميلاد مسيح توصيف شده است . با استفاده از يك مقياس براي ارزيابي احساس گناه ، ممكن خواهد بود كه ما دو نوع آن را از هم جدا كنيم :
احساس گناه يا شرم « هذياني » 0 كه در رابطه با اعمال شخصي خود فرد تجربه مي شود ) و احساس گناه « عاطفي » ( يك احساس كلي و خيلي شديد از بي ارزش بودن ) ( بريوس و ديگران 1992 )
به همان اندازه هذيان گناه و احساس بي ارزشي هذيانهاي خود بيمار پندارانه و نيست انگاري نيز نسبتاً در بيماران افسرده ، خصوصاً وقتي كه در بزرگسالي رخ مي دهد شايع است . ( سيمز 1995)
 
ج ـ مسخ شخصيت :
مسخ شخصيت نيز در افسردگي شايع است و ممكن است بصورت فقدان احساس و يا عدم احساس و يا عدم توانايي بر حس چسزي تظاهر پيدا كند . بطور كلي شكل خفيفي از آن كه در بيماريهاي شديد و هذيانهاي نيست انگاري ديده مي شود ، ممكن است در افسردگي شايع باشد ، به اين صورت كه بدنم تبديل به آب شده است يا من مرده ام ، و من هيچ احساسي ندارم و نخواهم داشت . ( سيمز 1995 )
 
د عواطف سيال :
عواطف سيال دربيماران افسرده ممكن است بصورت بيقراري ، تنش ، غم ، دلتنگي ، شعف ، تحريك پذيري و مانند اينها رخ دهد . اين اصطلاح نيز براي اولين بار توسط فرويد (1895) در توصيف اضطراب سيال بكار رفته است .
ه ـ احساس حيات :
احساس حيات اصطلاحي است كه اولين بار به وسيلة ورنيكه (1906) براي معين ساخته نشانه هاي جسماني درسايكوزهاي عاطفي بكار رفته است . اصطلاح « حيات » از مفهوم « خود حياتي » كه بعنوان رابطة بدن با آگاهي از خود توصيف مي شود . ريشه مي گيرد . يعني طريقه اي كه ما بدن خودمان را به واسطة آن تجربه مي كنيم .و احساسي است كه ما حضور بدنمان را دركنار ديگري احساس مي كنيم . بنابراين احساس حيات ، آن چيزهايي هستند كه ما را از « حيات خودمان » آگاه مي سازند . اينها احساساتي از خلق هستند كه صرفاً از بدن سرچشمه مي گيرند و براي عاطفه جايگاهي را در بدن مشخص مي نمايد .
به طور مثال يك بيمار افسرده به طور شايع از سردرد شكايت مي كند ، عليرغم معاينات فراوان ، بيمار ممكن است بگويد كه « در حقيقت آن يك درد نيست ، بلكه بيشتر يك احساس غير قابل تحملي از يك فشار شبيه تسمه اي محكم دور سرش مي باشد . سر غالباً منطقة شايعي است كه براي احساسات حيات مورد هدف مي باشد .اما ممكن است گاهي درناحية شكم نيز ايجاد شود » ( سيمز 1995 )
اشنايدر (1920) اهميت احساسات حيات را در اولويت تشخيص بيماران افسرده و هم رديف با علائم اوليه در بيماران اسكيزوفرن و هستة اصلي افسردگي دوره اي و خودبخودي عنوان مي كند .
او معتقد است كه اين احساسات در افسرده ها شايع است تغيير در احساسات حيات تنها در افسردگي رخ نمي دهد . احساسات عجيبي كه يك بيمار اسكيزوفرن دربارة بدنش دارد ، در قالب هذيانها به طريق استادانه اي بيان مي شود . به طور مثال ممكن است بگويد : « من تبديل به سنگ شده ام » يا « من احساس افسردگي در ناحية پستانهايم دارم » « آن يك درد است ، يك غده ، يك سنگيني من درسرم ابر دارم ، يك احساس از نداشتن چيزي . ( برنز 1971 )
 
زـ ساير نشانه ها :
شروع بسيار كند در آغاز تفكر و انجام عمل و يا ناتواني در به عمل در آوردن آنها ، جزء خصوصيات واكنش تأخيري يك بمار افسرده تلقي مي شود . تمركز ، پشتكار و تصميم گيري به سختي انجام مي گيرد . و حتي برخي مواقع اين كارها براي اودردناك و غير ممكن مي نمايد . شخص در خيال پردازيها و تجديد خاطر احساس خود مشكل دارد و ناتوان توصيف مي شود . اين حالت او نيز به فقدان حافظه و فقدان احساس ، توصيف مي شود . اغلب اين احساسات ، بيمار را با اين باور مواجه مي سازد كه درحال « ديوانه شدن » يا از « دست دادن ذهنش » مي باشد . يعني شكلي از خود بيمار پنداري در او ايجاد مي شود . فرد افسرده نسبت به درد حساسيت بسيار دارد و تصورات هيپوكندرياك در او شدت مي يابد .
تأخير در واكنش هاي جسماني نيز به همراه اعتقادات خودبيمار پندارانه دريك زن افسردة ميانسال ممكن است چنين احساسي را در مورد بدنش تداعي كند كه : « من احساسي شبيه احساس تزريق در مطب دندانپزشكي دارم ، احساس مي كنم صورتم بي حس شده است . اما در همان لحظه در تمام بدنم احساس دردناكي بدست مي دهد.»
اضطراب نيز دركنار افسردگي شايع است و ممكن است بعدها بطور كامل به صورت مبهم و همراه با علائم جسماني و يا رواني ايجاد شود . جدول شماره 2 فراواني نشانه ها را ولو به اندازة كم در بيماران افسرده اي كه به طور كمي و با استفاده از مقياس درجه بندي در 239 مرد و 260 زن ( هاميلتون 1989) ثبت شده نشان مي دهد ؛ ديده مي شود كه اضطراب يك نشانة شايع در بيماران افسرده مي باشد .
جدول ص21
 
2ـ3ـ طبقه بندي :
اگر چه در منابع متفرقه ،‌افسردگي به انواع مختلف درون زاد ،‌برون زاد (ربر 1985) ، خفيف ، متوسط ، شديد (بك) . افسردگي ساده ، حاد و بهت زده (شاملو) . افسردگي زود آغاز و دير آغاز ، اختلالات يك قطبي و دو قطبي (راور ، 1984) . افسردگي نوع طبيعي ، نورتيك ،‌سايكوتيك و طبقه بندي شده است ؛ اما يكي از مشهورترين و معتبرترين طبقه بنديها مربوط به چهارمين چاپ راهنماي تشخيص و آماري اختلالات رواني (DSM.IV) انجمن روانپزشكي آمريكاست كه در سال 1996 منتشر شده است . اساس كار براي ايجاد چنين طبقه بندي كه از سال 1952 آغاز شده بود ،‌نياز به جمع آوري اطلاعات آماري بود . اما طبقه بندي اخير بازتاب بهترين منابع باليني و پژوهشي قابل وصول و فراهم كردن اسناد منطقي است . كتاب منبع DSM.IV تحت عنوان اختلالات خلقي (كه قبلاً اختلالات عاطفي ناميده مي شدند) طبقه بندي مي شوند . اما بطور دقيق تر اختلالات خلقي براساس DSM.IV شامل طبقات ذيل مي باشد .
طبقه بندي ديگري تحت عنوان «طبقه بندي بين المللي اختلالات رواني و رفتاري (IC-D10) از سوي سازمان بهداشت جهاني (WHO) در سال 1992 به چاپ رسيده است . اين طبقه بندي حاصل بررسي هاي مشترك بين المللي و آميزه اي از فرهنگهاي مختلف كشورهاي آسيايي ،‌از جمله ايران و كشورهاي اروپايي و آمريكايي است . از مزيتهاي اين طبقه بندي استفاده از يك روش الفبايي ـ عددي است كه دقت تشخيصي در مانگر را افزايش مي دهد . در اين نظام نيز نشانه هاي افسردگي تحت عنوان اختلالات خلقي طبقه بندي مي شوند كه در ذيل مي آيد :
 
ب ـ شيوع :
اگر اينطور فرض كنيم كه تجربة افسردگي طبيعي است يا نه ؟
پاسخ به اين سئوال پيامدهاي مهم علمي دارد . اگر افسردگي را غيرطبيعي بدانيم ، اين مسئله بدين معناست كه بايد كاري در اين باره انجام داد . اما اگر افسردگي عادي تلقي شود ممكن است اثراتي درماني يا ضفا دهنده داشته باشد كه دخالت ديگران ممكن است فرد را از تجربه اي گرانبها محروم سازد . در اين بحثها فرض را بر اين مي گذاريم كه همة افسردگيها لزوماً غيرطبيعي نيستند و بايد ملاكهايي براي جداسازي آنها منظور كنيم ، از جمله اينكه : از لحاظ آماري عادي است و اكثراً روي مي دهد ،‌در شرايط خاصي عادي و مرسوم است ومناسب تلقي مي شود ،‌و چيزي كه براي گروه اجتماع مطلوب و خوشايند است .
بنابراين طبيعي بودن افسردگي نيز بايد طبق ملاكهاي ياد شده سنجيده شود . (زيموند و ديگران) افسردگي يك بيماري است ، افسردگي مستلزم درمان و يا بستري شدن در آسايشگاههاي رواني است ،‌ و در بسياري از موارد پس از بهبود دوباره عود مي كند . در حاليكه 80% بيماران نسبت به شيوه هاي درمان موجود واكنش مثبت نشان مي دهند و درمان مي شوند ،‌20% باقيمانده از اين موهبت محروم مي مانند (ميچل ، 1971) . نزديك به 70% از بيماران رواني بستري در بيمارستان هاي رواني را بيماران افسرده تشكيل مي دهند .
اختلالات خلقي ، ‌خصوصاً افسردگي يك قطبي ، از شايع ترين اختلالات رواني بزرگسالان است . احتمال ابتلاء به اين اختلال در طول عمر براي زنها تقريباً 20% و براي مردها 10% است . احتمالاً ابتلاء به اختلال دو قطبي در طول عمر براي مردها تقريباً 1% است . زنان از مشكلاتي چون پيري ، خشونت جنسي ،‌فقر فزاينده و تبعيض جنسي رنج مي برند . متأسفانه اين موانع ، مقارن با انتظارات بالاي جامعه از زنان شده است . لذا به اين دليل است كه شيوع افسردگي در بين زنان بيشتر از مردان مي باشد (رحمتي 1375) افسردگيهاي شديد و طولاني در زنها تقريباً دو برابر مردهاست ، اما علتش مشخص نيست . 10 تا 15 درصد زنان بالغ ، دست كم يك دورة‌ افسردگي شديد را تجربه مي كنند . اين رقم در مردها 5 تا 12 درصد تخمين زده شده است . البته تعداد كساني كه از افسردگي هاي خفيف تر رنج مي برند بسيار زيادترند و به همين دليل است كه مي گويند افسردگي براي رون درمانگر مانند سرماخوردگي براي پزشك هاست .
 
2ـ4ـ نظريه هاي افسردگي :
عوامل بسيار متعددي كه برخي جنبة عمومي و بعضي جنبة اختصاصي دارند ممكن است باعث افسردگي شوند . پاره اي از اين عوامل عبارتند از : شكست ،‌ بيماري ، سوگواري ،‌كم خوني ، ‌نارسائيهاي غدة تيروئيد ،‌ تغيير فصل ، غدة مغزي ، بيماري پاركينسون ، عفونتهاي حاد ويروسي ، داروهاي ظد فشار خون و برخي داروهاي شيميايي ديگر . چون تنها تعداد معدودي (معمولاً 10%) از افرادي كه در معرض جنين عواملي قرار مي گيرند دچار افسردگي مي شوند ،‌ بنابراين نمي توان گفت كه واقعاً جنبة علي دارند . بنظر مي رسد عوامل ارثي خانوادگي و شرايط و خصوصيات رشد و تكامل فرد ،‌عوامل زير بنايي و علي و سبب ساز اين بيماري باشن .
در اين بخش مي خواهيم بطور اجمال نظرياتي كه تاكنون دربارة علتهاي افسردگي بيان شده را مرور كنيم :
 
1ـ عوامل بيولوژيك :
سه رشته قراين تأثير ژنهاي معيوب را حداقل در مستعد ساختن فرد نسبت به اختلالات خلقي نشان مي دهند .
الف) خويشاوندان نسبي مبتلاين به اختلالات خلقي نسبت به جمعيت كلي ،‌ميزان بروز بالاتري از اين اختلال را نشان مي دهند .
ب) ميزان تطابق ، براي اختلالات خلقي در دو قلوهاي مشابه (يك تخمكي) بسيار بالاتر از ميزان آن در دوقلوهاي نامشابه (دو تخمكي) كه ژنهاي متفاوت دارند است .
ج) مطالعه بر روي دوقلوهاي يك تخمكي كه جدا از هم بزرگ شده اند ،‌حصول اطمينان ازاين موضوع را كه در زمينة ژنتيك مشابه ، عوامل محيطي احتمالاً نا مشابه باشند ، امكان پذير مي سازد . چرا كه در دوقلوهاي يك تخمكي ميزان تطابق براي اختلال خلقي حتي اگر محيط رشد آنها متفاوت باشد بالاتر است .
ـ عوامل بيوشيميايي
تحقيقاتي كه بر آثار داروهاي ازدارنده اكسيدازهاي تك آميني و داروهاي ضافسردگي سه حلقوي و همچنين ليتيوم ، روي انتقال دهنده هاي عصبي سروتونين و نوارپي نفرين داشته اند مؤيد اين مطلب هستند كه افسردگي با كمبود ، و شيدايي با ازدياد يكي از اين دو انتقال دهنده هاي عصبي در اختلال هاي افسردگي كار دشواري است .
كاهش در تعداد مكانهاي جذب مجدد سروتونين و افزايش غلظت سروتونين در اتوپسي مغز افراد خودكشي نموده مشاهده شده است . قرايني هم وجود دارد كه فعاليت دوپاميني ممكن است در افسردگي كاهش و درماني افزايش يابد . براي بي نظمي استيل كولين نيز در اختلالات خلقي قرايني در دست است .
 
عوامل عصبي ـ غددي :‌
غدد درون ريز مايعاتي ترشح مي كنند و تأثير اين عوامل هورمني كانون پژدهش هاي زيادي بوده است . محور هيپوتالاميك ـ هيپوفيزي ـ آدرنال كم كار (موسم به LHPA) در افراد افسرده به افزايش ترشح كورتيزول منجر مي شود . همچنين در افسردگي كندي آزاد شدن TSH (هورمون محركة تيروئيد) ،‌كاهش هورمون رشد (GH) كاهش هورمون محركة فوليكول (FSH) ،‌كاهش هورمون لوتئنابزينك (LH) ،‌كاهش ترشح شبانة ملاتونيل و كاهش تستسترون در مردها وجود دارد .
همچنين مشاهده شده است كه اختلالات عصبي هسته هاي قاعده اي و سيستم لمبيك ،‌ احتمالاً با علائم افسردگي تظاهر مي كنند . سيستم لمبيك و هسته هاي قاعده اي رابطة نزديكي با هم دارند نقش عمده در ايجاد هيجانات براي سيستم لمبيك فرض مي شود . اختلال عمل هيپپوتالاموس را تغييرات خواب ،‌ اشتها و رفتار جنسي و نيز تغييرات بيولوژيك در معيارهاي غدد درون ريز ، ايمني و كرونه بيولوژيك مطرح مي سازد . قامت خميده ،‌كندي حركتي و اختلالات شناختي جزيي كه در افسردگي ديده مي شود شباهت زيادي به اختلالات هسته هاي قاعده اي نظير بيماري پاركينسون و ساير دمانسهاي تحت قشري دارند .
1ـ خواب :
اختلالات الگوي خواب از مهمترين شاخصهاي بيولوژيك افسردگي هستند . اختلالات عمدة‌خواب در افسرده ها عبارتند از :‌كاهش زمان نهفتگي REM ، يعني زمان بين خواب رفتن و شروع اولين دورة‌REM كه در 3/2 بيماران افسرده مشاهده مي شود . و همچنين افزايش زماني كلي REM كه با افزايش طول دورة اول REM همراه است . صبح خيزي و خواب مقطع شبانه نيز مشاهده مي شود .
 
2ـ نظريه هاي روانكاوي :
نظريه هاي روانكاوي دربارة افسردگي بيشتر بر فقدان ، وابستگي بيش از حد به تأييد بروني ، و دروني ساختن خشم تمركز دارند . بنظر مي رسد كه اين نظريه ها تبيين قانع كننده اي از برخي رفتارهاي افراد افسرده بيان مي دهند ، اما اثبات يا رد آنها كار دشواري است .
 
الف ـ فقدان :
بنظر كارل آبراهام دوره هاي آشكار بيماري افسردگي را «فقدان شئ ليبيدويي» تسريع مي كند . اين فقدان به فرآيندي قهقرايي مي انجامد كه شمن آن ايگواز حالت عملكرد پخته به حالتي كه در آن ضربة خردسالي مرحلة دهاني ـ ساديستي رشد ليبيدويي مسلط است . (به علت يك فرآيند تثبيت در اوايل كودكي) پناه مي برد .
در تئوري ساختاري فرويد ، درون فكني دوسوگرايانه شئ مفقود درايگوبه علائم مشخص منجر مي گردد كه بازتاب كمبود انرژي قابل وصول براي ايگوست . سوپرايگو ناتوان از تلافي برون پئ از دست رفته به نمايندة رواني شئ مفقود كه اينك به صورت يك مادة درون افكني شده درايگودر آمده است ، فشار مي آورد . وقتي ايگو بر سوپرايگو تسلط يافته يا با آن در مي آميزد ،‌ انرژي وابسته به علائم افسردگي آزاد شده و در نتيجه افكار يك حالت ماني با علائم مشخص فزوني انرژي ظاهر مي گردد .
مردان و زنان بطور متفاوت در برابر فقدانها و ضايعه ها از خود عكس العمل نشان مي دهند . زنان عمدتاً به واسطة‌قطع و گسيختگي ارتباط و پيوندشان با شخص ديگر افسرده مي شوند ، در حاليكه مردان عمدتاً به واسط از دست دادن ايده آل و يا هدف بزرگ عيني افسرده مي شوند . ساليان دراز نظرية پايداري در خصوص اين تفاوت حاكي از اين بود كه زنان بيش از اندازه به روابطشان وابسته بوده و توان فرديت يابي و استقلال فردي را ندارند . اين ديدگاه هنوز هم به قوت خويش باقي بوده و برخي از درمانگران به افسردگي زنان از اين نظرگاه نگاه مي كنند .
 
ب ـ خشم معطوف به درون :
خشم معطوف به درون از تفكرات روانكاوي اولية فرويد و كارل آبراهام مشتق شده ست . فرويد در مقالة كلاسيك خود «سوگ ملانكولي» رد پاي خشم را به طرد شدن از جانب يك فرد محبوب ، معمولاً مادر يا پدر در اوان كودكي مي رساند . فرد طرد شده ، ناتوان از ابزار خشم به دليل احساس گناه ، شخص طرد كننده را در وجود خود «جذب» كرده يا با آن همانند سازي مي كند و سپس خشم را متوجه خود مي سازد . طبق نظرية روانكاوي ، اين خشم گرفتن نسبت به خود است كه موجب كاهش احترام به نفس مي گردد . اتهام به نقش آشكار و نياز ابراز شده براي تنبيه مشخصة افسردگي ملانوليك است . در زندگي بعدي هر گونه فقدان يا طرد موجب فعال شدن دوبارة خشم (همچنان معطوف به خود) و پديد آمدن واكنش افسردگي مي گردد .
معمولاً مكانيزمهاي دفاعي در بيماران افسرده ، به شكل جابجائي (مثلاً بيمار از طنز مصنوعي براي پوشانيدن افسردگي خود بهره مي جويد) ، تبديل (افسردگي ممكن است به نشانه ها و فشارهاي جسماني تبديل شوند) ، انكار (انكار نشانه هاي افسردگي در خود) ، تظاهر پيدا مي كنند .
 
3ـ رويكرد شناختي بك :
آئرون بك (1921) ، روانپزشكي است كه شناخت درماني را بعنوان درماني براي افراد افسرده مطرح نمود و امروزه اين روش بعنوان يكي از مؤثرترين درمانهاي موجود براي اين اختلال مورد توجه قرار گرفته است .
بك (1984 و 1976) در تحليل بيماران افسرده سه موضوع مشترك را شناسايي كرد :
1)     تفسير منفي از وقايع بيروني
2)     ديدگاه بدبينانه اي نسبت به آينده
3)      بيزاري ازخود
بك علت هر سه ديدگاه تحريف شده را مجموعة مشتركي از خطاهاي منطقي فرض نمود .
ديويد برنز (1980) ، همانند بك ، يك شناخت درمانگر مي باشد و مشابه او ده خطاي شناختي را كه منجر به حال بد مي شوند ، ذكر مي كند. اين ده خطاي شناختي به طور خلاصه عبارتند از :
1)     تفكر هيچ يا با همه چيز :‌همه چيز را سفيد و در غير اينصورت سياه ديدن .
2)     تعميم مبالغه آميز : هر حادثة منفي را شكستي تمام عيار و تمام نشدني تلقي كردن .
3)   فيلتر ذهني : تحت تأثير يك حادثة‌ منفي همة واقعيتها را تار مي بيند و به جزئي از حادثة منفي توجه مي كند و بيقه را فراموش مي كند .
4)     بي توجهي به امر مثبت : با بي ارزش شمردن تجربه هاي مثبت ،‌اصرار بر مهم نبودن آنها دارد .
5)     نتيجه گيري شتاب زده : بي آنكه زمينة‌ محكمي وجود داشته باشد نتيجه گيري شتابزده مي كند .
6)   درشت نمايي : اشتباهات خود را مبالغه آميز جلوه دادن و از سوي ديگر اهميت ندادن به جنبه هاي مثبت زندگي خود .
7)     بايد ها :‌ انتظار داريد كه اوضاع آنطور كه شما مي خواهيد وانتظار داريد باشد .
8)     برچشب زدن : فرد خود و ديگران را محكوم به آن صفت مي كند .
9)     شخصي سازي و سرزنش : خود را بي جهت مسئول حادثه اي قلمداد كي ند .
10)      استدلال حسي : احساسات منفي را انعكاس از واقعيتها مي داند . مثلاً اگر احساس غمگيني مي كند ، استدلال مي كند كه حتماً آدم افسرده اي است .
 
4ـ نظرية درمان عقلاني ـ عاطفي (اليس)
از نظر آلبرت اليس (1973) انسانها تا حد زيادي خود موجد اختلالات و ناراحتيهاي رواني خود هستند . انسان با استعداد و آمادگي مشخص براي مضطرب شدن متولد مي شود. و تحت تأثير عوامل فرهنگي و شرطي شدنهاي اجتماعي اين آمادگي را تقويت مي كند . در عين حال ، انسان اين توانايي را هم دارد كه به كمك تفكر و انديشه ، از آشفتگي و اضطراب خود جلوگيري كند
در اكثر موارد آنها از تفكر انحرافي و رفتار و عواطف نامناسب خود دست برخواهند داشت ، به تغييرات اساسي و چمشگير در عقايد بيماري زاي خود دست خواهند زد و نتيجتاً بهبود خواهند يافت .
 
5ـ نظريه هاي يادگيري :
الف ـ رويكرد تقويت
نظريه هاي يادگيري دربارة افسردگي ،‌ بيشتر بر شيوه هاي زندگي فعلي فرد تمركز دارند تا تجارب گذشتة او . رويكرد تقويت بر اين اصل استوار است كه افراد به اين علت افسرده مي شوند كه محيط اجتماعي آنان كوچكترين تقويت مثبتي فراهم نمي آورد .
بسياري از رويدادهايي كه موجب بروز افسردگي مي شوند ، (مانند مرگ يكي از عزيزان ، شكست در شغل و نداشتن سلامت) در عين حال امكان تقويتها معمولي را كاهش مي دهند . وقتي افراد افسرده و نافعال مي شوند ، هم دردي وتوجه نزديكان و دوستان بصورت منبع عمدة تقويت براي آنان در مي آيد . مردم از مصاحبت با كسي كه پذيراي شادي نيستند ، زود خسته مي شوند ، به طور خلاصه از ديدگاه يادگيري يا رفتاري ، تقويت نه تنها براي يادگيري پاسخها مهم است ، بلكه براي تحكيم آنها نيز ضروري است . بنابراين يكي از نتايج احتمالي فقدان تقويت در محيط افسردگي است. افسردگي در اين ديدگاه بيانگر كاهش رفتار و يا كمتر شدن ميزان پاسخ است . فرد افسرده به اين خاطر پاسخ نمي دهد كه تقويت مثبت در محيط او به چشم نمي خورد . بنابراين رفتار شخص افسرده نهايتاً باعث بيزاري حتي نزديك ترين كسانش مي شود ، و اين خود هم تقويت هاي دريافتي او را بيش از پيش كاهش مي دهد و هم بر انزواي اجتماعي و ناكامي او مي افزايد .
 
ب ـ درماندگي آموخته شده :
سليگمن (1975) كه پيشنهاد كنندة اين مفهوم است ، بين درماندگي و افسردگي روابطي مشاهده كرده است . بنظر او درمان افسردگي بايد با تجارب يادگيري باطل كنندة احساس درماندگي در مورد آنچه كه انجام مي دهد صورت بگيرد . توضيح سليمگن از پديدة درماندگي آموخته شده اين است كه حيوان يا انسان مي آموزد كه رويدادها از كنترل وي خارج است . سپس اين باور كه رويدادها از واكنش ارگانيزم مستقل است ، پي آمدهاي عاطفي ،‌شناختي و هيجاني زير را به همراه خواهد داشت :
1)   رويدادهاي غيرقابل كنترل ، انگيزة ارگانيزم را براي بروز پاسخهايي كه ممكن است موقعيت را تحت كنترل درآورد تضعيف مي كند .
2)   موجود زنده بدليل غيرقابل كنترل بودن رويدادهاي قبلي به سختي ياد ميگير كه واكنش او مي تواند بر رويدادهاي ديگر تأثير داشته باشد .
3)   تكرار تجاربي از نوع رويدادهاي غيرقابل كنترل سرانجام به حالتي عاطفي منجر مي شود كه شبيه افسردگي در انسان است .
 
6ـ رويكرد پردازش اطلاعات :
اين رويكرد از سالهاي 1960 بعنوان انقلابي شناختي در روانشناسي رخ داده كه با انقلاب فن شناختي در صنعت هماهنگ است . انقلاب فن شناختي با كامپيوتر و پردازش اطلاعات همراه است . در الگوي انقلاب شناختي ، انسان موجودي است پيچيده ، هوشمند ، اگر چه جايز الخطا و پردازشگر اطلاعات . چون اين رويكرد بيش از دو دهه از عمرش نمي گذرد واضح است كه هنوز به عنوان يك نظرية شخصيت در حال شكل گرفتن است .
7ـ نظرية اسناد :
اگر رفتار فرد تحت تأثير ادراكي باشد كه از محيط بدست مي آورد ، بايد توجه خود را به اين نكته معطوف كرد كه چگونه مردم دربارة موقعيتها به سازماندهي اطلاعات مي پردازد و چگونه آن اطلاعات را طبقه بندي مي كنند .
يكي از اين ديدگاهها مربو به نطرية اسنادها مي باشد .
مطابق نظرية اسناد افراد افسرده بصورت خاصي در مقايسه با افراد غيرافسرده ، ميل به اسناد پيامدهاي موفقيت آميز به علل خارجي و اختصاصي و بي ثبات دارند . با اينوجود انها تمايل به اسناد شكست به علل دروني ، ثابت و فراگير دارند . وقتي افراد افسرده «موفق» مي شوند ،‌موفقيت را به عواملي مثال شانس ، سادگي ، مهارت و ... اسناد مي دهند . وقتي شكست مي خورند خودشان را ملامت مي كنند . (نجاريان و ديگران 1375) به طور خلاصه نظرية اسناد ،‌اگر چه در تكامل نظرية درماندگي آموخته شدة‌ سليگمن پرداخته شده است ،‌اما به دليل اينكه در اين ديدگاه انسان بعنوان دانشمند اجتماعي داراي شهود ، سعي دارد به جمع آوري و سازماندهي داده هايي بپردازد كه در پيش بيني و مهار رويدادها مؤثر است . در قلمرو نظريه هاي مربوط به پردارش اطلاعات محسوب مي گردد .
 
 
 
8ـ استرس :
علاوه بر نظرية اسناد ، كارروانشناسان شاختي در مورد فشار رواني و بهداشت بسيار با اهميت تلقي مي شود . لازاروس و همكارانش كه تلاشهاي آنها در اين زمينه بسيار مؤثر است ، بر اين باروند كه فشارهاي رواني به شناخت فرد از خود و محيط بستگي پيدا مي كند .
از نظر آنها فشار رواني عبارتست از يك حالت دروني كه مي تواند ناشي از خواسته هاي فيزيكي بدن و يا ناشي از موقعيت محيطي و اجتماعي باشد ، كه بالقوه زيانبار ، ‌غير قابل كنترل يا فراتر ازاستعداد سازگاري ما ارزيابي مي شوند . عوامل فشارزا ، پاسخهاي فيزيكي و رواني از قبيل اضطراب نوميدي و افسردگي و ... را به همراه خواهد داشت .اگر عوامل فشار زا استمرار داشته باشند ، اثرات دراز مدت رفتاري ، فيزيولوژيكي ، هيجاني و شناختي را ايجاد خواهد نمود . مطابق نظر لازاروس (1990) نيز استرس تنها زماني بورز مي كند كه افراد بر اين باور باشند كه يك موقعيت معين ، تقاضاهايي از‌ آنها دارد كه از توان آنها و منابع موجود آنها خارج است .
هانس سليه نيز معتقد است كه استرس را هميشه در زندگي نبايد عامل منفي بهشمار آورد ، از ديدگاه او فقط زماني كه استرس شخص را مغلو ساخته و موجب ناراحتي مي گردد ، آسيب رساننده است .
بنابراين همة استرسها عوارض ناخوشايند ندارند و به اين خاطر استرس را بعضي به سه دستة بزرگ :
الف) استرس منفي
ب) استرس خنثي
ج) استرس خوشايند ، طبقه بندي مي كنند ،‌ نگراني ، فشار ، خشم وناكامي ، جزء استرسهاي منفي قلمداد مي شوند و چزهايي مثل سر و صدا ، پول و ... استرس خنثي و موفقيت ، اگر چه استرس مثبت يا منفي باشد ، واكنشهاي فيزيولوژيك اولية يكساني را به همراه خواهد داشت .
ميشن بام (1982) معتقد است با فشار رواني را بايد از ديد شناختي نگاه كرد ، يعني فشار رواني مستلزم ارزيابي شناختي است و افراد تحت اين فشار ، اغلب داراي افكار تحريف شده و آكنده از سرخوردگي هستند . وي (1985) به منظور كمك به افراد تحت شرايط استرس ، آموزش مايه كوبي در برابر فشار رواني را پيشنهاد داده است . آموزش مايه كوبي در برابر فشار رواني ميشن بام ، داراي سه مرحلة مشخص است :
الف) مرحلة ادراك (دادن آگاهي به منظور درك مشكل)
ب) مرحلة مهارت آموزي و تمرين (مانند تنش زدايي ، راهبردهاي حل مسئله و...)
ج) مرحلة كاربردي و پيگيري (مهارتهاي اموخته شده در موقعيتهاي واقعي به كار گرفته شوند.)
2ـ5ـ درمان اختلالات خلقي
درمان اختللات خلقي براي روانپزشك پاداش آور است . اختلالات خلقي به دو نوع مهم درمان بهزيستي و روان درماني ،‌پاسخ مي دهند . قراين فراوان وجود دارد كه حاكي است بهترين روش درمان اختلالات خلقي تركيب مناسبي از هر دو است . براي اختلالات شديد كه در آنها احتمال درگيري برخي از عوامل زيست شناختي وجود دارد . براي شروع كار ، درمان زيستي احتمالاً ضروري است . به محض پيدايش آمادگي در بيماران روان درماني نيز بايد با آن همراه شود . از مهمترين درمانهاي زيستي مي توان به درمانهاي دارويي(سه حلقه ها و مهار كننده هاي MAO) ، الكتروشوك درماني و از درمانهاي روانشناختي مي توان به شناخت درماني (بك) ، درمان بين فردي (مورنو 1974) ، روان درماني خانواده (آكرمن 1971) ، رفتار درماني (اسكينر 1953) اشاره نمود .
در گذشته تحقيقات وسيعي براساس عوامل بيولوژيكي در رابطه با افسردگي زنان صورت گرفته است . ليكن در اين ارتباط كمتر به جنبه هاي روان شناختي زنان بها داده شده است . ما اطلاعات زيادي در خصوص دنياي بيرون زنان از قبيل كيفيت ازدواجشان ، ميزان درآمدشان و حملات به آنان داريم . ولي دانش ما در خصوص دنياي دروني ،‌تصورات ، احساسات و عواطف و افكار زنان بسيار ناچيز است . گرچه زنان افسرده توسط محققان مورد مطالعه قرار گرفته اند . ليكن يافته ها براساس فرضيات موجود تعديل شده اند . ما بندرت اظهارات كامل زنان را مي شنويم . زيرا تجاربت حقيقي زنان بنا به دلايلي همواره تعديل مي شد . پس نتيجه ميگيريم كه عدم درمان افسردگي زنان به اين دليل است كه به خوبي دنياي دروني شان را نمي شناسيم .
تحقيقات مقايسه اي خانواده درماني و ساير روشهاي درماني ، نشان مي دهد كه اثرات خانواده درماني برتر و يا لااقل در سطح ساير روشها بوده است . در سال 1987 گورمان و نيسكران (1971 ـ 1908) بون ، ليدز و مينوچين مي توان اشاره كرد كه معتقدند وظيفة اصلي خانواده درماني ، بالا بردن احساس همبستگي و وحدت خانواده ، فعال كردن نقش طبيعي خود شفا بخشي خانواده و بالاخره تجربه اي است كه راه را براي رسيدن به يك گروه طبيعي واقعي باز مي كند .
مورنو (1974 ـ 1892) معتقد است كه : «مردم در گروه متولد مي شوند ، در گروه زندگي مي كنند ،‌ در گروه كار مي كنند ، در گروه بيمار مي شوند ، پس چرا در گروه درمان نشوند.»
 
2ـ6ـ تحقيقات انجام شده در مورد افسردگي دانشجويان :
در بررسي و تحقيقي كه توسط دو تن ا محققين به نامهاي هسو و مارشال در سال 1988 بعمل آمد ، شيوع علائم افسردگي بين دانشجويان دانشكده هاي پزشكي و ساير طبقات غير دانشجويي مورد مقايسه قرار گرفت . اين مقايسه از طريق جمع آوري اطلاعات بدست آمده از 1805 دانشجوي پزشكي دانشگاه انتاريو كانادا در رده هاي انترن و دستياري و تعاد مشابهي از ساير طبقات غير دانشگاهي توسط مركز مطالعات اپيدميولوژي انجام پذيرفت و شيوع بيماير افسردگي در گروهها مورد اندازه گيري قرار گرفت . با توجه به نتايج اندازه گيري ها در رابطه با بيماري افسردگي محققين به نتايج زير دست يافتند : 1ـ نسبت افسردگي در ميان دانشجويان تخصصي پزشكي در مقايسه با ساير گروهها بيشتر بوده است . 2ـ آزمايشات نشان داد درصد دانشجويان زن كه داراي علائم بيماري افسردگي بودند از دانشجويان مرد بيشتر است . 3ـ نسبت افسردگي در دختران مجرد دانشجو در مقايسه با زنان متأهل دانشجو بيشتر بود . 4ـ در بين سالهاي داشنجويي ، دانشجويان سال اول درصد بالاتري از علائم افسردگي را نسبت به ساير سالهاي دانشجويي دارا بودند .
احمدي دو نمونه از دانشجويان دانشگاه اصفهان رااز لحاظ افسردگي مورد مطالعه قرار داده است . در نمونة اول 108 نفر از دانشجويان شركت داشتند كه در تابستان 64 مشغول به تحصيل بوده ، بيش از 30 واحد براي فراغت از تحصيل نداشتند . نمونة‌دوم به 200 نفر از دانشجويان در نيمسال اول سال تحصيلي 65ـ64 تست افسردگي بك داده شد . هر دو نمونه بصورت تصادفي انتخاب شدند . تجزيه و تحليل هاي آماري نتايج حاصله از نمونه اول نشان مي دهد كه ميانگين افسردگي در پسران دانشجو بصورت چشمگيري بالاتر از دختران است . آزمونهاي آماري نشان دهندة معني دار بودن اين تفاوت است . فراواني ها نشان مي دهد كه 6/18 درصد افسردگي در سطح خفيف ، 1/61 درصد در سطح متوسط ، 5/8 درصد در سطح شديد و 7/1 درصد در سطح خيلي شديد داشته اند . با اينكه ميانگين پسران و دختران دانشجو با يكديگر متفاوت بود ولي اين تفاوت از لحاظ آماري معني دار نيست .
بر اساس پژوهشي كه عالي پور در مورد افسردگي دانشجويان انجام داده به اين نتيجه رسيده است كه افسردگي درميان دانشجويان شهرستاني بيشتر از دانشجويان مقيم تهران است .. علت افسردگي بيشتر دانشجويان شهرستاني دراين تحقيق برخي عوامل اجتماعي از قبيل دوري از خانواده ، اقامت در خوابگاه و نبودن تكيه گاه عاطفي براي دانشجويان شهرستاني عنوان شده است .(عليپور 1371 )
فلاحي (1372) در پژوهشي كه بر روي 330 دانشجوي خوابگاهي سه دانشگاه علوم پزشكي ايران ، تهران و شهيد بهشتي انجام داده ميزان افسردگي آنها را مشخص ساخته است . نتايج اين پژوهش نشان دهندة رابطة معني داري بين افسردگي و اقامت در خوابگاه مي باشد . همچنين نتايج اين تحقيق حاكي از بيشتر بودن افسردگي در جنس مؤنث نسبت به جنس مذكر مي باشد .
احمدي ميزان افسردگي 651 نفر از دانشجويان و دستياران دانشكدة پزشكي و دانشجويان دانشكدة فيزيوتراپي دانشگاه علوم پزشكي شيراز را با استفاده از آزمون افسردگي بك مورد وطالعه قرار داد . نتايج محاسبات آماري نشان داد كه 67/46 درصد دانشجويان پزشكي ، 55/17 درصد از دستياران و 67/56 درصد از دانشجويان دانشكدة فيزيوتراپي دچار افسردگي در حد خفيف تا نسبتاً شديد هستند .
ملكي و ديگران (1372) ميزان و شدت شيوع افسردگي و اضطراب رادر ميان دانشجويان رشته هاي مختلف علوم پزشكي همدان را مورد بررسي قرار دادند . نتايج تحقيق آنها نشان مي دهد كه 1/27% از دانشجويان در آزمون افسردگي يك نمره اي معادل يا بالاتر از 18 داشته اند . در اين تحقيق رابطة برخي متغيرها مثل ، وضعيت خانوادگي ، مالي و اجتماعي ، شغلي ، چگونگي گذراندن اوقات فراغت ،رشته و سال تحصيلي ، سرابق ابتلاء به بيماري جسماني و رواني با افسردگي و اضطراب دانشجويان مورد وطالعه قرار گرفته است .
نتايج تحقيقاني كه در اين فصل مورد بررسي قرار گرفت ، نشان مي دهد كه عوامل اجتماعي و محيطي در بروز افسردگي نقش عمده اي بر عهده دارند ـ فشارهاي اجتماعي ، فشارهاي محيطي درابعاد مختلف ، فشارهاي ناشي ازكار ، فشارهاي ناشي از شرايط خانوادگي ، نداشتن حمايت خانوادگي ، عدم انطباق اجزاء با موقعيتهاي مختلف ، وقوع رويدادهاي ناخوشايند در زندگي ، عدم تأمين اجتماعي و نظاير آن موجبات افسردگي را فراهم مي آورند . به همين سبب نمي توان افسردگي را تنها بعنوان يك پديدة رواني مورد مطالعه قرار داد . بيشتر تحقيقاتي كه ذكر گرديد از چارچوب تئوريكي ارائه شده حمايت مي كند . وقتي دركنش متقابل فرد با محيط بنا به عللي فرد نمي تواند خود را با محيط سازگار نمايد و يا تحمل فشارهاي محيطي از تحمل وي خارج است و يا نمي تواند انتظارات محيط را بر آورده نمايد ، ميل به افسردگي در وي زياد خواهد بود .
درمطالعه اي كه توسط Zung در كره در سال 1996 انجام گرفته ، نشان دهندة ميزاني از افسردگي در بين 953 تن از دانشجويان خارجي فيليپيني ، تايواني و امريكايي دانشكده مي باشد .
به نقل از مجله روانشناسي باليني درسال 1999 در دو گروه از دانشجويان برزيلي كالج در حدوسيعي مورد مطالعه قرار گرفت ( تعداد 845 زن و 235 مرد ) مقياس اندازه گيري BDI (تست افسردگي بك) بر طبق مشخصات جامعه سنجي و بيان معاني آن از اندازه هاي آيتمهاي انفرادي آن براي مجموع افراد مورد آزمايش با توجه به جنسيت آنها مورد مقايسه قرار گرفتند . نمره هاي تست BDI براي زنان درصد بالاتري را نشان مي داد .
درمجلة بهداشت كالج امريكا 1996 ، از نتايج ارزيابي از افسردگي و اهميت آكادميك آن در بين دانشجويان دانشگاه با استفاده از مقياس هاي استاندارد گزارش شده ، 63 دانشجو پرسشنامة افسردگي بك راكامل كردند و در مورد نحوة سازگاري اجتماعي و شخصي آنان گزارشاتي جمع آوري گشته و مورد بررسي قرار گرفتند . در اين تحقيق مشاهده شد كه مشكلات تحصيلي ، كاهش فعاليتهاي تحقيقي و مشكلات بين فردي در 92 % از دانشجويان وجود دارد . در تمامي سطوح افسردگي ، اختلالات عاطفي ، بي كفايتي ، اضطراب و تشويش و بي علاقگي به محل تحصيل بيشتر شايع بوده است . بحث درمورد عوامل مؤثر در افسردگي دانشجويان واستفادة مدام از درمانهاي پزشكي و غير پزشكي در جلوگيري از پيشرفت مرضي آن از ضروريات پرداختن به اين قبيل تحقيقات مي باشد .


فصل 3
طرح تحقيق
3ـ1ـ توصيف روش تحقيق :
نوع روش تحقيقي كه براي رسيدن به مقاصد تحقيق حاضر از آن استفاده شده است ، روش تحقيق يا تحقيق علّي مقايسه اي است . كه آن شامل توصيف ، ثبت ، و تجزيه و تحليل و تفسير شرايط موجود است . اين كار مستلزم گونه اي از مقايسه يا مقابله است و در آن كوشش مي شود تا روابط ميان متغيرهاي دستكاري نشده كشف شود .( جان بست ، 1983)
تحقيق توصيفي برخلاف تحقيق برآوردي و ارزشيابي ، برساختن فرضيه و آزمايش آن ، تحليل روابط بين متغيرهاي دست كاري نشده و پروراندن قوانين كلي توجه دارد . برخلاف روش تجربي كه در آن متغيرها با مداخلة محقق بدقت تنظيم و دستكاري مي شوند ، درتحقيق توصيفي متغيرهايي انتخاب مي شوند و مورد مشاهده قرار مي گيرند كه هم اكنون وجود دارند يا قبلاً اتفاق افتاده اند . ( دلاور 1371 )
درهر دو روش توصيفي و تجربي از روشهاي دقيق نونه گيري استفاده مي شود تا يافته هاي آنها درمورد افراد ، گروهها ، اوقات و يا موقعيت هاي ديگر تعميم داده شود .( جان بست 1983 ) بنابراين در اين تحقيق بروز نشانه هاي افسردگي در بين دانشجويان پسر بومي و غير بومي بطور مقايسه اي بين اين دو متغير انجام خواهد گرفت كه استفاده ازهمان روش تحقيق علي مقايسه اي مي باشد .
3ـ2ـ جامعه تحقيق :
جامعة تحقيق حاضر شامل 500 دانشجوي پسر بومي و 500 دانشجوي پسر غير بومي كه در محدودة سني 25ـ19 سالة مجرد مي باشد كه از ميان اينها با توجه به نسبت هر كدام 280 نفر انتخاب شده اند . همچنين با توجه به اينكه جامعه هاي تحقيق ، هم گروه دانشجويان پسر بومي و هم گروه دانشجويان پسر غير بومي در محدودة سني و وضعيت تأهل ياد شده ، برابر هستند ، لذا براي تعيين حجم نمونه نيز بطور يكسان انتخاب شده اند .
 
3ـ3ـ روش نمونه گيري :
روش نمونه گيري در اين تحقيق استفاده از روش تصادفي ساده و با مراجعه به جدول اعداد تصادفي مي باشد كه اين انتخاب در دو مرحله و بطور مجزا براي هر دو گروه انجام پذيرفته است . لازم به ذكر است كه اين نمونه ازبين 500 دانشجوي پسر بومي و 500 دانشجوي پسر غير بومي مجرد در محدودة سني 25ـ19 ساله با مراجعه به مركز كامپيوتر دانشگاه انتخاب شده اند . بنابراين نمونه هاي انتخاب شده در هر دو گروه تقريباً بيش از 35 % از افرد جامعه و در حد بزرگ مي باشد . دلاور (1371) دلايل استفاده از گروه نمونة بزرگ را چنين بيان مي كند : اگر كنترل برخي از متغيرها كه ر نتايج تحقيق تأثير دارند ، براي محقق امكانپذير نباشد و همچنين هر قدر ميزان پايائي وسيلة اندازه گيري براي اندازه گيري متغير وابسته خصوصاً متغيرهاي موجود در علوم تربيتي و روانشناسي پائين باشد از نمونه هاي بزرگ استفاده مي شود .
 
3ـ4ـ متغيرها و كنترلهايي كه اعمال شده است :
متغيرهاي ما در اين تحقيق ، متغير افسردگي و متغير دانشجوي بومي و غير بومي بودن مي باشد .كه متغير افسردگي ، درواقع همان متغير وابسته است كه انتظار مي رود تحت تأثير متغير مستقل بومي و يا غير بومي بودن ، دستخوش تغيير شود .
كنترلهايي كه اعمال شده است شامل موارد زير است :
ـ سن آزمودنيها كه اغلب قريب به اتفاق آنها درگروه سني 25ـ19 سال بوده اند ، كه درصد آنها نيز محاسبه گشته ودر پيوست موجود مي باشد .
ـ تجرد و تأهل آزمودنيها كه در بين هردو گروه اين درصد نيز بطور مجزا محاسبه شده ، يعني حدود 6/99% افراد در گروه غير بومي و بومي مجرد و 36/0% افراد متأهل بوده اند كه ملاحظه مي شود اكثريت افراد از بين مجردين مي باشند .
اما متغيرهايي كه امكان كنترل آنها نبوده است شامل ، سابقة ابتلاء ، يا زمينة ارثي و ژنتيكي مربوط به بيماري ، احتمال اينكه برخي از آزمودنيها دربيان احساسات فعلي خود تا چه حد به واقعيت نزديك بوده اند و مسئله ديگر زمان و مكان اجراي تست بود كه در هنگام پاسخگويي به تست اغلب دانشجويان سعي مي كردند ( با تمام كنترلي كه درزمينة اجرا انجام مي گرفت ) تا حدي از نظرات و پاسخهاي يكديگر آگاه شوند .
براي نيل به اهداف تحقيق و به منظور جمع آوري اطلاعات درخصوص ميزان شيوع افسردگي در آزمودنيها نيازمند به ابزاري بوديم كه از نظر زمان اجرا با توجه به محدوديت زمان توقف در خوابگاهها و كلاسها وكمبود وقت دانشجويان ، مناسب و قابل اجرا باشد . دراين راستا اولين ابزاري كه به ذهن مي آمد تست افسردگي «بك» بود .
 
3ـ6ـ ابزار اندازه گيري :
خصوصيات تست افسردگي بك Beck :
اين پرسشنامه را بك در سال 1961 در مورد بيماران رواني بكار برد و ثابت كرد اين آزمون قادر به تفكيك بيماران افسرده از ديگر بيماران رواني و افراد سالم است .
بر مبناي مشاهدات باليني پرليف در سال 1965 اوكوپن 1971 كه افسردگي را به خوبي شرح دادند .
مطالعه توصيفي آنان از افسردگي قابل مقايسه با 21 علامتي است كه ساختار آزمون را مي سازد .علاوه براين به دليل منابع موجود فراوان دربارة افسردگي تمام علائمي كه بوسيلة محققين ديگر ذكر شده در آزمون بك جمع شده اند . در آزمون بك لزوم يك سيستم معتبر در نظر گرفته شده است . زيرا به نظر بك تنها تشخيص باليني كافي نيست و ناگزير بايد روشي را بوجود آورد كه اولاً افسردگي را تعريف كند .وثانياً معتبر و داراي روائي نيز باشد .
معيارهاي موجود دراين آزمون ابتدا از لحاظ باليني درضمن دوره هاي روان درماني و تجزيه و تحليل رواني بيماران افسرده بدست آمده اند . جنبه هايي كه در آزمون بك بدست آمده است بر مبناي بستگي آنها به تظاهرات آشكار رفتار در بيماري افسردگي انتخاب شده است و دليل هيچ فرضيه اي در مورد علت شناسي يا فرآيندهاي رواني در بيماري افسردگي نيستند .
تست افسردگي بك بعنوان يك تست مستقل از فرهنگ شناخته شده است و طيقات مختلف سازندة آن اختصاص به محيط اجتماعي معين ندارد و حتي مخصوص به هيچ طبقة اقتصادي و تحصيلي خاص نيست . اين مسئله به سادگي مبتني بر آن است كه وقتي كسي به عنوان افسرده تشخيص داده شد . تحصيلكرده يا كم سواد ، داراي سطح اقتصادي بالا يا پائين ، به هر صورت عمق افسردگي را در خود منعكس مي كند .
يكي از امتيازات تست بك در سهولت اجزاء و نتيجه گيري ازآن است . اين تست به سادگي تغييرات افسردگي را در زمانهاي مختلف در يك فرد نشان مي دهد و بدين وسيله مي توان اثرات درمانهاي مختلف را روي افسردگي وي آزمايش نمود . در يك تست ثبات ، اعتبار ، روائي ، همانندي و قابليت انتقال را از عوامل مهم بر شمرده اند كه در اين تست افسردگي بك به خوبي منعكس مي باشد .
بك مزاياي تهية اين تست را به شرح زير مي داند :
1ـ با توجه به گوناگوني تشخيص هاي كلينيكي بك اندازه گيري استاندارد شده اي را در دسترس قرار مي دهد .
2ـ اين تست را مي توان توسط يك مصاحبه گر آموزش ديده به آساني انجام داد كه از نظر اقتصادي از يك مصاحبة روانپزشكي باصرفه تر است .
3ـ به علت ميزان نمره اي درتست بك ، مقايسه كردن اطلاعات با ساير يافته ها از نظر كمي و كيفي آسان مي گردد .
 
3ـ7ـ روش آماري :
ثابت شده كه آزمون t براي مقايسة دوگروه مستقل ، همانند آزمونt تك نمونه اي مي تواند نتايج دقيقي به دست دهد ، حتي اگر جامعه هاي نمونه برداري شده با اين مفروضه ها همنوايي دقيق نداشته باشد . در حقيقت لزومي ندارد كه جامعه هاي مورد مطالعه دقيقاً نرمال باشند و اگر جامعه ها تك نمايي و بدون چولگي شديد باشد ، هنوز مي توان آزمون t را به كار برد . به همين ترتيب برابربودن واريانسهاي دو جامعه نيز به گونه مطلق ضروري نيست .اين موضوع به ويژه درمواردي كه حجم دو گروه نمونه برابر يا نزديك به هم باشد ، صادق است اما اگر حجم دو گروه ( به شدت ) نابرابر باشد ، بايد در به كار بردن آزمون احتياط كرد . زيرا واريانس هاي نابرابر جامعه بدون ترديد در افزايش شانس واقعي خطاي نوع اول در سطحي كه براي آزمون مشخص شده است تأثير خواهد گذاشت .
اگر ميانگين جامعة نخست را M1 و ميانگين جامعة دوم را M2 بناميم . فرضية صفر مورد بررسي به صورت :
و فرضية مخالف اين آزمون بصورت :
خواهد بود . ( هومن 1370)
مي دانيم ميانگين واقعي يك جامعه مقداري است كه از مشخصات آن جامعه است و در نتيجة سرشماري بدست مي آيد و به وسيلة نمونه گيري فقط مي توان برآوردي از آن به دست آورد . مسلماً مقاديري كه از نمونه گيريها به دست مي آيد با مقدار واقعي يكسان نخواهد بود . بدين دليل در تحقيقات آماري معمولاً دو مقدار ميانگين در نظر مي گيرند كه مقدار واقعي ميانگين بين آن دو مقدار قرار مي گيرد ،طبيعي است هر قدر هم كه اين دومقدار را از هم دور انتخاب كنيم احتمال غلط بودن قضاوت هرگز صفر نخواهد شد . در علم آمار سعي مي كنند كه اين اشتبا را به حداقل برسانند ، يعني فصله را آنچنان انتخاب مي كنند كه با 95% اطمينان مقدار ميانگين واقعي در آن فاصله قرار گيرد . اين فاصله را فاصلة اطمينان مي گويند .
همانطور كه گفتيم ، يكي از مفروضه هاي بنيادي اين آزمون آن است كه واريانس هاي دو جامعة مورد نمونه برداري يكسان است . اگر اين مفروضه درست باشد هر يك از واريانسهاي دو گروه نمونه يعني    و      بايد برآوردي از واريانس مشترك جامعه يعني    باشد . بنابراين نخستين گام درمحاسبة مشخصةt آن است كه ميانگين وزن دار واريانس دو گروه نمونه را بدست آورده و بعنوان بهترين برآورد موجود براي   بكار بريم . كه به اين برآورد واريانس رويهم نمونه ها گفته مي شود و فرمول آن در ضميمه موجود مي باشد .
بايد توجه داشته باشيم كه مقدار محاسبه شدة     بين دو مقدار     و     قرار دارد . و اين نكته براي هميشه صادق است . محاسبة مقدار t مشاهده شده ، بعد از محاسبة مقدار مناسبS مقدار مشخصة آماري مشاهده شده tob براي دو گروه مستقل را با استفاده از فرمول ضميمه بدست مي آوريم .
 
توضيح علائم موجود در تست بك :
تست بك شامل 21 علامت است وسؤالات آن با عناوين A,B,C,D, تا U درجه بندي شده است و ارزش از 0 تا 3 مي باشد ، كه نمرة صفرنشان دهندة عدم علائم افسردگي و نمرة 3 نشان دهندة شدت عارضه مي باشد .
هر سؤال 4 قسمت دارد و هر كدام از جوابها را كه بيشتر با حالات فرد تناسب داشته باشد ، انتخاب نموده و آنرا علامت مي زند . چنانچه مراجع را در يك يا چند مقوله بيش از يك سؤال را با دايره مشخص كرده باشد ، فقط يك سوال از آن مقوله و آن هم سؤالي را كه بالاترين نمره را دارد به حساب مي آورند . از آنجا كه در هر مقوله بالاترين نمره 3 است . لذا جمع نمرات دركل بين 63ـ0 مي باشد . ميزان افسردگي دراين آزمون برمبناي 100 است . پس فردي كه مثلاً نمرة 5 بياورد 1/24% افسردگي دارد و اين درصد بدست آمده دركليد تست موجود است و راهنماي عمل قرار مي گيرد .
يك نمرة 71/11 را مرز اعتبار مي داند و ديگران حتي نمرات بين 13ـ 10 را نرمال مي دانند و عده اي نمرة 15 و درصد 1/24 را مرز اعتبار قرار داده اند و تا اين حد نمرة افسردگي نرمال و طبيعي است .
 
درجات افسردگي                                             سطح نمرات
نرمال                                                                            15ـ0
افسردگي خفيف                                                              31ـ15
افسردگي متوسط                                                              47ـ32
افسردگي عميق                                                                63ـ48
A ـ علامت خلق :
دراين فاكتور درجات خلقي مختلف از عدم غمگين تا بسيار شديد مورد نظر بوده و فرد درحالت كنوني خويش را با پاسخ دادن به يك سؤال معلوم مي دارد . تغيير خلق وخوي و خلق پايين از علائم مهم افسردگي است .
 
B ـ علامت بدبيني :
اميد به آينده و نااميدي و دلسردي به تدريج برحسب سؤالات مطرح شده در نظر گرفته شده است كه فرد با پاسخ به آنها خوش بيني نسبت به آينده را بيان مي كند .
 
C ـ علامت احساس شكست :
درجات مختلف احساس شكست ومورد اجحاف واقع شدن از 3ـ0 دراين سؤال مور نظر بوده كه فرد وضعيت خود را با پاسخ به يكي از سؤالات معلوم مي دارد .
 
D ـ علامت نارضايتي :
اين قسمت به ارزيابي حالاتي چون نارضايتي و دلسردي و بي توجهي به اطراف و لذت بردن از وقايع اختصاص دارد كه شخص حالات فوق را در سؤالات مطرح تشخيص داده و علامت مي زند .
 
E ـ علامت احساس گناه:
يكي از علائم مهم و درجة اول افسردگي احساس گناه و تقصير است كه فرد خود را به علت گناهي كه مرتكب شده بدو بي ارزش تصور مي كند . احساس گناه از 3ـ0 به ترتيب از فقدان احساس گناه تا احساس گناه شديد درجه بندي شده است .
 
F ـ علامت تنبيه خود :
از علائم ديگر افسردگي تنبيه و استحقاق تنبيه است كه دراين قسمت مورد سنجش واقع شده است .
 
G ـ علامت نفرت از خود :
فرد افسرده از خود نفرت دارد زيرا خودش را فردي بي كفايت و نالايق مي داند به همين دليل اعتماد به نفس كافي ندارد و كم كم از خود متنفر مي شود .
 
H ـ علامت اتهام به خود :
از ويژگي اين افراد اين است كه در هر حادثه اي مقدار زيادي تقصير براي خود قائل هستند ، لذا خود را مقصر و مجرم دانسته و فكر مي كنند كه به دليل داشتن عيوب زيادي است كه آنها دارند .
 
I ـ علامت گوشه گيري از اجتماع :
وجود چنين تمايلاتي در فرد بيشتر به شكل افكار خودكشي و در مراحل شديد اقدام عملي به آن معلوم مي گردد و فرد افسرده راه چاره و نجات خود را در مرگ جستجو مي كند و اين از علامت احساس درجات شديد افسردگي است .
 
J ـ علامت گريستن :
اشك بعنوان سمبل هيجاني رنج و اندوه شناخته شده و تمايل بر گريستن زياد و مداوم و غالباً بدون دليل شخص ، از علائم اندوه و رنج و افسردگي است كه باعث شدت ميزاني از افسردگي را مي رساند . احساس رنجش دائمي ، حساسيت زياد و زود رنجي در تحريك پذيري از افراد و اطرافيان از حالات افراد افسرده است .
 
L ـ علامت گوشه گيري از اجتماع :
افراد افسرده معمولاً تمايل به گوشه گيري دارند و نسبت به اطرافيان بي توجه هستند و آنها از اجتماع گريزان بوده و تنهايي را ترجيح مي دهند كه از علائم مهم افسردگي است .
 
M ـ علامت بي تصميمي :
به تعويق انداختن و يا ناتواني كامل در تصميم گيري نشانة اختلال درتصميم گيري از خفيف تا شديد مي باشد كه فرد احساس بي ارادگي كرده و قادر به گرفتن تصميم نيست .
 
N ـ علامت اختلال درتصوير بدني :
ويژگي افراد افسرده يكي اين است كه از لحاظ ظاهري خود را زشت و بد منظره مي دانند لذا همواره احساس حقارت كرده و خود را سرزنش مي كنند .
 
 
O ـ علامت كاهلي دركار :
سستي و بي حالي در انجام كارها ، كاهش كارآيي و ناتواني و كندي حركات افراد افسرده درجات متفاوتي دارد كه از كم شدن خفيف كارآيي تا ناتواني كامل در انجام كارها حتي امور روزمره را شامل مي شود .
 
P ـ علامت اختلال در خواب :
اختلال در خواب يكي از علائم مهم افسردگي است كه معمولاً بصورت بي خوابي دم صبح از افسردگي شديد و خوابهاي وحشتناك و يا خواب قطع و بريده بريده در ابتداي خوابيدن در نزد افسردگان نورتيك ديده مي شود .
 
Q ـ علامت خستگي پذيري :
فقدان انرژي و احساس خستگي شديد و زودرس از ويژگيهاي مهم افسردگي است كه درجات متفاوت را شامل مي شود .
 
R ـ علامت فقدان اشتها :
بي ميلي نسبت به غذا از درجة خفيف تا حالت شديد ، كه چند روز از غذا خوردن خودداري مي كند درجه بندي شده است .
 
S ـ علامت كاهش وزن :
كاهش وزن غيرعادي و شروع لاغري مفرط از ديگر علائم افسردگي است كه آن نيز دزجه بندي شده و بيانگر سطح خاصي از افسردگي است .
 
T ـ علامت اشتغالات ذهني درمورد سلامت بدني :
نگراني و غم در مورد سلامت بدن و احساس ناراحتي و ايجاد بيماري دراعضاي بدن ، حالت شديد اين علامت است .
 
V ـ كاهش نيروي جنسي :
بي ميلي و كاهش علاقه نسبت به امور جنسي تا فقدان ميل ، درجات متفاوت اين علامت مهم افسردگي است . بالاترين نمره درتست بك كه شدت افسردگي را مي رساند 63 تعيين گرديده است . علائم 21 گانة فوق درقالب سؤالات مشخص با 4 پاسخ از صفر تا سه كه هر كدام فقدان وجود و شدت علائم را تعيين مي كند .
 
روائي و پايائي تست افسردگي بك :
اتيكن وزيلي دريك آزمون ثبات ، اعتبار ، روائي ، همانندي و قابليت انتقال را زا عوامل مهمي بر شمرده اند كه آزمون افسردگي بك واجد آن مي باشد . اين آزمون توسط محققين در كشورهاي مختلف مورد استفاده قرار گرفته است . بك و همكاران وي ( 1961 ) اين تست را روي جمعيت امريكايي ، متكالف و گولدمن (1961) روي جمعيت انگليسي ، پرتو (1970) وموسي پور (1971 ) روي جمعيت ايراني ، مورد آزمون قرار داده اند . روائي و پايائي آزمون بك براي اعمال درمورد دانشجويان ايراني در تحقيقات قبلي مورد تأييد قرار گرفته است .
در تحقيقي كه مهريار و حجت شاپوريان انجام دادند ، روائي و پويائي آزمون بك را درمورد دانشجويان ايراني تأييد كرده اند . آنها دو گروه ازدانشجويان ايراني را انتخاب كردند ، يك گروه شامل 232 نفر از دانشجويان ايراني كه در دانشگاههاي امريكا مشغول تحصيل بودند و يك گروه 305 نفري از دانشجوياني كه در دانشگاههاي ايران مشغول تحصيل بودند . درمورد اين دو گروه آزمون بك را بكار گرفتند . ضريب آلفا كه حاصل متوسط همبستگيهاي ناشي از روشهاي ممكن براي جداسازي آزمون با روش تنصيفي مي باشد ، براي گروه اول ( دانشجويان ايراني مقيم امريكا ) 85/0 و براي گروه دوم ( دانشجويان داخل)83/0 بوده است . اين ضرائب دال بر اعتبار دروني آزمون بك مي باشد . به منظور مشخص ساختن پايائي آزمون بك از روش دوباره سنجي استفاده شده است . اين آزمون ها به فاصلة سه هفته با پايائي 61/0 انجام گرفته است .
 
 
 
 
جدول 6 « ملاكهاي تشخيصي افسردگي بر اساسDSMIV كه توسط آزمون بك سنجيده مي شود »
ملاكهاي تشخيص افسردگي اساسي
آيتمهاي آزمون بك
1ـ خلق افسرده تقريباً هر روز با گزارش غمگيني ، پوچي و گريه
 
2ـ كاهش علاقه و لذت نسبت به فعاليتهاي
3ـ كاهش قابل ملاحظة وزن بدون رژيم غذايي يا افزايش آن كاهش و افزايش اشتهاي روزانه
4ـ بي خوابي يا پر خوابي تقريباً هر روز
 
 
 
5ـ تحريك يا كندي ـ رواني حركتي تقريباً هر روز
 
 
6ـ خستگي يا فقدان انرژي تقريباً هر روز
 
 
7ـ احساس بي ارزشي ، گناه تقريباً هر روز
در فاكتور مربوط به تغيير خلق و وي و پائين بودن خلق كه در سئوالات 11 و 10 و 1 گنجانيده شده
در فاكتور كاهلي در كاركه در سئوالات 17 و 15 قيد گرديده
در فاكتور فقدان اشتها و كاهش وزن كه در سئوالات 19 و 18 قيد گرديده
 
در فاكتور اختلال در خواب از بي خوابي نزديك صبح و مشكل در خواب رفتن در ابتداي خواب كه در سئوال 16 قيد گرديده
كه در فاكتور علامت كاهلي در كارو كاهش كارآيي و ناتواني و كندي حركات كه در سئوالات 17 و 15 و 11 قيد گرديده
كه در فاكتور علامت خستگي پذيري و فقدان انرژي و احساس خستگي شديد زودرس كه در سئوالات 17 و 15 قيد گرديده
در فاكتور نفرت از خود و ربط دادن حوادث به خود متهم كردن خد كه در سئوالات 8 و 7 و 6 و 5 قيد گرديده
 
نتيجه :
با توجه به ملاكهاي تشخيص DSMIV و آيتمهاي مربوط به آزمون بك و جدول بالا مشخص مي گردد كه اين آزمون اكثر ملاكهاي DSMIV را اندازه گيري مي كند و ابزار اندازه گيري مناسبي جهت تشخيص ميزان افسردگي است .
جدول 7 سطح معني داري t-test
نمودار 1ـ4 ميانگين نمرات افسردگي دردو گروه ازدانشجويان بومي و غير بومي


فصل 4
تحليل و تفسير نتايج
تفسير نمودار هيستوگرام:
با توجه به اينكه تفاوت ميانگين نمرات افسردگي دانشجويان بومي و غير بومي كم است و از لحاظ آماري معني دار نمي باشد ، اما همين تفاوت كم در نمرات نيز تا اندازه اي نشان دهندة اين است كه عوامل مداخله گر ديگري با توجه به فرضية تحقيق كه احتمال ميزان آن را دردانشجويان غير بومي بيشتر پيش بيني مي كرد . اين عوامل در ميزان افسردگي دانشجويان بومي هم تا حدودي موثر بوده و مي توان نتيجه گرفت كه صرفاً بومي بودن يا غير بومي بودن نمي تواند در تعيين نمرة افسردگي مؤثر باشد و عوامل مداخله گر مانند وضعيت خانوادگي زمينة شخصيتي و ساير عوامل مي تواند فرضية تحقيق ما را تحت تأثير قرار دهد .
ـ با توجه به داده هاي نمودار بالا تفاوت قابل ملاحظه اي بين ميانگينهاي نمرات افسردگي در دو گروه دانشجويان بومي و غير بومي وجود ندارد .
 
آزمون فرضية تحقيق :
همانطوريكه در فصل يك اشاره شد ، فرضية مااين بود كه شيوع افسردگي در بين دانشجويان پسر غير بومي نسبت به دانشجويان پسر بومي بيشتر است . براي آزمون فرضية فوق در ابتدا ميانگين و واريانس D ( نمرة افسردگي ) را در هر دو گروه محاسبه نموديم . ( جدول 7 ) و سپس به منظور آزمون مقايسة ميانگين در دو گروه مستقل ، نتيجه را در فرمول محاسبهt استودنت قرارداديم و عددي كه حاصل گرديد ، رقم 23/0 (tob) بود . سپس با مراجعه به جدول t استودنت و با در نظر گرفتن درجة آزادي                               عدد 278 و در سطح اطمينان 95% و در سطح         رقم 64/1 بدست مي آيد . بنابراين t بدست آمده كوچكتر از t جدول بوده (64/1< 23/0) . كه نتيجه مي گيريم تفاوت معني داري بين ميزان افسردگي در دوگروه از دانشجويان پسر بومي و غير بومي دانشگاه تربيت معلم واحد حصارك كرج وجود ندارد .


فصل5
خلاصه و نتيجه گيري
براي جلوگيري از پي آمدهاي ناشي از وجود تفاوت بين سطوح آموزشي دانشگاهها و اجبار داوطلبان براي انتخاب شهرهايي غير از محل سكونت خود . در جهت شناخت مشكلات دانشجوياني كه دور از محيط خانواده و شهر ديارشان زندگي مي كنند و پي آمدهاي ناشي از آن بخصوص براي دانشجوياني كه بلافاصله از دبيرستان وارد دانشگاه مي شوند و بيشترين فشارها را در ترم هاي اول تحمل مي كنند بر آن شديم تا فرضيه هاي هرچند محدود را در زمينة ميزان شيوع افسردگي بين اين قبيل دانشجويان را با دانشجويان بومي مقايسه كنيم . البته انگيزه و علاقة شخص پژوهشگر باعث گرايش به سوي اين مسئله شده ، چون نگارنده طي دورة چهارسالة ليسانس اين مشكلات را هر چند شخصاً تجربه نكرده ولي به عينه در دانشجويان ديگر بصورتهاي گوناگون مشاهده نموده است .
در مجموع هدف از اين مطالعه اين بود كه در صورت وجود تفاوتهاي چشمگير بين دو گروه امكانات بهتري براي اين قبيل از دانشجويان كه به اجبار شهر و ديار خود را ترك نموده و در خوابگاهها يا منازلي با حداقل امكانات رفاهي بسر مي برند در نظر بگيرند ، كه باز هم دردر جة اول همان عدم انتخاب شهري به غير از شهر محل سكونت يا شهرهاي نزديك به شهر محل سكونت ازتمام راه حلها منطقي تر بنظر مي رسد .
 
5ـ1ـ توصيف روش هاي مورد استفاده در تحقيق :
در فصل سوم به توصيف روش تحقيق و روش آماري مورد استفادة خود اشاره نموريم و نشان داديم كه روش تحقيق توصيفي يا تحقيق علي ـ مقايسه اي با اعمال روش آماري مقايسة ميانگين در دو گروه مستقل مناسبترين روش براي آزمون فرضية ما خواهد بود . تعداد نمونه ها در هر گروه نيز به طور مساوي و به تعداد 280 نفر از دو گروه دانشجويان پسر بومي و غير بومي انتخاب شده بودند . ابزار جمع آوري اطلاعات نيز تست افسردگي بك بوده است .
 
5ـ2ـ نتيجه گيري :
اما در فصل 4 تحليل و تفسير نتايج ، فرضية تحقيق ما درسطح اطمينان 90% معني دار در نيامده و نشان داد كه شيوع افسردگي در بين دو گروه از دانشجويان با توجه به داده هاي آماري محاسبه شده معني دار نمي باشد .
اگرچه تصور بر اين بود كه ساكن بودن در خوابگاههاي دانشجويي و يا منازل مي تواند نتيجه تحقيق را تغيير دهد . اما اين مسئله اتفاق نيفتاد . شايد انتخاب نوع اختلال و ابزار سنجش در نتيجة تحقيق تأثير داشته و مي توان گفت كه تاكنون نظرية مشخصي دقيقاً نتوانسته است ماهيت افسردگي را دقيقاً مشخص سازد .
 
 
5ـ3ـ توجيه و تفسير نتايج :
با توجه به اينكه در فصل دوم به تحقيقاتي هر چند اندك اشاره كرديم كه بيانگر وجود درجاتي از افسردگي دربين دانشجويان داخل و خارج از كشور بود .اما با توجه به نتايج حاصل از تحقيق حاضر موفق به دستيابي در جهت فرضيه تحقيق نشديم . دليل اين امر بر نگارنده بخوبي آشكار نمي باشد ، ممكن است اين مسئله ناشي از خطاي ابزار اندازه گيري با توجه به حجم نمونه بوده باشد .
 
5ـ4ـ توصيه براي پژوهشهاي بعدي :
1ـ با توجه به اينكه عوامل زيادي از قبيل حوادث زندگي ، سوابق تحصيلي . سوابق احتمالي بيماريها ، شرايط اقتصادي و خانوادگي و در اين تحقيق كنترل نگرديده بود . لذا توصيه مي شود در پژوهشهاي بعدي رابطة افسردگي دانشجويان با ساير فاكتورهاي موثر در آن نيز مطالعه شود .
2ـ توصيه مي شود در انتخاب تست درصورت لزوم از تستهاي استاندارد ديگري مانند تست هاميلتون يا تست MMPI استفاده شده و دركنار آنها از پرسشنامه هايي كه حاوي اطلاعات شخصي مفصلتري باشند نيز استفاده گردد .
3ـ توصيه مي شود اين تحقيقات از طريق مراكز مشاورة دانشگاهي بطور تخصصي تر انجام گرفته كه لازمه اين كار دردرجه اول تقويت و ايجاد اين قبيل مراكز درتمامي دانشگاهها و فعاليت آنها در ارائه خدمات مي باشد كه ضرورت اين امر در حين تحقيق مشاهده گرديد .
 
5ـ5ـ محدوديتها :
1ـ عدم دسترسي كافي به تحقيقاتي كه در اين زمينه چه در داخل كشور و چه در خارج از كشور انجام گرفته بود .


منابع فارسي
1ـ آناستازي ا .روان آزمايي ـ مترجم : براهني م.ن1376 تهران . دانشگاه تهران
2ـ اتكينسون ر.ل. اتكينسون ر.س. و هيلگارد 1. زمينة روان شناسي ج1و2 مترجم ك براهني م. و ديگران 1368 تهران رشد .
3ـ اخوت و دانشمند . ارزشيابي شخصيت 1375 ـ تهران ـ دانشگاه تهران .
4ـ انجمن روانپزشكي امريكا ـ طبقه بندي اختلالات رواني DSMIV ـ مترجم : پورافكاري .ن1374 ـ تبريز .
5ـ بست .ج روشهاي تحقيق در علوم تربيتي و رفتاري ـ مترجم: پاشا شريفي ح.وطالقاني .ن 1374 تهران رشد.
6ـ پروين 1.روان شناسي شخصيت ـ مترجم : جوادي .م.ج وكديور پ- 1374 تهران .رسا .
8ـ پورافكاري . ن نشانه شناسي بيماريهاي رواني 1375 تبريز ـ آزاده .
9ـ دلاور . ع . روشهاي تحقيق در روان شناسي و علوم تربيتي 1371 تهران ـ دانشگاه پيام نور .
10ـ راس .ا.ا روان شناسي شخصيت ـ مترجم : جمالفرس 1375 تهران ، روان .
11ـ راس م. افسردگي ـ مترجم : رواندوست و 1369 تهران
12ـ راوك . ج . مباحث عمده در روانپزشكي ـ مترجم : وهاب زاده ج 1369 تهران
سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامي
13ـ سازمان بهداشت جهاني (WHO) طبقه بندي اختلالات رواني و رفتاري ICD-IO 1992 مترجم : نيكخو . م . غفراني . م آواديس يانس 1375 تهران سخن .
14ـ شاملو . س . آسيب شناسي رواني 1368 تهران ـ رشد .
15ـ شفيع آبادي ع . و ناصري ع. نظريه ها در روان شناسي شخصيت 1368 تهران ـ رشد .
16ـ شفيع آباد ع. و ناصري ع . نظريه هاي مشاوره و رواندرواندرماني 1368 تهران . مركز نشر دانشگاهي .
17ـ فيش . ف . آسيب شناسي رواني باليني ـ مترجم : پورافكاري . ن 1369 تبريز .
18ـ كاپلان . سادوك ب ـ چكيدة روانپزشكي باليني ـ مترجم : پورافكاري ن . 1376 تهران ـ‌ آزاده
19ـ كاپلان . سادوك . ب ـ‌ خلاصه روانپزشكي جلد 2و 1 ـ مترجم :‌ پورافكاري . ن 1368 تبريز انتشارات ذوقي
20ـ كرولي د. روان شناسي افسردگي زنان ـ مترجم : رحمتي بهزاد . 1375 تهران زرياب
21ـ كريمي ـ ي . روان شناسي شخصيت 1375 ـ تهران . ويرايش
22ـ گانونگ اف . فيزيولوژي پزشكي ـ مترجم : فرخ شادان 1363 ـ تهران ـ چهره
23ـ ميلاني فر . ب . بهداشت رواني 1374 تهرن قومس
24ـ فلاحي خشكناب . مقاله در چهارمين كنگرة پژوهشهاي روانپزشكي و روانشناسي در ايران ـ 1375 «بررسي ميزان شيوع و عمق افسردگي در دانشجويان مقيم خوابگهاي دانشجويي»
25ـ ناظم بافقي . عليرضا . «بررسي و تعيين ميزان شيوع افسردگي در دانشجويان حقوق دانشگاه آزاد شمال تهران» بر اساس تست بك (تهران 1375)
26ـ فخرايي . سيروس . بررسي مقايسه اي عوامل رواني ـ اجتماعي مؤثر در افسردگي دانشجويان دانشگاه تبريز و علوم پزشكي . (ادارة امور پژوهش 1373)
27ـ سيف . ع ـ روش تهية پژوهشنامه ـ 1375 . تهران . دوران .
28ـ بررسي شيوع افسردگي بين دانشجويان دختر بومي و غير بومي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شرق گيلان ـ لاهيجان ـ 1378 ـ سيده زهرا احسان بخش


پيوست ها
پيوست (1)
فرمول واريانس رويهم نمونه :
فرمول واريانس محاسبة مقدار t مشاهده شده :
در اين فرمول (X1-X2) معرف تفاوت مشاهده شده بين دو ميانگين نمونه ، جمله (uO1-uO2) معرف تفاوت بين ميانگينهاي دو جامعة مورد نمونه برداري است . در اين شرايط چون :‌ uO1-uO2=O است صورت كسر تبديل به مقدار ساده تفاوت دو ميانگين نمونه يعني (X1-X1^2) مي شود . پس خواهيم داشت :
جدول : فراواني نسبي و مطلق افراد بر حسب بومي و غير بومي بودن به تفكيك امتياز بدست آمده .
 
پيوست 4
جدول :«مربوط به پراكندگي سن دانشجويان بومي و غير بومي»
 
پيوست 5
در اين پرسشنامه 21 گروه سئوال وجود دارد و هر سئوال بيا كننده حالتي در فرد است . شما بايد سئوال هاي هر گروه را به ترتيب و با دقت بخوانيد . سپس سئوالي را انتخاب كنيد كه بهتر از همه احساس كنوني شما را بيان مي كند ، يعني آنچه درست زمان اجراي پرسشنامه احساس مي كنيد . سپس دور عدد مقابل آن سئوال يك دايره بكشيد .
1)     0 غمگين نيستم
     1 غمگين هستم
     2 غم دست بردار نيست
     3 تحملم را از دست داده ام
2)     0 به آينده اميدوارم
     1 به آينده اميدي ندارم
     2 احساس مي كنم آينده اميد بخشي در انتظارم نيست
     3 كمترين روزنه اميدواري ندارم
3)     0 ناكام نيستم
     1 ناكام تر از ديگرانم
     2 به زندگي گذشته ام كه نگاه مي كنم ، هرچه مي بينم شكست و ناكامي است
     3 آدم كاملاً شكست خورده اي هستم
4)     0 مثل گذشته از زندگي ام راضي هستم
     1 مثل سابق از زندگي لذت نمي برم
     2 از زندگي رضايت واقعي ندارم
     3 از هر كس و هر چيز كه بگويي ناراضي هستم
5)     0 احساس تقصير نمي كنم
   1 گاهي اوقات احساس تقصير مي كنم
   2 اغلب احساس تقصير مي كنم
   3 هميشه احساس تقصير مي كنم
6)     0 انتظار مجازات ندارم
     1 احساس مي كنم ممكن است مجازات شوم
     2 انتظار انتظار مجازات دارم
7)     0 از خود راضي هستم
     1 از خود ناراضي ام
     2 از خود بدم مي آيد
     3 از خود متنفرم
8)     0 بدتر از سايرين نيستم
     1 از خود بخاطر خطاهايم انتقاد مي كنم
     2 هميشه خودم را به خاطر خطاهايم سرزنش مي كنم
     3 براي هر اتفاق بدي خود را سرزنش مي كنم
9)     0 هرگز به فكر خودكشي نمي افتم
     1 فكر خودكشي به سرم زده اما اقدامي نكرده ام
     2 به فكر خودكشي هستم
     اگر بتوانم خودكشي مي كنم
10)            0 بيش از معمول گريه نمي كنم
         1 بيش از گذشته گريه مي كنم
         2 هميشه گريانم
         3 قبلاً گريه مي كردم ، اما حالا با آنكه دلم مي خواهد نمي توانم گريه كنم
11)            0 كم حوصله تر از گذشته نيستم
      1 كم حوصله تر گذشته هستم
      2 اغلب كم حوصله هستم
      3 هميشه كم حوصله هستم
12)             0 مثل هميشه مردم را دوست دارم
           1 به نسبت گذشته كمتر از مردم خوشم مي آيد
           2 تاحدود زيادي علاقه ام را به مردم از دست داده ام   
           3 از مردم قطع اميد كرده ام ، به آنها علاقه اي ندارم
13)            0 مانند گذشته تصميم ميگيرم
          1 كمتر از گذشته تصميم ميگيرم
          2 نسبت به گذشته تصميم گيري ام را از دست داده ام
          3 قدرت تصميم گيري ام را از دست داده ام
14)            0 جذابيت گذشته ها را دارم
          1 نگران هستم كه جذابيتم را از دست بدهم
          2 احساس مي كنم هر روز كه مي گذرد جذابيتم را بيشتر از دست مي دهم
          3 زشت هستم
15)            0 به خوبي گذشته كار مي كنم
         1 به خوبي گذشته كار نمي كنم
         2 براي اينكه كاري بكنم به خودم فشار زيادي وارد مي آورم
         3 دستم به هيچ كاري نمي رود
16)            0 مثل هميشه خوب مي خوابم
         1 مثل گذشته خوابم نمي برد
        2 يكي دو ساعت زودتر از معمول بيدار مي شوم ، خوابيدن دوباره برايم مشكل است
        3 چند ساعت زودتر از معمول از خواب بيدار مي شوم و ديگر خوابم نمي برد
17)            0 بيشتر از گذشته خسته نمي شوم
          1 بيشتر از گذشته خسته مي شوم
          2 انجام هر كاري خسته ام مي كند
          3 از شدت خستگي هيچ كاري از عهده ام ساخته نيست
18)            0 اشتهايم تغييري نكرده است
          1 اشتهايم به خوبي گذشته نيست
          2 اشتهايم خيلي كم شده است
          3 به هيچ چيزي اشتها ندارم
19)            0 اخيراً وزن كم نكرده ام
          1 بيش از دو كيلو و نيم وزن كم نكرده ام
          2 بيش از پنج كيلو از وزن بدنم كم شده است
          3 بيش از هفت كيلو وزن كم كرده ام
20)            0 بيش از گذشته بيمار نمي شوم 
          1 از سردرد و دل درد و يبوست كمي ناراحتم
          2 به شدت نگران سلامتي خود هستم
          3 آنقدر نگران سلامتي خود هستم كه دستم به هيچ كاري نمي رود
21)            0 ميل جنسي ام تغييري نكرده است
          1 ميل جنسي ام كمتر شده است
          2 ميل جنسي ام خيلي كم تر شده است
          3 كمترين ميل جنسي در من نيست
درجات افسردگي بر اساس پرسشنمه افسردگي بك
جمع امتيازات                      ميزان افسردگي
                          10ـ1                           طبيعي
                         16ـ11                        كمي افسرده
                         20ـ17                        نيازمند مشورت با روانپزشك
                        30ـ21                         به نسبت افسرده
                        40ـ31                         افسردگي شديد
                        بيشتر از 40                    افسردگي بيش از حد

 



Label
نظرات در مورد:بررسي ميزان افسردگي دانشجويان بومي وغير بومي

نام شما:
نظر شما:
افزودن نظر



ورود به سايت | ثبت نام كاربر


صفحه نخست | تماس با ما
تمامی حقوق این سایت سایت متعلق به سایت DocIran.COM می باشد
طراحی شده توسط فراتک