$('#s1').cycle('fade');
  جستجو

 صفحه نخست  |  راهنمای فروشگاه  |  تماس با ما  |نحوه خرید  |  سبد خرید   |        ثبت شده در سايت ساماندهي كشور

مقالات رایگان دانشجویی > روانشناسی و علوم تربیتی

Bank Sepah:5892-1010-5735-6012

Email: dociran.pdfiran@gmail.com

09153255543  عالم زاده

 تحقیق و مقالات رایگان روانشناسی و علوم تربیتی
افت تحصيلي

تاریخ ایجاد 1389/08/17  تعدادمشاهده  12901

 

چكيده
با توجه به توسعه كمي دانشگاه ها در سال هاي اخير و عدم توجه كافي به كيفيت و استانداردهاي آموزشي، هم اكنون افت تحصيلي در دانشگاهها به عنوان يك معضل اساسي مطرح است و پيش بيني مي گردد در آينده نيز اين معضل تشديد گردد. هر ساله بخشي از منابع و استعدادهاي بالقوه انساني و اقتصادي جامعه در دانشگا هها با عناوين اخراج، ترك تحصيل و انصراف، مردودي در دروس و مشروطي ضايع مي گردد و علاوه بر آن آثار و پيامدهاي ناگواري نيز در حيات فردي، خانوادگي افراد بر جاي مي گذارد و نابساماني هاي اجتماعي فراواني را نيز بوجود مي آورد.
در اين مقاله فقط تأثير عوامل آموزشي بر افت تحصيل مورد بررسي قرار مي گيرد. جامعه آماري اين تحقيق كل دانشجويان دانشگاه يزد هستند كه در سال تحصيلي 77، 5500 نفر بوده اند. تعداد 320 نفر از آنها به عنوان حجم نمونه به روش تصادفي ساده برگزيده شده اند و اطلاعات جمع آوري شده با كمك نرم افزار SPSS در قالب جداول فراواني، نمودارها و آزمونهاي آماري توصيف و مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. 
 
 
مقدمه
حق تعليم و تربيت يكي از مهمترين حقوق اساسي هر انساني است و فراهم آوردن امكانات آموزش و پرورش همگاني براي شكوفايي ابعاد معنوي و مادي انسانها و تأمين حقوق همه انسانهاي يك جامعه ضروري است . علاوه بر اين با امكانات آموزش و پرورش عمومي و مطلوب مي توان منابع انساني جامعه را توسعه و تكامل بخشيد، سلامت و بهداشت افراد جامعه را تأمين نموده، فرهنگ جامعه را غني ساخت، ثبات سياسي و همبستگي اجتماعي را فراهم آورد و نيروي انساني مورد نياز رشد اقتصادي را پرورش داد. اما نظام آموزشي نيز مانند هر نهاد ديگري مي تواند به علت كمبودها و كاستي ها و يا عوامل ديگري دچار سو‌ء كاركرد شود بطوريكه نتواند بخشي از اهداف خود را به درستي به انجام رساند و سرمايه و مواداوليه اي را كه در اختيار آن قرار داده شده، تلف نمايد و نتيجه مطلوب و مورد انتظار را به بار نياورد. در اين صورت است كه مي توانيم اصطلاح افت تحصيلي را به كار ببريم. هم اكنون افت تحصيلي در دانشگاه ها و مراكز آموزشي به صورت كمي و كيفي وجود دارد. صورت كيفي افت تحصيلي به يادگيري ناقص و ضعف علمي و بينشي دانش آموخته نظام آموزشي اشاره دارد كه قادر نيست انتظارات جامعه و سازمان هاي اجتماعي را از خود به عنوان يك فرد تحصيل كرده برآورده سازد. صورت كمي افت تحصيلي به صورتهاي اخراج، ترك تحصيلي و انصراف و مشروطي جلوه گر مي شود كه اين امر آثار و پيامدهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي براي فرد و نظام آموزشي و جامعه دارد. اين پژوهش با طرح اين سوالات كه چرا با وجود علاقه زياد به تحصيل، بعضي از دانشجويان پس از ورود به دانشگاه از تحصيل منصرف و يا اخراج مي شوند؟ چار بعضي ديگر به نتايج مطلوب نمي رسند و مشروط مي گردند؟ و با هدف بررسي خصوصيات اقتصادي- اجتماعي افراد داراي افت تحصيلي و همچنين زمينه هاي تحصيلي و آموزشي آنها، به منظور شناخت اين مسأله و بررسي علل و عوامل مؤثر بر افت تحصيلي براي جلوگيري يا كاهش افت تحصيلي انجام شده است. در اين مقاله سعي مي شود تا درباره تأثير عوامل آموزشي شامل پايه تحصيلي فرد، معدل ديپلم، سابقه تجديدي و مردودي در دبيرستان، سهميه كنكور، محل اخذ ديپلم (شهر يا روستا) و ارزيابي دانشجو از سطح امكانات آموزشي داوطلبانه دارند تا اخراج از تحصیل ، ثابت شده که در بسیاری از دانشجویان ، عملکرد کلاسی مهمترین عامل پیش بینی ماندن در دانشگاه است.
همچنین تحقیقات زیادی بر این نکته تاکید دارند که افت تحصیلی ارتباطی بسیار قوی و نزدیک با ویژگیهای خانوادگی دانش آموز دارد. به عبارت کلی تر وضعیت اجتماعی - اقتصادی   خانواده رابطه معکوسی با افت تحصیلی دارد.
دانش آموزانی که در خانواده هایی زندگی می کنند که از سطوح پایین وضعیت اجتماعی - اقتصادی برخوردارند ، نسبت به دانش آموزانی که متعلق به خانواده هایی با وضعیت اجتماعی و اقتصادی با لا هستند،افت تحصیلی بیشتری را نشان می دهند ، حتی زمانی که عامل هوش نیز کنترل شده باشد.( سول و شان ، 1967 : 23- 1 و 40 )
علاوه بر آن ، نوع موسسه تقریبا با کیفیت آن همبستگی دارد، عجیب نیست که کیفیت موسسه نیز بر حضور و باقی ماندن دانش آموزان در آموزشگاه تاثیر داشته باشد. در تحقیقی برای ایالت (ویسکا نیسن)دریافتند که موسسات با کیفیت بالاتر، نسبت به موسسات با کیفیت پایینتر، فارغ التحصیل بیشتری دارند . آنها با تمرکز بر اجرای ویژه کیفیت دانشکده دریافتند که موسساتی با درآمد سرانه بیشتر برای هر دانش آموز ، دارای دانش آموزان با پیشرفت بیشتری هستند.ازآنجا که عملکرد و افت تحصیلی مستقیما در ارتباطند ، می توان حدس زد که ویژگیها ی موسسه ای با میزان متفاوت از افت تحصیلی مربوطند. با وجود این مساله کیفیت موسسه پیچیده تر ازآن است که از مقایسه های ساده بین موسسات با کیفیت متفاوت انتظار میرود. مقایسه های ساده گرایش به سرپوش گذاشتن بر این واقعیت دارند که تعاملی مهم بین کیفیت موسسه ، ترکیب دانش آموزان و
عملکرد فردی و بنابراین پایداری در موسسه وجود دارد.
همچنين عدم توجه به نيازها و استعدادهاي افراد و تفاوتهاي فردي آنان، در اين زمينه و عدم استفاده از روش هاي مطلوب تدريس و يادگيري، علاقه و انگيزه آنان را براي آموختن از بين مي برد و اين عدم علاقع بازتاب نا مطلوبي بر نتايج كار دارد و ميزان افت تحصيلي را افزايش مي دهد. اين            بي علاقگي در ميان تعداد زيادي از دانش آموزان مشاهده مي شود كه اثر نامساعدي بر پيشرفت تحصيلي آنان بر جاي مي گذارد. اما اين نتيجه نامطلوب براي دانش آموزان محرومي كه زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي نامساعد به مدرسه مي آيند، به مراتب زيادتراست. (امين فر، 14:1367)
امروزه در دانشگاه ها به جاي استفاده از تمام استعدادها و هدايت تواناييهاي بالقوه دانشجويان براي تحقيق و تفحص، جستجو، مشاهده، تجربه و آزمايش، تجزيه و تحليل امور و قضاوت و داوري درباره پديده ها و يا تعبير و تفسير آنها كه مي تواند تمام استعدادهاي دانشجويان را پرورش دهد، تنها به روش حفظي و بيان لفظي مطالب اكتفا مي شود. در اين زمينه ((پياژه)) دانشمند معروف سوئيسي مي گويد:
استفاده منحصر به فردي كه آموزش و پرورش مرسوم قديمي از نطق و زبان مي نمايد تا دانش آموز را تحت تأثير قرار دهد، متضمن اين معني است كه كودك مفاهيم ذهني خود را عيناً مانند ما بزرگسالان مي سازد و بدين ترتيب، مفاهيم ذهن معلم و شاگرد يك به يك متناضر است. همين واقعيت غم انگيز در آموزش و پرورش مرسوم قديمي، يعني افراد در استفاده از نطق و بيان و سيل مفاهيم كاذبي كه به الفاظ بدين معني واقعي قلاب شده است، به قدر كافي نشان دهنده دشواري روش فوق و مبين يكي از دلايل اصلي واكنش «مدارس فعال» در برابر «مدارس مرسوم قديمي» كه بر «آموزش فعل پذير» تكيه دارند، است. درك اين واكنش و اعتراض آسان است. زيرا مفاهيم خاص بزرگسالان كه در زبان روشن فكرانه به صورت علائم اختصاري درآمده و از سوي اهل نطق و خطابه و بحث بكار مي رود، در حكم ابرازهايي هستند در خدمت ذهن كه اساساً براي تنظيم اطلاعات به دست آمده و در تسهيل مبادله و انتقال افكار ميان افراد (بزرگسالان) سودمند است و حال آنكه در نزد كودك، هوش عملي بر هوش شناختي تفوق و جستجو بر دانش ساخته و پرداخته تقدم دارد. (پياژه، 1360: 134)
عدم تغيير اساسي در روش هاي تدريس و يادگيري، مخصوصاً در كشورهاي جهان سوم وابسته به كمبود امكانات آموزشي از قبيل: مواد آموزشي، وسايل آزمايشگاهي و كارگاهي، كتابخانه ها و تأسيسات و تجهيزات ديگر نيز هست كه به اين مجموعه بايد فقدان يا كمبود معلمان و نيروهاي انساني شايسته و كارآمد را نيز افزود كه يكي از عوامل اصلي افت تحصيلي است.
افت تحصیلی
مسأله افت تحصیلی در آموزش و پرورش، یکی از مهمترین مسائل نظام آموزشی، در اغلب کشورهای جهان می باشد.
منابعی که ازاین راه تلف می شود خواه بصورت عمر انسان ها یا به صورت منابع مادی، هر ساله رقم قابل توجهی را تشکیل می دهد بطوریکه بهبود کارایی نظام های آموزشی تا اندازه زیادی، موکول به کاهش افت تحصیلی است.
افت تحصیلی در ایران، بویژه  در مناطق محروم نیز رقم قابل توجهی را تشکیل می دهد و هر سال این پدیده، به صورت مردودی و ترک تحصیل، مقدار و تعداد زیادی از منابع و استعدادهای بالقوه انسانی و مالی جامعه را تلف می کند و آثار ناگواری در زندگی فردی و اجتماعی افراد، برجای می گذارد، بدین لحاظ ضرورت دارد که، در برنامه ریزی آموزشی به این مسأله توجه مبذول گردد و راه های مقابله یا کاهش آن، مرود بررسی قرار گیرد.
معنا و مفهوم افت تحصیلی
کاربرد اصلاح افت یا اتلاف در آموزش  و پرورش، از اقتصاد گرفته شده و آموزش و پرورش را، به صنعتی تشبیه می کند که بخشی از سرمایه و مواد اولیه ای را که باید به محصول نهایی تبدیل شود، تلف می کند و نتیجه مطلوب و مورد انتظار را، به بار نمی آورد، اگر از نقطه نظر منابع  و مخارجی که جامعه در اختیار نهاد تعلیم و تربیت قرار می دهد، به آموزش و پرورش نگریسته شود، بدون شک آموزش و پرورش، یکی از بزرگترین نهادهای اقتصادی جهان است.
لذا می توان اصطلاح «افت» یا «اتلاف» را در مورد آن بکار برد و به سؤالی که بیانگر انواع افت است، پاسخ داد، این سؤال عبارتست از اینکه چه چیزی تلف شده است؟!
گروهی به سوال فوق چنین پاسخ می دهند : پرورش و یادگیری انسانها، تأسیسات ساختمانی و تجهیزات مدارس و مؤسسات آموزشی، ارزش کار معلمان و وقتدانش آموزان.
گرهی دیگر اتلاف های ناشی از افت تحصیلی را چنین ذکر می کنند:
الف) اتلاف هزینه های جاری اداره مؤسسات توسط دولت.
ب) اتلاف سرمایه گذاری ثابت، برای احداث و تجهیز فضاهای آموزشی.
ج) اتلاف هزینه های مستقیم خانواده مانند نوشت افزار و سایر وسایل تحصیلی و ... .
د) اتلاف ناشی از سرماخوردگی و از دست رفتن روحیه و احساس حقارت و مانند آنها، جملگی مانع شکوفایی کامل استعدادها و توانایی های فرد شکست خورده در تحصیل است. ز) اتلاف ناشی از هزینه های تحمیل شده به دولت و خانواده ها، به علت بروز انحرافات ناشی از سرماخوردگی، افسردگی و طغیان نوجوانان شکست خورده.
و) اتلاف هزینه های حمل و نقل و ارتباطات، برای رفت و آمد دانش آموزان مدرسه.
افت تحصیلی به طور اعم شامل سه مفهوم : تکرار پایه تحصیلی، ترک تحصیل زودرس و کاهش کیفیت تحصیلی دانش آموز است. بطور اخص افت تحصیلی شامل تکرار پایه تحصیلی و کاهش کیفیت تحصیلی دانش آموزان است.
افت تحصلی را می توان چنین تعریف کرد. کودکی در مدرسه ای ثبت نام می کند اما در فرایند تعلیم و تربیت در یک سطح و پایه تحصیلی با شکست مواجه می شود، تکرار کننده پایه تحصیلی کودک یا نوجوانی است که پایه تحصیلی را مجدداً تکرار می کند. کاهش کیفیت تحصیلی به این معناست که وضعیت تحصیلی یک دانش آموز در سطح مطلوب یا معمول نیستو بالاخره ترک تحصیل عبارتست از اینکه مثلاً دانش آموزی، قبلاً در فرایند تعلیم و تربیت نقش داشته و تحت تعلیم قرار گرفته است اما به دلایلی تصمیم می گیرد، برای مدتی یا برای همیشه، در فرایند آموزش و پرورش مشارکت نداشته باشد البته تصمیم به ترک تحصیل ممکن استس از جانب خود               دانش آموز یا والدین یا افراد دیگری باشد که عموماً خود فرد یا والدین او، باعث می شوند که فرد تحصیلاتش را ادامه ندهد.
بسیاری از صاحبنظران، افت تحصیلی را، از دو جنبه مورد بررسی و مطالعه قرار می دهند: افت کمی و افت کیفی.
افت کمی شامل نسبت دانش آموزان مردود شده و ترک تحصیل کنندگان یک دوره آموزش به کل ثبت نام شدگان آن دوره است. افت کیفی ناتوانی برنامه ها و روش های آموزش در تحقیق کامل هدفهای پیش بینی شده برای پرورش استعدادها و توانائیها و مهارتها و خلاقیت ها.
علایق و پرورش جنبه های اخلاقی و معنوی دانش آموزان صرف نظر از پذیرفته شدگان آنان در امتحانات رسمی است.
افت کیفی هر دوره در دوره های بالاتر تححصیلی به افت کمی منجر می شودس دانش آموزانی که دوره ابتدایی را به پایان می رسانند اما توانایی و مهارتهای لازم را به گونه ای که در هدفهای این دوره پیش بینی شده، به خوبی کسب نمی کنند در دوره راهنمایی تحصیلی احتمالاً به گروه دانش آموزان مردودی  می پیوندند و ملاحظه می شود که کاهش افت کمی بدون بالا بردن سطح کیفی آموزش و پرورش است.  
گروهی دیگر انواع افت تحصیلی یا اتلاف در آموزش و پرورش را بصورت ذیل طبقه بندی              می کنند.    
الف) افت بر اثر قصور نظام اجتماعی، در فراهم آوردن آموزش و پرورش همگانی: از آنجا که تعلیم و تربیت وظیفه شکوفایی استعدادهای انسان را بر عهده دارد و تحقق انسانیت در گروه تعلیم و تربیت می باشد بدین لحاظ جامعه و کشوری که در فراهم آوردن آموزش و پرورش همگانی قصور داشته باشد وظایف خود را در برابر شهروندان خود انجام نداده و لذا با پرورش توان بخشی از منابع انسانی خود عامل اتلاف شده است.
ب) افت بر اثر قصور نظام آموزشی در آوردن کودکان، نوجوانان و جوانان، به داخل نظام آموزشی این نوع افت هنگامی رخ می دهد که امکانات تحصیلی به نوعی برای افراد فراهم گردیده است، اما به علل مختلف از جمله نگرش خانواده نسبت به تحصیل کودکان و جوانان خود مثلاً به لحاظ جنسیت آنان یا نیازی که خانواده به کار فرزندان خود دارد و یا به علل دیگر از فرستادن فرزندان به مؤسسات آموزشی خودداری می شود.
ج) افت بر اثر قصور نظام آموزشی در نگهداری افراد در داخل نظام آموزشی، توانایی نگهداری دانش آموزان در نظام آموزشی به عوامل خارجی و داخلی نظام آموزش و پرورش بستگی دارد.
یعنی شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه ممکن است طوری باشد که مدرسه نتواند چنانکه در نظر دارد تا حد لازم افراد را رد مدرسه نگهدارد، لذا تعدادی از آنها مدرسه را ترک می کنند.
د) افت بر اثر قصور نظام آموزشی در ایجاد در ایجاد هدفها و برنامه های متناسب آموزشی: در این نوع افت، افراد به مؤسسات آموزشی آمده و تحصیلات خود را ادامه داده و از مرحله یا دوره ای از آموزش و پرورش، فارغ التحصیل می شوند، به علت نامناسب بودن هدفها و برنامه های این مؤسسات قابلیت و مهارتهای لازم را کسب نمی کنند، لذا تحصیلات آنها نوعی افت محسوب             می شود. 
هـ) افت بر اثر قصور نظام آموزشی در دستیابی به هدفها و برنامه های مؤثر آموزشی: این نوع افت از کارایی نامناسب نظام آموزشی در دستیابی به هدفها و برنامه های خود حاصل می شود این نوع افت را می توان بر حسب کاهش محصول نظام آموزشی در هر پایه تحصیلی از آنچه که نظام آمورزشی در نظر داشته به آن برسد تشخیص داد. معیار عدم موفقیت ارزیابی مدرسه، از کار  دانش آموزان در خلال سال تحصیلی و یا امتحانی است که در پایانسال به عمل می آید. این عدم موفقیت یا به مردودی و تکرار پایه تحصیلی و یا به ترک تحصیل منجر می شود.
با توجه به مطالب فوق می تون اینگونه نتیجه گرفت که در آموزش و پرورش، انواع متعدد افت (ضایعه) وجود دارد.
اما آنچه در تمام این انواع مشترک است و تحت یک عنوان کلی می تواند مطرح باشد، عدم توفیق در تحقق هدفها و مقاصد تربیتی است بعبارت دیگر هرگونه عاملی که بازده کار مدرسه و خانواده و یا اجتماع را از لحاظ نیل به مقاصد تربیتی کاهش دهد نوعی اتلاف و ضایعه است بنابراین هر نوع نارسایی در هریک از ابعاد کارتربیت ممکن است منشاء اتلاف و ضایعه باشد. وضعف و کمبود در برنامه ها و روش ها با خط مشی های اجرایی، عدم شایستگی و آزمودگی کاردر آموزشی، کمبود وسایل و نارسایی در محیط کار، عدم همکاری در مدرسه و خانواده، مبانی مهم اتلاف بشمار می آیند.
به علاوه شرایط اجتماعی و اقتصادی خانواده شیوه و میزان مراقبت خانواده  در تربیت فرزند، روابط اجتماعی و فرهنگ جامعه نیز بعنوان عوامل برون مرزی مدرسه ممکن است سود بخشی فعالیت های تربیتی را کاهش داده و ضایعه و اتلاف به بار آورند.
عوامل مؤثر برافت تحصیلی
با توجه به تحقیقات و مطالعاتی که در سطح ایران و جهان در رابطه با مسأله افت تحصیلی انجام گرفته است و تجارب شخصی، می تواند عوامل مؤثر بر افت تحصیلی دانش آموزان استان سیستان و بلوچستان را به چهار مقوله اصلی تقسیم نمود:
الف) عوامل مربوط به نظام آموزشی
نامتناسب بودن هدفها و محتوای برنامه ها با نیازها و استعدادها و علایق دانش آموزان: قصور نظام آموزشی در برقراری هدفها و برنامه هایی که با نیازهای رشد و تکامل فرد و علایق و انگیزه های او متناسب و هماهنگ باشد، برجریان تعلیم و تربیت تأثیر نامناسبی برجای گذارده و باعث افت تحصیلی می گردد.
در تعیین اهداف باید نیازهای فردی و اجتماعی فراگیران همواره، مورد نظر باشد، علاوه بر این مشخص بودن اهداف، وسیله مناسبی برای تعیین نوع مواد آموزشی، محتوای برنامه ها و چگونگی ارزشیابی و ایجاد هماهنگی بین فعالیت های مختلف آموزشی، حیطه فعالیت معلم می باشد و شاگردان با آگاهی از هدفهای آموزشی با میل و علاقه بیشتری به یادگیری می پردازند. علاوه بر این هماهنگی بین اهداف آموزشی، با استعدادها، علایق و نیازهای فراگیران، برجریان آموزشی، تأثیر مطلوبی برجای می گذارد.
بنابراین می توان گفت، عدم توجه به نیازها و استعدادهای دانش آموزان و تفاوتهای فردی آنان، در این زمینه علاقه و انگیزه آنان را برای آموختن، از بین برده و این عدم علاقه، بازتاب نامطلوبی، بر نتایج کار داشته و میزان افت تحصیلی را افزایش می دهد.
2- کمبود فضا و امکانات آموزشی: معلم خوب در شرایط محدود نیز می تواند مؤثر واقع شود. اما شکی نیست که فضا و تجهیزات آموزشی مناسب می تواند در کیفیت تدریس معلم و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، بسیار مؤثر باشد و موجبات کاهش افت تحصیلی را فراهم آورد در رابطه با فضا و امکانات آموزشی می توان به موارد ذیل اشاره داشت:
کثرت دانش آموزان در کلاس: با وجودی که آموزش و پرورش، سقف دانش آموزان  هر کلاس را مشخص نموده اند (35 نفر برای مدارس شهری و 25 نفر برای مدارس روستایی) اما این سقف به علت کمبود کلاس، رعایت نمی شود و گاهی در کلاس، بیش از این تعدادس، دانش آموز وجود دارد و همین عامل سبب می شود که معلم نتواند به طور مؤثر و شایسته با دانش آموزان کار کند و به ارزشیابی مستمر آنان بپردازد و نقاط ضعف و قوت هر دانش آموز را بسنجد و در رفع نواقص آن اقدام نماید.
فقدان کتابخانه غنی فعال: با توجه به اهمیت روز افزون کتاب و کتابخوانی، در اکثر مدارس، کتابخانه ای وجود دارد ولی بیشتر محتوای این کتابخانه ها را کتابهای داستان تشکیل می دهد و کتابهای کمک آموزشی درصد ناچیزی را شامل می شود. در موارد نادری که کتابخانه ای غنی هم وجود داشته باشد، فرهنگ مطالعه نه تنها در دانش آموزان ما، بلکه در کلیه افراد جامعه ما رشد نکرده و جا نیفتاده است باید دانش آموزان را به مطالعه و تشویق و ترغیب نماییم، چنانچه             دانش آموزان به مطالعه پایبند و علاقمند باشد، هرگاه با مشکلی در امر تحصیل یا زندگی مواجه شود درجه رفع آن اقدام می نماید و خوش می تواند نقاط ضعف  خود را قوت بخشد.
فقدان آزمایشگاه و تجهیزات مناسب: برای دروسی که جنبه علمی دارند (مثل درس علوم و ... ) مدارس نیازمند به یک آزمایشگاه مجهز می باشند، ولی به جرأت می توان گفت که بندرت در مدارس آزمایشگاه وجود دارد یا معلم (مسؤول آزمایشگاه) آزمایش مربوطه را انجام می دهند و دانش آموزان فرصت انجام آزمایش را داد و معلم یا مسؤول آزمایشگاه، جنبه هدایتی وارشادی داشته باشند.    
تخته سیاه و میز و نیمکت نا مناسب: در مدارس، بهترین وسیله برای انتقال اطلاعات و مفاهیم از ذهن معلم یا کتاب درسی به دانش آموزان، تخته سیاه می باشد که متأسفانه تخته سیاه های مدارس از کیفیت مطلوبی برخوردار نیستند.
در ضمن میز و نیمکتهایی که دانش آموزان از آنها استفاده می کنند، کیفیت نامطلوبی دارند و حتی در مواردی که آمار دانش آموزان در کلاس بالا می باشد، تعداد زیادی از دانش آموزان از یک میز و نیمکت استفاده می کنند. در چنین حالتی که دانش آموزان با کمبود فضا مواجه            می شوند چگونه می توان انتظار داشت که ذهنشان را به مطالب درسی و آموزشی متمرکز نمایند.
3- نامتناسب بودن روش های ارزیابی : در اکثر نظام های آموزشی، پیشرفت تحصیلی و ارتقاء به کلاس بالاتر بر اساس ارزشیابی ها و امتحاناتی است که به طور فصلی و یا در پایان سال تحصیلی، از دانش آموزان به عمل و نمراتی که دانش آموزان در این امتحانات کسب می کنند، سرنوشت آینده آنان را روشن می سازد که به کلاس بالاتر می روند یا مردود شدهو باید همان کلاس قبلی را تکرار کنند و یا ترک تحصیل گفته از نظام آموزشی خارج شوند. این تأکید زیادی بر نمرات امتحانی می شود.
از سوء دیگر نیز بر کل نظام آموزشی می گذارد یعنی دیگر این تکوین و تکامل فرد نیست که هدف اصلی نظام آموزش و پرورش است، بلکه توانایی یادگیری اموری که قابل اندازه گیری باشند، هدف اصلی بشما می آید و در این صورت نمره، به خودی هدف شده است و نه وسیله ای برای تصمیم گیری دوباره چگونگی کمک به آموزش و پرورش فرد.
نکته مهم دیگری که باید به آن توجه نمود، این است وقتی کار دانش آموز ارزيابي مي شود بجاي تأكيد برآنچه كه دانش آموز صحيح انجام داده است، براشتباهات او تأكيد مي شود.
تغيير وتحول ونوآوري درروش هاي انتخابات وارزيابي پيشرفت تحصيلي بايد ابتدا بصورت تغيير درنگرش معلم، نسبت به كار دانش آموزجلوه گر شود تابجاي شمردن خطاهاي دانش آموز، به آنچه كه صحيح انجام داده توجه نموده وآنها را مورد تأييد وتشويق قراردهد زيرا نتايج پژوهش هاي بسياري از روانشناسان، براين امر دلالت داردكه اگر پاسخ هاي صحيح دانش آموز و پيشرفت هاي جزئي او هرچقدر هم ناچيز باشد مورد توجه وتأييد قرارگيرد عملكرد وپيشرفت او بهبود خواهد يافت.
4) نامناسب بودن مقررات، شرايط وفضاي مدرسه: شرايط نامناسب مدرسه وكلاس، تهديدها وتوبيخ هاي رسمي وغيررسمي وتنبيه ها وجريمه هاي مكرر، ثبات عاطفي ورواني دانش آموزان را مختل نموده، شخصيت آنان را متزلزل كرده وآنان را كينه توز وپرخاشجو ونامتعادل مي سازد. لذا به تقلب، خشونت وبي انضباطي گرايش يافته واين شرايط ومقررات نامطلوب، كارآيي نامناسب مدارس را بصورت مردودي وافت تحصيلي را درپي خواهد داشت.
5) ضعف مديريت : تحقق هدف هاي آموزشي رابطه نزديكي با اثربخشي مديريت دارد، نقش مديران آموزشي سازماندهي مؤثر وبسيج منابع انساني ومالي ومادي وهدايت فعاليت هاي اجرايي برنامه هاي آموزشي است. گرچه عوامل عمده دراين جريان معلمين ودانش آموزان هستند ولي مديران آموزشي مي توانند با ايجاد روحيه وشرايط مناسب، تهيه وتدارك مواد ووسايل آموزشي راهنمايي ومساعدت فكري وارزشيابي عملكردها ونتايج فعاليت هاي آموزشي زمينه اجراي موثر برنامه ها وتحقق هدف ها را فراهم سازند.
مديران آموزشي با اقداماتي نظير موارد زير مي توانند تغييرات چشمگيري دربازده كار معلمان ودانش آموزان بوجود آورند.
الف) هدف هاي كلي نظام آموزشي بصورت هدف داروتحقيق تعريف شوند.
ب) هدف های کلی به هدفهای فرعی تقسیم شوند به طوری که در سطح مدارس قابل درک باشند.
ج) مدیران به کمک معلمان ، هدفها را مجددا به صورت هدف های عملی قابل اجرا در کلاس تعریف نمایند.
د) مدیران با اقدامات مناسب و بالا بودن روحیه کارکنان ف شرایطی فراهم سازند که معلمان
هدفهای شغلی و شخصی خود را با هم پیوند دهند.
ب ) عوامل مربوط به معلم
1- عدم تخصص معلم : در بسیاری از مناطق خصوصاً مناطق روستایی مدارس با کمبود معلمان متخصص مواجه هستند .در نتیجه آنان مجبورند به تدریس دروسی بپردازند که تجربه ومهارت کافی در آن درس را ندارند و همین امر کارایی نظام آموزشی را کاهش میدهد وموجبات افت تحصیلی را فراهم می کند.
2- استفاده از معلمان طرح سربازی (سرباز معلمان ): این واقعیتی است که ما با کمبود معلم مواجه هستیم وآموزش و پرورش وظیفه دارد به تامین معلمان مورد نياز مدارس بپردازند. يكي از طرح هاي آموزش وپرورش  براي جبران كمبود معلم، استفاده از ديپلمه ها و ... به صورت طرح سربازي است اگرچه به وسيله اين طرح به ظاهر مشكل كمبود معلم تا حدي جبران مي شود ولي اين طرح خالي از اشكال نيست مهمترين اشكال اين طرح اين است كه سرباز معلم، (خصوصاً معلمان ديپلمه) از مهارت و تجربه كافي در رابطه با درس مربوطه و امر تدريس و آموزش برخوردار نيست. دانش آموزي كه به تازگي ديپلم گرفته است يا دانشجويي كه تازه در رشته اي (غير از رشته هاي دبيري) فارغ التحصيل شده است، بعد از گذراندن يك دوره كوتاه مدت آموزشي به امر مهم و خطير تدريس و آموزش مشغول مي شود در چنين حالتي چگونه مي توانيم انتظار معجره از اين معلمان را داشته باشيم؟ علاوه بر اين مورد، اشكال دوم اين طرح كمبود انگيزه و رغبت اين معلمان به امر آموزش است بيشترين اگيزه داوطلبان طرح سربازي، اين است كه با استفاده از اين طرح،از آموزش در پادگان رهايي پيدا مي كنند و مدت سربازي خود را در خارج از پادگان            مي گذرانند.
3- استفاده از روش هاي تدريس نامناسب: تدريس را نبايد به وسيله اي براي انتقال دانش، از ذهن معلم يا محتواي كتاب، به ذهن دانش آموز تلقي نمود بلكه مراد از تدريس فراهم كردن شرايط مناسبي است كه دانش آموزان تحت آن شرايط به يادگيري بپردازند و روش آموختن اكتشافات و تفكر علمي را فراگيرند . امروزه اعتقاد بر اين است كه چنانچه معلم از شيوه تدريس فعال (يادگيرنده محور) استفاده نمايد، موجبات كاهش افت تحصيلي را فراهم خواهد كرد. اما متأسفانه روشهاي تدريس و يادگيري متداول در اكثر نظام هاي آموزشي بر اساس گوش دادن و بيان لفظي و حفظ كردن مطلب درسي، استوار است به جاي تبادل افكار و بحث درباره امور و پديده ها، معلم مطالب را بيان مي كند و شاگردان گوش مي كنند (يا گوش نمي كنند) و سپس آنها را تكرار              مي كنند. به هر حال، ناديده گرفتن اين امور و تأكيد بيش از حدي كه بر روش هاي يادگيري غير فعال (معلم محور) مي شود، ذوق و خلاقيت و ابتكار دانش آموزان را ناديده گرفته، انگيزه ها و علايق آنان را براي آموختناز بين مي برد، آنان را به افرادي منفعل و بي علاقه تبديل مي نمايد كه نتيجه آن به صورت بي حاصل بودن نظام آموزش و پرورش يا كارايي نامناسب نظام به صورت افت تحصيلي بروز مي كند. به حق مي توان گفت يكي از عوامل افت تحصيلي به ويژه افت كيفي در نظام آموزش و پرورش را بايد در روش هاي تدريس معلمان جستجو كرد.
4- عدم توجه معلمان به روشهاي صحيح تربيتي: كاربرد تنبيه ها، سرزنش دانش آموزان در جلو جمع، عدم توجه به نظرات دانش آموزان، عدم توجه به كاربرد تقويت كننده (تشويق ها) عدم ايجاد انگيزه در كلاس، تأكيد بر اشتباهات دانش آموزان، به جاي تأكيد بر پاسخ هاي صحيح آنان، تأكيد بر نقش عامرانه معلم در كلاس به جاي نقش راهنما و هدايت كننده معلم و ... همگي مي توانند به عنوان علتي براي افت تحصيلي به شمار روند.
5-كمبود امكانات رفاهي معلمان: شايد اين مسئله به طور مستقيم با افت تحصيلي دانش آموزان در ارتباط نباشد، ولي بطور غير مستقيم، در افت تحصيلي دانش آموزان مؤثر است. وقتي معلمان در تأمين معيشت خود، با مشكل مواجه شوند، چگونه مي توانند با خاطر آزاد و باز به امر آموزش و پرورش دانش آموزان بپردازند؟ براي ايجاد جاذبه شغلي در حرفه معلمي، لازم است تدابيري انديشيده وامكانات و شرايطي فراهم گردد تا معلمان چه از نظر مادي و چه از نظر معنوي و اجتماعي، تأمين بيشتري داشته باشند و با خيال راحت و آسوده به امر آموزش و پرورش                دانش آموزان بپردازند.
ج) عوامل مربوط به والدين و محيط
1- بي سوادي والدين: دانش آموزان خصوصاً در دوره ابتدايي نيازمند كمك والدين در انجام تكاليف درسي مي باشند و دانش آموزاني كه والدين آنها سواد لازم را نداشته باشند، در مسائل آموزشي و درسي با مشكل مواجه شده و موجبات افت تحصيلي آنان فراهم مي گردد.
2- كمك و دخالت مستقيم والدين : در انجام تكاليف درسي، گاهي والدين به جاي اينكه نقش راهنماي و هدايت كننده را داشته باشند؛ شخصاً تكاليف دانش آموز را انجام مي دهند اين مسأله معمولاً در خانواده هايي رخ مي دهد كه دانش آموز در انجام تكاليف درسي كوتاهي مي كند و يا آنها را اصلاً انجام نمي دهديا بصورت ناقص انجام مي دهد.
3- فقر اقتصادي والدين : تحقيقات ثابت كرده است بين فقر اقتصادي و افت تحصيلي رابطه مستقيم وجود دارد. خانواده هاي فقير و بي بضاعت در تأمين وسايل اوليه تحصيل فرزندانشان (كيف و كفش و ... ) با مشكل مواجه مي شوند. در بسياري مواقع، خانواده ها به دليل فقر مالي مجبور مي شوند از كودكان خود بخواهند در تأمين زندگي با آنها همكاري داشته باشند، چنين كودكاني بعد از تعطيل شدن مدارس پا به پاي والدين به كارهاي مختلف مثل (واكسي- سيگار فروشي و ... ) مي پردازند و فرصتي براي تحصيل ندارند.
4- اعتياد والدين: تحقيقات، اعتياد والدين را به عنوان يكي از عوامل افت تحصيلي معرفي كرده است. اگر والدين يا يكي از آنها دچار مشكل اعتياد باشند، نه تنها نمي توانند كودكانشان را در امور تحصيل هدايت و راهنمايي كنند، بلكه خود كودك به خاطر اعتياد والدين (يا يكي از آنها) دچار سرخوردگي و حقارت مي شود و موجبات افت تحصيلي فراهم مي شود.
5- فوت والدين: وقتي دانش آموزي والدين، يا يكي از آنها را از دست مي دهد، به آساني و به راحتي نمي تواند با اين موضوع كنار بيايد و اين مسأله (فوت وابستگان) تمام مسائل كودك از جمله امور تحصيل او را فراهم مي كند.
6- اختلافات موجود در خانواده: خانواده مهمترين مكان براي تأمين امنيت و آسايش  كودك است، ولي كشمكش و نزاع در خانواده، تعادل روحي و رواني و فكري كودك را بهم مي زند و آرامش را از دانش آموز كه لازمه يادگيري مي باشد، سلب مي كند. در چنين خانواده اي كودكان ثبات عاطفي و رواني نخواهند داشت و با مشكل مواجه مي شوند. (درهنگام تحصيل حواسشان به درس و امور درسي نيست چون مشكلات خانوادگي آنها را مشغول كرده است) و موجبات افت تحصيلي آنها فراهم مي شود.
7- فرزندان طلاق : كودكاني كه جدا از خانواده خود يا با يكي از آنها زندگي مي كنند احساس پوچي و يأس مي كنند. از آنجا كه والدين از هم جدا شده اند كودك با هر يك از والدين باشد مورد محبت اوليه خانواده قرار نمي گيرد، خصوصاً اگر والدين جوان باشند.چون والدين حق دارند كه دوباره ازدواج نمايند و راه خوشبختي خود را دوباره پيدا كنند اما با وجود كودك خصوصاً مادران براي ازدواج مجدد با مشكل مواجه مي شوند و احتمالاً اگرهم كودك را بپذيرند محبت اوليه را نسبت به او نخواهند داشت و به همين سبب كودك احساس پوچي مي كند و در امور تحصيلي با مشكل مواجه شده زمينه افت تحصيل او فراهم مي شود.
  8) تعصب بي مورد نسبت به جنسيت : از ديرباز نسبت به جنس مؤنث تعصب بي مورد وجود داشته است و اين فرهنگ غلط هنوز هم در كشور ما (خصوصاً در مناطق محروم سيستان و بلوچستان ) وجود دارد . خانواده ها معتقدند كه دختر نهايتاً بايد ازدواج نمايد و به كار خانه داري مشغول شود واين وظيفه مرد است كه مخارج منزل را تأمين كند . همين طرز فكر سبب مي شود كه دختران نسبت به امر تحصيل بي تفاوت باشند . هرچند كه الحمدا بعد از انقلاب اسلامي اين تعصب كم رنگ شده است .
9)ازدواج زود هنگام دانش آموز: در مناطق سيستان و بلوچستان ، معمولاً افراد ، زود ازدواج            مي كنند و گاهي دانش آموز زبده و مستعد (دختر و پسر) قبل از پايان رساندن تحصيلات متوسطه به امر ازدواج تن مي دهد . البته ازدواج ، آنگاه به عنوان مشكلي در امر تحصيل چهره مي نمايد كه بدانيم معمولاً دختران ، بعد از ازدواج ، نظام آموزشي را ترك مي كنند و اگر هم به نظام آموزشي برگردند ، رغبت اوليه را نسبت به تحصيل ندارند .
10)تحميل رشته تحصيلي به دانش آموز: بيشتر والدين دوست دارند فرزندشان ، آينده درخشاني داشته باشد و اين آينده درخشان را در رشته هاي تحصيلي خاصي (به خصوص علوم تجربي و علوم رياضي ) مي بينند و به همين دليل بدون توجه به علاقه و استعداد كودكشان ، تمايل دارند ، فرزندشان در همان رشته هاي مخصوص به تحصيل بپردازد در چنين مواقع ازآنجا كه فرد در رشته مورد علاقه خود به تحصيل نمي پردازد ، نسبت به امر تحصيل وآموزش بي رغبت شده و موجبات افت او فراهم مي شود .
11) نزديكي به كشورهاي خليج فارس : بسياري از افراد براي جستجوي كار، به كشورهاي خليج فارس سفر مي كنند و مدت طولاني در همان كشورها به سر مي برند، بسياري از دانش آموزان خصوصاً دانش آموزان دوره متوسطه ، همين آرزو را در سر دارند ، كه براي اين كه آينده روشني داشته باشند به كشورهاي خليج فارس سفر كنند و در همان جا مشغول به كار شده و بعد از چند سال بادستاني پر به شهر خود برگردند .
علاوه بر اين مورد از آنجا كه شهرستان چابهاربه راحتي تصاوير سيماي كشورهاي خليج فارس را دريافت مي كند و از اين طريق نوجوانان و جوانان بازرق و برق كشورهاي خليج فارس آشنا              مي شوند و از اين كه خودشان از اين امكانات محرومند احتمالاً دچار يأس و سرخوردگي              مي گردند .
12) وجود مشاغل كاذب ، وجود منطقه آزاد تجاري براي هركشور يا منطقه اي مي تواند فوايد بسياري را درپي داشته باشد .
ولي همين مسأله سبب بسياري از مسايل از جمله ايجاد مشاغل كاذب مي شود . بسياري از افراد براي خريد به منطقه آزاد تجاري چابهار سفر مي كنند و ازآن جا كه خودشان به تنهايي نمي توانند هر نوع وسايل و به هر مقدار را از منطقه آزاد تجاري خارج كنند ، از كودكان منطقه در ازاي مقداري پول كمك مي گيرند و همين امر سبب روي آوردن كودكان به مشاغل كاذب                     (به اصطلاح امروزي چتربازي ) مي شود و موجبات افت تحصيلي آنان را فراهم مي سازد .
13) عدم ارتباط والدين با مسؤلان مدارس : در ذهن بسياري از والدين اين تصور غلط وجود دارد هنگامي مسؤلان مدارس از آن ها دعوت مي كنند تا در انجمن اولياء و مربيان شركت نمايند، هدفشان گرفتن پول مي باشد . در صورتي كه آگاه نيستند ،هدف اصلي از اين انجمن ها توجه كردن به مسايل آموزشي است . درصورتي كه اولياءبا مربيان به طور مداوم در تماس باشند، مشكلات آموزشي دانش آموزان به حداقل خود مي رسد .
د) عوامل مربوط به دانش آموزان
1- دوزبانگي كودك : از آنجا كه بيشتر دانش آموزان منطقه استان سيستان و بلوچستان ، به زبان مادري تكلم مي نمايند كه با زبان رسمي كشور هم در نگارش و هم درگويش ، تفاوت هايي دارد دانش آموزان در هنگام آموزش و تحصيل با مشكل فهميدن مطالب مواجه شوند و موجبات افت آنان فراهم گردد . اين مسأله (مشكل دوزبانگي ) بيشتر در مقطع ابتدايي رخ مي دهد و در مقاطع راهنمايي و متوسطه تأثير اين عامل در افت تحصيلي كمتر مي باشد . از طريق فرستادن كودكان به مهد كودكها تا حدود زيادي مي توان اين تأثير را كاهش داد .
2- مبهم بودن آينده شغلي دانش آموزان : با توجه به وضعيت اشتغال در كشورو بيكاري فارغ التحصيلان بسياري از دانش آموزان ، آينده مبهمي را براي خود تصور ميكنند و اين فكر گاهي برآنان حاكم مي شود كه الان فارغ التحصيلان دانشگاهي بيكار هستند واي به حال ما .
همين طرز فكر نوعي نااميدي در آنان به وجود مي آورد و سبب مي شود دانش آموزان دست از تلاش و كوشش بردارد وبه مسأله تحصيل بي تفاوت باشد .
3- وجود تفاوت هاي فردي : تحقيقات ثابت كرده است دوقلوهاي همسان هم از نظر عقلاني و خصوصيات ديگر با همديگر تفاوت دارند در نتيجه دانش آموزاني كه ازگروههاي مختلف و خانواده هاي متفاوت فردي بسيار مي باشند و لازم است مشاوران ومربيان در برنامه هاي آموزشي خود تفاوت هاي فردي را در نظر بگيرند . دانش آموزان از نظر علايق ، توانايي ها ، استعداد ها ، نيازهاي آموزشي ، سطح خانوادگي ، موقعيت اجتماعي و ... با هم تفاوت دارند و لازم است كه اين تفاوت ها در نظر گرفته شوند .
4- تغذيه دانش آموزان : بسياري از والدين به امر تغذيه دانش آموزان خصوصاً در زماني كه در مدرسه مشغول به تحصيل هستند توجه نمي كنند .
چه بسا بسياري از دانش آموزان بدون خوردن غذا ، صبحانه يا ناهار به مدرسه مي آيند و اگر نياز اوليه انسان يعني همان نياز فيزيولوژيكي بر طرف نشود ، ديگر نيازها هم برآورده نمي شود .                  دانش آموزاني كه با شكم گرسنه به امر تحصيل مي پردازند چگونه مي توانند ذهن خود را به امر تحصيل (حدود 5 يا 6 ساعت در روز ) متمركز نمايند . هر چند كه آموزش و پرورش به                 دانش آموزان بعضي مدارس در طي روز تغذيه مي دهد ، ولي تا زماني كه اين مشكل به طور كلي برطرف نشود نمي توان مشكل افت تحصيل را كاهش داد .
1-علاقه بند ، مقدمات مديريت آموزشي ، تهران بعثت ، 1373 .
افت تحصيلي چيست ؟
بين 10 تا 15 درصد از جمعيت 19 ميليوني دانش آموزان ايران هر سال مردود مي شوند يا ترك تحصيل مي كنند . گرچه اين نسبت رو به افزايش نيست ، با توجه به قدر مطلق عدد و از اين رو كه افت تحصيلي به تلفات نيروي انساني و رشدو پيشرفت و آينده افراد ارتباط دارد ، جا دارد از پيش به آن توجه شود .
مانا لقماني
افت تحصيلي، به عنوان يكي از مسائل نظام آموزشي ، چيست و چه عواملي سبب آن است ؟ به گفته يك دبير " افت تحصيلي كاهش معلومات دانش آموزان نسبت به سال هاي قبل پائين آمدن بازده مطلوب از هر درس با معيارهاي معمول آن درس است ."
زهره احمدي، كارشناس برنامه ريزي ، نظر مي دهد :" چنانچه نمرات دانش آموزدر مقايسه با خودش رشد منفي داشته باشد يا بناچار ترك تحصيل كند، دچار افت تحصيلي شده است. اگر تعداد اين گونه افراد به حدي باشد كه به توان گفت بخشي قابل توجه از بودجه آموزشي كشور به هدر رفته ، سيستم افت شده است . "
علي مهدي ، در هسته مشاوره منطقه 3 آموزش و پرورش تهران ، افت تحصيلي را اين گونه تعريف مي كند . :" ظرفيت يادگيري دانش آموز پس از يك دوره موفقيت تحصيلي كاهش يابد ، با پايه تحصيلي را تكرار كند وبه طور كلي نمراتش نسبت به ماهها يا سالهاي قبل سير نزولي داشته باشد . "
به نظر دكتر اسماعيل بيابانگرد ، " منظور از افت تحصيلي ، كاهش عملكرد تحصيلي دانش آموز از سطحي رضايت بخش به سطحي نامطلوب است . "
گلناز سعيدي ، مسئول گروههاي آموزشي متوسطه منطقه 3 تهران ، براين عقيده است :"افت تحصيلي به معني پائين آمدن ميزان و ميانگين نمرات يك دانش آموز در يك ماده درسي خاص است اين روند ناگهاني و اتفاقي روي مي دهد . چنانچه اين وضعيت دائمي شود ، در اين صورت افت تحصيلي در اثر عواملي قابل بررسي اتفاق افتاده است . تصور من اين است كه پائين آمدن نمرات قطعاً معلول شرايط و عواملي است كه بايد از جانب كارشناس تعليم و تربيت تجزيه و تحليل شود . "
افت تحصيلي زماني كه در سطحي گسترده روي دهد به كل نظام درسي برمي گردد و نه تنها كارشناسان آموزش بلكه به افراد جامعه نيز ارتباط پيدا مي كند ، نابرابريهاي اقتصادي در جامعه و در روش زندگي افراد گاه به نابرابري آموزشي مي انجامد. فرزنداني كه والدين آنها مي توانند هزينه بيشتري صرف تعليم و تربيت شان كنند و امكانات بيشتري در اختيارشان قرار دهند ، جز در شرايطي خاص و استثنايي ، كمتر دچار افت تحصيلي ناگهاني مي شوند.
از عواملي احتمالي افت تحصيلي مي توان از فقدان تخصص دبير در درسي كه تدريس مي كند ؛ مسائل اجتماعي ، رواني و خانوادگي ، بي انگيزه شدن شاگرد . عدم اميدواري به آينده ، كم اهميت شدن تحصيل ، برنامه ريزي نادرست ، تحولات جامعه ، و ناآشنايي مربيان با شيوه هاي برخورد با خردسالان و نوجوانان در كلاس نام برد .
زهره احمدي علل عمده در افت تحصيلي دانش آموزان را اين گونه بر مي شمرد :
-          تغيير مقطع درسي : معمولاً با تغيير مقطع ، بعضي دانش آموزان دچار افت تحصيلي                 مي شوند اما با شناخت مقطع جديد و انتظارات مسئولان مدرسه و خانواده : اين مشكل در بيشتر دانش آموزان رفع مي شود .
-              مشكلات خانوادگي : تغييرهاي ناگهاني اقتصادي و رواني ، حوادث ناگهاني در خانواده (مرگ يا جدايي ) ، تولد كودك جديد يا مهاجرت .
-              آشفتگي هاي فكري : خصوصاً در دوران بلوغ يا بيماريهاي جسمي در يك دوره خاص .
-              برقراري دوستي هاي جديد يا ازدست دادن دوستان جديد .
-              امكانات و فضاي مدرسه .
-              عدم تساوي امكانات آموزشي .
-              عدم علاقه به درس و مدرسه : بسياري از محصلاني كه دبيرستان را تمام نمي كنند مي گويند چون به مدرسه علاقه مند نيستند آن را ترك مي كنند . به عبارت ديگر ، نوجوانان درسهايي را          مي گذرانند به حال خود مفيد نمي دانند.
-              در نظر نگرفتن توانايي هاي دانش آموزان در برنامه ريزي .
-              روش تدريس معلم .
جزئيات افت تحصيلي را مي توان چنين برشمرد :
علل فردي : 1) هوش 2) توجه ؛ 3) انگيزه  4) آشفتگي هاي عاطفي و هيجاني ؛ 5) يك يا چند نارسايي جسمي به سبب ضعف بنيه دانش آموز . ضعف در بينايي و شنوايي ، ناراحتي در مراكز عصبي و ناهماهنگي هاي حس و حركتي ، مشكلات ارتباطي .
علل خانوادگي : روابط و نظام ارزشي در خانواده ؛ فقر مالي خانواده ؛ فقرفرهنگي ، بيسوادي يا كم سوادي والدين ؛ فقدان والد با والدين ؛
مشاجره و ناسازگاري والدين ، نحوه ارتباط دانش آموزان با خواهر و برادران و مقايسه دائمي او با برادران و خواهرانش و ساير شاگردان در خانواده هاي آشنايان در منزل .
علل مدرسه اي : شيوه تدريس معلم ، برنامه درسي مدرسه ، ارزش ها و پيش داوري هاي معلم ، شرايط فيزيكي كلاس ؛تعويض مكرر معلمان در طول سال تحصيلي ؛ ناسازگاري دانش آموز با روش تدريس وخصوصيات معلم ، روش نادرست ارزيابي معلم از عملكرد دانش آموزان ؛ شيوه نادرست معلم در كنترل و هدايت كلاس ؛ فقدان وسايل كمك آموزشي ، كمبود كتاب درسي ، عدم همكاري و ارتباط بين اولياء و مدرسه .
كارشناساني معتقدند اين فهرست را مي توان طولاني تر كرد : ايجاد اختلاف طبقاتي خصوصاً بين مدارس برخوردار و نيمه برخوردارو محروم ، نداشتن انگيزه كافي براي درس خواندن ، نبود برنامه ريزي مناسب و نگراني نوجوان ازآينده ، پائين بودن سطح معلومات اوليا خصوصاً در مناطق محروم ، عدم ارتقاي سطح علمي معلمان در مراكز تربيت معلم ، عدم تخصيص بودجه كافي به امر آموزش و ناكافي بودن بودجه دولتي ، تغييرات فوري و ناگهاني دو سيستم آموزش و پرورش درخصوص مديريت ها و برنامه ريزي هاي آموزشي عدم تأمين نيروي متخصص خصوصاً در پايه هاي آخر دبيرستان در استان هاي محروم و دورافتاده ، عدم مطالعه كافي معلمان در طول دوران تدريس و در نتيجه دور بودن از اطلاعات و دستاوردهاي علمي روز ، تغييرات شديد و نبود آموزش كافي درخصوص نحوه اجراي خصوصاً آئين نامه امتحانات ؛ عدم نشاط كافي در دانش آموزان در نتيجه يكنواختي و جذاب نبودن كتابهاي درسي .
در تصورات رايج والدين ، دانش آموز را مقصر مي دانند و كساني نيز مدرسه و معلم را ،اما خانواده نيز ممكن است به همان اندازه در افت تحصيلي نقش داشته باشد كه كم كاري معلم و نامساعد بودن محيط مدرسه و تأثير همسالان .
دو جنبه درسي ، علل مردود شدن دانش آموزان را مي توان اين گونه طبقه بندي كرد :
با پايه درسي ضعيف به كلاس بالاتر بروند بدون آن كه مهارت هاي لازم را كسب كنند .
-              از هوش كافي بهره مند نباشند يا دير ياد بگيرند و در نتيجه بي توجهي مربيان مدرسه به                             تفاوت هاي فردي ، نتوانند پابه پاي مدرسان پيشرفت كنند .
- كوري ذهن ، يعني دانش آموز در اثر تجربه اي تلخ در خانه ، مدرسه يا اجتماع نسبت به ماده اي درسي بي علاقه شده باشد ، يا در نتيجه تنبيه با ترس مفرط ، اعتماد به نفس خود را از دست داده باشد .
- گاه دانش آموز قدرت جسماني لازم را ندارد و دچار عوارضي است كه بايد به آن ها توجه شود .
گرفتاري هاي خانوادگي نيز در كاهش تمركز دانش آموز مؤثر است .
-          تداوم اين احساس در دانش آموز كه ارزشيابي پايه و اساس درستي ندارد و در محيط مدرسه و كلاس تبعيض هست ، سبب دلسردي ، يأس و افسردگي او در مدرسه شود و احساس كند فردي است شكست خورده كه كسي دوستش ندارد . تركيبي از اين عوامل ممكن است سبب شود              دانش آموز از همكلاسانش عقب بماند ، سطح نمراتش پائين بيايد و نهايتاً مردود شود .
ابزار كمك آموزشي حتماً دستگاه هاي گرانقيمت الكترونيك نيست
تغيير بسياري از جنبه هاي مؤثر در افت تحصيلي به كار و وقت بسيار نيازدارد . بااين همه ، يكي از راههاي ايجاد انگيزه در دانش آموزان و پيشگيري از افت تحصيلي ، استفاده از ابزاري است كه كمك كند از تكيه بر حفظ كردن كتاب درسي كاسته شود ، اما نبايد پنداشت كه چنين ابزاري لزوماً دستگاههايي است الكترونيك و گرانقيمت ، و در فيلم و نوار و اسلايد خلاصه مي شود .
هر وسيله اي كه به معلم كمك كند كمتر متكي به سخنراني و كتاب درسي باشد و در دانش آموزان انگيزه خلاقيت ايجاد كند مي تواند در حكم شيوه اي مؤثر باشد . توران مير هادي از تجربه هاي خود درمدرسه فرهاد مي گويد :" در تهيه وسايل آزمايشگاهي از طريق خودباوري پيش رفتيم . كار از يك گنجه كوچك در راهرو مدرسه شروع شد و رفته رفته گسترش يافت ، تا جايي كه آزمايشگاه و موزه مدرسه يك مركز آموزش فعال براي همه دانش آموزان ماشد . هر كس به سفرمي رفت بهترين ارمغاني كه مي توانست براي مدرسه مي آورد : نمونه هاي مواد مختلف ، تصاوير ، نشريات ، نقشه ها، گياهان خشك شده ، گوش ماهي و چيزهاي ديگر . ميرهادي معتقد است وسايل و تجهيزات بايد از محيط و نيازهاي خود دانش آموزان تهيه شود و از طريق خودياري بسياري از مشكلات را مي توان درمدرسه حل كرد .
افت تحصيلي در عصر دانايي
محمود قنبري
بدون شك ، اين برداشت كه افت تحصيلي به معناي ناتواني دانش آموز در يادگيري مواد و محتواي درسي است ، نادرست و غير منطقي است . ناتواني ممكن است از توانايي هاي افت تحصيلي به معناي تنزل از يك سطح بالاتر به مرتبه ي پايين تر در تحصيل و آموزش و يا كاهش عملكرد تحصيلي دانش آموز از سطحي رضايت بخش به سطحي نامطلوب است . باتوجه به اين تعريف مقايسه و سنجش سطح عملكرد بر اساس نمرات تحصيلي قبلي و فعلي بهترين شاخص افت تحصيلي است . ولي آيا واقعاً اين چنين است . آياامتحان مي تواند توانايي ها و ناتونايي هاي فرزندانمان رابه آموزش بكشد ؟
عصردانايي ، عصرآموزش ، فراگيري و يادگيري مستمر و مادام العمر را به امري حياتي در سرنوشت افراد ، خانواده ها ، گروه ها ، كشورها و حتي نوع بشر تبديل نموده است و ازسوي ديگر عوارض ناشي از بي قيدي هاي تربيتي و حذف ارزش هاي معنوي و پيامد هاي مرگبار روحي و رواني ومادي و معيشتي را ارمغان دوران ساخته است . اگر در فرآيند يادگيري و آموزش و فراگيري به تجربه درهر يك از سطوح و مراحل گردآوري اطلاعات ، طبقه بندي آن ها ، تجزيه و تحليل و در نهايت قضاوت ، ارزيابي و تعميم يافته ها ونيل به تحصيل نظري و عملي مورد توجه قرار گيرد ، آموزش ها مفيد و كارآمد خواهد بود .
به طوري كه درسامان يافتگي و تقسيم بندي اوقات وعمر انساني نيز ثلثي به«فراگيري » ، ثلثي به «فرادهي» و قسمتي به «فراخوري » انتظام و اختصاص يافته است و به همين سان به سامانه تخصيص اعتبار و هزينه و بازدهي جوامع و كشورها نيز بخشي به توليد علم و دانش ، ثلثي به توجه به حوايج و دستيابي به نعمات مادي و قسمتي ازفرصت هابه انباشت وسرمايه گذاري اختصاص مي يابد .
افت تحصيلي كه به غلط يكي از شاخص ها و مؤلفه هاي توسعه نيافتگي و عدم توسعه سازمان هاي آموزش و پرورش در جهان تبديل شده و نظام هاي آموزشي دانسته يا ندانسته آنرا با انواع نمايشاتي ازآمارو ارقام و نمودارها بيان مي كنند ، به خودي خود از مرجعيت و اعتبار كافي برخورد او نيست .
لازم است در ديدگاه و ارزش هاي خود درباره شيوه و ارزشيابي و سنجش آموخته ها تجديدنظر كرده و طرحي نو دراندازيم . چون حقيقت اين است كه هر فراگيربربسته مجموعه اي ازشرايط داخلي و خارجي آموزش مي بيندو مي آموزد كه برخي ازآنها را مي توان به شرح زير تقسيم بندي كرد :
نظير علل آموزشي : مثل تراكم برنامه هاي درسي ، فقدان برنامه ريزي تحصيلي مناسب ، عدم انطباق اهداف و محتواهاي آموزشي .
دلايل فردي نظير : هوش، ميل و انگيزه تحصيلي، آشفتگيهاي عاطفي و هيجاني، بلوغ، نارسايي هاي جسمي ، فراموشي مقطعي و ادواري .
علل خانوادگي نظير : روابط ونظام ارزشي حاكم بر خانواده ، اشتغال كودكان ، فقدان والد ياوالدين، ميزان سود و تحصيلات والدين ، بي توجهي خانواده نسبت به نيازهاي كودكان .
بنابراين دانش آموز هماني را مي آموزد كه مي تواند بياموزد و باتوانايي و امكان آنرا دارد .
حقيقت اين است كه ديگر حتي لغت و مفهوم امتحان برخاسته از ريشه محسن و رنج براي طراحي فرآيند يادگيري و برنامه ريزي درسي كاربرد چنداني ندارد وبه همين دليل صاحبنظران علوم يادگيري و تعليم وتربيت مفهوم و لغت ارزيابي و ارزيابي تكويني و پروسه اي را به جاي آن در منظومه فراگيري تعبيه نموده اند كه به موجب آن ارزشيابي بخشي ضروري و مفرح و برخاسته ازجوهر يادگيري و در منظومه يادگيري است كه شادابي و نشاط را به ارمغان مي آورد و بار ديگر منطق يادگيري و آموزشي را به جاي ايسنادن برسر به قاعده آن مي ايستادند . باشد تا آن روز كه افت تحصيلي ديگر به ناتواني فرزندانمان تعبير نشود .
آموزش زبان خارجي و عوامل افت تحصيلي
عواملي كه در افت تحصيلي دانش آموزان در درس زبان انگليسي دخيل هستند را مي توان به دو دسته اصلي تقسيم كرد. 1- بازدارنده هاي دروني و 2- بازدارنده هاي بيروني موثر در عدم يادگيري و زبان آموزي يا افت تحصيلي. مسلما اين تقسيم بندي فقط براي سهولت در توضيح و تبيين دلايل موثر درامر يادگيري و يا عدم يادگيري زبان انگليسي مطرح است شايد اين علت ها چنان به هم پيچيده باشند كه به سادگي نتوان به تقسيم بندي مشخصي دست يافت. چرا كه ريشه در پيچيدگي رفتار و حالات روحي و رواني نوع انسان دارد.
قبل از پرداختن به علل عدم يادگيري و افت تحصيلي در زبان انگليسي، تعريفي از افت تحصيلي بدست مي دهيم، «نورشاهي» افت تتحصيلي را اينگونه تعريف مي كند: «...اصطلاح افت تحصيلي (Wastage) را ضايعات مربوطه به دانش آموز يا دانشجو در نظام آموزشي از نظر طولاني تر شدن زمان تحصيلي يا ترك تحصيل تا پايان دوره پيش بيني شده دانسته اند... مي توان گفت افت تحصيلي يا اتلاف به صورت هاي زير در آموزش و پرورش آشكار مي شود: الف) افت تحصيلي بر اثر قصور نظام اجتماعي در فراهم آوردن آموزش و پرورش همگاني، ب) افت تحصيلي بر اثر قصور نظام آموزشي در آوردن كودكان، نوجوانان و جوانان به داخل نظام آموزش و پرورش، نگهداري افراد در داخل نظام آموزشي، برقراري هدف ها و برنامه هاي متناسب آموزش و پرورش و دستيابي كارآمد به هدف ها و برنامه هاي نظام»
در بين عوامل گوناگون موثر در يادگيري شايد هيچ يك به اندازه «انگيزه» يا علاقه از جايگاه  ويژه اي برخوردار نباشد. وجود انگيزه در موفقيت هر كار ي از جمله در يادگيري زبان خارجي يا زبان آموزي مهمترين عامل است منظور از انگيزه يا انگيش به گفته گرجيان... «داشتن يك نياز جسماني يا نياز رواني و اجتماعي است كه شخصي را براي نيل به هدف به حركت واميدارد تا در پرتو آن به ارضاء نياز خود پرداخته و در اثر دستيابي به هدف در خويش احساس رضايت نمايد» وي در ادامه مي افزايد «ميزان و نوع انگيزش در كيفيت و كميت فرايند يادگيري نقش تعيين كننده اي دارد و معلم زبان در دادن انگيزش به زبان آموز در يادگيري زبان انگليسي نقش عمده اي ايفا مي كند»
در اين ميان نقش معلم در ايجاد انگيزش و دادن آگاهي به زبان آموزان بسيار مهم است متاسفانه آن چيزي كه معلمان در عمل با آن روبرو و حتي زبان آموزان سطح آموزش عالي گرفتار آن هستند ناآگاهي ازهدف و علت و «چرايي» يادگيري زبان خارجي است تا چه رسد به «چگونگي» آن! اين وظيفه معلمان از ابتدايي گرفته تا دبيرستان است است كه دانش آموزان را با هدف و كاربردهاي آينده هريك از موارد درسي كاملا آگاه نمايند تا موجب دلگرمي و تحريك                  دانش آموزان براي فراگيري درسهاي موردنظر از جمله زبان انگليسي شود.
عكس اين موضوع نيز لطمات جبران ناپذيري را بر پيكره آموزش و پرورش وارد مي آورد ممكن است معلم هدف يادگيري درس مورد نظر را روشن نموده باشد ولي دانش آموزان به علتي                 بي انگيزه باشند كه بدان نيز اشاره خواهد شد.
بي شك عامل ديگري كه اگر نگوييم بيشتر بلكه به انازه همان عامل پيشين در پيشرفت يا افت تحصيلي موثر است «نبود يا پايين بودن انگيزه» در ميان معلمان است. اگر بپذيريم معلم شاداب و با انگيزه در كار آموزشي خويش موفقتر از معلمي مضطرب، ناراحت، آشفته و بي انگيزه يا كم انگيزه خواهد بود، در اين صورت هم بايد بپذيريم كه حتما عواملي چند در اضطراب و يا نگراني معلم نقش دارند كه بايد براي شاداب و با انگيزه نگهداشتن اين قشر عوامل منفي را بايد از بين برد. شخصيت و رفتار معلم سازنده شخصيت و رفتار شاگرد است. اين موضوع به ويژه در دوران نوجواني و جواني چشمگيرتر است. بنابراين معلمي كه مي خواهد برشاگردان اثر مثبت بگدارد خود بايد از شخصيتب متعادل و سالم برخوردار و از لحاظ مادي هم تامين باشد.
نداشتن «هدف» هم باعث پايين آمدن و كاهش انگيزه براي انجام بهتر كارها مي شود هدف شايد بيشتر از ديگر امور در آموزش و پرورش و يادگيري موثر باشد چون در آموزش و يادگيري با روان، طرز نگرش و روحيه زبان آموز سركار داريم.
امروزه تمامي متخصصين آموزش زبان هم در اين موضوع اتفاق نظر دارند كه هدف و انگيزه اهميت خاصي در برنامه آموزش و يادگيري و يا عدم يادگيري دارد. انگيزه و هدف باعث                مي شود كه زبان آموز توجه خاصي به مطلب يا مطالبي كه به وي آموزش داده مي شود بنمايد در نتيجه مطالب را بهتر فرا خواهد گرفت.
استفاده از برنامه و روش تدريس غلط هم نتايج نامطلوبي به بار خواهد آورد. بطور مثال ممكن است گاهي پدر و مادر زبان آموز و حتي جامعه توقع و انتظار نادرستي از زبان آموز خويش و همچنين از معلن و نهاد آموزشي داشته باشند در حالي كه هدف نهايي زبان آموزي به ويژه در سطح راهنمايي و متوسطه چيزي غير از آن است كه اكثر ما انتظار از آن داريم طبق گفته ب.و.بلباف «...درباره پايان دوره يادگيري زبان خارجي هدف تسلط مطلق نيست بلكه لحظه اي است كه پس از آن شخص بتواند كمابيش روان و بدون دستبازي به ترجمه، انديشه هاي ديگران را بفهمد، انديشه خود را بيان كند و به زبان خارجي بينديشد. ناگفته پيداست كه اين مستلزم جذب ويژگي هاي بنيادي واژگاني و و دستوري آن زبان است چنانچه در دوره يادگيري اين ويژگي ها با روندهي فكري شخص كم كم پيوند مستقيم يابند» اگر ما توقع داشته باشيم زبان آموزان در پايان دوره متوسطه بتوانند با رواني و فصاحت تمام به زبان انگليسي صحبت كنند و بتوانند بدون غلط هر چيزي را كه مي خواهند بنوسند در اين صوت اين بدان مي ماند كه ما در پايان دوره متوسطه از دانش آموزان رشته رياضي و فيزيك انتظار داشته باشيم كليه مسايل و ريزه كاريهاي آنرا بدون هيچ گونه مشكلي بلد باشند!
اگر با ديدي واقع بينانه به اين مورد بنگريم در اين حالت انتظار ما متعادل خواهد شد و به اندازه هدف از پيش تعيين شده براي ماده درسي زبان انگليسي توقع خواهيم داشت.
عدم وضوح هدف يا هدفهاي خاص از آموزش و يادگيري زبان خارجي نيز براي زبان آموزان ابهامات و پرسشهاي گو.ناگون حتي در سطح آموزش عالي به وجود مي آورد كه پاسخ آن را سالها پيش بايد آموخته باشند. چون هدف از پيش براي زبان آموزان و علت يادگيري نيز به تبع آن مشخص نشده است در نتيجه، پايين بودن انگيزه باعث افت يادگيري در ماده درسي زبان انگليسي مي شود.
نگرش منفي زبان آموز به درس
نگرش منفي نتيجه منفي به بار خواهد آورد با عينك بدبيني دنيا را بد خواهيم پنداشت و برعكس. بع عبارتي ديگر چنانچه ما نسبت به موضوعي شناخت و آگاهي كافي نداشته باشيم در رسيدن به هدف نهايي هم قادر به شناختا روشهاي برتر نخواهيم بود. بنابراين عدم شناخت راهكارهاي رسيدن به هدف ما را با مشكل و دشواري مواجه مي كند در برخورد با اين مشكلات گاهي ممكن است با شكست روبرو شويم شكست هم موجب تضعيف روحيه شده و در نتيجه نگرش منفي و بيزاري مي گردد.
در يادگيري و آموزش درس، نگرش منفي به صورتهاي گوناگون همچون گريز از مدرسه            بهانه هاي بي پايه و اساس غيبت بيش از حد مجاز در درس خود را ظاهر مي سازد همه اين موارد موجب دلسردي و ياس از موفقيت در يك ماده درسي مثل زبان انگليسي مي گردد.
پس چه بايد كرد؟ پاسخ با اين پرسش دشورا است اما مي توان با روشن ساختن و تبيين هدف و راه هايي كه موفقيت در يك ماده درسي را براي دانش آموزان به ارمغان مي آورد در                       دانش آموزان ايجاد انگيزه كرد اگر اين ذهنيت منفي كه «زبان درس مشكلي است و هر چقدر هم تلاش كنم، موفق نخواهم شد» را با دلايل روشن و قانع كننده از ذهن زبان آموز پاك كنيم و به جاي آن ديدي نو و مثبت در وي ايجاد كنيم در اين صورت گامي مهم در راه موفقيت زبان آموز برداشته ايم.
بايد آموزش زبان انگليسي دوره راهنمايي به معلماني كه رشته تخصصي شان زبان انگليسي بوده و از فنون تدريس مطلع هستند سپرد. البته براي اينكه اين معلمان از قافله پيشرفت و يافته هاي جديد علمي در زمينه تخصص شان عقب نمانند بايد هر از چندگاهي براي آنها دوره هاي آموزش ضمن خدمت با تدريس و راهنمايي استادان مسلط برگزار گردد.
ديگر پيامد تاسف باراين وضعيت، امتحانات صوري و ساده از دانش آموزان است يا اينكه به هر طريقي به غير حق به دانش آموزان نمره داده مي شود تا بتوانند پايه مورد نظر را با موفقيت (البته به ظاهر) پشت سر گذارند. اين امر باعث مي گردد زبان آموزان درس ها را به خوبي فرا نگيرند بلكه فقط به نمره فكر كنند.
فرض كنيد زبان آموزي در درس زبان انگليسي نمره 5/8 را كسب كرده باشد. مسلماً قبل از اينكه در ليست نهايي نمره وارد گردد آن زبان اموز و يا اولياي وي به طرق گوناگون از روش سفارش و يا التماس مستقيم خود زبان آموز، به بهانه اينكه فقط همين درس را پاس نكرده يا بقيه درسهايش را نمره خوب آورده است از معلم مي خواهند نمره قبولي در درس زبان انگليسي را به دانش آموز فوق الذكر بدهند.
بايد به عوامل فوق اين واقعيت را بيفزاييم كه در حدود 6/13 درصد از كل دانش اموزان و در نتيجه زبان آموزان دير آموزند. اين موضوع را پيروي نيا، اينگونه بيان مي كند. كودكان مرزي 6/13 درصد از جامعه دانش آموزان را تشكيل مي دهند و هوش بهره آنها در مقياس و كسلر بين 70 تا 85 نمره قرار ميگيرد... علت چيست؟ اين مشكلات از كجا ناشي مي شود؟ چه بايد كرد؟ اكثر اين مشكلات هنگامي بروز مي كند كه دانش آموز مهارت هاي پيش نياز را در سالهاي پيش از دبستان كسب نكرده فاقد انگيزه پيشرفت است به خود اعتماد ندارد و دچار ناتواني هاي يادگيري شده است. در برخي از مناطق ايران مساله دوزبانگي و مساله مهاجرت نيز مزيد بر علت مي شود و بر مسايل دانش آموزان ديرآموز مي افزايد.»
ذهنيت منفي طوري است كه ممكن است حتي از همان آغاز و معرفي درس در سطح پايين ايجاد شود و اطرافيان زبان آموز يا خانواده كه ممكن است به نحوي از درس زبان خاطره بد يا ناخوشايندي داشته باشند اين ذهنيت منفي را تشديد كنند.
آغاز ديرهنگام آموزش زبان خارجي
اموزش زبان انگليسي در كشورمان چندسالي ديرتر از موقع بهينه آغاز زبان آموزي شروع مي گردد. به عبارتي ديگر، شروع دوره زبان آموزي از سال دوم راهنمايي چندين سال در واقع ديرتر از دوره بحراني (critical period) زبان آموزي از ديدگاه زبان شناختي مي باشد. اين امر به نوبه خود باعث دشواري يادگيري زبان خارجي در زبان آموزان خواهد شد.
اين مشكل به گفته «دني ژيرار» عبارتست از اينكه «... در بسياري از كشورها ناشي از سني است (11 تا 12 سالگي) كه براي شروع يادگيري انتخاب شده است. به عقيده روانشناسان اين سن مصادف است با پايان مناسبترين دوره براي يادگيري كه در طول آن توانايي تقليد در بچه بسيار است...»
اين موضوع را روبرگاليسون اينگونه تذكر مي دهد: «يكي از دلايل عدم فراگيري زبان در كشورهاي متعدد اين است كه از حدود سن 11 و 12 به بالا را براي آغاز يادگيري و آموزش زبان خارجي در نظر گرفته اند حال آنكه به اعتقاد روانشناسان اين سن منطبق با پايان دوره اي است كه در طول آن استعداد هاي تقليدي كودكان بسيار شكوفا مي باشد و بعد از اين سنين قدرت يادگيري رو به كاهش مي رود و كودك نمي تواند كليه موضوعاتي را كه در كلاس درس به او گفته مي شود را به خاطر بسپارد.
در حاليكه در كشور ما زبان آموزان، انگليسي را عملا از 13 سالگي آغاز مي كنند يعني دقيقا بعد از گذشتن زمان دوره بحراني زبان آموزي. بعضي از صاحب نظران معتقدند كه زبان آموزي حتي بايد از دوره دبستان شروع گردد. دكتر يارمحمدي دراين باب مي گويد«...به هر حال با كمي تساهل و با توجه به اثرات تربيتي چشمگير زبان و نظر به كافي نبودن شواهد شواهد مختلف،                مي شود حكم كرد كه آموزش زبان خارجي در سنين پايين مثلا در دبستان هم اشكالي ندارد. منتها آموزش آن مستلزم داشتن معلم خوب و امكانان ويژه است تا نتيجه مطلوب حاصل گردد در صورت وجود امكانات مطلوب مي توان آموزش آن را هر چه زودتر شروع كرد. بسياري از كشورها خيلي زود تعليم زبان خارجي را شروع مي كنند. در تعدادي از ممالك آموزش رسمي بين سنين 9 تا 12 سالگي آغاز م شود... در كشور ما بعد از سال دوم (راهنمايي) شروع مي شود علت امر را نمي دانم و توجيهي كه بنده اطلاع داشته باشم ارائه نشده است.»
 
دشواري ذاتي يادگيري زبان خارجي و ساعات ناكافي تدريس آن
ياددهي زبان خارجي نسبت به زبان مادري و حتي ساير درسها از درجه دشواري بالايي برخوردار است اين ادعا در وهله اول ممكن است باورنكردني بنمايد ولي تاملي اندك اين قضيه را روشن مي كند. اما توجه به مستندات زير اين موضوع را ثابت مي كند. دني ژيرار در اين مورد مي گويد: معلم زبان بيگانه نسبت به همكارانش كه زبان مادري را تعليم مي دهند در وضع مشكل تري قرار دارد كار او چهار دشواري عمده دارد:
1- او (معلم زبان خارجي) معمولا ساعات محدودي براي تدريس در اختيار دارد در صورتي كه شاگردان در روز 10 يا 12 ساعت در درسهاي ديگر زبان مادريشان را به كار مي برند. بسيار دشوار است كه بتوان با سه چهار ساعت در هفته آن هم به صورت آموزش گروهي- عادتي زباني در شاگرد به وجود آورد و آنها را نشو و نما داد. اين كار آنقدر دشوار است كه تحقق بخشيدن به آن به معجزه مي ماند.
2- نبود انگيزه ژرف در اغلب شاگردان...
3- در بسياري از كشورها ناشي از سني است (11 تا 12 سالگي) كه براي شروع يادگيري انتخاب شده است...
4- آخرين اشكال كه كم اهميت ترين آن هم نيست همان مسئله شناخته شده «تداخل» است وقتي ما زبان بيگانه اي را تدريس مي كنيم بايد با عادات متعلق به زبان مادري شاگردان خود كه قربا در آنها ريشه دوانيده است مبارزه كنيم مسئله ما در حقيقت چيزه شدن بر عادات شنوايي و آوايي و حتي ساخت هاي ذهني شاگرد است ناعادات جديدي را جانشين آنها كنيم هيچ راه حلي معجزه آسا در اين زمينه (اغلب بر مشكلات فوق) وجود ندارد. بنابراين بهتر است كه سريعا امكانات خود را بررسي كنيم.»
بي اطلاعي اولياء
آرامش رواني يكي از عوامل مهم در يادگيري و زبان آموزي بهينه كه مهمترين عامل در يادگيري و زبان آموزي به شمار مي رود زيرا اگر دانشجو يا دانش آموزي با خانواده اش درگيري داشته باشد روحيه او خراب مي شود و اين خود عاملي خواهد بود كه باعث مي گردد هدف و انگيزه يادگيري نيز از بين برود. آشفتگي رواني باعث خواهد شد كه تمركز فرد در كلاس براي يادگيري هم از ميان برود.
جيمز فلادوبيتراچ سالوس، هم در اين مورد معتقدند« يكي ديگر از عوامل دخيل در يادگيري موفق زبان انگليسي عامل رواني است از ميان مسايل مختلفي كه در حوزه يادگيري انسان مطرح اند هيچ يك به اندازه يادگيري كلامي حائز اهميت نيستند.» ديدگاه هاي نفرات برتر كنكور ساليان متمادي گفته فوق را تاييد مي كند.
بحث فوق كل قضيه نيست، بلكه عوامل ديگري نيز در اين مورد دخيل هستند كه به گفته يكي از صاحب نظران «بي نظمي، حجم كار زياد، وقت كم براي انجام آنها، تداخل چند موضوع فكر مهم همديگر، فشارهاي فروان جهت كسب موفقيت ها، بي آنكه نيروهاي مربوط به آن به طرز صحيحي ارزيابي شده باشد.
بي برنامگي، نداشتن اراده ي محكم و استوار، يادآوري شكست ها و عدم موفقيت هاي كوچك و بزرگ قبلي، نداشتن اعتماد به نفس، عدم استفاده صحيح از عنصري به نام «وقت» معمولا در دانش آموزان دلشوره، تشويش و نگراني را دامن مي زند كه اين مشكلات و دلشوره در مورد زبان خارجي كه اكثراً خود را با آن بيگانه مي دانند بيشتر مي باشد و اين مشكل كساني را كه زبان خارجي را كمتر درك مي كنند و بدان علاقه دارند را در وضعيت سختي قرار مي دهد.»
عدم توجه به تخصص
اصولاً منظور از تخصص گرايي اين است كه كاري، وظيفه اي يا فعاليبتي به نحو احسن و به شيوه اي كامل انجام شود تا وظيفه محوله با كاستي و كمبود به پايان نرسد.
در اكثر مدارس بخصوص در روستاها، دهستان ها، بخش ها كه يا تعداد كلاس دوره راهنمايي يا دبيرستان كم است و يا كمبود معلم متخصص احساس ميشود. كليه مواد درسي در يك پايه را كه معمولا بيش از 15 ماده درسي هست، بين چهار يا پنج معمل، صرفنظر از تخصص شان، تقسيم            مي كنند و آنان بايد به هر طريق كليه دروس را تدريس نمايند. بنابراين ممكن است معلمي كه رشته تحصيلي اش ادبيات فارسي است زبان انگليسي و علوم تجربي و علوم اجتماعي هم تدريس كند. البته اين مساله تا حدودي در شهرهاي بزرگ نيز ديده مي شود. بدين منوال سال تحصيلي يا سالهاي تحصيلي به پايان مي رسد و دانش آموزان كه دانشجويان آينده اند با سوادي پايين تر و اطلاعاتي اندتر از درسهاي مربوطه فارغ التحصيل مي شوند و اين داستان همچنان ادامه مي يابد. آنكه در اين ميان متضرر مي شود كساني جز دانش آموزان يا دانشجويان آينده نيستند به گفته داويد پيرا«...متاسفانه در مملكت ماهر كسي كاري ندارد معلم زبان مي شود. نتيجتاً اكثر آنان خود قادر به تكلم زبان انگليسي نيستند. تدريس زبان، خواندن از روي كتاب آن هم با تلفظ نادرست و يا پرگردن چند پلي كپي يا نوشتن ديكته سر كلاس و يا دادن چند قاعده گرامري نيست زبان يعني درست صحبت كردن با تلفظ صحيح و ايجاد ارتباط بين دو يا چند نفر. زبان يعني نوشتن يك مقاله يا هر مطلب ديگر بدون غلط و يا خط خوانا آموزش زبان، به مدرسين و معلمين خوب نياز دارد... با معلمين خوب در كشور خودمان مي توانيم زبان انگليسي را به بهترين نحو تدريس كنيم...»
 
گروه گزارش
به گفته مسئولان وزارت آموزش و پرورش هر ساله واحد هاي آموزشي تحت نظر وزارتخانه با 10 درصد افت تحصيلي مواجه است و اين معضل سالانه هزار ميليارد ريال زيان در بر مي دارد. به گفته اين مسئولان، با اين مبلغ مي توان هزاران شغل جديد در كشور ايجاد و 12 درصد نرخ بيكاري را طي هشت سال برطرف كرد. در گزارش حاضر، سعي ما بر آن است تا با بررسي علل و عوامل اصلي افت تحصيلي در سه مقطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان، راهكارهاي اساسي در اين بخش را بيان كنيم با هم مي خوانيم.
برنامه ريزان آموزشي مي گويند: هدف آموزش و پرورش تربيت نيروي انساني براي دستيابي به اهداف عالي توسعه و رسيدن به تعالي، آرمان ها و شناخت مجهولات و دستيابي به آن سوي معلومات گذشته است به گفته كارشناسان، توسعه علمي با سرمايه گذاري بيشتر و بهتر در مدارس و دانشگاه ها امكان پذير است. امروزه در كشورهاي در حال توسعه اقتدار و انسجام نظام آموزشي از اهميت بسزايي برخوردار است؛ چرا كه مدارس، دانشگاه ها و انسجام علمي با تربيت نيروي انساني كارآمد مي تواند ارزنده ترين خدمات را به جامعه و دولت ارائه دهد؛ اما هنوز تا به امروز نظام آموزشي بيمار كشور نتوانسته است به اين سئوال اساسي پاسخي مثبت و درخورتوجه بدهد؛ اعمال پاره اي اصلاحات، تغيير زمان آموزش، ترميم برخي مواد درسي، طراحي جديد شيوه هاي امتحاني، ايجاد تنوع و گوناگوني در مدارس؛ غيرانتفاعي، نمونه مردمي، پيش دانشگاهي، سالي واحدي، ترمي واحدي و ... چنان وصله هاي ناجوري را بر پيكرة نظام آموزشي كشور چسبانده است كه جدا كردن از آن به سادگي امكانپذير نيست. وجود 100 هزار دانش آموز معتاد در كشور و 10 درصد افت تحصيلي سالانه و 100 ميليارد تومان ضرر مالي، بيكاري و هزاران دانش آموز فارغ الحصيل ديپلمه ناكارآمد و ... نتيجه اي جز نظام غلط آموزشي را مورد نقد و بررسي قرار بدهيم، بدون ضعف و شكست نخواهد بود و با كوچكترين لرزشي امكان فروريختن آن وجود دارد.
سيد حسين شريفي با 20 سال سابقه كار در آموزش و پرورش دربارة افت تحصيلي مي گويد: مسئولان اين همه تغييرات در نظام آموزشي انجام دادند تا به حال چه نتيجه اي گرفته اند؟ به قول خودشان سالانه 10 درصد افت تحصيلي داريم كه مطمئناً اين مقدار بيشتر از دوبرابر آمار اعلام شده از سوي مسئولان است.
وي تصريح مي كند: طراحان نظام آموزشي با چنين برنامه ريزي تيشه به ريشه آموزش و پرورش مي زنند در حال حاضر هم دانش آموزان و هم معلمان انگيزه اي كافي براي تحصيل و تدريس ندارند.
وي اضافه مي كند: تا كي بايد مسئولان با تغييرات اين چنيني و سياستگذاري خلق الساعه در مسائل آموزشي كشور، اشتباه خود را تكرار كنند.
اين در حالي است كه در تمام دنيا، تدوين يك نظام آموزشي به صورت يك پروژة كلان ملي نگريسته مي شود و برنامه ريزي آن بر اساس دوره هاي بلند مدت طراحي و نوشته مي شود. اما اين امر در كشور ما كاملا برعكس است و هر مديري به اقتضاء پاره اي از مصلحت هاي سياسي و ... دست به تغيير نظام آموزشي مي زند كه بيش از 19 ميليون دانش آموز را در خود دارد.
وي در ادامه مي گويد: از وقتي تصميمات خلق الساعه و غيركارشناسي در نظام آموزش و پرورش راه يافت، هر روز شاهد افت تحصيلي در همه مقاطع سه گانه تحصيلي هستيم، ديپلمه هاي امروزي چيزي براي ارائه ندارند حتي دريغ و افسوس از نوشتن يك نامه اداري چه رسد به اينكه بتوانند همكار و هميار دولت در توسعه اقتصادي و سياسي باشند.
يكي از كارشناسان آموزشي درباره افت تحصيلي مي گويد: در حال حاضر از يك سو تفاوت بين ساعات آموزشي ما و ديگر كشورها زياد است از سوي ديگر زمان كوتاه آموزش براي دانش آموزان به هنگام نبودن مطالب آموزشي و معلمان، نظام دار نبودن كتاب ها و عدم تدوين دقيق موضوعات درسي باعث افت تحصيلي دانش آموزان شده است.
اين كارشناس در حالي كه يكي از عوامل افت تحصيلي را عدم هماهنگي برنامه تنظيم شده با رشد روانشناسي ژنتيكي بچه ها مي داند تصريح مي كند: در هيچ جاي دنيا چنين حجم درسي كه بچه هاي در سطح دبيرستاني مي خوانند وجود ندارد. آيا واقعاً برنامه ريزي آموزشي ما غلط است يا بچه هاي ما باهوش تر از دانش آموزان كشورهاي ديگر هستند؟
بنابر استانداردهاي چهاني، هر 400 دانش آموز بايد در 4 هزار متر مربع زمين آموزش ببينند در حالي كه اين مقدار در كشور ما به طور متوسط 250 تا 300 متر مربع است.
به عقيده كارشناسان، معلم توانمند حتي در محيط ضعيف هم، مي تواند خلاق باشد و حركت ايجاد كند و در نتيجه باعث كاهش افت تحصيلي شود.
وجود مدارس دو يا سه نوبته از جمله مشكلات ديگري است كه باعث افت تحصيلي دانش آموزان شده است. به گفته معاون عمراني وزير آموزش و پرورش، در حال حاضر 220 هزار كلاس دو نوبته و متراكم در كشور وجود دارد كه بعضاً 70 تا 80 دانش آموز در هر يك از اين كلاس ها حضور دارند. وي همچنين با تاكيد بر رسيدگي فوري به وضعيت 300 هزار كلاس درس استيجاري، در حال تخريب و يا تخليه، مي گويد: سالانه 800 هزار نفر به جمعيت                 دانش آموزي كشور افزوده مي شود، اين در حالي است كه براي 24 ميليون و 800 هزار                  دانش آموز تنها 300 هزار كلاس ساخته شده است.
عباسي يكي از معلمان مدارس دو نوبته يكي از شهرك هاي حاشيه اي تهران درباره فضاي آموزشي و افت تحصيلي مي گويد: تعداد دانش آموز در كلاس من به طور متوسط 45 تا 55 نفر است در چنين كلاسي نقش ما بيشتر نظم و آرام كردن كلاس است تا تدريس و بالا بردن سطح علمي دانش آموزان.
وي ادامه مي دهد: افت تحصيلي در مدارس ما بسيار بالا است و بعضاً نزديك به 50 درصد از دانش آموزان در طول يك ترم از چند درس نمره مردودي مي گيرند. در اين بين، خانواده ها هم با اطلاع از وضع موجود، انتظاري جز نگهداري بچه هايشان در مكاني امن و به دور از هياهو و ناهنجاريهاي اجتماعي شهرك ها از معلمان و اولياي مدارس ندارند.
يكي ديگر از معلمان در اين باره مي گويد: افت تحصيلي اين دانش آموزان بيشتر باز مي گردد به ضعف دانش آموزان در پايه هاي دوره ابتدايي؛ چرا كه اين دانش آموزان در دوره ابتدايي در مدارس سه نوبته با تراكم 50 تا 69 دانش آموز درس خواندند كه كل ساعات درس آنها در يك روز به 2 ساعت هم نمي رسيد.
وي اضافه مي كند: معمولا از ميان همه فارغ التحصيلان دوره متوسطه اين مدارس به تعداد انگشت شماري به دانشگاه هاي دولتي و غيردولتي راه مي يابند و بيش از 90 درصد از آنها چاره اي ندارند جز اينكه به خيل عظيم بيكاران بپيوندند.
آمار نشان مي دهد كه تنها در طول سال تحصيلي 75-1374 حدود 50 هزار ترك تحصيل در كشور رخ داده است. بر اساس همين آمار، در اين سال بيش از 65 درصد دختران دانش آموز روستايي و حدود 35 درصد دختران دانش اموز مناطق شهري ترك تحصيل كرده اند. آمار ديگري نشان مي دهد كه در سال 1371 تنها در مقطع راهنمايي از بين سه ميليون و 541 هزار دانش اموز، بيش از690 هزار و 600 نفر مردود شده اند. كه اين امر هزينه قابل توجهي را به گردن آموزش و پرورش و دولت بر جاي گذاشته است.
به گفته معاون آموزش عمومي اداره كل آموزش و پرورش شهر تهران؛ حدود 5 درصد دانش آموزان پايه پنجم ابتدايي و 39 درصد دانش آموزان پايه سوم راهنمايي شهر تهران در سال تحصيلي 78-1377 تجديد شدند.
مشكل ترك تحصيل
بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد كه پديده افت تحصيلي در كشور ما در مقياس وسيعي خودش را نشان مي دهد و هر سال، ترك تحصيل زودرس و افت كيفيت تحصيل به شكل هاي گوناگون افزايش مي يابد كه اين امر باعث به هدر رفتن بخش زيادي از منابع مالي وانساني جامعه مي شود. به گفته كارشناسان، اين امر در كوتاه مدت ممكن است تنها، تلفات محدود مالي را به همراه داشته باشد. ولي برخي از نمودهاي آن در قالب ترك تحصيل سبب ايجاد بسياري از نابساماني هاي اجتماعي و اخلاقي جلوه خواهد كرد.
حسين افشار كارشناس برنامه ريزي آموزش بر اين باور است: وقتي دانش آموزي بنا به دلايلي از مدرسه فاصله بگيرد و وارد اجتماع شود، چنانچه زمينه هاي مثبت براي حزب او فراهم نشود اين دانش آموزان خواه ناخواه به دنبال آسيب هايي خواهد رفت كه اولين مرحله آن انحراف و اعتياد است.
وي تصريح مي كند: در حال حاضر عوامل و شرايط مختلفي منجر به بروز بي انگيزگي، عدم ادامه تحصيل و يا افت كيفي تحصيل دانش آموزان مي شود.
اين كارشناس، دوره بحراني بلوغ و عدمتوجه والدين به مسائل مربوط به اين دوره، تغييرات فيزيولوژيكي و رفتاري نوجوانان، حركت به سوي هويت هايي و استقلال و نيز، خود نمايي را از جمله عوامل در بروز افت تحصيلي دانش آموزان عنوان مي كند و اضافه مي كند: تفاوت دانش آموزان در قدرت يادگيري، عدم علاقه و آگاهي از روش مطالعه، ضعف پايه دوره ابتدايي، عدم آگاهي معلمان از روش هاي نوين تدريس و ... از عوامل ديگر در بروز افت تحصيل و در نتيجه ترك تحصيل دانش آموزان در دوره راهنمايي، به خصوص دوره متوسطه، است.
در راستاي مقاله ي «نمودارهاي آموزشي» كه توسط آقاي محمد رضا مياشرفر، در شماره 63 مجله روش به علل افت تحصيلي دانش آموزان طي تحقيقي پرداخته شده بود، تصميم گرفتم تا مطالبي را در زمينه افت تحصيلي دانشجويان (عمدتا دانشگاه آزاد) كه حاصل دست آوردهاي چندين سال تدريس در دانشگاه هاي آزاد مختلف كشور و ساير مراكز آموزشي مشابه مي باشد هرچند با شعاع عملياتي اندك به اطلاع خوانندگان علاقه مند برسانم.
آنچه در اين زمينه مطالعه خواهيم كرد چكيده اي است از درد دل صميمانه و صادقانه صدها دانشجو.
بررسي علل افت تحصيلي دانشجويان
چهره هاي علاقه مندي را كه از مطالب ارائه شده استقبال نموده و مرا به استمرار و بيان مطالب جانبي و كاربردهاي آن ترغيب نمايند، كمتر مي بينم و گاه چنين چهره هايي را اصلاً نمي يابم؛ برخي خواب آلود، خسته و فرسوده از كار روزانه، برخي چنان در وادي تفكر غوطه ور كه نه انگار كلاسي يا درسي در جريان است؛ تعدادي خيره در چشمانم بي آنكه توجهي به موضوع داشته باشند و عده قليلي نيز به صورت پراكنده در اطراف مطالب ارائه شده پرسه مي زنند و هنوز زمان قانوني كلاس پر نشده با نواي دلنشين (دانشجويان) «خسته نباشيد» از گوشه و كنار كلاس روبه رو مي شوم، بهتر است بگويم مي شويم.
اين صحنه ها با اندك تغييراتي همه روزه در كلاس هاي مختلف تكرار مي شود مشكل كار چيست؟ چرا دانشجويان اينقدر به كلاس و درس بي علاقه اند؟ اگر علاقه اي در كار نيست پس چرا به اين سمت و سو كشيده شده اند؟
آيا به آنچه كه علاقه مندند دسترسي ندارند يا نمي يابند؟ اما در لابه لاي بررسي هاي موردي به عمل آمده گاه در مورد برخي ها با خلاف اين قضيه روبه رو مي شويم پس انگيزه اصلي چيست كه دانشجو را از آنچه علاقه مند و در دسترس است به سوي چيزي كه بنابه اظهار خود يك قالب ظاهري تو خالي است هدايت مي كند؟ آيا آنچه عامل اصلي و محرك قضيه است از بستري منطقي و سالم برخوردار نيست با زاييده تفكراتي بي مفهوم و نشأت گرفته از وضعيت موجود و حاكم بر جامعه است؟ چرا چنين است؟ بررسي وضعيت پيش آمده شناسايي علل اصلي و فرعي و اقدام به اصلاح آن بر عهده چه كساني، چه ارگان يا سازماني است؟ صرف نظر از مسئوليت قانوني اين وظيفه ملي همه ماست كه در حد توان خود حداقل سعي كنيم از پيشرفت آن جلوگيري نماييم و در صورت امكان به شناسايي علل ريشه اي آن بپردازيم و با انتقال يافته هاي خود مسئولان را در امر اصلاح و پيشگيري از ادامه وضعيت فوق ياري نموده و سطح آگاهي هموطنان را بالا ببريم.
مقاله «نمودارهاي آموزشي» (مجله روش، شماره 63) را تازه مطالعه كرده بودم و هنوز چند ساعتي از مطالعه ان نگذشته بود، ولي چنان فكرم را به خود مشغول نموده بود كه هر لحظه به خود              مي آمدم خويشتن را غرق در مطالب آن مي يافتم. به خود مي گفتم پس همه جا وضع به همين شكل است دانشگاه هاي تهران نيز كه علي رغم امتياز مركزيت، نسبت به مراكز استان ها ويا شهرستان ها در درجه اي بالاتر قرار دارند باز با همين مشكل روبه رو هستند. دلايل ارائه شده در مقاله مذكور از آنچه كه در طول ساليان دراز به دست آورده ام، متفاوت است گرچه در اندك مواردي تشابهاتي وجود دارد. البته وجود تفاوت هاي عيني در مراكز مختلف امري طبيعي است ولي آنچه ذهن مرا به خود معطوف نموده مواردي است كه اصلاً در مقاله فوق به ان اشاره اي نشده بود و من پيش خود فكر مي كردم كه موارد فوق مي تواند از ديگر علل افت تحصيلي در سطح دانشگاه هاي كشور باشد و درست به همين دليل بود كه تصميم گرفتم نتايج به دست آمده در بررسي هاي اجمالي خود را به اطلاع علاقه مندان برسانم.
به دليل ترافيك مسير اندكي دير كرده بودم، وارد كلاس شدم اولين حرفي كه شنيدم بيشتر از آنچه انتظار داشتم مأيوسم كرد:
- ما فكر كرديم كه ديگر نمي آييد، به همين خاطر داشتيم كلاس را ترك مي كرديم.
- مگر موارد مشابهي ديده شده كه چنين مي كرديد ثانيا مي توانستيد از دفتر آموزش سئوال كنيد.
با توجه به ضمير قبلي، موضوع با دانشجويان در ميان گذاشتم درددل ها باز شد. ضمن شنيدن مطالبي مشابه آنچه كه بارها شنيده بودم مواردي چند نيز به اطلاعات قبلي ام اضافه شد. گوشه اي از اين گفت و شنود ها به شرح زير بود:
- براي تحصيل كرده ها ارزش قائل نيستند.
- تحصيل كرده ها جايگاه مناسب در اجتماع ندارند.
- اميدي براي آينده نيست، بسياري از فارغ التحصيلان دانشگاهي بيكارند.
- ...
خيلي خوب ... اگر چنين است پس چرا ادامه تحصيل مي دهيد؟
- چاره اي نداريم براي كار در بيرون سرمايه لازم است با سرمايه هاي اندك هم نمي شود كاري كرد.
- امروزه براي ديپلمه ها كار پيدا نمي شود.
- اصلا ديپلمه ها بيسواد تلقي مي شوند. لااقل با ليسانس مي توان تقاضاي كار نمود.
- ...
وقتي اين راه را انتخاب كرديد پس چرا درس نمي خوانيد؟ چرا همه اش دنبال نمره هستيد و                مي خواهيد به شما نمره بدهند و خودتان سعي نمي كنيد آن را كسب كنيد؟ همه اش دنبال اين هستيد كه درس كمتري گفته شود استاد نيايد و كلاس تعطيل شود دروس مشكل و پيچيده گفته نشود و يا از امتحان حذف شود؟ در جلسات اوليه صحبت از نحوه امتحان نوع سئوالات و آسان بودن آن به پيش كشيده مي شود و برخي مطالب ديگر كه شايد بازگو كردن آن علي رغم اطلاع همكاران چندان مناسب نباشد.
- دليلش خيلي واضح است، اهميتي براي دانستن يا ندانستن نمي دهند.
- دانش و اطلاعات ملاك و معيار نيست، فقط مدرك كافي است.
- اين طور هم نيستع البته مدرك شرط لازم مي باشد ولي كافي نيست.
شايان ذكر است كه گفت و گوهاي فوق به صورت پيوسته نبوده ، بلكه از آنچه به صورت پراكنده از جلسات مختلف بيان شده جمع بندي شده است.
معمولا پس از خاتمه كلاس تعدادي از دانشجويان براي پرسش هاي خصوصي كه به دليلي نتوانسته اند در سر كلاس مطرح كنند اطرافم را مي گيرند. سئوالات برخي به قدري ساده است كه فكر مي كنم به علت احتمال تحقير از سوي ديگران خجالت كشيده اند تا سركلاس مطرح نمايند تعدادي نيز سئوالاتي است كه علي رغم توضيحات مكرر در كلاس باز برايشان مفهوم نشده است ولي عكس العمل سريع آنها در تفهيم موضوع فكرشان در جاي ديگري پرسه مي زده است. سئوالات بنيادي و ريشه اي كه بيانگر عمق تفكر و تعقل دانشجو در موضوع باشد كمتر مطرح           مي گردد. گاهي حس مي كنم دانشجويي علي رغم پرسش هاي مكرر و متنوع (كه برخي چنان پيچيده است كه خود نمي داند چه مي پرسد) ، سئوالات درس را بهانه اي قرار داده است براي پرسش هاي ديگر فضا را برايش بازتر مي كنم تا راحت تر بتواند انچه را در دل دارد مطرح نمايد. بالاخره پس از چندي اين در و آن در زدن و درخواست پوزش از اينكه وقتم را مي گيرد درددلش باز مي شود:
- ببخشيد... اين همه توصيه براي درس خواندن مي كنيد آيا واقعاً پس از اتمام نتايج آن را خواهيم ديد؟
- نبايد نااميد و بدبين بود. اصولا فقط براي كسب درآمد نيست حداقل اطلاعاتتان را بالا مي بريد.
- افزايش اطلاعات را مي پذيريم ولي كمتر كسي را مي توان يافت كه انگيزه اصلي اش از تحصيل افزايش دانش و اطلاعات باشد. دانشجويان عميقاً به دنبال كسب موقعيت خوب اجتماعي و درآمد مناسب هستند و چون نمي توانند آينده اي روشن براي خود ترسيم كنند لذا يك نوع         بي ميلي ناخودآگاهانه به تحصيل در آنها به وجود مي آيد و رفته رفته با بازگو شدن بين دانشجويان طيف وسيعي به خود گرفته و شرايطي را پيش مي آورد كه خودتان بهتر از ما لمس مي كنيد.
- وضعيت كه هميشه به همين منوال باقي نمي ماند و انسان بايد هميشه اميدوار باشد. ضمنا در هر شرايطي تحصيلكرده ها يك سر و گردن از ديگران برترند.
- البته اگر مسائل اقتصادي در بين نباشد، اين حرف شما درست است ولي وقتي مساله پول و كسب درآمد مطرح است اين حرف ها شعاري بيش نيست شغل آزاد بهتر از تحصيل است. هم مشكلات دانشجويي را ندارد و هم داراي درآمد بيشتري است. بسياري از دوستان ما پس از فارغ التحصيل شدن به شغل آزاد روي آورده اند آيا بهتر نيست ما از اين نقطه آغاز كنيم؟ در اين صورت زمان هدر رفته اي نيز نخواهيم داشت...
از اين گفت و گوهاي اختصاصي بعد از كلاس بسيار اتفاق مي افتد كه همه حاكي از ياس و نااميدي از آينده است. بسيارند دانشجوياني كه به من مراجعه كرده و دربارة ادامه تحصيل يا رفتن به سوي بازار آزاد مشورت مي نمايند.
در بين اينها كساني هستند كه شغل آزاد و درآمد مناسبي دارند با پوزش طلبيدن ميزان درآمد پس از فارغ التحصيلي در دوره هاي ليسانس و فوق ليسانس را پرس و جو مي كنند تا معياري داشته باشند. براي مقايسه ادامه تحصيل يا ادامه شغل آزاد.
نتايج اين همه گفت و گو، بحث ها، مشورت ها و درددل كردن ها چيست؟ آيا مي توان از لابه لاي اين مباحث به تعدادي عوامل اصلي بازدارنده يا افت تحصيلي پي برد؟ در صورتي كه عوامل مؤثر بر موضوع مورد بحث به خوبي شناسايي شده و اقدامات اصلاحي لازم براي مرتفع نمودن آنها (اگرچه دردرازمدت) انجام گيرد، مشكل موجود به تدريج حل شده و سطح مورد انتظار (حالت نرمال) دست يافتني خواهد بود. به نظر مي رسد اگر چنانچه اين بررسي به صورت نظام مند انجام گيرد شناسايي عوامل نيز صحيح تر، سهل تر و منطقي تر خواهد بود.
به همين منظور، سه مرحله مجزا را به شرح زير براي بررسي در نظر گرفته ايم:
انگيزه هاي ورود به دانشگاه
امروزه ادامه تحصيل پس از اخذ ديپلم يك حالت عادي به شمار مي آيد. شايد اگر به دهه هاي قبل برگرديم بيشترين فارغ التحصيلي را در مقطع ديپلم مي يافتيم و فقط تعداد اندكي ادامه آن را در دانشگاه ها در پيش مي گرفتند، ولي با گذشت زمان و پيشرفت فناوري، بالارفتن سطح زندگي و آگاهي هاي عمومي، تغيير فرهنگ و غيره مقطع ديپلم ديگر مرزي براي جدايي از تحصيل و ورود به بازار كار به شمار نمي آيد، بلكه ادامه آن در دانشگاه ها امري عادي و غالباً ضروري به حساب مي آيد.
شايد بتوان يكي از دلايل به وجود آمدن دانشگاه هاي غيردولتي و بازشدن شاخه دانشگاهي در سازمان هايي نظير سازمان مديريت صنعتي و مديريت دولتي و غيره را همين موضوع نسبت داد.
شرايط زماني دانشگاه آزاد و سازمان هاي مديريت دولتي و صنعتي از نظر تشكيل كلاس هاي درسي كه عمدتاً از ساعت 3 بعدازظهر به بعد شروع مي شوند، امكاناتي را فراهم آورد تا شاغلان سازمان ها، اداره ها و كارخانه ها نيز بدون توجه به موقعيت شغلي، مقطع سني و وضعيت اقتصادي و ... به سوي اين مراكز گسيل شده و تحصيلات خود را هرچند نامطلوب ادامه دهند. گرايش شاغلان به سمت دانشگاه زماني شدت گرفت كه نتايج فارغ التحصيلي دوره هاي اول برروي موقعيت شغلي و دريافتي آنان منعكس شد. بي شك اگر آماري دقيق از افت تحصيلي اين مراكز (عمدتاً دانشگاه آزاد) و تركيب دانشجويي آن تهيه شود، بيشترين درصد آن را دانشجويان شاغل تشكيل خواهند داد؛ البته اين بدان مفهوم نيست كه در رده ي دانشجويان غيرشاغل افت تحصيلي وجود ندارد. حال با اين توضيحات انگيزه هاي ورود به دانشگاه را مي توان در دو گروه شاغلان و غير شاغلان به صورت جداگانه بررسي نمود:
الف- شاغلان:
آنچه از گفتة صدها دانشجوي شاغل كه عمدتاً در سنين ميانسالي مي باشند استنباط مي شود اين
است كه انگيزه اصلي آنها ارتقاي درجه كارمندي به كارشناسي و دستيابي به موقعيت بهتر سازماني و كسب درآمد بيشتر مي باشد. واضح است كه با توجه به چنين انگيزه اي و شرايط سني از يك طرف، موقعيت اجتماعي، مشغوليت كاري و در نتيجه عدم وجود فرصت كافي براي مطالعه و همچنين مشكلات اقتصادي و گرفتاري هاي خانوادگي از طرف ديگر داشتن انتظاري در سطح مطلوب يا مناسب حال، انتظاري نامعقول است و براي بهبود درجة تحصيلي مي بايست شرايط اشاره شده در بالا را بهبود داد.
ب- غيرشاغلان:
مشكلات رده غيرشاغلان به جز مواردي اندك (شايد آن هم به صورت غيرمستقيم) از آنچه در مورد شاغلان بيان شد، كاملا متفاوت مي باشد. گرچه اكثر دانشجويان غيرشاغل در سنيني مناسب براي ادامه تحصيل هستند ولي آنها نيز مشكلات شرايط سني خود را دارند اگر اظهارنظرهاي پراكنده صدها دانشجوي غيرشاغل را در اين زمينه جمع بندي كنيم، مي توانيم چنين نتيجه بگيريم:
اكثريت اين گروه از دانشجويان علاقه مند به ادامه تحصيل هستند ولي درصد قابل توجهي از اين افراد نتوانسته اند در رشته مورد علاقه خود قرار گيرند بنابراين علي رغم توانايي لازم براي كسب دانش يك نوع بي ميلي ناخود آگاه همواره به عنوان يك عامل بازدارنده عمل مي كند.
عدم اشتغال فارغ التحصيلان دوره هاي قبل، آمارهاي مربوط به بيكاري سطوح دانشگاهي، نارضايتي شاغلان از شرايط كاري، ناسازگاري در آمدهاي كارمندي با هزينه هاي زندگي و عواملي مانند آنها، يك نوع ياس و نااميدي(عامل بازدارنده) در دانشجويان ايجاد نموده و آنان را نسبت به درس و مطالعه بي ميل مي نمايد. در نتيجه سطح تحصيلي علي رغم ميل باطني، از حد مورد انتظار پايين آمده و افت پيدا مي كند.
نا گفته پيداست كه مشكلات ديگري نظير مشكلات فردي و خانوادگي نيز كم و بيش وجود خواهند داشت كه اگر بر روي مشكلات قبلي افزوده شود، شدت عمل دوچندان خواهد شد.
... مسائل و مشكلات حين تحصيل صرف نظر از اندك تفاوت هايي كه مي تواند براي دانشجويان شاغل و غيرشاغل وجود داشته باشد، مسائل و مشكلات عمده دانشجويان را حين تحصيل مي توان به شرح زير دانست:
- تشكيل كلاس ها در بعد از ظهرها به دليل خستگي مفرط ناشي از كارهاي شخصي يا اداري و عدم آمادگي مناسب ذهني براي دريافت مطالب باعث مي شود كه درك و تفهيم موضوعات درسي به سختي صورت گرفته و نهايتاً منجر به كاهش درجه يادگيري مي شود.
- چهره هاي خواب آلود و افسرده، ناهماهنگي در حضور به موقع دانشجويان در كلاس، تركيب نامتناسب دانشجويان از نظر سني، شغلي، درجه يادگيري و بهره هوشي و ... فضايي را به وجود          مي آورد كه نه ارائه مطالب در حد مورد انتظار صورت مي گيرد و نه جذب آن از سوي دانشجويان.
- عدم وجود كادر مجرب و دائمي هيأت علمي براي هر يك از رشته ها (شايد به دليل كاهش هزينه ها) موجب استفاده از مدرسين پاره وقت حق التدريس شده و شرايطي فراهم مي آورد كه امكان اعمال نظرهاي شخصي روي انتخاب افراد (مدرسين) به سهولت انجام گرفته و گذشته از  بي توجهي به كيفيت تدريس مدرسين، يك دگرگوني شديد در شيونه ارائه مطالب و گاه سرفصل ها به وجود مي آورد كه نمي توان گفت تأثير آن بر افت تحصيلي كمتر از بندهاي قبلي مي باشد.
- گراني كتاب، كميابي برخي از كتاب ها و در نتيجه عدم تامين كامل آنها از سوي دانشجويان كمبود منابع جديد فارسي و بها ندادن به ترجمه منابع جديد موجب دسترسي ناقص و ضعيف دانشجويان به منابع درسي شده و بر روي كسب تحصيل آنان تأثير منفي مي گذارد.
مشكلات بعد از فارغ التحصيلي
- بيكاري فارغ التحصيلان و ترس از روند افزايشي آن حتي از مرحله قبل از ورود به دانشگاه، در جوانان ايجاد يك نوع ياس و نااميدي مي نمايد كه بي شك روي انگيزه آنان براي تحصيل علم و دانش مؤثر خواهد بود. از اين رو دانشجويان دائماً نسبت به وضعيت آيندة خود در حال نگراني و تنش به سر مي برند. واضح است كه تنش و اضطراب به عنوان يكي از عوامل مهم بازدارنده عمل خواهد كرد و تا زماني كه منابع نگراني از بين نرود نمي توان انتظار معقولي از آنان داشت.
- بي توجهي به ميزان تحصيلات رشته تحصيلي و همچنين توانايي هاي علمي و عملي در برخي انتخابات سازماني آن هم با در نظرگرفتن يكسان بودن ساير شرايط منطقي، الگوي نامناسبي را براي كاركنان و دانشجويان در حال تحصيل به تصوير كشيده و آنان را از آينده اي نامطلوب            مي هراساند. در نتيجه ميل و رغبت آنان را براي كسب علم و دانش هرچه بيشتر و بهتر، كمرنگ تر مي نمايد.
البته هرگز نمي توان ادعا نمود همه عوامل مؤثر در افت تحصيلي فقط موارد اشاره شده مي باشد. چه بسا خود اين عوامل در مكان هاي مختلف آموزشي به صورت هاي متفاوت جلوه نموده و شايد برخي از آنها به عنوان عامل مؤثر شناخته نشوند. همچنين برخي عوامل اشاره نشده ديگري نيز ممكن است وجود داشته باشد، ولي با توجه به شرايط مساوي حاكم بر جامعه و عموميت داشتن عوامل ياد شده، مي توان آنچه را كه از بررسي اجمالي و تجربيات طولاني در مراكز آموزشي مختلف به دست آمده است، به عنوان عوامل اصلي بازدارنده يا افت تحصيلي دانست.
تجليات هيجان، تجليات كلامي و غيركلامي است // هوش هيجاني با اكتساب و تحصيل افزايش مي يابد.
دكتر سيد محسن فاطمي- مدرس دانشگاه British Colombia و دكتراي آموزش زبان انگليسي از دانشگاه British Colombia در دانشكده مديريت دانشگاه تهران به تشريح هوش هيجاني پرداخت.
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاهي "مهر"، دكتر سيد محسن فاطمي در نشستي كه با موضوع هوش هيجاني و تقويت كارايي در دانشكده مديريت دانشگاه تهران برگزار شد، هوش هيجاني را داراي حداقل 4 مولفه دانست و گفت: اولين مولفه هوش هيجاني، آگاهي هيجاني است. هيجانات طيف وسيع و گسترده اي دارند. شادي، نور و شعف هيجانات مثبت و ترس و اضطراب از هيجانات منفي هستند. منظور از آگاهي هيجاني اين است كه تا چه اندازه هيجانات خود را               مي شناسيم و اينكه بدانيم در شرايط مختلف آنچه بر ما حاكم است چيست.
وي با اشاره به اينكه آگاهي هيجاني از مهمترين مولفه هاي هوش هيجاني است افزود:
آگاهي هيجاني يكي از ابعادش اين است كه مثلا علي رغم اينكه (مثلا در يك جلسه كاري) خشمگين مي شويم اما چون بر نقش خود و منافع ملي و سازماني خود واقفيم آگاهانه و هوشيارانه عمل مي كنيم.
دكتر فاطمي يادآور شد: تجليات هيجان، تجليات كلامي و غيركلامي است. هفت درصد از ارتباطات از طريق كلامي، 38 درصد با لحن و صدا و 55 درصد با ژست، حالت و غيره برقرار          مي شود.
وي افزود: آگاهي هيجاني يعني تجليات و مصاديق هيجان را در كلام و غير كلام تشخيص دهيم. اگر تجليات كلامي همراه با حالت هاي مكمل از لحاظ لحن و تن صدا باشد و از لحاظ ديداري و تصويري ژست مناسب با آن ارائه شود پيام به بهترين وجه منتقل مي شود و اگر اختلاف بين عامل كلامي و غيركلامي باشد عامل غيركلامي برتري خواهد جست.
فاطمي با بيان اينكه دومين مولفه از هوش هيجاني بيان خوب هيجانات است، افزود: يكي از محققيني كه بر روي اين مسئله كار كرده از افراد مي خواهد كه روزي 15 تا 20 دقيقه راجع به سخت ترين آسيب ها و ناراحتي هايي كه با آن برخورد كرده اند بنويسند. اين امر باعث مي شود كه فرد از جنبه هاي سلامتي سيستم ايمني بدنش بهتر برخورد كند ناراحتيهاي دروني اش كاهش يابد و مراجعات مكرر كمتري به پزشك از نظر بيماري هاي رواني داشته باشد.


Label
نظرات در مورد:افت تحصيلي

نام شما:
نظر شما:
افزودن نظر



ورود به سايت | ثبت نام كاربر


صفحه نخست | تماس با ما
تمامی حقوق این سایت سایت متعلق به سایت DocIran.COM می باشد
طراحی شده توسط فراتک