مقدمه
قالي ايران با طرحهاي گوناگون داراي مضامين و پيامهاي مختلفي است و نماد هنر اصيل و فرهنگ و ادبيات غني ايران زمين است . ايجاد نقش و نگار بر ابزار كار ، يا بر ديوار محل زندگي از دورهي هخامنشيان و سلسلههاي بعد از آن در ايران متداول بوده است . البته در دورهي اسلامي به سبب تغيير دين در ايران در هنر نيز تغييراتي پديدار شد .
سبب گسترش خط را بر اشياء و آثار ميتوان به دو علت اساسي دانست ؛ اول اينكه چون در مذاهب ، توسل به ادعيه و اوراد و اعتقاد به رسيدن به خير و بركت و سعادت به وسيلهي دعا مبناي محكم داشت ، بعدها در مذهب جديد نيز مردم با ايمان تقريباً بر بيشتر ابزارها و لوام زندگي خود نام مقدسان و بزرگان دين رانقش ميكردند و از آنها براي تبرك و سعادت ياري ميجستند .
دوم چنانكه ميدانيم ايرانيان به تزئين اشياء و ابزارهاي خود علاقهي بسيار داشتند و چون نميتوانستند نقش صورت به كار ببرند به خط متوسل شدند و براي تزئين آثار خود از خط استفاده كردند و ادعيه و احاديث ، پندو اندرز ، اشعار را با خط خوش بر بستر آثار و لوازم زندگي خود نقش كردند . از همين جاست كه مشاهده مي شوند هنرمندان بيشتر به زيبايي خط توجه داشتهاند و زوايا و اشكالي در نگارش آن ايجاد كردهاند .
بايد گفت كه خط در ايران در دورهي اسلامي ،يكي از عناصر هنرهاي تزئيني شده است .
در آغاز با پرسشهاي گوناگوني روبرو ميشويم :
- قاليهاي كتيبهدار چه گروه از فرشها ميباشند؟
- چرا از خط و نوشته در قالي استفاده ميكردهاند ؟
- آيا فرم كتيبهها در قاليهاي مناطق مختلف متفاوت مي باشد ؟
- به عنوان نمونه در شهر كرمان بيشتر چه فرمي براي كتيبه استفاده نمودهاند ؟ و ديگر مناطق چطور ؟
- از چه نوع خطي در داخل قاب كتيبه استفاده نمودهاند ؟
- كتيبهها در كدام قسمت قالي كار شدهاند؟
با طرح اين سوالات و پاسخ گويي به آنها در قسمت نتيجه ، قصد داريم به اهداف زير نائل آييم:
گردآوري منبع مناسبي براي علاقمندان و پژوهشگران رشتهي فرش و ادامه دادن مسير هنرمندان اين رشته مي باشد .
با گردآوري اين مجموعه ، نقشه قالي كتيبهداري را به نحوي جديد ، براي ارائه پايان نامه ، طراحي ميكنم .
تعريف مسأله :
فرش : كلمهاي عربي و به هر آنچه گستردني باشد گفته ميشود . معادل فارسي آن قالي ، قاليچه ميباشد .
قالي : واژه كنوني قالي به تلفظ فارسي پهلوي رايج شده است كه به اعتقاد برخي محققان واژه قالي از ريشه لغوي ( قاليقيا يا قاليقيلا) گرفته شده كه نام شهري خيالي در قفقاز است .
مردم كشمير واژه اصيل (كالين ) را به كار ميبرند كه ريشه اصلي قالي و يا قالين است .
واژه كالين از صورت باستاني (Karayan) مي آيد كه از ريشه ( Kar) به معني كاشتن است ،گرفته شده و به درستي كه ايرانيان باستان ، كاشتن گره در ميان تاروپود قالي را همان كاشتن بذر و نشاء در دل خاك ميدانستهاند . از اين رو كالين ، قالين يا قالي را بر آن نهادهاند .
« كتيبه : نوشتهاي كه بر سر در ورودي ديوار ابنيه يا بر بدنهي كوه به خطوط مختلف نويسند .»
[1]
« گونهاي از نقش قاب و بيشتر نقشي در حد مستطيل و لوزي و مانند آنها .
از نقش كتيبه در قالي ، گاه براي نوشتن « شعر » ، « تاريخ » ،« بافت» و « اسم بافنده » بهره ميگيرند و گاه اين نگاره جنبهي تزئيني دارد.»
[2]
« قالي موزهاي : قالي است كه براثر قدمت بافت و هنري بودن و مرغوبيت خارق العاده مواد اوليه و طراحي و بافت آن ، استعداد نگهداري در موزه را كه مستلزم انجام هزينه فراوان است داشته باشد .»
[3]
ضرورت :
قاليهاي كتيبهدار كه مزين به آياتي از قرآن مجيد ومطالب بكر و سرودههاي عرفاني و ادبي ميتواند باشد ، گاهي از آنها تا كنون خوانده و ترجمه نشدهاند و براي بررسي و شناخت بيشتر فرم كتيبهها و همچنين كمبود منبع و كتاب در اين زمينه ، اين تحقيق جمع آوري شده است .
شعر فارسي و مضامين ادبي در گذر هزار ساله خويش همواره سرچشمه الهام هنري مردان اين سرزمين بوده است ، در ميان هنرهاي ملي ، كمتر هنري را ميتوان يافت كه از ادبيات كهن فارسي بهره نبرده باشد ، دستبافتههاي ايران به ويژه قالي به عنوان يكي از هنرهاي ملي ، ازاين تاثير بيبهره نبوده است .
ديدار از نمايشگاه قالي با عنوان « تاثير ادبيات كهن فارسي بر روي قاليهاي ايراني » در موزه فرش ، اسفند ماه 86، شوقي را در من ايجاد نمود كه در اين زمينه تحقيق كنم .
فرضيه :
در طبقهبندي كليه طرحهاي قالي ايران كه حداقل به بيست گروه اصلي تقسيم بندي شده ،گروهي به قاليهاي كتيبهدار اختصاص ندادهاند و شايد به اين دليل است كه نام طرحي كه به قالي داده ميشود ، ( مثلاً لچك ترنج اسليمي شاه عباسي ) ، بازگوكننده طرح متن قالي است و هيچ يك از اين اصطلاحات نميتوان به شكل حاشيه و طرح آن پي برد .
در ابتدا ، نبود كتابهاي تخصصي و مرجع در اين زمينه ، موانعي را ايجاد نمود ، ولي جستجو درمجلات ونشريات تخصصي قالي و سپس با تحقيق ميداني و مصاحبه با افراد مطلع در اين زمينه كارم را ادامه دادم .
در پايان بايد اضافه كنم كه قسمتهايي كه داراي علامت * ميباشد ، نظر اينجانب براساس مطالب مورد بحث بوده است .
مروري بر قالي ايران
ذوق و خلاقيت هنري هر جامعهاي از سنن زندگي و سوابق تاريخي و محيطي آن قوم ريشه و الهام ميگيرد و غالباً اين ذوق و استعداد در يك يا چند رشتهي خاص متبلور ميشود از جمله هنرهايي كه در اين سرزمين به مرور زمان به كمال رسيده است و ذوق هنرمند ايراني در پهنهي آن فرصت تجلي وافر يافته ، هنر قاليبافي است .
دليل اين شكوفايي وتعالي را علاوه بر خصوصيات ذاتي ايرانيان مانند هنردوستي ، بردباري ، بايد در وفور مواد اوليهي توليد قالي از قبيل پشمهاي مرغوب و انواع گوناگون گياهان رنگدار دانست .
فرشهايي كه انسان اوليه براي زيرانداز ، روانداز ، حمل بار ، پوشش مقبرهها ، پوشش حيوانات و غيره از آن استفاده كرده از پوست و برگ درختان و پوست حيوانات بوده ، اين طبع نقاد و دست هنرمند انسان است كه در طول تاريخ خود ، تكامل صنعت نساجي و بافت را بدين حد رسانيده كه دستبافتهاي هنرمندان امروز از هر حيث اعجاب بيننده را بر ميانگيزد و چشمها را خيره ميكند.
بدون شك قدمت استفاده از زيرانداز به زماني ميرسد كه انسان به فكر ساختن سرپناهي جهت تامين آسايش خود افتاد .
درسال 1949 ميلادي« پرفسور رودنكو» قطعه فرش گرهداري را كه در اصل به عنوان پوشش اسب به كار ميرفته است ، در قبرهاي مستور از يخ چادرنشينان صحرا گرد در محلي به نام « پازيريك » واقع در هشتاد كيلومتري مرز مغولستان كشف ميكند اين فرش كه قدمت آن به قرون 4 ، 5 قبل ازميلاد برميگردد در اندازه 200× 183 سانتيمتر با 3600 گره در دسيمتر مربع در رنگ قهوهاي مسي و سبز روشن بافته شده است .
تصاوير حاشيه آن با اشكال متداول در دورهي هخامنشي و نقوش تخت جمشيد مشابهت فراوان دارد و در زمينهي مركزي تصوير ستارهي چهار پرهاي ديده ميشود كه عيناً مشابه اشكالي است كه بر روي اشياء مكشوف در لرستان مربوط به اين دوره وجود دارد بنابر نظريهي يكي از پژوهشگران معروف به نام « ديماند »: در فرش پازيريك تركيبي از طرحهاي آشوري و هخامنشي و سكائي به كار رفته است . او معتقد است كه مبدأ اين فرش از ايران است .
قرائن تاريخي مؤيد اين نكته است كه قاليبافي در زمان ساسانيان رونق داشته است و در ارتباط با اين مطلب سالنامهي چيني سوئي سو مربوط به سالهاي 617- 590 ميلادي يعني اندكي پيش از انقراض سلسلهي ساسانيان در ميان كالاهاي ايراني از قالي نام ميبرد .
يكي از قاليهاي معروف اين دوره ، قالي « بهار خسرو» است كه در كتاب تاريخ طبري ( 311- 225 هـ.ق) نيز مطالبي به شرح زير دربارهي اين قالي آمده است :
«..... كه يك قالي بسيار عالي كار ايران موسوم به بهار خسرو در قصر تيسفون به طول 450 قدم و عرض 90 قدم موجود بوده است ....»
وجه تسميه اين قالي بدان جهت بوده است كه ، نقش آن نمايانگر باغي آراسته با گلها و پرندگان و جويهاي آب روان بوده است . در مورد اين قالي زربفت و گرانبها دو نظر وجود دارد :
يكي آنكه هنگامي كه خسرو پرويز پادشاه ساساني مغلوب « هراكليوس » امپراطور روم شد اين قالي به دست سپاهيان غالب افتاد و نظر ديگر آنكه اين همان قالي معروف « بهارستان » است كه در شكست يزدگردسوم آخرين پادشاه ساساني سپاهيان عرب ، آن را به غنيمت بردند .
در كتاب حدود العالم مطالبي نوشته شده است كه در قرن سوم هجري قمري بافتن فرش در منطقه فارس را تائيد مينمايد .
به نظر «پرفسور پوپ» شايد مطالعهي دقيق قاليهاي اوليه بهترين مقدمه براي آگاهي از صنايع ايران باشد .
فردوسي شاعر گرانقدر ، در شاهنامه از فرش به عنوان يكي از هدايايي كه شاه كابل براي سام ، پدر زال ميفرستد ياد ميكند :
وز آن ژنده پيلان هندي چهار همه جامه و فرش كردند بار
دوره بعد از اسلام
قاليبافي ايران در اوايل تسلط عرب تا حدودي دچار ركود ميگردد ، چون اعراب بر خلاف هنر سفالگري كه در آن سرآمد بودند به هنر قاليبافي به دلايل نژادي و اقليمي در هيچ يك از ادوار تاريخي خود اهميت قابل توجهي نشان ندادهاند .
توقف و ركود اين حرفه و فن تنها تا زمان خلفاي تجمل پرست اموي و عباسي كه در تزئين كاخهاي افسانهاي خود بينياز از قالي زيبا و نفيس ايران نبودند ، ادامه يافت . دراين دوره كتابهاي تاريخي در شرح تحف و هداياي حكام محلي براي خلفاي اموي و عباسي مكرر از قالي ايران نام ميبرند . تركان سلجوقي در سال ( 416 هجري شمسي ) مساحتهاي زيادي از خاك ايران را به تصرف خود درآورده و آذربايجان و نواحي مركزي و غربي ايران استقرار يافتند و با اين تهاجم زبان و فرهنگ آنها نيز به اين سرزمين آورده شد و با هنر و فرهنگ ايران ممزوج گرديد و در نتيجه طرحهاي قالي ايران در اين برخورد فرهنگي متاثر از طرحهاي سلجوقي شده با توجه به اين نكته كه امروزه از قاليهاي ايراني اين دوره اثر قابل توجهي وجود ندارد نميتوان به درستي نقش آن را ترسيم كرد ؛ ولي با احتياط ميتوان اظهار نظر كرد كه طرحهاي قاليهاي اين زمان با خطوط شكسته و بدون انحنا بوده و همچنين ظرافت بافت آنها نيز به پايهي بافته شده در ادوار بعدي نميرسيده است .
اين رونق روز افزون تا زمان حملهي مغول ادامه پيدا ميكند و با تهاجم سپاهيان مغول ، قاليبافي نيز مانند سايرفعاليتهاي هنري تا مدتي متوقف ميشود .
به هنگام تسلط تيمور لنگ در اين سرزمين بسياري از ويژگيهاي هنري ايران دستخوش تغييرات اساسي ميشود و در مورد نقش قالي تغييرات حاصله چنين بود ، كه طرحهاي هندسي رفته رفته جاي خود را به طرحهايي با خطوط دوار و منحني ميدهند و موتيفهايي مانند پيچك و گلها ، نخلهاي بادبزني ، تودههاي ابر ، انواع حيوانات و پرندگان افسانهاي و معمولي و... در طرحهاي قالي ايران جاي ميگيرند .
هنر قاليبافي در اواخر حكومت تيموريان در نهايت كمال و اهميت قرار ميگيرد بعد از تيموريان حكام سلسلههاي قره قويونلو و آق قويونلو كه در غرب ايران فرمانروايي داشتهاند مركز سياسي خود را در شهر تبريز قرار دادهاند در اين دوره قاليهاي زيبايي در اين شهر (تبريز ) بافته شده است كه حدس زده مي شود كه قاليهايي كه به اوايل دورهي صفوي نسبت داده شدهاند احتمالاً در اين زمان در تبريز بافته ميشد . در دورهي صفويه هنر قاليبافي به اوج شكوفايي ، رونق و كمال خود ميرسد.
طرحهاي قالي از خلاقيت و نبوغ هنرمندان اين عصر چنان بارور ميشود كه پس از گذشت چند صد سال هنوز مورد تقليد بوده است .
قاليبافان اين دوره با استفاده از اين طرحها در حدود يك هزار و پانصد تخته قالي و قاليچه از خود برجاي گذاشتهاند كه برخي به صورت شاهكارهاي مسلم قاليبافي دنيا ثبت شدهاند كه اينك زينت بخش موزهها و كلكسيونهاي دنياست .
در اين دوره است كه قاليبافي از حالت يك پيشهي روستايي و چادرنشيني به مقام يك حرفهي با اهميت در كارگاههاي شهري تغيير موضع داده و تجارت و صدور آن به كشورهاي اروپايي شروع ميشود در اين دوره مراكز عمده قاليبافي شهرهاي اصفهان ، كاشان ، تبريز و كرمان است و طرحهاي آن را به گروههاي زير تقسيمبندي ميكنند :
ترنج دار ، گلداني ، شكارگاه ، گلدار هراتي ، درخت و بوته ، باغي ، لهستاني .
درسالهاي پاياني سلسلهي صفويه تا ظهورفتنهي افغان كه به انقراض اين سلسله منجر گرديد توجه چنداني به هنر قاليبافي نميشد .
تنها در دوران پاياني قاجاريه است كه قاليبافي تجديد حيات يافته و به صورت رضايت بخشي ادامه پيدا ميكند .
اواخر دوران قاجار و دو دهه اول قرن چهاردهم هجري قمري تقاضاي زياد براي قالي ايران و تجارت موفق آن باعث گرديد تا تعداد زيادي از شركتهاي خارجي از كشورهايي چون انگليس ، آمريكا ، سوئيس ، يونان و.... به سرمايه گذاري در قالي ايران و توليد انبوه آن ترغيب گردند و بخشي از مهمترين و نفيسترين قاليهاي ايران در همين دوران و به دستور همين شركتها در شهرهايي چون كرمان ، اراك ، همدان ، تبريز و مشهد بافته شد . شركت توليد كنندگان قالي شرق (O.C.M) ، عطيه بوروس وزيگلر از بزرگترين اين شركتها بودند .
در سال 1314 شمسي با خلع يد از كمپاني شرق ، اختيارات انجام فعاليتهاي توليد و تجاري قالي ايران به موسسه دولتي تازه تاسيس شدهاي به نام شركت سهامي فرش ايران واگذار شد و بدين ترتيب اين شركت از اين سال به بعد به كار ترويج قاليبافي و توليد و تجارت آن پرداخت .
تاريخچه موزه فرش ايران
«مجسمهها و حجاريهاي باستاني ، گوهرهاي گرانبهاي قديمي و وسايل زندگي و لباس مردم قرنهاي گذشته ، اسكلت و حيوانات غول آساي دورانهاي پيش از تاريخ ، بسياري از نمونههاي پيشرفتهاي علمي و اجتماعي امروزي ، و هزاران چيز ديگر را در بناهاي مخصوصي نگهداري ميكنند كه نام آنها « موزه» ميباشد .
موزهها جايگاهي هستند براي نمايش و مطالعه آثار و اشياء مربوط به گذشته كه به طريق علمي و فني تنظيم و تربيت يافتهاند تا سير تحولات تاريخي و انحطاط آنها را نشان دهند .
منظور از ايجاد اين محلها در وحلهي نخست ترتيب دادن مخازني است از آثار گرانبهاي گذشتگان براي آيندگان و در مرحلهي دوم برقرار داشتن مقياس و معياريست كه مردم هر عصر و زمان ، بتوانند هنر و طرز زندگاني خود را به وسيله آن نسبت به گذشته مورد سنجش قرار دهند .
پژوهندگان تاريخ وهنر ، و تاريخ صنايع نيز ناچارند كه براي بررسي هنر و صنعت، اشياء و آثار موزهها را به دقت مورد بررسي و مطالعه قرار دهند .
زيرا اسناد و مدارك قطعي سير تحولات هنري رانيز تنها در موزهها ميتوان جستجو كرد موزهها اگر بطرز صحيح و علمي تنظيم و اراده شوند ، در واقع واحدهاي آموزشي مهمي هستند كه اطلاعات و دانش مردم در زمينههاي گوناگون و آموختن تاريخ و برانگيختن غرور ملي و دانش مردم در زمينههاي گوناگون و آموختن تاريخ و برانگيختن غرور ملي و حس افتخار سهم بسزائي دارند .
مردمان و نژادهاي اقوام گوناگون جهان با ديدن موزهها و مطالعه آثار هنري و فرهنگي دورانهاي گذشته و درك ارتباطات مادي و معنوي مردم سرزمينهاي مختلف جهان در طول تاريخ ، خود بخود به دادوستدهاي فرهنگي و چگونگي بوجود آمدن تمدن و علوم و فنون بشري پي ميبرند ، و همين موضوع بدون شك درتعديل خودخواهيها و خود پرستيها و ايجاد تفاهمهاي بينالمللي و تلطيف احساسات و حفظ صلح جهاني بياندازه مفيد و موثر است . بنابراين ميتوان گفت موزهها امنترين و اطمينانبخشترين اماكن براي حفاظت آثار ملي هر قوم وملتي است ، اينجاست كه مردم بايد اين مراكز تعليم و تربيت و اين آرشيو مليت و تمدن خود را تا سر حد امكان حمايت كنند و در ياري آنها بكوشند.
فرشبافي از نظر كلي نوعي هنر تلفيقي است و از نظر اختصاصي يكي از قديميترين هنرهاي بومي اين آب و خاك است . با توجه به ارزش اين هنر اصيل ، موزهي فرش ايران ، تنها موزهي ايران است كه صرفاً به نمايش قالي پرداخته و نمونههاي ارزشمندي از قاليبافي ايران را گردآورده است .
موزهي فرش ايران ، در تهران ، تقاطع خيابان دكتر فاطمي و كارگر دركنار پارك لاله بنا شده است، ساختمان موزه با معماري سنتي شكيل و چشمگيري كه نماي بيروني آن شبيه به دار قالي است ، با مساحتي برابر 24 هزار متر مربع و زير بناي نمايشي 3400 متر مربع بنا شده است. موزه داراي دو تالار بزرگ ميباشد ،تالار همكف به نمايشگاه دائمي موزه اختصاص دارد و تالار فوقاني جهت برگزاري نمايشگاههاي موقت قالي و گليم مورد استفاده قرار ميگيرد .
موزه در 22 بهمن سال 1356 در تهران گشايش يافت ، در بدو تاسيس زير نظر دفتر مخصوص فرح پهلوي اداره ميشد و اكنون يكي از واحدهاي تحت پوشش سازمان ميراث فرهنگي كشور است كه زير نظر وزارت فرهنگ و آموزش عالي اداره ميشود . سرپرستي موزه در حال حاضر بر عهدهي آقاي پرويز اسكندر پور خرمي كه با همكاري تعدادي كارشناس ، موزهدار و راهنما به كار خود ادامه ميدهد .
موزهي فرش در سال 1356 كار خود را با ارائه 176 تخته قالي نفيس آغاز نمود كه از اين 176 تخته فرش، 40 تخته از آن به نمايش درآمد كه همه از مجموعه كاخ گلستان به موزه آورده شده بود .
پس از پيروزي انقلاب ، اين مجموعه از طريق خريد از بازارهاي بينالمللي و داخلي و همچنين گردآوري آنها از موزهها و كاخ موزه گلستان تشكيل گرديد . اين مجموعه شامل با ارزشترين نمونههاي قالي ايران از سدهي دهم هجري قمري تا دوره معاصر است كه امروزه نيز از منابع غني تحقيقي به شمار ميرود .
غرفه نشريات موزه در قسمت شمال پاسيو قرار دارد و به منظور دسترسي علاقمندان كتابهاي تخصصي فرش، پوسترها و نشريات مختلف را در رابطه با برپايي نمايشگاهها ، كتابهاي مربوط به هنرهاي سنتي و همچنين كارت پستالهاي از آثار موجود در موزه را جهت فروش عرضه ميدارد .
موزهي فرش داراي كتابخانهاي است كه حدود 7500 جلد كتاب را در بر ميگيرد ، اين كتابها موضوعاتي در زمينه هاي تاريخ فرهنگ و تاريخ هنر را در برميگيرد .
بخشهاي اداري موزه كه وظيفه آنها حفظ و نگهداري آثار موجود در موزه است ، نقش عمدهاي نيز در برنامهريزي نمايشگاهها و برنامههاي آموزشي و فرهنگي برعهده دارد .
موزه داراي يك كارگاه رفوگري نيز ميباشد كه يكي از قسمتهاي اصلي آن به شمار ميآيد .
چنانچه موزه به سبك سنتي ساخته شده و يك سماور ورشوي بزرگ ساخت كارخانهي « تولا» در روسيه ( با تاشف ) مربوط به سال 1898 ميلادي در آن قرار دارد كه نيكاي دوم امپراطور روسيه به مظفر الدين شاه قاجار هديه كرده است .
هر بار تعداد مشخصي قالي در نمايشگاه دائمي موزه فرش ايران به معرض نمايش گذاشته ميشود و جهت حفظ و نگهداري بقيه قاليها ، در قسمت زير بناي نمايشي موزه ، انباري جهت نگهداري قاليها بنا شده است . در اين انبار تعداد جعبههاي فلزي استوانهاي شكل قرار دارد كه قاليها را معمولاً دور مقوائي پيچيده (لوله ) ميكنند و در داخل جعبههاي مذكور كه ضد حريق ، رطوبت و آفات مختلف است ، نگهداري مينمايند . اين انبار در ايران در نوع خود منحصر به فرد است .
البته بايد توجه كرد كه بعضي از قاليهاي قديمي را كه آسيب ديده اند و يا در تار و پود آنها از فلزاتي مانند زر و نقره استفاده شده ، نميتوان لوله كرد زيرا آسيب ميبينند ، به همين جهت آنها را باز كرده در جعبههاي مخصوص قرار ميدهند.»
[4]
« يكي از جالبترين و با شكوهترين قاليهاي موجود در مجموعه موزه فرش ايران قديميترين قالي اين مجموعه ، قالي سنكشگو است . اين قالي يكي از چهارده قالي مشابهي بود كه در نمايشگاه هنر اسلامي ايران در لندن ، در سال 1931 به نمايش گذاشته شده بود ، اين قالي كه زيباترين قالي از مجموعهاي است متعلق به شاهزاده لهستاني به نام
Prince Roman Sanguszko ، از اين رو تمامي قاليهاي اين مجموعه با عنوان « شنكشگو» ياد ميشود . ( قالي لچك ترنج شكارگاه حيواندار ، قرن 10 هجري ، 3 پود ) .»
[5]
تعريف و نقش خط در قالي ايران
« خط داراي وجود كتبي است و آن عبارت از كلمات و الفاظي است كه هر ملتي مطابق با الفباي خود بر صفحههاي كاغذ رسم ميكند و با تركيب الفباي اصطلاحي خود كه واسطه ابلاغ معاني هستند ، منويات خود را ابراز ميدارند و اقسام مراحل تطور و تكامل آن را بعضي از مولفان اين طور ذكر كردهاند :
1- تصويري
2- صوتي
3- هجائي
« خط از مهمترين اجزاء و عناصر بصري است كه در طراحي و نقاشي بسيار مورد توجه است ، تا به آن جا كه اين عنصر از لحاظ پيچش و چرخش و فرم و كلفتي و نازكي در حدي هنرمندانه و با تناسبات طلايي در يك چارچوب خاص (الفبا ) مطرح ميشود و هنر خوشنويسي را ميسازد . اين عنصر ميتواند با فرم تحرير ، انواع خط را در خوشنويسي به وجود آورد و توانايي ارتباطات بصري مختلفي را با بيننده ( بسته به نوع خط ) داشته باشد و يك طراح با شناخت اين ارتباط ، در اثر هنري خود ، برداشت خود را از اين هنر نشان خواهد داد .
از آنجا كه با پيدايش خط ، انسان درهنرهاي دستي خود از اين هنر ( به شكل تزئيني ) كمك گرفته است ، ميتوان حدس زد كه در فرشبافي نيز مورد استفاده داشته است.»
[7]
تطور و دگرگوني و سير خط :
« به طور كلي از آغاز دورهي اسلامي تا زمان حاضر شش دورهي تطور پيش آمده است و اشخاصي به نام آوري در اين نهضت خطي پيش آهنگ و پيشقدم بودهاند :
1- تطور ابتدائي - خط كوفي ابتدا بينقطه بود ، بدون حركات ضمه وفتحه و كسره و عاري از اعراب و ضوابط . اين نقيصه كار خواندن را مشكل مي ساخت ، اول كسي كه حركات را به صورت نقطه ابداع كرد ، « ابوالأ سود دؤلي » شاگرد حضرت علي عليه السلام بود كه به تعليم و دستور آن حضرت به اين كار رهبري شد و نقطه گذاري حروف در اواخر بني اميه ( عهد عبدالملك ) به دست نصر بن عاصم و يحيي بن يعمر به وجود آمد و حركات و ضوابط نزديك به شكل امروز به دست خليل بن احمد وضع گرديد.
2- تطور عظيم - از اواخر بني اميه واوائل خلافت عباسيان تا ايام خلافت مأمون ( از نيمهي دوم قرن اول هجري تا اوائل قرن سوم ) خود به دو دورهي متمايز منقسم است ، يكي دورهي پيش از مأمون كه دورهي تحول و اختراع و ايجاد اقلام است ،و هم تهذيب و انتخاب بوده است .
3- تطور سوم - به دست ابوعلي محمد بن مقله وزير ( 328 هـ ق) و برادرش صورت گرفت و عمده كارشان اين بوده است : خاتمه دادن به بيسروساماني اقلام ، پيشگيري از هرج و مرج در خط ، انتخاب چهارده نوع واصلاح و تهذيب آنها و تحت قاعده سطح و دور در آوردن ، هندسي كردن ابعاد حروف و مقايسهي آنها و به كمال و ظرافت رساندن خط بديع نسخ و توقيعات و رقاع و تهذيب خط محقق و تعيين دوازده قاعده در خط .
4- تطور چهارم - به دست ابوالحسن علي بن هلال مشهور به ابن بواب ( 413 هـ ق)، كه كار عمدهي او كامل كردن عدهاي اقلام منتخب ابن مقله بر اساس قاعدهي هندسي او و به كار بستن دوازده قاعده و تصرفات وي در آنها به شيوه و طريقهي تازهي خود ، و حروف و كلمات را به ميزان نقطه سنجيدن و ترويج و انتشار آن شيوه و پديد آوردن قلم « ريحاني » ميباشد .
تذكر : پيروان اين مقله و ابن بواب اقلام منتخبه آنان را به نام « خط منسوب » شهرت دادهاند .
5- تطور پنجم - دورهي جرح و تعديل خطوط و تثبيت قلمهاي ششگانه به دست ياقوت مستعصمي است .
كار مهم وي اين بوده است ؛ خطوطي را كه دو فرزند مقله و ابن بواب به قوام و نظام در آورده بودند براساس مقياس آن دو (هندسه و نقطه ) مورد دقت نظر قرار داد و از ميان آنها كه نسبتاً زياد و تا آن زمان شايع بود ، شش قلم را انتخاب كرد و با جد تمام به تحسين و ملاحت آنها پرداخت و ابتكارات خود را به كار بسته ، ترويج كرد و ديگر خطوط جز كوفي به دست فراموشي سپرده شد . اقلام سته ياقوتي كه آنها را خطوط اصول گفتهاند از اينقرار است : ثلث ، نسخ ، ريحان ، محقق ، توقيع و رقاع .
6- تطور ششم – دورهي پيدايش سه خط جديد است كه در فاصلهي سه قرن از ايرانيان برخاسته است . اين دوره از قرن ششم و هفتم شروع شد و در دو قرن هشتم و نهم ، نضج و پختگي يافت و درقرن دهم و يازدهم كمال و توسعه پيدا كرده تا به اين عصر كشيده شده است .آن سه خط عبارتست از تعليق ، نستعليق و شكسته به رونق واعتبار خود باقي است . در اواخر عهد صفوي خط نسخ به دست احمد نيريزي از شيوه ي ثلث به نسخ متمايز ايراني تغيير شكل پيدا كرد و تا امروز در ايران از آن پيروي ميشود .
پيشروان معروف و به نام اين نهضت خطي ، در تعليق خواجه تاج سلماني اصفهاني و خواجه اختيار منشي گنابادي ، در نستعليق ميرعلي تبريزي و جعفر بايسنغري و سلطانعلي مشهدي و ميرعلي هروي و مالك ديلمي و ميرعماد حسني قزويني و در شكسته مرتضي قليخان شاملو و شفيعا و درويش عبدالمجيد طالقاني ميباشند.»
[8]
« در ابتدا ظهور اسلام ، زبان و خط ايراني ، پهلوي بود و آنرا فارسي ميانه ميناميدند و كتب علمي و سياسي و ادبي را به خط پهلوي مينوشتند و فقط كتابهاي ديني به خط اوستايي نوشته ميشد ولي پس از استيلاي اعراب بر ايران با نفوذ معنوي آنها بر اين مملكت ، چون در خط پهلوي دشواريها و نقائص و اشكالاتي وجود داشته، باعث گرديد كه شهرهاي ايران يكي پس از ديگري خط عربي را اقتباس كرده و آن را بپذيرند و خط و زبان عربي (كوفي ) به واسطهي سهولت خط به سرعت در ايران ترويج يابد و به قولي ديگر خط عربي به ايرانيها تحميل شد و خطشان خط پهلوي گرديد.»
[9]
اكثر خطوط اصولاً آغاز پيدايش روشن و واضح ندارند و هيچ خطي يكباره و ناگهان به وجود نيامده است تا بتوانيم به طور قطع و صريح تاريخ آغاز آن را پيدا كنيم ، بلكه اين امر تدريجي و در طي سالها و يا قرنها آزمايش و تجربه بوده تا كم كم به صورت مشخص تجلي و ظهور پيدا كرده است .
اولين نمونه خوشنويسي به جاي مانده در قالي ، خط كوفي است .
« چنانچه در پيشينهي خط كوفي بنگريم ، نامهاي جزم ،انباري ، حيري ، حجازي ، به اين خط دادهاند .
كوفي كه آخرين نام مشهور آن است ، بدان علت است كه چون كوفه در زمان عمر نزديكي حيره و انبار ساخته شد و مسلمانان از هر سو بدانجا رو كردند ، اين خط ترقي روزافزون يافت و به كوفي مشهور گرديد و امروز فقط به همين نام شناخته ميشود و نيز گفتهاند كه بدان جهت مشهور به كوفي شد كه چون كوفه مقر خلافت حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام گرديد ، خط كوفي كه خود آن حضرت هم يكي از نويسندگان آن خط بود رواجي بيشتر يافت و احكام و ارقام بدان نوشته شد ، لذا از آن پس به كوفي شهرت يافت .
مير علي هروي در رسالهي مداد الخطوط گويد :« مستخرج خط كوفي جماعتي دانايان و دانشمندان كوفه بودند ، در آن خط دانگي دور است و باقي سطح و كوفي به جهت آن گويند كه در كوفه پيدا شد و كسي كه از همه نيكوتر نوشت ، حضرت شاه ولايت پناه علي بن ابيطالب عليه الصلاه و السلام است .»
[10]
« پس از چندي خط نسخ ابداع شد و از رواج خط كوفي كاست، چون نوشتن با آن ساده بود ، لذا اكثراً قرآن را با آن تحرير مي كردند و كم كم به نام قرآني مشهور شد . خط نسخ به دو شيوهي ايراني و عربي نوشته مي شد كه تفاوت چنداني نيز با يكديگر نداشتند . حالت خشك و محكم خط نسخ در مقابل خط كوفي كه انواع بسيار و دلپذيري را در فرم تشكيل ميداد ، از يك طرف و متعادلتر بودن خط كوفي تزئيني با تكنيك بافت قالي ، از طرف ديگر ، باعث شد ، اين خط نتواند جاي خط كوفي را در قالي بگيرد ، ولي كم كم خط كوفي نيز به طرف تزئينات صرف ، معطوف شد و با نفوذ نقش گره در خط كوفي ، اين خط كاملاً با اين نوع تزئين آميخته شد و فقط همراه با فرمها و تركيبات زيبا (كه بيشتر شبيه نقش بود تا خط ) به شكل واگيرهاي در حاشيهها و متن قالي معمول شد ، احتمالاً در دوران سلجوقيان ، خوارزمشاهيان و بعد از حمله مغول و حتي تا اواخر دوره تيموريان ، رونق داشت و به ترتيب در طول دورانهاي ذكر شده به جنبهي تزئيني آن اهميت بيشتري داده شد . تا آنجا كه با ظهور بهزاد ، دراواخر دورهي تيموري ، تقريباً تزئينات صرف از آن به جاي مانده بود ، به حالت قوسهاي اسپيرالوار و چرخشها و پيچشهاي خاص تبديل شد و از فرم خطهاي شكسته و مورب با پيچشهاي اندك خارج شد و زمينهاي فراهم شد تا كم كم به جاي خط كوفي از گلها و پيچشها ختايي و اسليمي در حاشيه استفاده شود .
به طور كلي ميتوان نقش قاليهاي هر منطقه را در هنرهاي زمان خود ، به خصوص در تزئينات معماري ، گچ بري ، كاشيكاري و آجر كاري ، نقاشي ، خوشنويسي و .... و نيز نوع برخورد فرهنگي مردم هر منطقه با هنر زمان خويش را مورد تحقيق و بررسي قرار داد .
به طور كلي خط عربي 2 اسلوب عمده دارد :
1- اسلوب رسمي (با حروف زاويهدار ) ، خط كوفي .
2- اسلوب شكسته ( با حروف محني و قوسدار ) ، خط نسخ .
خط كوفي در تزئينات به سه دسته تقسيم ميشود :
1- نوع ساده (مجرد)
2- نوع تزئيني ( كه در بيشتر استفاده ميشود )
3- نوع بنايي ( معقلي ) »[11]
فرق اساسي ميان دو نوع يعني ساده و تزئيني اين است كه نوع ساده داراي اصول و قواعد معينه است، ولي كوفي تزئيني جز رعايت حروف الفبا تحت قواعد اساسي ثابت و معين نميباشد و اكثراً پيچيده و سخت خوانده مي شود ، زيرا در آن تصرفات و ابداعات بسيار شده است .
نوع بنايي كه به صورتهاي مختلف پديد آمد و به آسان و متوسط و مشكل دستهبندي مي شود. ناگفته نماند در نيمه دوم از قرن سوم هجري خط كوفي با نقوش اسليمي مخلوط گرديده و با خطوط اوليه قبل از آن تحول و تفاوت پيدا كرده و اين تحول در قرن پنجم به منتهي درجهي خود رسيده است .
« زنده ياد فضايلي در اطلس خط ، خط كوفي را به شش دسته تقسيم كرده است .
1- كوفي ساده
2- كوفي گوشهدار ( معقل )
3- كوفي برگدار ( مورق)
4- كوفي گل و برگدار ( مزهر يا مشجر )
5- كوفي گرهدار (معقد يا مشبك )
6- پيچنده ( معشق )
از تمامي انواع خط كوفي ميتوان در طراحي قالي استفاده كرد ، ولي مورد استفاده بيشتر از نوع 3 تا 6 است .
در قرنهاي نهم و دهم هجري ، رواج خط ثلث و كوفي در هنرهاي اسلامي رو به كاهش نهاد و خط كوفي معقلي و بنايي ، در بنا رواج پيدا كرد ودر مورد عدم رواج اين دو نوع خط كوفي در قالي ،بايد گفت كه فرم و شكل اين خطوط ( خطوط شكسته و زاويهدار ) با طرحهايي كه آن زمان در قالي درحال رواج گرفتن بود ، سازگاري نداشت .
تاثيراتي كه خط كوفي بر نقوش خيالي و اسليمي گذاشت ، ميتوان در گره خلاصه كرد . پيدايش خط ثلث بعد از خط نسخ ، رخ داد كه نسبتاً حالتي شلوغ و با تركيبات بسيار دارد و آزادتر اخط نسخ نوشته ميشود . در مفردات اين خط به علت رواج بسيار خط كوفي در قالي ، مجال ظهور در اين عرصه را نيافت و نمودي به جز در كاشيكاري و گچ بريهاي محرابهاي دوران سلجوقي ، مغول ، تيموري و بعدها در صفويه پيدا نكرد . تركيببنديهاي خط ثلث كه در آن كلمات با قرار گرفتن بر روي هم و درداخل يكديگر ، به وجود مي آيند و حالتي همگون و زيبا دارد ، زمينهساز كتيبههاي آن زمان شد ولي خط نسخ به علت نداشتن اين ويژگي از حضور در كتيبههاي مختلف معمولاً محروم بود .
احتمال دارد كه اين دو خط ( نسخ و ثلث ) به علت معروفيت تحرير آيات قرآني ، حالت تقدس به خود گرفته باشند و درنتيجه از به كار رفتن آنها در زير پا در قالي خودداري ميشده است.
خطهاي ديگري به نامهاي توقيع ، رقاع ، محقق ، ريحان نيز ابداع شد كه همراه با نسخ و ثلث به « اقلام سته » معروف شدند ولي سهمي در قاليهاي زمان خود و زمان آينده پيدا نكردند تا اينكه خط تعليق از روي خط پهلوي ،در اواسط قرن هشتم هجري به وجود آمد . هر چند اين خط نيز در قاليبافي مورد استفاده قرار نگرفت ، اما زمينهي پيدايش عروس خطوط اسلامي را به وجود آورد .
در نيمه دوم قرن هشتم هجري با پيدايش و رواج خط نستعليق ، به تدريج استفاده از اين خط در طراحي قالي معمول شد و قاليهاي بسياري در عهد صفوي با استفاده از اين خط بافته شد كه هم اكنون زينت بخش موزههاي دنياست.»
[12]
به طور اطلاق خط داراي سه صفت است كه به ترتيب اهميت بدين قرار است :
1- رسائي و آسان خواني
2- آسان نويسي
3- زيبايي منظر
خط نستعليق خواهان تكنيك دو پود بافي در قالي است و نميتوان با تك پود بافي كه در قالي عشاير رواج دارد ، خط نستعليق زيبا و صافي را به وجود آورد .
اما در كشورهاي ديگر خط نستعليق نفوذ چنداني پيدا نكرد و خط كوفي همچنان رواج داشت . مثلاً در ارمنستان ( در حاشيه قاليهاي اين كشور ) هنوز از تاثيرات قرن پانزدهم ميلادي از خط كوفي و تركيبات آن استفاده ميشود .
خط شكسته كه با تندنويسي خط نستعليق به وجود آمد ، به دليل پيچشهاي زياد و ظرافت بسيار و عدم سهولت در خواندن ، اقبالي در قالي پيدا نكرد و رواج گستردهي خط نستعليق كه تقريباً خط كوفي را از صحنه بيرون رانده بود ، مجالي به اين خط نوپا نداد تا بخت خود را در قاليبافي بيازمايد .
از ميان تمام خطوط اسلامي امروز سه خط نسخ و نستعليق و شكسته را ميتوانيم ملاك و ميزان درجات ساير خطوط قرار دهيم . زيرا خط نسخ از لحاظ رسائي و سهولت خواندن و خط شكسته از نظر سهولت و آسان نوشتن و خط نستعليق از صفت زيبائي منظر در درجه اول مي باشند .
اما با رسيدن به دورهي قاجاريه كه نفوذ سرمايهگذاران خارجي از كشورهايي مانند آلمان ، انگلستان و آمريكا درصنعت قالي ايران آغاز شد ، نقشههاي باب اين كشورها رونق گرفت و به تدريج از اصالت نقشههاي ايراني كاسته شد ، تا حدي كه خوشنويسي نيز در طراحي قالي اهميت خود را از دست داد.
« به طور كلي خوشنويسي در ايران درنيمهي اول دورهي صفوي ( قرن 10 هجري ) در دوران طلايي خود به سر مي برد و حتي تا قرن دوازدهم رواج داشت و در قاليهاي آن زمان نيز تاثيرات آن منعكس است . ولي پس از قرن دوازدهم تا قرن چهاردهم ، دستخوش تغيير و تحولات زيانباري شد، به طوري كه در طول قرنهاي دوازدهم و سيزدهم هجري ،تعداد بسيار معدودي به كار خوشنويسي مشغول بودند .
احتمالاً افت كاربرد خوشنويسي در قالي ، از تاثيرات اين عدم حضور خوشنويسان زبده در جامعه آن روزگار بوده است . هر چند كه در قرن چهاردهم با ورود صنعت چاپ ، خوشنويسي دوباره رونق گرفت ، اما ديگر در قالي حضوري فعال نداشت .
در مورد متنهاي استفاده شده در قالي ، بايد گفت كه بيشتر داراي جملات خبري هستند و حكايت از آن دارد كه اين قالي در چه سالي و به كجا وقف شده است . اما بعضي متنها هستند كه طراح قالي به آنها باديد هنري نگريسته و اين متنها را به شكل خوشنويسي شده به كار برده است .
به طور كلي متون و اشعار خوشنويسي در قالي بيشتر در :
1- حاشيه
2- طره
3- كتيبهها
4- دورترنج
5- لچك
6- در يك گوشه خاص از قالي به صورت چند بيت .
7- طرحهاي خوشنويسي
8- ترنجها
9- در مرزبندي بين نقوش ( حميل بنديها) به كار ميروند .
وجود ظرافت بسيار درخوشنويسي ايران ، با تكنيك بافت قالي و يا به نقطه درآمدن طرح قالي سازگاري چنداني ندارد ، زيرا ظرافت پيچشهاي دقيق را كه زيبايي خط را ميسازند ، به شكل خاص نشان ميدهد (البته در قاليهاي رج شمار پايين ) شايد به همين دليل از اين هنر كمتر در طراحي قالي استفاده ميشود .بيشتر قاليهايي كه خوشنويسي در آنها ديده ميشود ، به حالت فرمايشي و به سفارش افرادخاص ، بافته ميشوند .
متنهاي مورد استفاده در قالي راميتوان به دو بخش تقسيم كرد :
1- متن فارسي
2- متن عربي
متنهاي فارسي به علت عدم وجود حروفي مثل الف و لام و..... كه حالت بلند و تركيبي با حروف ديگر را دارند ، معمولاً با يك خط زمينه به خط نستعليق نوشته ميشوند . اشعار حافظ و سعدي و شاعران ديگر در قالي ، با اين نوع خط ديده ميشود .
متنهاي عربي كه بيشتر از قرآن بوده و مقدس ميباشد ، در قاليهايي است كه كمتر در كف خانهها پهن ميشده و در قاليهاي تابلويي مورد استفاده قرار ميگيرند . شايد به همين دليل بافت قاليهاي « وان يكاد » يا اسامي پنج تن و يا سورههاي قرآن كريم ، به شكل تابلو رواج يافته است كه بيشتر به خط ثلث ميباشد .
در هنر كاشيكاري يا قبل از آن گچبري و در هنرهاي ديگر خط را معمولاً در كتيبهاي قرار داده و با تركيبات زيبا در كار خود ، مورد استفاده قرار ميدهند .
بنابراين اگر از خط نستعليق استفاده شود ، ميبايست تركيبات خط ثلث را به آن داد تا در كتيبه حالت جالبي داشته باشد و به ناچار بايد 2 تا 3 زمينه يا بيشتر براي آن در نظر گرفت ، به همين دليل ، مشكل خواندن اين گونه خطوط ، به خصوص در قالي ، پيش مي آيد .
در دوران قديم ، معمولاً نقش قالي مساجد با گنبد آن يكي بود مثلاً مسجد شيخ لطف ا... اصفهان كه روايت است كه قالي با همين نقشه در كف آن پهن بوده است . لذا با اين نقشه ميبايست خط از قسمت متن به حاشيه ، جايي كه كتيبهها قرار دارند ، هدايت شود و شايد به اين دليل ،معمولاً از خط در حاشيه استفاده ميشود . اگر قالي بزرگ باشد و حاشيه را با نقش پر كرده باشند ، ميتوان در طرهها خط را قرار داد . در خوشنويسي اقلام مختلفي وجود دارد كه بزرگترين اندازه آن كتيبه ميگويند . شايد وجه تشابه كتيبه در قالي و تزئينات معماري باشد كه براي خوانده شدن از فاصله دور ، ميبايست در بزرگترين اندازه نوشته شود و در قالي نيز اصطلاحاً به نقطه در آيد .
گاهي كتيبههاي خوشنويسي با تذهيب ساده و چرخشهاي خلوت ختايي همراه است و گاهي در كتيبهها اصلاً خط نوشته نميشود و كاملاً با نقوش اسليمي ،ختايي و گل فرنگ و ... پر ميشود و گاهي يك در ميان نقش و خط به همراه هم قرار ميگيرند .
رنگ خطهاي مورد استفاده در قالي كاملاً با زمينه آن( كه داراي كتيبه باشد يا نباشد ) متضاد است . اين بدان جهت است كه خواندن خط راحتتر باشد .
استفاده از خط در تا دور ترنج نادرست است ، ولي در صورت استفاده ، ميبايست داراي عرض كمي باشد و يك خط كرسي داشته باشد تا ترنج را خيلي فربه و بزرگ جلوه ندهد .
استفاده از خط در لچكها بسيار نادرست است و در صفحات مينياتورهاي به جا مانده از دوره صفويه و .... معمولاً خوشنويسي در دور آنها و يا در گوشهي خاص نوشته مي شده و گاهي كه طرح قرآني را نقاشي ميكردهاند ، كمتر در لچكها خط به كار ميبردهاند و طراحان قالي نيز كه اين صفحات را در طراحي قالي مورد توجه قرار دادهاند ،كمتر به اين كار مبادرت ورزيدهاند .
بعضي از قاليها نيز در درون ترنج خود داراي خوشنويسي با خط ثلث هستند كه باالف و لامهاي بلند ،حالتي زيبا به خود گرفته و ترنج را پر كرده است اين خط بايد بسيار درشتتر از حد معمول اجرا شود تا بتواند در ترنج احساس زيبايي را به انسان القاء كند .
بعضي قاليها در مرز بين واگيرهها يا حميل بين نقوش ، داراي خطوطي هستند كه اگر اين حميل بنديها بزرگ باشد ، ميتوانيم خط آنها را در كتيبهها ببينيم .
به هر حال از خط در قالي ميبايست به شكلي استفاده شود كه هماهنگي و تناسب كل قالي رعايت شود و به اين شكل نباشد كه هر كس بخواهد خط را در هر قسمت از قالي كه دلخواه آن فرد است ، قرار دهد .»
[13]
(1-3)
(2-3)
(3-3)
(4-3)
(5-3)
(6-3)
(7-3)
(8-3)
فصل چهارم
طراحي و اجراي فرم انواع كتيبه در قاليهاي مناطق مختلف ( مختص موزه)
* اين فصل ، به معرفي و طراحي فرم انواع كتيبههاي كار شده در قاليهاي داخل موزه اختصاص دارد . در طراحي فرم هركتيبه سليقهي طراح و نقاش دخيل مي باشد و اينكه فضايي كه كتيبه ميخواهد در آن كار شود ، (مثلاً در حاشيه اصلي و يا در حاشيه فرعي و ...) چگونه فضايي است . يكي از مواردي كه طراح بايد در نظر بگيرد ، هماهنگي لازم بين فرم قاب كتيبه و نوع خط آن و تركيب بندي خط داخل كتيبه ميباشد .
البته آداب و سنن و فرهنگ هر شهر بر روي فرم و شكل قاب كتيبه موثر ميباشد .
نوع خط داخل قاب كتيبه ، براساس اينكه مضمون نوشته كتيبه چه ميباشد و قالي براي چه مكاني بافته مي شود ، انتخاب ميگردد .
در پايان بايد اضافه كنم كه همه فرمهاي قاب كتيبهها ، از دو شكل هندسي شبكهاي مربع و مربع قناس تشكيل شده است .
(1-4)
(2-4)
(3-4)
(4-4)
(5-4)
(6-4)
قالي تصوير دار كرمان
«اندازه : 276×205 سانتيمتر
تاريخ بافت : 1306 خورشيدي
گره: نامتقارن باف ، 000/460 گره در متر مربع
60 گره در 10 سانتيمتر عرض
رج شمار : حدود 40 60 گره در 10 سانتيمتر طول
تار: نخ تابيده
پود : نخ خام دولا
پرز : پشم
محل بافت : كرمان ، عمل استاد ابوالقاسم كرماني
در قسمت بالا و پايين اين قالي دو صحنه به تصوير كشيده شده است كه زيرنويس آنها عيناً آورده ميشود .
صحنه ي اول : تاج بخشي « اورمزد» به شاهپور پسر اردشير بابكان در پشت كوه تخت جمشيد معروف به نقش رجب در مرودشت فارس .
در اين صحنه پيكر و چهرهي هشت نفر مشاهده مي شود . اورمزد و پادشاه رو به روي هم و دو وزير در پشت سر هم يك با دو غلام محافظ .
صحنهي دوم : تاج بخشي اورمزد به اردشير بابكان در كوه مشهور به نقش رستم در مرودشت فارس و دخمههاي سلاطين آنجاست .
اين تابلو پيكر پنج نفر را نشان ميدهد : اورمزد و پادشاه سوار بر اسباند ، يك غلام در پشت سر پادشاه ايستاده است و دو جسد در زير پاي اسبها به زمين افتادهاند . دو جسد ، تصويري نمادين از گورستان زردشتيان و دخمههايي است كه جسد مردگان را در آن مي نهادند .
36 كتيبهي دورتا دور قالي ، شامل هجده بيت از اشعار حكيم نظامي گنجوي به شرح زير است :
الا اي خردمند با فكر و راي
|
|
|
در استخر [14] يك راست معبرگراي
|
به تصوير شاهان نگه كن بهوش
|
|
|
زفرزانگي پندايشان نيوش
|
كشيدندصورت به احجارو كوه
|
|
|
كه پندي بود سوي دانش پژوه
|
نمانندو اين نقش از ايشان بماند
|
|
|
خنك آنكه اين نقش از پيش خواند
|
نخستين زساسانيان اردشير
|
|
|
كه از هيبتش چشم ناورد شير
|
دگر پور آن شاه شاپورراد
|
|
|
كه بعد از پدر تاج بر سر نهاد
|
نمودند تمثال خود را نگار
|
|
|
كزايشان بودصورتي يادگار
|
به پلهوي آن با خط پهلوي
|
|
|
نوشتند اين نكته ي معنوي
|
كه تاج شهي را بما اورمزد
|
|
|
ببخشيد تا كام بدهيم و مزد
|
دگر اردشير اين سخن كردساز
|
|
|
نمودست آهنگ اين پرده ساز
|
كه آيين زردشت چون شد نهان
|
|
|
من آن را نمودم به گيتي عيان
|
به ترويج آن عمر بگماشتم...
|
|
|
جهان را به آيين و دين داشتم
|
بسي شهرها را گرفتم به جنگ
|
|
|
بهادم سرسروران زير سنگ
|
ز رومي گروهي نمودم اسير
|
|
|
بماندند در دست من دستگير
|
سرانشان زمن پايمال آمدند
|
|
|
به اقبال من در زوال آمدند
|
مراشهرياي زيزدان بود
|
|
|
ز وي مشكلم جمله آسان بود» [15]
|
(1-5)
قالي تصويري شاهپور دوم
«ازمجموعهي موزهي فرش ايران
محل بافت : كرمان
تاريخ بافت : 1300
اندازه : 256×205 سانتيمتر
گره : نامتقارن ، فارسي باف
65 گره در 10 سانتيمتر عرض
رج شمار : 40 62 گره در 10 سانتيمتر طول
تار: نخ تابيده
پود : نخ خام دولا
پرز : پشم مرغوب
طراح: استاد ابوالقاسم كرماني
موضوع : ويراني بارگاه جمشيد و شكست خوردن طاق كسري همزمان با ميلاد مبارك رسول اكرم (ص)
شرح تصويرها : در قسمت بالاي اين قالي شاپور دوم به تصوير كشيده شده كه بر تخت نشسته است و از سربازان مسلح خود سان ميبيند ؛ سه سرباز مسلح به نيزه نيز حفاظت او را به عهده دارند . همچنين دوم خادم ديده ميشود كه يكي از روبرو ب سر شاه سايبان گرفته است و ديگري او را باد ميزند .
در زمينههاي سفيد 36 كتيبهي دور تا دور حاشيهها ، با خط نستعليق به رنگ قهوهاي ، هجده بيت شعر از سرودههاي حكيم نظامي گنجوي يافته شده است :
گامي به سوي استخر [16]نه ايدل عبرت بر
|
|
|
در بارگه جمشيد رو آور و عبرت بر
|
چشمي به نظربگشا،گوش دو سه ره ميخار
|
|
|
دستي به اسف برداركن چشم زعبرتتر
|
هر سو كهبنابيني با خاك شده يكسان
|
|
|
هرجا كه سرايابي ويرانه شده يكسر
|
تختي كه سر از رفعت بر تحتهي ميناسود
|
|
|
چون خوردهي مينابينبشكسته ز پا تا سر
|
زان نغمهي زاغ آيد زانجاهمه برگوشت
|
|
|
برجاي دف و رود و و آوازهي رامشگر
|
در ساحت ايوانش جغد است و زغن ساكن
|
|
|
اين يك شده بر بط زن و آن آمده خنياگر
|
يك جاي ثعالب [17] را خدام نگر در بزم
|
|
|
|
درماتم جمشيد است گريان همهي خرگاه
|
|
|
اشگ است بهجاي آب آن است همه ساغر
|
بر ملك فريدون لب،بگشوده به ضحاكي
|
|
|
هر چاله شكافي هست بر كنگرهي منظر
|
در پشتهي آن لاله است خون جگر دارا
|
|
|
بر تودهي آن سبزه است خاك تن اسكندر
|
چون خون سياووش استآن ميكهبود در خم
|
|
|
از كلة كاووس استآن خاك كهشد ساغر
|
شور لب شيرين است نقلي كه نهد ساقي
|
|
|
آه دل پرويز است دودي كه دهد مجمر
|
زاتشكده رفته است آب ، خاكش همگي بر باد
|
|
|
پيوسته كف آب است بر جاي تف آذر
|
داني كه چرا رفت آب زاتشكده همچون دود
|
|
|
يا رفت چرا بر باد آن خانه چو خاكستر
|
ميلاد رسولي شد گرمثل چنان مولود
|
|
|
تا حشرعقيم آيند اين چارتنان [20] مادر
|
بر باد شد از زادش تخت و كله كسرا
|
|
|
نابود شداز بودش ملك و سپه قيصر
|
صورتگر آب و گل زد نقش يكي صورت
|
|
|
كان آمده در معني بر سيرت صورتگر
|
كرد آينهاي از خاك وز زنگ نمودش پاك
|
|
|
پس گشتدر آن ظاهرآنآينه شد مظهر» [21]
|
(2-5)
قاليچه با طرح لچك ترنج كتيبهدار
«محل بافت : كرمان ، سال 1310 هـ.ق
رج شمار:45 رج
اين قاليچه با طرح لچك ترنج است و در چهار طرف آن بته جقهي زيبا به چشم ميخورد در وسط ترنج ، با خط ثلث جمله « جهاندار مبارك باد » ديده ميشود دور تا دور حاشيهي اصلي سي و دو كتيبه وجود دارد كه در شانزده كتيبه اين دو بيتي تكرار شده است :
اي لعل لبت چوغنچهي خندان
|
|
وي روي تو همچوماه تابان
|
اندر خود مجلست نباشد
|
|
غاليچهي حضرت سليمان
|
و در شانزده كتيبهي ديگر ، كلمهي « نو ظهور » ( نام كارگاه بافت قالي ) تكرار شده است .»
[22]
(3-5)
لچك ترنج كرمان
«تاريخ بافت : 1318 هـ .ق
محل بافت : راور كرمان
اندازه : 198× 122 سانتيمتر
جنس رنگ : گياهي ، طبيعي
رنگهاي اصلي : زرد ، زرد نخودي ، صورتي ،لاكي تيره و روشن ، آبي تيره و روشن ، سرمهاي و سياه.
تعداد پود : سه پود
نوع گره : نامتقارن
نوع جنس : تار : نخ
پود : نخ
پرز: پشم
رجشمار : 45 رج
طح اصلي قاليچه ،لچك ترنج و ترنج قاليچه به شكل سه ترنج تو در تو متحدالمركز با سر ترنج است . شاخهها و برگهاي مختلف و اسليميهاي دهن اژدري با گل شاه عباسي بزرگي، لچكها را تشكيل ميدهند .
زمينه اصلي قاليچه پوشيده از گلها و برگهاي مختلف و به رنگ لاكي است روي ترنج مركزي ، كتيبهاي بدين مضمون يافته شده است :« ممتاز اعلا نو ظهور 1318 هـ.ق» حاشيه اصلي از شاخهها و برگهاي مواج و متقاطع تشكيل شده است و اين حاشيه در ميان دو حاشيه فرعي باريكتر محاط گشته است .»
[23]
(4-5)
فرصت الدوله شيرازي و قاليچه موزه فرش ايران
« تاريخ بافت : اوايل قرن 14 هـ. ق
محل بافت : كرمان
اندازه : 176×288 سانتي متر
جنس رنگ : طبيعي
تعداد رنگها : 16 رنگ ، ياقوتي سبز ، ياقوتي روشن ،نارنجي روشن ، قهوهاي سير ، قهوهاي روشن ، شتري ،خاكي ، سياه ، سرمهاي ،آبي ، آبي روشن ، سبز ، زيتوني سير ، زيتوني و عاجي .
تار : از جنس نخ پنبهاي با شش لاي تابيده سفيد
پود : داراي 3 پود در هر رج ، پودهاي اول و سوم نتابيده ، صاف ، سفيد و دولا . پود دوم يا مياني : نتابيده ، آبي رنگ و دولا .
پرز : از جنس پشم ، نتابيده ، دولا.
نوع گره : نامتقارن
«از قاليهاي چشمگير بافت كرمان اين قالي با طرح معروف به مليت را ميتوان نام برد . زمينه اصلي قالي را درختي با سه شاخه اصلي تزئين ميكند و روي شاخههاي فرعي آن ميوهها مانند سيب ، گلابي ،انار ، انگور و انواع پرندهها از جمله : طوطي ، پرستو ، شانه به سر ، كلاغ ،جغد ، طاووس و انواع جانوران از جمله شتر مرغ ، بوقلمون ،اردك ، مرغابي و حتي حيوانان آبزي در درياچهاي در پايين زمينه قالي ديده ميشود ، در حاشيه اصلي قالي ده قاب مدور مزين به تصاويري از ده مليت متفاوت با لباسهاي بوميشان ديده مي شود كه عبارتند از : رومي ، هندي ، چيني ، عرب ، استراليايي ، ترك ، آمريكايي ، زنگي ، ايراني و اروپايي . اين قالي داراي كتيبهاي در پايين زمينه اصلي قالي است كه نشان ميدهد به فرمايش آقاي عدل السلطنه بافته شده و نگارنده نقشه فرصت شيرازي است و بافنده آن محمود ابن ابوالقاسم است .»
[25]
فرصت الدوله شيرازي
«فرصت ، معروف به ميرزا آقا ، در 1271 هـ.ق در خانوادهاي ادب پرور و اهل ذوق در شيراز به دنيا آمد . پدرش ميرزا جعفر ، متخلص به بهجت بود در زمان سلطنت ناصر الدين شاه و حكومت حسنقلي خان نظام السلطنه در فارس ( 1313- 1310 هـ.ق) به دستور شاه ، به فارس عزيمت كرد و آثار عجم ( آثار باستاني فارس ) را به تصوير كشيد و شرح داد . فرصت در سال 1339 هـ.ق در شصت و نه سالگي در شيراز چشم از جهان فروبست و در كنار مقبرهي حافظ آرميد .»
[26]
(5-5)
تصوير شاه عباس صفوي
«محل بافت : كرمان
اوايل قرن : 14 هـ .ق
اندازه : 180× 255 سانتيمتر
رجشمار: 100 رج
* در متن قالي ، دو كتيبه در بالا و پايين قاب بيضي شكل تصويري شاه عباس و دو كتيبه ، به همان فرم كتيبه ، در بالا و پايين قاب بيضي شكل بزرگتر متن ، با هم متعادل يا متوازن هستند . تعادل از مباني طراحي ايراني است .
همچنين وجود يك كتيبه در حاشيه اصلي « به سفارش محمد رضا خان تهراني » و يك نوشته ديگر در داخل گلدان (در متن قالي ) باز هم وجود تعادل را تاكيد ميكند .
(6-5)
(7-5)
(8-5)
«تاريخ بافت : 1322 هـ .ق
محل بافت : كرمان
اندازه : 33/1× 00/2 متر
جنس رنگ : گياهي
رنگهاي اصلي : كرم ، قهوهاي ، دارچيني ، خردلي ، لاكي روشن و تيره ، صورتي ، قرمز ، آبي تيره و روشن ، سبز تيره و روشن ، نارنجي و سياه .
تعداد پود : سه پود
نوع گره : نامتقارن
نوع جنس : تار: نخ
پود: نخ
پرز : پشم
رجشمار : 50 رج
در ميان قاليهاي تصويري ، قالي هوشنگ شاهي از ويژگيهاي خاصي برخوردارند. احتمال دارد كه طراحان قالي مانند فرصت شيرازي در كرمان يا راور با بهرهگيري از كتاب « آثار العجم » فرصت الدوله ، با تصاوير پادشاهان قديم ايران آشنا شده باشند ، كه از آن جمله اولين پادشاه شاهنامهاي و موسس سلسلهي پراداتا يا پيشدادي يعني هوشنگ شاه كه براساس متن شاهنامه ، پس از كيومرث ، چهل سال پادشاهي كرد و كاشف آتش نيز بود . از آنجا كه احتمالاً هوشنگ از پادشاهان مقتدر بوده و وجوه مشتركي با حضرت سليمان نبي داشته ، براي او نيز تختي گوهر نشان ساختهاند كه ديوها آن را بر دوش گرفته و به هوا ميبردند. طريقهي نشستن شاه بر تخت و جزئيات تخت دقيقاً يادآور تختهاي سلطنتي ايران مانندتخت طاووس و تخت مرمر است . زمينهي اصلي قاليچه به رنگ كرم روشن بوده و حاشيهي اصلي با زمينهي روشن ، داراي نقش جانوري است كه اين حاشيه در ميان حاشيهي فرعي محاط شده است .»
[27]
(9-5)
«تاريخ بافت : سال 1206 هـ .ق
محل بافت : كرمان
اندازه : 123× 195 سانتيمتر
جنس رنگ : طبيعي
رنگهاي اصلي : طلايي ، لاكي ،آبي
تعداد پود : سه پود
نوع گره : نامتقارن
نوع جنس : تار : نخ
پود : نخ
پرز: پشم
رجشمار : 75 رج
روي زمينه روشن اين قاليچه نقوشي از درختان مختلف و بوتههاي رستني ديده ميشود كه در ميان آنها سروكاملاً قابل تشخيص است . به نظر ميرسد طرح قاليچه تصويري از باغي پرصفا و شايد فردوس است كه فضاي زير محراب را زينت داده است . رنگهاي اين قاليچه نشانگر تبحر و مهارت رنگرزدن طراحان كرمان سده 13 هـ . ق ميباشد . بالاي تارك محراب كتيبهاي با مضمون « عمل استاد حسين كرماني – 1206» ديده ميشود .»
[28]
(10-5)
قاليچه محرابي ،هزار گل
«محل بافت : كرمان
سال بافت ( هـ.ش) : 1266
ابعاد (متر ): 92/1×30/1
بافنده : استاد حسين كرماني
چله : پنبهاي
خامه : پشمي
تعداد گره ( در دسيمترمربع ) : 10000
عمل استاد حسين كرماني 1304]هـ.ق[
اين قاليچه را حدود 120 سال پيش استاد حسين كرماني بافته است . براساس منابع موجود ، او بافندهاي لايق و رنگرزي ماهر بوده است اين قاليچه به لحاظ رنگآميزي و رنگرزي ، سندي است كه آغاز اوجگيري دوبارهي فرش كرمان را در 120 سال پيش نشان ميدهد .
طرح متن و هماهنگي حاشيه با آن ، به اين قالي هويتي خاص بخشيده است .»
[29]
(11-5)
«تاريخ بافت : سده 11 هـ.ق
محل بافت : تبريز
اندازه : 345× 271 سانتيمتر
جنس رنگ : گياهي
رنگهاي اصلي : آبي سير و روشن ، قهوهاي ، سرمهاي ، صورتي ، زرد ، لاكي و خاكستري
تعداد پود : دو پود
نوع گره : متقارن
نوع جنس : تار : نخ
پود : نخ
پرز : پشم
رجشمار : 35 رج
اين قالي به شكل هشت ضلعي است و زمينه اصلي آن پوشيده از گلهاي شاه عباسي و اسليميهاي سيال است و در مركز قالي نقش نبرد اژدها و سيمرغ به تصوير كشيده شده است .
حاشيه قالي در دو رديف يكي با آيات قرآني و ديگري با اشعار حافظ مزين گشته است . شكل هندسي غير معمول قالي احتمالاً نشان دهنده اين امر ميباشد كه قالي براي محل خاصي بافته شده است و بدليل بافت آفات آيات قرآني بر روي رديفي از حاشيه ، ميتوان چنين حدس زد كه قالي مزبور براي مفروش كردن مكاني مقدس بافته شده و پا روي آن نميگذاشتند .
نگاره اژدها و سيمرغ به سبك مكتب هنري هرات ( اوائل دوره تيموريان ) بافته شده و نمادي از قدرت ، ثروت و معنويت است . حاشيه پهنتر قالي داراي كتيبههايي با اشعاري از حافظ به خط ثلث به اين مضمون ميباشد :
تا سايه مباركت افتاد بر سرم
|
|
دولت غلام من شد و اقبال چاكرم
|
صد سالها كه بر سر من رفته بود رنج
|
|
از دولت وصال تو باز آمد از درم
|
بيدار در زمانه نديدي كسي مرا
|
|
در خواب اگر وصال تو باشد ميسرم
|
من عمر درغم تو در بيابان برآوردم ولي
|
|
باور مكن كه بيتو زماني به سربرم
|
زان شب كه باز در دل تنگم برآوري در
|
|
صد شمع برگرفت دماغ معطرم
|
مرا طبيب نداند دوا كه من
ججج
|
|
بيدوست خسته خاطر وبا دوست خوشترم
|
اسليميهاي ماري يا ابرچيني ، گل و شاخههاي اسليمي دور تا دور كتيبهها را احاطه كردهاند . گفتني است كه قالي ديگري كه به صورت چند ضلعي و با نقش گلداني در سده 10 هـ .ق يافته شده است و در مقبره شاه عباس ثاني در آستانه مقدس حضرت معصومه (س) در قم قرار دارد ، وجود اين قالي و قاليهاي چند ضلعي ديگر در مقبرههاي و امامزادهها ،فرضيه بالا را كه اين نوع قاليها به مكان مقدسي اختصاص داشته است ،تقويت ميكند .»
[30]
(12-5)
قالي فردوسي نامه يا نبردهاي رستم ( 25 صحنه از جنگهاي رستم)
«محل بافت : تبريز
اندازه: 425× 356 سانتيمتر
گره : متقارن تركي باف
تار : نخ تابيده
پود : نخ خام يك لا
پرز : پشم
رج شمار : 5رج
اين قالي نسبتاً بزرگ و زيبا در تاريخ 1320 شمسي به سفارش شخصي به نام « زواران دركارخانه كهنموئي » تبريز بافته شده است و خوشبختانه در حال حاضر از سالمترين و جالبترين قاليهاي موزهي فرش ايران به حساب ميآيد .
در اين قالي بي مانند ، 25 صحنه از جنگهاي رستم پهلوان ، در 25 قالب منظم و زيبا به تصوير كشيده شده و يكصد بيت شعر از سرودههاي حكيم فردوسي طوسي با خط نستعليق در حاشيههاي نوار مانند قابها جاي داده شدهاند .
اين قالي از نظر ارزش ادبي ، به دليل تعداد ابيات مندرج ، از بهترين ومهمترين اين قبيل قاليهاست .
اين قالي منحصر به فرد ، داراي حاشيههاي زيبا و كاملاً متقارن و بدون عيب و نقص است و خلق آن بيانگر ذوق و سليقهي ايراني و ارج نهادن به هنر و فرهنگ كشور است .
از اشعار درج شده در اطراف قابها قطعاتي چند ،جهت علاقمندان و ادب دوستان محترم عرضه ميشود تا قدرت بيان فردوسي در نشان دادن صحنههاي شور انگيز و تخيل طراح اين قالي و دستهاي هنرمند بافندگان آن ، ولو به مقدار كم روشن گردد .
نبردهاي رستم و بيرون آوردن بيژن از زندان چاه :
فرو هشت رستم به زندان كمند
|
|
برآوردش از چاه با پاي بند
|
برهنه تن و موي و ناخن دراز
|
|
گدازنده از درد و رنج و نياز
|
خروشيد رستم چو او را بديد
|
|
جدا كرد از او حلقه و پاي بند
|
خوابيدن رستم و درگير شدن رخش باشير درنده :
چوبيدار شدرستم تيزچنگ
|
|
جهان ديدبر شيردرنده تنگ
|
چنين گفت با رخش كاي هوشيار
|
|
كه گفتت كه با شير كن كارزار
|
اگر تو شوي كشته در دست اوي
|
|
من اين ببر و اين مغفرجنگ جوي
|
چگونه كشيدي به مازندران
|
|
كمند و كمان ،تيغ و گرزگران
|
كشته شدن سهراب به دست پدرش رستم و شناختن پدر و پسر همديگر را :
بدوگفت گر زانكه رستم تويي
|
|
بكشتي مرا خيره بر بدخوئي
|
كنون بند بگشاي از جوشنم
|
|
برهنه ببين اين تن روشنم
|
به بازوم برمهرهي خودنگر
|
|
ببين تا چه ديد اين پسر از پدر
|
چوبگشاد خفتان و آن مهره ديد
|
|
همه جامه خويشتن بردريد
|
تلفيق اين پايه از ادبيات ، با اين مايه از هنر و صنعت قاليبافي ، براي ملت هنرمند ايران اسلامي مايهي افتخار است .»
[31]
« شاهنامه فردوسي ،ارجمندترين و بزرگترين اثر حماسي ادب پارسي و يكي از شاهكارهاي حماسي جهان به شمار مي رود، اين اثر سترگ حكيم طوس ، مردميترين كتاب پارسي است .
شاهنامه داراي مضامين متنوعي است و مجموعه اي است از تاريخ و حماسه و جنبههاي پهلواني و توصيفات عشقي و بزمي چون داستان دل انگيز بيژن و منيژه و حكايات عبرت آميز و سرگرم كننده ،اما وجه غالب اثر بزرگ فردوسي را حماسه تشكيل ميدهد با اين همه بخش اساطيري آن بيشترين تاثير را بر قالي بافي گذارده است . هر چند كه وجود قاليهاي با مضامين حماسي را نميتوان ناديده گرفت .
قاليهاي رستم و سهراب ( قره باغ - قفقاز اواخر سده 13 هـ .ق) ، رستم واكوان ديو (فراهان 1214 هـ .ق) و قاليچههاي تك چهرهاي هوشنگ شاهي ، شاهپور شاهي ، جمشيد ،رستم ، پوراندخت و ... از جمله قاليهاي تصويري متاثر از شاهنامه به شمار ميروند.»
[32]
(13-5)
قاليچهاي با طرح و نقشهي لچك ترنج حيواندار كتيبهاي و زربفت ( يك نمونه از قاليهاي سالتينگ در موزهي فرش ) اين نمونه ، بافت تبريز است و قدمت آن به قرن 11 هـ .ق ميرسد .
رجشمار : 65 رج
حاشيهي اصلي آن چند بيت از حافظ بافته شده است :
ميخواه و گل افشان كن از دهر چه ميجويي ؟
اين گفت سحر گه گل ، بلبل تو چه ميگويي
مسند به گلستان برتا شاهد و ساقي را
لب گيري و رخ بوسي ، مينوشي و گل بويي
شمشاد خرامان گو آهنگ گلستان كن
تا سرو بياموزد از قد تو دلجويي
امروز كه بازارت پرجوش خريدار است
درياب و بنه گنجي از مايهي خوش رويي
هر مرغ به دستاني در گلشن شاه آيد
بلبل به نواسازي حافظ به دعا گويي
يكي از كارهايي كه توسط غربيها در زمينهي قالي مشرق زمين صورت گرفته ، تفكيك و نام گذاري تعداد زيادي از آنهاست .
« قاليچههاي ترنج دار صفويه » و قاليچههاي معروف به « سالتينگ »
«گروهي از قاليهاي صفويه كه داراي ترنج و در حواشي آنها به ويژه در حاشيهي اصلي اشعاري بافته شده ، از مهمترين قاليهاي ايراني به جامانده در جهان به شمار ميروند اين قاليچهها در اواسط قرن 10 هجري ، در كارگاههاي سلطنتي صفويه ، احتمالاً شاه طهماسب در تبريز بافته شدهاند .
4 نمونه از اين قاليها در موزهي فرش ايران و يك نمونه در موزهي دوران اسلامي نگهداري ميشود كه به دليل تعداد اندكشان در جهان،از اهميت بسياري برخوردارند .
چهار نمونهي موزهي فرش ايران بر اثر اشتباهي كه در دههي 1360 شمسي صورت گرفته بود ، سالها به قاليهاي قرن نوزدهم عثماني « سالتينگ » معروف بودند. ولي در اواسط سال 1371 شمسي زير نويس آنها اصلاح و از آنها به عنوان بافتههاي تبريز در قرن 11 هجري قمري نام برده شد ، كه البته تاريخ صحيحتر ، اواسط قرن دهم هجري قمري است .»
[33]
در ديگر نمونههاي ديده شده در موزه فرش ، اين قاليها لچك ترنج حيواندار ميباشند كه در حاشيه اصلي داراي كتيبه ميباشد و زربفت و 3 پود ميباشند .
و شايد به خاطر پيشرفت بافت آن تا آن زمان ،داخل قاب كتيبه خط نستعليق به صورت ابتدائي نوشته و بافته شده است .
(14-5)
قالي درختي مبارك باد
«تاريخ بافت : قرن 11 هـ.ق
محل بافت : تبريز
اندازه : 155× 250 سانتيمتر
جنس رنگ : طبيعي
رنگهاي اصلي : موشي ،سرمهاي
تعداد پود : دو پود
نوع گره : متقارن
نوع جنس : تار : ابريشم
پود: ابريشم
پرز : ابريشم
رجشمار : 70 رج
يكي از قاليهاي زيباي دورهي صفويه قالي درختي مبارك باد است . زمينه روشن قالي با نقوش حيواني و درخت بيد مجنون ، سرو و درختان ديگر تزئين يافته است . رنگ طلايي زمينه تلأطو و شكوه خاصي به قالي بخشيده و شباهت آن را با قاليهاي آسياي صغير بيشتر نموده است .
حاشيه اصلي داراي زمينهاي از گلهاي ختايي و شاخ وبرگ مواج است و گلدانهايي كه به فاصله تكرار شده وروي آنها جمله « مبارك باد » ديده ميشود و به احتمال قوي نشانگر استفاده اين قاليچه در مراسم ازدواج و عروسي ميباشد و يا اينكه جزو جهيزيه زن جواني به شمار ميرفته است .»
[34]
(15-5)
«تاريخ بافت : سده 13 هـ .ق
محل بافت : اصفهان
اندازه : 218× 148 سانتيمتر
جنس رنگ : گياهي
رنگهاي اصلي : قرمز ، كرم ، مشكي ، قهوهاي ، حنايي ، شكلاتي ، سرمهاي ، زرد ، سبز ، نارنجي .
تعداد پود : دو پود
نوع گره : نامتقارن
نوع جنس : تار: نخ
پود: نخ
پرز: پشم
رجشمار : 55 رج
يكي از زيباترين بافتههاي اصفهان كه طرح آن از نادرترين طرحها به شمار ميرود ، قاليچه اسطرلاب يا منطقه البروج است طرح اين قاليچه لچك ترنج و ترنج مركزي به شكل دايره است و نمادها و اسامي ماهها و سالهاي مختلف روي آن به سه زبان فارسي ، تركي ، و عربي بافته شده است. نمادها ، نشأت گرفته از تقويم نصراني قديم ميباشد .
سرترنج بالا ، با صورت زني نمادي از خورشيد را نشان ميدهد . سرترنج پايين نشانگر ماه است و در چهار گوشه قالي ، چهار نماد از چهار سياره منظومه شمسي (مشتري ، عطارد ، زهره و مريخ ) قرار دارند . در متن قاليچه چند ابر چيني ، يا اسليمي ماري ديده مي شود .
در دو گوشه بالاي قاليچه دو كتيبه با مضمون « كارخانه قاليبافي » و « محمد تقي بانكي » كه دومي به صورت معكوس بافته شده است حاشيه اصلي به رنگ لاكي است و كتيبههايي با نقش بازوبندي روي آنها بافته شده است . اين حاشيه بين شش حاشيه فرعي باريكتر قرار گرفته است .»
[35]
(16-5)
جانمازي
محل بافت : اصفهان يا كاشان
اوايل قرن 17 م
اندازه : 141×105 سانتيمتر
تار : پشم طبيعي كرم رنگ
پود : پشم قرمز رنگ يك لا
پرز : پشم
* در حاشيه اصلي اين قالي ، از خط كوفي تزئيني گرهدار استفاده شده كه به نظر يك كلمه تكرار شده است ، در متن قالي هم از تقارن طولي بهره گرفته شده است .
(17-5)
قاليچهي جانمازي اصفهان يا كاشان
« اندازه : 159 × 99 سانتيمتر
تاريخ بافت : 1120 خورشيدي
نوع گره : فارسي نامتقارن
تعداد گره : 000/402 گره در متر مربع
تار : نخ تابيده
پود : نخ كرم رنگ يك لا
پرز: پشم
در بالاي اين قاليچهي جانمازي عبارتهايي حكم به تسريع در انجام فريضهي نماز ميدهد كه ابتدا ترجمهي آنها را مي خوانيم :
عجله كن به اداي نماز قبل از فوت وقت
و عجله كن به توبه قبل از رسيدن مرگ
ملاحظه ميكنيد كه تركيب جملات زير چقدر موزون ، دلنشين و با لطف و صميميت است :
عجلو بالصلوه قبل الفوت و عجلو بالتوبه قبل الموت
درقسمتي بالاي متن چنين خوانده ميشود :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و بعد آيهي 256 سورهي بقره
الله لا اله الاهوالحي القيوم لا تأخذه سنه و لا نوم له ما في السموات و ما في الارض من ذالذي يشفع عنده الا باذنه يعلم مابين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون بشي من علمه الا بماشاء وسع كرسيه السموات و الارض و لا يوده حفظهما و هوالعلي العظيم .
در ترنج نارنجي ،رنگ در حراب جانمازي ،شكل ميزان ترازو را كه نشانهاي از عدل اسلامي است ميبينيم كه با كلمات يا الله يا محمد يا علي تزيين يافته است .
در دور قاب كه زمينهاي نارنجي دارد با خط نسخ چنين آورده شده :
ناد علياً مظهر العجايب تجده عوناً لك في النوائب كل هم و غم سينجلي بولايتك يا علي يا علي يا علي حاشيهي سر تا سري زمينه مشگي اين جانمازي ، با طراحي بسيار زيباي هندسي و با محاسبات دقيق به وجود آمده كه در قاليهاي آن زمان اين گونه حاشيههاي حساب شده كمتر ديده شده است . اين جا نمازي در قسمتهاي بالا و پايين احتياج مبرم به ترميم تا از ريزش بيشتر بافتهها جلوگيري گردد.»
[36]
(18-5)
قاليچهي نقشهي ايران
«اندازه :130×183سانتيمتر
گره : فارسي باف نامتقارن
طرح : اصفهان
بافت : اصفهان
رج شمار : 36
تار : نخ هشت لا
پود : نخ آبي دولا
پرز : پشم لطيف دولا
تعداد رنگ : يازده :قرمز تيره ،آبي تيره ، صورتي ، زرد ، كاهي ، سياه ،سفيد ، سبز تيره ، سبز روشن ، قرمز روشن ، آبي روشن .
اين قاليچه در اواسط دورهي قاجاريه بافته شده ست . در كتيبهي بالاي قاليچه چنين ميخوانيم .
فرمايش آقاي سهام السلطنه كارخانهي مدرسهي بروجن
اشعاري ، در چهار بيت به ترتيب زير در دو طرف حاشيهي بزرگ پياده شده و متأسفانه بقيهي اشعار به علت ضيق جا بافته نشده است .
خطي به آب طلا منشي قضا و قدر
|
|
|
نوشته بردر كاروان سرا بردر
|
كه اي قافله واماندگان ره پيما
|
|
|
اگر كنيد گذاري به اين سراي دو در
|
زيك درش چو نسسيم سحر درون آييد
|
|
|
برون رويد چو خورشيد از در ديگر
|
همين رواق زر اندود را كه ميبيني
|
|
|
نشيمن جم و كاووس بود و اسكندر» [37]
|
(19-5)
قاليچهي جانمازي
«محل بافت : اطراف اصفهان
تاريخ بافت : حدود 1120 خورشيدي
اندازه : 139× 100 سانتيمتر
گره : نامتقارن فارسي باف 000/160 گره در متر مربع
40 گره در 10 سانتيمتر عرض
40 گره در 10 سانتيمتر طول
رج شمار : حدود 28
تار : نخ تابيده
پود : نخ كرم رنگ دولا
پرز : پشم
نوشتهي اين جانمازي انسانها را به نماز و توبه دعوت مينمايد :
عجلوابالصلوه قبل الفوت وعجلو بالتوبه قبل الموت
عجله كن به نماز قبل از اينكه وقت آن بگذرد و عجله كن به توبه قبل از اينكه مرگ فرا رسد در گوشهي سمت چپ متن فرش تكبيرالله و اكبر مشاهده ميشود.
سر محرابي قاليچه مزين به عبارت زير است :
لا اله الاالله محمد رسول الله علي ولي الله
اين جانمازي به طور قطع و يقين با نقشه بافته شده است ، در گوشهي حاشيهها تقارن كاملاً حفظ شده ، و بافت با كمال دقت و بدون اشتباه انجام گرفته است . حاشيهي بزرگ سرتاسري تقريباً شبيه جانمازي (ص) است با اين تفاوت كه رنگ متن حاشيه سرمهاي ميباشد .»
[38]
* در اين قالي ،جاي نوشتهي جانمازي با طرح قالي مشخص شده و درون كتيبهي مشخصي قرار نگرفته است.
(20-5)
قالي يكطرفه محرابي ، منظره
«محل بافت : اصفهان
سال بافت ( هـ .ش) : حدود 1290
ابعاد (متر ) : 43/3× 58/2
چله : پنبهاي
خامه : پشمي
تعداد گره (در دسيمتر مربع ) : 10000
طراحي ، رنگآميزي و بافت اين قالي مهارت طراحان ، رنگرزان و بافندگان اصفهاني رانشان ميدهد از سبك طراحي و رنگآميزي آرايهها ميتوان دريافت كه طراح آن نقاش گل و مرغ بوده است .
متن قالي تخيلي لطيف و شاعرانه از طبيعت را القاء ميكند آرايههاي قالي تقليدي از طبيعت است اما طراح با مهارت ، چند آرايهي شاه عباسي را نيز در ميان گلها و شكوفهها و شاخ و برگها جاي داده است .»
[39]
« هنرمندان دورههاي مختلف به ويژه متأخرين ، بعضاً كلام وحي ،كلام گوهربار و در بار بزرگان اهل معرفت ،اشعار و يا القاب اهل بيت را با كتيبههايي با نقوش و موتيفهاي گل فرنگ ، گل محمدي ، گل زنبق ، ياس ،كوكبي و نسترن براي القا و يادآوري از فضاي بهشتين و خلدبرين يادآور ميشوند.»
[40]
* حاشيه اصلي قالي پر از نقوش گل و پرنده است ودر دو حاشيه كوچك ، قابهايي كه از فرمهاي كتيبه گرفته شده ، طراحي شدهاند كه اين فرم كتيبهها در حاشيه كوچك داخلي و خارجي با هم متفاوت ميباشند .
(21-5)
قاليچهي شكارگاه بهرام گور
« اين قاليچه در اواخر قرن نوزدهم در كارخانهي حاجي يهودا قابابا اوف كاشاني بافته شده است اين قاليچه از نظر هنر و ادب ايران يك قالي كم نظير است . در دور تا دور حاشيههاي بزرگ و كوچك آن چهل و دو بيت شعر از اشعار حكيم نظامي گنجوي با خط خوش نستعليق بافته شده است و صحنهي شكار بهرام گور را در دامنهي كوهي بلند به همراهي غلامان و كنيزكانش نشان ميدهد .
خوشبختانه اين قالي كاملاً سالم مانده است و جزو قاليهاي تصويري ، هر چند گاه يك بار در موزهي فرش ايران به نمايش عموم گذاشته ميشود .
محل بافت : كاشان ، كارخانهي حاجي يهودااقابابااف
نوع گره : فارسي نامتقارن
تاريخ بافت : اواخر قرن نوزدهم
موضوع : داستان بهرام گور و كنيز او
اشعار : از حكيم نظامي گنجوي»
[41]
داستان شكار بهرام گور
(14 بيت اول از حاشيهي باريك داخلي قالي ، 11 بيت دوم از حاشيهي بزرگ قالي ( داخل كتيبهها ) و 17 بيت سوم از حاشيهي باريك بيروني نقل شده است .)
شاه روزي شكار كرد پسند
|
|
|
در بيابان پست كوه بلند
|
اشقر [42] گور سم به صحرا تاخت
|
|
|
شور ميكرد وگورميانداخت
|
از سواران راه بسته به دشت
|
|
|
رمهي گورسوي شاه گذشت
|
شاه در مطرح ايستاده چوشير
|
|
|
اشقرش رقص در گرفته به زير
|
دستش از ره نثار در ميكرد
|
|
|
شصت ]شست[ خالي و تيرپر ميكرد
|
برزمين زآهن بلارك تير
|
|
|
گاهي آتش فكند و گه نخجير
|
ياسج [43] شه كه خون گواران ريخت
|
|
|
مگر آتش زبهر آن انگيخت
|
گرميناچخش [44] به زخم درشت
|
|
|
پخته ميكرد هر كه را ميكشت
|
داشت با خود كنيزكي چون ماه
|
|
|
چست و چابك به همركابيشاه
|
تازه رويي چو نوبهار بهشت
|
|
|
كش خرامي چو باد بر سركشت [45]
|
(22-5)
قاليچهي تصويري شكارگاه بهرام گور
«محل بافت :كاشان ، اوايل قرن 14 هـ .ق
رجشمار : 70 رج
درحاشيهي اصلي آن هشت بيت از اشعار خمسهي نظامي با موضوع بهرام گور و كنيزك او بافته شده است :
شاه روزي شكاركرد پسند
|
|
دربيابان پست و كوه بلند
|
از سواران و راه بسته بدشت
|
|
رمهي گور سوي شاه گذشت
|
داشت با خود كنيزكي چون ماه
|
|
چست و چابك بهمركابي شاه
|
شاه يكساعت ايستاد صبور
|
|
تا يكي گورشد روانه زدور
|
گوري آمد بگو كه چون نازم
|
|
وزسرش تا سمش چه اندازم
|
گفت بايد كه رخ برافروزي
|
|
سر اين گور در سمش دوزي
|
تيرشه برق شد جهان افروخت
|
|
گوش و سم را به يكديگر بر دوخت
|
رفتن تير شاه بر سم گور
|
|
هست عادت نه از زياده زور» [46]
|
* تركيب كردن نوشته داخل كتيبه ، به طوريكه تعادل درداخل كتيبه برقرار باشد ( از لحاظ فضاي مثبت و منفي ) يكي از موارد مهمي است كه طراح بايد مدنظر داشته باشد .
يكي ديگر از موارد ، تضاد بين رنگ خط و رنگ زمينه كتيبه ميباشد .
(23-5)
قاليچهي محرابي نور عليشاه و مشتاق علي شاه
«اندازه : 105× 151 سانتيمتر
تار : ابريشم
پود : ابريشم
پرز : ابريشم
گره : نامتقارن فارسي باف
محل بافت : كاشان
تاريخ : 1221 هجري قمري
عكس و قسمتي از اشعار از صفحه 243 كتاب قاليچههاي تصويري استاد پرويز تناولي است .
رنگهاي به كار رفته : آبي ، فيروزهاي ، سبز خيلي روشن ، زرشكي سير ،زرشكي روشن ، قهوهاي سوخته ، قهوهاي روشن ، نخودي و عاجي .
زينت بخش حاشيهي مادر قاليچه ، هشت بيت شعر عرفاني قابل توجه در حال و احوال دراويش است كه ميخوانيم :
در ميكده خدمت كن،در معركهسلطان باش
|
|
|
فرمانبر ساقي شو،فرمانده دوران باش
|
درحلقهي ميخواران بيكار نبايدشد
|
|
|
يا باش چو فرمانده يا بندهي فرمان باش
|
گر صحبت يوسف را پيوسته طمع داري
|
|
|
يا آينهي رويش ، يا آينه گردان باش
|
گرباده ننوشيدي شرمندهي ساقي شو
|
|
|
ورعشق نورزيدي از كرده پشيمان باش
|
سرچشمة حيوان را نسبت به كسي كم كن
|
|
|
از عالم حيواني بيرون شو وانسان باش
|
گر بر سركوي او ، افتد گذرت روزي
|
|
|
نه طالب جنت شو نه مايل رضوان باش
|
دور از خم گيسويش بر روش تعظم كن
|
|
|
درعالم درويشي جويندهي ايمان باش
|
گر نور علي شاهي رو طالب عقبي شو
|
|
|
چون گنج طلبگشتي يكمرتبه ويرانباش» [47]
|
(24-5)
قاليچه تصويري حضرت سليمان
محل بافت :تهران
اوائل سده : 14 هـ .ق
* اين قاليچه ، با فرم كتيبههايي متفاوت از ديگر كتيبههاي بافته شده در حاشيه اصلي و همچنين استفاده از كتيبه در 2 حاشيه داخلي و خارجي ( طرهها ) بسيار جالب مينمايد.
در بين كتيبههاي حاشيه اصلي از نقوش حيواني و گياهي استفاده نموده و به نوعي تعادل و توازن را در حاشيه طولي و عرضي برقرار نموده است .
نوشتههاي كتيبه به خط نستعليق و با رنگي متضاد از زمينه كتيبه كار شده و اگر دقت كنيم ، در اكثر قالي ها شايد براي سهولت كار بافند سركش حرف گ و ك و يا نقطه حروف جا مانده است ،كه كار كتيبه خواني را كمي دشوارتر ميكند.
(25-5)
«تاريخ بافت: اوايل قرن 14 هـ .ق
محل بافت : تهران
اندازه : 127× 182 سانتيمتر
جنس رنگ : طبيعي
رنگهاي اصلي : كرم ، سرمه اي ، سياه ، سبز روشن ، سبز تيره ، صورتي ، دارچيني ، قهوهاي ، آبي فيروزهاي .
تعداد پود : دو پود
نوع گره : نامتقارن
نوع جنس تار : نخ
پود : نخ
پرز: پشم
رجشمار : 5 رج
طرح اصلي اين قاليچه ، محرابي گلداني درختي حيواندار است . گلدان بر روي پايههايي از دوشير قرار گرفته و در زير آن طراحي از يك مرغابي و ماهي كه درحال حركت در آب هستند ، بافته شده است .
در دوطرف گلدان نقش دو مرغ ديده ميشود كه در طرفين مرغها ، نقش دو طاووس قرار گرفته و از بالاي آنها درخت به همراه شكوفههاي زيبا و آشيانه پرندگان ديده ميشود و ماري به دور مرغها پيچيده شده كه سر مار در منقار قرار گرفته است . در قسمت پايين محراب ، نقش دو بز شاخدار قرار دارد و طرح تاج بزرگي كه توسط دو پرنده نگه داشته شده است ، بر روي شاخههاي درخت ديده مي شود ، طرح گرفت و گير نيز در بالاي محراب ديده ميشود . در طرفين قالي ، دو نيمه سرد بافته شده است .
حاشيه اصلي به رنگ سرمهاي است و با نقش حيوان و پرنده و سرشير و شاخههاي مواج و گل و برگ بافته شده و اين حاشيه در بين دو حاشيه فرعي باريكتر با نقش گل و برگ محاط شده است . در اين قالي كتيبهاي با مضمون « عمل آقا محمد تقي كاشاني ساكن طهراني » ديده ميشود .»
[48]
* كتيبه اين قالي در قسمت خالي پايين متن قالي ( بدون قاب ) و فقط براي اطلاع رساني بافته شده است .
امكان دسترسي من به تمام فرشهاي كتيبهدار موزه ميسر نبود و به همين تعداد بسنده نمودهام .
(26-5)
كتيبه نقشمايهاي در قالي
«تزئيناتي كه به ويژه در حاشيهي قالي با انواع خط يا گل و به صورت مستطيل يا شكل قلمدان و غيره بافته گردد.
اين خطوط به اشكال زير در قالي بافته ميشود .
الف – آيات و سورههاي قرآن كه در تابلوها و ديوار كوبها مورد استفادهاند رايجترين اين سورهها و آيات عبارتند از :
1- سوره الحمد ( سوره 1)
2- سوره الاخلاص ( سوره 112)
3- سوره النصر ( سوره 110)
4- سوره القدر ( سوره 97)
5- آيه الكرسي ( سوره ا لبقره )
6- و ان يكاد ( سوره الحاقه )
ب- مطالب نهج البلاغه و گفتههاي بزرگان كه در حاشيهي قالي معمولاً ميآيد .
پ- نوشته سر در ساختمانها و محرابها و مساجد كه عكس آنها در قالي بافته ميگردد .
ت – اشعار به ويژه پند آموز آن
ث- تاريخها مانند :
1- تاريخ وقايع نقش بسته در قالي
2- تاريخ بافت قالي
ج – نام افرادكه با عنوان بافنده ، به فرمايش ، سفارش دهنده و معمولاً در حاشيه قالي ميآيد .»
[49]
« كتيبه : نوشتهاي كه بر سر در ورودي ديوار ابنيه ( كاخها ، مساجد ، اماكن متبركه و غيره ) يا بربدنهي كوه به خطوط مختلف نويسند.»
[50]
« كتيبه : آنچه به خط جلي نسخ يا نستعليق يا به خط طغري ياكوفي بر در و ديوار مسجدها ،مقبرهها ، محلهاي متبركه مينويسند يا نقش ميدهند . كتيبه ممكن است بر روي سنگ يا كاشي نوشته شود .
در قالي نيز اين كلمه در معرفي دو گونه نقش به كار ميرود:
1- نوشتهاي كه بر حاشيه قالي نقش ميبندد.
2- اشكال هندسي كه به ويژه با طرح مستطيل در حواشي قالي ميآيد .»
[51]
« خط : نگارهاي كه چه به صورت تركيبي براي ايجاد نقشهايي چون گل و بسته ديده ميشود و چه به صورت شكلهاي هندسي براي تزئين ، از جمله مانند دالبرهاي تو در تو كه براي زينت حاشيه به كار ميرود . از خط در صورت نوشتاريش مانند خطهاي « نسخ » ، « نستعليق » و به ويژه « كوفي » (به علت مايههاي زيادش براي تزئين ) در حاشيههاي قالي به ويژه قاليچههاي جانماز و سجاده براي نوشتن آيههاي قرآن مجيد بهرهگيري ميشود »
[52]
« نقش خط ، در مقام يك عامل هنري ، از اوايل قرن ششم هجري در قالب اشعار فارسي بر اشياي ايراني معمول شد به طوري كه در حاشيه و كنار كاشيهاي ستاره شكل ودرداخل برخي كاسههاي سفالين لعابدار اين دوره ، اشعار فارسي را ميتوان ديد . اين نمونهها طليعهي نگارش شعر بر روي اشياء هستند كه با گذشت زمان متداولتر شد و گسترش فراوان يافت . دورهي رونق نگارش شعر فارسي براشياء ، سدهي دهم به بعد است .
در اين دوره نگارش شعر فارسي بر همه اشياء از قبيل جلدهاي چرمي و روغني ، انواع قلمكارها ، ظروف چيني و فلزي و اشياي منبت و خاتم حتي قالي و جز آنها متداول بوده است يكي ديگر از موارد استفاده كتيبه ، كتيبههاي عاشورايي است كه ذكر آن را ضروري دانستم .
بيشتر اين اشعار از نظر معني و مضمون تناسبي بسيار لطيف و نزديك با مورد مصرف اشياء دارند تناسب بين اشعار و اشيا يكي از موارد نشان دهندهي ذوق و سليقهي خاص ايرانيان است تا جايي كه براي هر دسته و طبقه از اشياء قطعات و رباعيات متناسب ساخته شده و نقش شده است .»
[53]
« بسياري از قاليهاي پر ارزش دوران گذشته ، كه جز ميراث فرهنگي كشورمان است ،در حاشيهها و گاهي در متن ، مزين به آياتي از قرآن مجيد و مطالب بكر و سرودههاي عرفاني و ادبي است ،كه تا كنون خوانده وترجمه نشدهاند و اين گنجينههاي گرانبها ، براي علاقمندان علم و هنر ، مكتوم ماندهاند .»
[54]
موضوع اشعار بافته شده بر زمينهي قالي خوشبختانه به زيباترين و معروفترين اشعار و داستانهاي ايراني مربوط ميشوند و ميتوانند انديشههاي تاريخي ، حماسي ، عشقي ،مذهب و عرفاني را در قالب داستانهاي شيرين القا كنند .
موفقترين و با نفوذترين شعرهاي بافته شده بر روي قالي ازداستانهاي شاهنامهي فردوسي هستند . شاعر داستان سراي ديگري كه خيلي مورد توجه مردم و هنرمندان بوده نظامي است . او در اشعارش بيشتر به جنبههاي عارفانه و تغزلي اشاره دارد .
خمسهي نظامي از شاهكارهاي ادبيات فارسي است .
برخي ديگر از اشعار روي قالي ريشههاي مذهبي دارند و از قصص قرآن يا منابع ديگر برداشت شدهاند . برخي هم صحنههايي را با اشعار مربوط به عشق و عرفان در آميختهاند كه بهترين نمونهي آنها اشعار مربوط به شيخ صنعان و دختر ترسا از شيخ فريدالدين عطار نيشابوري است كه از صوفيان بزرگ قرن ششم هجري است . همچنين بايد گفت كه گاهي كتيبهي قالي حاوي مشخصات سفارش و سفارش دهنده است كه در اينحالت نام كارگاه فرشبافي و نام بافنده و تاريخ بافت و طراح بافته ميشود .
قالي بافي در دورهي صفوي ( 1145 – 908 هـ .ق)
به شهادت تاريخ ، اوج هنر قاليبافي ايران را بايد در دوران حكومت سلسله صفويان جستجو كرد در واقع برخي از عاليترين قاليهاي ايران كه تنها نمونههاي باقيمانده از دوران عظمت اين هنر ميباشند متعلق به دوران حكومت پادشاهان صفوي است.
در طي سلسله صفويان و در زمان حكومت شاه اسماعيل ( 931 – 908 هـ .ق) و شاه طهماسب (984-931 هـ .ق) شهر تبريز يكي از بزرگترين مراكز هنر از جمله قاليبافي گرديد . مراكز مهم ديگر قاليبافي عبارت بودند از كاشان ، همدان ، شوشتر و هرات . در زمان سلطنت طويل شاه طهماسب ، قاليبافي به اعلي درجه ترقي رسيد . وي علاقهي وافري به قالي داشت و آن را تا مقام يك هنر ارتقاء داد .
او دستور بافتن قاليهاي ممتازي را داد و آنها را به مسجد سليمانيه در استانبول هديه كرد و گفته شد كه خودش طرحهايي براي قالي كشيده است .
پروفسور پوپ به همگوني نزديك ميان هنرمند و طراح قالي در عصر صفويه اشاره دارد و اين رابطه نام سه تن از برجستهترين افراد را ذكر كرده است .
بهزاد (متوفي 942 هـ .ق) ، سلطان محمد ( متوفي 949 هـ .ق) سيد علي ، شاه عباس ( 1038- 996 هـ .ق) نيز با تاسيس كارگاههاي قاليبافي در اصفهان و كاشان و ديگر نقاط ، قاليبافي را به سطح يك هنر ملي ارتقاء داد .
در زمان وي قاليهايي از ابريشم و طلا در كاشان بافته شد و در اصفهان نه تنها قاليهاي گرانبهاي سفارشي شاه ، بلكه قاليهاي سفارشي اشخاص ديگر نيز به دست استادان بافنده كارگاههاي سلطنتي تهيه ميشد از جمله اين قاليها ، سفارشاتي است كه از سوي پادشاه لهستان ، سيگيسموند سوم ( 1632- 1587 م ) داده شد .
در گزارشي كه با عنوان « درباب پوشاك و البسه در بار سلطنتي ايران » نوشته شده : دور انديشي شاه عباس كبير به تاسيس كارگاههاي متعدد و چند كاره در اصفهان و نيز در نواحي شيروان ، قره باغ ، گيلان ، كاشان ، مشهد و استرآباد انجاميد كه در آنها منسوجات و شال ابريشمي براي استفاده خاندان سلطنتي و عموم به طريق با شكوه و شگفت آور تحت نظارت دقيق ناظران بافته ميشود .
در ادامه اين گزارش به مطلبي اشاره شده بود كه دور انديشي شاهان صفوي را نسبت به حفظ اصالتهاي بافندگي در هر منطقه نشان ميدهند در اين گزارش گفته شده كه براي حفظ ويژگيهاي خاص هنري بافتههاي هر منطقه ، شاه دستور داد كه هر كارگاه به روش خودش ببافد .
به هر تقدير توجه و التفات شاهان صفوي به انواع هنر باعث شكوفايي هنر ايراني در آن عهد گرديد . نقاشي ، تذهيب ، خطاطي ، صحافي ، كتابسازي و معماري و قاليبافي و نساجي و قلمزني از مهمترين آنها بوده كه قاليبافي در ميانشان از اهميت بالايي برخوردار است .
« در پايان شايان ذكر است كه قديميترين قاليهاي كتيبهدار ، از عصر صفوي ( اواخر سدهي ده هجري قمري ) بااشعار حافظ و شعراي ديگر در تبريز بافته شدهاند و در دورههاي بعد از آن در دستبافتههاي كاشان ، اصفهان ، كرمان ، اراك ،جوزان و خراسان نيز اشعار فارسي در تزئينات آنها ديده ميشوند . هنرمندان ايراني از جمله قاليبافان كمتر نام خود را به دليل تواضع بر آثار خود رقم زدهاند .
در قاليهاي عصر اوليه صفوي كتيبهها در متن اصلي قالي ديده ميشوند مانند قالي شيخ صفي اردبيل كه با شعري از حافظ به شرح زير :
جز آستان توام در اين جهان پناهي نيست سرمرا جز اين در حواله گاهي نيست
سنه 946 ، عمل بنده در گاه مقصود كاشاني .
همچنين قالي پرآوازده موزهي پلدي پتزولي ،بافت تبريز با كتيبه و مضمون ذيل :
شد از سعي غياث الدين جامي بدين خوبي تمام اين كار نامي
پس از عصر شاه طهماسب ، كتيبهها به حاشيه منتقل شدهاند.»
[55]
نمونههايي از قاليهاي كتيبهدار ؛ دوره صفويه
- قالي اردبيل
- قالي ميلان
- قالي ترنجي ، درختي حيواندار
- قالي چلسي
قالي اردبيل
«( موزهي ويكتوريا و آلبرت لندن)
محل بافت : تبريز، كارگاه سلطنتي
تاريخ بافت : 959 خورشيدي ، 1539 م
اندازه : 52/11×34/5 متر
نوع گره : نامتقارن ، 500/517 گره در متر مربع
69 گره در 10 سانتيمتر عرض
75گره در 10 سانتيمتر طول
طرح : لچك ترنج : حاشيهي كتيبهدار
طراح : استاد مقصود كاشاني
رج شمار : حدود 50 رج
تار : ابريشم طبيعي زرد رنگ دولا
پود : ابريشم طبيعي زرد رنگ
پرز: پشم ممتاز
قالي اردبيل در اصل متعلق به عبادتگاه و محل تولد شيخ صفي الدين اردبيلي ، جد پادشاهان سلسلهي صفويه بوده است . اين قالي بزرگ و با شكوه بيشك يكي از بهترين و جالبترين نمونههاي هنر قاليبافي ايران محسوب ميشود طراحي و اجراي عمليات بافت اين قالي ، با استفادهي وسيع و هماهنگ از رنگهاي متنوع و اصيل ، با رنگرزي گياهي كاري است ، بس برجسته و دشوار كه اين قبيل كارها را تنها عشق و ايمان ميتواند به وجود بياورد .
اين قالي به طوري كه در كتيبهي قسمت بالاي فروش منقوش است در سال 946 هـ .ق. به همت و طراحي استاد مقصود كاشاني و با همكاري شاگردانش مقارن سيزدهمين سال سلطنت شاه طهماسب بافته و به گنجينهي فرهنگ و هنر كشور بزرگ اسلامي ايران اهداء شده است .
از طرفي متاسفيم كه اين شاهكار از ايران خارج شده و از طرفي خوشحاليم كه آن را تا اين تاريخ به سلامت حفظ كردهاند.
استاد مقصود كاشاني با استاد غياث الدين جامي طراح قالي صحنهي شكارگاه (موزهي ميلان ) هم عصر بوده است . احتمال ميرود هر دو از محضر استاد بزرگ ، كمال الدين بهزاد و يا شاگرد ايشان سلطان محمد ، نقاش معروف و صاحب تابلو مينياتور ( معراج حضرت رسول اكرم ) تلمذ كرده باشند . چون در آن زمان تبريز مهد و مركز هنرهاي اصيل و صنايع بديع دستي بود و هنرمندان نامي ، ازاطراف و اكناف ايران همه در دستگاه شاه طهماسب ، زير نظر استاد بهزاد جمع شده بودند . مهارت و چيره دستي استادان مذكور ، همه به ريشهي تبحر و نقش آفريني استاد بيبديل و عالي مقام ، كمال الدين بهزاد بر ميگردد كه تا سال 942 هـ .ق . در تبريز در قيد حيات بوده و در اواخر همان سال درهمان شهر زندگي را بدرود گفته است . مولف كتاب تاريخ هنرهاي ملي و هنرمندان ايراني ، عبدالرفيع حقيقت ( رفيع ) در صفحهي 824 كتاب خود آرامگاه استاد بهزاد را در باغ شيخ كمال ، جنب مزار خود شيخ ، در تبريز ذكركرده است كه ، شعري در چهار بيت بر سنگ مزار آن بزرگوار به شرح زير نقش بسته است :
وحيد عصر بهزاد آنكه چون او
|
|
|
زبطن مادر ايام كم زاد
|
اجل چون صورت عمرش بپرداخت
|
|
|
قضا خاك وجودش داد بر باد
|
زمن صورتگري ،تاريخ پرسيد
|
|
|
بدوگفتم جواب از جان ناشاد
|
اگر خواهي كه تاريخش بداني
|
|
|
نظر افكن به خاك قبر بهزاد
|
يك مسئله فني :
علت بافت قاليهاي بزرگ در تبريز با شيوه و گرههاي فارسي اين نكته بنظر ميرسد كه در زمان صفويه استفاده از دارهاي مكعب گردان معمول نبود ، و يا دار مكعب وجود نداشته ، ناچار از دارهاي يكطرفهي فارسي استفاده شده و استادان آنها را از مناطق ديگر به تبريز آوردهاند .
و اما يك بيت شعر كه مطلع يكي از غزليات عرفاني خواجه حافظ است در كتيبهي قالي پياده شده كه همين يك بيت ، خود به اندازهي يك كتاب معني دارد و به حرمت همين بيت ، عكس و شرح اين قالي در اين كتاب آورده شده است . مولف ، عقيده دارد كه انتخاب اين شاه بيت از مجموع غزليات حافظ ،نشانهي ذوق و سليقهي خاصي است ، چرا كه از هر جهت با مكان مكين آرامگاه مذكور تناسب وافي و كافي دارد و اين امر از استعداد و ادراكات بالاي استاد كاشاني حكايت مينمايد .
به طوري كه تاريخ نشان ميدهد شاه طهماس شخصاً هنرمند و حامي هنرمندان بوده و پيوسته با بزرگان ادب و هنر ، انس و الفت و معاشرت داشته و يكي از مشوقان و مروجان صنعت و هنر قاليبافي و صنايع دستي ، مخصوصاً به وجود آمدن قاليهاي اصيل و با شكوه بوده است .
شاه طهماسب بعد از پدر در سال 930 هـ .ق به سلطنت ميرسد و در ترقي علم و هنر همت ميگمارد. به امر شاه طهماسب استاد مقصود كاشاني همراه عدهاي از شاگردانش به تبريز احضار و در كارگاه سلطنتي روي قاليهاي اردبيل كه در اصل يك جفت بوده ، سالها كار كردهاند مسلماً در كارگاه تبريز غير از اين قاليها ، قاليهاي ديگري نيز بافته شده اما متاسفانه اكثر آنها از بين رفتهاند .
قالي اردبيل علاوه بر نمونه و يكتا بودنش از لحاظ طرح و بافت و حجم كار ، در بين قاليهاي دست بافتهي ايران از امتيازات و محسنات بالايي برخوردار است . اينكه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم :
الف . داشتن تاريخ بافت و نام طراح و محل بافت. كه شناسنامهي تقريبي برخي از قاليهاي بدون تاريخ قديمي ، با توجه به مشخصات قالي اردبيل تعيين ميگردد .
ب. با وجود عمر و قدمتي كه دارد ، تا كنون سالم مانده و از اين جهت در بين قاليهاي هم طراز خود كم نظير است .
ج. طرح (يك چهارم ) لچك ترنج آن ، در بين طرحهاي همگون خود بيبدل و ممتاز است چون نقوش به كار رفته در ترنج زيبا و لچكهاي آن ، به علت ( هم سو ) بودنشان و تعداد كلالههاي شانزده گانهي لچكيها ، عيناً در اطراف ترنج به همان صورت پياده شده كه تنها در قالي شكارگاه موزهي ميلان اين اصل رعايت شده است . اما قالي ميلان به اندازهي يك سوم قالي اردبيل ميباشد و رج شمار آن نيز از قالي اردبيل پايينتر است .
د. نقوش كتيبههاي (مادر ) هماهنگي رنگ آنها ، با نقوش متن قالي ، كم نظير است . نظم اسليميهاي ماري به كار رفته در حاشيهي كوچك و طرز گذشتن و خط سير ختاييهاي قهوهاي رنگ درمتن حاشيه ، بسيار جالب و هنري است . به طوري كه در تصوير قالي مشاهده مي شود رعايت تقارن كامل در يك زاويهي قائمه در گوشههاي قالي ، در آن زمان بس عجيب و قابل تحسين است .
هـ. لوار دور تا دور قالي ، با رنگ سبز ملايم در جوار متن لاكي ، ابهت و زيبايي خاصي به قالي داده است كه در ساير قاليهاي هم طراز مشاهده نميشود .
سرانجام انتخاب بيتي شعر ، از مطلع يكي از شاه غزلهاي خواجه حافظ ، و تناسب معني و مفهوم آن با جايگاه و عبادتگاهي كه قالي به آن تعلق داشته ، اعجاب انگيز است :
جز آستان توام در جهان پناهي نيست
سر مرا به جز اين در حواله گاهي نيست
انتخاب اين سروده خود ، هنري مضاعف است ؛ كه روشني ذهن و استواري عقيده و ايمان طراح قالي را نسبت به خالق يكتا ،كه همهي هنرها از اوست ، مبرهن ميسازد.»
[56]
(1-7)
(2-7)
قالي دوره صفوي ؛ ميلان
« 1542 ميلادي ( سنه 949 هـ .ق ) ، 570× 365 سانتيمتر
محل نگهداري :موزهي پلدي پتزولي ميلان ، طرح : لچك ترنج شكارگاه ،بافت تبريز چله : ابريشمي ، زردرنگ ،2U/ پود: پنبهاي ، قهوهاي رنگ ، 3 پود / پرز و گره : پشمي ، 2U، 16 رنگ ، 4100 گره در دسيمتر مربع .
بعضي از قسمتهاي سفيد رنگ در متن قالي از نخ پنبهاي بافته شدهاند .
كتيبهاي به اين شرح در قالي وجود دارد .
شد از سعي غياث الدين جامي بدين خوبي تمام اين كار نامي سنه 949
طرح اين قالي تلفيقي از طرحهاي شكسته و منحني است .
تاريخ نوشته شده در كتيبهي مزبور را پروفسور پوپ 929 و عدهاي ديگر از محققان 949 ( هـ . ق ) تشخيص دادهاند . در هر حال ، به دليل وجود تاريخ بافت در اين كتيبه ، اين قالي از مهمترين اسناد مربوط به تاريخ قاليبافي در دورهي صفوي است »
[57]
(3-7)
«اواسط قرن 16 ميلادي ، 505× 240 سانتيمتر - تبريز
محل نگهداري : موزهي پلدي پتزولي ميلان ، طرح : ترنجي ،درختي حيواندار
چله : ابريشمي ،زرد رنگ ، 2U/ پود : ابريشمي ، زرد رنگ ، 3 پود / : پرز و گره : پشمي ، 2U ، 15 رنگ ، 5700 گره در دسيمتر مربع
زربفت : نقره مطلا روي ابريشم زرد
در طرهي داخلي قالي شانزده بيت شعر نوشته شده كه از محتواي آنها چنين بر مي آيد كه اين قالي صرفاً براي پادشاه صفوي ( احتمالاً شاه طهماسب اول ) بافته شده است . اشعار به اين شرح است :
اي خوش آن فرش كه در بزم مراد
|
|
سايه وش در قدم شاه افتاد
|
روي بنهاد به ره چون خورشيد
|
|
كرد فرش قدمش موي سفيد
|
اين نه فرشست گل نسرين است
|
|
پردهي ديدهي حورالعين است
|
بوستانيست پراز لاله و گل
|
|
زان سبب كرده در اوجا،بلبل
|
نقش زنجيرهي او كرده عيان
|
|
جدول آب بهر گوشه روان
|
ره بسرچشمهي حيوان دارد
|
|
نقش هرجانورش جان دارد
|
به ز رخسار بتان چگل است
|
|
سبزهاش خط رخ دلدار است
|
برگ اسليمي او در ديده
|
|
زلف حوريست ، بهم پيچيده
|
هست هربرگ خطائي به نظر
|
|
سر بسر لالهي سيراب دگر
|
لاله زاريست و ليكن نه چنان
|
|
كه درو راه برد باد خزان
|
چون گل زرد وي ، آيد به نظر
|
|
كس نبيند سوي خورشيد و قمر
|
تارش از رشتهي جان تافتهاند
|
|
بهر داراي جهان بافتهاند
|
اي همايي به دعا دست برآر
|
|
كه بدين ختم شود آخر كار
|
يا رب اين نو گل خالي زخلل
|
|
كه برون آمده از باغ امل
|
فرش كن در ره داراي جهان
|
|
غنچهي باغچهي امن و امان» [58]
|
(4-7)
قالي چلسي
«اوايل قرن 16ميلادي ، 549× 300 سانتيمتر
محل نگهداري : موزه ويكتوريا و آلبرت ، طرح : چند ترنج
چله : ابريشمي ، سبز رنگ ، 2U/ پود : ابريشمي ، سفيد رنگ ، 3 پود / پرز و گره : پشمي ،12 رنگ ، 7400 گره در دسيمتر مربع .
متاسفانه حاشيه قالي در بالا و پايين با هم اختلاف فاحشي دارند . چنانچه حاشيهي قالي درست بود ، ميتوانستيم آن را به عنوان يكي از نفيسترين قاليهاي دورهي صفوي معرفي كنيم . طراحي متن در اوج مهارت و استادي انجام گرفته و بروز چنين اشتباه فاحشي در حاشيه عجيب مينمايد و نشان دهندهي فقدان مديريت كارآمد در توليد اين قالي است . در اوايل قرن بيستم اين قالي توسط دلالي در كينگرزود ، لندن ، در محلهي چلسي به موزهي ويكتوريا و آلبرت راه يافت و به همين دليل به قالي چلسي معروف شد .»
[59]
(5-7)
نمونههايي از قاليهاي كتيبهدار در ساير موزهها
قالي تمام ابريشم ،ترنجدار زربفت
«از مجموعهي قاليهاي موزه ايران باستان
محل بافت : تبريز
اندازه : 228× 193 سانتيمتر
گره : متقارن به شيوهي تركي ، 500/104 گره در متر مربع
تاريخ : 896 خورشيدي
رج شمار : 65
تار : ابريشم طبيعي زرد رنگ
پود : ابريشم طبيعي خام
پرز : ابريشم طبيعي
ترنج قهوهاي رنگ وسط قالي مانند حوضي است كه چهار غاز و دوازده اردك در آن مشغول شنا هستند . اطراف ترنج را درختچهها و شاخ و برگها و گلهاي زيبايي احاطه كردهاند كه پرندگان رنگارنگي مانند طوطي قمري و هزار دستان روي شاخههاي آن در جست وخيزند و هشت آهو به طور متقارن در طرفين ترنج مشغول چرا ميباشند . رنگ پرندگان در نيمهي دوم قالي نخودي است و حاشيهي مادر از نظر كتيبهبندي شباهت زيادي به قالي اردبيل دارد . تقارن لازم در گوشههاي قالي رعايت شده است .
در دور تا دور قالي ده كتيبه با زمينه ي لاكي ديده مي شود كه حاوي پنج بيت شعر دروصف معراج رسول اكرم (ص) است .
به عقيده ي نويسنده ،اين ابيات مختص اين قالي و براي گراميداشت پيغمبر اسلام سروده شده واز اين جهت از كمنظيرترين قاليهاي زمان گذشته است :
اي بر دوشك سپهر جايت
|
|
|
قاليچهي چرخ زير پايت
|
چون بر دوشك نعت تو را جاست
|
|
|
خورشيدي و چارمين فلك راست
|
قاليچه نشين چرخ چارم
|
|
|
در زيلوي چارگوشهات گم
|
آراستهات ركاب اجلال
|
|
|
قاليچهي فتح و عز و اقبال
|
تا هست جهان جهان ترا باد
|
|
|
بر مسند دولتت بقاباد
|
احتمال دارد اين قالي با الهام از مينياتور معراج رسول اكرم (ص) كه از آثار استاد سلطان محمد ، نقاش بزرگ دورهي صفويه واز بديعترين نقاشيهاي آن دوره است بافته شده باشد لازم به ذكر است كه تابلوي مينياتور مذكور ، اخيراً به سعي و همت استاد سيد ابوالحسن مسوي سيرت ، روي قاليچهاي ريز باف و ممتاز به تصوير كشيده شده و به گنجينهي هنر ايران افزوده گرديده است .»
[60]
* ميتوانيم نام طرح را به اين صورت تغيير دهيم : قالي ترنجدار درختي ( حاشيه كتيبه دار)
(1-8)
قاليچهي طرح محرابي كاشان
( از مجموعهي قاليهاي خصوصي )
«اندازه : 204× 129 سانتيمتر
تاريخ بافت : 1335 خورشيدي
گره : نامتقارن ، فارسري باف 000/600 گره در متر مربع
80 گره در 10 سانتيمتر عرض
75 گره در 10 سانتيمتر طول
تار : ابريشم طلايي رنگ
پود : نخ دولا
پرز : ابريشم طبيعي
رج شمار : 55
دراين قاليچه ، پنج بيت از يك غزل يازده بيتي شيخ اجل سعدي شيرازي انتخاب و با خط نستعليق در ده كتيبه در حاشيههاي دور تا دور قاليچه بافته شده است .
در حاشيهي كوچك سرقالي ، نام سفارش دهنده را چنين ميخوانيم :
( فرمايش اسمعيل و بايهودي )
رنگهاي قاليچه بسيار هماهنگ و دلپذيرند : در متن وسط نخودي ،در بالا بژ ،در متن حاشيهي بزرگ مغز پستهاي روشن و در حاشيههاي كوچك پيازي .
نقش اصلي عبارت است از درختي كه روي آن پر از خوشههاي انگور است و با ميوههايي مانند سيب ،انار، گلابي ، انجير و هلو و با پرندگاني مانند طاووس ،طوطي ، كبوتر و هدهد تزيين شده است . اين قاليچه حدود يكصد سال قبل بافته شده است .
ابيات انتخابي بافته شده در حاشيهها به شرح زير است :
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
|
|
|
جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند
|
حريف مجلس ما خود هميشه دل ميبرد
|
|
|
علي الخصوص كه پيرايهاي بر او بستند
|
بساط سبزه لگدكوب شد به پاي نشاط
|
|
|
زبسكه عارف و عامي به رقص بر جستند
|
دو دوست قدر شناسند حق صحبت را
|
|
|
كه مدتي ببريدند و باز پيوستند
|
يكي درخت گل اندر ميان خانهي ماست
|
|
|
كه سروهاي چمن پيش قامتش پستند
|
از روي طرح اين قاليچه قالي ديگري در كردستان بافته شد است كه تفاوتهايي به شرح زير با اصل آن دارد :
الف . نام سفارش دهنده در قاليچهي دومي ( اسمعيل ابا موسوي ايراني ) نوشته شده .
ب . اندازهي آن 158× 229 سانتيمتر است كه از قاليچهي اولي قدري بزرگتر است .
پ. بيت چهارم حذف شده و به جاي آن بيت زير بافته شده است :
به سرو گفت يكي] كسي[ ميوهاي نميآري
|
|
|
جواب داد كه آزادگان تهي دستند
|
ت . قاليچهي دومي در ناحيهي كردستان ، شهرستان سنندج بافته شده .
ج . رنگ متن حاشيهها و اطراف درخت و همچنين پرندهها و ميوه ها كاملاً فرق كرده و كلاً از رنگهاي تيرهي سبز ، لاجوردي و لاكي استفاده شده است .»
[61]
* ميتوانيم نام طرح را به اين صورت تغيير دهيم: قاليچهي محرابي ،درختي كتيبهدار.
(2-8)
قاليچهي شتر ليلي
( از مجموعهي فرشهاي خصوصي)
« محل بافت: راور كرمان
تاريخ بافت : 1275 خورشيدي
اندازه : 168× 110 سانتيمتر
گره : نامتقارن فارسي باف
62 گره در 10 سانتيمتر عرض
62 گره در 10 سانتيمتر طول
رجشمار: 40
تار: نخ تابيده
پود :نخ خام دولا
پرز : ابريشم
نقوش اين قاليچه ، داستان جانسوز و تاريخي ليلي و مجنون را به تصوير كشيده است ؛ به اين ترتيب كه هيكل شتر ليلي را تركيبي از حيوانات و انسانهاي مختلف تشكيل دادهاند . ليلي در جايگاه مخصوص در پشت شتر نشسته ، خدمتكاري بر سرش چتري گرفته است و مجنون نيز افسار شتر را در دست ميكشد .
در روي كلاه مجنون پرندگان لانه كرده ، جوجه در آوردهاند . گويا طراح قاليچه ميخواهد بگويد از بس مجنون در صحراها و بيابانها به سر برده ، حيوانات و پرندگان با او انس و الفت گرفتهاند و از اوهراسي ندارند تا جايي كه روي كلاه او آشيانه ساخته با درد و غم ، و عشق جانسوز او شريك شدهاند .
در قسمت بالاي قاليچه ،جواني را به روي اسب ميبينيم كه به قصد شكار ، در دست راستش بازي قرار دارد و سواران چندي هم پشت سراو ، او را همراهي ميكنند .
در حاشيهي دور قاليچه ، شانزده كتيبه با خط خوش نسخ ، سرودههايي را ارائه نموده كه در كتاب هنر قاليبافي ايران ( سازمان اتكا صفحه 446) اشعار مذكور را به شاعر عالي قدر حكيم نظامي نسبت دادهاند . با اينكه اين اشعار به شيوهي سرودههاي حكيم نظامي نزديك است ولي از ايشان نيست اينك ما عيناً ابياتي از آن اشعار را كه به طور درهم و برهم بافته شده مي آوريم و قضاوت را به خوانندگان محترم واگذار ميكنيم :
ليلي چه شنيد برزد آهي
|
|
|
كز خرمن او نمانده كاهي
|
مجنون زدلش چه شعله جوشيد
|
|
|
از جاي برامد و خروشيد
|
كان روز كه مهر آن پري روي
|
|
|
ميرفت سوي قبيلهي شوي
|
از قافله نام يافتي زون
|
|
|
در دامن دشت ديد مجنون
|
بشنيد به رغبت و صلاحش
|
|
|
با شاه قبيله و نگاهش
|
اين اشعار نه تنها از حكيم نظامي نيست بلكه از نظر وزن و قافيه و قواعد ادبي نيز دچار اشكال است . از طرفي به علت عدم آشنايي بافنده با توالي ابيات ، كتيبهها جا به جا شده است و ابيات پشت سر هم پياده نشدهاند.»
[62]
(3-8)
جا نمازي
محل بافت : تبريز ، از مجموعه قاليهاي موزه ايران باستان
اواخر قرن 16 و اوايل قرن 17 م
اندازه : 195× 108 سانتيمتر
رجشمار : 80 رج
(4-8)
« قالي از بافتههاي هنرمندان شمال شرقي ايران را « پوپ» در كتاب خود « بررسي هنرهاي ايران » (درجلد يازدهم ) آورده است كه متعلق به اواخر سدهي شانزدهم و اوايل سدهي هفدهم ميلادي ( تقريباً اواسط دورهي صفوي ) دانسته است .
اين قالي ، باقيمانده تكه فرشي ، متشكل از تكرار ترنجهاي مختلف در پهلوي هم است . رنگ زمينه اصلي ، سرمهاي تند متمايل به مشكي است . برخي از ترنجهاي آن به طور قرينه داراي نقش طاووس و خروس است . رنگ ترنجها ارغواني ، سبز زيتونيو نيز زرد طلايي است كه يك در ميان به اين طريق رنگ شدهاندو به علاوه ، براساس « فن ايجاد تعادل » رنگها را در يكديگر به نحوي مداخله دادهاند كه اين چند رنگ در عين خودنمايي متعادل و آرام ميباشند.»
[63]
* فرم قابهاي اين قالي ، به مانند قابهاي استفاده شده در قاليهاي كتيبهدار ميباشد .
(5-8)
«تاريخ بافت : نيمهي اول قرن 16 ميلادي
اندازه : 250× 170 سانتي متر
محل بافت : تبريز
گره : متقارن با مفتول طلا و نقره
موزهي هنرهاي تزئيني پاريس
طرح : لچك ترنج ، اسليمي
اين قالي تمام ابريشم و زربفت است .
اين قالي در كلكسيون آلبرت گوپيل بوده و بعداً به موزهي تزئيني پاريس فروخته شده است . در حاشيهي قالي اشعار زير ديده مي شود :
ساقي برآمد ابر بهاران
|
|
شد سبزه و گل خرم زباران
|
ژاله گهر ريخت درجام لاله
|
|
لاله علم زد بركوهساران
|
نرگس گشاده چشمي بر اختر
|
|
شب تا سحر چون ،شب زنده داران
|
خوش آنكه گيرد چون لاله ساغر
|
|
بر روي سبزه ،با گلعذاران
|
كرده بنفشه بر فوت خضرت
|
|
دراعه مشكي چون سوگواران [64]
|
پوپ براساس تحقيق شادوران مينوي ، اين غزل را از حافظ ميداند اما در ديوانهاي حافظ كه در دهههاي اخير چاپ شدهاند ديده نميشود.»
[65]
* ميتوانيم براي اطلاعات بيشتر به بيننده ، نام طراح را اين طور بنويسيم :لچك ترنج ،اسليمي ، حاشيه كتيبهدار .
(6-8)
محل بافت : شمال غربي ايران – اواخر قرن 16 و اوايل قرن 17 م – تبريز
از مجموعه قاليهاي موزه متروپوليتن نيويورك
اندازه : 161× 105 سانتيمتر
گره : متقارن
تار : نخ قهوهاي روشن
پود : پشم طبيعي قهوهاي دولا
پرز : پشم
محرابي به صورت گنبد ، اين قاليچه جانمازي را مشخص كرده ، داخل آن نقشي از برگهاي پهن پنجهاي شكل ،گل ،نوارهاي ابر مانند و برگ كوچك به چشم ميخورد . در بخش فوقاني ، نوشتهي « الله اكبر كبيراً » نظر بيننده را به خود جلب ميكند . نوشتههايي كه داخل قاب در حاشيه ديده مي شوند به زبان عربي است و آيات قرآن مجيد ميباشد .
در اطراف محراب ، جملاتي در ستايش خداوند ديده ميشود.
(7-8)
خلاصه
از ديرباز ، در سرزمين ايران ، خط به عنوان يكي از عوامل هنرهاي تزئيني مورد توجه بوده و در بناها و دستبافتههاي نفيس ، اشياي هنري ، آثار سفالينه و مينائي و خاتم و چوب از آن استفاده شده و تقريباً هيچ يك از ساختههاي هنرمندان از تزئينات خطي بيبهره نمانده است .
كتيبههاي دستبافتهها اكثراً با اشعار فارسي مزين شدهاند كه ملهم از مضامين ادبي ايران مانند شاهنامه كه بزرگترين اثر حماسي ادب پارسي است ، آثار نظامي گنجوي يا آثاري از بزرگان ادب ايران چون حافظ ،مولوي ، سعدي ، قاليها را خطوط مختلف تزئين كردهاند . اين كتيبهها معمولاً در حاشيهي فرعي داخلي يا اصلي ديده ميشوند . قديميترين قاليهاي كتيبهدار از عصر صفوي ( اواخر سدهي ده هجري قمري ) با اشعار حافظ و شعراي ديگر در تبريز بافته شدهاند و در دورههاي بعد از آن در دستبافتههاي كاشان ، اصفهان ،كرمان ، اراك و خراسان نيز اشعار فارسي در تزئينات آنها ديده ميشوند .
نتيجه
قالي دستباف ايران از اصيلترين و نابترين كالاهاي ملي ايرانيان به حساب ميآيد .
يك قالي خوب ايراني مانند گلزار پرطراوتي است هميشه بهار كه در همهي فصول ديدگان هر بينندهي صاحب دل را مينوازد و هر اهل ذوق را سرحال مي آورد .
هنر قاليبافي ثمرهي تلفيق و ادغام هنرهاي بسياريست كه اگر آنرا گل سرسبد هنرهاي سنتي بناميم بيجا و ناروا نگفتهايم .
شعر پارسي در قالب كتيبههاي زيبا بر تارك بناها ، رواقها ، بقاع متبركه ، حسينيهها ،مساجد ، تكايا ، زورخانهها ، سقاخانهها و حتي باغها و خانههاي مردم جلوههايي از بازتاب ادبيات پارسي در هنر و زندگي اجتماعي مردم ايران است .
فرش در ادبيات فارسي با واژههايي از قبيل گستردني ، بساط ، زيرانداز ، قالي ، گليم ، نطع و ... معرفي شده است .
رودكي پدر شعر فارسي دو واژه « قالي » و « فرش » را در اشعار خود آورده است.
از فحواي كلام او بر مي آيد كه به فرش به عنوان كالايي ارزشمند نگريسته ميشده است .
فردوسي نيز 35 بار كلمه «گستردني » به معناي فرش را به كار برده است . فرخي سيستاني شاعر بزرگ اواخر قرن 4 و اوايل قرن 5 هجري كه در دربار سلاطين غزنوي با تجملات آن روز به خوبي آشنا شده بود ، فرش را نشانه تجمل و زيبايي ميداند .
آري ، قالي ايران يكي از ميراث فرهنگي اصيل و پرافتخار ما بوده ، مبين ذوق ، استعداد ، سليقه و حالات روحي و فكري ملت با فراست ماست .
بخشي ازتاثير پذيري هنر فرش از ادبيات فارسي ، در فرشهاي كتيبهدار رخ مينمايد.
در دايره المعارف معين تعريف كتيبه بدين شرح ميباشد : نوشتهاي كه بر سر در ورودي ديوار ابنيه يا بر بدنهي كوه به خطوط مختلف نويسند .
درفرهنگ جامع فرش ، نوشتهي احمد دانشگر ، كتيبه ، در معرفي دوگونه نقش به كار ميرود : 1- نوشتهاي كه بر حاشيه فرشها نقش ميبندد.2- اشكال هندسي كه به ويژه با طرح مستطيل در حواشي فرش ميآيد .
در فرهنگ فرش ، منظور و عرف از كتيبه اين ميباشد كه قاب آن طراحي شود . در بعضي از قاليهاي داخل موزه ، قابهايي در حاشيه قاليها ، طراحي شدهاند كه از فرم كتيبهها گرفته شده است . كتيبهها فرمهاي گوناگوني دارند ، كلمه كتيبه يعني جاي نوشتن ، پس اصالت كتيبه به خط ميباشد.
كتيبهها فرمهاي شناخته شدهاي دارند كه داخل آنها ميتواند خط ، نقوش گل و برگ ، نقوش اسليمي و ... طراحي شود .
درسايت دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني ،كتيبه در كتاب آرايي ، به اين گونه تعريف شده است ؛ در هنر نسخه آرايي ،كتيبه شكل مستطيل گونهاي است كه گاهي در دو سوي آن نيم دايرهها و ربع دواير كوچك كشيده باشند .
مذهبان كتيبه را بر سر سورههاي قرآن و سر فصلهاي كتابها ، و جلدسازان در چهار طرف حواشي جلد نزديك به لبهها رسم كرده و ميكنند. اين گونه كتيبهها گاهي مستطيل مذهب و مرصع است و گاهي مستطيل كه دو سوي آن يا اطراف هم اضلاع آن به صورت مدور و نيم دايره طراحي شدهاند . نوع اخير را « كتيبه قلمداني » ميگويند . كتيبههاي بسيار ظريف و باريك مذهب مرصع آغاز سرفصلها را « كتيبه بازوبندي» مينامند .
در فصل چهارم ، كتيبههايي كه در قاليهاي موزه طراحي و بافته شدهاند ، با مشخصاتشان طراحي شدهاند .
سليقهي طراح و فضايي كه براي طراحي در اختيار دارد و همچنين فرهنگ و آداب و رسوم آن شهر ، بر روي فرم كتيبه تاثير گذار و تنوع فرمها را موجب ميشود .
فرم كتيبه از شبكههاي هندسي مربع ومربع قناس مشتق شده است و طراح با كم و زياد كردن منحنيها و همچنين استفاده از خطوط زاويهدار ، تنوع را ايجاد نموده است .
بايد اذعان نمود كه نميتوان براي فرم كتيبهها در هر شهر ، فرم و شكل خاصي را تعريف نمود . به دلائل زير از نوشته در قالي استفاده نمودهاند :
بيان ، معرفي و شناخت اشعار و داستانهاي ايراني به مردمان هر شهر و ديار كه موضوعات و انديشههاي تاريخي ، حماسي ، عشقي ، مذهبي و عرفاني دارند.
تعدادي قاليهاي جانمازي كه براي تذكر ، آيات قرآن نوشتهاند .
گاهي اوقات براي تزئين بر روي قالي مينوشتهاند كه اين قاليها ديوار كوب و يا پرده بودهاند .( يك نمونه آن در موزه فرش با خط كوفي تزئين گرهدار در حاشيه اصلي ميباشد.)
براي اطلاعاتي كه قالي در كجا و به سفارش چه كسي و بافنده آن كيست ، كتيبههايي طراحي و بافته شدهاند .
همچنين معرفي شخصيتهاي عرفاني ، كه يك نمونه آن در موزه فرش ، بافت كاشان ، قاليچهي محرابي نور عليشاه و مشتاق علي شاه ميباشد .
و همچنين قاليهايي كه در آنها از اعداد استفاده شده ، به قاليهايي مشاهير معروفند كه به معرفي چهره هاي جهاني و پادشاهان و سران كشورهاي مختلف پرداخته است .
نوشتههاي داخل كتيبه ، به هر زباني ، فارسي ، عربي ، تركي ، انگليسي و يا در آن از اعداد استفاده شده كار شده است، كه بنا به كاربرد قالي و فرمي كه قاب كتيبه دارد ، نوع خط آن انتخاب ميشود .
از خطوط مختلف نسخ ، نستعليق و كوفي براي نوشتههاي كتيبه استفاده كردهاند .
خط نسخ از لحاظ رسائي وسهولت خواندن ، خط نستعليق از لحاظ زيبايي و خط كوفي كه بيشتر براي آيات قرآن و قاليچههاي جانمازي استفاده ميشود داراي اهميت ميباشد .
چند نمونه قالي جانمازي از دارائيهاي موزه ميباشد كه در آن آيات قرآن را به زبان عربي و خط نسخ و ثلث نوشتهاند .
در يك نمونه از قاليهاي موزه ، بافت اصفهان ؛ مربوط به سده 13 هـ.ق ، با خط ثلث در داخل ترنج دايرهاي شكل قالي ، به سه زبان عربي ، تركي و فارسي اسامي ماهها و سالهاي مختلف را نوشتهاند .
يك نمونه قالي بافت اصفهان ، مربوط به اواخر قرن 14 هـ .ق با طرح دسته گلي ميباشد كه نام مبارك فاطمه (س) ، حسن و حسين (ع) را در داخل بال پروانه و مركز گل به صورت خيلي ظريف طراحي كردهاند ، در اينجا از خط ، به عنوان تزئين روي پروانه و گل بهره گرفتهاند .
به طوري كلي متون و اشعار خوشنويسي در قاليهاي موزه در حاشيه ، طره ، داخل ترنج ، متن قالي و يا داخل گلدان ( فضايي كه مانند قاب بسته باشد و نوشته در آن به طور واضح ديده شود ) كه نمونهي آن در قالي تصويري شاه عباس صفوي ، بافت كرمان كار شده است .
در قالي هاي عصر اوليه صفوي كتيبهها در متن اصلي قالي ديده ميشوند مانند قالي شيخ صفي اردبيل كه با شعري از حافظ به شرح زير :
جز آستان توام در اين جهان پناهي نيست
سر مرا جز اين در حواله گاهي نيست» [66]
همچنين قالي پر آوازه موزه پلدي پتزولي بافت تبريز با كتيبه و مضمون ذيل :
شد از سعي غياث الدين جامي بدين خوبي تمام اين كار نامي
سنه 929
كتيبه در داخل طره ( طره داخلي ) به صورتي كه سر تا سر طره را نوشته در بر ميگيرد كه لابلاي خطوط نوشته شده از نقوش گل نيز استفاده شده است ، مانند قالي ترنجي ، درختي حيواندار در موزهي پلدي پتزولي ميلان ، مربوط به اواسط قرن 16 ميلادي .
پس از عصر شاه طهماسب ( سدهي 11 هجري قمري ) كتيبهها به حاشيه منتقل شدهاند .
در طبقهبندي كليه طرحهاي قالي ايران ، بايد گروهي هم به قاليهاي كتيبهدار اختصاص دهيم . اين فرضيه درست ميباشد كه نام طرحي كه به قالي داده ميشود ، بازگو كننده طرح متن قالي است و براي اينكه طرح هر قالي مشخص شود ، بايد اين نكته را مدنظر گرفت: نوع طرح + نام آرايه مسلط در طرح البته در بعضي از قاليهاي كتيبهدار ، كل حاشيه اصلي و فرعي آن باخط و نوشته ( كتيبه ) پر شده است كه در اين موارد ميتوانيم در نامگذاري و دستهبندي قالي به حاشيه كتيبهدارآن اشاره كنيم.
اصولاً چون خط و كتيبه درحاشيه كار ميشود و يا يك فضاي جزئي از متن قالي را پر ميكند ، نميتوان در يك گروه اصلي اين قاليها را قرار داد .
ميتوان در طبقهبندي گروههاي اصلي ، طبقهي فرعي را با عنوان قاليهاي كتيبهدار نامگذاري كنيم .
اين هنر شريف و اين تناسبات زيبا كه در گوشهگوشهي دنياي معاصر ، سخن از هنر عظيم ايران دارد ، ميراث هزاران سال زيبايي دوستي و هنر آفريني مردمي آزاد انديش است و برماست كه اين هنر را زنده نگه داريم و در طراحي قالي (حتي با در انداختن طرحي نو كه تلفيقي با قالي نيز داشته باشد ) از اين هنر ملي بهرهگيري كنيم باشد كه شاهد رونق دوباره اين هنر در طراحي قالي ايران باشيم و بنا به علاقهي زيادي كه كشورهاي ديگر به هنر خوشنويسي ايران نشان دادهاند ، بتوان از وجود اين هنر در صنعت ملي اين سرزمين كمك گرفت و گامي نو در امر صادرات آن برداشت .
فهرست منابع
- آزادي ، سياووش ، ( 1356)، فرش ايران ، چاپ افسين هارتونگ ، هامبورگ .
- آذرپاد ، حسن ، فضل ا... حشمتي رضوي ، ( 1372) ، فرشنامه ايران ، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي ، تهران .
- بغداد ، هاشم محمد ،( 1377) ،قواعد الخط العربي ، انتشارات يساولي ،تهران .
- ( 1375) ، هنر قاليبافي در ايران ، چاپخانه پل اتنژه در نوشتاتل سوئيس ، سازمان اتكا ، تهران .
- خشكنابي ، سيد رضا ، ( 1378) ، ادب و عرفان در قالي ايران ، انتشارات سروش ، تهران .
- دادگر ،ليلا ، ( 1380) ، قاليهاي تصويري موزه فرش ايران ، انتشارات معاونت معرفي آموزش ، اداره كل آموزش ، انتشارات و توليدات فرهنگي ، تهران .
- دادگر ، ليلا ، ( 1380) ، فرشهاي درختي موزه فرش ايران ، سازمان چاپ و انتشار وزارت ارشاد اسلامي ،تهران .
- دانشگر ،احمد ، ( 1376) ، فرهنگ جامع فرش يادوارده ( دانشنامه ايران ) ، سازمان چاپ و انتشارات يادوارده اسدي ، تهران .
- راهجيري ، علي ، ( 1349) ،تاريخ مختصر خط و سير خوشنويسي در ايران ، انتشارات مشعل آزادي ، تهران .
- ضياء پور ، جليل ، ( 1353) ، آشنايي با رنگ آميزي در آثار هنري ايرانيان از كهنترين زمان تا دوره صفويه ، انتشارات اداره كل نگارش وزارت فرهنگ و هنر .
- فضائلي ، حبيب الله ، ( 1350) اطلس خط ، نشريه انجمن آثار ملي اصفهان .
- معين ،محمد ، ( 1371) ، فرهنگ فارسي ( جلد سوم ) ، موسسه انتشارات امير كبير ، تهران .
- ملول ، غلامعلي ، ( 1384) ، بهارستان ، انتشارات زرين و سيمين ، تهران .
- بهار 1376، فرشهاي شرقي و نامگذاري غربي ، حسين حاجي حسن ، شماره 17، نشريه موزهها .
- بهار 1380، نقش خط در قالي ايران ، عبدا.. قاسمي نژاد ، شماره 36 و 35 ، نشريه قالي ايران .
- تابستان 1377، فرصت الدوله شيرازي و قاليچه موزه فرش ايران ، ابوالفضل وكيلي ، شماره 13 ،نشريه قالي ايران .
- تابستان 1373 ، تاثير ادبيات پارسي بر هنر فرش ايران ، عبدالرضا قريشي زاده ، شماره 1 ، نشريه قالي و گليم .
- زمستان 1369 ، هر كه نقش خويش بيند در رخ زيباي فرش ، سيد رضا خشكنابي ، ( ؟)، نشريه فرش ايران .
- زمستان 1381 ، قالي هاي كتيبهدار ( معرفي چند قالي در موزهي فرش ايران ) ، نسترن نيك نژاد ، شماره 33 ، نشريه موزهها .
- سيري در موزهي فرش ايران ، منصوره شفاعت ، شماره 1 ، نشريه فرش ايران .
فهرست تصاوير
(1-3)........................................................................................ ( فضائلي ، ص 165)
(2-3)......................................................................................... ( فضائلي ، ص 171)...........
(3-3)......................................................................................... ( فضائلي ، ص 153)
(4-3)......................................................................................... ( فضائلي ، ص 157)
(5-3)............................................................................................... ( بغداد ، ص 15)
(6-3)......................................................................................... (فضائلي ، ص 179)
(7-3)............................................................................................... ( بغداد ، ص 14)...........
(8-3)........................................................................................... (فضائلي ، ص 168)
(1-4)............................................................................... ( طراحي از كتيبههاي قالي)
(2-4)............................................................................... ( طراحي از كتيبههاي قالي)
(3-4)............................................................................... ( طراحي از كتيبههاي قالي)
(4-4)............................................................................... ( طراحي از كتيبههاي قالي)
(5-4) .............................................................................. ( طراحي از كتيبههاي قالي)
(6-4) .............................................................................. ( طراحي از كتيبههاي قالي)
(1-5)......................................................................................... (خشكنا بي ، ص 45)
(2-5) ........................................................................................ (خشكنا بي ، ص 43)
(3-5)................................................................................................... (آرشيو موزه)
(4-5) .................................................................................................. (آرشيو موزه)
(5-5)................................................................................................. (دادگر، ص 19)
(6-5) .................................................................................. ( عكاسي از داخل موزه)
(7-5)................................................................................... ( عكاسي از داخل موزه)
(8-5)................................................................................... ( عكاسي از داخل موزه)
(9-5)................................................................................................... (آرشيو موزه)
(10-5)............................................................................................ ( دادگر ، ص 17)
(11-5)............................................................................................. (ملول ، ص 111)
(12-5)................................................................................................. (آرشيو موزه)
(13-5)................................................................................................. (آرشيو موزه)
(14-5)................................................................................................. (آرشيو موزه)
(15-5)................................................................................................ (دادگر ، ص 6)
(16-5)................................................................................................. (آرشيو موزه)
(17-5)................................................................................................. (آرشيو موزه)
(18-5)........................................................................................ (خشكنابي ، ص 31)
(19-5)........................................................................................ (خشكنابي ، ص 52)
(20-5)........................................................................................ (خشكنابي ، ص 33)
(21-5)............................................................................................. (ملول ، ص 197)
(22-5)....................................................................................... (خشكنا بي ، ص 56)
(23-5)................................................................................................. (آرشيو موزه)
(24-5)........................................................................................ (خشكنابي ، ص 66)
(25-5).................................................................................. (عكاسي از داخل موزه)
(26-5)............................................................................................. (دادگر ، ص 15)
(1-7).......................................................................................... (خشكنابي ، ص 23)
(2-7)................................................................................................. (ملول ، ص 29)
(3-7).................................................................................................. (ملول ، 31ص)
(4-7)............................................................................................... (ملول ، ص 352)
(5-7)................................................................................................. (ملول ، ص 37)
(1-8) ......................................................................................... ( خشكنابي، ص 17)
(2-8)........................................................................................ ( خشكنا بي ، ص 41)
(3-8)......................................................................................... ( خشكنابي ، ص 49)
(4-8).......................................................................................... (خشكنابي ، ص 65)
(5-8)...................................................................................... ( ضياء پور ، ص 128)
(6-8).................................................................................................. (آرشيو موزه)
(7-8)................................................................................................... (آرشيو موزه)
[1]. محمد معين ، ص 2908، (جلد سوم )
[2]. حسن آذرپاد، فضل ا... حشمتي رضوي ، ص 141
[4]. منصوره شفاعت ، ص ص 21- 20.
[5]. ليلا دادگر ، ص 20 ، ( كاتالوگ موزه )
[7]. عبدا.... قاسمي نژاد ، ص 7
[8]. حبيب ا.... فضائلي ، ص ص 8- 5
[10].حبيب ا... فضائلي ، ص 187
[11].عبدا... قاسمي نژاد ، ص 7
[12]. عبدا... قاسمي نژاد ، ص 8
[13]. عبدا... ،قاسمي نژاد ، ص ص 10-9
[14].استخر و اسطخر : قوي ،محكم ، سخت و يكي از بزرگترين شهرهاي فارس در دوران قبل از اسلام ، قلعهي استخر در شمال غربي جلگهي مرودشت است .
[15]. سيد رضا خشكنابي ، ص 44.
[16] .استخر : شهر قديمي در فارس ، دراينجا منظور تخت جمشيد است .
[17] .ثعالب :جمع ثعلب يعني روباه
[20]چارتنان : آب ،آتش ، خاك ، باد
[21]. سيد رضا خشكنابي ، ص 42
[22].نسترن نيك نژاد ، ص 23
[23].ليلادادگر، ص 134، (كاتالوگ موزه )
[24]. ابوالفضل وكيلي ، ص 20
[26]. غلامعلي ملول ، ص 114
[29]. غلامعلي ملول ، ص 110
[30]. ليلا دادگر ، ص 10( كاتالوگ موزه )
[31]. سيد رضا خشكنابي ، ص 38
[32]. عبدالرضا قريش زاده ، ص 27
[33]. حسين حاجي حسن ، ص 11
[34]. ليلا دادگر ، ص 6 ، (كاتالوگ موزه )
[35].ليلا دادگر ، ص 114، (كاتالوگ موزه )
[36]. سيد رضا خشكنابي ، ص 30
[37].سيد رضا خشكنابي ، ص 86
[38]. سيد رضا خشكنابي ؛ص 31
[39]. غلامعلي ملول ، ص 196
[40]. پرويز اسكندر پور خرمي
[41]. اشعار اين قاليچه را در خمسهي نظامي نيافتيم . متاسفانه اشعار پياده شده در حاشيهها و كتيبهي برخي از قاليها داراي اشكالاتي در وزن ،قافيه و توالي ابيات است كه
[45] . سيد رضا خشكنابي ، ص 55
[46]نسترن نيك نژاد ، ص 23
[47] .سيد رضا خشكنابي ، ص 65
[49]. احمد دانشگر ، ص 439
[51]. احمد دانشگر ، ص 439
[52]. حسن آذر پاد ،فضل ا... حشمتي رضوي ، ص 141.
[53]. نسترن نيك نژاد ، ص 22
[54]. سيد رضا خسكنابي ، ص 11
[56]. سيد رضا خشكنا بي ، ص ص 22- 21
[57]. غلامعلي ملول ،ص ص 26-25
[58]. غلامعلي ملول ، ص 26
[59]. غلامعلي ملول ، ص 24
[60]. سيد رضا خشكنا بي ، ص 16
[61]. سيد رضا خشكنابي ، ص 40
[62]. سيد رضا خشكنابي ، ص 48
[63] . جليل ضياء پور، ص 127
[64] . خضرت ( در قالي به جاي خضرت ، خصت نوشته شده است) به معني سرسبزي و خرمي است و دراعه جامهي دراز است كه زاهدان و شيوخ ميپوشند.
[65] . غلامعلي ملول ، ص 41.
[66] . سنه 946 ، عمل بنده درگاه مقصود كاشاني